آپارات خونه ( فیلم هفته : گلادیاتور 2) - نسخه قابل چاپ +- کافه کلاسیک (https://cafeclassic5.ir) +-- انجمن: تالارهای تخصصی (/forumdisplay.php?fid=10) +--- انجمن: نقد و تحلیل فیلم (/forumdisplay.php?fid=52) +--- موضوع: آپارات خونه ( فیلم هفته : گلادیاتور 2) (/showthread.php?tid=33) |
آپارات خونه ( فیلم هفته : گلادیاتور 2) - admin - ۱۳۸۸/۲/۱ عصر ۱۲:۱۹ در این قسمت بعد از دیدن هماهنگ یک فیلم دوستان در طی چند روز به بحص در مورد آن می پردازند RE: آپارات خونه آلفردو - Savezva - ۱۳۸۸/۵/۱۷ عصر ۱۲:۴۵ چه خوبه که هرچه سریعتر این قسمت را راه اندازی کنید..... RE: آپارات خونه آلفردو - Classic - ۱۳۸۸/۵/۱۸ عصر ۱۲:۴۴ اصلا چطوره به عنوان اولین فیلم از همین عنوان زیبای تاپیک یعنی " آپارات خونه آلفردو" الهام بگیریم و از فیلم بسیار زیبای سینما پارادیزو شروع کنیم. مسلما همه سینما دوستان اینو دیدن. اگر بقیه دوستان موافقن روی همین فیلم تاپیک رو افتتاح کنیم. RE: - سروان رنو - ۱۳۸۸/۵/۲۳ صبح ۰۱:۴۷ توتو - آلفردو .... موافقم. بذارید کم کم کافه شلوغ تر بشه بعد شروع می کنیم.. کلی حرف میشه در مورد این فیلم زد . سکانس هاش ، تکنیک ها ، احساسات و ... مخصوصا نیمه اول و نیمه پایان اش. نمی دونم چرا هر وقت توتو رو می بینم یاد مجید در سریال قصه های مجید می افتم ! RE: آپارات خونه آلفردو - Savezva - ۱۳۸۸/۵/۲۴ عصر ۰۱:۴۹ عالیه! احسنت به این انتخاب. واجب شد یک بار دیگه این فیلم زیبا را ببینم! RE: آپارات خونه آلفردو - سروان رنو - ۱۳۸۸/۶/۴ عصر ۱۰:۲۰ آقا زنگ آپارات خونه رو بزنین که دیگه وقتشه. من برای جمعه می خوام بشینم باز دقیقتر سینما پارادیزو رو ببینم. هر کدوم از دوستان که قصد دارن در بحث فیلم شرکت کنن می تونن تا جمعه فیلم رو تماشا کنن تا از روز جمعه یا شنبه شروع کنیم به تفسیر و بحث و مکاشفه ! به قول صالح علاء مجری برنامه دو قدم مانده به صبح ... باز کن دکان که وقت عاشقی ست RE: آپارات خونه آلفردو - سروان رنو - ۱۳۸۸/۶/۷ عصر ۱۱:۳۶ خب. می دونم اکثرا به جای تماشای سینما پارادیزو جمعه رفتین خوشگذرونی خب یکی بیاد زنگ شروع رو بزنه تا بحث رو آغاز کنیم. RE: آپارات خونه آلفردو - Classic - ۱۳۸۸/۶/۹ عصر ۱۰:۵۵ برای منظم شدن کافه اینجا در مورد انتخاب فیلم ها بحث می کنیم و مسائل حاشیه ای را می گیم و در مورد خود فیلم در تاپیک های مستقل بحث رو ادامه می دیم. به عنوان نواختن زنگ من تاپیک سینما پارادیزو رو استارت می کنم. RE: آپارات خونه آلفردو - سروان رنو - ۱۳۸۸/۶/۱۰ عصر ۰۲:۲۲ (۱۳۸۸/۶/۹ عصر ۱۰:۵۵)IranClassic نوشته شده: خوبه. اینطوری مطالب هر فیلم در تاپیک مخصوص به خودش جمع میشه و برای بازدیدکنندگان قابل استفاده تره. بحث های انتخاب فیلم و حرف های جانبی و خارج از موضوع خود فیلم ها را اینجا ادامه می دیم. باید سعی کنیم که بحث فنی و سنگین نکنیم و بیشتر به احساسات خودمون در مورد فیلم و زیبایی ها و حس هایی که منتقل می کنه بپردازیم و گرنه بحث ها تکنیکی و فنی به اندازه کافی در مجلات و سایت های دیگه گفته شده. باید نکات نو رو از فیلم ها نقل کنیم. خب پس من الان میرم تاپیک سینما پارادیزو RE: آپارات خونه آلفردو - سروان رنو - ۱۳۸۸/۸/۱۸ عصر ۱۱:۳۰ خب یه فیلم دیگه پیشنهاد بدید حوصله مون سر رفت . این شبهای پاییز هم که صبح بشو نیست. خیلی درازه. وای به حال شب یلدا . سینما پارادیزو که دیگه رفت تو گنجه . البته در گنجه بازه. هر کس هر وقت دلش خواست بره چیزی بهش اضافه کنه. RE: آپارات خونه آلفردو - Classic - ۱۳۸۸/۱۰/۱۵ عصر ۱۱:۰۶ فکر می کنم انتخاب یک فیلم و تمرکز بحث بر روی آن ، مفیدتر از بررسی سکانس های فیلم ها به صورت پراکنده باشد. می توانیم یه فیلم پیشنهاد بدیم و دوستان رای گیری کنند و بعد برای یک هفته همه دوستان ، خاطرات ، دیالوگ ها ، و سکانس های مورد نظرشون از فیلم رو بنویسند. بدین صورت ، بحث بهتر و صمیمانه تر پیش خواهد رفت و نتیجه گیری خوبی نیز خواهیم داشت. مثل همین کاری که در مورد سینما پارادیزو انجام شد البته با ابعاد وسیع تر . پیشنهاد: عنوان این تاپیک همراه با نام فیلم تغییر نماید. مثلا: آپارات خونه آلفردو ( پدرخوانده ) RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : داشتن و نداشتن ) - Classic - ۱۳۸۸/۱۱/۲ عصر ۰۲:۱۱ لطفا دوستان آخرین یادداشت هاشون رو در مورد فیلم داشتن و نداشتن در تاپیک مربوطه بنویسند ( حتی اگر شده یک خط باشه ) تا از این هفته بریم سراغ یک فیلم دیگه . چون برخی دوستان حوصله نوشتن مطلب ندارند پیشنهاد می کنم به جای نوشتن مطالب طولانی ، حداقل به یک یا دو خط نظر شخصی یا احساس خود نسبت به فیلم بسنده کنند تا حق مطلب در مورد فیلم به جا آورده بشه. راستی می تونید همینجا عنوان فیلم بعدی رو هم پیشنهاد بدید. RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : سانست بلوار ) - سروان رنو - ۱۳۸۸/۱۲/۱۰ عصر ۱۰:۴۷ دوستان عزیز ، با توجه به اینکه مدتی از آخرین بحث درباره سانست بلوار می گذره ، بهتره یک فیلم جدید پیشنهاد داده بشه . می تونیم در فهرست AFI یا IMDB جلو بریم . هر جور بهتر می دونید. البته تاپیک های فیلم هایی که بحث کردیم باز هست تا هر موقع دوستان خواستند مطلب اضافه کنند. RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : سانست بلوار ) - Negar - ۱۳۸۸/۱۲/۱۱ صبح ۰۱:۱۰ پیشنهاد من فیلم "اومبرتو دی" دسیکا هست که هم از لحاظ محتوا و تکنیک و هم تاثیرگذاری احساسی بر تماشاگر، جای بحث فراوان داره. تا نظر دوستان چی باشه. RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : سانست بلوار ) - Classic - ۱۳۸۸/۱۲/۱۲ صبح ۰۱:۳۹ امبرتو دی بد نیست. البته ببینیم نظر سایر دوستان چیست . من شخصا موارد معروف تر و محبوب تر را ترجیح می دهم.
RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : سانست بلوار ) - سروان رنو - ۱۳۸۹/۸/۲۶ صبح ۰۱:۱۹ آقا ما دیگه طاقت مون تموم شده . دیگه می خوایم بریم سراغ شاهکارها ... پدرخوانده ... کازابلانکا ... همشهری کین ... پنجره عقبی ... لورنس عربستان ... سرگیجه .... بدنام ... فهرست شیندلر ... خلاصه فیلم های گردن کلفت و گل های سرسبد تاریخ سینما . خوشبختانه زمستون هم داره میاد و شبها بلندتر میشه و فرصت بیشتری برای اینترنت داریم . من عاشق زمستان هستم. شب های طولانی اش ... شب های بارانی اش ... البته شاید بچه های شمال کشور نظرشون یه چیز دیگه باشه ! RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! ) - سروان رنو - ۱۳۸۹/۱۱/۲۲ صبح ۱۲:۰۰ بحث فیلم هفته رو کم کم استارت بزنیم . پیشنهاد اول من پدرخوانده است که ماشااله همه دیدن و نیازی نیست که برای ورود به بحث کسی بره و دوباره ببینه. احتمالا اکثر دوستان سکانس هاش رو از حفظ هستن. البته مدت زمانی که به هر فیلم می پردازیم می تونه بین یک هفته تا یکماه باشه. حتی به نظر من میشه در اواخر بحث ، بحث بازیگر هفته رو هم از بازیگران فیلم هفته شروع کنیم .نظر دوستان چیه ؟ RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! ) - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۸۹/۱۱/۲۲ عصر ۰۳:۰۵ (۱۳۸۹/۱۱/۲۲ صبح ۱۲:۰۰)سروان رنو نوشته شده: کدوم بخش از این فیلم هست که خاطره انگیز نباشه ؟ از کدوم بخش های اون میشه به راحتی گذشت ؟ باید قبول کرد بخش هایی از این فیلم بیشتر مورد توجه بودن و در بحث ها مرور شدن اما اجازه بدین به عنوان صاحب آواتار مربوط به این شاهکار ارزشمند اشارتی بکنم به قسمتی زیبا از این فیلم که تقریبا چکیده راز موفقیت ((دون ویتو کورلئونه )) رو در حفظ اعضای خانواده یکجا داره ... در سکانس عروسی دختر ایشون وقتی دون کورلئونه رو برای انداختن عکس یادبود دعوت می کنن و ایشون می پذیره همینکه آماده برای ثبت عکی میشن ، متوجه میشه که همه اعضای خانواده جمع هستند اما مایکل حضور نداره ... بلافاصله برداشتن عکس رو لغو می کنه و انجام اونرو به موقع اومدن و حضور مایکل در کنار خانواده موکول میکنه ... هنوز از اونبخش لذت می برم : (( ما بدون مایکل عکس نمی گیریم ...)) و این همان راز موفقیت ((دون ویتو کورلئونه )) است که هیچ چیز براش ارزشمندتر از خانواده نیست و در خانواده هم (( هیچکس )) نمیتونه حای فرد دیگه رو بگیره ... و به یاد بیاریم در بخش دوم این فیلم که مایکل همه موفقیتها رو برای خانواده کسب کرده و رقبا رو کنار زده اما تنهای ((تنها)) روی صندلیش نشسته و به یاد میاره که این خونه اکنون تا این حد ساکت یه زمونی تا چه حد کانون گرمی بوده و باور میکنه که ((پدر )) به همون دلیل از ((پسر)) موفقتر بوده ... RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! ) - FONDA - ۱۳۸۹/۱۱/۲۲ عصر ۰۹:۱۶ من اتفاقا همين ديشب دوباره فيلم باارزش پدرخوانده رو ديدم. بايد اعتراف كنم فيلمي به اين اندازه باجزئيات دقيق و بازي بي نقص بازيگران نديدم. كارگردان فرانسيس فورد كاپولا با اين فيلم اوج هنر فيلم و سينما رو به تماشاگر نشون ميده. فيلمي كه تك تك لحظاتش و ديالوگ هاي بازيگرانش براي مخاطب لذت بخش است. مسلما درباره شاهكاري مثل پدرخوانده جز ستايش و تحسين چيز ديگه اي نميشه گفت. فيلم داستان بسيار جذاب , گيرا و قدرتمندي داره به همراه يك فيلمنامه دقيق و بي نقص كه بر مبناي رمان ماریو پوزو شكل گرفته .تمام عوامل فيلم كار خودشون رو به بهترين نحو فيلم انجام دادن. كارگرداني فورد كاپولا بسيار تحسين برانگيزه. ترانه فيلم جزو بهترين موسيقي هاي متن فيلم در تاريخ سينماست و يكي از عوامل به ياد ماندني شدن اين اثره. درباره بازيگران اين فيلم همين كه اسم مارلون براندو در اول ليست بازيگران فيلم به چشم ميخوره نشان دهنده با ارزش بودن اين فيلمه. آل پاچينو در يكي از اولين فيلم هاي دوران بازيگريش بازي اي فراموش نشدني اي به جا ميذاره. درواقع شايد بشه گفت بهترين بازي دوران بازيگريش. با تمام حركاتش و چشم هاي سردش به زيبايي هر چه تمام تر با مخاطب ارتباط برقرار ميكنه. رابرت دووال هم به عنوان اولين تجربه هاي سينماييش بازي زيبايي در نقش تام هگن ارائه ميده كه نامزد دريافت جايزه اسكار مكمل مرد هم شد. جيمز كان و دايان كيتون هم درنقش هاي ساني و كي آدامز از بهترين بازي هاي دروان بازيگريشون رو ارائه ميدن. يكي از صحنه هاي به ياد ماندني فيلم كه در واقع نقطه اوج فيلمه صحنه غسل بچه خواهر مايكل در كليسا هست كه مايكل قراره پدرخوانده اش بشه. اين صحنه كه با كشتن سران پنج خانواده توسط مايكل همراه ميشه و به زيبايي هرچه تمام تر كشته شدن هر نفر رو همراه با سوالات كشيش از مايكل به تصوير ميكشه يكي از قوي ترين صحنه هاي فيلم در تاريخ سينماست. بدون شك پدر خوانده از بهترين هاي تاريخ سينماست. در رده بندي موسسه فيلم آمريكا ( afi) در رده سوم بهترين فيلم ها قرار گرفته بعد از همشهري كين و كازابلانكا كه البته تو ليست جديد و آپديت شده اون به رده دوم صعود كرده. به نظر من پدرخوانده همراه با كازابلانكا تمام زيبايي هاي هنر سينما رو در خود داره و ميشه به اون به عنوان يك الگو در صنعت فيلم سازي نگاه كرد. RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! ) - Classic - ۱۳۸۹/۱۱/۲۳ عصر ۱۰:۳۰ (۱۳۸۹/۱۱/۲۲ عصر ۰۹:۱۶)FONDA نوشته شده: قدرت و عشق همواره برای انسان جذاب بوده و هست. در پدرخوانده ، حس قدرت و در کازابلانکا ، عشق در نهایت هنر به تصویر کشیده شده است. فیلم های زیادی در ژانر گانگستری ساخته شدند اما آن گیرایی افسانه ای که در پدرخوانده ( مخصوصا نسخه اول آن ) وجود دارد یکتاست. آن ترکیب جادویی که فیلمنامه بین براندو و پاچینو و سایر شخصیت های فیلم ایجاد کرده است دنیای دیگری است که تکرارش غیر ممکن می نماید. همین موضوع در مورد کازابلانکا هم وجود دارد. شاید از نظر تکنیکی و فنی کازابلانکا برترین فیلم تاریخ نباشد اما تاثیر و گیرایی افسون کننده ای که بر تماشاگر دارد فراتر از تکنیک قرار می گیرد . تکنیک برای جذاب تر کردن فیلم است اما کازابلانکا این فرمول را معکوس کرده است. اگر قرار باشد فقط 3 فیلم به جزیره تنهایی ببرم قطعا 2 تای آنها این دو فیلم خواهد بود. من نیز برای بحث مفصل در مورد پدرخوانده آماده ام . بعد از آن به سراغ کازابلانکا خواهیم رفت. RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! ) - دزیره - ۱۳۸۹/۱۱/۲۴ عصر ۰۴:۰۲ پدر خوانده فیلم مردانه ای است.همه چیز در ان مردانه است و غالب مردان عاشق ان اند.دن کورلئونه مظهر مرد قدرتمند است. ولی ایا کم بوده اند فیلمهایی که در ان مردان قدرتمند وجود داشته اند؟ پس راز جذابیت پدر خوانده در چیست؟ دن کورلئونه پایبند خانواده است.هیچ چیز برایش از خانواده مهم تر نیست.به فرزندان ونوه هایش عشق می ورزد و از این که دائم دور وبرش پرسه بزنند لذت میبرد وهمین است که میتواند مخاطبان خسته از قدرتمندان بوالهوس که اطرافشان پر است از زنان جورواجور،را شیفته خود کند. دن کورلئونه عدالت محور هم هست.انجا که قانون امریکایی کاری برای اجرای عدالت پیش نمیبرد ،خود دست به کار میشود واینجاست که مخاطب از خشونتها زیاد ناراحت نمیشود زیرا حس میکند عدالت اجرا می شود،عدالت باید اجرا شود. از ایراداتی که منتقدان به فیلنامه این فیلم و کلا نوشته های ماریو پوزو گرفته اند این است که زنان داستان های او در حاشیه اند.داستانهای دیگرش را نمیدانم،اما در پدر خوانده معتقدندزنان نهایتا همسران خوب،مادران نمونه واشپزهای قابلی هستند. ایا اگر زنان داستان چپ وراست به همسرانشان خیانت میکردند یا اسلحه به کمر می بستند و در کشت و کشتارها شرکت میکردندو مثل ان چه دراغلب دیگر فیلمها اتفاق می افتد مثلا نقشهای اساسی تری ایفا میکردند!!! ان وقت پدر خوانده این پدرخوانده می شد؟ اصلا خانواده ای پابر جا می ماند که دن کورلئونه بدان عشق بورزد؟ مگر نه این که از سکانس های خوب این فیلم،عکس انداختن خانواده در عروسی و غسل تعمید در کلیسا میدانیم.خانواده در کنار هم.(والبته قدرت مرد خانواده در اولی دن کورلئونه که اجازه عکس انداختن نداد ودومی مایکل بابرنامه ریزی قتلها). همسر دن کورلئونه در عروسی دخترش از دوست داشتنی ترین زنانی است که من در فیلمها دیده ام. RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! ) - سروان رنو - ۱۳۸۹/۱۱/۲۵ صبح ۱۲:۲۹ (۱۳۸۹/۱۱/۲۴ عصر ۰۴:۰۲)دزیره نوشته شده: تا حالا به این فکر کردین که همسر دون کارلئونه چقدر شبیه مادران ایرانی است ! ( از نظر رفتار و حتی شکل ظاهری ) . خود دون کارلئونه هم کمی ( نه بیشتر ) آدم را یاد پدرسالار ( سریالی که توش آقای کشاورز بازی می کرد ) می اندازه. فردی که دوست داره تمام امور خانواده و حتی فراتر از اونو تحت کنترل داشته باشه و همه امور مرتب باشه. احساس مسئولیت فراوان در قبال همه اطرافیان. همین باعث میشه که با اینکه دون در برخی مواقع یک انسان بی رحم است اما باز هم ما دلمان برایش می سوزد چون می بینیم که اون قدرت را برای خودش نمی خواد بلکه می خواد از این راه مشکلات دیگران را حل کنه. RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! ) - راتسو ریــزو - ۱۳۸۹/۱۱/۳۰ عصر ۰۵:۰۲ میگن فیلم خوب فیلمی هست که با همون سکانس اولش شما رو زمین گیر کنه و اولین سکانس پدرخوانده همچین سکانسیه. بوناسه را روبروی پدرخوانده نشسته و التماس می کنه و در برابر عجز و ناله و اضطراب بوناسه را، دون کورلئونه خیلی آروم فقط با گوشها و موهاش بازی میکنه. صحنه از پشت سر دون کورلئونه گرفته شده. آرامش عجیب دون و همین طور آرامش اتاق، عجیب ترسناکه. حالا همه اینها منهای میزانسن، تاریکی صحنه، حضور براندو و دووال و بقیه ستاره های حاضر در اون صحنه، موسیقی اعجاب انگیز نینو روتا و فیلم برداری معرکه گوردون ویلیس هست. اینجاست که پدرخوانده در کمال آرامش میگه: چرا رفتی پیش پلیس، چرا اول نیومدی پیش من ؟ این دیالوگ خلاصه و چکیده زندگی دون کورلئونه و روش کار پدرخوانده و وارثین اونه. تمامی داستانی که کاپولا قراره برامون تعریف کنه. و در ادامه بوناسه را: .... چقدر تقدیم کنم؟ دون کورلئونه: بوناسه را، بوناسه را، من چه کار کردم که این قدر بهم بی احترامی میکنی؟ اگه دوستی منو خواسته بودی، اون آشغالایی که اون بلا رو سر دخترت آوردن الان عذاب می کشیدن. اگه آدم شریفی مثل تو دشمن پیدا می کرد، دشمن من می شد. اون وقت مجبور می شدم حقتو بگیرم. بوناسه را: دوستم باشید، پدرخوانده. به نظر من شاید پدرخوانده یکی از بزرگترین فیلم ها ( شاید اگه بگم بزرگترین به جان فورد کبیر بی احترامی بشه ) در حفظ حرمت و پاسداشت ارزش های خانوادگی باشه. RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! ) - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۸۹/۱۲/۲ عصر ۰۶:۵۵ به راستی فیلم زیباییست ... هیچ چیز در آن تصادفی نیست و هیچ ماجرایی در آن به حال خود رها نشده ... داستانی قوی با فیلم نامه ای کار شده ... بازیگرانی در حد کمال ... دکور ، طراحی صحنه و لباس ها همه باور پذیر و موسیقیی که تا اعماق وجود ادمی رسوخ می کند و اصلا پس از تماشای فیلم قسمتی از وجود شخص می شود ... همه و همه اینها دست به دست هم می دهند و پدید می آورند شاهکاری را که (( پدرخوانده )) می نامیمش ... فیلم زیبای پدرخوانده خیلی روانشناسانه شخصیت ها و دیدگاه های کاراکتر ها را در دل ماجراهایش تحلیل می کند ... شخصیت دون ویتو کورلئونه دارای خصوصیات مهمیست که به نظر من برای اداره کردن یک مجموعه به نحو احسن بسیار مهم است و در عین حال متفاوت از روش و دیدگاه پسرش مایکل است که پس از بازنشستگی او اداره خانواده را بر عهده می گیرد ... دون ویتو در عین حال که تصمیم نهایی را شخصا اتخاذ می کند اما به خرد جمعی اعتقاد دارد ... در هنگام تصمیم گیری ها از حضور فرزندان و متفکران خانواده و نفرات اصلی اجرایی خانواده ( سانی و فردو ، تام هیگان ، کلمنزو و سالتسیو ,) سود می برد و حداقل فایده این نحوه اداره کردن مجموعه این است که همگی احساس می کنند تصمیم گرفته شده بهترین انتخاب ممکنه است و هر یک به نحوی در اداره خانواده سهمی داشته اند ... و این در حالیست که مایکل بیشتر بر هوش خودش متکی است و تصورش بر این است که خود اوست که بهترین تصمیم ها را می تواند اتخاذ کند ... هنگامیکه مایکل در آستانه جانشینی پدر ، وکیل و مشاور خانواده ((تام هیگان )) را کنار می گذارد (و من بالشخصه چقدر از کاراکتر تام هیگان با بازی به نظر من ماندگار جناب اقای رابرت دووال ، خوشم می آید ) متوجه می شویم که مایکل کسی نیست که بتواند بهتر فکر کردن دیگران را تحمل کند و باز به یاد بیاوریم که دون ویتو هم این را فهمیده بود و در هنگام دلجویی از تام هیگان می گوید که این پیشنهاد خودش بوده ولی ما می توانیم بفهمیم که از ته دل راضی به این تصمیم نبوده و اگر هم این مورد را پذیربفته برای پیشگیری از مشکلاتی بوده که تضاد دیدگاه های مایکل با دیگر متفکران خانواده بعدها ممکن بوده ایجاد کند ... و به یاد داشته باشیم که اگر سانی پسر بزرگتر دون ویتو جانشین پدر شده بود تا چه حد به در کنار داشتن مشاوری امین مثل ((تام هیگان )) محتاج می بود ... اصلا در همان چند روز بلاتکلیفی خانواده پس از سوء قصد به دون ویتو ، این تام هیگان است که سانی را از اتخاذ تصمیم های احساساتگرایانه برحذر می دارد تا بحران ها فروکش کنند ... هنوز این دیالوگ سانی خطاب به تام هیگان برایم جالب است : (( فقط یک کاری بکن که برنده بشیم ...! )) البته فکر میکنم همه ما قبول داشته باشیم دادن آزادی عمل مناسب به زیر دستان و مشاورین از سوی دون ویتو کورلئونه موجب اخذ نتایج درخشان و موفقیت های خانواده بود ... ایده درخشان همجواری شبانه سر اسب ششصد هزار دلاری با آن دم کلفت هالیوودی در رختخواب ! و جواب دهی کاملا موفقیت آمیز ! از دل همین اعتماد ها و آزادی عمل ها بر می آمد ... احساس مسئولیت ویتو کورلئونه در قبال همه دور و بری هایش ترکیبی است از اقتدار اما آمیخته به محبت ... اما مایکل متاسفانه بخش دوم یعنی محبت را چندان ضروری نمی یابد و مشکل از همینجاست که گریبانگیر مایکل و مجموعه تحت کنترلش می شود ... به حالت صحبت کردن دون ویتو با جانی فانتین دقت کنید وقتی از رفتار عاجزانه اش برآشفته می شود و او را نصیحت می کند که بیشتر خویشتندار باشد ... پدرانه و با محبت به چهره مغمومش نگاهی می اندازد و با تاسف می گوید :(( تو آینه یه نگاهی به خودت بنداز ! چقدر بد شدی ! برو و یه استراحتی بکن و حل کردن این مشکل رو بزار به عهده من . پیشنهادی بهش میدم که نتونه رد بکنه !)) و من فکر می کنم جان فانتین به معنی واقعی کلمه می فهمد که دون ویتو چقدر دوستش دارد و وجودش برای او تا چه حد مهم است ... یا به یاد بیاوریم که از بوالهوسی سانی پسر بزرگش خبردار است اما به رویش نمی آورد و به صورت غیر مستقیم به او نیز حرفهایش را می رساند وقتی به جانی فانتین می گوید : (( وقت صرف خانوادت می کنی ؟ خوبه ! چون مردی که وقت برای خانوادش صرف نکنه یه مرد واقعی نیست ...)) با هم به قصل ابتدایی فیلم رجعتی داشته باشیم که (( لوکا براتسی )) تا چه حد جدی در پشت در و به انتظار پذیرش از سوی دون ویتو کورلئونه دارد دیالوگهایی را از روی برگه می خواند و تمرین می کند تا در پیشگاه دون ویتو کورلئونه آنگونه که فکر می کند صحیح است صحبت کرده و از او بابت دعوت شدن به جشن عروسی دخترش تشکر کند ! به یاد داشته باشیم که دون ویتو پس از حل مشکلات بونا سرا و شیرینی پزی که آرزو دارد شاگرد و داماد آینده اش که به سربازی فراخوانده شده در کنار خانواده باقی بماند ، برای رهایی از کارها و ملحق شدن به عروسی و فرزندان بی تاب است و می پرسد : (( دیگه کسی نمونده ؟)) و تام هیگان می گوید که فقط یک نفر : لوکابراتسی که می خواهد دون را ملاقات کند و وقتی دون می پرسد : (( این خیلی ضروریه ؟)) و تام هیگان می گوید که (( میخواد حضورا بابت دعوت به جشن عروسی تشکر کنه ! انتظار نداشته برای جشن دعوت بشه ...)) و تامل دون ویتو برای ملاقات با لوکابراتسی ... که مطمئن هستیم اگر مایکل بود این کار را نمی کرد ... و فایده همین نکته سنجی ها و محبت های دون ویتو همین می شود که به هنگام سوء قصد به جان دون ویتو همه معتقدند ممکن است بشود پسران دون ویتو را آرام کرد اما کسی نخواهد توانست جلوی لوکا براتسی را بگیرد ... و پذیرش ماموریت مرگبار ((لوکا براتسی )) هم خود حکایتیست ... به یاد بیاوریم که در اجابت امر دون ویتو کورلئونه مبنی بر نقوذ به سیستم بارزینی طی اماده شدنی شبیه به مراسمی آیینی و با مرتب کردن لباس و ظاهرش در پی فرمان مرشدش همانند مریدی مخلص به استقبال خطر می رود و بدون درنگ جان بر سر این کار می گذارد ... نتیجه همین است ... در دوران ویتو کورلئونه بحران ها اجتناب ناپذیر و در کمین هستند و به قول خود فیلم هر ده تا پانزده سال باید خونهایی ریخته شود اما مهم این است که مجموعه عوامل دست اندرکار خانواده کورلئونه از دل این خطرها که بسیار هم جدی هستند و حتی حمایت قانون و عواملش را نیز در قالب سروان پلیسی رشوه گیر و فاسد در کنار دارند نمی توانند شیرازه خانواده را از هم بپاشانند ... مایکل هرچند ساختار بیرونی خانواده را استحکام می بخشد و با اتخاذ تصمیم هایی مهم خانواده را به ظاهر به جلو سوق می دهد اما خود بهتر از هر کس می داند که از درون و دل خانواده تهی بودن و خالی شدنی دشوار را هم با خانواده همراه می سازد ... سوء قصدهایی در خود محدوده خانواده ... جدایی تک تک افراد خانواده و نزدیکان و دور شدنشان از او ... خیانت های افراد تا دیروز مطمئن خانواده و ... همه و همه باعث می شوند باور کنیم که مایکل ((آدم درست و حسابی )) ، (( قهرمان جنگ و دارای مدال )) ، باهوش و سریع الانتقال و جسور در نهایت جانشین مناسبی برای دون ویتو کورلئونه نیست ... دون ویتوئی که بعدها متوجه می شویم به دلخواه خودش به این راه و اداره کردن خانواده ای تبهکار نیامده تا عدالت را اعطا کند وقتی که مردم امیدشان را از پلیس می برند و ناامید میشوند در احقاق حق ... او که در برحه ای بخصوص تنها کسی است که جرات می کند در برابر باج خواهی های آدمی زورگو بایستد و با نابود کردنش ، خودش و جامعه ای را از شر وجود موجودی آنچنانی رهایی بخشد... همین می شود که مردم و پیرامونیانش به دورش حلقه می زنند و از او حل مشکلاتی را طلب می کنند که در حالت عادی و ظاهری برایشان راه کار دلخواه وجود ندارد ... و البته باز می فهمیم که دون ویتو کورلئونه به هیج وجه به خشونت گرایی زیاد معتقد نیست ... دیالوگش با تام هیگان خود بر این مدعا سند است آنگاه که فرمان رسیدگی به دادخواهی ((بونا سرا )) را صادر می کند : (( یه دو نفر رو بفرست دنبال کارش رو بگیرن ... در انتخابشون دقت کن که به کارشون وارد باشن ! نمیخوام کسی کشته بشه ! همونطور که گقت کمی اونها رو گوشمالی بدن و ادب کنن ! )) و به یاد می اوریم در مکتب مایکل اما (کمی گوشمالی و ادب )) آنچنان جایگاهی ندارد و اولین اشتباه با روش حذف فرد خاطی باید آخرین اشتباه باشد ! اما با همه این اوصاف می توانیم بفهمیم که دون ویتو کورلئونه هم البته کاملا (( آگاهانه )) اشتباهات و نقاط ضعفی داشته و خود به آن اذعان دارد : (( متاسفانه من نتونستن بچه هامو جوری تربیت کنم که اونجایی که باید ساکت باشن ، حرف نزنن ...)) و همه ما می فهمیم که تا چه اندازه اینگونه مسائل به گونه ای حیاتی مهمند ... همان 2 کلمه حرف خارج شده از میان لبان ((سانی )) موجب میشود که ((سولاتسو )) بفهمد با از میان برداشتن دون ویتو کورلئونه می توان با حانشین وی یعنی ((سانی علاقمند به سود بیشتر و بدون توجه به عامل ایجاد سود !)) به خوبی کنار آمد ... و نتیج همان 2 کلمه می شود بحرانی بزرگ برای خاندان کورلئونه که با سوء قصد به حان پدرخوانده و تهدید به از هم پاشیدگی نظام خانواده همراه می شود ... دون ویتو کورلئونه به خوبی ضرورت سختگیری به اطرافیان را همانند مایکل درک می کند اما دلش آگاهانه و عامدانه به این روش رضا نمی دهد و البته پای عوارضش نیز می ایستد ... بر بالای جسد ((سانی )) به مانند پدری کمر شکسته می گرید ... می فهمد که خانواده با مایکل چه آینده ای در پیش رو دارد اما به قضا و قدر تسلیم میشود و خانواده را به مایکل می سپارد در حالیکه می گوید : (( من این رو برای سانی میخواستم و نه برای تو ... تو باید اون بالا بالاها قرار می گرفتی و باید کسی می بودی که سر نخ ها رو به دست می داشتی ... )) دون ویتو کورلئونه در این شاهکار سینمایی نشان می دهد که تنها یک نقطه ضعف دارد و آن ((مهر پدری)) است و البته باید گفت که اگر به واقع هم این یک نقطه ضعف برای او باشد چه خوشایند است که همه ما با دیدن این فیلم او را به خاطر همین نقطه ضعفش بیش از هر چیز تایید و تحسین می کنیم ... RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! ) - واترلو - ۱۳۸۹/۱۲/۲ عصر ۰۷:۵۷ (۱۳۸۹/۱۱/۲۴ عصر ۰۴:۰۲)دزیره نوشته شده: سه کشوری که بیشتر پایند به ارتباطات خانوادگی هستند ایتالیا ، ژاپن و ایران است. اصولاً اگر منتقدین احتمالاً اون هم از نوع آمریکایی چنین ایرادی از فیلم گرفتند شناختی از فرهنگ روابط خانوادگی در ایتالیا و مافیا ایتالیا نداشته اند. زنان دقیقاً در حاشیه ، همسران خوب ، مادران نمونه واشپزهای قابلی هستند. مافیا در فرهنگ ایتالیایی در حالت عام هیچوقت به فرزندان و زنان کاری نداشته و اگر کسی این کار رو کرده از سوی گروهای رقیب همیشه مورد تعقیب و تنبیه بوده اما مواردی هم بوده که به صورت گروهی خانواده ای رو سربه نیست کرده باشند. بنابراین کلاً مافیا یه فرهنگ مردانه است و هیجوقت در اروپا شاهد گنگستر زن نبودیم اما در فرهنگ آمریکایی از اونجایی که زنان با مردان برابرند بنابراین از دوران گنگسترها هم شاهد جنایتکاران مونث بودیم که به شهرت کسانی چون دلینجر و کاپون رسیدند. در فرهنگ مافیای آمریکایی godmother هم داریم اما در ایتالیا این اصطلاح در دهه 90 مد شد وقتی که پلیس ایتالیا اکثر مردان گروه های مافیایی رو دستگیر کرد به علت کمبود مرد این زنان خانواده بودند که تشکیلات رو اداره می کردند و در مواردی هم با هم درگیر شدند. RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! ) - منصور - ۱۳۸۹/۱۲/۳ صبح ۰۹:۱۸ (۱۳۸۹/۱۱/۲۴ عصر ۰۴:۰۲)دزیره نوشته شده: راز جذابیت پدر خوانده در چیست؟ با دیدن شخصیتی بزرگ یا دست نیافتنی (چه از لحاظ زیبائی ، چه از لحاظ قدرت و چه پست و مقام) اولین چیزی که به ذهن همه ما میرسد آنست که این شخص با بقیه فرق دارد (با من فرق دارد با تو فرق دارد با ما فرق دارد)... درحالیکه اینطور نیست. چرا اینطور نیست؟ عرض میکنم... مثال کوچکی میزنم : گاهی شما با چنین افرادی خواسته یا ناخواسته دم خور شده اید. شاید یک شب مهمان آنها بوده باشید. شاید حتی با آن زن فوق العاده زیبا که زمانی فکر میکردید این شخص فوق بشری است حتی ازدواج هم کرده باشید و یا شاید زیر دست همان مدیر مقتدر مشغول بکار شده باشید... آنچه شما را بعد از ارتباطات کوتاه یا دراز مدت با اینگونه افراد به فکر فرو می برد این بوده است که : عجب!! این که عین خود منه، این که عین همه ماست... مثل ما خوشحال میشود ، عصبانی میشود ، گریه میکند،حساس است، غصه دار است، می خندد و و و ... " گاهی ما انسانها فراموش میکنیم که همه ما عین همیم. ظاهرها مختلف است اما عمق وجودی خواسته ها و ناخواسته های همه ما کاملا یکی است" آنچه مرا عصبانی میکند شما را هم عصبی میکند پس آن چیز بد است چه در نظر من چه در نظر تو چه در نظر همه انسانها. انسانی نیست که دروغ را خوب بداند،قتل کردن را خوب بشمارد،دزدی را کاری زیبا فرض کند، زنا را کاری قشنگ بداند (چون زنا در اصل معنی تجاوز را دارد تجاوز به آنچه مال تو نیست و متعلق به دیگری است. شکل ساده تجاوز همان دزدی است و در شکلهای پیچیده تر به چنین اشکالی در می آید)... به همیبن دلیل است که عده ای اخلاقیات را در جوامع بشری ثابت فرض میکنند (که البته از نظر من همه ی مصادیق اخلاقیات چنین نیست و در طول زمان مثبت و منفی میشود ، یعنی در زمانی خوب است و زمانی دیگر نه)... آنچه موجب وضع قوانین یکسان (مانند منشور حقوق بشر) در بین جوامع بشری میشود یکسان بودن خلق و خوی همه ماست. اینکه یکی جانی میشود و یکی عبد صالح خدا دلیل بر اختلاف در ذات نیست چون همان شخص قاتل یا زناکار موقع ارتکاب جرم میداند که کارش درست نیست اما لذتی که می برد او را از عدم انجام برحذر میدارد. یک دزد هرگز در انظار دزدی نمیکند چون میداند که کارش موجب اعتراض دیگران میشود. او میداند. همه ما میدانیم که چه کارهائی زشت است و چه کارهائی زیبا... فیلمی مثل پدرخوانده انگشت روی این نکته میگذارد که : کسانی که ما در ذهن خود از آنها یک فوق بشر ساخته ایم در واقع عین خود ما هستند، بسته و بستگان دارند ، گریه میکنند ، به انتقام فکر میکنند ، عصبانی میشوند ، گاهی بچه ی خردسال آنها از آنها حرف شنوی ندارد، تحقیر میشوند ، عشق می ورزند و و و ... دیدن زندگی خصوصی یک انسان که ظاهرش فوق تصور است لذتبخش است. گوئی با یک دوربین مخفی به شکار لحظات زندگی آنها رفته ایم... شاید در ذهن ما گاهی این حقیقت شکل گرفته باشد که یک گنگستر فقط کارش اینست که در خیابان (الله بختکی) اسلحه را از غلاف بکشد و ماشه را فشار دهد و چندنفر را به خاک و خون کشد. همین. اما فیلمی مثل پدرخوانده بخوبی (تاکید میکنم بخوبی) نشان میدهد که هرگز اینطور نیست.پشت سر هر کشتاری ، هدفی و خواسته ای و بهانه ای و علتی نهفته است. در پس هر معلولی علتی هست و اوج این علتهاست که شخص را در نهایت از کوره بدر می برد تا بالاخره کاری کند و این لحظه زمانی است که او به اینکه ماهیت اینکار خوب است یا بد دیگر نمی اندیشد. ما کشتن را بد میدانیم اما کشتن کسی که خائن است ، خود او قاتل است ، همسر بیگناه تو را با بمب گذاری کشته است عین اجرای عدالت. دزدی بد است اما دزدیدن از یک دزد که تمام زندگیش از راه دزدی سروسامان داده و دادن این مال به صاحبانشان کاری پسندیده است... و تماشگر از شرح و بسط وقابع در جهت رسیدن به یک هدف لذت می برد. ما از کشتن بیزاریم اما وقتی آل پاچینو در نهایت تک تک سران مافیا را می کشد، از فرط لذت در پوست خود نمی گنجیم چرا؟ چون فیلم بخوبی(بازهم تاکید میکنم بخوبی) توجیه میکند که در پس این کشتارها چه عالم بزرگی نهفته است... (تفاوت فیلم خوب با بد، شکل پرداختن و شکل توجیه خواسته های بشری است . زمانی در همین تالار درخصوص فیلم پرواز بر فراز آشیانه فاخته این نکات را به روایتی دیگر گفتم که آن فیلم هم به نوعی دیگر از پس فراز و فرودهای ذات یک انسان چگونه برآمده است... و کوتاه سخن اینکه : فیلمی ما را مجذوب یا مبهوت میکند که پاسخی قانع کننده یا فراتر از خواسته های ما به خواسته های ما بدهد... و در تاریخ سینما چنین فیلمهائی کم نیستند) RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! ) - راتسو ریــزو - ۱۳۸۹/۱۲/۱۱ صبح ۱۲:۳۴ از راتسو ریــزوی بیمار به سروان رنوی بیـدار ! اگه فیلم جدیدی معرفی کنید در خدمتگزاری حاضریم. با تشکر RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! ) - Classic - ۱۳۸۹/۱۲/۱۷ صبح ۱۲:۲۲ (۱۳۸۹/۱۲/۱۱ صبح ۱۲:۳۴)راتسو ریــزو نوشته شده: هنوز جای زیادی برای بحث در مورد پدرخوانده هست و برخی از دوستان کافه هنوز در مورد آن مطلبی ننوشته اند. تا اطلاع ثانوی در خدمت دُن کارلئونه و خانواده محترمشان خواهیم بود ! * * * به نظر من یکی از کاراکترهای مظلوم این فیلم ، شخصیت لوکا براتسی است. فردی که ما فقط در چند سکانس کوتاه او را می بینیم : 1- اولین بار در حیاط خانه دُن کارلئونه که مشغول تمرین جمله تبریک عروسی به پدرخوانده است. همانجاست که مایکل در همانجا او را به نامزدش معرفی می کند. اولین بار اینجاست که شخصیت جالب او برای ما شناخته می شود که تا حدودی هم بچگانه و مهربان است. 2- با همراهی تام ( وکیل خانواده ) او به اتاق دن کارلئونه هدایت می شود تا جمله تبریک خود را به او بگوید. با اینکه او اینهمه تمرین کرده اما گفتارش تحت تاثیر جیغ و داد بچه ها قرار می گیرد و دن کارلئونه حواسش زیاد به او جلب نمی شود و این موضوع ترحم تماشاگر را بر می انگیزد. 3- در سکانسی بسیار کوتاه ، او توسط پدرخوانده احضار می شود تا به دیدن یک گانگستر تُرکِ مشکوک و خطرناک برود. او بدون کوچک ترین سوالی اطاعت می کند و بلند می شود می رود . 4- او را در آپارتمانش می بینیم که در حال پوشیدن جلیقه ضد گلوله است و هفت تیرش را مرتب می کند. صدای گرامافون در پشت زمینه به گوش می رسد و نوید یک اتفاق در آینده را می دهد. 5- لوکا براتسی به سر قرار می رود اما از بدشانسی جلیقه ضد گلوله اصلا به کارش نمی آید ! چون او را با سیمی بر گردن ، از پشت ( به نامردی ) خفه می کنند. حتی به او فرصت نمی دهند که دست و پا بزند چون دستش را بوسیله کارد به میز میخکوب کرده اند. 6- قاتلان ، مقداری ماهی را در جلیقه لوکا می گذارند و آنرا برای منزل پدرخوانده می فرستند. کـِلِمنزو ی کارکشته می گوید که این یک پیام سیسیلی است : " لوکا براتسی الان پیش ماهی ها خوابیده ! " . این پایان کار این شخصیت در پدرخوانده است. شخصیتی که افراد خانواده دن کارلئونه حساب ویژه ای روی او باز کرده بودند. با آن هیبت و هیکل درشت ، سابقه درخشان انجام ماموریت های مشکل ، و مجهز به جلیقه ضد گلوله که در آن زمان فقط تعداد انگشت شماری در جهان چنین ابزاری را دارا بودند. RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! ) - همشهری_میثاق - ۱۳۸۹/۱۲/۱۸ صبح ۱۲:۰۶ (۱۳۸۹/۱۲/۱۷ صبح ۱۲:۲۲)IranClassic نوشته شده: به نظر من این از کلّه پوکی و بی سیاستی خود لوکا بود. حالا که صحبت از آدمای کلّه پوک در این فیلم شد شد،با اجازه منم بد نمیبینم به نکته ای در این فیلم اشاره کنم: سانی هم مانند لوکا،فردی بسیار کلّه شق،قلدر و در عین حال بی سیاست است بلکه فقط زور داره؛فکر میکنه که با زور میتونه روی همه رو کم کنه و همه مشکلات رو حل کنه!!نمونش اونجایی که شوهر خواهرش رو در خیابون جلوی مردم به قصد کشت کتک میزد،هر چند که با کلّی اصرار خود خواهرش هم منصرف نشد!شاید هم همین خصوصیت یا در واقع نقطه ی ضعفش بود که باعث به تله افتادن و در نهایت،کشته شدنش شد.
و امّا شخصیّت پیچیده ی مایکل کورلئونه:مایکل بر خلاف برادرش فردی درونگراست.او در عین آرام بودن یک چیزی تو خونش جریان داره،چیزیکه از پدرش به ارث برده که این همون کرم سیاسته!به طوریکه حتّی کسی فکر هم نمیکرد که مایکل آدم به اون آرومی بتونه روزی به جای پدرش بشینه!و در اصل همین آروم بودن اونه که نشون میده اون یه چیزی در وجودش هست؛چیزی که در شخصیت کودکی و جوانی ویتو کورلئونه در "پدرخوانده 2"میدیدیم.حتّی در نصیحتها به زیر دستهاشون هم دیالوگهای مشترکی دارند،مثل: "هیچ وقت در خانوادت طرف کس دیگه رو نگیر" یا در جایی دیگر:"من پیشنهادی میکنم که اون نمیتونه رد کنه" و در جای دیگه:"همیشه با دوستانت نزدیک باش و با دشمنانت نزدیکتر" و از این قبیل ... ویتو کورلئونه هم در حالی که انسان بسیار آرامی بود امّا روحیه ای از انتقام جویی و پاک کردن جامعه از آلودگی به طور ناخودآگاه و کاملاً ذاتی به شدّت در وجودش موج میزد که شاید بخشی از آن به خاطرات کودکی اش برمیگردد.چه بسا همین خصوصیت او بود که به او جرأت داد تا خانواده و باندی برای خودش تشکیل دهد و برای اهداف بزرگترش عدّه ای را در زیر سلطه و در کنار خود جمع آوری کند. RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! ) - سروان رنو - ۱۳۸۹/۱۲/۱۸ صبح ۱۲:۲۰ آره . سانی خیلی شبیه بچه غیرتی های شرقی خودمون بود. زود از کوره در می رفت بیچاره. آخرش هم جونش رو به خاطر اون خواهر زشت اش از دست داد. لحظه ترور سانی در عوارضی بزرگراه فراموش نشدنیه. ( و از نظر من در مقام دوم بعد از صحنه تیرباران شدن بانی و کلاید ) . راستی حواستون به خواهر سانی ( دختر دون کارلئونه ) بود ؟ زشت بود. فقط یکی مثل پدرخوانده می تونست دخترش رو طوری به داماد بده که اون نتونه رد کنه . ... .. RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! ) - Classic - ۱۳۸۹/۱۲/۲۰ عصر ۰۹:۱۴ (۱۳۸۹/۱۲/۱۸ صبح ۱۲:۰۶)همشهری_میثاق نوشته شده: درست است. البته در سوی دیگر شخصیت ها ، کــلمنزو را داریم که یکی از کارآمدترین مهره های پدرخوانده است. با اینکه به دلیل هیکل بزرگ اش فـِرز نیست اما آرامش و هوشمندی زیادی هنگام انجام ماموریت ها از خود نشان می دهد. توصیه هایی که به مایکل می کند ( باندپیچی کردن ماشه هفت تیر ، انداختن هفت تیر در محل جنایت و ... ) خونسردی اش هنگام کشتن یکی از افراد مورد غضب سانی در حاشیه شهر . او حتی شم سیاسی خوبی هم دارد و به مایکل می گوید: همان طور که باید جلو هیتلر را در مونیخ می گرفتند تا کار به جنگ جهانی نکشد ، ما هم باید همان اول جلو قدرت گرفتن سایر خانواده های را می گرفتیم تا کار به این درگیری ها نکشد. در فیلم پدرخوانده ثابت می شود که دیگر کار گانگسترهای صرفا خشن مانند لوکا و سانی تمام شده است . حالا تنها گانگسترهایی زنده می مانند که مثل کلمنزو ، مایکل و یا تام ، تدبیر و فکر را چاشنی کار خود کرده باشند. اما حتی ممکن است با وجود تدبیر ، باز به مانند تـِسیو ی نگون بخت بازی بخورید و نابود شوید ، هر چند مایکل کارلئونه را از ته دل دوست داشته باشید . به هر حال ، کار در دنیای گانگستری قواعد خاص خودش را دارد که باید تابع آن بود . بر اساس این قواعد ، خیانت به پدرخوانده گناهی نابخشودنی است حتی اگر فـِردو ، برادر پدرخوانده باشید . .. .. RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! ) - کاپیتان اسکای - ۱۳۹۰/۵/۱ عصر ۰۲:۰۹ یکی از سکانس های مهم پدر خوانده ی یک، سکانس بیمارستان است که به عنوان آن را به نقد کشیده ام. این سکانس از معدود سکانس های نغز سینماست. برای دیدن در بخش "سکانس های به یاد ماندنی" کلیک کنید RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! ) - بانو الیزا - ۱۳۹۴/۸/۱۳ عصر ۰۲:۰۰ چیزی که پدر خوانده رو ، پدر خوانده کرد : شخصیت و ویژگیهای فردی دون کورلئونه بود که در عین این که خلافکاری قدرتمند بود ، فردی با درایت بود که در حساس ترین لحظات بهترین تصمیم ها رو می گرفت و همین امر بود که باعث شده بود بقیه خانواده های مافیایی به شدت تمایل داشتند که به هر طریق ممکن با این خانواده معامله کنند و ارتباطات کاری و خانوادگی با اونها داشته باشند. نکته ی دیگه ای که دون کورلئونه رو به عنوان یک پدر بسیار قابل احترام برای ما معرفی کرد این بود که به شدت اهل خانواده بود و بارها نشون داد که خانواده و فرزندان برای اون از همه چیز مهمتره دون کورلئونه : مردی که وقت صرف خانوادش نکنه یه مرد واقعی نیست. دون کورلئونه : هی سانی چت شده؟ هرگز به افرادی غیر از خانوادت نگو چه نظری داری! دون کورلئونه : من یه آدم خرافاتی هستم . اگه اتفاقی برای پسرم بیفته ، مثلا اگه یه مامور پلیس اونو بکشه یا اونو صاعقه بزنه ، یه عده از حاضرین اینجا رو مقصر می دونمو اون وقته که گذشت نمی کنم. دون کورلئونه در قبال امتناع کارگردان هالیوود از به کار گرفتن فرزندش سانی خشونت عجیبی به خرج میده و با قراردادن سر اسب مورد علاق ی اون کارگردان در بستر خوابش باعث مرگ اون شخص نمیشه ولی چنان ترس عجیبی طرف رو فرا می گیره که خواسته ی دون رو بدن هیچ چشمداشتی قبول میکنه . مرگ فجیع سانی پسر بزرگ و تکیه گاه واقعی دون هم بجای اینکه موجب از هم پاشیدن خانواده ی کورلئون بشه با درایت وصف ناپذیری که دون به خرج میده ، زمینه ی صلح و امنیت برای سایر اعضای خانواده و قدرت گرفتن دوباره و سرانجام نابودی سران خانواده ها میشه . دون در روزهای پایانی عمر خودش با هشدارها ی جدی به مایکل ، ازاون یک پدرخوانده ی جدید بسیار قوی و کارآمد میسازه که دوست و دشمن رو بشناسه و اقتدار خانواده رو بیش از پیش حفظ کنه RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! ) - بانو الیزا - ۱۳۹۴/۸/۱۶ صبح ۰۹:۴۴ (۱۳۸۹/۱۲/۱۸ صبح ۱۲:۰۶)همشهری_میثاق نوشته شده: شاید اصلا همین ویژگی متفاوت مایکل و سانی باعث شد در ادامه ببینیم مایکل شخص مناسب تری بود برای جانشینی پدر چون اگه سانی به این روش می خواست بعد از پدر خانواده رو اداره کنه خیلی زود همه چیزو از دست می داد فیلم گلادیاتور 2 - Gladiator 2 - سروان رنو - ۱۴۰۳/۹/۴ عصر ۰۸:۵۳ بالاخره نسخه دوم فیلم گلادیاتور اکران شد. گلادیاتور در زمان خودش با هنرنمایی راسل کرو و خواکین فونیکس حسابی سر و صدا به پا کرد و امروزه دیگر از کلاسیک های ماندگار محسوب می شود. نسخه ی یک پر از تک سکانس های زیبا بود با پایانی زیبا. امیدواریم که ریدلی اسکات به خاطره خوبمان از گلادیاتور گند نزده باشد ! البته هر چه باشد در هیاهوی فیلم های مارول و تین ایجری یک اتفاق خوب است. دوستانی که می توانند , این هفته فیلم را تماشا کنند تا اینجا درباره آن گپ بزنیم. مواظب باشید نسخه ناقص را دانلود نکنید چون نسخه اصلی باید 2 ساعت و 28 دقیقه باشد. https://www.imdb.com/title/tt9218128/ RE: فیلم گلادیاتور 2 - Gladiator 2 - Dude - ۱۴۰۳/۹/۱۳ عصر ۱۰:۲۱ (۱۴۰۳/۹/۴ عصر ۰۸:۵۳)سروان رنو نوشته شده: هرچند گفتن این سخن را باورناپذیر نمیدانستم، اما چه چاره که حقیقت را پردهدر باید گفت: اگر این دو امپراتور بهجای این هیبت، به هیئت شاه و ملکه ظاهر میشدند، شاید جرعهای از شراب واقعگرایی در جام این داستان ریخته میشد و شعور تماشاگر را به اینسان به زنجیر تمسخر نمیبستند. لباسهایی چنین نامأنوس و فضایی چنین غریب، صحنههای نبرد و جلوههای بصری، گرچه رنگ و لعابی داشت که، دل شیفتگان ۳۰۰ را شاد میکرد، اما مرا به یاد تابلویی از غرور بیپایه تمدن غرب انداخت؛ روم و یونان را چنان بر تخت اقتدار و شکوه نشاندهاند که گویی هر چه در سوی دیگر جهان است، بادیهای بیآب و علف بوده است. این غلو و تمثیلهای سنگین از قدرت، معده را به هم میپیچاند. همه تمدن غرب را میستاید و همه را نور و خرد میپندارد، وبا هر ستایش، نیشی نیز به ساحت دیگر فرهنگها میزند. با قهرمانان فیلم نخست، میشد همداستان شد؛ گویی از قصهسرایان قدیم برآمده بودند و با دمی گرم در میانمان میزیستند. و با تمام نقصانها، شمایلی انسانی داشتند؛ دل و جانی داشتند که میشد با آنها همدل شد و گام به گام، در فراز و نشیب زندگیشان شریک بود. اما اینک، اینجا ماجرا گویی زاییدهی خواب شبی آشوبناک است! در این ترکیب آشفته از نبرد و دسیسه، قهرمانان چون اشباحی بیروح بر پرده میلغزند؛ شخصیتهایی تخت و بیجان که نه شوری برمیانگیزند و نه قصهشان ما را به پی جستن فرا میخواند. هیچ انسانی نیست که بخواهی او را درک کنی، با او بخندی یا حتی بر او خشم بگیری. زنجیرهای از تکرارهای بیسرانجام ودایره تسلسل از آغاز تا انجام، : جنگ و جدالی بیهوده، توطئهای چون سایهای گذرا، صحنهای دراماتیک که زودتر از آنچه به دل بنشیند، فراموش میشود. و بازگشت به همان آغاز بیحاصل. گویی سازندگان این روایت، خود نیز نمیدانستند قهرمانشان کیست و رسالتش چیست. این حلقهی تکرار، چیزی جز حس پوچی و بیهودگی برایم به ارمغان نداشت. پس بگذارید با زبانی استعاری بگویم: این فیلم، کاسهای پر از رنگهای روشن و فاخر است که بر دیوار انداخته باشند. هرچند رنگها باشکوهند، اما هیچ تصویر، هیچ داستان و هیچ حس مشترکی از آن برنمیخیزد. به قول حافظ: "هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق،" اما این روایت، هرگز زنده نبود که بتواند بمیرد! هرچند دل به طاق آرزو نبسته و کشتی امید را به ساحل انتظاری بلند پهلو ندادذه بودم. و دل همچون عابری بیقرار، از این مسیر عبور کرد بیآنکه خم بر ابروی شوق آورد یا درنگی بر ایستگاه انتظار گزارد.، فیلم را به این سخن وداع میگویم: "دل اگر تو شکستیش، بازش خر،" که این دل، دیگر با این سینمای 2024 صلح نخواهد کرد! |