![]() |
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - نسخه قابل چاپ +- کافه کلاسیک (https://cafeclassic5.ir) +-- انجمن: تالارهای تخصصی (/forumdisplay.php?fid=10) +--- انجمن: سینمای کلاسیک جهان (/forumdisplay.php?fid=11) +--- موضوع: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما (/showthread.php?tid=186) |
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - Savezva - ۱۳۸۹/۱/۲۳ عصر ۰۴:۱۸ اگرچه همیشه توجه و علاقه به سمت و سوی نقشهای مثبت و اصلی فیلمها متمرکز شده است اما باید اذعان داشت که بدون وجود نقشهای منفی و مقابل و به اصطلاح بدمن ها داستان هر فیلمی آنگونه که مخاطب انتظار دارد پیش نمی رود. وجود نقشهای منفی در همه فیلمهاست که باعث به هیجان رسیدن بینندگان و در نهایت دست یافتن به لذت ناشی از موفقیت قهرمان داستان می شود. در تاریخ سینما نقشهای منفی بسیار زیادی وجود داشته که بسیاری از آنها هم جاودانه شده اند و حتی در برخی از موارد میزان محبوبیت آنها از کاراکترهای مثبت هم فراتر رفته است. در این بخش به معرفی بهترین و اثرگذارترین این نقشها پرداخته و در مورد آنها به بحث می پردازیم. نورمن بیتس (آنتونی پرکینز) در فیلم روانی
در فیلم روانی ساخته آلفرد هیچکاک، آنتونی پرکینز در نقش نورمن بیتس یکی از جاودانه ترین و البته خبیث ترین بدمن های تاریخ سینما را رقم می زند. چهره معصوم و صدای آرام و لرزان نورمن به گونه ای است که کمتر کسی تصور می کند که او یک مریض روانی و قاتلی خطرناک است. زمانی که ماریون با بازی جانت لی در حمام متل بیتس به طرز فجیعی به قتل می رسد، همه نگاه ها متوجه مادر نورمن به عنوان مظنون درجه یک است. حتی زمانی که آربوگاست کارآگاه پلیس با ضربات بی رحمانه چاقو به قتل می رسد، بر همگان مسلم می شود که مادر نورمن قاتلی حرفه ای و بی رحم است. اما سرانجام در سکانس های پایانی دست نورمن رو شده و مشخص می شود قاتل در حقیقت همان نورمن است که با داشتن شخصیت دوگانه در نقش مادرش که سالها پیش از دنیا رفته، دست به جنایت می زند. یکی از زیباترین سکانسهای تاریخ سینما زمانی رقم می خورد که نورمن در بازداشتگاه بر روی یک صندلی نشسته و شخصیت های دوگانه اش در حال کلنجار با یکدیگر هستند. هنگامی که دوربین بر روی چهره او کلوزآپ می شود نورمن با لبخندی مرموز بیننده شوک زده فیلم را به وحشتی عمیق و فراموش نشدنی فرو می برد. آنتونی پرکینز(1932-1992) اگرچه با هنرنمایی در نقش نورمن بیتس اعتبار و شهرت فراوانی کسب کرد اما هیچ گاه نتوانست موفقیت خود را تکرار نماید و تا آخر عمر در سایه کاراکتر نورمن بیتس باقی ماند. RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - سروان رنو - ۱۳۸۹/۱/۲۴ عصر ۱۱:۱۸ بحث خیلی خوبیه. هیچکاک خدا بیامرز همیشه می گفت که فیلمی موفق است که شخصیت منفی اش خوب از کار در اومده باشه ! نورمن هم که غریبه نیست از خودمونه . آدم خیلی باهاش هم ذات پنداری می کنه . شاید علتش این باشه که اگر هر کدوم از ما در شرایظ اون بودیم ، مثل اون میشدیم و مثل اون هم عمل می کردیم . RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - Negar - ۱۳۸۹/۱/۲۹ عصر ۱۲:۲۷ در شیوه ی نمایش ارسطویی، کشمکش یا Conflict یکی از اصول ساختار درام است که مبتنی بر تقابل پروتاگونیست(قهرمان) و آنتاگونیست (ضد قهرمان) یا همان شخصیت منفیست. پروتاگونیست در جهت تغییر وضع موجود می کوشد و آنتاگونیست در پی آن است تا وضع موجود را به همان شکل حفظ نماید . فیلمنامه های سینمای کلاسیک نیز عمدتا براساس همین نظرگاه ارسطو، نوشته و اجرا شده اند. و اما در مورد شخصیت منفی, این کاراکتر باید علاوه بر پیش بردن ماجرا ونقش داشتن در ایجاد کشمکش و تعلیق در طول داستان، از ویژگی جذاب بودن و حتی گاه دوست داشتنی بنظر رسیدن برخوردار باشد. دیده شده که در برخی فیلمها، خالق اثر با تمهید "ترحم" نسبت به آنتاگونیست، گرایش تماشاگر را تسبت به او افزون کرده، تا جایی که حتی تماشاگر در دل، آرزوی پیروزی او را در برابر قهرمان داشته. شخصیت منفی ممکن است ذاتا سیاه باشد و یا تحت شرائطی خاص و حتی گاهی ناخواسته و نا خودآگاه، به ضد قهرمان تبدیل شود.(مثال برای مورد آخر، کاراکتر جک تورانس فیلم "درخشش" کوبریک، با بازی جک نیکلسون است که تحت تاثیر فضای مالیخولیلیی هتل، کم کم به ضد قهرمانی علیه خود و خانواده اش تبدیل می شود.) یکی از بهترین این کاراکترها که تحت تاثیر شرائط خانوادگی،عقیدتی و کاری، تبدیل به کاراکتر منفی می شود، "الکساندر سباستین" فیلم بدنام هیچکاک، با بازی کلود رینز (با ارادت به سروان عزیز!) است. این شخصیت که در ابتدای ورود به فیلم، به خاطر عدم آگاهی از نقشه ای که دولین و همکارانش به توسط آلیشیا برای او طرح ریخته اند، و نیز حس بازی خوردنش توسط آنها، از دید تماشاگر، مورد ترحم قرار می گیرد. ضمنا عشق قدیمی او نسبت به زن ، سرکوب شدگی اش توسط مادر و قیاس بی عرضگی های او در برابر دیگر اعضای انجمن مخفی، هرچه بیشتر او را در نظر بیننده، قابل ترحم و حتی نیازمند حمایت جلوه می دهد. اوج این حس در سکانس بوسه ی نمایشی آلیشیا و دولین در زیرزمین است. حالت صورت و چشمان سباستین در این نما، از یک طرف بخوبی بیانگر ترس او از بی آبرویی و از جهت دیگر تحقیر شدن یک مرد در برابر جاذبه ی مردی دیگر است. این حس در نهایت و با شک سباستین به جاسوس بودن زن، به حقارت و ترسی مضاعف می انجامد که به شعله ور شدن تنفر و انتقام منتهی می شود و از اینجاست که طبق ایده ی" نهایت هر اوج، سقوط است"، کاراکتر خاکستری سباستین، به سمت سیاهی پیش می رود ولی با هنرمندی هیچکاک، این چرخش های شخصیتی، به ظرافت و بدون برجسته شدن انجام میگیرد و مهم تر از همه اینکه، برای این تغییرات، دلایل منطقی و احساسی قابل درکی ارایه میشود. آنتاگونیست های هیچکاک به لطف نگاه انسانی او به آدمها و محکوم نکردن صرف آنها، همیشه از جذابترین ضد قهرمانان تاریخ سینما بوده و هستند. RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - سروان رنو - ۱۳۸۹/۱/۳۰ صبح ۱۰:۱۳ (۱۳۸۹/۱/۲۹ عصر ۱۲:۲۷)Negar نوشته شده: با توجه به اینکه کپی رایت کلود رینز با من است پس یه توضیحاتی در مورد این بازیگر بزرگ ( که متاسفانه به دلیل اینکه همیشه نقش های دوم را بازی می کرد دست کم گرفته شده ) می دهم. کلود رینز با اینکه نقش اول بازی نمی کرد اما بازی اش همیشه در حد اعلاء طبیعی بود و شاید برای همین بود که به چشم نمی آمد. بسیاری از نقش های او ، شخصیت های منفی خاکستری فیلم ها بودند ، آدم های بدی که اتفاقا زیاد هم بد نبودند و معمولا تماشاگر دلش برایشان می سوخت. در بدنام اوست که برخلاف دولین بدبین ( کری گرانت ) ، واقعا عاشق آلیشیا ( اینگرید برگمن ) است و عشق اش اینقدر پاک است که چشم و گوشش کور و کر می شود و متوجه اینکه معشوقش جاسوس است نمی شود. او اینقدر عاشق آلیشیا است که وقتی می فهمد که عشق اش یکطرفه بوده و فریب خورده ، این عشق آتشین در چرخشی 180 درجه به نفرتی عظیم مبدل می شود به طوری که به مادرش می گوید که باید همین امشب در خواب آلیشیا را خفه کند. در پایان فیلم که همکارانش او را صدا می زنند تا توضیحاتی در این باره دهد ، تماشاگر دلش به حال این عاشق فریب خورده می سوزد و آینده تاریکی را برای او حدس می زند. در رابین هود هم او نقش پرنس جان ( فکر می کنم ) را داشت. پادشاه منفی فیلم که باز هم نقشی خاکستری است و زیاد هم منفور نیست ( حداقل به اندازه زیر دستانش ) . در آقای اسمیت به واشنگتن می رود او نقش یک سناتور فرصت طلب حیله گر را دارد که جیمز استیوارت مظلوم به او اعتماد می کند اما در پایان فیلم کلود رینز پشیمان می شود. در کازابلانکا هم که نقش رئیس پلیس رِند و فاسد شهر را بر عهده دارد اما نقش اش اینقدر منفی نیست که نتواند در پایان فیلم مثبت اش کند و به جناح حق بپیوندد. کلود رینز به مانند جیمز کاگنی ، از بازیگران نقش های منفی اما دوست داشتنی تاریخ سینما است.
RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - Classic - ۱۳۸۹/۲/۵ عصر ۱۰:۴۰ البته به نظر من شخصیت منفی واقعی فیلم بدنام ، نه خود آلِکس ( کلود رینز ) بلکه مادر اوست. اوست که پسرش را هدایت می کند و یکی از قویترین مادران هیچکاکی است. مادر نورمن در روانی وجود خارجی نداشت و تنها روحش بود که در وجود نورمن حلول کرده بود. اما مادر آلکس سباستین در بدنام زنی مقتدر و حی و حاضر است که از همان لحظه ورود آلیشیای معصوم او را سیم جین می کند. او از اینکه پسرش زنی دیگر به جز او را دوست داشته باشد دلخور و عصبانی است و برای همین است که در برابر دادن کلید اتاق ها و کمدها به عروس تازه وارد مقاومت می کند ( صحنه ای که آلیشیا از پشت در صدای مشاجره آلکس و مادرش درباره کلید را گوش می دهد به خاطر می آورید ؟ ) او یک مادر شوهر بدخلق ، جدی و تیزهوش است و هنگامی که از جاسوس بودن عروسش آلیشیا باخبر می شود پیشنهاد می کند که به جای اینکه یکدفعه سر او را زیر آب کنند و شک دیگران را برانگیزند از روش مسمومیت تدریجی با سم استفاده کنند و تازه عروس نفوذی را کم کم از پای در آورند تا مرگ او طبیعی جلوه کند. صحنه ای که او توسط پسرش از موضوع جاسوس بودن آلیشیا باخبر می شود و سیگارش را روشن می کند بسیار جالب و معنادار است. عمل و رفتارش بسیار به مردان شبیه است. RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - موسيو وردو - ۱۳۸۹/۲/۹ عصر ۰۶:۰۵ خب دوستان سلام ديشب يه چند صفحه اي در مورد شخصيت هاي منفي در سينما و چراييش نوشتم كه سيستم هنگ كرد و منم از اونجا كه سرعت تايپم كنده (خيلي كنده) عطايش را به لقايش بخشيدم و ميرم سر اصل مطلب: تو اين چند تا فيلمي كه ديدم 2 تا شخصيت بودن كه نقش منفيشون رو چنان خوب بازي كردن كه تا مدتها تو ذهنم موندن . اول دوميش رو ميگم: فيلم دو زن نقشي كه آتيلا پسياني بازي كرد وحشتناك زيبا بود. يه مرد عقده اي ، خشك ، تعصبي و اعصاب خورد كن. اگه اون زمان اين فيلم رو ديده باشيد ميفهميد چي ميگم و حالا برترين نقش منفي اي كه من تا الان ديدم: ladies & gentlemen برنده جايزه اين بخش كسي نيست جز گري اولدمن بخاطر فيلم LEON PROFESSIONAL و شخصيت استانسفيلد آخه يه بازيگر چقدر ميتونه يه شخصيت رو خوب بازي كنه ؟ شاهكار تنها چيزيه كه در مورد بازيش ميتونم بگم حيف اين جايزه ها كه به قهرمانا ميدن و از كنار همچين ضد قهرمانايي ميگذرن(حالا تك و توك بحثش جدا) مرد هزار چهره هاليوود اينبار با چهره خودش غوغا ميكنه اينم لينك IMDB فيلم: /http://www.imdb.com/title/tt0110413 با تشكر RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - Classic - ۱۳۸۹/۳/۱ صبح ۰۱:۵۲ (۱۳۸۹/۲/۹ عصر ۰۶:۰۵)موسيو وردو نوشته شده: متاسفانه این بلا تا حالا چند بار سر خود من هم اومده. پیشنهاد می کنم دوستان وقتی مطلب طولانی ای می نویسند حتما هر از چند دقیقه از دکمه ذخیره به عنوان پیش نویس استفاده کنن و بعد دوباره ادامه بدهند . اینطور در صورت بروز مشکل ، مطلب از دست نمی رود. RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - Rick - ۱۳۸۹/۳/۱۱ صبح ۰۵:۲۲ راستش من فکر میکنم شخصیتهای منفی روز به روز در سینما پیچیدهتر میشن. پروسهای که با امثال نورمن شروع شده، در اوایل دهه نود میرسه به دکتر هانیبال، بعد هم جان دوو (Se7en) و تایلر (Fight Club) و همینطور شخصیت آنتوان چیگور در فیلم کوئنها و بعد به نظرم اوجِ منفیها، جوکرِ نولان! فعلاً همین مختصر گویی کافیه. تمایل داشتید حتماً بحث خواهیم کرد. RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - سم اسپید - ۱۳۸۹/۳/۱۲ صبح ۰۱:۱۴ لیست 100 قهرمان و شرور تاریخ سینما یا به قول خودمون برترین شخصیت های مثبت و منفی سینما از دیدگاه انجمن فیلم آمریکا:
RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - سروان رنو - ۱۳۸۹/۳/۱۲ عصر ۱۰:۴۵ چندین نکته جالب توی این فهرست شخصیت های منفی که سام اسپید عزیز از IMDB گذاشته هست: Nurse Ratched پرستار راچت بیچاره توی دیوانه ای از قفس پرید ؟ اون بیچاره که فقط داشت اونجا وظیفه اش رو انجام میداد. تازه وقتی جک نیکلسون دیوونه نزدیک بود خفه اش کنه اون کاری نکرد . والا این روزها وقتی سر و کار آدم به بیمارستان های وطنی می افته گرفتار پرستارهایی میشی که نصیب گرگ بیابان نکنه. من خودم دو سه ماه پیش باهاشون برخورد داشتم. پرستار راچت پیش اونا فرشته اس . Michael Corleone مایکل کارلئونه در پدرخوانده 2 هم جزو لیست هست. خب نمیشه گفت که مایکل شخصیت منفی ای نیست اما پس تکلیف خود دون کارلئونه بزرگ چی میشه و چرا جاش در فهرست خالیه ؟ البته دون خدابیامرز در پدر خوانده 1 از نظر خشونت به پای مایکل در پدرخوانده 2 نمی رسید اما وقتی پیشینه دون کارلئونه و دوران جوانی اش را در پدرخوانده 2 به صورت فلش بک می بینیم معلوم میشه که او هم کمتر از مایکل خشونت و جنایت نکرده. به هر حال در اینجا مایکل دلسوخته بدنام افتاد ! The Shark جالبه ! یکی از شخصیت های منفی فهرست ، خود کوسه در فیلم آواره هاست. تنها جانور واقعی فهرست که به نظر من ترسناک ترینشان هم هست. اگر شک دارین راستش رو بگین که دوست دارید با کدام یک از این نام هایی که در فهرست هست هم جوار بشید ؟ بقیه حداقل آدمن اما این یکی شوخی و فیلم و بازیگری حالیش نیست .
Terminator ترمیناتور . خب من با این یکی مشکل دارم. اگر قرار به انتخاب باشه به نظر من T-1000 ( روبرت پاتریک ) در ترمیناتور 2 به مراتب خطرناک تر و منفی تر بود. اون به هر شکلی در می اومد و می تونست ذوب بشه و دوباره به شکل اولش در بیاد. هیولایی که نامیرا بود و پدر آرنولد رو در اون فیلم در آورد .
Harry Lime هری لایم در مرد سوم . اینم یه اجحاف دیگه در حق اورسن ولز . تماشاگر کاملا با هری همدری می کنه و اتفاقا از جوزف کاتن که به دوستش ( هر چند قاچاقچی باشه ) خیانت کرده بدش میاد. شخصیت منفی واقعی جوزف کاتن است نه اورسن ولز دوست داشتنی . اینو آلیدا وَلی هم می فهمه و آخر فیلم محل سگ بهش نمی ذاره. RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - سم اسپید - ۱۳۸۹/۳/۱۳ صبح ۱۱:۱۲ با سلام خدمت سروان رنو عزیز من هم لازمه چند نکته رو بیان کنم: یکی اینکه این لیست واسه سایت Imdb نیست واسه سایت AFI (انجمن فیلم آمریکا) هستش که از سال 1967 تاسیس شده و یک سازمان مستقل هست و کاملا از افراد متخصص نظرخواهی شده. کلا این لیست در نگاه اول ممکنه یکم عجیب به نظر برسه ولی اگه دوستان همه این فیلم ها رو دیده باشن متوجه میشن که تقریبا نکته مشترکی در تمام این فیلم ها هست و مشخص میکنه که چگونه خصائص والای انسانی از قبیل گذشت، فداکاری، امید، اعتماد به نفس، عشق و ... میتونه پلیدی و شرارت رو از روح انسانی پاک کنه. بعنوان مثال فیلم دیوانه از قفس پرید در ظاهر یک آسایشگاه با تعدادی دیوانه و چند پرستار هستش، در حالیکه فیلمی بسیار عمیق و بدون زمان و مکان هست و هیچگاه کهنه نمیشه. فیلم با طلوع خورشید شروع میشه و با طلوع خورشید تمام میشه انگار که اتفاقی نیفتاده، اصلا مک مورفی وجود داشته؟ مک مورفی ضمیر ناخود آگاه ماست که با بدیها و ناامیدیها مبارزه میکنه و اومده که ما رو به خودمون بیاره و پرستار راچد بیچاره هم نماد مبارزه با مک مورفی هستش و میتونست هر شغلی رو داشته باشه. فیلم پر از دیالوگ ها و نماهای ماندگار هست که نیاز به ساعت ها بحث داره. درمورد فیلم پدرخوانده 2 هم دیدیم که قدرت چگونه انسان رو به پست ترین کارها میکشونه و خشونت تنها خشونت میاره و از انسانی به انسان دیگه منتقل میشه و بهترین نمونه در سینما فیلم های سم پکین پا هستش مانند: سر آلفردو گارسیا را برایم بیاورید، سگهای پوشالی و این گروه خشن. ولی در مورد فیلم مرد سوم بحث خیلی فرق داره. اصولا آمریکایی ها با این فیلم مشکل دارند. چون جوزف کاتن نماد آمریکا و اورسن ولز نماد اروپا هستش و آمریکایی ها با این فیلم تحقیر شدن مخصوصا در برابر تمدن اروپا. از نقطه نظر کلی یک نقش منفی تمام عیار هستش ولی میشه اینطور گفت: محبوبترین نقش منفی سینما. RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - رائول والش - ۱۳۸۹/۳/۱۳ عصر ۱۱:۵۹ جناب سروان رنو اذیتمان نکن. پس کی دستور داد مغز مک مورفی بیچاره رو جراحی کنند تا یک زندگی گیاهی داشته باشد؟ RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - سم اسپید - ۱۳۸۹/۵/۷ صبح ۰۲:۴۵ 100 شرور تاریخ سینما: لینک سایت: http://digitaldreamdoor.nutsie.com/pages/movie-pages/movie_vill.html
RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - نرمن - ۱۳۹۰/۶/۹ عصر ۱۰:۳۸ به نظر من بازی آل پاچینو در نقش شیطان درفیلم وکیل مدافع شیطان خیلی جالب و زیبا بود به خصوص بازی چشم که این اسطوره سینما در این فیلم اجرا کرده بود ونقش مقابل کیانوئریوز بود RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - میثم - ۱۳۹۰/۶/۱۲ صبح ۱۰:۵۱ (۱۳۸۹/۲/۹ عصر ۰۶:۰۵)موسيو وردو نوشته شده: آتیلا پسیانی یکی از بازیگران محبوب من است. هنرمندی که معتقدم اصلا و ابدا از طرف مخاطبین سینمای ایران درک نشده است. متاسفانه اغلب ما ایرانی ها علاقه مند به بازی های بیرونی و دارای جلوه نمایشی آشکار هستیم. بازی هایی چون بازی پرویز پرستویی در آژانس شیشه ای و یا رابرت دنیرو در گاو خشمگین و اغلب هم به ظرافت های درونی این بازیها کمتر توجه می کنیم و این نقش آفرینی ها با اکت های بدنی و دیالوگهای فریادگونه اش در خاطر ما می ماند. و همین مساله یکی از دلایل کم قدر دیده شدن هنرمندانی چون آتیلا پسیانی ، پرویز پورحسینی و گلاب آدینه ، در این دیار است. درباره بدمن های به یادماندنی هم به جرات می توانم بگویم که در سینمای ایران تعداد این نوع شخصیت ها که درست و اصولی پرداخت شده باشند و در خاطر ماندنی باشند به تعداد انگشتان دو دست هم نمی رسد که البته نیمی از اینها هم توسط آتیلا پسیانی خلق شده اند که برخی شان عبارتند از : احمد در دو زن / که موسیو وردو عزیز اشاره کردند و باید گفت با کلیشه های رایج چنین نقش هایی به کلی متفاوت است. او این نقش را با تمام عقده ها و کمبودها و ترس های عاطفی اش زندگی کرده ، طوری که برای او دل می سوزانیم و وقتی کشته میشود برایش آه می کشیم. میشل گنج بخش در روز شیطان / البته نباید نقش فیلمنامه دقیق بهروز افخمی را در قوام یافتن این نقش نادیده گرفت ، اما بازی بی تاکید و روان پسیانی با آن نگاه های غریبش است یکی از ماندگار ترین تصاویر از یک تروریست بین المللی را می سازد که دوستش داریم و پس از پایان فیلم او را به عنوان قهرمان اصلی فیلم (هر چند نقش اصلی نباشد) در خاطر نگه می داریم. لحظه مرگ میشل (با نمای از بالا در حالی که خون او زمینه سفید اطراف سرش را رنگین کرده) با آن لبخند تلخ که نشانه رستگاری او پس از تمام آن جنایتهاست (پس از عمل قهرمانانه اش که به نجات میلیونها نفر منجر میشود و کسی جز ما به عنوان تماشاگر متوجه آن نمی شود) یکی از باشکوه ترین لحظات مرگ تاریخ سینمای ایران است. افسر بعثی در جایی برای زندگی / در این نقش کمترین اکشن را دارد ، در بیشتر لحظات بازی اش پشت میزی نشسته و با صدایی آرام به بازجویی می پردازد. لحن آرام ، منقطع و با طمانینه ادا کردن کلمات و زدن کلکهای روانشناسانه در قالب پرسش ها (با درک صحیح پسیانی از ماهیت دیالوگها) یکی از نامتعارف ترین بعثی های تصویر شده در سینمای ایران را می سازد. او بر خلاف دیگر بعثی ها برای نشان دادن بی رحمی اش نیاز ندارد فریاد بزند و شکنجه کند و با خشم - کاریکاتوری - اسرا را بکشد! بلکه همین خونسردی بی رحمانه و آرامش ظاهری صدای پسیانی ، موجودی بسیار هولناک تر می سازد. مجید در آب و آتش / یک چپ بریده ی حالا دیگر بی آرمان و بی اعتقاد. کسی که تمام خصایص انسانی اش همراه اعتقاداتش شستشو داده شده. او عشق را جز در تصاحب معشوقه نمی بیند و حتی در لحظات عشق ورزی ، شکنجه می کند. به یادماندنی ترین دیالوگ این فیلم (نه چندان خوب) این دیالوگ مجید خطاب به مریم است: تا عمر دارم نمیذارم کسی تو رو از من بگیره! پسیانی این دیالوگ کاملا کلیشه ای را جوری با حسرت و خشم و عشق توامان ادا می کند که انگار بار اول است آن را می شنویم. و البته مجید به حرفش جامه عمل می پوشاند ، آن هم با گرفتن عمر مریم! لحظه ای که مجید ، مریم را در گوشه حمام در حالتی بی دفاع گیر انداخته و با ضربات پا در صورتش او را به قصد کشت میزند ، تصویر بسته چهره آتیلا با آن اشکهای حلقه زده در چشمانش و نگاه از روی استیصال ، تصویری فرسنگها متفاوت از کلیشه های مرد بد ذات در سینمای ایران ، در ذهن ما می سازد. لازم است حق مطلب را ادا کنم و به بازی های او در صداها (در نقش آدمکش عاشق و باز هم تصویری جذاب و غیر کلیشه ای) و چه کسی امیر را کشت (شخصیت هجو شده یک چپ سابق) و هیوا (یک مقام دولتی فرصت طلب ، ریاکار با گذشته ای نه چندان روشن و دارای احساس حقارت و خلا عاطفی) اشاره داشته باشم. RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - چارلز کین - ۱۳۹۰/۷/۲ عصر ۰۹:۳۵ درود بر همگی. یکی از نقش های منفی که روبرت واکر(1918_1951)استادانه اونو بازی کرده کاراکتربرونو انتونی در فیلم بیگانگان در ترن است.حالت مرموز،خونسرد چهره اش شرارت را تداعی میکند نوع حرف زدنش هم همینطور.همچنین رفتارش نشانگر اختلالات روانی در وی است صحنه ای که او مرتکب قتل میشود فوق العاده مبتکرانه فیلمبرداری شده.روبرت واکر توانسته به بهترین نهو کاراکتر یک قاتل،روانی را در فیلم استاد دلهره هیچکاک بازی کند.
RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - چاپلین - ۱۳۹۰/۹/۱۴ صبح ۰۱:۱۰ دوستان عذر می خوام ولی من هنوز دقیقا نفهمیدم منظورتون از نقش منفی یا همون شرور و ابر شرور و .... چی هست ؟ آیا منظور نقش منفور فیلم هست؟ یا کاراکتری دوست داشتنی که کار های بد میکنه ؟ یا همون ضد قهرمان ؟ یا کسی که کار های خلاف یکنه ولی مخاطب طرفدارشه ؟ مثلا دکتر لکتر یا نورمن بیتس تو سکوت بره ها و روانی هر دو از بهترین نقش منفی ها هستند اما هر دو در بین مخاطبیت و بینندگان فیلم محبوبیت زیادی دارند ولی خوب هر چی باشه آدم میکشند اما ریکی تو کازابلانکا هم آدم میکشه میزاره بعضی آدم ها بمیرند ، رشوه میده ، تقلب میکنه با زن مردم رو هم میریزه و در کل خلافکار هست ولی جزو هیرو ها با همون قهرمان ها هست . چرا؟ RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - نوستالژیکا - ۱۳۹۰/۱۰/۱۵ عصر ۰۵:۴۹ البته دوبله بی نظیر خدابیامرز کاووس دوستدار که بر اثر مسمومیت جوانمرگ شد در تاثیرگذاری این شخصیت خیلی موثر بود. اوج هنر دوبله ایشان را در نقش هملت نسخه روسی به کارگردانی کوزینتسف باید دید. نورمن بیتس بدون کاووس دوستدار یعنی هیچ. RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - نرمن - ۱۳۹۰/۱۱/۳۰ عصر ۰۱:۲۱ به نظر من بازی آل پاچینو در نقش شیطان درفیلم وکیل مدافع شیطان خیلی جالب و زیبا بود به خصوص بازی چشم که این اسطوره سینما در این فیلم اجرا کرده بود ونقش مقابل کیانوئریوز بود http://www.mediafire.com/i/?m8h6h0gnln05bj6 RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - KESSLER - ۱۳۹۱/۱/۲ صبح ۱۲:۱۱ سربازرس بکوشش فرمانده لودویگ کسلر ----------- قسمت اول : " سربازرس "
************* خانم ها .... ، آقایون .... ، سلام مجدد من رو در سال جدید پذیرا باشید .
تولون - جنوب فرانسه
پرنده ای ست کوچک در چنگال شاهین . ادامه دارد ... قسمت بعد ژاور رئیس پلیس " مونتروی_سوور_مر " (*) = کلاه بیکورن یا دو گوش ، کلاهی است که در اروپا اغلب مورد استفاده افسران نیروی دریایی بوده است . اما بیکورن در فرانسه از محبوب ویژه ای برخوردار بوده. RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - KESSLER - ۱۳۹۱/۱/۴ عصر ۰۲:۲۰ سربازرس
---------------------
شهری کوچک و آرام در کرانه رود کآنش و در نزدیکی دریا و همسایگی " پا دو کاله " . برای ژاور حدودا چهل ساله ، پشت سر گذاردن سال های سختی و دور شدن از محیط خشن زندان خود موهبتی ست و دریافت عنوان " رئیس پلیس " از آن هم بالاتر و شیرین تر .
ظاهرا همه چیز بخوبی پیش می رود اما ملاقات اول " رئیس پلیس " با شهردار مادلن او را بفکر فرو میبرد.
قسمت بعد
RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - BATMAN - ۱۳۹۱/۳/۲۴ عصر ۰۶:۴۴ نورمن و ژاور که گفتین و اینهام جاشون خالیه جوکر-شوالیه تاریکی فردی - کابوس خیابان الم آنتوان-جایی برای پیرمردها نیست RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - BATMAN - ۱۳۹۱/۳/۲۴ عصر ۱۱:۳۲ خانومه هاویشام هم نمیشه فراموشش کرد!
RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - dered - ۱۳۹۱/۴/۲۰ عصر ۱۰:۳۸ با سلام من در یک برنامه ای که درباره شخصیت های کمیک استریپ بود و به گفته کارشناسان خارجی این برنامه شخصیت منفی سری فیلم های چهار شگفت انگیز منفی ترین شخصیت کمیک استریپ تاریخ سینماست البته اسم این شخصیت را فراموش کردم ضمن تشکر از اطلاعات سایر دوستان RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - ولگرد کوچک - ۱۳۹۱/۷/۳ عصر ۰۲:۵۳ سلام از نظرات نوشته شده تو این تاپیک خیلی خوشم اومد چند مورد درباره مطالب دوستان به نظرم رسید که میگم اول از کسلر که کسلر رو به عنوان شخصیت منفی معرفی کردن ممنونم اینجور موقع ها کمتر آدم یاد سریال ها می افته و بیشتر به فیلم ها فکر می کنه، نکته بسیار درد ناک این سریال اون بود که بعد از اون همه حرصی که کسلر به همه ما داد به راحتی بعد از ورود متفقین زمانیکه به نظر می رسید او اولین کسی است که باید به مجازات برسد با یک رشوه به راحتی فرار کرد . این درحالی بود که آلمانی های معتدل مجموعه برانت و راینهارت دیگه زنده نبودند و مابه جای اینکه حس خوشی از ریشه کن شدن شر داشته باشیم نگران ظهور مجدد او در جایی دیگر می شویم احساسی که شبیه اونو پایان سکوت بره ها داریم جایی که هانیبال لکتر در یک کشور دیگه گم می شود و ما نگران میشویم که او در محیط جدید که نسبت به آمریکا بسیار بدوی تر به نظر می رسد چه امکانات بیشتری برای جنایت خواهد داشت؟ دوم هم تجلیل از تجلیل بجایی است که در چند پست از بازی آتیلا پسیانی شد باید بگم او برای سینما و تلویزیون ما مردی برای تمام فصول است و نه تنها نقش منفی را خوب بازی می کند بلکه بازیگر درجه یکی برای نقش های کمدی هم هست و حتی نقش های میانه که دارای لحظات جدی و شوخی هستند جاندار می کند درست است که شاید جایگاه او به نظر ما در سینما و تلویزیون به اندازه شایستگی اش نیست اما شاید این وضع تا حدی به اننتخاب خودش بر می گردد که خواسته هنرش را بین سینما و تئاتر تقسیم کند مثل باطری که خودش را در تلویزیون و سینما شارژ می کند تا بتواند آنچه خود می پسندد را بر صحنه تئاتر اجرا کند. نکته سوم هم یه نظر کوچک درباره اختلاف نظر هایی است که درباره مصادیق نقش های منفی پیش اومده بود : در بعضی از انواع ملودرام که عامیانه بگم ملودرام خالص هستند مرز بندی بین خیر و شر کاملا مشخص است مثل اغلب وسترن های کلاسیک ،مثلا شین، طرف خوب ، هم جنتلمن است و هم زیبا هست و هم واجدتمامی ایده آل های اخلاقی رایج در زمان خودش است که شاید همه زمانی و همه مکانی هم باشند. اما در باره تمامی قهرمان ها و تمامی داستان ها چنین مرز بندی مشخصی وجود ندارد به ویژه ،در مقابل گونه های ملودرام که واجدبافت واضح خیر و شر هستند شخصیت تراژدی را داریم که خو ب و بد در وجود او آمیخته است و هر چند مخاطب او را دوست دارد و با او همدلی می کند اما او را مبرا از خطا نمی بیند. اگه دروغ نگم سام اسمایلی ملودرام و تراژدی را دو سر یک خط می داند که بین این دو ، طیف های متفاوتی از داستان و شخصیت وجود دارد . اینا رو گفتم تا بگم کسی مثل مایکل کورلئونه تو یه بافت داستانی قرار نگرفته که در اون بشه مثل فیلم شین مرز پررنگی بین خیر و شر کشید او در جایگاهی قرار می گیره که باید نام و خانوادگی و خانواده اش رو حفظ کنه . حالا پروسه تبدیل شدن خودش به یک ماشین آدمکشی رو هم اضاف کنید. چیزی که درباره این این شخصیت مهمه فقط زاویه داشتنش با اخلاقیات ما نیست. پست و دون بودن آدم های اطرافش و خیانت های بزرگ تری است که از اونا سر میزنه مثلا شخصیت فردو به عنوان یک برادر خیلی پست است و داماد خانواده نیز خواهر مایکل رو میزنه و باعث مرگ سانی هم میشه این قانون درباره خیلی از طرف حساب های مایکل صدق می کنه که بسیار پست و مبتذل هستند حتی همسر مایکل هم بی گناه نیست و بخشش مایکل به راحتی شامل حالش نمی شه مایکل کورلئونه ، هم دارای جاذبه یک نقش مثبت است و هم دارای دافعه یک نقش منفی برای همین هم هست که میتونه بار سنگین یکی از بهترین درام های تاریخ سینما رو به دوش بکشه .... و اون حسرت ویتو کورلئونه بزرگ رو رو هر گز از یاد نبریم که اصلا دوست نداشت مایکل وارد کار های خانواده بشه و قرار بوده که سیاستمدار خلبان یا یه چیز دیگه ای که الان یادم نیست بشه RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - فورست - ۱۳۹۱/۱۱/۴ عصر ۰۴:۲۴ (۱۳۹۰/۹/۱۴ صبح ۰۱:۱۰)چاپلین نوشته شده: اين سوال را من هم داشته ام ، و پاسخش را اينگونه يافتم( كه عرض خواهد شد ) ! براي روشنتر شدن پرسش مربوطه ، چند مورد عرض ميكنم كه مثالهايي واضح و شناخته شده هستند ، و به راحتي ميتوان به ساير مسائل. تعميمش داد : ١- سكوت برّه ها / Silence Of The Lambs دكتر هانيبال برجسته ترين شخصيت اين فيلم هستش ، شخصيتي داراي اطلاعات و دانش روانشناسي بسيار بالا ، روحياتي لطيف ( نقاشي ) ، ديالوگهاي عالي ؛ اما در عوض قاتل خونخوار و بسيار شروري است كه به محض به وجود آمدن فرصت دو مامور را به فجيعترين شكل به قتل ميرساند و بسيار زيركانه فرار ميكند . دكتر در جريان پرونده جناييِ كلاريس به او كمكهاي زيادي كرد و با او رابطه خوبي برقرار نمود. ٢- نجات سرباز رايان / Saving Private Ryan. اين فيلم شخصيتي را معرفي ميكند كه با وجود حضور در كنار كاپيتان ميلر ، همچنان ترس و بزدلي و بي كفايتي در او موج ميزند . شخصيتي كه از همان اول كه به چشم آمد ، در مسير منفور شدن قدم برداشت ، تا جايي كه در آخر فيلم ، وقتي كه همقطاران او از نبود مهمّات و سلاح با چنگ و دندان ميجنگيدند و براي حفظ جان خود از كلاه و خمپاره هاي نيمه خنثي و انواع و اقسام بد بختي بهره ميگرفتند ، او چند رديف گلوله به گردن داشته و پنهان ميشد و در آنجا كه در راهرو قايم شده بود و فريادهاي دوستش را كه در چند قدمي او در حال مرگ به دست سرباز آلماني بود ، ميشنيد اما قادر به كاري نبود . همان شخصيت بزدل و منفور اوليه با رسيدن به سكانسهاي پاياني ، حس تنفر و انزجار را در ما بوجود آورد؛ اما چرا ، دليل چيست ؟ • نقشهاي اينچنين بسيارند ... تفاوت قتل و كشتار ، ترس و احتياط و… در موقعيتهاي متفاوت بر اساس هدف تعيين ميشود ، اگر ريك را دوست ميداريم و قتلي كه انجام ميدهد به چشم نمي آيد ، به دليل اين است كه مقتول ميخواست از رفتن و فرار معشوقش جلوگيري كند ، در نتيجه قتل او خود خوبي و مثبت بودن است. هانيبال اگر ميكشت ، ذات كشتارش اشتباه بود ، او براي هيچ و صرفا به دليل خواسته ي شخصي يا مشكلات ريز و قابل چشم پوشي جنايت ميكرد كه باعث ميشود همواره نقش منفي باشد . • اگر كاپيتان رايان اسير را نكشت ، عين قهرنان پروري و نقش مثبتي بود ( اسير كشي جايز نيست ) ؛ اما وقتي آن كاراكترِ منفور نميجنگيد و نميكشت ، دليلش بزدلي و شهامت نداشتن بود ؛ كه تفاوت زيادي دارد . ميبينيم كه تفاوت نقش منفي و مثبت در فيلمهاي شاخص و اينگونه ، به همان سادگي كه در فيلمي مانند آپوكاليپتو/apocalypto واضح و قابل تمييز است( آنهايي كه قتل و غارت كردند ، منفي ؛ آن دسته كه از دستشان فرار ميكردند و به دنبال نجات جان خود بودند ، مثبت !) نميباشد و نياز به تحليل بيشتري دارد • [split] دوست داشتنی ترین ضد قهرمان ها - کمیسر ناوارو - ۱۳۹۱/۱۱/۱۰ صبح ۰۲:۲۸ سلام همیشه یک فیلم با قهرمانش شناخته میشه بخصوص برای ما ایرانی ها که گاهی به جای اسم فیلم اسم قهرمان اون فیلم رو به یاد میسپاریم برای مثال سریال جنگجویان کوهستان به سختی یاد کسی هست(اسمش) ولی لینچان رو همه میشناسن یا اوشین که اسم اصلی اون فکر میکنم سالهای دور از خانه باشه اما این وسط یک شخصیت دیگر هم هست که تاثیر گذاره و اگه اون نباشه اصلا قهرمان معنایی نداره من می خوام اینجا اسم و مشخصات ضد قهرمان یا بقولی نقش منفی هایی گفته بشه که شخصیتشون کاریزماتیکه پس لطفا اگر فکر میکنید شخصیت منفی دوست داشتنی ای رو میشناسید این جا بگین چراغ اول رو خودم روشن میکنم بازرس ژاور کسی که تمام زندگیش رو برای دستگیر کردن یک فرد می گذاره و بقدری روی این نکته مصمم هست که وقتی می بینه که دیگه توجیهی برای گرفتن ژانواژان نداره هیچ انگیزه ای برای زنده بودن نداره نکته دوستداشتنی شدنش اینه که یک توضیح فلسفی درباره این شخصیتش هست و اون این که دچار سرخوردگی است چرا که پدرش هم یک زندانی بود و مادرش اون رو تو زندان بدنیا اورد و اون در واقع با تعقیب والژان دنبال مقصر زندگی رقت انگیز خودشه اما خیلی ها نقش او را بازی کردند مثل فیلیپ خرسند مالکویچ پرکینز یکی از جالبترین قیافه ها برای این نقش چهره یانتونی پرکینزه g ******************************************************************************* یادداشت مدیر: دوست گرامی آقای کمیسر ناواروی عزیز، به دلیل عدم جابجایی ارسال توسط خود شما، به ناچار پست شما توسط مدیریت به این صفحه منتقل گردید. درصورت تمایل، جمله بندی ابتدای مطلبِ خود را با فضای فعلی تطابق دهید. با تشکر RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - Jacques Clouseau - ۱۳۹۲/۲/۲۳ عصر ۰۵:۰۸ بدمن؟! چه کسی بهتر از بدمن بتمن! (جان چی سرودم! "جوکر" با بازی مرحوم "هیث لجر" یکی از بهترین بدمن های تاریخ سینماست. حتی تحقیقات پلیسی من نشون میده RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - BATMAN - ۱۳۹۲/۲/۲۳ عصر ۱۱:۰۶ لجر به بهترین شکل ممکن نقش یه جوکر روانی بازی کرد!این صحنه در تریلر و نسخه اصلی تفاوت داره!(به دلیل خشونت و ایجاد تعادل در رتبه سنی جایگزین شد) تو صحنه مربوط به تریلر جوکر در اوج حس روانی بودنه!_______________________________________تریلر_______________________________________فیلمRE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - Jacques Clouseau - ۱۳۹۲/۲/۲۴ صبح ۰۹:۲۵ بدمن خوشگلتر از اين سراغ دارين آخه؟ يادم مياد اون دوران يعني سالهاي 69-70 وقتي تو مدرسه با دوستان قرار بود مسابقه دو برگزار كنيم، اكثريت به شكل همين T-1000 ميدويديم! (آخر جوگيري RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - اکتورز - ۱۳۹۲/۴/۸ صبح ۰۲:۰۱ کوین بیکن در ( تسویه حساب یا خوابیدگان / (Sleepers (1996 / ساختهء بری لوینسون/ نویسنده : لورنزو کالکاترا " که ادعای حقیقی بودن داستانش را داشت " ) (آخرش تکلیف اسم این فیلم تو دوبلهء فارسیش برام روشن نشد ). بیکن در این فیلم کاراکترمسئول یک دارالتادیب پسرانه به نام ویلکنسون که خیلی بی وجدان است رابازی میکند و آخرسرهم دونفر آدم حرفه ای در هفت تیرکشی و آدم کشی دخلش رو میارن و انتقام خود و دوستانشان را میگیرند. اما : آخرین جمله ای که شون نکس ( بیکن ) خطاب به جان رایلی و تامس مایکانا ، میگه : شماعوضیا ، شما عوضیای آشغال ، من مواظب شما بودم . بعدشم /// بنگ ... بنگ ... بنگ .................. دخلش اومد ، اما واقعآ به خاطر طنزی که ازابتدا تا انتها در کلام و شخصیتش بود ، مخاطب برای مرگش ناراحت میشه. شاید میشد یه جوردیگه ، یه جور بهترش ، مثلآ مثل بقیهء دوستاش دادگاهی بشه و شخصیت اجتماعیش خورد بشه تا اینکه در خلوت کشته بشه و مسئولیت مرگش بیفته گردن کسایی که ازش دلخونن. ضمن اینکه فساد در جامعه ( دراین فیلم ) بیداد میکنه و شون نوکس تنها یک ذره از این پهناست. سواستفادهء جنسی از کودکان در مقابل سواستفادهء موقیتی کودکان و شرکت دادنشان در قاچاق مواد و .... و فضای ناهنجار خانوادگی و همچنین شرایط تارمویی سیاسی و اعتراضات خیابانی جوانانی که در راه هدفشان گلوله باران میشوند ، قرار دارد. پس موشکافی جرم نکس باید در شرایطی انجام گیرد که همهء موارد مذکور اصلاح و رفع شده باشد. RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - اکتورز - ۱۳۹۲/۷/۷ صبح ۰۳:۵۳ معروفترین ( جوکر ) های تاریخ فیلم و انیمیشن بازیگران و یا صداپیشگان ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سزار رومرو – سریال تلویزیونی بتمن – 1960 لنی وینریب – سریال ماجراهای جدید بتمن – 1977 جک نیکلسون – بتمن – 1989 مارک همیل – سریال بتمن – 1992 تا 1994 کوین مایکل ریچاردسون – سریال بتمن – 2004 هیث لجر – شوالیه تاریکی – 2008 جف بنت – سریال بتمن شجاع و پرقدرت – 2009 تا 2011 RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - اکتورز - ۱۳۹۲/۸/۷ صبح ۰۲:۱۷ ماندگارترین نقشهای کودکان عجیب و ترسناک در تاریخ سینما به انتخاب نشريه معتبرامپایر . تاريخ سينما سرشار از شخصيتهای کودک دوستداشتنی است و در کمتر فيلمی میبینیم نشانی از کودکان معصوم نباشد، اما برخی شخصيتهای کودک به دليل عجيب و غريب بودن بيش از اندازه همواره در ذهن سينمادوستان باقی ميمانند و به همين راحتيها فراموش نمی شوند. شايد در نگاه اول انتخاب شخصيتهای چندشآور و عجيب از ميان کودکان معصوم چندان منطقی نباشد اما کدام علاقمند تاريخ سينما ميتواند فيلمهايی چون "جنگير" و "طالع نحس" و حضور آن دو کودک عجيب و غريب را نادیده بگیرد؟ 10 شخصيت کودک عجيب تاريخ سينما به انتخاب باب مک کيب نويسنده نشريه سينمايی امپايرعبارتند از: 1 مايلز و فلورا در فيلم سينمايی "بيگناهان" به کارگردانی جک کليتن محصول 1961 آمريکا. فيلم داستان مالک خانهای بزرگ در اواخر قرن 19 است که زنی را برای مراقبت از برادرزادههايش استخدام می کند. همه چيز ابتدا طبيعی به نظر میرسد، اما زن متوجه می شود جسم کودکان به تسخير ارواح خانه درآمده است. 2 شان در فيلم سينمايی "تولد" به کارگردانی جاناتان گليزر محصول 2004 آمريکا و آلمان. فيلم داستان زنی (با بازی نيکول کيدمن) است که پسرکی 10 ساله در روز ازدواج او ناگهان ظاهر میشود و ادعا میکند روح همسر مرحوم زن در بدن او حلول کرده است. 3 تمام کودکان فيلم سينمايی "دهکده نفرينشدگان" به کارگردانی وولف ريلا محصول 1960 انگلستان. 9 ماه پس از هجوم يک بيگانه به دهکدهای کوچک، کودکانی به دنيا می آيند که با داشتن قدرتهای غير عادی با هم متحد ميشوند. اين اتحاد شوم پدران و مادران کودکان را به فکر قتل آنها می اندازد. سال 1995 هم جان کارپنتر فيلمي به همين نام ساخت. 4 ديمين تورن در فيلم سينمايی "طالع نحس" به کارگردانی ريچارد دانر محصول 1976 آمريکا. فيلم داستان يک ديپلمات آمريکايی است که به جای فرزند مرده خود کودکی را از بيمارستان می آورد و به تدريج درمی يابد کودک نيروهايی غير عادی دارد و ضد مسيح است. 5 دو دختر دوقلوی فيلم سينمايی "تلالو" به کارگردانی استنلی کوبريک محصول 1980 انگلستان. فيلم داستان نويسندهای است که استخدام می شود در زمستان از هتلی دورافتاده و خالی مراقبت کند. او در حالتی تسخيرشده همسر و فرزندش را تهديد ميکند. نکته جالب اينکه ليزا و لوئيس بازيگران نقش خواهران دو قلو به ترتيب هشت و 10 ساله بودند. 6 ريگان در فيلم سينمايی "جنگير" به کارگردانی ويليام فريدکين محصول 1973 آمريکا. دختر 12 ساله يکی از بازيگران زن مشهور سينما دچار حالتهايی غريب می شود و تلاش پزشکان برای معالجه او ناکام می ماند. تنها راه اجرای مراسم جنگيری است. 8 نوزادی که نمیدانست دارد فیلم بازی میکند ، فيلم سينمايی "قطاربازی" به کارگردانی دنی بويل محصول 1996 انگليس. 9 کارول آن فريلينگ در فيلم سينمايی "ارواح خبيثه" به کارگردانی توبی هوپر محصول 1982 آمريکا. وقتی هيتر اورورکی بازيگر نقش کارول در سن 12 سالگی از دنيا رفت، بسياری او را قربانی ارواح فيلم دانستند. دردناکتر اينکه بازيگر نقش خواهر بزرگتر کارول هم اندکی پس از اکران فيلم درگذشت و هر دو را در گورستانی در لس آنجلس به خاک سپردند. 10 سيد در انيميشن سينمايی "داستان اسباببازی" به کارگردانی جان لستر محصول 1995 آمريکا. سيد تمام آن چيزهایی را نابود ميکند که در واقع بايد آنها را دوست داشته باشد. ضمن اينکه با نابود کردن اسباببازی هايش موجوداتی تازه و البته عجيب و غريب مثل خودش می سازد. البته در این لیست جای کودکان فیلمهای ( تنها در خانه / بچه رز ماری / کینه / دیگران / پروندهء 39 و... خالیست) . RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - برو بیکر - ۱۳۹۳/۶/۱۱ عصر ۰۴:۲۴ لحظات انزجار و افتخار از پنج شخصیت منفور در چهار فیلم مشهور (قافیه خودش جور شد!!!)
ناخدا بلای با بازی ترور هاوارد فرمانده کشتی بونتی یکی از منفورترین شخصیتهای سینمایی نزد من می باشد. کافیست شورش در کشتی بونتی را با حوصله ببینید تا پی به رذالت این شخص ببرید. اوج انزجار از این شخصیت وقتی شکل میگره که مانع آب خوردن یکی از خدمه های ییمار کشتی می گردد . وقتی فلیچر با بازی ماندگار مارلون براندو پس از در دست گرفتن کشتی دستور به نابودی گلدانهای دوست داشتنی او را می دهد دل هر مخاطبی خنک می گردد:
هیچوقت از برونو آنتونی با بازی رابرت والکر خوشم نیامد. برونو بدجوری موی دماغ گای هینز شده بود. برونو یکی از اعصاب خرد کن ترین شخصیتهایی است که هیچکاک خلق نمود. هر چه فیلم جلوتر میره برونو بیشتر اعصاب مخاطبین فیلم بیگانگان در ترن را خرد میکنه. اوج انزجار و دل خنکی فیلم در چند ثانیه پایانی فیلم به وقوع می پیوندد. اونجا که وقتی برونو داره نفسهای آخر زندگیش رو میکشه و هر بیننده ای فکر میکنه الآن وجدان درد میگره و حقیقت رو میگه اما اون در حضور پلیس و در حالیکه داره نفس آخرشو میکشه لبخندی به گای میزنه و میگه اومدی فندکِ تُ از محل وقوع جرم برداری؟ و لبخندی میزنه و میمیره. درست در لحظه ای که بیننده به اوج نفرت رسیده و فکر میکنه گای دیگه هیچ مدرکی برای برائت از قتل نداره دستان برونو باز میشه و پلیس فندک رو تو دستهای برونو می بینه و دل همه خنک میشه (البته پیش تر از این هم به این شخصیت اشاره شده بود) احتیاج به توضیح داره؟ کسی هست که از او خوشش بیاد. او رذالت را وقتی به اوج خودش میرسونه که در قهقرای کشتی در حال غرق شدن تایتانیک به جک و رز تیراندازی میکنه. و وقتی با بغل کردن کودکی خودش را تو آخرین قایق نجات که مخصوص زنها و کودکان بود جا میکنه و خدمه کشتی هم با نگاه معناداری بهش دستور به آب اندازی قایق رو میده اعصاب هر بیننده ای را به هم میریزه. اما همین شخصیت وقتی در صحنه های پایانی زیر باران بین بازمانده های کشتی بدنبال رز میگرده رز با معرفی خود بعنوان رز داوسون دل همه بینندگان تایتانیک رو خنک میکنه تا او هرگز دستش به رز نرسه.
چقدر از این پسرعموی ربکا بدم می اومد. اما وقتی در دادگاه شخصی که بعنوان شاهد اومد تا علیه آقای دوینتر شهادت بده را دیدم تازه فهمیدم از پسر عموی ربکا بدتر هم وجود داره. پیشخدمت مخصوص ربکا با اون چهره عبوسش از پسرعموی ربکا هم منفورتر بود. اوج رذالت پسر عموی ربکا را در سکانسی که آقا و خانم دوینتر در روز دادگاه در داخل ماشین مشغول صرف ناهار هستند را می توان در رفتارش هنگام بلعیدن یک ران مرغ از غذای آقای دوینتر دید اما وقتی در لحظات پایانی فیلم دکتر ربکا شهادت میده که ربکا حامله نبوده بلکه مبتلا به سرطان بوده دل هر مخاطبی از رِکَبی که ربکا به پسر عموش و پیشخدمتش زده حسابی خنک میشه.
RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - نوبادی - ۱۳۹۳/۶/۱۵ عصر ۰۹:۱۱ نقش های منفی زیادی در فیلم های خارجی وجود داره اما در فیلم های ایرانی هم نمونه های خوبی پیدا می شه.یکی که همیشه یادم هست نقش سرهنگ در ناخدا خورشید با بازی فتحعلی اویسی هست .خباثت از همه جاش میزنه بیرون!(البته جسارت به دوست عزیزی که با این نام ثبت نام کرده نشه RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - هانا اشمیت - ۱۳۹۳/۶/۲۲ صبح ۱۲:۲۲ سلام بر دوستان فرهیخته وقتی صحبت از نقشهای منفی میشود چهره های بسیاری در خاطرم جان میگیرند که در ماندگاری گاهی اوقات گوی سبقت را از قهرمانان نیز ربودند . بعضی از آنها آنچنان نقش خود را پر قدرت ایفا کرده اند که حتی باعث کمرنگ شدن قهرمان داستان شده است. اما پیش از شروع بحث میخواهم از دوستان به جهت مطرح کردن کاراکتری که قبلا هم در این تاپیک بحثش شده عذرخواهی کنم. و از دوستان عزیزم BATMAN ، Jacques Clouseau ، اکتورز رخصت بطلبم برای ادامه دادن بحث پیرامون این شخصیت بی نظیر که به اعتقاد بنده یکی از بهترین و جذابترین کاراکترهای منفی است که تا کنون در عرصه سینما شاهد بودیم . قصد من از پرداختن مجدد به جوکری که حیث لجر خالق آن بوده ، این است که بر اساس حسی که از بازی بی نظیر این بازیگر گرفتم در حد بضاعتم ابعاد روانشناسانه این کاراکتر را به بحث بگذارم و گمان میکنم اساسا مقصود از ایجاد این تاپیک هم ( اگر اشتباه نکرده باشم ) پرداختن به چنین بحث هایی است.
و اما جوکر! مردی که همیشه میخندد و هیچ چیز برایش مهم نیست چرا که چیزی برای از دست دادن ندارد ! (و این واقعیتی ست که باید از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد ترسید! ) او درحقیقت موجودی ذبون و بی مقدار است و این فقر وجودی به نوعی از تمامی حرکات و سکناتش پیداست ، بهترین نمایش این وجه از شخصیتش وقتی ست که از بتمن کتک میخورد و مثل یک موجود بی دست و پا روی زمین میخزد و یا نزدیکترین فرد را سپر بلای خود میکند ! طی روند داستان او دلایل متفاوتی را برای زخمی که به شکل لبخند بر چهره اش نقش بسته ، عنوان میکند . اما سر آخر معلوم نمیشود علت این زخم چیست ؟ البته هیچ بعید به نظر نمیرسد ، او خودش این زخم را ایجاد کرده باشد . شاهد این مدعا چرخه ی سادیسمی ، مازوخیسمی است که در فیلم از جانب این کاراکتر به نمایش گذاشته میشود . چراکه در صحنه های مختلف ما شاهد آن هستیم که جوکر عمدا دیگران را بر علیه خود تحریک میکند و از این کار درست به اندازه آزار دادن آنها لذت میبرد! او یک تبهکار با اهداف مشخص نیست به عبارت دیگر جنایات او نه برای رسیدن به عواملی از قبیل پول و قدرت بلکه صرفا به جهت تفریح صورت میگیرند ! دریکی از سکانسها وی خطاب به یکی از مامورین پلیس ، صریحا این نکته را بیان میکند که : میدونی چرا از چاقو استفاده میکنم ! تفنگها خیلی سریعند ، با تفنگ نمیتونی تمام اون حسش رو درک کنی ! و یا در سکانسی که در مقابل چشمان ناباورانه ی تبهکاری دیگر ، تلی از اسکناس را به آتش میکشد !!! باز به همین مضمون اشاره دارد . و یا امتناع از کشتن بتمن ! صرفا به این جهت که بدون حضور او این بازی وحشتناک هیجان و در واقع لطفش را از دست میدهد !!! در سکانسی آلفرد خطاب به بروس وین ماهیت افراد شریری نظیر جوکر را چنین بیان میکند : بعضی آدما دنبال یه چیز منطقی مثل پول نیستند ، نمیشه خریدشون یا تهدیدشون کرد یا باهاشون مذاکره کرد یا باهاشون منطقی حرف زد ... بعضی آدما فقط میخوان نابودی دنیارو ببینن !!! در همین راستا جا دارد دیالوگی از جناب جوکر خطاب به بتمن را نقل کنیم : تو هیچی نداری که منو باهاش تهدید کنی ! با همه قدرتت هیچ کاری نمیتونی بکنی ! با توجه به مطالب فوق میتوان گفت که جوکر یک سر و گردن از تبهکاران شهر گاتهام نیز بالاتر بوده ، بطوری که حتی آنها را هم در شگفتی فرو برده است . در یکی از سکانسها وقتی بتمن سراغ جوکر را از یکی از تبهکاران بزرگ میگیرد و او اضحار بی اطلاعی میکند بتمن میگوید که باید دوستانی داشته باشد و تبهکار با شنیدن این عبارت با تعجب تکرار میکند " دوست " ! تا حالا با این یارو روبرو شدی !!! بنابراین میبینیم که جوکر به هیچ وجه حتی تابع کوچکترین مناسبات انسانی نیست وی هیولایی ست در کسوت انسان که البته بویی از انسانیت نبرده است !!! قانون او بی قانونی ست چنانکه در جایی هم این مطلب را بدین شکل مطرح میکند که : تنها راه منطقی برای زنده موندن تو این دنیا بدون قانون بودنه ! او موجودی به شدت خونسرد ، بی تفاوت نسبت به درد و رنج دیگران و حتی خود ، بدون کوچک ترین حس ترحم و در مجموع تجلی اوج خباثت بشری ست ! جنایات او نه امری حساب شده برای رسیدن به اهدافی خاص بلکه در حقیقت بازی مضحک بیماری روانی است که از سر تفریح آدم میکشد یا از آدمها به عنوان ابزاری برای جنایاتش بهره میگیرد ! بسیار باهوش و البته بسیار حیله گر است ! و چقدر جالب ، که یکی از مشخصه های این دست افراد به واقع همین هوش و ذکاوت بی نظیرشان است که باعث میشود به دام انداختنشان به دشواری صورت بگیرد . در فیلم شوالیه تاریکی بارها شاهد نقشه های بی عیب و نقص جوکر هستیم به طوری که پلیس همیشه با تاخیر از آنها مطلع میشود یعنی درست وقتی که کار از کار گذشته است ! گذشته از ابعاد روانشناختی این کاراکتر حیفم آمد اشاره به گریم فوق العاده آن نکنم! همینطور لباس مضحک رنگارنگش که درکنار بازی بی نقص لجر منجر به خلق این کاراکتر جذاب شده است. پ ن : شاید نتوانسته باشم حق مطلب را چنان که باید ادا کنم ، با این وجود این پست را به رغم تمام کاستی هایش تقدیم میکنم به دوست داران خبیث ترین جوکر تاریخ سینما ، جناب حیث لجر با درود هانا اشمیت RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - هانا اشمیت - ۱۳۹۳/۷/۱۳ صبح ۰۶:۴۱ سلام بر دوستان فرهیخته از آنجایی که بنده علاقه ای ویژه نسبت به کاراکترهای بی رحم و به شدت منفی دارم به این تاپیک هم که اختصاص به این نوع کاراکترها دارد ، علاقه ای خاص دارم . اما چرا جبارسینگ تا این حد جذاب و البته به یاد ماندنی است؟شکی نیست که آنچه یک کاراکتر منفی را میتواند جاودانه کند به نمایش گذاشتن درصد بالایی از خباثت و البته قساوت است . و جبارسینگ در این فقره آنچنان استادانه ایفای نقش میکند که براستی بیننده از میزان بی رحمی این فرد متعجب میشود و یا ساتوری که بر میدارد تا با آن ویرو را مثله مثله کند . اما اوج این قضیه زمانی است که احمد پسر آقا میرزا را پس از این که به جبار حمله میکند افرادش با تفنگ هدف میگیرند که جبار صریحا میگوید : ولش کنید ، اگه با گلوله بکشیمش که زجر نمیکشه! این اول باید شکنجه بشه ، بعد نفس کشیدن از یادش بره ، یه شکنجه تدریجی! نقشهای منفی با این میزان از قساوت که درصد بالایی را شامل میشود عمدتا افرادی به غایت خونسرد هم هستند این موضوع در مورد جوکر که در پست قبل بدان اشاره کرده ام نیز صادق است جالب آنکه او هم صریحا اعلام میکند که برای لذت بردن بیشتر از چاقو استفاده میکند. جا دارد در انتها پاره ای از دیالوگهای خاطره انگیز این کاراکتر را باهم مرور کنیم : از خشم وغضب جبارسینگ فقط یه نفر میتونه شمارو نجات بده ، فقط یه نفر ، اونم خود جبار! دیوار هیچ زندانی اونقدر بلند و محکم نیست که بتونه بیست سال جبار تو خودش نگه داره ! پ ن : در آخر جا دارد از جناب سناتور تشکر ویژه ای داشته باشم به جهت اینکه لینک این فیلم خاطره انگیز را با آن دوبله بی نظیرش برای دانلود قرار دادن که برای بنده بسیار تجدید خاطره شد. با درود هانا اشمیت RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - اکتورز - ۱۳۹۳/۹/۲۴ صبح ۰۵:۲۳ اشباح گویا 2006 کاراکتر پدر لورنزو با بازی خاویر باردم در این فیلم یکی از منفورترین شخصیتهای تاریخ سینماست. او کلیسا را متقاعد میکند که با نفوذ اعضای انجمن تفتیش عقاید در میان مردم میبایست با متخلفین دینی برخورد شدید شود تا زهرچشمی از دیگران گرفته شود. کارش را انجام میدهد اما بعنوان یک فرد روحانی خودش نابخشوده ترین جرم را در خفا مرتکب میشود و آن تجاوز به یک دختر جوان زندانی هیئت تفتیش است ؛ کسی که خود او حکم دستگیریش را داده و باز هم او در مقابل فرانسس گویای نقاش ( اسپانیایی ) زیباییش را غیر مستقیم ستوده بود و مشخصآ جذب تصاویر دلربای او شده بود بر در و دیوار کلیسا و هرمکان دیگری که گویا نقاشش بوده . داستان گویا به حاشیه میرود و جریان فیلم در پس اتفاقاتیست که بر سر پدر لورنزو و اینس بیلباتوا ( دختر زندانی ) رخ میدهد و گویا تنها ناظریست برماجرا که این اتفاقات را به روایت نقاشیهایش ثبت مینماید. پدر لورنزو بعد از بی آبرویی و فرار بعد از سالها اینبار در قالب یک افسر عالی رتبهء ارتش فرانسه به اسپانیا باز میگردد و این بار منکر بچهء خودش از اینس میشود و سر گویا و اینس که اکنون بعد از این همه سال درقالب یک دیوانه از زندان آزاد شده را شیره میمالد و از طرفی اقدام به تبعید دخترش از اینس را به آمریکا فراهم میاورد. افسر لورنزو حکم اعدام اسقف اعظم را صادر میکند اما نیروهای بریتانیایی از راه میرسند و ارتش ناپلئون شکست میخورد و لورنزو در عاقبت با اینکه فرصتی به اوداده میشود که توبه کند اما او سخنی برای گفتن ندارد و اعدام میشود. در جایی از فیلم خانوادهء بیلباتوا به زور و با شکنجه از لورنزو اعتراف میگیرند که او زادهء میمون است و در آخر داستان این تنها چهره ایست که از لورنزو در یاد تماشاگر میماند. ************** خاویر باردم حقیقتآ در بیشترین نقشهای منفی بوده و خوب هم از پسشان برمی آید اما خارج ازاین چهرهء بدمن داشتنش و بخاطر نوع بازی بی نظیرش جزء هنرپیشه های مورد علاقه ام است و به نوعی در هرفیلمی باشد تضمین خوبی آن فیلم همین حضور اوست. RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - ایـده آلـیـسـت - ۱۳۹۴/۴/۲۷ عصر ۰۵:۳۵ ?!Why So Serious وقتی سخن از نقش منفی در سینما به میان می آید، اولین کاراکتری که جلوی چشمم نقش می بنند بدون شک آن دلقک باهوش و همیشه خندان و یا آن مامور هرج و مرج در فیلم شوالیه ی تاریکی یعنی جوکر است ... با تشکر از هانا اشمیت عزیز که توضیحات جالبی راجع به نقش جوکر دادند، قصد دارم بنده نیز تا حدی که آگاهی دارم توضیحاتی راجع به این کاراکتر و هم چنین بازیگر توانایش، هیث لجر فقید ارائه دهم .... هیث اندرو لجر : او در 4 آوریل 1979 در پرث استرالیا چشم به جهان گشود، هیث اولین تجربههای بازیگریاش را در ۱۰ سالگی در مدرسهٔ گیلدفورد در نقش پیتر پن تجربه کرد، در فاصلهٔ سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵، لجر در فیلمهای میهن پرست، ضیافت هیولا، قصهٔ یک شوالیه، چهار پر، ند کلی، فرمان، و برادران گریم نقشآفرینی کرد. در سال ۲۰۰۱، جایزهٔ ستارهٔ آیندهٔ شو وست را برای بازی در میهن پرست و به مناسبت اکران جهانی قصهٔ یک شوالیه به دست آورد و در سال ۲۰۰۳، یکی از مردان بازیگر سال استرالیا به انتخاب فصلنامهٔ آقایان استرالیایی (GQ Australia) شد. بازی لجر در سال ۲۰۰۵ در نقش انیس دلمار در یکی از مهمترین فیلمهای آن سال، کوهستان بروکبک، جوایز و نامزدیهای زیادی برای او به ارمغان آورد. جایزهٔ حلقهٔ منتقدان نیویورک، حلقهٔ منتقدان سنفرنسیسکو، و نامزدی اسکار در رشتهٔ بهترین بازیگر نقش اول مرد و جایزه گلدن گلاب از آن جملهاند. در سال ۲۰۰۸، لجر نقش هیولای معروف داستانهای کمیک، «جوکر» در فیلم شوالیه تاریکی (دنبالهای بر فیلم بتمن شروع میکند) را بازی کرد. در این فیلم او در مقابل کریستین بیل، همبازیاش در فیلم من آنجا نیستم نقشآفرینی کرده است. در روز ۲۲ ژانویهٔ ۲۰۰۸، پیکر هیث در آپارتمانش در طبقهٔ چهارم ساختمانی در خیابان ۴۲۱ بروم در محلهٔ سوهوی نیویورک پیدا شد. دو هفته پس از مرگ لجر، مرگ او تصادفی، و بر اثر مسمومیت شدید دارویی در نتیجهٔ مصرف همزمان چندین نوع قرص ضداضطراب و مسکن و خوابآور اعلام شد. ( از ویکی پدیا ) هیث لجر بازیگری توانا و در عین حال انسانی مهربان و قابل اعتماد بود، یکی از عواملی که باعث می شود علاقه ی من به هیث لجر چندین برابر شود این است که او نیز یک INFP بود (یکی از 16 تیپ شخصیتی بر اساس آزمون مایرز برگر) ، از مهمترین خصوصیات این تیپ شخصیتی ، درونگرایی، ایده آلیست بودن، رویا پردازی، مهربانی، هنرمندی و علاقه شدید به کمک به مردم است، این تیپ (که بنده نیز جزء آنها هستم) معمولا به تنهایی شدید علاقه داشته و بیشتر در افکار و رویاهای خود زندگی می کنند، احساسی و منعطف بوده و نویسندگان خوبی به شمار می روند (در یک فرصت بهتر اگر امکانش باشد بیشتر راجع به این تیپ شخصیتی و البته سایر تیپ های مایرز برگر توضیح خواهم داد) اما برگردیم به هیث لجر و بازی تاریخی اش در نقش جوکر! به عقیده من همه ی ما یک بخش مجرم و تاریک در وجود خودمان داریم و بسته به شخصیت هر کس این بخش تاریک ابعاد و انواع مختلفی پیدا می کند، به شخصه این من بی رحم و خلافکار را درون خود حس می کنم، البته گمان نکنم تا آخر عمر خود را نشان دهد و فقط در لا به لای روحم سرکشی خواهد کرد و با دیدن اشخاصی نظیر جوکر به اوج لذت و رضایت خواهد رسید. شاید لجر نیز این چنین حس طغیانگری را درون خود می دید و همین قضیه باعث شد تا بیشتر و بیشتر در نقش جوکر فرو رفته و اعماق شخصیت او را با تمام وجود خود درک کند و این بازی خاطره انگیز را از خود به جای بگذارد. نقل است که لجر حدود یک ماه قبل از شروع فیلم برداری خود را در اتاقی در هتل حبس کرده و کل اتاق را پر از عکس ها، لوازم و هر چه که به جوکر مربوط بود، کرده بود و هر روز سعی داشت تا بیشتر خودش را به این شخصیت نزدیک کند. نقشی که حتی جک نیکلسون (مرد شرور هالیوود) هم از آن هراس داشت و در موردش به هیث هشدار داده بود. آیا لجر واقعا بر حسب تصادف و در اثر مصرف هم زمان چند دارو درگذشت یا اینکه افکار، اخلاق ، دیوانگی ها و اعتقادات جوکر در هر سلول کوچک و در هر بخش وجودی اش رخنه کرده بود و همانند تاری سیاه خود را دور روح او گره زده بود و هر روز این مسئله را بیشتر به او گوشزد می کرد که من خود تو هستم ( I'm you ، آخرین جمله ی آهنگ Sad But True از متالیکا که بی ربط به این پاراگراف نیست) و سرانجام لجر طاقت نیاورده و خود را به کام مرگ می فرستد. حتی در جرم و جنایت هم باید ایده آلیست بود و همه ی کارها را به نحو احسن و برای هدف بسیار بزرگ انجام داد! بله این اعتقاد بنده است و شاید اعتقاد جوکر و مرحوم هیث لجر! جوکر مامور هرج و مرج است، او هیچ چیز برای خود نمی خواهد، از پول متنفر است و آن را فقط وسیله ای برای رسیدن به هدفی بزرگتر قرار می دهد. اما این هدف بزرگ چیست؟ جوکر چه می خواهد؟ پاسخ این سوالها را می توان با دقت در چند سکانس تراژدی شوالیه تاریکی تا حدودی دریافت! افتتاحیه فیلم، سکانس دزدی از یک بانک توسط گروهی از مجرمین است، هر کسی که سهم خود را انجام می دهد بلافاصله توسط دیگر عضو گروه کشته می شود تا اینکه فقط یک نفر که راس گروه است باقی می ماند، ما ابتدا خود را با یک صحنه بسیار عادی که در اکثر فیلم های اکشن هروویک دیده ایم رو به رو می بینیم ولی به محض اینکه جوکر داستان نقاب از چهره بر می دارد و در جواب توهین مامور بانک که او را متهم به بی اعتقادی نسبت به احترام و افتخار می کند، ضرب المثل عامیانه ای را شکل و فرمی جدید می بخشد و به گونه ای هنرمندانه تنها با تعویض یک حرف از یک کلمه سرگذشت خویش را بازگو می کند و به ما گوشزد می کند که با یک جنایتکار عادی طرف حساب نیستیم! خلافکارهای بزرگ شهر جلسه ای برگزار کرده اند تا مسئله ی دزدی از بانک توسط جوکر و انتقال پولها را بررسی کنند، ناگهان صدای خنده ی دیوانه واری به گوش می رسد و دلقک داستان وارد می شود، او با انجام شعبده روی مداد و ناپدید کردن آن به شیوه ی خود به خلافکاران هشدار جدی می دهد. او پیشنهاد خود را در کمال خونسردی مطرح می کند و خواهان نیمی از پول در ازای کشتن بتمن است! آیا این دلقک دیوانه است؟ در این سکانس به خود می گوییم:" بله فهمیدم اون فقط دنبال پوله ". خب ما تا حدودی با کاراکتر جوکر آشنا می شویم و حتی دورنمایی از آنچه که قرار است اتفاق بیفتد در ذهنمان نقش می بندد. به زودی در سکانس دیگری داستانی راجع به زخم های روی صورتش می شنویم و تحت تاثیر قرار گرفته و این دلقک جنایتکار را فردی آسیب دیده می بینیم که تنها هدف او انتقام از گذشته ی تاریک و ارضای نفس عصیانگر خویش است، طولی نمی کشد که دوباره داستانی دیگر در مورد زخمهایش می شنویم که به ریچل دانز می گوید! کاملا گیج می شویم و خود را در یافتن شخصیت حقیقی این دلقک ناتوان و فلج می یابیم و او مانند رازی سر به مهر در ذهنمان باقی می ماند، منتظر می مانیم تا با دستگیر شدن این جانی به حقیقت قضایا پی برده و او را نیز همچون جنایتکاران دیگر در گوشه ی زندان در حالت پشیمان و افسرده بیابیم. هنگامی که او کنار پنجره دست ریچل را رها می کند، ما را ناتوان تر در شناخت کاراکترش می کند و نشان می دهد او با هیچ کس شوخی ندارد و در هر مسیری قدم می گذارد تا به اهدافش برسد اگرچه مسیر غیر انسانی باشد. فیلم جلوتر می رود و بعد از تعقیب و گریز در شهر جوکر در مرکز خیابان ایستاده و با شاتگان به اطراف شلیک می کند، دیوانگی عجیبی در چشمانش موج می زند، گویی با شلیک هر گلوله یک قطعه از پازل وجودی اش گم می شود و ما را در کامل کردن شناخت خود از حقیقت اصلی وی ناکام می گذارد، سپس با جرئت و یقین مثال زدنی می ایستد و داد می زند :"Hit Me" ، گویی که برق از کله مان پریده باشد، خود را با موجودی مواجه می بینیم که از کشته شدن هم نمی ترسد و با اعتماد به نفس خارق العاده ای از اعماق وجود خود داد می زند که مرا بکش. چند لحظه بعد او دستگیر شده و به زندان منتقل می شود، با هیبت خاصی روی صندلی پشت میله های سرد زندان نشسته و به ریش ماموران می خندد، هنگامی که آنان را ناتوان در یافتن نشانه ای کوچک که سند وجودی او و متمایز کننده ی او در جامعه باشد، می یابد. بلاخره کمی آرام میگیریم و با خود می گوییم که کارش تمام است! این دلقک عجیب و غریب به اندازه ای که فکر می کردیم باهوش نبوده و به طرز بچگانه ای دستگیر می شود، بله او فقط یک روانی بوده که کارهای بی رحمانه ای را بدون تفکر انجام داده است و دیگر وقت آن رسیده است که مجازات شود! دقایقی بعد، سکانسی به یاد ماندنی آغاز می شود و اولین رویارویی بتمن و جوکر شکل می گیرد، هنگامی که به گفتگوی این دو توجه می کنیم، متوجه می شویم که جوکر آن روانی که فکر می کردیم نیست، او پیرو ایدئولوژی خاص خودش است و حقایق تلخی را از زندگی روزمره بازگو می کند، او با اطمینان سخن می گوید و بیش از پیش به ما ثابت می کند که او یک جنایتکار عادی نیست بلکه او یک نابغه ی تمام عیار و پر از ایده های ناب بوده که هیچ قانونی نمی شناسد و هیچ هراسی ندارد، او آینه ی تمام نمای هرج و مرج است! با مرگ ریچل شوکه می شویم و انتظار این چنین اتفاقی را در این قسمت داستان نداریم، ولی به ساختار بسیار مهمی از کاراکتر مبهم جوکر دست می یابیم، این که او فوق العاده باهوش است و نقشه هایش بی عیب و نقص و بدون کوچکترین اشتباهی طراحی شده اند! هنگامی که سر خود را از اتوموبیل پلیس بیرون می آورد و برای چند لحظه سکوت وحشتناکی حاکم می شود در حالی که او با لذت وصف نا شدنی به نمایش گذاشته می شود، گویی این دلقک دیووانه این بار روی صحنه چمباتمه زده و به کارهای تماشاگران خیره شده است و با صدای بی صدایی به آنان می خندد، او از هرج و مرج سیر نمی شود و هیچ کس جلودارش نیست! در حالی که هنوز از شوک مرگ ریچل خارج نشده ایم، شوک دیگری به ما وارد می شود، جوکر تمام پولها را می سوزاند و ادعا می کند که برای او پول هیچ اهمیتی ندارد و تمام ابزاری که نیاز دارد بسیار ارزان هستند. او درصدد این است که جنایتکاری در خور این شهر باشد و به گونه ای رفتار کند که این مردم لایقش باشند! این سکانس به ما یک نمره ی منفی بسیار بزرگ در آزمون شناخت کاراکتر جوکر می دهد، زیرا ما در ابتدای فیلم او را جنایتکاری عادی قلمداد کرده بودیم که فقط به دنبال پول است اما در این سکانس درمی یابیم که این هیولای رام نشدنی را پول هم ارضا نمی کند! اندکی بعد سراغ هاروی دنت داغدار در بیمارستان می رود، بدون هیچ هراسی به گونه ای با هاروی دنت گفتگو می کند و او را متقاعد می کند که در مسائل اخیر کمترین دخالت را داشته است که حتی ما نیز که از اول فیلم قدم به قدم با او بوده ایم، سخنانش را باور می کنیم! او می داند که برای پیروزی در این میدان و رسیدن به اهدافش نیاز به یک برگ برنده دارد و او این برگ برنده را با هوشیاری تمام انتخاب می کند، هاروی دنت، نماد عدالت و خوبی در گاتهام! او خود را مامور هرج و مرج معرفی می کند و در شغل خود یک حرفه ای تمام عیار است همانگونه که قبل از گفتگو با هاروی، در یک پیغام تلویزیونی کل شهر را به هرج و مرج می کشد. او به هاروی دنت می گوید که مثلا کشته شدن یک عضو گروه خیابانی یا منفجر شدن یک کامیون سربازان کسی را وحشت زده نمی کند زیرا همه ی اینها طبق نقشه هستند. بار دیگر در می یابیم که جوکر نگاه خاص و واقع گرایانه ی خود را به دنیا دارد که فساد و تباهی کل جامعه را فرا گرفته است و بوی تعفن اعمال انسانها آن چنان در فضا پخش شده که دیگر جایی برای نفس کشیدن وجود ندارد! به لحظات پایانی فیلم نزدیک می شویم، جوکر تا به اینجای کار موفق بوده و هم اکنون نیز نقشه ی پایانی و اصلی خود را طرح می ریزد، دو کشتی مختلف که اگر تا زمان مقرر یکی از آنها توسط افراد ساکن در آن یکی منفجر نشود، او هر دو را منفجر خواد کرد. در یک کشتی شهروندان عادی و در کشتی دیگر مجرمین با سابقه قرار دارند. بروس وین (بتمن) او را در ساختمان می یابد و شروع به مبارزه با او می کند و سعی در نجات مردم دو کشتی دارد. در حین درگیری هنگامی که جوکر از بالای ساختمان پرتاب می شود و صدای قهقه ی بلند او را می شنویم دیوانگی مطلق او به حد اعلی می رسد و باز ما را غافلگیر و بهت زده می کند، او اشاره به این می کند که بتمن نمی تواند او را بکشد زیرا یک حس درستکاری ناشناخته در او مانع از این کار می شود و بتمن را فقط یک حریف قلمداد می کند که در داخل رینگ مبارزه زور آزمایی می کنند و مشخص می کند که برگ برنده ی اصلی او هاروی دنت است! گر چه او به آرمان اصلی خود نمی رسد زیرا هیچ کدام از آن کشتی ها منفجر نمی شود و جوکر در اثبات این که هر کسی پتانسیل جنایتکاری مثل او شدن را دارد، ناکام می ماند، ولی با این وجود باز هم او پیروز ماجراست زیرا هاروی دنت را دارد و معتقد است اگر مردم هاروی دنت واقعی را که نماد خوبی بود بشناسند روح آنها کاملا از هم می پاشد و آن من جنایتکار خود را نشان خواهند داد، این سکانس اختتامیه ی نمایش باشکوه جوکر در این فیلم بود ولی هم چنان ما را متعجب و انگشت به دهان در شناخت اسکلت بندی ابعاد شخصیت مبهم جوکر نگاه می دارد. جایی که جوکر با بتمن در زندان گوردن گفتگو می کند که یکی از مهم ترین سکانس های فیلم است و دیالوگ های پرمفهوم و جالبی بین آن دو رد و بدل می شود... جوکر : "اونها تا جایی خوب هستن که دنیا بهشون اجازه می ده،من بهت نشون می دهم، زمانی که این مردم تو شرایط بحرانی قرار بگیرن حتی حاضرن گوشت همدیگرو بخورن" سکانسی که جوکر با هاروی دنت در بیمارستان گفتگو می کند .... جوکر: "من مامور هرج و مرجم، یه چیزی رو راجع به هرج و مرج می دونی؟ اون عادلانه ست " سکانسی که جوکر (معلق در هوا) با بتمن بحث می کند ..... جوکر: "من شوالیه سفید گاتهام رو گرفتم و اونو تا سطح خودمون پایین کشیدم، سخت نبود، همونطور که می دونی دیوونگی مثل جاذبه ست، تنها چیزی که لازمه یه هل کوچولوئه" با بررسی این سکانسها و هم چنین سکانسهای دیگر می توان تا حدی به این قضیه پی برد که جوکر واقعا دنبال چیست؟ او مامور هرج و مرج است، همیشه می خندد، پول برایش ارزشی ندارد، نقشه هایش دقیق است، از هیچ چیز هراس ندارد و او غیر قابل پیش بینی است .... با موشکافی صحنه های فیلم می توان تا حدی دریافت که در واقع هدف اصلی این دلقک ماورائی ، این بود که نشان دهد هر کسی پتانسیل مجرم شدن و تبدیل شدن به فردی مثل او را دارد، او در صدد بود به مردم بفهماند که آنها فقط یک دنیای ظاهری ساخته و در این دنیا با انجام دادن یک سری کارهای روتین و روزمره و رعایت اخلاقیاتی که خود اسم قانون روی آن گذاشته اند مشغول به تحمل همدیگر هستند، آنها فقط در ظاهر خوب هستند و اگر موقعیت مناسبی پیش بیاید می توانند حیوان صفت و قانون شکن باشند، او وقتی با هاروی دنت حرف میزد و سعی در آزاد کردن بخش تاریک روحش بود می توانست به خود بگوید: "حدسم درست بود، همه می تونن یه مجرم دیوونه بشن حتی کسی مثل هاروی دنت." بله او این قضیه را اثبات کرد که حتی هاروی هم می تواند به شخصی مثل خودش تبدیل شود و فقط به یک نیروی محرکه ی قوی مثل مرگ ریچل نیاز دارد. شیوه ی او برای بهتر کردن دنیا بی رحمانه ، بدون قانون و دیوانه وار بود و بوی خون و کشت و کشتار می داد، ولی گاهی لازم است برای بهبود یک عضو بدن قسمتی از آن را کامل قطع کرد تا اینکه هر لحظه با داروهای مختلف سعی در آرام کردن درد داشت. جوکر مطیع قانون نبود و نقطه مقابل آن یعنی هرج و مرج را اصل کار خود قرار داده بود، شاید قصد داشت قانونهایی که مردم برای خود وضع کرده بودند را مضحک خوانده و نشان دهد که هرج و مرج بسیار عادلانه تر از قانون است! او از هوس ها و طمع های مردم دنیا آگاه بود و سعی در احمقانه جلوه دادن آنها داشت، این را می توان در سکانس آتش زدن پول به خوبی دریافت، او نه تنها به آن خلافکار بلکه به کل مردم دنیا اثبات کرد که آنها در کل عمر خود برای چیزی می جنگند، همدگیر را می کشند، به هم خیانت می کنند و عمر خود را تباه می کنند که می تواند در عرض چند ثانیه تبدیل به خاکستر شود. جوکر در دو سکانس فیلم داستانهای متفاوتی راجع به زخم صورتش بیان می کند که با شنیدن این داستانها ما کاملا گیج می شویم که کدام راست و کدام دروغ است، با توجه به شخصیت جوکر می شود حدس زد که هر دو دروغ است! او رنج هایی را در دوران کودکی کشیده و هم چنین در زندگی عشقی خود هم شکست خورده است و دلایل محکمی برای شروع جنایت و انتقام از دنیای پیرامون خود پیدا کرده است اما هیچ کدام عامل اصلی زخمهای روی صورتش نیستند، او خود این زخم ها را در صورتش ایجاد کرده تا در هر حالتی خنده ای تمسخرآمیز بر رفتارهای روزمره داشته باشد! از کودکی او با اتفاقات تلخ و ناگوار بسیاری رو به رو بوده است که پرده سفید روح او را لکه دار و پر از کینه کرده اند، تمایلات و امیال سرکوب شده بخش اعظمی از ضمیر ناخودآگاه او را تشکیل می دهند، امیالی که به جای درمان منفجر می شوند و دنیای پیرامون خود را هم نابود می کنند. او خاص بوده است، ولی رفته رفته و با طرد شدن از سوی جامعه ی غرق در تباهی شده آن پرنده سفید دوست داشتنی روحش تبدیل به اژدهایی بی رحم و دیوانه می شود. به راستی افراد پیرامون جوکر در کارهای او نقشی نداشته اند؟ هنگامی که در سکانس آغازین فیلم به مامور بانک می گوید : "من به این اعتقاد دارم که هر چیزی که تو رو نمی کشه، تو رو عجیب تر می کنه". با اندیشیدن پیرامون این دیالوگ متوجه می شویم که جوکر سختی های بسیار زیادی را در طول زندگی متحمل شده است و هر کدام از این سختی ها در روحیه ی او تاثیر بدی گذاشته و اندک اندک خشت های شکل گیری این موجود را روی هم گذاشته اند. شخصیت جوکر بی نهایت پیچیده و مبهم است، در ادامه به بررسی چند صفت بارز کاراکتر جوکر می پردازیم : 1- جوکر باهوش و غیر قابل پیش بینی است. از همان سکانس آغازین فیلم، هوش جوکر به نمایش گذاشته می شود، هنگامی که با دزدی از بانک خلافکارها به دنبال انجام معامله ای با آنها و در نهایت استفاده از آنها برای رسیدن به هدف اصلی خود است. او همواره یک قدم جلوتر از بتمن ، هاروی دنت و گوردون است گویی مثل عروسک های خیمه شب بازی نخ آنها را در دست گرفته و هر کجا و هر گونه که می خواهد آنها را جرکت می دهد، او در نقشه هایش، شخصیت و ابعاد روحی دیگر کاراکترها را در نظر گرفته و با ظرافت خاصی کارها را پیش می برد به طوری که تمام تصمیم گیری هایی که آنها انجام خواهند داد را دقیق پیش بینی می کند و با کنترل آنها و هدایت در مسیر دلخواهش لحظه به لحظه به هدفش نزدیک تر می شود. یکی از نمونه های بارز این هوش را در سکانسی که توسط بتمن بازجویی می شود را می بینیم، او نشانی جاهایی که هاروی و ریچل هستند را جا به جا به بتمن می گوید چون از احساس درونی بروس وین آگاه است و می داند که او برای نجات ریچل خواهد رفت و با نقشه ای که او کشیده است، هاروی را در آن محل خواهد یافت . چه هوشمندانه هاروی را تحت تاثیر قرار داده و او را برگ برنده ی خود می کند و خیال خود را راحت می کند که هر اتفاقی بیفتد برنده ی واقعی داستان اوست و نه کس دیگر .... 2- جوکر همیشه می خندد. مردی که در هر شرایطی (هنگامی که به صورتش مشت می خورد، هنگامی که از بالای ساختمان پرت می شود و ...) می خندد. خنده های او از روی تمسخر است، تمسخر دنیا و کسانی که در آن زندگی می کنند، او به مضحک بودن کارهای آنها و ضعف آنها در شناخت خودش می خندد. هر کدام از خنده های او پر از مفهوم و پیام است، کسی که همه ی کارهایش پیش بینی شده و حساب شده است غیر ممکن است بی دلیل و از سر دلخوشی بخندد .... 3- جوکر خواسته ی مادی ندارد و اسیر این زندگی نشده است. به راستی توجه بیش از حد به دنیا و تمام متعلقاتش، انسان را کوچک تر و کوچک تر می کند، گاهی انسان ها به قدری در تمایلات، هوس ها و خواسته هایشان فرو می روند که حتی خود را هم فراموش می کنند. آنها پس از مدتی زندگی به این دنیا عادت کرده و از روی یک سری قوانین تعریف و تثبیت شده زندگی می کنند و هیچ لذت واقعی را تجربه نمی کنند، با گذشت زمان به موجودی مصرف کننده و بی ارزش تبدیل می شوند. جوکر این موضوع را متوجه شده و سعی در بیرون کشیدن خود از این باتلاق را دارد، او به دنبال زندگی عادی نیست، او خود را در مقابل همه یگنا ه ها و جرم های مردم دنیا مسئول دیده و قصد در برملا کردن گناهان و مجازات انسان ها دارد. او ذهن خود را از تمام امیال و هوس ها تهی کرده و هدف خود را والاتر و در خور شان انسان انتخاب کرده است، شاید راهی که برای رسیدن به این هدف برگزیده بی رحمانه باشد اما گاهی بی رحمی هم لازم است ... 4- پوشش و چهره ی جوکر منحصر به فرد است. اگر بخواهید از زندگی معمولی رها شوید و برای هدف خود بجنگید، همه ی وجود خود را باید تغییر دهید و ارزش های خود را از نو تعریف کنید. جوکر لباسی به تن دارد که اگر در روز عادی کسی او را در حین قدن زدن در خیابان ببیند به او یک دل سیر می خندد، زیرا غیر عادی و بر خلاف عرف جامعه است. او حتی در پوشش خود هم متکی به هیچ قانون و عرفی نیست و بدون توجه به واکنش دیگران، لباسی انتخاب می کند که دلخواهش است و هر چه بیشتر ابعاد درونی شخصیت او را نمایان می سازد. او چهره اش را نقاشی کرده و در کنار لب هایش آثار زخمی به شکل خنده دیده می شود، او به ما می گوید برای خروج از گرداب سهمگین این زندگی و آزادی روح خود نیاز به هیچ چهره ی خاصی ندارید تنها باید یک خنده به لب داشته باشید و جلو بروید .... 5- جوکر از چاقو استفاده می کند. دلیل این امر را خود در فیلم بازگو می کند، به عقیده ی او مردم هنگام مرگشان شخصیت اصلی خود را نشان می دهند. هنگامی که کسی مرگ را در یک قدمی خود ببیند و برایش مشکل باشد که از همه ی دلبستگی هایش دل بکند نا خودآگاه همه ی قوانین را کنار گذاشته و من واقعی خود را نشان می دهد. جوکر به دنبال کشف حقیقت واقعی هر کس و نمایاندن آن به خود آن فرد است، او حتی در کشتن افراد هم سلیقه به خرج می دهد و آن را با بی میلی انجام نمی دهد و قصد لذت بردن از آن را دارد. 6- جوکر از هیچ چیز نمی ترسد. ترس عامل اصلی عدم موفقیت اکثر انسان هاست، هنگامی که ترس از دست دادن کسی یا چیزی را داریم، محدود می شویم و هدف های کوچکتری انتخاب می کنیم. جوکر خود را از ترس عاری ساخته و هیچ کسی نمی تواند او را با تهدید بترساند، با نگاه به سکانس بازجویی جوکر از این موضوع کاملا آگاه می شویم، هنگامی که می گوید :" تو هیچ چیز نداری که من رو باهاش بترسونی، با همه ی قدرتت کاری ازت برنمیاد." او حتی از مرگ و کشته شدن هم هراسی ندارد، آن گونه که هنگامی که از آن ساختمان بلند در لجظات پایانی فیلم پرت می شود، میخندد. کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، بسیار خطرناک است و می تواند هر کاری انجام دهد بدون آنکه نیرویی مانع از کارهایش شود. در پایان باید از هنر کارگردانی کریستوفر نولان هم کمال تشکر را داشته باشیم که با زیبایی هر چه تمام تر و بدون عیب و نقص کوچکی یک تراژدی به یاد ماندنی را آفرید. RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - پروفسور - ۱۳۹۹/۲/۳۰ عصر ۰۶:۵۲ لرد ولدمورتتام مارولو ریدل دورگه ای که از ازدواج یک زن ساحره با یک انسان عادی متولد شد. از همون نوجوانی فهمید که می تونه با مارها صحبت کنه! کم کم توانایی های فوق بشریش زیادتر شد و او را به مدرسه هاگوآرتز دعوت کردند. اما کمی بعد مدرسه رو ترک کرد و شوربختانه به جادوی سیاه آلوده شد و با نام جعلی لرد ولدمورت به دنیای جادو برگشت. ولدمورت لشکری از جادوگران راه انداخت تا به انسانها چیره بشه. اما کماکان او اصلی ترین شخصیت منفی و آنتاگونیست مجموعه داستان و فیلمهای هری پاتر بود. ولدمورت عدد هفت رو مقدس می دونست و از قضا نقش او در مجموعه هم توسط هفت بازیگر مختلف اجرا شد که بیشترین سهم رو رالف فینس داشت. وقتی خشم چهره مارگونه ش رو می پوشوند و هیس هیس کنان دشمن خونیش، هری پاتر رو نفرین می کرد، به سختی می شد باور کرد که هنرپیشه خوشرو و ماهر فینز زیر این گریم خوفناک قرار داره: "avada kedavra" ولدمورت بالاخره از هری پاتر شکست خورد و مثل داستانهای کلیشه ای پریان خوبی بر بدی پیروز شد. اما این مار بدخط و خال هیچ وقت از مواضعش کوتاه نیومد: "ای انسانها! زندگی خودتون رو با زندگی من مقایسه کنید، بعدش خودکشی کنید!" RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - سگارو - ۱۳۹۹/۲/۳۱ عصر ۱۰:۰۷ من گای پیرس رو خیلی دوست دارم، اما ازین نقشش توی فیلم lawless خیلی متنفرم! یکی نیست بگه شخصیتی اینقدر نچسب و حال بهم زن و بدون ذره ای جذابیت رو از کجا درآوردی؟! رتبه دوم مضمحل ترین نقش تاریخ میرسه به جناب رایان گیج در فیلم هابیت! یعنی در تمام مدت فیلم دلت میخواد یکی بزنه این نکبت رو از صحنه هستی محو کنه! اما برای حس ختام و عوض شدن حال و هوا ، بریم که داشته باشیم دوست داشتنی ترین نقش منفی تاریخ سینما (البته از نظر بنده) که کسی نیست بجز خاویر باردم RE: برترین نقشهای منفی تاریخ سینما - پروفسور - ۱۳۹۹/۳/۲ عصر ۰۱:۰۵ من دیدم زیاد توی جعبه پیام ذکر خیر خانم هاویشام هست برای همین خواستم درباره این نقش منفی هولناک، مقتدر و انتقامجو مطلب بنویسم. از طرفی قبلا دوستی بنام BATMAN اینجا بهش اشاره کرده. البته منم فقط ورژن بی بی سی فیلم رو دیدم Great Expectations 2012 با بازی هلنا بونهام کارتر در نقش خانم هاویشام. اما از اونجا که ایشون انگار معرف حضور همه هست فقط یه نکته ای بگم: معمولا در فیلمها علت نقش منفی شدن کاراکتر بیان نمیشه. اما در این کتاب و فیلم معلومه. شاید خیلی خانمها و مخصوصا فمینیستها به این دوشیزه سفیدپوش برای واکنش هاش تا حدی حق بدن که می خواد نسل مرد رو از ریشه بسوزونه. یک ضرب المثل جهانی هست که میگه پشت سر هر مرد موفقی یک زن قوی هست. حالا چی شده که خانم هاویشام از محسنات زنانه برگشته طبیعیه چون جلوی روش یک مرد پست فطرت و دغلباز بوده! D: اما بتمن گرامی به یک نقش منفی جالب یک فیلم هم اشاره ای کردند که نامش رو نمی دونستند. خلاصه بگم درباره یک قاتل تلوزیونی. نام فیلم Kamikaze (1986) است و نقش آلبرت، نابغه دیوانه رو میشل گالابرو بازی کرده بود که خیلی خوب از عهده نقشش بر اومد. خدانشناس - مراد بیگ - ۱۴۰۱/۱۲/۳ صبح ۰۳:۴۶ ما هیئت منصفه در میامی دیدِ ایالت فلوریدا ، متهم تئودور رابرت باندی را برای قتل عمد لیزا لِوی ، مطابق اتهام ، گناهکار ، برای قتل عمد مارگارت بومن ، مطابق اتهام ، گناهکار ، برای اقدام به قتل عمد کارن شیندلر ، مطابق اتهام ، گناهکار ، برای اقدام به قتل عمد کتی کلاینر ، مطابق اتهام ، گناهکار و برای اقدام به قتل عمد شریل توماس ، مطابق اتهام ، گناهکار شناختیم ، این نظر همه ی ما بود ... جنازه ی مارگارت بومن در خوابگاه چی امگا واقع در دانشگاه فلوریدا مارگارت بومن - لیزا لِوی تئودور رابرت باندی یک قاتل زنجیرهای آمریکایی بود که در دهه ۱۹۷۰ و احتمالاً قبل از آن، زنان جوان بسیاری را ربود، تجاوز کرد و به قتل رساند . تئودور رابرت باندی در زندان ایالتی فلوریدا آیا باید داستان قاتلین سریالی را تعریف کرد؟ آیا سزاست هوش سرشاری که به جنایات ختم می شود را ستود ؟ و یا اصلا چگونه میتوان احساس خوشی که از قهرمان سازی یک جنایتکار بما دست می دهد را تقدیم قربانیانِ او نمود ... تد نه قهرمان است و نه قربانی و نه سزاوار آن همه جذابیت هایی که آثار قبلی برای او به همراه می آورد ، او حتی شایستگی توجه ما را ندارد ، پس دیدن یک فیلم جنایی واقعی که از چشم یک ناظر بیرونی روایت میشود و قاتل را درگیر نمی کند ، جالب به نظر میرسد ؛ در اواخر دهه ی هفتاد میلادی گروهی از محققان اف بی آی پیشنهاد کردند که بازرسان ، با شناخت روانشناسی مجرمان سریالیِ خشن به شکل موثرتری می توانند با قتلهای سریالی مبارزه نمایند ، این فرآیند ارزیابی نام نهاده شد ، در سال 1984 رئیس جمهور رونالد ریگان ، از تاسیس مرکز ملی تحلیل جرایم خشن خبر داد و اولین جایگاه شغلی تمام وقت را برای پنج تن از ارزیابان اف بی آی ایجاد نمود ، مامور ویژه بیل هگمایر به عنوان یکی از آن پنج نفر انتخاب شد . فیلم سینمایی No Man of God (2021) به کارگردانی امبر سیلی ، براساس فیلمنامه ای از کیت لَسِر ، برداشتی تازه از قاتل سریالی تد باندی است . اِمبر سیلی این فیلم داستان بیل هگمایر است یک مرد معمولی از جنس اکثر مردان دور و اطراف ما ، مردی مقید به اصولِ یک زندگی سالم که زندگی حرفه ای او را ناگزیر از شکستنِ فاصله با تِد نموده است ، با این همه برای ما ضرورتی ندارد که باندی را بدون حضور او تحمل نمائیم ، ما او را فقط زمانی می بینیم که هاگمایر می بیند. در حالی که هیچ صحنه ای از فیلم وجود ندارد که هاگمایر در آن نباشد و این نبوغ فیلمنامه و کارگردانی است ؛ الیجا وود در نقش یک مامور اف بی ای در ابتدای فیلم برای بیننده باور پذیر جلوه نمی کند ، حتی زمانی که سیلی سعی دارد با استفاده از ترفند فیلمبرداری او را بلندتر از آنچه هست نشان دهد ، با این اوصاف انتخابش برای شخصیت پردازی هگمایر به نظر هوشمندانه میرسد ، پسربچه ای که کت و شلوار پدر را به تن دارد! و حتی موهای سفید بنا گوش و چین چروک صورت او را از خطر آسیب پذیری در مقابل تد مصون نمی دارد ، در مقابل ، تِد باندی به عنوان یک جامعه شناس ظاهر می شود ، شباهت لوک کربی به باندی ، نه تنها از نظر فیزیکی ، بلکه در گفتار و حرکت ، بسیار عجیب است و هر چه بیشتر خیره در افعالش می شوید ، بیشتر اسیر جاذبه های وحشتناکی خواهید شد که در کنار هگ مایر به شما نیز القا می گردد ... ما احتمالاً هرگز از وسواس در مورد قاتلان زنجیره ای دست نخواهیم کشید، و آنها احتمالاً همیشه در یک شکل رسانه ای ستاره خواهند بود ، اما در فیلم خدانشناس هیچ لحظهای طراحی نشده که مخاطب را با بُعد انسانی قاتل مرتبط سازد ، تد همچنان سزاوار تمسخر ما است و این دقیقاً همان چیزی است که این فیلم تداعی می کند و از این بابت میتوان عنوان نمود یک فیلم موفق است . فیلم پیش رو ، با الهام از مکتوبات پلیس ، صداهای ضبط شده و اطلاعات باز جمع آوری شده از بیل هگمایر تهیه شده است : بازیگران ، شخصیت ها و صداپیشگان : دوبله در استودیو ساند فیلم مدیر دوبلاژ : وحید منوچهری راوی : محمود قنبری الیجا وود - بیل هگمایر - شروین قطعه ای لوک کربی - تد بانی - وحید منوچهری رابرت پاتریک - راجر دِپو - نصرالله مدقالچی الِکسا پالادینو - کارولین لیبرمن - نرگس فولادوند دبلیو اِرل براون - رئیس زندان واردن ویلکنسون - محمود قنبری کریستین کلمنسون - دکتر جیمز دابسون - علیرضا علیشاهی سایر صداپیشگان : عباس نباتی ، پارسا کجوری ، ندامت اسماعیلی ، سعید داننده ، فاطمه صبا ، علیرضا ناصحی ، محمد بهاریان ، محمدرضا رادمهر و سارا جواهری کیمبرلی دایانا لیچ دختر دوازده ساله و جوانترین قربانی تد باندی تد باندی پس از یک دهه انکار ، بالاخره به ۳۰ قتل انجام شده در هفت ایالت بین سالهای ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۸ اعتراف نمود . مجموع قربانیان واقعی او ناشناخته و احتمالاً بسیار بیشتر از این آمار است ، وی در ژانویه ۱۹۸۹ در زندان ایالتی فلوریدا با صندلی الکتریکی اعدام شد . شخصیتهای منفی مشابه - BATMAN - ۱۴۰۲/۵/۱۷ صبح ۰۳:۱۴ چند شب قبل با دوستی در خصوص کارتون آناستازیا صحبت میکردم که به شخصیت گریگوری راسپوتین اشاره کرد از روی کنجکاوی به تصاویر راسپوتین نگاه میکردم که ناخودآگاه یاد کرکتر سامندر در سریال سلطان و شبان افتادم احساس مکنم از لحاظ ظاهر و شخصیت شباهتهای نزدیکی به هم دارن ، بخصوص وقتی نقل قول راسپیتون رو خوندم بیشتر پی به این تشابهات بردم خلاصه ای درباره راسپوتین/ پیشبینی انقلاب روسیه توسط این شخص از معروفترین پیشبینیها در تاریخ محسوب میشود عدهای از مردم وی را به عنوان یک قدیس شفابخش و در بین عدهای دیگر به عنوان یک موجود شیطان صفت شناخته میشود (ویکی فارسی) پیشگویی راسپوتین/ در صورت به قتل رسیدن ، بدانید که شما و خانوادهتان و کل اهل دربار بیش از ۲ سال زنده نخواهید ماند و به دست مردم روسیه کشته خواهید شد پیشگویی سامندر/ سلطان! عنقريب روزهای خوش پادشاهی ات به آخر ميرسد ، به عينه ميبينم که تو در ميان تير خشم مردمان گرفتار آمدی و راه گريزت نيست صحنه تقابل سلطان و سامندر برای من یکی از ماندگارترین سکانسها در بین آثار ایرانیه که شاید بعدها مفصل دربارش نوشتم اما فعلا یه توضیح مختصر میدم/ تصور کنید نشستین پای تلویزیون سریالی رو تماشا میکنید که میدونید قراره مفرح باشه سلطانی رو میبینید با کلی خدم و حشم و جلال و شکوه که در تفرجگاهش سرگرم شکار و عیش و شوخی با تلخک درباره که به ناگاه سامندر همانند اجنه ظاهر میشه و بساط شادمانی سلطان نگون بخت رو بر هم میزنه ، در ادامه سوژه فیلم از یک اثر مفرح تبدیل میشه به کابوسی دهشتناک ! به نظرم افسانه سلطان و شبان حکایت غریبی داره_________________ اتفاقا با اون دوست گرامی درباره این سکانس هم بحث کردیم که نقل قولشو قرار میدم شخصیت سامندر برای منم نامانوس و عذاب آور بود ، مخصوصا تیپ کمدی مهدی هاشمی در نقش سلطان وقتی مورد تهدید قرار میگرفت از سمت این موجود وهم آور ، یک حس تنفر از این موجود به آدم دست می داد |