هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - نسخه قابل چاپ +- کافه کلاسیک (https://cafeclassic5.ir) +-- انجمن: تالارهای تخصصی (/forumdisplay.php?fid=10) +--- انجمن: بازیگران و فیلمسازان (/forumdisplay.php?fid=33) +--- موضوع: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart (/showthread.php?tid=145) |
هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - Classic - ۱۳۸۸/۱۰/۷ عصر ۰۸:۴۵ آری ... دل مَرد ... بیصدا می شکند ... اولین باری که دیدمَش ، در صدا و سیمای خودمان بود - زمانی که هنوز صدا و سیما ملی بود - نوجوان بودم شاید هم کوچکتر ، یادم نیست ، اما فیلمی بود که صورت او در بیشتر فیلم پوشیده بود ، باندپیچی شده بود. داستان فیلم در مورد یک قاتل بود که بعد از فرار از دست پلیس ، برای اینکه شناسایی نشود صورت خود را جراحی می کند. فیلمی تقریبا ترسناک بود و در آن زمان بسیار جذاب می نمود ( مگر الان نیست ؟! ) . در آنجا ، این بازیگر - که نمی شناختمش - چندان دلربا نبود و فقط به خاطر اینکه توانسته بود از دست پلیس بگریزد و یک زن فضول را بکشد از نظر من دوست داشتنی می آمد ( راستی چرا هر کس از دست پلیس می گریزد ، بیننده طرفدار او می شود ؟! ) . سالها گذشت و من فیلمی از این بازیگر ناشناس ندیدم ( شاید جامعه نمی گذاشت ببینم ! ) . برای ما آرنولد ، بروس لی ، راکی و ... بازیگران واقعی بودند تا اینکه تکنولوژی VCD به بازار آمد. تکثیر فیلم ها آسان تر شد و در نبود ماهواره - که آن روزها هنوز باب نشده بود - تفریح جوانان تبادل فیلم شد. همه نوع فیلم ... روزی از روزها در میان انبوه فیلم های اکشن و adventure ای که دوستان می رساندند، فیلمی بدستم رسید که برای همیشه سلیقه سینمایی مرا تغییر داد. در آن فیلم ، مردی بود تودار و کافه نشین که معلوم بود غمی در دل دارد. چهره ای با صلابت اما احساساتی ، با یک بارانی و کلاه ، در زیر باران ، در ایستگاه قطار ایستاده بود و منتظر بود. همه مردم سوار قطار می شدند و او منتظر بود ... باورم نمی شد که او همان مرد قاتل چند سال پیش باشد که دیده بودم. صورت اش بسیار رومانتیک بود و اعمال و کردارش با فیلم قبلی ، زمین تا آسمان فرق کرده بود. شیفته مرام و سلوک اش شدم. ادعایی نداشت. بر خلاف چهره بی احساس اش ، زیر آن کت سفید شیک ، قلبی مهربان داشت آنقدر مهربان که حاضر شود از عشق آسمانی اش - که سالها به خاطرش غمگین بود - بگذرد. از ورای تصویر مات VCD ، مردی را کشف کردم که انگار سالهاست او را می شناخته ام. قرابتی عجیب بود. فردای آن روز وقتی که فیلم را به دست صاحبش - که خدا نگه اش دارد - رساندم ، اولین پرسشی که از او کردم این بود: اسم این مَرده ... بازیگره... که صاحاب کافه بود چی بود ؟ او با لحنی پیروزمندانه گفت : هامفری بوگارت . با تشکر از یادآوری مونچی عزیز که بهانه ای برای این تاپیک شد. RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - سروان رنو - ۱۳۸۸/۱۰/۹ عصر ۱۱:۳۶ (۱۳۸۸/۱۰/۷ عصر ۰۸:۴۵)IranClassic نوشته شده: اولین باری که دیدمَش ، در صدا و سیمای خودمان بود اما فیلمی بود که صورت او در بیشتر فیلم پوشیده بود ، باندپیچی شده بود. داستان فیلم در مورد یک قاتل بود که بعد از فرار از دست پلیس ، برای اینکه شناسایی نشود صورت خود را جراحی می کند. فکر می کنم گذرگاه تاریک هم اولین تجربه دیدار من با بوگی بوده باشد. یادش بخیر اون زمان ها چقدر تلوزیون فیلم های کلاسیک سیاه و سفید می ذاشت ( البته چون تلویزیون ها سیاه و سفید بود همه فیلم ها خودبخود کلاسیک می شد ! ) این فیلم یکی از فیلم های عجیب و غریب حتی با معیارهای امروزیه. اینکه قهرمان داستان در نیمه اول فیلم اصلا دیده نشه. داستانی غیر عادی در مایه های سانست بولوار و یا تا حدودی مرد سوم. بوگارت با آن صورت نازیبا و نخراشیده اش ( با استاندارهای بقیه سوپر استارهای مرد ) انگار نیرویی جادویی برای جلب تماشاگر با خود داشت ( چیزی در حد هاله نور که امروز بعضی ها دارن ! ) خلاصه اینکه به نحو عجیبی این مرد در جلو دوربین جذاب و دوست داشتنی است و وقتی در صحنه ای وارد می شود خودبخود نظر تماشاگر از بقیه بازیگران ، متوجه او می شود. سیگار کشیدنش که دیگر تک است مخصوصا وقتی که در هنگام مک زدن توی فکر هم برود. حالا اگر مسلح به کلاه شاپو و بارانی کهنه اش هم باشد که دیگر کسی در وقار و مردانگی جلودارش نیست. البته او بازیگری نبود که یک شبه با پول و تبلیغ استودیوها به شهرت رسیده باشد. او کسی بود که از صفر شروع کرد و در دهها فیلم درجه 2 ، نقش های فرعی بازی کرد و پله های ترقی را یکی یکی طی نمود. حضور موثر او در فیلم ها شاخص دهه 40 و 50 ، گنجینه فیلم های تاریخ سینما را بسیار غنی تر نمود. شاهین مالت ، گنجهای سیه را مادره ، کازابلانکا ، گذرگاه تاریک ، داشتن و نداشتن ، خواب ابدی ، سابرینا ، هر چه سخت تر زمین می خورد ، قایق آفریکن کویین ، سیه رای مرتفع و ... تنها گوشه ای از فیلم هایی هستند که با حضور بوگارت ارزش یافتند. بازیگری که شخصیت منحصر به فردی ، هم جلو دوربین و هم پشت دوربین داشت و همین شخصیت اش باعث شده که طرفداران بسیاری در میان عموم و خواص داشته باشد. به هر حال صحبت کردن از کسی که در لیست AFI بزرگان بازیگری تاریخ سینما نفر اول است ، نیاز به متن طولانی ندارد. RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - Savezva - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳ عصر ۱۱:۳۳ به یادبود پنجاه و سومین سال در گذشت همفری بوگارت برای نوشتن از بوگی لازم نیست که به سراغ کتابها یا مجلات سینمایی رفت و یا در اینترنت جستجو کرد. بوگی آنقدر بزرگ هست که نیازی به معرفی نداشته باشد. هنرپیشه با ابهتی که در پشت ظاهر خشن و جدی اش باطنی متین و جوانمرد دارد. هر کسی که کازابلانکا را دیده باشد با بوگی کاملا آشناست. بوگی در کازابلانکا اسطوره ای فراموش نشدنی است. کافه داری که همه چیز و همه کس در کازابلانکا از او کافه اش حرف می زنند. بوگی همه کاره است: از بده بستانهای پشت پرده اش با سروان رنو گرفته تا سایه عشق نافرجامی که بر روی زندگی اش سنگینی کرده است. از کمک به دختر جوان بلغاری گرفته تا کشتن سرگرد اشتراسر... . اینها همه باعث می شود تا بوگی و کازابلانکا جاودانه شوند. اما بوگی فقط در کازابلانکا جاودانه نیست! او در همه نقش هایش عظمتی بی مثال دارد: کارآگاه سام اسپید در شاهین مالت، فیلیپ مارلو در خواب بزرگ، چارلی قایقران در آفریکن کویین، هری مورگان در داشتن و نداشتن و بالاخره لاینس لارابی عاشق در سابرینا. بوگی آنقدر بزرگ است که حتی در نقشهای نه چندان مثبتش هم دوست داشتنی است: مثل نقشهایش در ساعات ناامیدی و گنجهای سیرامادزه. شیک پوش بودن بوگی هیچ وقت توجه آکادمی اسکار را به خودش جلب نکرد اما وقتی با لباسهای روغنی و کثیفش در آفریکن کویین ظاهر شد، اسکار هم نصیبش شد. بوگی کبیر در 14 ژانویه 1957 بر اثر سرطان حنجره در کالیفرنیا درگذشت. روحش شاد RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - vic_metall - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴ صبح ۰۸:۵۸ یادی از هامفری بوگارت، چهرهی فراموشنشدنی هالیوود۲۵ دسامبر سال ۲۰۰۹ مصادف است با یکصد و دهمین سالگرد تولد هامفری بوگارت، یکی از چهرههای برجسته و فراموشنشدنی هالیوود که در ژانرهای مختلفی ایفای نقش کرد و تنها یک بار موفق به دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول شدهامفری بوگارت در سال ۱۸۹۹ در نیویورک متولد شد. او پس از خدمت در ارتش آمریکا به فعالیتهای پشت صحنه پرداخت و در تئاتر نقشهایی را ایفا کرد. گام بعدی راهیابی به سینما بود و بازیگری در فیلمهایی حادثهای چون «یک شیطان با زنان» و «زنان تمام ملل». بوگارت پس از ایفای نقش در ژانرهای ملودرام و حادثهای و جنایی، با نقشآفرینی در فیلمهایی مانند شاهین مالت (محصول سال ۱۹۴۱، ساخته جان هیوستون) تواناییهای خود را به نمایش گذاشت و پرده سینماها را تسخیر کرد .«کازابلانکا»، «داشتن و نداشتن»، «ملکه آفریقا» و «سابرینا» از دیگر فیلمهای به یادماندنی این هنرپیشهی معروف هستند. بوگارت در سال ۱۹۵۷ در پی ابتلا به سرطان درگذشت. "نقاب تلخ بیتفاوتی" در کازابلانکا هامفری بوگارت در فیلم فراموش نشدنی «کازابلانکا» جمله معروفی دارد: «من برای هیچ کس جانام را به آب و آتش نمیزنم ... دیگر برای هیچ چیز نمی جنگم، فقط برای خودم!» بوگارت نقش «ریک» صاحب رستورانی در شهر کازابلانکا (در مراکش) را بازی میکند. زمان جنگ دوم جهانی است و مبارزان مقاومت در برابر فاشیسم، از خاک اروپای اشغال شده میگریزند و به کازابلانکا میآیند تا از آنجا به طور پنهانی به آمریکا بروند. او در نقش این آمریکائی تبعیدی و تک رو، بدبین و بدون آرمان، نه به کسی و نه به جائی تعلق دارد و در این جنگ طرف هیچکس نیست. وقتی می گوید «من برای هیچکس جانم را به آب و آتش نمیزنم»، معنیاش این است که حاضر نیست به کسانی که به او پناه میآورند کمکی کند. اما این ماسک تلخ بیتفاوتی، ظاهری است؛ فقط زخمی قدیمی از یک عشق شکست خورده را میپوشاند. کافی است این عشق او، اینگرید برگمان در نقش «ایلسه»، پس از سالها در رستوران او ظاهر شود تا ریک بار دیگر جان خودش را گرو بگذارد. و همین رمانتیسیسم پنهان زیر ماسک خشن و بیتفاوت چهره «مرد زشت» هالیوود است که او را به یادماندنی میکند. هامفری بوگارت (یا «بوگی») دل زنها را به دست میآورد، زیرا با آنکه خشن است و دست بزن دارد، اما هسته اخلاقی عمق وجود او از چشم این زنان پنهان نمیماند. نقشآفرینی در ژانرهای مختلف هامفری بوگارت از سالهای ۱۹۲۰ تا میانهی سالهای ۱۹۵۰ میلادی فیلمهای زیادی ساخت، اما معروفترین آنها، فیلمهای «نوآر» یا فیلمهای تیره و بدبینانه اکسپرسیونیستی هالیوودی بودند که نسخه متفاوتی از همین الگوی شخصیتی را عرضه میکردند. او در شمار گروهی از بازیگران هالیوود در دوران «ستارهسازی» بود که همه جور نقشی در هرگونه فیلمی بازی کردهاند، اما تنها نوآرهای آنها به یاد مانده است: رابرت میچام، آلن لاد، رابرت رایان، سترلینگ هایدن، ری میلاند، دانا آندروز، باربارا ستانویک، ادوارد جی رابینسون، و حتا اورسن ولز. هامفری بوگارت در بهترین فیلمهایش، فیلمهایی مثل «شاهین مالت»، «کازابلانکا»، «داشتن و نداشتن»، «خواب بزرگ»، «ارزیابی مرگبار»، «گذرگاه تیره»، «کی لارگو»، «در مکانی خلوت» و «ساعات ناامیدی» همیشه چند قدم فراتر از حد متعارف ریسک و خطر، در کنار مرگ راه میرود. بوگارت در نقش یک کارآگاه خصوصی تفاوتهای ظریفی را به نمایش میگذاشت. شخصیت «سام سپید» (کارآگاه همیشگی داشیل هامت)، در فیلم «شاهین مالت» اعتماد به نفس دارد و بر همه چیز مسلط است. اما شخصیت «فیلیپ مارلو» (کارآگاه همیشگی ریموند چندلر) در فیلم «خواب طولانی»، بیشتر اوقات سردرگم و بدون سرنخ است و ضعفهایش، او را در بیشتر طول ماجرا در ابهام نگه میدارد. تماشاچی بیشتر از او می داند. او میتواند فریب بخورد و از همین رو نگاهش به جهان به مراتب تلخ اندیشتر و تاریکتر است. بوگارت به خوبی، جهان مملو از بی اعتمادی چندلر را منتقل میکند: هیچ معمائی سرانجام به تمامی حل نمیشود یا به قول منتقد معروف آمریکایی آندرو ساریس، «جهانی رمزگونه که حضور شر در آن هیچگاه به قدر کافی توضیح داده نمیشود. در دو فیلم معروف هاورد هاکز، «داشتن و نداشتن» و «خواب بزرگ»، زوج معروف لورن باکال و هامفری بوگارت (که در نشریات عامه پسند به نام «بوگی ـ باکال» مشهور بودند) به وجود میآید. چهره بوگارت پشت دود سیگار با نگاه پوزخندآمیز اما تراژیک و لحن همیشه طعن آلودش که میرساند جایی نه چندان دور مرگ به کمین او نشسته و او نه تنها این را میداند بلکه با بی تفاوتی به استقبال آن هم میرود، چهرهای همیشه بیاد ماندنی است. دویچه وله 25.12.2009 RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - Classic - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴ عصر ۰۷:۵۳ (۱۳۸۸/۱۰/۲۴ صبح ۰۸:۵۸)vic_metall نوشته شده: من این ترجمه رو بیشتر می پسندم: "...دیگه برای هیچ هدفی جز خودم مبارزه نمی کنم ؛ خودم تنها هدف جالب برای خودم هستم..." آن شیرینی شعرگونه و طنازانه جملات که در زبان اصلی این فیلم وجود داره نباید با ترجمه تحت لفظی خراب بشه. این نام شخصیت ها هم معضلی شده است: اِلزا ، ایلزا ، اِلیزا ، اِلسا ، ایلسه ... دوتای اولی مناسب تر است و آنچه از صدای اصلی فیلم برداشت میشه هم همینه اما معلوم نیست بقیه رو چطور می سازن RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - Negar - ۱۳۸۸/۱۲/۱۴ عصر ۱۱:۴۶ بدون شرح!
RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - بهزاد ستوده - ۱۳۸۸/۱۲/۱۵ عصر ۱۱:۱۳ نگاهی به دوبله کازابلانکا بنظر بسیاری از علاقمندان سینما، کازابلانکا (مایکل کورتیز1942) یکی از بهترین ملودام های تاریخ سینمای جهان است. البته زمانی که مایکل کورتیز فیلم را ساخت ،هیچ چنین تصوری نداشت و دست اندرکاران فیلم آن را اثری معمولی می پنداشتند با این وجود فیلم کازابلانکا سه جایزه اسکار ازجمله اسکار بهترین فیلم را گرفت. جالب است که بدانید ابتدا قرار بود بیلی وایلدر این فیلم را بسازد و رونالد ریگان نقش ریک را بازی کند. فیلم در زمان نمایش با موفقیت چندانی روبرو نشد اما نقدهای خوبی درباره اش نوشته شد. در ایران نیز از همان ابتدای دوبله شدن ، فیلم کازابلانکا علاقمندان فراوانی پیداکرد . بدون اغراق دوبله درخشان این اثر ماندگار دلیل عمده این همه علاقه است. صدای اصلی همفری بوگارت صدایی تودماغی است که هنگام ادای کلمات هیچ احساسی ندارد و حتی در صحنه های رمانتیک و عاطفی یکسان باقی می ماند... امــــا صدای حسین عرفانی بعد پنهان شخصیت ریک راآشکار می کنداز یک طرف رفتار خشن او در برابر الیزا پس از ورودش به کازابلانکا و از طرف دیگر در رک گویی در مواجهه با سروان رنو و سرگرد آلمانی. این بهترین دلیل بود تا تصور هر صدای دیگر روی چهره بوگارت غیرممکن شود. اما می دانیم که فیلم محبوب مـا دوبله دیگری به مدیریت مرحوم عباس خسروانه دارد و و ناصر تهماسب همراه با مهین کسمایی در نقش های بوگی و برگمن نقش گوی کرده اند و امــا صدای ناصر تهماسب تمامی زیر و بم شخصیت ریک را انتقال نمی دهدو تنها سردی چهره و بی تفاوتی بوگارت را نمودار می سازد و آتش که در درون ریک شعله می کشد را نشان نمیدهد. شمایلی که حسین عرفانی از شخصیت ریک ترسیم میکند مردی است سرسخت که دوست ندارد عشق ورزی و معشوق شدن بر وی غلبه کند. مردی حساس و آسیب پذیر که نقاب بر چهره دارد. حسین عرفانی همین شمایل را از همفری بوگارت شاهین مالت نیز ارائه می دهد بشکل زیبا همفری بوگارت که تنها به خود اعتماد دارد شیفته مری استور می شود و در لحظه آخر بخود می آید. استاد فقید سعید شرافت میزبان ضیافت دوبله کازابلانکا است . او همچون رهبر ارکستر وموسیقی دان ملودی زیبا را تنظیم می کند وتشخیص می دهد کدام ساز در کجا بیاید و کدام ساز در جایی دیگر شنیده شود.حضور استاد در فقدانش کامل می شود منبع :مجله فیلم شماره 403 نوشته شاپور عظیمی با ویرایش ، تصحیح وحذف و اضافه و تغییر بعضی جملات
RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - رامین_جلیلوند - ۱۳۸۸/۱۲/۱۸ صبح ۱۲:۲۱ (۱۳۸۸/۱۰/۹ عصر ۱۱:۳۶)سروان رنو نوشته شده:(۱۳۸۸/۱۰/۷ عصر ۰۸:۴۵)IranClassic نوشته شده: اولین باری که دیدمَش ، در صدا و سیمای خودمان بود اما فیلمی بود که صورت او در بیشتر فیلم پوشیده بود ، باندپیچی شده بود. داستان فیلم در مورد یک قاتل بود که بعد از فرار از دست پلیس ، برای اینکه شناسایی نشود صورت خود را جراحی می کند. يکی از آن عصرهای غم انگيز و بارانی جمعه بود نه؟ RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - Classic - ۱۳۸۸/۱۲/۱۹ صبح ۰۱:۲۸ (۱۳۸۸/۱۲/۱۸ صبح ۱۲:۲۱)رامین_جلیلوند نوشته شده: دقیقا . در نبود امکانات امروزی مانند DVD ، ماهواره ، اینترنت و ... دلخوشی ملت به 2 شبکه تلویزیون بود و تک فیلم سینمایی عصرهای جمعه ، با آن تیتراژ زیبایی که داشت ( راستی کسی این تیتراژ را ندارد ؟ ) من فقط قسمت هایی از تیتراژ را یادم هست که تیکه هایی از چند سرباز آلمانی با مسلسل منتظر بودند تا چند نفر را تیرباران کنند ( بعدا فهمیدیدم نامش ارتش سایه هاست ! ) و جایی که یک نفر کنار دریا می دوید ( فکر کنم از یک فیلم ژاپنی بود ؟؟) . بعد از تماشای فیلم ( در حقیقت بلعیدن فیلم ) ، غم معروف عصرهای جمعه به سراغمان می آمد و اگر فیلم هم غمناک بود که دیگر تا شب کسل و بیحال بودیم ... یادش بخیر ... دوران ساده ، خاص و جالبی بود در کل به نظر من، تلویزیون آن زمان ، با پخش فیلم های کلاسیک زیاد ، نقش مهمی در علاقه نسل فعلی به این نوع سینما ایفا کرد. من نمی دانم که تلویزیون فعلی که این همه معذورات در پخش فیلم های جدید دارد چرا از تجربه آن زمان استفاده نمی کند و به فیلم های کلاسیک ( که برای پخش کمتر مشکل دارند ) رو نمی آورد. RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - Classic - ۱۳۸۸/۱۲/۱۹ عصر ۱۱:۴۹ (۱۳۸۸/۱۲/۱۴ عصر ۱۱:۴۶)Negar نوشته شده: و در همین راستا ... RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - Kassandra - ۱۳۸۹/۵/۶ عصر ۰۳:۴۶ من هم با كازابلانكا با اين چهره آشنا شدم و واقعا هنوز كه هنوزه ذره اي از اون احساس شيفتگي و تحسيني كه اولين بار نسبت به شخصيت ايشون پيدا كردم از بين نرفته! ايشون واقعا ماهرانه جزيي از شخصيتي شده كه نقشش رو ايفا كرده. (۱۳۸۸/۱۰/۹ عصر ۱۱:۳۶)سروان رنو نوشته شده: خب پس خدا رو شكر كه استانداردهاي ايشون با استانداردهاي بقيه سوپراستارهاي مرد يكي نيست! بله واقعا هم عبارت "جذاب و دوست داشتني" برازنده ايشونه و بس! بارها گفته ام و بار دگر هم مي گويم كه جذابيت يك مرد در ژرفاي شخصيتش نهفته ست كه نورش از نگاه نافذش ساطع ميشه و اين موضوع كاملا از جذابيت ظاهري و فيزيكي مجزاست. خب اساتيد گرامي اينجا به اندازه كافي درباره بوگي نازنين صحبت كردند پس شايد بد نباشه به بعضي نكات درباره رابطه ايشون با عشق زندگيشون هم اشاره بشه. آشنايي بوگي با لورن بكال بر مي گرده به فيلم (To Have and Have Not (1944/داشتن و نداشتن و اينكه كارگردان فيلم يعني Howard Hawks در نظر داشته براي نقش زن مقابل بوگي در اين فيلم يكي همپايه اينگريد برگمن پيدا كنه كه حتي به نظر خودش هم غيرممكن مي امده! وقتي كه همسر هاكس ، لورن بكال رو معرفي كرد او نتوانست شباهتي بين اين دختر خانم نوزده ساله و نقشي كه قرار بود ايفا كند بيابد. البته اين برداشت او كاملا طبيعي بوده چون اين دختر خانم بي تجربه تنها 19 سال داشت و از ان بدتر هنوز دوشيزه بود و اين موضوع چندان با نقش مورد نظر جور در نمي آمد. اما به نظر مي رسد اين كارگردان بالاخره در تصاوير متعددي كه از لورن بر روي جلد مجلات چاپ شده بود و همينطور تستهاي متعددي كه از او در طي تمرينها گرفت نشانه هايي احساس كرد كه سرانجام او را براي در كنار بوگي قرار گرفتن انتخاب كرد و جالب اينجاست كه به بوگي هم هشدار داد كه از آنجا كه لازم است او در نقش ستيو (Steve) به يكي از بي ادب ترين و بد دهان ترين مردهاي ان دوره تبديل بشود، مجبور است اين دختر را هم كمي بيشتر از او بي ادب بكند! و لورن چنان ماهرانه با پايين آوردن سر و چشمها را به بالا متمايل كردن و با عشوه و لحن طناز يك زن دلفريب صحبت كردن، چهره يك زن بسيار جذاب را پيدا كرد كه نه تنها موفق شد مقاومت استيو سرد و خاموش را در هم بشكند بلكه از بوگي نيز دل ربود. درجه و شدت احساسات بين اين دو چنان افزايش پيدا كرد كه هاكس به نوعي مجبور شد فيلم نامه را به گونه اي تغيير بدهد كه ستيو مجذوب شخصي غير از Slim باشد چرا كه بنا به گفته او چه كسي پس از ديدن چنين صحنه هاي عميقا عاشقانه اي مي توانست باور كند كه كسي و يا چيزي بتواند بين استيو و اسليم قرار بگيرد؟!!
او بعدها حتي سعي كرد با قرار دادن كلارك گيبل در كنار لورن بكال از آتش اين اشتياق بكاهد اما بي اثر بود چرا كه گرچه كلارك به نظر لورن زيبايي خيره كننده داشت اما هيچوقت نتوانست ذره اي مثل بوگي او را تحريك كند. نصايح وي در مورد اوضاع نابسامان زندگي بوگي، متاهل بودن او و اينكه او هنوز عاشق همسرش است و قصد ندارد او را طلاق بدهد هم تاثيري نداشت. آن دو بيش از پيش همديگر را مي ديدند و لورن رفته رفته متوجه شده بود كه همه ازدواجهاي بوگي تا آن زمان(3 ازدواج) با اشك همراه بوده و به او آرامش نداده. بوگي تا كريسمس 1945همچنان تصميم داشت در كنار همسرش Mayo Methot بماند اما با بدخوييهاي او كه پس از شنيدن شايعات روابط بوگي و بكال بيشتر هم شده بود ديگر طاقتش به سر آمد و در مه 1945 - 11 روز پس از جدايي رسمي از همسرش -با لورن ازدواج كرد. لورن كه خانواده و دوستان او را بتي صدا مي كردند، بودن در كنار همسر را به موفقيت در سينما ترجيح داد و شايد به همين دليل بود كه با وجودي كه بوگي 49 ساله تمايلي به پدر شدن نداشت قبول كرد با لورن دو فرزند داشته باشد. جالب اينجاست كه لورن نام اولين فرزندشان را به ياد نقش بوگي در داشتن و نداشتن ، استيون گذاشت.يك بار كه لازم شد بوگي به آفريقا مسافرت كند و استيون هنوز بسيار كوچك بود ، لورن او را به مادرش سپرد و به همراه همسرش راهي آفريقا شد. زماني كه ديگر شش سال از ازدواجشان گذشته بود هم بوگي نمي توانست دوري از لورن را تحمل كند و در همه مسافرتهاي شغلي هم حتما او را با خود مي برد. چه در خلوت و چه در حضور ديگران هم او را baby صدا مي كرد. گرچه در ماههاي آخر زندگي بوگي ، لورن با فرانك سيناترا رابطه نزديكي پيدا كرده بود اما تا ثانيه آخر به او وفادار ماند. لورن بعدها گفت كه گرچه بين او و همسرش بيست و پنج سال اختلاف سني وجود داشته اما همفري آنقدر دانا و پخته بود كه به همسر جوانش اختيار كامل بدهد و در عين حال به او اعتماد هم داشته باشد.
RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - سم اسپید - ۱۳۸۹/۸/۱۵ عصر ۰۶:۱۷ (۱۳۸۸/۱۰/۲۴ عصر ۰۷:۵۳)IranClassic نوشته شده: ایلسا لازلو (۱۳۸۸/۱۰/۹ عصر ۱۱:۳۶)سروان رنو نوشته شده: مونتاژ سابژکتیو: دلمر دیوز در فیلم گذرگاه تاریک از تکنیک مونتاژ سابژکتیو استفاده کرده است. مونتاژ مثل تعریف کردن داستان است. فیلمساز چیزها را به همان نحوی که دیده است به ما نشان می دهد. اما بعضی اوقات او نمی خواهد وقایع را از طرف خودش، از دید خودش، نشان دهد، بلکه مایل است تماشاگر را با شخصیت های فیلم یکی کند و در نتیجه از مونتاژ سابژکتیو استفاده می کند. در چنین مواردی نماها و زوایای دید دوربین طوری نشان داده می شوند که گویی دید شخصیت ماجرا است. قهرمان فیلم وارد ماجرا می شود و بعد دیگر این دوربین است که ماجرا را پی می گیرد. ما جریان وقایع را از چشمان یکی از شخصیت های فیلم می بینیم. درست مثل بعضی از داستان هایی که در اول شخص حکایت می شوند، فیلم هم داستانش را در اول شخص نشان می دهد. این تکنیک در فیلم خانمی در دریاچه (رابرت مونتگامری) به سرانجام منطقی خود رسید. در این فیلم وقایع در مقابل تماشاگر به نمایش گذاشته نمی شوند، بلکه تماشاگر خود جلوتر راه می افتد و همراه با قهرمان فیلم درگیر ماجرا می شود. در چنین مواردی مونتاژ هماهنگ با حرکت قهرمان فیلم عمل می کند. برای مثال؛ اگر در فیلم چشم اندازی نشان داده شود که شخص پیاده ای آن را می بیند، آن منظره همچون مشاهده سابژکتیو او، و با همان سرعت و ریتمی که او می بیند، مونتاژ می شود. چنین فیلمی می تواند بسیار شاعرانه باشد حتی اگر چیزهای عینی و مستند را نشان دهد. RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - دزیره - ۱۳۸۹/۸/۲۰ صبح ۰۲:۱۶ چهره ای دیگر از بوگارت RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - سروان رنو - ۱۳۸۹/۱۰/۱۵ عصر ۱۱:۲۰ دیروز با یکی از دوستان کافه بحث شیرینی در مورد تاریخ تولد همفری بوگارت داشتیم. ایشان گفت که تاریخ تولد بوگارت به روایتی 6 ژانویه ( فردا ) است. البته به روایتی دیگر ، تاریخ تولد بوگی 25 دسامبر هم گفته شده. به این نتیجه رسیدیم که بوگارت هم مانند برخی ائمه اطهار ، ذو التولدین است و این دوستمون پیشنهاد دادن که فاصله 10 روزه بین 25 دسامبر و 5 ژانویه را هفته وحدت اعلام کنیم ! RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - Mallory - ۱۳۸۹/۱۰/۱۷ عصر ۰۸:۴۸ واجب شد من هم اولين تجربه آشنايي با بازيگر محبوبم رو واسه تون تعريف كنم: جونم براتون بگه ...سالها پيش كه هنوز كوچيك بودم، تلويزيون كه هنوز سياه و سفيد بود يه فيلمي داد كه اسمش بود دارالتاديب... و يه بازيگري داشت كه نمي دونستم كيه... ولي همون لحظه گرفتارم كرد... همه چيزش توي ذهنم موند تا........... تا يه مدت بعد كه يه فيلم ديگه اي از همون آرتيسته پخش شد.... اول يه خرده از فيلمو نشون دادن، ديدم اي دل غافل دوباره همون ياروئه.... بعد اسمش اومد: دوبلوره گفت: همفري بوگارت.... در : سراسر شب... و من عينهو برق گرفته ها با چشاي از حدقه دراومده زل زده بودم به تلويزيونو هي زير لب با خودم مي گفتم: همفري بوگارت...همفري بوگارت.... همفري بوگارت.... ....و همفري بوگارت از زبونم نيفتاد تا همين حالا كه در خدمت شما هم كافه اي ها هستم RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۸۹/۱۲/۵ صبح ۱۰:۲۷ بهانه ای برای نوشتن ...
از عموم دوستان دعوت می کنم هر کس تمایل داشته باشه در مورد این تصویر نوشته ای کوتاه بنویسه ... فکر می کنم مشاهده نوشته های دوستان اعم از آقایان و خانم ها در نهایت نکات جالبی رو رقم بزنه ... البته اگه دوست داشتین ...
RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - هری لایم - ۱۳۸۹/۱۲/۶ عصر ۰۶:۲۲ 1- یک فرد فمینیست ممکنه به این تصویر اشکال بگیره که حقوق زن درست رعایت نشده . 2- یک دندانپزشک امکان داره توجهش به دندان های بوگارت جلب شه . 3- یک برادر ناهی شاید به این فکر کنه ( البته از سر خیرخواهی ) که ای کاش این مرد یکمی محجوب تر اون زن رو نگاه می کرد یا ترجیحا اصلا نگاه نمی کرد . 4- خودم تا حالا به گل های کراوات بوگی توجه نکرده بودم . 5- با عنایت به این که قد بوگارت از برگمن کوتاه تر بوده , اگر کسی این موضوع رو بدونه ممکنه به این فکر کنه که احتمالا بوگی در این لحظات روی پله ای تخته ای چیزی وایساده و حس گرفته ( چه کار سختی ! ) 6- باید خدا رو شکر کرد که قسمت های 2 و 3 و 4 و 5 این فیلم ساخته نشده با اسامی ای از قبیل ریچارد بلین بازمی گردد - کازابلانکا 3 - اسرار کافه ریک - راز پیانوی سام - همچنان که زمان می گذرد2 - آخرین مرد تنها -ماجرا های قلعه برازاویل ... البته خبر های تایید نشده از طراحی پویانمایی و بازی های رایانه ای برمبنای این فیلم حکایت دارن . نتونستن تحمل کنن 1 چیز تو جهان ارجینال باقی بمونه . 7- من تا حالا حداقل 10 بار این فیلم رو دیدم اما فکر می کنم کم دیدم . 8- از دن دن ها ویتو کورلئونه به خاطر ارائه این ایده جذاب ممنونم . 9- به امید پیروزی حق بر باطل در تمامی عرصه ها . RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۸۹/۱۲/۷ صبح ۰۹:۴۱ بر هری عزیز درود ... از خواندن این جوابیه و مشاهده دوباره ریزبینی و نکته سنجی خاص شما بسیار لذت بردم ... فکر می کنم در اولین تعطیلی ممکن باید دوباره این فیلم شاهکار رو به تماشا بنشینم هر چند از آخرین بار تماشای اون بیش از یک ماه نمی گذره ! اعتیاد پیدا کردن به کازابلانکا هم عالمی داره ... بسیار مشتاقم در اولین فرصت که بشه فارغ از دغدغه های روزمره ، نوشته ای برای این تصویر بنویسم ... امیدوارم اون مجال زودتر برسه ... باز هم سپاس هری گرامی ... RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - سروان رنو - ۱۳۸۹/۱۲/۷ عصر ۱۱:۵۶ (۱۳۸۹/۱۲/۵ صبح ۱۰:۲۷)دن ویتو کورلئونه نوشته شده: 1- اینگرید برگمن ، حتی از پشت سر هم زیباست ! 2- نگاهِ بوگارت تو این عکس خیلی خطرناک و حریصانه به نظر می رسد ! 3- علت اینکه بوگارت سوار هواپیما نشد این بود که القاعده در هواپیما بمب گذاشته بود. به همین دلیل هم ادامه داستان هیچگاه ساخته نشد. ظاهرا هواپیما بعد از برخاستن در آسمان پرتغال ( نزدیکی فرودگاه لیسبون ) منفجر می شود و الزا و ویکتور شهید می شوند. بعضی ها می گن که بمب کار آلمانی ها بوده اما اسناد گشتاپو بعد از جنگ این موضوع را کاملا رد کرد. به تازگی اسنادی در ویکی لیکس افشا شده که نشان می دهد ریچارد بلین ، با گروه القاعده در ارتباط بوده است و ظاهرا یک دلال بین المللی اسلحه بوده و برای گروه های تروریست اسلحه تهیه می کرده است. تحقیقات در این باره همچنان ادامه دارد ... (۱۳۸۹/۱۲/۷ صبح ۰۹:۴۱)دن ویتو کورلئونه نوشته شده: حالا اگر آدم معتاد به تریاک باشه خوشبختانه !! میتونه بره سراغ هروئین که قوی تره ، اما اگر به کازابلانکا معتاد بشه دیگه بره سراغ کدوم فیلم ؟! RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - راتسو ریــزو - ۱۳۸۹/۱۲/۸ صبح ۱۲:۱۰ (۱۳۸۹/۱۲/۶ عصر ۰۶:۲۲)هری لایم نوشته شده: چند سال پیش یه مطلبی در مورد پشت صحنه کازابلانکا خوندم که نوشته بود: چون قد بوگارت از برگمن کوتاه تر بود ، تخته ای به ضخامت 6، 7 سانتی متر( دقیقا یادم نیست چقدر ) به اندازه تخت کفش بوگارت ساختند و به کف کفشهای اون وصل کردند که ظاهرا این قضیه راه رفتن رو برای بوگی خیلی سخت کرده بوده .سعی میکنم عکس و مطلبش رو حتما براتون پیدا کنم. RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - سم اسپید - ۱۳۸۹/۱۲/۸ عصر ۰۴:۲۹ (۱۳۸۹/۱۲/۸ صبح ۱۲:۱۰)راتسو ریــزو نوشته شده: http://cafeclassic5.ir/thread-74-post-1831.html#pid1831 RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - راتسو ریــزو - ۱۳۸۹/۱۲/۸ عصر ۰۹:۳۰ (۱۳۸۹/۱۲/۸ عصر ۰۴:۲۹)سم اسپید نوشته شده:http://cafeclassic5.ir/thread-74-post-1831.html#pid1831 با سلام به دوست عزیز سم اسپید آقا خیلی لطف کردید که این عکس رو پیدا کردید، چون کل امروز عصر هرچی کتاب و مجله بود رو به هم ریخته بودم تا همین عکس رو پیدا کنم که فکر می کنم یه چند روز دیگه هم باید ادامه پیدا می کرد. باز هم ممنون. RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - Classic - ۱۳۸۹/۱۲/۱۴ صبح ۱۲:۲۹ (۱۳۸۹/۱۲/۵ صبح ۱۰:۲۷)دن ویتو کورلئونه نوشته شده: علاوه بر نکات جالبی که دیگر دوستان بیان کردند ، من فکر می کنم در این عکس با وجود اینکه وداعی جانسوز در میان است اما در نگاه بوگارت یک نوع امید دیده می شود ؛ شاید امید به اینکه دوری از یار دیری نمی پاید ، یا اینکه این یک وداع همیشگی نیست. این بار در چشمان بوگارت حسرت جدایی دیده نمی شود. کافیست نگاه او را با هنگامی که در ایستگاه قطار توسط برگمن ترک شده است مقایسه کنید. پی نوشت: امشب در برنامه هفت ، نادر طالب زاده ( تئورسین ضد استکباری سینما ! ) مهمان فریدون جیرانی بود ، بحث هم در مورد اسکار بود. طالب زاده در اوایل گفتگو که هنوز هورمون ضد امپریالیستی خون اش بالا نرفته بود کمی منطقی حرف می زد و از خاطرات هالیوودی اش هم گفت. اینکه زمانی در کلاس درس نیکلاس ری ( کارگردان معروف هالیوود ) بوده و دانشجویی از این کارگردان نامی پرسیده : استاد ، شما با ستاره های اسطوره ای مانند بوگارت کار کرده اید و آنها را از نزدیک دیده اید . آنها چگونه بودند ؟ نیکلاس ری جواب داده : آنها در زندگی واقعی هم ستاره بودند . و به درستیکه این رمز ماندگاری یک ستاره است. اینکه فقط در فیلم ستاره نباشد. برای اینکه یک ستاره جاودان بماند باید در زندگی واقعی اش هم واقعا یک ستاره به تمام معنا باشد. RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - همشهری_میثاق - ۱۳۸۹/۱۲/۱۶ عصر ۰۱:۰۶ در این سکانس ریک به جای اینکه اسم خود را به رنو بده اسم ویکتور لازلو و الزا را میدهد که الزا با تعجّب میگوید:چرا اسم من ریچارد؟! ریک:برا اینکه تو با اون هواپیما میری. الزا:هیچ سر در نمی آرم،پس تو چی؟! ریک:من پیش رنو میمونم تا شما بدون اشکال پرواز کنین.. الزا:نه ریچارد یه دفعه چت شد؟! مگه دیشب قرار نذاشتیم که.. ریک:(حرفش را میبرد)دیشب ما خیلی حرفها به هم زدیم الزا؛تو گفتی باید یه فکری برای هر دومون بکنم،منم خیلی فکر کردم...آخرش به این نتیجه رسیدم که باید با ویکتور سوار اون هواپیما بشی(الزا مخالفت میکند)باید به حرفم گوش بدی...هیچ میدونی اگه اینجا بمونی چه وقایعی در انتظارته؟نود درصد احتمال این هست که هر دومون رو ببرند بازداشتگاه،(خطاب به لویی)درست نمیگم لویی؟ لویی رنو:این آرزوی سرگرد اشتراستر ه الزا:اینو برا این میگی که مجبورم کنی برم؟ ریک:برا این میگم که حقیقت داره.ما هر دو قلبن میدونیم که تو مال ویکتوری...قسمتی از زندگیش،قسمتی از کارش و مبارزش،اگه اون هواپیما از زمین بلند بشه و تو با ویکتور نباشی بعداً پشیمون میشی،(الزا مخالفت میکند)ممکنه امروز نشی،حتّی فردام نشی..ولی به زودی پشیمونی وجودتو میخوره.. الزا:وضع من و تو میشه...؟ ریک:پاییز همیشه با ماست... داشت از بین میرفت ، فراموش میشد تا این که تو اومدی کازابلانکا.دیشب اون خاطرات و دوباره به دست آوردیم! (۱۳۸۹/۱۲/۷ عصر ۱۱:۵۶)سروان رنو نوشته شده: واقعاً نمیفهمم هدف ریچارد از این کار چی بود؟!عمدن میخواسته الزا رو جزغاله کنه...؟! RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - Classic - ۱۳۸۹/۱۲/۲۰ عصر ۰۹:۴۴ (۱۳۸۹/۱۲/۷ عصر ۱۱:۵۶)سروان رنو نوشته شده: مطمئنم که اگر جناب سروان رنو در تیم فیلمنانه نویسی کازابلانکا حضور داشتند ، با توجه به روحیه اکشن و جنگ طلبی ای که در ایشان هست ، پایان فیلم دقیقا همان می شد که نوشته اند . البته شاید این پایان به مراتب سوزناک تر از پایان فعلی می شد. . در سایت یوتیوب ( اینجا ) یک پایان تخیلی دیگر به صورت کارتون ساخته شده بدین صورت که ایلزا بعد از بلند شدن هواپیما ، با چترنجات از هواپیما بیرون می پرد و از آسمان پایین می آید . ریک با خونسردی برایش فندک می کشد تا سیگار بکشد ! در صحنه آخر آن هم ، ریک و ایلزا را در کلیسا نشان می دهد که ازدواج می کنند ! RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - گرتا - ۱۳۹۰/۵/۲ صبح ۱۰:۵۹
مصاحبه ای کوتاه ولی متفاوت از هامفری بوگارت که در آن از بوگارت خواسته می شود اتاق ها و فضای داخل خانه اش را نشان دهد: y o u t u b e . c o m/watch?v=U7BdZpqll_E در این مصاحبه لورن باکال و دو فرزند آنها استیون و لزلی را هم می بینیم. همچنین بوگارت چند تابلوی نقاشی را نشان می دهد و در مورد یک اتاق خالی که محل برگزاری پارتی ها و مهمانی هاست میگوید" این اتاق خالی است چون توانایی مبله کردن آن را نداریم!" جالب است حتما ببینید این هم قسمت اول برنامه است: y o u t u b e . c o m/watch?v=ocHvWTVla3s RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - چارلز کین - ۱۳۹۰/۶/۳۰ عصر ۰۸:۱۱ درود. برای همفری بوگارت نیازی به بیوگرافی نوشتن نیست چون معرف حضور همه ی دوستان هست.وقتی چشمم به این موضوع افتاد از ته دلم خواستم بیام اینجا فقط بگم چقدر بازیشو در کازابلانکا،افریکن کوییین دوست دارم. RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - کاپیتان اسکای - ۱۳۹۰/۶/۳۰ عصر ۱۰:۲۷ (۱۳۹۰/۵/۲ صبح ۱۰:۵۹)گرتا نوشته شده: درود بر بانو گرتا! نمی دانم آن را ترجمه نموده اید یا نه! از آن جا که دسترسی به یوتیوب ندارم فیلم را ندیده ام. اما آن گونه که نوشته اید، یاد یک فیلم مستند بسیار قدیمی افتادم که می خواست بگوید چیزها آن گونه که می بینیم نیستند. در این فیلم بوگارت هم بود که در راه پله وکنار تابلو ها و در یک اتاق خالی یک نقش نیمه سینمایی را بازی می کرد تا ثابت کند هر چه می بیند و تمام نگرانی ای که دارد به خاطر چیدمان فضا است و واقعی نیست. بوگارت یک نریشن را هم روی فیلم می گفت. یادم هست در جایی از این مستند، تکه یخی را روی پوست کسی گذاشتند و او یک لحظه گمان برد که دستش سوخته است! گمان می کنم این فیلم راه های گمراه نمودن حواس را بررسی می نمود. اگر کسی این مستند را به یاد دارد، نام و عنوانش را بگوید. بانو گرتا، این، همان فیلم نیست؟ RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۹۰/۶/۳۱ صبح ۰۸:۵۹ (۱۳۸۹/۱۲/۱۶ عصر ۰۱:۰۶)همشهری_میثاق نوشته شده: سلام دوست عزیز آیا ریک اینجا نمیگه (( پاریس )) همیشه با ماست ؟ هرچند میتونه فصل عاشقانه (( پاییز )) هم باشه ! با توجه به خاطرات خوب این زوج در پاریس فکر میکنم این عبارت نزدیک به ذهنتر باشه . دوستانی که نسخه دوبله نشده فیلم رو دیدن میتونن راهنمایی کنن ؟ ممنون ... RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - گرتا - ۱۳۹۰/۶/۳۱ عصر ۰۳:۱۰ (۱۳۹۰/۶/۳۰ عصر ۱۰:۲۷)کاپیتان اسکای نوشته شده: کاپیتان اسکای عزیز با تشکر از توجه شما، متاسفانه فیلم مستند مورد نظر شما را ندیده ام. ولی این برنامه قسمتی است از برنامه Person to Person که در دهه پنجاه میلادی برنامه پر طرفداری در تلویزیون آمریکا بود. در این برنامه افراد مشهور از جمله ستارگان سینما در منزل خود مورد مصاحبه قرار می گرفتند. بعضی از مشهورترین میهمانان این برنامه عبارت بودند از مریلین مونرو، الیزابت تیلور و حتی جان اف کندی. مجری آن هم ادوارد موروی معروف بود. لینک عکس قیلثر است ! بوگارت در مورد تابلوهای نقاشی توضیح می دهد که با همسرش آنها را از پاریس تهیه کرده و یکی از آنها را نیز زمانی که با اوا گاردنر در فیلم کنتس پابرهنه بازی میکرده، هنگام بازگشت از رم خریده است. البته متاسفانه کیفیت فیلم پایین است. دقایق کوتاهی از این برنامه با حضور بوگارت در لینک های زیر موجود است: http://www.mediafire.com/?thiiyi8bhdvlbpi http://www.mediafire.com/?31txb02z1xmsg4m (۱۳۹۰/۶/۳۱ صبح ۰۸:۵۹)دن ویتو کورلئونه نوشته شده: دون ویتوی عزیز همان گونه که اشاره کردید، ریک در پایان فیلم می گوید "پاریس همیشه با ماست"(We'll always have Paris) که اشاره دارد به زمانی که در پاریس با هم بودند. و در ادامه می گوید "ما آن (پاریس) را نداشتیم و از دست داده بودیم"، که شاید اشاره ظریفی به این از دست دادن هنگامی در فیلم بود که میجر اشتراسر از ریک می پرسد: " آیا از آن دسته آمریکایی هایی های هستی که نمی توانند ما را در عشقشون پاریس تصور کنند؟" و ریک بدون اینکه چهره اش احساس خاصی را نشان دهد پاسخ می دهد: "پاریس مشخصا عشق من نیست"، (It's not particularly my beloved Paris). حال این تغییر را در پایان فیلم زمانی که ریک به ایلسا می گوید "ما همیشه پاریس را خواهیم داشت. ما آن را نداشتیم و از دست داده بودیم تا اینکه تو به کازابلانکا آمدی" می بینیم. RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - بهزاد ستوده - ۱۳۹۰/۶/۳۱ عصر ۰۶:۱۱
(۱۳۹۰/۶/۳۱ صبح ۰۸:۵۹)دن ویتو کورلئونه نوشته شده: این یک فیلمی بود که بوگارت نبود شبیه بوگارت بود شاید هم ایو مونتان بود با صدای حسین عرفانی اول فیلم دست و ژاهاش بسته بود و فکر میکرد داخل یک جزیرهاست و با صدای اب و خنکی باد پنکه که فکر میکرد صدای هواپیماست فیلم جالبی بود ولی بازیگرش فکرنمیکنم بوگی بوده باشه RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - کاپیتان اسکای - ۱۳۹۰/۶/۳۱ عصر ۰۶:۲۷ _____ آیا ریک اینجا نمیگه (( پاریس )) همیشه با ماست ؟ هرچند میتونه فصل عاشقانه (( پاییز )) هم باشه ! _____ _____ _______ ______ __________ این جا اشاره به پاریس و روزهایی که خوش بودند و خاطره های شیرین شان می شود. روز وصل دوست داران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد هیچ خبری از تاثیر دوربین و فیلم نیست. من توی نگاه بیشتر بازیگران اثر دوربین را می بینم اما این جا، بوگارت در چشمان برگمن غرق شده! نگاه عاشقانه ی یک استاد به شاگرد، ارتباط قدرتمند میان دو چشم و دو نگاه، خیزش یک موج و بازگشت آن، این قابل تعریف نیست. روز اول تماشای این فیلم، تاثیر این نگاه های رودررو چنان برایم قدرتمند بود که سرودم: به چشم های روشنِ عاشق
نگاه های تشنه ی دیدار شکسته موج در لب ساحل نشسته عشق بر نظرِ یار ... این نگاه ها را نمی شود تعریف کرد، نمی شود سرود، تنها و تنها باید به تماشا نشست و از حضور در منحنی دو نگاه لذت برد و در تماشای دو دیدار غرق شد. RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - بهزاد ستوده - ۱۳۹۰/۷/۱۶ عصر ۰۸:۴۵ سرار شب را دیدم جای دوستان بخصوص سروان رنو خالی ... خیلی باحال بود نظر دوستان در مورد این فیلم چیه ؟ RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - نوستالژیکا - ۱۳۹۰/۱۰/۱۸ عصر ۰۹:۰۱ اصولا در دنیای سینما هنرپیشه هایی که زیاد خوشگل و خوش و آب و رنگ نیستند بهتر بازی می کنند چون مجبورند با بازی خوبشان این نقیصه را جبران کنند. این قضیه در زنان نمود بیشتری دارد. خیلی از بازیگران زن زیبا مثل نیکول کیدمن و ... بعد از ده سال رد کارشان می روند ولی بعضی ها مثل مریل استریپ تا ابد می مانند. واقعا چند بازیگر قدر قدرت مثل جک نیکلسون داریم. مقایسه کنید با تام کروز که این همه ازش فیلم دیدم و چیزی ندیدم یا دی کاپریو بچه و بی استعداد. این یک قاعده کلی است که بازیگران بد تیپ بهتر بازی می کنند. در ایران مقایسه کنید بازی گلزار و ... را با بازی امیر جعفری، بابک حمیدیان و ... . چی شد هدیه تهرانی؟بعد از این که پیر شد خودش کنار رفت چون تاریخ مصرفش گذشته بود.
RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - پرشیا - ۱۳۹۱/۱۲/۱۶ صبح ۰۹:۰۰ همفری بوگارت و فیلم ملکه ی آفریقایی (1951) ملکه ی آفریقایی یک فیلم درام ماجرایی ساخته شده به سال 1951 است که از داستانی به همین نام به قلم سی اس فورستر, منتشر شده به سال 1935, اقتباس شده است. کارگردان فیلم, جان هیوستن (John Huston)و تهیه کنندگان آن سام اشپیگل (Sam Spiegel)و جان وولف (John Woolf) بودند. فیلم برداری به شیوه ی تکنی کالر و توسط جک کاردیف (Jack Cardiff) و ساخت موسیقی متن توسط آلن گری (Allan Gray) انجام گرفت. همفری بوگارت برای بازی در این فیلم جایزه ی اسکار بهترین هنرپیشه ی نقش اول را از آن خود کرد. بجز آن, فیلم برای سه اسکار دیگر نیز نامزد شد: بهترین هنرپیشه ی نقش اول زن برای کاترین هیپبورن, بهترین کارگردانی برای جان هیوستن و بهترین سناریوی اقتباسی برای جیمز آگی (James Agee) و جان هیوستن. کتابخانه ی کنگره فیلم ملکه ی آفریقایی را از نظر "فرهنگی, تاریخی یا زیبایی شناختی اثری برجسته" دانست و فیلم برای نگهداری در دفتر ملی ثبت فیلم ایالات متحده برگزیده شد. هنرپیشگان فیلم عبارت بودند از: Humphrey Bogart, Katharine Hepburn, Robert Morley, Peter Bull, Walter Gotell, Richard Marner, Theodore Bikel همفری بوگارت و کاترین هیپبورن در حال استراحت سر صحنه ی فیلم ملکه ی آفریقایی همفری بوگارت و همسرش, لورن باکال در حال صرف غذا در زمان ساخت فیلم ملکه ی آفریقایی کارگردان, جان هیوستن در حال چسباندن زالوهای پلاستیکی به بدن همفری بوگارت؛ کارگردان در ابتدا قصد استفاده از زالوهای حقیقی را داشت, اما با مخالفت شدید بوگی مواجه شد!!!!! سیگار کشیدن کاترین هیپبورن بین برداشت های فیلم همفری بوگارت و کاترین هیپبورن در حال گپ و گفت راجع به فیلم نامه همفری بوگارت, لورن باکال, کاترین هیپبورن و دمی آسایش در حین فیلمبرداری همفری بوگارت, کاترین هیپبورن, لورن باکال و کارگردان, جان هیوستن در حال استراحت و گفتگو همفری بوگارت, لورن باکال و کاترین هیپبورن (بوگارتِ این عکس را خیلی دوست دارم, چون خودش است با دستی بر کمر که حلقه ی ازدواجش بر آن می درخشد و لبخند مرد پخته ای که اگر دوست داشتنی است و دلنشین, نه به خاطر خوش پوشی معروف اوست که لباس اش در این عکس کاملا از سر بی قیدی انتخاب شده, بلکه به خاطر تمامی لحظه های سحرانگیزی است که به مخاطب اش بخشید؛ یاد این شعر افتادم: مردی که هیچ جامه ندارد به اتفاق, بهتر ز جامه ای که در او هیچ مرد نیست) با احترام فراوان پرشیا پی نوشت: مطلب تمام شد, ولی دلم نیامد این عکس بامزه را اضافه نکنم: لورن باکال در حال درست کردن ساندویچ برای هنرپیشگان و دیگر اعضای تیم ساخت فیلم (به دقت به چهره ی مردان اطراف باکال نگاه کنید: با ذوق و انتظار چشم دوخته اند به دستان باکال که مادروار به فکر شکم گرسنه ی این پسربچه های بازیگوش است. راستی آیا ستاره های امروز سینما, اعم از داخلی و خارجی, همین قدر فروتن و بی آلایش هستند؟!!!!!!! گمان نمی کنم. طفلک بوگی! پشت سر باکال نشسته و از نگاه بی حوصله اش پیداست می داند حالا حالاها نوبت اش نخواهد شد که ساندویچ گاز بزند.) RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - نیومن - ۱۳۹۲/۲/۲۳ صبح ۰۶:۳۸ همفری بوگارت» و همسر سومش «مایو متوت» ، در خانه لس آنجلس سال 1936 همفری بوگارت و همسر سوم او مایو متوت روی تراس بالای ورودی خانه لس آنجلس دهه 1920 میلادی خود نشسته اند. بوگارت این خانه را در سال 1936 میلادی یعنی دو سال پیش از ازدواج با متوت خریداری کرده بود. بعدها این خانه برای اجرای پروژه آپارتمان سازی تخریب شد
RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - خانم لمپرت - ۱۳۹۲/۹/۱۳ عصر ۰۵:۵۰ این کوچولویی را که ملاحظه میفرمایید خدا به پدر مادرش بخشید و آنها نام اورا همفری نهادند پدرش آقای دکتربلمونت بوگارت آرزو داشت تک پسرش در آینده پاجای پای پدر گذارد وجراحی قابل شود ولی سرنوشت چیز دیگری برای پسرکوچولوی شیرین نیویورکی میخواست... این جنتلمنی که مشاهده میفرماید ومعرف حضورتان است همان بوگی (بقول اسپنسر تریسی) محبوب خودمان است که البته صد البته او را لسلی هاوارد به سینمای کلاسیک داد .بله ، همان اشلی نچسب برباد رفته چطور؟!!! با پایان جنگ جهانی اول وقتی بوگارت ناوی جوان از سفر دریایی برگشت پس از عوض کردن شغلهای متعدد بالاخره بعنوان مدیر صحنه دربرادوی استخدام شد و چندی بعد در نقشهایی نیز در صحنه به بازی گرفته شد وهمان انگیزه ای شدکه بوگارت وهمسر دومش ماری فیلیپس که او هم هنرپیشه بود راهی هالیوود شوند تا بخت خودرا آنجا بیازمایند اما، بخت با زوج جوان یار نبود دهه 30 برای بوگارت فاجعه بود پدرش با کلی بدهی درگذشت. خواهرش پت دچار عارضه شدید مغزی شد خواهردیگرش بعلت پارگی آپاندیس فوت کرد وازهمه بدتر هالیوود او را به بازی نگرفت. او مدتی به مشروب پناه آورد و عاقبت تصمیم گرفت به برادوی وبرسر صحنه برگردد. نمایشنامه جنگل سنگی باشرکت او و لسلی هاوارد دوست صمیمی اش و بت دیویس تبدیل به موفقیتی عظیم شد بگونه ای که کمپانی وارنربروس برآن شد فیلمی از روی آن باشرکت دوستاره هاوارد و دیویس بسازد ولی برای نقش بوگارت هنرپیشه دیگری درنظر گرفته شد. اما لسلی باوفا قرارداد را پس زد و گفت:"بی بوگارت ،قرارداد بی قرارداد" جدیت واصرارهاوارد در تصمیمش باعث شد کمپانی بوگارت را نیز برای نقش موردنظر به کارگیرد. فیلم جنگل سنگی 1936 The Petrified Forrestتبدیل به یک موفقیت بزرگ شد واز همفری بوگارت یک ستاره ساخت و اینگونه کمپانی بوگی را به استخدام خود درآورد. بوگارت برای موفقیتش تا آخرعمر خودرا مدیون لسلی هاوارد میدانست او حتی به پاس قدرشناسی ازدوست دیرینش نام دخترش را "لسلی هاوارد بوگارت" نهاد. http://www.classicmoviegab.com/2013/05/did-you-know-how-george-raft-gave-us-humphrey-bogart/ http://classichollywoodcentral.com/?p=585 http://classichollywoodcentral.com/?p=1508 [split] خبرهای سینمای کلاسیک - مکس دی وینتر - ۱۳۹۲/۱۰/۱۰ عصر ۱۲:۴۲ سلام,متاسفانه دیدم هیچ کدام از دوستان این خبر را در کافه منعکس نکردند....هر چند 6 روز از ارائه خبر گذشته اما " دیر به اشتراک گذاشتن بهتر از به اشتراک نگذاشتن"...امیدوارم موجب رضایت دوستان بشود همفری بوگارت 115 ساله شد.....وی با نام کامل "همفری دی فارست بوگارت" و نام مستعار "بوگی"متولد 25 دسامبر 1899 در نیویورک است. او اعتقاد داشت که زمانی میتوان خود را یک ستاره سینما دانست که نامت را حتی در کراچی نیز به راحتی اداکنند.آغاز کار سینمایی وی با فیلم "جنگل سنگی" در سال 1936 بود.انجمن فیلم آمریکا در سال 1999, بوگارت را به عنوان بهترین ستاره مرد تمام دوران برگزید. وی در 14 ژانویه سال 1957 , بر اثر سرطان حنجره در لس آنجلس زندگی را بدرود گفت....یادش گرامی برگرفته از : سایت بهار News/ مرجع: ایسنا/2.10.92 تو شات های ماشینی بوگی - برت گوردون - ۱۳۹۳/۱۰/۳ عصر ۰۲:۴۵ به یمن این تعطیلات با فراغ بال با دوستی گپ مفصلی داشتم راجب فرم. بحث مانند همیشه راجب سینمای کلاسیک و خصوصا آمریکا بود و اینکه اصلا بعضی نما ها زبان سینمای آمریکاست مثل AMERICAN SHOT یا TWO SHOT و بحث کشیده شد به نماهایی که از بوگارت می گرفتند و اینکه اصلا شمایل بوگی با امریکن شات در ذهن ما نقش بسته است یعنی نماهای زانو به بالا. در مورد تو شات خاطرات مشترکی از فیلم های بوگی مرور کردیم و در یک لحظه معنوی تو شات داخل ماشین همراه برگمن یادمان افتاد و کشف و شهودی رخ داد که برای خودمان هم جالب بود: بوگی با هفت زن در یک قاب! با آیدا لوپینو در THEY DRIVE BY NIGHT 1940 دوباره با آیدا لوپینو در HIGH SIERRA 1941 با اینگرید برگمن در CASABLANCA 1942 با لورن باکال در BIG SLEEP 1946 با گلوریا گراهام در IN A LONELY PLACE 1950 با النور پارکر در CHAIN LIGHTNING 1950 با آدری هپبورن در SABRINA 1954 شاید فیلمهای بیشتری باشد. اما سوال اساسی تر: کدامیک از زنان بالا با ماشین بوگی به مقصد (خود بوگی!) رسیدند؟! RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - سناتور - ۱۳۹۳/۱۰/۵ صبح ۱۲:۴۵ رمانتیکترین بازیگر خشن سینما/ نگاهی به کتاب «همفری بوگارت» به بهانه سالروز تولد بازیگر کتاب «همفری بوگارت» نوشته دیوید تامسون، نویسنده و منتقد سینمای امریکا، کتابی درباره این بازیگر مشهور امریکایی است. این کتاب تنها زندگی و تحلیل فیلمهای او را در برنمیگیرد بلکه درباره وجوهی از شخصیت این هنرمند سخن میگوید که به گفته نویسنده، خود او برای مخفی کردنشان تلاش کرده بود.
دیوید تامسون - طرح روی جلد کتاب
همفری بوگارت (تولد 1899 – مرگ 1957) بازیگر فیلمهای پُرآوازهای همچون «قایق آفریکن کویین» (جان هیوستون – 1951)، «شورش در کِین» (ادوارد دمیتریک – 1954) و «کازابلانکا» (مایکل کورتیز 1943) است. او کار خود را با بازی در نقش مردانی خشن، دلیر و غیررمانتیک آغاز کرد. این کتاب از همین نقطه آغاز میکند و این تصور عمومی از شخصیت بوگارت را به چالش میکشد و نکات ظریف و جالبی را درباره ابعاد رمانتیک این شخصیت حتی در فیلمهای گنگستری او، مطرح میکند. کتاب با عنوان اصلی “Humphrey Bogart” در 144 صفحه، از سوی انتشارات Faber & Faber در سال 2010 در امریکا منتشر شده است. در ابتدای آن در اشاره به بُعدی تازه و کمتر دیدهشده از شخصیت بوگارت میخوانیم: «انگار میگه، ببین من اصلا خوشقیافه نیستم. صدام خشنه؛ ظاهرم زمخته و راستشو بخوای، از اون جوابهای ملایم و احمقانهای که بچه خوشگلا تحویلتون میدن، از من نمیشنوین. ممکنه از چیزی که میگم خوشتون نیاد، اما به نفعتونه که باورش کنین. خودم میدونم که یه جورِ بامزه و متفاوتی ستاره بِه حِساب میام، اما این طور نبوده که واسه خاطرش خودمو به آب و آتیش زده باشم و به خاطر گیشهای بودنم هم نبوده. راستش همینه که هست... اینها همهاش در حد حرفه. تا وقتی چشمت به نگاههای ملتمسانهای میافتد که سخت مشتاق است باورش کنند و میکوشد تا باور کند.» این پاراگراف میتواند بیانگر منطق باقی نوشتههای کتاب نیز باشد. چنانکه نویسنده سعی دارد از موضوعات و اخبار همهگیر درباره این شخصیت فاصله بگیرد و بر بیان مباحث و نظراتی تازه درباره ابعاد دیدهنشده این شخصیت، تاکید کند. بر همین اساس، مطالب کتاب در میان شرح و توصیفهای تاریخی و تحلیلهایی از ویژگیهای شخصیتی و هنری بوگارت، در نوسان هستند. در صفحه 48 میخوانیم: «بالاخره روزی فرا رسید که قرار بود صحنهای رومانتیک بین بوگارت و آستور فیلمبرداری شود. بعد از 10 سال این اولین صحنه رومانتیکی بود که در آن بوگارت باید تماشاچی را جذب کند و با خود همراه سازد. او تمام سعیاش را کرد و آستور هم هر کاری از دستش بر میآمد انجام داد تا دل گرمش کند و در نهایت هم صحنه بدی از کار در نیامد.» تحلیلهای نویسنده کتاب غالبا در همین حد و اندازه ارائه شدهاند و بیش از همه از قدرت تاثیرگذاری فیلم و بازیگر سخن میرود تا جایگاه هنری و خلاقه او. اما قابل ستایش است که نویسنده کتاب آزادانه و بیپرده آمیزشی از زندگی شخصی و کاری هنرمند را ارائه میکند، بیآنکه از موضوعات صمیمی و در عین حال جدّی، فاصله بگیرد و به دام اخبار فضولانه بیفتد. چنین کتابهایی شاید بتوانند الگوهایی برای نویسندگان و منتقدانی باشند که درباره بازیگران سینما و تئاتر ایران قلم میزنند. هر چند محافظهکاریهای رایج در جامعه هنری ایران، بیتردید، پذیرنده چنین الگوهایی نخواهد شد. ویژگی دیگر کتاب این است که علاوه بر آنکه بر ارائه زندگینامهای تحلیلی از همفری بوگارت متمرکز است، گزارشی هم از فعالیتها و سیاستهای تهیهکنندگان و کمپانیهای مطرح و موفق سینمای هالیوود ارائه میکند. مثلا از نظامها و برنامههایی سخن می گوید که بدنه سینمای ایران هرگز آنها را تجربه نکرده است؛ مثل جایگاه معجزهگر تهیهکننده در سینما. تهیهکننده معجزهگر کازابلانکا دیوید تامسون در این کتاب، فیلم «کازابلانکا» را که پدیده جشنواره اسکار سال 1943 بود و بوگارت برای بازی در آن، نامزد بهترین بازیگر مرد شد محصول حضور معجزهگر هال والیس (تهیهکننده فیلم) میداند. او با اشاره به حضور موثر والیس در انتخاب دیالوگها چنین مینویسد: «دیالوگ آخر را خود والیس نوشت: لویی فکر میکنم، این آغاز یه دوستیه قشنگه. همینجور دیالوگها بود که کازابلانکا را ساخت و بسیاری از دیگر فیلمهای خوب آن زمان را. اگر میتوانستید قاطعانه ثابت کنید که 5 دیالوگ معرکه کازابلانکا را شما نوشتهاید – دیالوگهایی مثل مفت نمیارزه، به خاطر آب، اینم به سلامتی تو دختر، بزن او آهنگ رو– جایتان در جمع بزرگان است. همه کاری که هال والیس انجام داد،این بود که بهترین دیالوگها را برداشت و مرتبشان کرد و برگمن و بوگارت را برای ادای آنها انتخاب کرد. برگمن به گلی زیبا میمانست که منتظر بود کسی او را ببوید و بوگارت مثل کسی بود که بو کشیدن را از یاد برده بود و دلش نمیخواست دوباره آن را به یاد آورد.» نویسنده در پاراگراف پایانی کتاب، سوژه اصلی کتاب (همفری بوگارت) را چنین توصیف میکند: «این مرد به گمان من، پیچیدهتر و درماندهتر از آنی بود که ما امروز میشناسیم و گاهی که آشفتگی و درماندگی خود را نشان میداد او هنرپیشهای بیبدیل است. اما امروز او را به خاطر فیلمهایی به یاد دارند که هیچ اثری از درماندگی در او نمیبینیم و یک قدم اشتباه هم برنمیدارد. بوگارت در سینمایی که آرمانش رسیدن به کمال بود، بازیگری بیعیب و نقص و گاه حتی بذلهگوییِ جنتلمنی را به نمایش میگذاشت که در اوج فشار نیز خویستنداری میکرد و واردارمان میکرد ستایشش کنیم.» منابع کتاب برای نگارش این کتاب 104 صفحهای (که البته متن اصلی آن 144 صفحه بوده است) منابع زیادی وجود داشتهاند که نویسنده کتاب درباره میزان بهرهگیریاش از این منابع چنین مینویسد: «کتاب لورن باکال به نام «خودم تک و تنها» (نیویورک 1979) یکی از منابع ارزشمند این کتاب محسوب میشود، البته بعد از کتاب «بوگارت» (نیویورک 1997) نوشته «ای ام اسپربر» و «اریک لاکس» که یکی از کاملترین بیوگرافیهایی است که تا به حال درباره بوگارت نوشته شده است. چندین کتاب دیگر نیز در نوشتن این کتاب تاثیر بسزایی داشتهاند که «خانواده هیوستون» (لارنس گروبل 1989)، «کتابی باز» (جان هیوستون 1980)، «در جستجوی پدرم» (استفان بوگارت 1995 – این کتاب با ترجمه مهدی غبرایی در سال 1378 از نشر شالوده در ایران منتشر شده است)، «بوگی و من: داستانی عاشقانه» (وریتا تامپسون 1995) و «مضنونین همیشگی را جمع کنید: ساخت فیلم کازابلانکا» (الجین هارمتز 1992)» از جمله آنها هستند.» درباره نویسنده درباره «همفری دیفاُرست بوگارت» بر اساس آمار وبسایت http://www.amazon.com بیش از هزار عنوان کتاب نوشته شده است. دیوید تامسون (نویسنده کتاب پیشِ رو) نیز یکی از منتقدان و تحلیلگران پُرکار سینمای امریکا است که بر اساس اطلاعات کتابخانه کنگره امریکا مولف بیش از 60 عنوان کتاب در زمینه سینما و هنرپیشهها بوده که « the new biographical dictionary of film»، «moments that made the movies» و « how to Watch a movie» از جمله جدیدترین آثار وی هستند. دیوید تامسون متولد 1941 منتقد و تاریخدان سینمای امریکا است که بسیاری از مقالات او (بر اساس اطلاعات کتابخانه ملی، بیش از 150 عنوان مقاله) درباره بازیگران سینمای جهان به فارسی ترجمه و در مجلات سینمایی ایران منتشر شدهاند اما از کتابهایش، این دومین کتابی است که بعد از کتاب «گری کوپر» (با ترجمه عقیل قیومی)، از تامسون در ایران منتشر میشود. رعنا طاهرزاده ترجمه این کتاب را برعهده داشته است. چاپ اول کتاب «همفری بوگارت» نوشته دیوید تامسُن و ترجمه رعنا طاهرزاده در 104 صفحه و شمارگان 1000 نسخه با طراحی منا گندمکار به بهای هشت هزار تومان از سوی انتشارات کتابکده کسری، پاییز 1392 روانه بازار شده است. RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - Jacques Clouseau - ۱۳۹۴/۳/۱ عصر ۰۴:۳۸ مجله لایف از زیر مجموعه های تایم به مناسبت هفتادمین سالگرد ازدواج همفری بوگارت و لورن باکال، 8 عکس زیبا از اون مراسم رو که در 21 می سال 1945 برگزار شد منتشر کرده که من در اینجا 3 تا رو انتخاب کردم و پیشکش میکنم RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - زاپاتا - ۱۳۹۴/۳/۲ عصر ۰۳:۵۷ وقتی دوستان عکسهای مربوط به سینمای کلاسیک رو قرار میدن واقعا حسرت فراوان می خورم .اهمیتی که سینمای دیگر کشورها به نگهداری فیلمها ،عکسها و اسناد فیلمهای کلاسیک خود می دهند در ایران وجود ندارد. امروزه مثلا فیلمی از دهه 40 میلادی را که نگاه می کنیم واقعا تصاویر شفاف و صداهای شارپ اکتورها ، بیننده را به وجد می آورد. بنیادهای غیر انتفاعی ، خصوصی و دولتی متعددی برای حفظ میراث تصویری آنها سالهاست که فعالیت می کنند. اما متاسفانه در ایران یک فیلمخانه ملی وجود دارد که با چنگ و دندان و بدون بودجه کافی سعی می کندحداقل آثار دو دهه پیش را از گزند آسیبهای فیزیکی و شیمیایی حفظ کند. توجه کنید دو دهه پیش! الان اگر توانستید نسخه با کیفیت فیلمهایی مانند پری و سارا را پیدا کنید از طرف کارگردانش جایزه می گیرید!فیلمهای دهه های پیشین فعلا بماند. ماهنامه فیلم برای ویژه نامه دو فیلم گنج قارون و خشت و آینه بعلت در دسترس نبودن عکسهای فیلم بالاجبار از روی نسخه فیلم عکس برداری کرده است ! خوشبختانه نسخه ای از این دو فیلم توسط فیلمخانه ملی ایران مرمت شده است . فیلمهای دهه های قبل فارغ از کیفیت ساختاری ،بعنوان میراث تصویری ما محسوب می شوند اما متاسفانه بغیر از تعداد محدودی ،نسخه های با کیفیتی از دیگر فیلمها وجود ندارد.اخیرا فیلم عقابها که پر فروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران محسوب می شود ترمیم شده و امیدواریم بدون نگاه منتقدانه ،فیلمهای دیگر سینمای ایران نیز مرمت شوند و برای نسلهای آینده بیادگار بمانند. این عکس از روی نسخه فیلم کپی شده است. RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - سروان رنو - ۱۳۹۵/۸/۹ عصر ۱۱:۳۴ چشمان آن زن بسیار زیبا بود دیشب کتاب خاطرات اردشیر زاهدی را می خواندم. او یکی از بازیگران مهم عصر پهلوی و از دوستان نزدیک محمدرضا شاه بوده است. پدرش همان فاضل الله زاهدی معروف است که کودتای 28 مرداد و سرنگونی مصدق را انجام داد. نکته جالبی که در میان خاطراتش به چشم می خورد دوستی او با همفری بوگارت بود. البته زاهدی دورانی که سفیر ایران در آمریکا بود با بیشتر هنرپیشه های معروف هالیوود دوست بود و عامل دعوت بسیاری مانند الیزابت تیلور و ... به ایران او بوده است. چگونگی آشنایی او با بوگارت در خاطراتش اینگونه آمده است: ضیافتی در لس آنجلس ترتیب داده شده بود و بسیاری از ستاره های هالیوود هم دعوت بودند. در گوشه ای چشم ام به همفری بوگارت بازیگر مشهور افتاد که که با زنی زیبا (همسرش لورن باکال)در حال رقص بود. جلو رفتم و ضمن خوش آمدگویی گفتم که پدرم شما را از میان همه بازیگران مرد بیشتر دوست دارد. تشکر کرد و گفت آیا مایلید با یک زن بسیار زیبا برقصید و به همسرش باکال اشاره کرد. زاهدی هم می گوید "با کمال میل" و با باکال می رقصد. او همچنین نوشته : چشمان آن زن بسیار زیبا بود ! RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - khavari - ۱۴۰۲/۵/۲ عصر ۰۸:۳۹ گنج های سیرامادرا !!!! نقش دزد بدمن خبیث / جای دیگری همفری بوگارت اینطوری بود ؟ RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - سروان رنو - ۱۴۰۲/۵/۳ صبح ۰۹:۲۲ (۱۴۰۲/۵/۲ عصر ۰۸:۳۹)khavari نوشته شده: آره. معمولا در فیلم های اول اش نقش گانگسترهای منفی رو بازی می کرد. بعد از شاهین مالت و مخصوصا کازابلانکا بوگی تبدیل به شخصیت مثبت شد به استثنای همین گنج های سیه را مادره. RE: هامفری بوگارت - Humphrey Bogart - soheil - ۱۴۰۲/۵/۳ عصر ۰۱:۲۷ (۱۴۰۲/۵/۲ عصر ۰۸:۳۹)khavari نوشته شده: بله همفری بوگارت در بسیاری از فیلمهای اولیه اش نقش منفی رو در مقابل ستارگان فیلمهای نوار و گانگستری مثل: جیمز کاگنی، جرج رافت و ... بازی کرده است. |