اطلاعات انجمن Kurt Steiner |
تاریخ ثبت نام: |
۱۳۹۳/۱/۲۹ |
آخرین بازدید |
۱۴۰۰/۹/۲۳ صبح ۰۸:۰۵ |
کل ارسال ها: |
535 (0.14 پست در روز | 1.39 درصد از کل ارسال ها) (یافتن تمام موضوع ها — یافتن تمام ارسال ها) |
مدت زمانی که در سایت سپری شده: |
2 ماه, 3 هفته, 2 ساعت, 40 دقیقه, 22 ثانیه |
اعتبار: |
48 [جزئیات] |
|
|
اطلاعات اضافی درباره Kurt Steiner |
جنسيت: |
مرد |
محل زندگي: |
در شهری از شهرهای زیبای این مرز پر گوهر ... |
شغل: |
سرِ ارادت ما و آستان حضرت دوست |
فیلم های محبوب: |
چه زود زمان میگذرد از اولین باری که فیلم اول را در پخش تلوزیونی آن دیدیم - دهه شصت . هرچند وصف حالی ننوشتیم و ...
---------------------------------------------
سانشوی مباشر ( توصیف خبرنگار آمریکایی : خراب و ویران از سالن بیرون آمدم ... فیلم سانشو را نمیتوان دوبار دید ترس از اینکه مبادا طلسم و جادوی فیلم از میان برود ... قلب آدمی ظرفیت دیدن این همه رنج و سختی را ندارد ... سانشو تا این حد ویران کننده هست )
----------------------------------------------
جاده استریت
سامورایی خاموش
باشگاه امپراطوری - و با احترام به معلم تاریخ
مخمصه
هنری V
دون کیشوت Don.Quixote.2000 - شروع فیلم، آغاز رویاهای یک کودک تا هنگام مرگ
دزد دوچرخه
آهنگ برنادرت
سن میکله یه خروس داشت -تنهایی و سادگی حزن انگیز قهرمان فیلم
----------------------------------------------
جولیا - و باز هم جولیا در این فیلم شاید مردم دنیا را اینگونه بتوان دسته بندی کرد افرادی که خود دارای عقیده اند و افرادی که همه چیز حتی گروه اول را وسیله هدافهای سو ء خود میکنند
من زنده ام و شما را دوست دارم
جدا افتاده Cast Away - معلوم نیست فردا دوباره دریا چه چیز را به ساحل می آورد؟
جاده ای به سوی تباهی : صحنه ای از فیلم که پسر سولیوان بعد از تمام حوادث پیش پیرمرد و پیر زن مزرعه دار بر می گردد تا با آنها زندگی کند چه با مفهوم و زیبا بود !
آشوب
کودک وحشی
----------------------------------------------
ساعت ناامیدی : چهره مستاصل و ناامید بوگارت در پایان فیلم هنوز در خاطرها مانده
خرابکاری Saboteur ۱۹۴۳
My Name Is Joe
یوجیمبو
اینک رستگاری اینک بهشت
معجزه گر
گمشده در ترانزیت
ابله - کوروساوا
ابلوموف 1979
نیکلاس نیکلبی 1947
----------------------------------------------
بگذار گریه کنم - چقدر دوست دارم من هم همراه پسر بچه فیلم که دامن مادر را با احترام می بوسید و از خواهر کوچکش مواظبت می کرد همراه تنهایی آن بچه ها گریه کنم
چراغ خانه روشنایی خانه با صدای زیبای جلال مقامی در نقش پزشک
فراموشی - کلاسیک هند اگر چه داستانش یادم رفته
درسوازلا dersu uzala : در ستایش سادگی ، پاکی و بی آلایشی
ریش قرمز - صحنه سم خوردن آن بچه های معصوم
---------------------------------------------
مستند:
کودکی در حباب ( اولین بار در مجله دانستنیها گزارش رنگی آن چاپ شد )
جنین جنین - چطور زیر بمباران زندگی می کردند
باد صبا
علف تلاش یک ملت
-------------------------------------------
کودکان :
بانی فیکس ( در زمانهای دور شیری زندگی می کرد به نام ....کشتی دور و دورتر می شد و مادر بزرگ کوچکتر و کوچکتر... )
چقدر با این صداهای لطیف و پر احساس خندیدیم و با گریه های شان اشک ریختیم این صداها تبدیل به گنجینه های کودکی ما شدند
خدا به آقای مقامی و دیگر گویندگانی که برای بچه های این مرز وبوم خاطره ساز شدند عمر با برکت عطا کند
مسافر کوچلو با صدای مریم شیرزاد
افسانه سه برادر
مهمان کوچولویی از فضا
پدر مجرد- نمی دونم شویچی الان چی کار میکنه من طاقت اشکهای او و پدرش رو نداشتم . طوریکه بقیه اهل خونه متوجه نشن موقع فیلم چشمام پر اشک میشد و بغض گلومو میگرفت فکر میکنم قصه ،موسیقی و صداهای پر احساس گویندگان هر بچه ای رو به گریه می انداخت
------------------------------
صامت :
طلوع - برکت ( فیلمی کوتاه - دوران صامت سینما ) : روایت تصویری و زیبا از روابط انسانها در گذشته ؛ در زندگی و تعاملات مرد متمول و ملاک با اطرافیان زیردستان و روستاییان ? imdb
|
بازیگران محبوب: |
سامی و دوستش رییس-کارتون! ( البته جدی نگفتم )
کرک داگلاس
رابرت دوال
امیتاب پاچان
تام هنکس
مایکل مان
توشیرو میفونه
کوین کاستنر |
علاقمندی ها: |
سینما - موسیقی |
بیوگرافی: |
یا رب نظر تو برنگردد . تنها...
به تو دل بستم و غیر تو کسی نیست مرا
-------------------------------------------
گاهی خوشی ، گاهی غم
سن : 1977
تحصیل کرده در رشته مکانیک - هوافضا
علاقه مند به هنر سینما و موسیقی
--------------------------------------------
در تخیلات کودکی ام همیشه بعد از خواندن داستان و دیدن یک فیلم زیبا با کاراکترها و قهرمانهای پاک و بی آلایش آن همراه میشدم . به خاطر می آورم آنها فارغ از بدیها و زشتیها؛ در دنیای پر معنا و پر مهرشان با من دوست می شدند و مرا به گشت و گذار در سرزمینهای رویایی خود می بردند . در آن لحظات من دیگر صاحب شخصیتی جز خودم می شدم . گویی خود آنها بودم . همان کاراکترها و همان قهرمانها . از پنجره سرزمینشان به دنیا نگاه می کردم و با خنده ای از شوق کودکی در حالیکه همواره رفتار آدمهای دنیا برایم سوال انگیز بود؛ در افکارم برای زندگی بهتر نقشه می کشیدم . احساساتم ملو ازعشق می شد .عشق به انسان، عشق به طبیعت، عشق به زندگی و عشق به خدا ...
خداحافظ ای دنیای لحظه های کودکی ...
خداحافظ ای صفای دلهای پر مهر....
من فراموشتان نمی کنم امیدوارم شما هم گاهی به سراغم بایید . از طراوت و پاکی خود به من روشنی بخشید و قلب بیمارم را مملو از سادگی و محبت کنید .
|
امضای Kurt Steiner |
دنیا فریبنده و دل انگیز است اما دوامی ندارد . |
|