" نور، صدا، دوربین و ... جنگ "
قسمت ششم و پایانی.
اینکه فیلمی در گیشه موفق عمل کند و استقبال خوبی از آن به عمل بیاید یک مطلب است، اما اینکه فیلمی به مدت 15 سال روی پرده سینماهای یک کشور اکران شود، داستانی دیگر است.
سال 1366، زنده یاد " سیف الله داد " فیلمی را می سازد که رکورد طول مدت اکران بر پرده را در ایران می شکند. " کانی مانگا " فیلمی که بر اساس داستانی به همین نام، نوشته " احمد رضا درویش " ساخته شد و در سال 1367 بر پرده نقره ای قرار گرفت.
تا قبل از 1367، فیلم هایی که در ژانر " دفاع مقدس " ساخته و اکران شده بودند یا به شدت از ضعف فیلمنامه و کارگردانی رنج میبردند و یا از کمبود امکانات لازم برای ساخت چنین فیلم هایی و یا از هر دو. ولی " سیف الله داد " با بهره گیری از همان امکانات و چه بسا کمتر از آن، ولی با داشتن یک فیلمنامه خوب، دکوپاژ مناسب، موسیقی متن خوب، ماکت سازی معقول و بازی قابل قبول هنر پیشه ها، به نوعی بهترین فیلم جنگی تا زمان خود را به تصویر می کشد.
" یک فروند هواپیمای شناسایی بمب افکن عراقی، پس از بمباران شهر مریوان، در حالی که سرگرم جمع آوری عکس و اطلاعات بوده، توسط پدافند خودی ساقط می شود و خلبان سالم با چتر نجات در ارتفاعات شرقی کانی مانگا فرود می آید. به نزدیک ترین یگان تکاوران " تیپ 23 نوهد " که توسط یک فروند هلی کوپتر بل 214 و یک فروند هلی کوپتر کبرا همراهی می شوند، ماموریت داده می شود خلبان را سالم به اسارت بگیرند.
تکاوران به فرماندهی سروان یاوری ( فرامرز قریبیان ) موفق به یافتن خلبان عراقی ( رضا رویگری ) می شوند ولی درست در لحظه ای که قصد دستگیری او را دارند با گروهی از شبه نظامیان تحت حمایت عراق که آنها نیز برای نجات خلبان عراقی گسیل شده اند، درگیر می شوند. هنگامیکه خلبان هلی کوپتر کبرا توسط تک تیرانداز هدف قرار می گیرد و مجبور به ترک صحنه می شود، تکاوران در تنگنا قرار می گیرند و قرار می شود 24 ساعت بعد در محل سقوط هواپیما، هلی کوپتر ها برای نجات آنها به منطقه باز گردند.
با هدف قرار گرفتن یکی دیگر از تکاوران توسط تک تیر انداز، سروان یاوری و همراهش ذبیح فراهانی ( عبدالرضا اکبری ) تصمیم به دور کردن خلبان از منطقه و پنهان شدن می گیرند ولی یک اتفاق داستان را پیچیده تر می کند.
سروان یاوری احساس می کند که سر دسته شبه نظامیان به نام کاک هوشنگ ( علی ثابت فر ) را قبلا دیده است و سرانجام پی می برد او همان کسی است که قبل از ناپدید شدن برادر بزرگترش سرگرد غلام حسین یاوری ( منصور والا مقام ) با او ارتباط داشته است، بنابر این تصمیم می گیرد هر طور شده او را نیز دستگیر کند تا بتواند سرنخی از برادرش بیابد.
پس از درگیری هایی پراکنده و اسارت کاک هوشنگ و کشته شدن پسرش تک تیراندازش اسد توسط سروان یاوری، او از در انکار درآمده و منکر آشنایی با سرگرد یاوری می شود. تکاوران روز بعد در حالیکه خلبان عراقی و کاک هوشنگ را همراه خود دارند و توسط باقی مانده شبه نظامیان تعقیب می شود به محل سقوط میگ عراقی باز می گردند و منتظر رسیدن هلی کوپتر های هوانیروز می مانند. با رسیدن نیروهای کمکی برای شبه نظامیان، حلقه محاصره تکاوران تنگ تر می شود ولی آنها همچنان امید دارند نیروهای خودی سر برسند. سرانجام هلی کوپترها از راه می رسند ولی آنهایی نیستند که تکاوران انتظارشان را می کشند، زیرا هلی کوپترها عراقی هستند و همه امید ها بر باد می رود.
در لحظاتی که دیگر امیدی برای سروان و همراهش باقی نمانده است، هلی کوپتر های هوانیروز و تعدادی از تکاوران ایرانی از راه می رسند. هلی کوپتر های عراقی یکی پس از دیگری با نیش شاه کبرا های هوانیروز از پا در آمده و شبه نظامیان نیز توسط تکاوران تارومار می شوند. "
مهمترین نقطه قوت " کانی مانگا " فیلمنامه جذاب آن است و تعلیق هایی که در آن وجود دارد بر جذابیت آن افزوده است. فیلمنامه خط روایی درستی دارد و آن را تا آخر حفظ می کند. شخصیت های اصلی به گونه ای مناسب تعریف می شوند و می توان گفت با در نظر گرفتن زمان و ژانر فیلم، شخصیت پردازی کارگردان به جا و کافیست. داستان موازی فیلم به اندازه ای کشش دارد که گاهی تماشاگر نگران فرجام آن می شود. درگیری های درونی سروان یاوری، خیره سری ها و عدم تمکین از دستورهای مافوق توسط فراهانی، شخصیت موذی خلبان عراقی و متلک پرانی های بین شبه نظامیان، همگی دست به دست هم می دهند تا " کانی مانگا " خسته کننده و شعار زده نباشد.
در بعد نظامی هیچ کدام از تیراندازی ها و درگیری ها بدون دلیل نیستند و مهمتر از همه اینکه تکاوران و نیروهای ایرانی نیز رویین تن نمایش داده نمی شوند و حتی خلبان هلی کوپتر کبرا نیز در امان نیست. هیچ فیلمنامه ای بدون نقص نیست و " کانی مانگا " نیز از این مورد مستثنی نیست، ولی به راحتی می توان گفت یک سر و گردن نسبت به آثار ایرانی مشابه بالاتر می ایستد.
تماشاگر هنرنمایی تکاوران ایرانی را دوست دارد و فیلم در حدی که نیاز است آنرا به رخ تماشاگر می کشد، نه بیشتر و نه کمتر.
حضور هوانیروز نیز کاملا به اندازه است و هیچ هلی کوپتری بی دلیل در هوا چرخ نمی زند و شلیک نمی کند. هلی کوپترهای کبرا در این فیلم آنچنان تماشایی به نظر می رسند که ما را به یاد شعار کمپانی سازنده شان می اندازند : " آن را زیبا ساخته ایم، زیرا آخرین چیزی است که بعضی ها می بینند."
دکوپاژ های " سیف الله داد " در این فیلم واقعا درست و دیدنی هستند و تدوین خوب نیز ارزش افزوده ای برای این دکوپاژ ها خلق کرده اند.
" کانی مانگا " یکی از فیلم هایی است که برای ساخت آن از طراحی ماکت استفاده شد. کارگردان این مهم را بر عهده زنده یاد " ولی الله خاکدان " گذاشت و او نیز در حد استانداردهای سینمای ایران در این کار موفق بود. " ولی الله خاکدان " همان کسی است که مرحوم " علی حاتمی " ساخت دکورهای سریال " هزار دستان " را بر عهده او گذاشته بود و او نیز با کمک طراحان ایتالیایی دکوری ماندگار خلق کرد.
انتخاب درست دیگر کارگردان، " مجید انتظامی " در مقام آهنگساز فیلم بود. بسیاری از سازندگان فیلم های ژانر جنگی از موسیقی متن غافل می شوند ولی " کانی مانگا " در کنار همه نکات مثبتش، از موسیقی متن جذابی هم بهره می برد که لذت تماشای فیلم را دو چندان می کند.
بخش پایانی فیلم، یعنی صحنه رسیدن هلی کوپتر های عراقی و شوکی که فیلم به تماشاگر وارد می کند و سپس سر رسیدن هلی کوپتر های هوانیروز، هیجان انگیز ترین صحنه فیلم است و سالن سینما را غرق در سوت و کف می کند.
" کانی مانگا " را باید در استاندارد سینمای ایران دید و به خاطر خوش ساخت بودن، آن را تحسین کرد. فیلمی که 15 سال در سینماهای مختلف کشور در اکران های فرعی بر پرده درخشیده باشد حتما حرفی برای گفتن داشته است.
مرحوم " سیف الله داد " با " کانی مانگا " در ژانر دفاع مقدس در تاریخ سینمای ایران مانگار شد. برایش از خداوند طلب مغفرت دارم، روحش شاد.
پایان