بیایید برای مسرور کردن دوستانمان ! مطالب و هنرهای مسرّت بخش خود را به اشتراک بگذاریم . 
فعلا این میز رویایی ساخت خودم تقدیم شما
پی نوشت : دوستان مرا میشناسند ، خدایی ناکرده نیّتم کاسبی نیست . این روزها وقت هیچ کاری ندارم . اگر چیزی را نمایش دادم فقط برای مسرّت شماست . والسلام .
(۱۳۹۶/۲/۳۰ عصر ۰۸:۳۶)نسیم بیگ نوشته شده: [ -> ]آخرش با هم ازدواج میکنن ! خوبه آقا ؟ پسندیدید ؟ حال کردید ؟
بعیده این ازدواج دوام بیاره. مرلین کشته مرده زیاد داره.
آخرش یکی از این رقبا سرت رو زیر آب می کنه و مرلین رو از چنگ ات درمیاره رفیق . 
(۱۳۹۶/۲/۳۰ عصر ۰۹:۴۴)سروان رنو نوشته شده: [ -> ](۱۳۹۶/۲/۳۰ عصر ۰۸:۳۶)نسیم بیگ نوشته شده: [ -> ]آخرش با هم ازدواج میکنن ! خوبه آقا ؟ پسندیدید ؟ حال کردید ؟
بعیده این ازدواج دوام بیاره. مرلین کشته مرده زیاد داره.
آخرش یکی از این رقبا سرت رو زیر آب می کنه و مرلین رو از چنگ ات درمیاره رفیق .
جناب سروان ، مونرئو مال شما . اسپم نفرست . راجب سناریو حرف بزن .
(۱۳۹۶/۲/۳۰ عصر ۰۸:۳۶)نسیم بیگ نوشته شده: [ -> ]تو فکر یه فیلمنامه علمی تخیلی عاشقانه هستم . مثلا یه عاشق سینما که اتفاقا پلیس هم هست بعد از خوندن سرگذشت مالین مونرئو ، برای نجات دادن اون از شر تمام سوء استفاده گرها ( از شخص متجاوز گرفته تا خود هالیوود ) ، با یه ماشین زمان به گذشته سفر میکنه و بعد از یه عالمه زن و خورد ، دست مارلین رو میگیره و به یه مکان دور هجرت میکنه و آخرش با هم ازدواج میکنن ! خوبه آقا ؟ پسندیدید ؟ حال کردید ؟
سلام جناب نسیم بیگ
می بینم که بعداز جدایی از مرادبیگ، افتادی توخط عشق و عاشقی نویسی
آخ که پدر عاشقی بسوزه...
طرح اولیه ی داستان جالب است، ولی پیشنهاد می کنم که ابتدا یک دوره ی ویراستاری را بگذرانید.
ارادتمند شما:شارینگهام
(۱۳۹۹/۹/۲ صبح ۰۸:۴۷)rahgozar_bineshan نوشته شده: [ -> ]بده سروان رنو واسه ات بنویسه....البته یک حق التالیف تپل هم باید بهش بدی!
چی میگی ؟ 
من خودم دو تا فیلمنامه ناب و عالی توی ذهن ساخته و پرداخته دارم اما حوصله نوشتن اش رو هنوز پیدا نکردم . 