یکی از معایب فیلم کوتاه بودن آن است!
اینکه در طول 2 ساعت شما انواع حس های مختلف را تجربه می کنید... از یک زندگی معمولی به یک حالت خیلی مشقت بار می روید و دوباره همه چیز گل و بلبل می شود...
و همه اینها در حالی اتفاق می افتد که شما فقط دراز کشیده اید و فیلم را می بینید!
این می شود که بعد از مدتی هم دمدمی مزاج می شود هم دیگر انگیزه ای برای تلاش کردن ندارید و همیشه منتظرید همینطور که دراز کشیده اید اوضاع گل و بلبل شود!!
شبیه اتفاقی که برای گیمرها می افتد... نسبت به آینده بی خیال می شوند... چون حس می کنند می توانند زندگی را ریست کنند!
.
.
حال این مقدمه چه ربطی به فیلم بازی دارد!
ربط آن به این است که اصولا در زندگی کمتر شاهد این اتفاق هستیم که:
کسی به شما بگوید که قرار است 2 ساعت شما را بازی بدهم ولی شما طول این 2 ساعت شما باور کنید که این یک بازی نیست بلکه خیلی هم جدی است... اما آخر 2 ساعت ببینید واقعا یک بازی بوده است!
البته همان طور که در بالا گفتم در مقیاس بزرگ این اتفاق ممکن است بیفتد... اینکه آخر عمر ببینید واقعا زندگی یک بازی بوده است. [همان طور که برعکس آن هم محتمل است... اینکه زندگی را به بازی بگیرید و آخر سر بدبخت شوید.]
اما می توان این بازی را در مقیاس کوچک شبیه سازی کرد...
.
.
در واقع یک تجربه طولانی مدت را در زمان کمی به یک انسان چشاند. دقت کنید که بحث باور ذهنی است برای همین در حالت عادی نمی توان این تجربه را به یک انسان القا کرد بلکه نیاز به دستکاری کارکرد مغز انسان دارد!!
برای این دستکاری نیاز به یک عمل جراحی پیچیده ندارید... تنها چیزی که نیاز دارید کمی مواد مخدر است!
[حالا نرید مواد بزنید بگید هانیبال گفت. ولی اگه کسی رو می شناسید که این تجربه رو داشته حتما پای حرف هاش بشینید و ازش بخواهید با جزئیات کامل براتون تعریف کنه...]
چیزی که در ادامه نقل می کنم را با یک واسطه شنیده ام... در واقع این تجربه مال دوست یکی از دوستان بنده است...
.
.
ایشون می گفتند که قبل از مصرف یک ماده مخدر دوستانشون به او هشدار می داده اند که بعد از مصرف دچار توهماتی می شود که به هیچ عنوان باور نمی کند آن ها واقعی نباشد... بلکه دقیقا عین اتفاقات روزمره است با همان حس ها و درک ها...
ایشان بعد از مصرف مشغول خندیدن با دوستان و خوردن تنقلات بوده اند... بعد از کمی احساس سرخوشی ناگهان موبایلش زنگ می خورد و در کمال بدشانسی پدرش به او می گوید که همین الان باید به خانه برود... بعد از کشمکشی با دوستان بالاخره با گرفتن یک آژانس به سمت خانه می رود و در آن جا می بیند که برای برادرش تولد گرفته اند.
بعد از مدتی که در تولد سپری می شود، پدرش به رفتار او مشکوک می شود و او را به اطاق می برد... پدر که فکر می کند پسرش مشروب خورده برای امتحان کردن هوشیاری پسرش یک سیلی توی گوش او می زند...
به محض خوردن سیلی، پسر به هوش می آید و می بیند کنار دوستان نشسته است و از لحظه مصرف مواد اندکی بیشتر نگذشته است و تمام آن آژانس و تولد و پدر و اینها توهم بوده است!
و این اولین توهم این بنده خداست و قرار است چند ساعتی همین اوضاع را داشته باشد و پشت سر هم این توهمات را تجربه کند...
منتهی این اولین توهم یک لذت دیگری دارد چون واقعا باور نکردنی است که تمام این احساسات معمولی شما توهم باشد... بعد از این بخاطر اینکه همیشه ته دلتان می دانید که این دفعه هم مثل دفعات قبل غیر واقعی است لذت قبلی را نمی برید...
این جمله دقیقا همان دیالوگ فیلم را می رساند: "کاش میشد برگردم و دوباره برای اولین بار در بازی شرکت کنم."
آیا از زندگی تکراری خود خسته شده اید؟ آیا مشتاق کمی امید هستید؟ به دنبال یک ماجراجویی لذت بخش می گردید؟
ما به شما کاغذهای ال.اس.دی را توصیه می کنیم... تجربه یک زندگی متفاوت با ال اس دی
کاغذهای ال اس دی را از پارک های کثیر الساقی تهیه کنید...