( مطالب این پست تنها دیدگاه های کاربر است )

به نام خدا

با سلام به همگی دوستان کافه کلاسیک 

.

.

دوست داشتم به عنوان اولین پست در مباحث سینمایی انجمن؛ ابتداً به معرفی فیلمی بپردازم که عنوان کاربری خود را از کاراکتر صاحب نام آن انتخاب کرده ام .

.

در ابتدای صحبتم با احترام و همدردی به مصیبت دیدگان در جنگهای فاجعه بار و امید به اینکه دیگر هیچ جنگ و جنایتی در هیچ گوشه ای از این کره خاک اتفاق نیافتد؛ باید اذعان نمایم که بنظرم واقعیت جنگ، واقعیت آتش، ویرانی، کشتار، آوارگی، مرگ و آلام شدید ناشی از جنگ و به عبارت دیگر تمامی حقیقت جنگ را حتی ابزار و هنر پرقدرتی مانند سینما نیز نمیتواند بیان کند . اگر چه سینما با قدرت جادویی خود توانسته گوشه هایی از زوایای آنرا به تصویر کشانده و تلخی، سیاهی و زشتی این پدیده را آشکار کند - و در مواردی فراوان، تاثیری شگفت داشته یاشد - اما باز حقیقت عریان؛ ورای دنیای پر رمز و راز سینما قرار دارد .

.

فیلم عقابها فرود می آیند با نام اصلی

  the eagle has landed  

.

زمانی ساخته شد که جهان هنوز مشغول بررسی ابعاد فاجعه جنگ جهانی دوم بود . موضوعی بی بدیل برای تهیه کنندگان که باعث شده بود تعداد بیشماری فیلم در مورد آن ساخته شود - گاه بطنز گفته می شد؛ تعدادشان بیشتر از روزهای جنگ جهانی است - در آن زمان با اینکه موضوعات اجتماعی، هنری، فانتزی، سیاسی و مسائلی مانند جنگ سرد، دستمایه فیلمسازان بود؛ ولی باز هنوز بخشی از سینما، سینمای مرتبط به جنگ جهانی بود . در واقع آثار تراژیک بجای مانده از جنگ هنوز جریان داشت و نمی شد آنرا تنها ظرف مدت بیست سال فراموش کرد . لذا هر کشور با توجه به آسیب و زیان متحمل شده با شیوه خود به رویارویی به مسئله پرداخته بود . در کشوری مانند روسیه که بزرگترین تلفات انسانی را متحمل شده بود؛ به جنگ با تلخ ترین صحنه ها و نمایش تراژدیها پرداخته می شد [ کودکی ایوان - Ivan's Childhood، نبرد استالینگراد - The Battle of Stalingrad: به کارگردانی ولادمیر پتروف ] . در انگلستان شرح قهرمانیها و رشادتها در پرونده های مختلف جنگ جهانی موضوع بخشی از فیلمها می گشت . [ سد شکنان - The Dam Busters، پل رودخانه کوای - The Bridge on the River Kwai ] و در کشوری مانند فرانسه که هنوز هیچ نشده، به کلی اشغال گردید؛ سعی شد به عنوان یک سیاست و برای ترمیم حیثیت ازدست رفته؛ بخشی از فیلمهای جنگی یه صورت کمدی، تفننی و شاد ساخته شود تا مرهم و سرپوشی باشد برحقارتهای اشغال . [ جنجال بزرگ - la grande vadrouille، هنگ هفتم را چه کردی ؟ - La 7eme compagnie ] و البته در کشورهای مغلوب هم شاید اجازه و مجالی برای پرداختن به موضوع از نگاه مستقل و بومی خود از سوی دولت مردان آن زمان داده نمی شد [ رم شهر بیدفاع - Rome, Open :City به کارگردانی روبرتو روسلینی - و پل ( The Bridge.1959 ( West German film .Die Brücke: به کارگردانی برنهارد ویکی ] شاید به خاطر باز نکردن زخمها و همدردی با کشورهای زیان دیده به عنوان یک سیاست محطاطانه و پیشگیرانه !

و با احترام به فیلمساز یوگوسلاو Veljko Bulajić و بازیگران بنامی چون اورسن ولز و یول برینر در فیلم حماسی و زیبای نبرد رودخانه نرتوا - The Battle of Neretva -

.

باید گفت در آن سالها، زمانی که انبوهی فیلم ضد آلمانی و ضد نازی در دنیا ساخته و نمایش داده می شد؛ سازندگان این فیلم انگلیسی با پرداختن به یکی از پرونده های جنگ جهانی دوم با نگاهی منصفانه تر، نوعی ساختار شکنی در فضای فیلم سازی زمان خود بوجود آوردند .

از این دسته فیلمها مواردی محدود و انگشت شماری مانند نمونه های ذیل در خاطر دارم ...

.

The One That Got Away 1957 

شرح فرارهای یک خلبان اسیر آلمانی از اسارتگاه های متفقین و عبور او از رودخانه یخ زده که در گذشته چند نوبت از تلوریون پخش شد .

.

و یک سریال تلوریونی بنام تهاجم، Enemy at the Door.1978 - پخش شده از سیما در سال 74 - درباره نحوه تعامل یک واحد نظامی آلمان با ساکنان انگلیسی یک جزیره اشغالی

http://www.imdb.com/title/tt0122818/

.

درباره فیلم

فیلم با طرح یک نقشه از طرف موسیلینی و دستور اجرای آن از طرف هیتلر و سپس هیملر شروع میشود . طرحی جاه طلبانه همانند روحیه خود حاکمان . با اینکه افسران زبده و عملیاتی پی به پوچی و غیره ممکن بودن آن می برند؛ اما گویی چاره ای جز انجام آن ندارند . آنها که مجبور به انجام دستورات رویایی بالادستان هستند؛ اگر چه از همان ابتدا می دانند طرح محکوم به شکست است ولی مجبورند همراه حوادث نقشه پیش بروند . گویی در طوفان حوادث پیشرو باید جانشان را فدا کنند .

در این بین بار اجرای این عملیات بعد از دستور از طرف دریاسالار کاناریس - بازی کوتاه Anthony Quayle - و طرح نقشه عملیاتی آن توسط کلنل رادل - رابرت دوال - بر دوش یک افسر زبده بنام اشتاینر - مایکل کین، صداپیشه جلال مقامی - است

ما با اشتاینر در طول فیلم آشنا می شویم . فردی با روحیه مستقل و آزاد که دلخوشی از جاه طلبی های بالادستان ندارد و گاه رفتار آنها را به سخره و چالش می گیرد . صحنه ای که او سعی میکند جان یک دختر اسیر یهودی را از انتقال به اردوگاههای مرگ نجات دهد؛ تبدیل چالشی برای او و افرادش با اس اس- SS - می شود .

اشتاینر آب دیده و زخم خورده است . خسته از میدانهای سخت با افرادی که هنوز به او حس وفاداری دارند .

او فرا خوانده شده و طرح عملیات به او گفته می شود ...

رابط نفوذی Liam Devlin - دونالد سوسرلند، صداپیشه ناصر ممدوح - به سرعت رهسپار خاک دشمن می شود تا با همکاری یک زن آلمانی الاصل به نام جونا گری - با بازی جین مارش، صداپشه سیمین سرکوب- الزامات عملیات را فراهم کند .

همه چیز آماده می شود و نهایتاً پرواز، اوج گرفتن و فرود آمدن عقابها - این مفهوم در تیتراژ فیلم به زیبایی لحاظ شده است -

آنها طبق نقشه در پوشش دسته چتربازان لهستانی به خاک دشمن نفوذ میکنند .

با هماهنگی رابطان آلمانی همه چیز به خوبی پیش میرود و آنها سعی در اجرای آرام و بی سرصدای عملیات را دارند .

در این حین واحدهای نظامی امریکایی برایشان تهدید جدی تلقی نمی شود . با مردم دهکده و کشیش رفتاری دوستانه دارند و حتی در صحنه ای که در آن ماهیتشان بکلی برملا می گردد؛ سعی در کمک به آنها را دارند [ این صحنه شاید خیلی دم دستی کل قضیه را لو می دهد و از این لحاظ یادآور برخی فیلمهای قدیم هالیوود است ]

اما ورق برمی گردد و اوضاع دگرگون می شود . نقشه لو رفته، چاره ای نیست جز ... تسلیم ؟

مردم ابتدا در کلیسا اسیر و به عنوان گروگان استفاده می شوند . امریکاییها از آنها می خواهند حال که همه چیز بر ملا شده خود را تسلیم کنند . اما آلمانها ... سرسختند ... چرا تسلیم نمی شوند ؟

آنها گروگانها را آزاد می کنند و مطابق یک نقشه جدید خود به تنهایی به مقابله با واحدهای نظامی می پردازند .

در این عملیات هرکس طبق روحیات و زندگیش، سرنوشت خود را می یابد . فرمانده نظامی خشن و جوشی امریکایی، زن جاسوس آلمانی که هویتش در کلیسا به ناگاه فاش می شود، از دید ساکنان دهکده او یک خائن محسوب می شود و در انتها مزد خیانتش را میبیند . هانس وفادار و کلنلی که محکوم به مرگ است . در وقتی که نقشه با شکست مواجه شده و قایق نجات که باید افراد را به سلامت باز می گرداند؛ اکنون خالی برمی گردد . [ بنظر می رسد در اینجا تلاش شده تا بار ضد نازی فیلم زیاد شود ]

 و در نهایت ...

این اشتاینر است که با سرسختی در زمانی که حتی فرماندهان آلمانی هم هیچ گمانی از ادامه عملیات ندارند؛ هنوز در فکر اجرای آن است و طرح را پیش میبرد . با تلاش زیاد خود را به محل استقرار نخست وزیر می رساند . او را میکشد و کشته میشود . کار آنچنان آرام و خوب صورت گرفته که اطرافیان حیرت زده میگویند " چرچیل مرد !  " اما براستی آیا او چرچیل است ؟

و در انتها ... برای تماشاچی یک حسرت و تاسف از اینهمه تلاش نافرجام برای کشتن فقط یک هنرپیشه، یک بدل که داوطلبانه جانش را در راه شکست عملیات آلمانها فدا می کند .

توضیح یک واژه :

oberst - درجه و رتبه نظامی در کشورهای اتریش، آلمان، سوئیس، دانمارک و نروژ : معادل کلنل، سرهنگ

( تیتراژ این فیلم ناخودآگاه مرا به سالهای گذشته بر می گرداند )