[-]
جعبه پيام
» <Dude> سلامت باشید. شده که ازعزیزانی با هم، کمی قدیمی تر از اینها را دیده بودیم، جز خودم همه دردیار باقی اند. خوشحالم هنوز هستند که از آن فیلمها خاطره دارند، با آرزوی سلامتی
» <دون دیه‌گو دلاوگا> سلام و سپاس فراوان "Dude" گرامی. آقا ممنون برای "Orions belte". با معرفی شما، خودم هم خاطره محوی از آن سراغ گرفتم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> پاینده باشید "رابرت" گرامی. سپاس از لطف و پُست‌های ارزشمندتان
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 2 رای - 3 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
زوجهای ماندگار در سینمای کلاسیک
نویسنده پیام
برو بیکر آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 355
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۸/۲۲
اعتبار: 37


تشکرها : 3248
( 6973 تشکر در 203 ارسال )
شماره ارسال: #1
زوجهای ماندگار در سینمای کلاسیک

این جستار جدید را تقدیم میدارم به ادیب کافه خانم لمپرت و سایر بانوان کافه

مقدمه: چندی پیش که خاطر عزیز زاپاتای دوست داشتنی مکدر گردیده بود با خود عهد بستم تا زمانیکه بازنگردد دیگر پستی ارسال ننمایم و حتی یکهفته هم به کافه نیامدم تا اینکه منصور عزیز تیر آخر را با ارسال پست خود در خصوص بازگشت زاپاتا شلیک نمودند و همان روز نیز بنده ایمیلی برایش ارسال کردم و برای او نوشتم با توجه به پست منصور خان دیگر غیبت جایز نیست. از آنجا با شخصیت او آشنایی داشتم مطمئن بودم بازخواهند گشت. لذا به یمن ورودش مجددا دست به قلم گردیدم و جستار جدید سکانس آخر را ساعاتی پیش از ورودش استارت و به او و منصور تقدیم نمودم. در پی سوتفاهمات پیش آمده در روز گذشته خانم لمپرت محترم در پست خود بنده را مورد لطف خود قرار دادند و این ناچیز را روشنی بخش فارومهای کافه و مبدع تاپیکهای ناب خطاب نمودند که بنظرم لایقش نبودم و هرچه تا کنون کردم وظیفه بوده است و پاسخی به زحمات دوستانی که از خواندن پستهایشان تاکنون بهره بردم. این موضوع باعث گردید تا احساس مسئولیت بیشتری نمایم تا اینکه روز گذشته در هیاهوی کافه این جستار جدید را که مدتها در ذهنم بود نگاشتم و بصورت پیش نویس آنرا در پروفایلم ذخیره نمودم تا بمحض بازگشت خانم لمپرت به یمن برداشتن بار سنگین عامل رفتنشان از روی دوش بروبیکر و منصور و ایضا سرهنگ دلسوخته آنرا به ایشان تقدیم دارم. امیدوارم همیشه پاینده و در سلامت باشند. اینجا تنها جایی است که برای رفتن بدون شال و کلاه کردن و بستن چمدان می توان رفت. احتیاج به هیچ بهانه ای هم نیست. اینجا ماندن بهانه می خواند که همه ما به حد کافی بهانه داریم(این مقدمه پس از مدتی حذف می گردد)

باز هم سلام

چندی پیش زندگی زناشویی یکی از دوستان صمیمی ام از هم فروپاشید. یک زندگی بسیار ایده آل که معمولا سرآمد سایر زندگیها بود. اما یک مسئله کوچک مانند یک تندباد ویرانگر در زندگی آنها پیچید و همه چیز را به یکباره نابود کرد. متاسفانه وساطت های بروبیکر هم کارساز نگردید . پس از آن مدتها در خصوص طلاق و علل آن و همچنین مهارتهای زندگی تحقیقات وسیعی نمودم و مقالات زیادی خواندم. در حالیکه دیگر کار از کار گذشته بود چند روز پیش فکری به سرم زد. دو نسخه از فیلم کرایمر علیه کرایمر را با توجه به عدم رعایت قانون کپی رایت در کشورمان رایت نمودم و به هریک از آندو هدیه نمودم و گفتم می دانم که دیده اید ، اما امشب یکبار دیگر و در خلوت خود  ببینید.

از پیامکهای دریافتی هردویشان در روز بعد احساس کردم جادوی سینما کار خود را کرده است. البته هنوز این عمل من نتیجه نداده است اما همینکه اثار تزلزل و پشیمانی در چهره هردو نمایان شده است یعنی کورسوی امیدی هست .....

در سینمای کلاسیک فیلمهایی بوده اند که در آن یک زوج چنان تاثیری ماندگاری از خود بجای گذارده اند که گذشت زمان نه تنها آنها را کهنه نکرده است بلکه روز به روز تازه تر می گردند. منظور من از زوجهای سینمایی زوجهای واقعی نیستند بلکه زوجهایی هستند که فقط روی پرده با هم زندگی می کنند. زیرا در خصوص زوجهای واقعی تاپیکی با نام تقریبا مشابه به نام زوجهای هنری در محله چینها توسط مگی گربه محترم نگاشته شده است . اطمینان دارم اگر بزرگان کافه مشارکت نمایند این جستار تبدیل به یکی از جستارهای مفید کافه خواهد شد. دوستان عزیز عنایت داشته باشند که هدف من از ایجاد چنین تاپیکهایی این است تا اطلاعات دوستان بجای اینکه بصورت پراکنده و در سایر تاپیکهای نامربوط به اشتراک گذاشته می شود همگی به نظم درآید تا میهمانانی که به سایت می آیند از خواندن نوشته های دوستان بصورت تجمیع شده در جستار مرتبط با موضوع لذت ببرند.

امیدوارم دوستانی که تصمیم دارند ما را به یادآوری یک زوج ماندگار دعوت نمایند تمام برداشتهای خود را از آن زوج به نگارش درآورند و به فیلمهایی اشاره نمایند که محوریت فیلم بر روابط بین آن زوج استوار باشد. با اجازه دوستان اولین ارسال نیز خود تقدیم به دوستان می نمایم:

زوج آقای تد و خانم جوانا در فیلم کرایمر علیه کرایمر

بازیگران اصلی : داستین هافمن و مریل استریپ

درست در سالی پدران ما شور و نشاط جوانی خود را در کف خیابانهای تهران و شهرستانها با شعار مرگ بر شاه تخلیه می نمودند آقای رابرت بنتون در آمریکا زوجی را روی پرده های سینما معرفی نمود که شاید هرگز فکر نمی کرد اینقدر این زوج در زندگی زوجهای واقعی تاثیر گذار باشد. تد و جوانا زن و شوهر خیلی  مناسبی برای یکدیگر نبودند. چه در ظاهر و چه در خصوصیات اخلاقی. مشترکات زیادی بین ایندو وجود داشت اما تضاد های ایندو به مشترکاتشان می چربید . آنها کودکی شیرین و بانمکی داشتند بنام بیلی .  تد بسیار پر انرژی و بلند پرواز بود اما جوانا خونسرد و ساکت.

تد در طول فیلم با گویندگی خسرو خسرو شاهی سریع و تند حرف می زند اما جوانا با گویندگی زهره شکوفنده آرام و شمرده ( که قطعا بر گرفته از زبان اصلی فیلم است ) آنها در ظاهر هم با هم متفاوت می باشند. قد کوتاه تد در مقابل قد بلند جوانا نیز باز از تضادهای بین ایندو می باشد چهره تقریبا شرقی تد در مقابل چهره غربی جوانا . اما با تمام این تفاسیر آنها تبدیل به یک زوج استثنایی و ماندگار می گردند.

تد تا قبل از طلاق در شغل خود موفق بود و بعد از طلاق افول می کند و برعکس جوانا بعد از طلاق در شغل خود موفق می گردد. همه اینها دلایلی است که بگوئیم آنها زوج مناسبی نیستند اما روند فیلم به گونه ای پیش می رود که آرزوی هر بیننده ایست که این زوج مجددا با یکدیگر ازدواج کنند. هرچند کارگردان در خصوص تمام این تضادها با برنامه پیش رفته است و این تفاوتها را هوشمندانه انتخاب نموده است.

اما از همان ابتدای فیلم مشخص بود روابط ایندو برخلاف عشقی که از روز اول به یکدیگر داشتند در حال رفتن به سمت اضمحلال می باشد. تد بدلیل غرق شدن در کسب و کار خود از جوانا و فرزندش غافل می گردد و همین باعث جدایی بین این دو می شود. مشکلات تد آغاز می گردد. درست کردن غذا ، داستان خواندنهای شبانه ، شستشو و ..... همه اینها باعث می گردد تا تد حتی شغل خود را از دست بدهد و به رده شغلی پایین تری سقوط نماید . در آمد او قبل از طلاق سالیانه 33 هزار دلار بود اما در آمد او در شغل جدیدش می شود 22 هزار دلار. یک بازگشت به عفب بجای پیشرفت.

اینها برای مردی که در شغل خود بسیار موفق می بود بسیار سخت می باشد. بویژه آنکه از خانه داری هیچ سررشته ای هم ندارد. او حتی نمی دانست بیلی کلاس چندم است ( هرچند بنظرم کارگردان در این مورد کمی اغراق نمود) به همه اینها یک چیز دیگر هم اضافه کنید: خانم جوانا برگشته است و تصمیم دارد حضانت بیلی را خود بعهده بگیرد.

   

اعتراف می کنم وقتی بار اول این فیلم را دیدم از جوانا متنفر شدم اما سکانس دادگاه آنها دیدنی بود. وقتی وکیل از جوانا سوال کرد آیا آقای کرایمر در طول زندگی زناشویی به شما خیانت کرد؟ ابتدا سکوت نمود. کافی بود او بگوید بله، همه چیز به نفعش تمام می شد اما او در کمال صداقت گفت نه، احساس رضایتمندی در چهره تد بسیار دیدنی بود. از جوانا خوشم آمد و مطمئن شدم هنوز ایندو به یکدیگر علاقمندند.

کرایمر در دادگاه می بازد اما سعی می کند یکبار دیگر شانسش را امتحان کند. در طول فیلم هرگز حق را به جوانا ندادم. زیرا شخصیت او را آسیب پذیر و متزلزل تشخیص دادم اما در پایان فیلم متوجه گردیدم آنچه باعث تزلزل در شخصیت جوانا شده بود رفتارهای تد بود . وکیل تد به او می گوید :اعتراض به رای دادگاه  هزینه زیادی در بر دارد و تد می گوید: هر چقدر باشه میدم. عجب سکانسی بود. وکیل تد میگوید : اینبار بیلی باید هزینه بدهد و مجبوریم بیاریمش دادگاه. و تد ناگهان در خود فرو می ریزد و می گوید: نمی تونم اینکار و بکنم ، نمی خوام اینطور بشه (با صدای بی نظیر خسرو خسرو شاهی )  در دل کرایمر را تحسین می کردم و جوانا را لعنت. اما در سکانس پایانی همه چیز عوض می گردد.

وقتی تد مجبور می گردد موضوع را به بیلی بگوید و اینکه از این پس باید با مادرش زندگی کند دیالوگهای معصومانه بیلی بغض هر مخاطبی  را به گریه تبدیل می کند. زوج تد و جوانا  105 دقیقه روح و روان مخاطبین را در تسخیر خود می گیرند. درست در لحظه ایکه همه ما برای بیلی کوچولو نگران هستیم و منتظریم طبق رای دادگاه جوانا برای بردن بیلی به منزل تد بیاید جوانا با تد صحبت می کند و می گوید به این نتیجه رسیده است که خونه بیلی اینجاست . جوانا به تد میگوید : اومدم اینجا تا پسرم  رو ببرم خونه و تازه فهمیدم اون که همین الان هم خونست . یک تصمیم کاملا عاقلانه و من شرمنده از اینکه چرا در خصوص جوانا زود قضاوت کردم.

او سر و روی خود را مرتب می کند و می خواهد بیلی را ببیند. حالا جوانا از  تد درباره سر و قیافه خود می پرسد و تد می گوید معرکه ست. و همزمان لبخند رضایتمندی بر لبان بروبیکر که اولین بار این فیلم را در سنین نوجوانی و در سال سوم دبیرستان می بیند.

بنظر من تد کرایمر و جوانا کرایمر علیرغم تضادهایی که با یکدیگر داشتند یکی از ماندگارترین  زوجهای سینما می باشند. بازی هر دو بی نقص و زیبا بود. کرایمر علیه کرایمر با همین ویژگیهایش موفق شد علیرغم هزینه ناچیز و بدون استفاده از سکانس های پرهزینه پنج جایزه اسکار را ار آن خود نماید.

پ.ن: من سعی کردم تمام تضادها و مشترکاتی که در ظاهر فیلم از این زوج دیدم را ذکر کنم. بنظر من در خصوص این زوج ساعتها می توان مطلب نوشت اما جای بسی خوشحالیست اگر دوستان متوجه تضادها یا تشابهات دیگری شدند آنرا مرقوم فرمایند.من اعتقاد دارم حتی انتخاب رنگ موی سیاه در مقابل بلوند نیز در خصوص این زوج تصادفی نبوده است. حتی انتخاب نام فیلم نیز بسیار هوشمندانه می باشد و باید آنرا تحسین کرد. کرایمر علیه کرایمر (فردی علیه خودش) بیانگر آنست که مصوب  فروپاشی اغلب زندگیها خودمان هستیم.

ارادتمند

بروبیکر

 

۱۳۹۳/۹/۲۷ صبح ۰۹:۰۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : فیلیپ ژربیه, زینال بندری, برت گوردون, Classic, منصور, خانم لمپرت, هانا اشمیت, اسکورپان شیردل, سارا, rahgozar_bineshan, BATMAN, سناتور, اسپونز, سروان رنو, سرهنگ آلن فاکنر, پیرمرد, پرشیا, Joe Bradley, شیخ حسن جوری, ESajad, نایب تیمور خان, مگی گربه, زبل خان, آلبر فواره, سید رسول, کارآگاه علوی, حمید هامون, گروهبان گارسیا, هایدی, Memento, مکس دی وینتر, باربوسا
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
زوجهای ماندگار در سینمای کلاسیک - برو بیکر - ۱۳۹۳/۹/۲۷ صبح ۰۹:۰۴