سم اسپید
پیشکسوت
ارسال ها: 485
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۱/۸
اعتبار: 52
تشکرها : 2700
( 5519 تشکر در 315 ارسال )
|
RE: هیچکاک - همیشه استاد پیش از شروع فیلمبرداری پرونده پاراداین (1947)، هیچکاک در اندیشه تاسیس یک شرکت بود که بتواند پس از رهایی از چنگ سلزنیک به طور مستقل کار کند. او با کمک سیدنی برنشتاین شرکت ((ترانس آتلانتیک پیکچرز)) را بنیان گذاشت که قرار بود هم در آمریکا و هم در انگلستان فیلم بسازد و به هیچکاک آزادی عمل تقریبا کامل در مورد انتخاب موضوع داستان و بازیگر و تعیین بودجه را می داد. نخستین طرح آنها فیلمنامه ای بود که هیچکاک از اواسط دهه 1930 قصد ساختن آن را داشت. این فیلمنامه از نمایشنامه انتهای طناب پاتریک همیلتون اقتباس شده بود که در آن دو جوان اشرافی اهل شیکاگو، جوان سومی را صرفا به خاطر تفریح به قتل می رسانند. نمایشنامه همیلتون براساس یک پرونده جنایی واقعی نوشته شده بود.
در فیلم طناب (1948) هیچکاک یکی از پیچیده ترین چالش های فنی را برای خود برگزید. او به این بسنده نکرد که برای نخستین بار فیلم رنگی بسازد، بلکه تصمیم گرفت تمام فیلم را که زمان نمایش آن 80 دقیقه است در یک نمای پیوسته، بدون حتی یک برش، فیلمبرداری کند.
از نظر کسانی که به مسائل فنی توجه خاص دارند، طناب فیلم مسحورکننده ای است ولی برای تماشاگران عادی، فقدان برش (که معمولا منجر به حذف حرکات اضافی می شود) فیلم را خسته کننده کرده است. در هر صورت سبک داستان گویی در این میان صدمه می بیند و هیچکاک خود بعدها اعتراف کرد که با این روش یکی از قواعد ویژه خودش را که تکنیک باید در خدمت داستان گویی باشد، زیر پا گذاشته است: ((طناب را به عنوان نوعی هنرنمایی فنی شروع کردم. راستش خودم هم نمی دانم چه طور شد که به این کار دست زدم)).
با این حال برخی از منتقدان بر این عقیده اند که این روش با داستان ویژه این فیلم هماهنگی دارد. به گفته دانلد اسپوتو ((این روش برای ایجاد احساس خفقان بسیار موثر است و به تماشاگر کمک می کند با شخصیت های داستان احساس همدردی نزدیک تری کند)). هایام و گرینبرگ نیز معتقد بودند که ((حرکات لغزنده و مداوم دوربین فضای فشرده ای همانند فضای یک تابوت ایجاد می کند)).
فارلی گرینجر و جان دال رابطه سادومازوخیستی بین دو قاتل جوان را به خوبی القا می کنند. ولی جیمز استیوارت در نقش پروفسوری که طرفدار عقاید نیچه است و اندیشه هایش الهام دهنده جنایت پوچ و بیهوده دو جوان بوده، نامطمئن به نظر می رسد. طناب با ارزیابی های انتقادی متضادی روبرو شد. از یک سو مجله نیوزویک آن را یک ((تجربه سینمایی با تعلیق مداوم)) دانست؛ حال آن که بازلی کراوتر آن را فیلمی خسته کننده توصیف کرد که به تدریج روبه خاموشی می رود. با این همه طناب موفقیت تجاری نسبتا چشمگیری داشت و بدین ترتیب شرکت ترانس آتلانتیک توانست فیلم دومش را تدارک ببیند.
مشکل من با دنیا این است که او همیشه یک گیلاس از من عقب تر است (هامفری بوگارت)
| |
۱۳۸۹/۸/۱۳ صبح ۱۲:۳۶ | |
تشکر شده توسط : |
Kassandra, سروان رنو, john doe, دزیره, الیشا, آوینا, مگی گربه, گولاگ, ژان والژان, مکس دی وینتر |