[-]
جعبه پيام
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/XI0kt
» <BATMANhttps://www.doostihaa.com/post/tag/%D8%A...kanon-2021
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/pFib3
» <BATMAN> با تشکر از مارک واتنی عزیز/ نسخه های سینمایی بامزی هم منتشر شدن/ بامزی تو سوئد خیلی محبوبه، از گذشته تا به امروز ازین شخصیت انیمیشن تولید میشه
» <مارک واتنی> ارادت شارینگهام عزیز
» <شارینگهام> درود بر همه ی دوستان ، سپاس از مارک واتنی عزیز
» <مارک واتنی> دانلود کارتون قدیمی و نوستالژیک "بامزی" بصورت کامل و دوبله فارسی : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45427
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 4 رای - 3.25 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
هیچکاک - همیشه استاد
نویسنده پیام
اسکورپان شیردل آفلاین
ناظر انجمن
*****

ارسال ها: 512
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۳/۱۱
اعتبار: 50


تشکرها : 5286
( 6629 تشکر در 287 ارسال )
شماره ارسال: #41
RE: هیچکاک - همیشه استاد

دوستان! در این قسمت مصاحبه جالب کن فرگوسن سردبیر مجله فتوپلی را که در سال 1968 با آلفرد هیچکاک انجام داده از مجله فیلم وهنر شماره های 276 و 277 انتخاب کردم البته اصل این مصاحبه در سه شماره چاپ شده بود که متاسفانه قسمت اول را نداشتم. ولی بهرحال مصاحبه جالبیست که ما را با افکار استاد آشنا میکند.  

هیچکاک و هنر منحصر به فردش

 1

گفتگوی کن فرگوسن سردبیر مجله فتوپلی با آلفرد هیچکاک

 

... هیچکاک معتقد نیست که خشونت منعکس بر روی پرده سینما میتواند باعث تحریک مردم به ارتکاب جنایت شود:

" مردمیکه اینچنین مستعد به ارتکاب قتل باشند ، مردمی هستند با افکار منحرف و مریض از نظر قوای دماغی. مساله مهم در اینست که آیا شما اجازه خواهید داد که کارتان در این جماعت قلیل از مردم مریض برعلیه اکثریت مردمی که صاحب افکار و روحیات سالم هستند ، نفوذ و تاثیر داشته باشد؟ شاید خبر داشته باشید ، پس از اینکه من روح را ساختم ، مردی به قتل سه زن اعتراف کرد . او ادعا کرد که سومین زن را پس از دیدن فیلم روح کشته است. نشریه تایمز لوس آنجلس پس از ادعای این مرد ، از من خواست که توضیحاتی در این مورد بدهم. من پرسیدم: قبل از ارتکاب به جنایت دوم این مرد چه فیلمی دیده است؟! و آیا من میتوانم به خودم بقبولانم که او نخستین جنایتش را پس از نوشیدن یک لیوان شیر مرتکب شده است؟

 2 ... روانی

زمانیکه هیچکاک از روح به عنوان یکی از چهار فیلم مورد علاقه اش ، درمیان 51 فیلمی که تابحال ساخته است ، نام نَبُرد ، من بسیار متعجب شدم. راستی این چهار فیلم کدامها بودند؟

او در اسم بردن از فیلم سایه یک تردید کمترین درنگی نکرد. در این فیلم جوزف کاتن بازی داشت. بدنام با شرکت کاری گرانت و اینگرید برگمن ، پنجره عقبی (این فیلم در ایران با نام پنجره رو به حیاط نشان داده شد-م) با شرکت جیمز استوارت و مستاجر با شرکت آیورنوولو نیز دیگر فیلم های موردعلاقۀ او هستند.

من از وی سؤال کردم که به چه عللی این چهار فیلم را برگزیده است:

سایه یک تردید بخاطر اینکه ترکیبی بود از "کاراکتر" ، "تعلیق" و "واقعیت" . این یکی از آن موقعیتهای نادری بود که طی آن میشد کاراکتر را با سوسپانس (تعلیق) درهم آمیخت زیرا که معمولا در یک داستان دلهره آمیز و آکنده از لحظات تعلیق ، زمانی برای پرداختن به "کاراکتر" و پرورش آن باقی نمیماند. ما جوزف کاتن را در این فیلم در قالب مردی نشان دادیم که بازمیگردد تا یکبار دیگر عضوی از یک خانواده خوشبخت شود ، درحالیکه افراد این خانواده نمی دانند او یک قاتل است. کاتن در این فیلم صرفنظر از جذابیت ظاهریش ، یک شخص شوم و بدطینت بود. آدمهای شوم که امروزه دیگر وجود ندارند ، معمولا به ظاهر آدمهای جذابی هستند ، وگرنه درغیراینصورت چه کسی به آنها اعتماد می کند ؛ در این فیلم هم جوزف کاتن نقش یک چنین مرد شریری را داشت که جهت دست یافتن به زنانی که آنها را میکشت ، مجبور بود در هرحال مرد جذابی باشد و توجه زنان را بسوی خود جذب کند.

3 ... سایه یک تردید 

پنجره رو به حیاط یکی از سینماتیک ترین فیلمهایی بود که تابحال ساخته ام. این فیلم افکار یک مرد را ضمن کار ، تماما به توسط وسایل و ابزار بصری نشان می داد. فیلم حتی بسیار سینماتیک تر از اسبان در حال تاخت و تاز بود!.. این سینمای خالص بود. شما در یک پلان مردی را درحال نگاه کردن به چیزی می دیدید و در پلان بعد بلافاصله شاهد عکس العمل این مرد درقبال آن چیز بودید.

شما میتوانید یک کلوزآپ از آقای استوارت بگیرید. او مشغول نگاه کردن است. در پلان دیگری زنی را با بچه ای در آغوشش نشان دهید. بعد "کات بک" –Cut Back- کنید به جیمز استوارت. او لبخند میزند. خوب ، حالا او چگونه آدمی است؟ یک جنتلمن خوب و مهربان و خیرخواه. حالا به غیر از شاتهایی که وی در آنها مشغول نگاه کردن است،بقیه شاتهای صحنه مذکور را دربیاورید و بجای آنها پلانهایی از یکدختر بی کی نی پوش بگذارید چنانکه به نظر آید جیمز استوارت سرگرم نظاره این دختر است. اکنون درباره او چگونه فکر میکنید؟ یک پیرمرد کثیف! می بینید ، این قدرت فیلم است!...

مستاجر؟ خوب به علت اینکه من فکر میکنم این نخستین فیلم تکان دهنده و دلهره آور من بود که در سال 1920 ساخته شد.

4 ... مستاجر 

و بدنام هم گمان میکنم بخوبی این سه فیلمی بود که نام بردم. این فیلم یکی از موارد معدودی بود که من از یک زن به عنوان کاراکتر اصلی فیلم استفاده کردم (اینگرید برگمن) . کاری گرانت به نقش مردیکه به این زن عشق می ورزد ، در فیلم تقریبا حالت یک جور آسیستانت را داشت که قهرمان زن فیلم را یاری میدهد. کلود رینر هم رل مرد خبیث ماجرا را بازی می کرد.

5 ... بدنام 

بسیاری از کاراکترهای مرکزی فیلمهای هیچکاک تابحال مردها بوده اند. او دراینمورد میگوید : من فکر میکنم این بدان علت باشد که زنان تماشاگر ، مردها را بهتر می شناسند و میفهمند و با آنان هماهنگی احساسی بیشتری دارند. زنی که در فیلم است برای زنی که در ردیف تماشاگران نشسته است، یک مورد کنجکاوی و غربت است. این یک مساله است که آیا یکدختر بیننده فیلم با دختری که روی پرده است ، همچشمی و رقابت میکند یا نه. گاهی اوقات او اینکار را میکند. اما مرد کاراکتر مرکزی است. او در واقع سنگ زیرین آسیا و محور اصلی تمامی ماجراهای اصلی فیلم است.

خیلی از زنان اصلی فیلمهای هیچکاک ، بلوندهای رنگ پریده ای بوده اند با ظاهری به سردی یخ که در پس این ظاهر – بقول خود هیچکاک – کوه آتش فشان سوزان و پرلهیبی نهفته داشته اند. گریس کلی، تیپی هدرن، ورا مایلز، مادلین کارول و کیم نواک همگی در فیلمهای هیچکاک نقشهای "تاپ" را بازی کرده اند.

"هیچ" میگوید : من آن نوع زنی را دوست دارم که" 3کس" خود را همراه با جواهرات و زینت آلاتش ، در اطراف چانه اش حمل نمی کند! زیرا که اینکار محلی برای تصور و تخیل درباره وی باقی نمی نهد. من ترجیح میدهم که این "3کس" را در جریان داستان فیلم کشف کنم. مثلا در فیلم دستگیری دزد ، من گریس کلی را اول بسیار سرد و انزواجو نشان دادم. بغد در صحنه ای که کاری گرانت او را تا اتاقش همراهی میکند، گریس ناگهان می چرخد و لبانش را به گونه ای کاملا حریصانه بر لبان کاری گرانت میفشارد. من فکر میکنم مردها نسبت به زنها بسیار کنجکاوتر و علاقمندتر هستند.

به عنوان یک فیلمساز  هیچکاک اهمیتی به پذیرفتن اینکه کارگردانی است با یک سبک و کلاس بخصوص ،         نمیدهد. او میگوید : تماشاگران ، نوع خاص و معینی از فیلمها را از من انتظار دارند و این برایشان اصلا جالب نخواهد بود که کار من چیزی کاملا متفاوت از آنچه آنها انتظار دارند ، باشد. این مثل آنست که جولی آندروز را در فیلمی بگذاری که وی در آن اصلا آواز نمی خواند. من یکبار اینکار را کردم. در فیلم پرده پاره خبری از جولی آوازه خوان نبود. تماشاگران از دیدن این فیلم خیلی مایوس و دماغ سوخته شدند. ولی من به هرحال متقاعد به شرکت دادن جولی در فیلم شده بودم ، زیرا که او یک دارائی خیلی داغ برای فیلم محسوب میشد. من واقعا معتقد نبودم که جولی در فیلم یک فیزیکدان است ، بخاطر همین هرگاه که به یک خط دیالوگ که مربوط به علم فیزیک میشد ، برمیخوردم ، مجبور بودم آنرا از سناریوی فیلم حذف کنم. ولی حقیقت این بود که جولی در آن هنگام یک ستاره پولساز بود و این حقیقت متضمن این مفهوم بود که فیلم لااقل در هفته اول نمایشش به خوبی فروش خواهد کرد ، و بعد رفته رفته فروشش رو به نقصان خواهد نهاد زیرا این حرف دهان به دهان خواهد گشت که جولی متاسفانه در این فیلم آواز نمی خواند!

من شون کانری را هم به خاطر این در مارنی شرکت دادم که یک ستاره پولساز بود ولی هرگز حتی برای یک دقیقه هم نتوانستم وی را با آن لهجه اسکاتلندی به عنوان یک کاراکتر فیلادلفیایی باور داشته باشم.

بخاطر اینکه هیچکاک در ساختن نوع بخصوصی از فیلمها مشخص و انگشت نما شده است این احتمال بسیار کم است که یک روز مثلا شاهد یک فیلم وسترن از او باشیم :

من از سرزمینهای وسترن نیامده ام و فضای فیلمهای وسترن برایم مانوس نیست. من میخواهم تمام جزئیات و نکات راجع به سوژه فیلمهایم را بدانم. درحالیکه در محیط یک فیلم وسترن من نمیدانم که مثلا یک قرص نان چند می ارزد. من تا حالا هیچوقت ندیده ام که یک کابوی موقع خریدن پوتین و یا آن شلوارهای مخصوص ، آنها را امتحان کند که ببیند اندازه اش هستند یا نه! یا اینکه هیچوقت در فیلمهای وسترن کسی بخاطر مثلا گلودرد نزد دکتر نرفته است ؛ ما همیشه گلوهائی را دیده ایم که توسط گلوله زخمی شده اند. تمام این جزئیات همیشه در فیلمهای وسترن فراموش شده اند. صرفنظر از این من اگر یک وقت هم وسترن بسازم ، کابوی های فیلم را با همان هیبتی که در فیلمهای قدیمی داشتند ، نشان میدهم بخصوص با آن سبیلهای دسته دوچرخه ای و کلاههای گرد لبه دار! تازه آنوقت است که همه به من خرده میگیرند و میگویند که دارم عقیده مردم را نسبت به فیلمهای وسترن از بین می برم.

از او می پرسم: آیا تا بحال هیچگاه متقاعد شده اید که فیلمی کاملا متفاوت از تیپ فیلمهایی که معمولا میسازید، کارگردانی کنید؟

بله ، یکبار کارول لومبارد مرا وادار به ساختن یک فیلم کمدی اتاق خوابی کرد! این فیلم اسمش خانم و آقای اسمیت بود و اتفاقا فیلم خوبی هم از کار درآمد، ولی بهرحال برای من اصلا جالب توجه نبود.

بزرگترین اشتباهی که تا بحال در فیلمی مرتکب شدید چه بود؟

سالها پیش در فیلمی به اسم خرابکاری یک اشتباه اساسی کردم. در صحنه ای از فیلم ما بچه ای را درحال حمل یک بمب نشان میدادیم. این بمب برای منفجر شدن در زمان معینی تنظیم شده بود و آن بچه بمب را که در بسته ای قرار داده شده بود سوار بر یک اتوبوس در شهر لندن حمل میکرد. مقعیکه بمب منفجر شد و طبق سناریوی فیلم باعث ازبین رفتن اتوبوس و نیز کشته شدن آن پسر کوچک شد ، من تازه به خطای خود پی بردم. این اشتباه باعث شد تا من بیاموزم که اگر میخواهم یک سوسپانس ترس انگیز در اطراف یک بمب بوجود آورم نباید هیچگاه بگذارم آن بمب منفجر شود مگر اینکه در آخرین لحظه قربانیان موردنظر بوجود آن پی برده و آنرا از خود دور کنند. ولی اینکه بگذاری یک بمب منفجر شده و منجر به مرگ کسی گردد ، کاملا اشتباه است. میدانید ، مردم برای تسکین خاطر به سینما می آیند.یک مرگ اینچنین بیرحمانه و بیدلیل هرگز به آنها تسکین خاطر نمیدهد. 

برخلاف سایر کارگردانها ، هیچکاک موقعی که سرگرم ساختن صحنه ایست هیچگاه از ورای عدسی دوربین به صحنه نمی نگرد:

من میخواهم چه چیزی را از پشت دوربین ببینم؟ تازه مگر پرده سینما چیست؟یک مربع مستطیل سفید که شما باید آنرا با تصاویری پر کنید ، درست مثل یک نقاش که یک پرده نقاشی را پر می کند. مردم آن تاثیری را از یک صحنه بخصوص می گیرند که شما باید از پشت دوربین نگاه کنید تا ببینید چه خبر است و کیفیت آن صحنه و تاثیر احتمالی آن چگونه است. خوب ، من بی آنکه لازم باشد از پشت دوربین نگاه کنم ، میدانم چه خبر است . از همه مهمتر آنکه من میدانم برحسب موقعیت صحنه ها و کمپوزیسیون آنها چه باید خواست و در جستجوی چه بود. من همیشه با فیلمبردارم در مورد توضیح دادن موقعیت هر صحنه ، یک مقدار جروبحث دارم. حتی بعضی اوقات مجبور می شوم برای فهماندن منظورم به او ، موقعیت صحنه موردنظر را برایش نقاشی کنم.

پس از این هیچکاک اعتراف غیرمنتظره ای کرد. من از او پرسیدم که چه قسمت از مراحل تهیه یک فیلم برایش کسل کننده است. او جواب داد : مرحله فیلمبرداری فیلم!   من ابتدا تعجب کردم و فکر کردم که دارد شوخی میکند. ولی او کاملا جدی بود :

تا آنجایی که بمن مربوط می شود ، فیلم در واقع روی صفحه کاغذ ساخته میشود که به نظر من مهمترین و جذاب ترین صحنه نمایشی است. من واقعا فیلم را روی صفحه کاغذ میسازم. وقتی این کار انجام شد ، از نظر من فیلم تمام شده است . فیلمبرداری شده است. من تمامش را دیده ام ، دکورها و یا اماکن عالی بوده اند و بازیها هم معرکه. خلاصه ازنظر من کار فیلم کاملا تمام شده است و من آرزو میکنم که مجبور نشوم به استودیو بروم ، زیرا وقتی که شما ظاهراً برای ساختن فیلم به استودیو میروید ، تازه سردردهایتان واقعاً آغاز میشوند!

او فیلم جدید خود توپاز ( 1969 ) را از جهاتی با فیلم بدنام شبیه میداند :

این ، داستانی است درباره جاسوسی در مراحل و درجات خیلی بالاو به صراحت نشان می دهد که وقتی آدمهای مرموز صدرنشین در سازمان های جاسوسی ، تکمه ای را میفشارند ، چه اعمال کثیفی به وسیله عمال و آلت دستهای آنها انجام می گیرد.

بازیگران توپاز به غیر از فردریک استافورد ، بقیه شهرت چندانی در نزد اکثریت طبقه سینماروهای دنیا ندارند. ولی البته هیچکاک در انتخاب خود اشتباه نکرده است ، تمامی هنرپیشه های فیلم از استعداد بازیگری ، به حد کافی برخوردارند.

6 ... توپاز 

درگذشته ، کار با ستارگان بزرگ و نامدار ، هیچکاک را با مشکلات دست و پاگیری مواجه ساخته است. همان مشکلاتی که سایر کارگردانها هم دربرابر این ستارگان گران قیمت ، دمدمی مزاج و بسیار زودرنج ، با آنها روبرو بوده اند :

این ماجراهای مضحک همیشه وجود دارند. این هنرپیشه های بانام و پولساز ، تابحال مشکلات و دردسرهای زیادی برای من به وجود آورده اند . آدم واقعا هرگز نمی داند که آنها دارند چکار می کنند.

من یادم می آید یکبار که با کیم نواک فیلمی میساختم ، او به من گفت که می خواهد موهایش در فیلم به رنگ بنفش باشد و لباسهای جور هم به تن نکند. من به او گفتم که موهایش را به هر رنگی که دلش میخواهد دربیاورد و هر لباسی هم که مایل است بپوشد. فقط مراقب باشد که رنگ موها و لباسهایش با مقتضیات داستان فیلم عدم تطبیق و ناهماهنگی نداشته باشند.  جروبحث ها و مشکلاتی نظیر این بسیار هست ؛ ولی من واقعا به آنها توجهی نمیکنم.  اگر ستاره ای در مورد این جزئیات خیلی سختگیر باشد ، من اورا مختار می گذارم تا هرکاری دلش میخواهد بکند ، چون "اتاق مونتاژ" بهرحال همیشه وجود دارد!

از او می پرسم که آیا اصولا احساس میکند در صنعت سینمای امروز کمبود و خطائی وجود دارد؟

فکر نمی کنم کمبودی وجود داشته باشد ولی البته احساس میکنم که استعدادها دارند به هدر میروند. به عبارت دیگر شما خیلی از نویسندگان و سناریو نویسها و یا حتی برخی آکتورها را می بینید که میخواهند کارگردان شوند ، درصورتیکه وجودشان در کار اصلی خودشان خیلی مثمرثمرتر است.

شما ممکن است با آدمی برخورد کنید که دارد یک فیلم چندمیلیون دلاری را کارگردانی می کند بی آنکه قبلا هرگز کاری در این زمینه انجام داده باشد و صاحب تجربه ای باشد. آدم آرزو میکند که آنها همچنان نویسنده و سناریست باقی بمانند. هالیوود این روزها بشدت با مساله کمبود فیلمنامه نویس روبروست. نوشتن سناریو ، حساسترین قسمت تهیه یک فیلم است.

هیچکاک و همسرش الما ( که در سال 1926 با یکدیگر ازدواج کرده اند ) زندگی سعادت آمیزی را در ناحیه " بل ایر " که با اتوموبیل درحدود یک ساعت از استودیوهای کمپانی یونیورسال فاصله دارد ، می گذرانند. آنها سعی میکنند که خود را همیشه از صحنه اجتماعی "شهر سینما" و تمامی آن هیاهو و جنجالهایش بدور نگهدارند.   در این زمینه او میگوید : من به استودیو میروم ، کارم را انجام میدهم و بعد به خانه بازمیگردم . این تقریبا برنامه همیشگی من است. من و همسرم به کوکتل پارتیها نمیرویم. دوستان خیلی نزدیک بهم نداریم.

علیرغم همه اینها ، هیچکاک مطمئنا یکی از محبوبترین و احترام انگیزترین فیلمسازان دنیاست.

                                                                                                     ترجمه : جمشید اکرمی

 


طریقت سامورایی استوار بر مرگ است. آن‌گاه که باید بین مرگ و زندگی یکی را انتخاب کنی، بی‌درنگ مرگ را برگزین. دشوار نیست؛ مصمم باش و پیش رو. آن هنگام که تحت فشار انتخاب زندگی یا مرگ قرار گرفته‌ای، لزومی هم ندارد به هدف خود برسی {گوست داگ؛سلوک سامورایی}
۱۳۸۹/۵/۲۲ عصر ۰۴:۲۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : بهزاد ستوده, موسيو وردو, سم اسپید, بانو, Surrealist, دلشدگان, Savezva, سروان رنو, Classic, Green, دشمن مردم, Kassandra, الیشا, آوینا, ممل آمریکایی, ژان والژان, فورست, BATMAN, خانم لمپرت, مگی گربه, زرد ابری, گولاگ, مکس دی وینتر
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
هیچکاک - همیشه استاد - Classic - ۱۳۸۸/۵/۲۳, صبح ۱۲:۰۳
RE: هیچکاک - همیشه استاد - Classic - ۱۳۸۸/۷/۲۶, صبح ۱۲:۰۶
RE: هیچکاک - همیشه استاد - سروان رنو - ۱۳۸۸/۸/۴, عصر ۱۱:۰۷
RE: هیچکاک - همیشه استاد - Classic - ۱۳۸۸/۱۰/۱۴, صبح ۱۲:۲۰
RE: هیچکاک - همیشه استاد - مریم - ۱۳۸۹/۲/۲۲, صبح ۱۰:۴۱
RE: هیچکاک - همیشه استاد - MunChy - ۱۳۸۸/۱۰/۱۶, صبح ۱۱:۵۵
RE: هیچکاک - همیشه استاد - سروان رنو - ۱۳۸۸/۱۰/۱۶, عصر ۱۲:۵۴
RE: هیچکاک - همیشه استاد - MunChy - ۱۳۸۸/۱۰/۱۶, عصر ۰۵:۲۴
RE: هیچکاک - همیشه استاد - Classic - ۱۳۸۸/۱۰/۱۶, عصر ۰۹:۳۷
RE: هیچکاک - همیشه استاد - Classic - ۱۳۸۸/۱۱/۴, صبح ۱۲:۰۵
RE: هیچکاک - همیشه استاد - سروان رنو - ۱۳۸۸/۱۱/۶, عصر ۱۰:۲۳
RE: هیچکاک - همیشه استاد - Classic - ۱۳۸۸/۱۲/۱۵, عصر ۱۱:۱۲
RE: هیچکاک - همیشه استاد - سروان رنو - ۱۳۸۹/۱/۲۶, صبح ۱۲:۰۰
RE: هیچکاک - همیشه استاد - Classic - ۱۳۸۹/۱/۲۸, عصر ۱۱:۳۹
RE: هیچکاک - همیشه استاد - MunChy - ۱۳۸۹/۲/۱۴, عصر ۱۰:۰۳
RE: هیچکاک - همیشه استاد - رائول والش - ۱۳۸۹/۲/۲۱, عصر ۰۱:۴۵
RE: هیچکاک - همیشه استاد - MunChy - ۱۳۸۹/۲/۲۱, عصر ۰۶:۴۴
RE: هیچکاک - همیشه استاد - Classic - ۱۳۸۹/۲/۲۵, عصر ۰۸:۱۴
RE: هیچکاک - همیشه استاد - سروان رنو - ۱۳۸۹/۲/۱۹, عصر ۰۸:۰۳
RE: هیچکاک - همیشه استاد - Classic - ۱۳۸۹/۲/۲۰, صبح ۰۱:۱۲
RE: هیچکاک - همیشه استاد - موسيو وردو - ۱۳۸۹/۲/۲۲, صبح ۱۱:۲۸
RE: هیچکاک - همیشه استاد - موسيو وردو - ۱۳۸۹/۲/۲۲, عصر ۱۱:۰۸
RE: هیچکاک - همیشه استاد - Classic - ۱۳۸۹/۲/۲۳, صبح ۱۲:۴۱
RE: هیچکاک - همیشه استاد - رائول والش - ۱۳۸۹/۲/۲۳, عصر ۰۱:۴۳
RE: هیچکاک - همیشه استاد - MunChy - ۱۳۸۹/۲/۲۳, عصر ۰۴:۲۷
RE: هیچکاک - همیشه استاد - موسيو وردو - ۱۳۸۹/۲/۲۴, صبح ۱۰:۵۰
RE: هیچکاک - همیشه استاد - موسيو وردو - ۱۳۸۹/۲/۲۴, عصر ۰۵:۱۰
RE: هیچکاک - همیشه استاد - مریم - ۱۳۸۹/۲/۲۵, عصر ۰۲:۳۸
RE: هیچکاک - همیشه استاد - MunChy - ۱۳۸۹/۲/۲۵, عصر ۰۴:۳۲
RE: هیچکاک - همیشه استاد - MunChy - ۱۳۸۹/۲/۲۷, عصر ۰۹:۲۱
RE: هیچکاک - همیشه استاد - Classic - ۱۳۸۹/۳/۱, صبح ۰۱:۳۵
RE: هیچکاک - همیشه استاد - رائول والش - ۱۳۸۹/۳/۱۴, صبح ۱۲:۰۹
RE: هیچکاک - همیشه استاد - Classic - ۱۳۸۹/۳/۱۵, صبح ۱۲:۴۶
RE: هیچکاک - همیشه استاد - موسيو وردو - ۱۳۸۹/۵/۲۱, عصر ۱۱:۱۰
RE: هیچکاک - همیشه استاد - سم اسپید - ۱۳۸۹/۵/۲۲, صبح ۰۸:۴۶
RE: هیچکاک - همیشه استاد - موسيو وردو - ۱۳۸۹/۵/۲۲, عصر ۰۲:۲۹
RE: هیچکاک - همیشه استاد - اسکورپان شیردل - ۱۳۸۹/۵/۲۲ عصر ۰۴:۲۹
RE: هیچکاک - همیشه استاد - سروان رنو - ۱۳۸۹/۵/۲۳, عصر ۱۰:۳۵
RE: هیچکاک - همیشه استاد - رائول والش - ۱۳۸۹/۷/۲۶, صبح ۰۱:۰۱
RE: هیچکاک - همیشه استاد - سم اسپید - ۱۳۸۹/۸/۱۲, عصر ۰۵:۳۴
RE: هیچکاک - همیشه استاد - سروان رنو - ۱۳۸۹/۸/۱۲, عصر ۱۱:۰۸
RE: هیچکاک - همیشه استاد - سم اسپید - ۱۳۸۹/۸/۱۳, صبح ۱۲:۳۶
RE: هیچکاک - همیشه استاد - Classic - ۱۳۸۹/۸/۱۷, صبح ۱۲:۰۸
RE: هیچکاک - همیشه استاد - Classic - ۱۳۹۰/۲/۲۷, صبح ۰۹:۴۷
RE: هیچکاک - همیشه استاد - siyavash1357 - ۱۳۹۰/۵/۲۵, عصر ۱۱:۴۹
RE: هیچکاک - همیشه استاد - سروان رنو - ۱۳۹۱/۸/۴, عصر ۱۰:۱۵
RE: هیچکاک - همیشه استاد - فورست - ۱۳۹۱/۱۲/۴, صبح ۰۴:۲۲
RE: هیچکاک - همیشه استاد - oceanic - ۱۳۹۱/۱۲/۶, عصر ۱۰:۰۷
RE: هیچکاک - همیشه استاد - بولیت - ۱۳۹۲/۹/۹, عصر ۰۳:۳۱
RE: هیچکاک - همیشه استاد - خانم لمپرت - ۱۳۹۲/۹/۱۸, عصر ۱۲:۴۸
RE: هیچکاک - همیشه استاد - BATMAN - ۱۳۹۳/۴/۱۹, صبح ۰۳:۲۸
RE: هیچکاک - همیشه استاد - BATMAN - ۱۳۹۳/۶/۳۱, صبح ۰۲:۳۵
RE: هیچکاک - همیشه استاد - خانم لمپرت - ۱۳۹۳/۸/۱۵, عصر ۰۸:۰۸
RE: هیچکاک - همیشه استاد - سروان رنو - ۱۳۹۴/۳/۱۴, صبح ۱۲:۳۷
RE: هیچکاک - همیشه استاد - ژیگا ورتوف - ۱۳۹۴/۳/۱۴, عصر ۰۴:۵۷
RE: هیچکاک - همیشه استاد - سروان رنو - ۱۳۹۴/۳/۱۷, صبح ۰۵:۵۲
RE: هیچکاک - همیشه استاد - ژیگا ورتوف - ۱۳۹۴/۵/۱۹, عصر ۰۹:۱۶
RE: هیچکاک - همیشه استاد - سروان رنو - ۱۳۹۴/۵/۲۲, صبح ۱۲:۰۲
RE: هیچکاک - همیشه استاد - ژیگا ورتوف - ۱۳۹۴/۵/۲۲, عصر ۰۹:۱۴
RE: هیچکاک - همیشه استاد - سروان رنو - ۱۳۹۶/۵/۲۲, عصر ۱۰:۵۸
RE: هیچکاک - همیشه استاد - سروان رنو - ۱۳۹۷/۶/۲۳, عصر ۰۳:۵۲
تكه‌هايى از يك كيك - کاپیتان اسکای - ۱۳۹۸/۲/۲۶, عصر ۰۴:۲۹
RE: هیچکاک - همیشه استاد - سروان رنو - ۱۳۹۹/۶/۲, عصر ۱۰:۴۷
[split] اینترنت گردی ... - siyavash1357 - ۱۳۹۰/۴/۲۹, عصر ۰۹:۴۰
هیچکاک - سروان رنو - ۱۳۹۶/۳/۳۰, عصر ۰۳:۵۳