[-]
جعبه پيام
» <سروان رنو> نگاهی به فیلم نشانی از شر ( اورسن ولز ) ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=46&pid=4539
» <رابرت> متأسفانه "علی‌اصغر رضایی‌نیک" صداپیشه مکمل‌گو بر اثر سکته قلبی درگذشت. نمونه مصاحبه و خاطراتش: https://www.aparat.com/v/tTSqn
» <سروان رنو> مانند بهار و نوروز , سالی نو را به امید بهتر شدن و شکوفا شدن آغاز می کنیم [تصویر: do.php?imgf=org-685bcf6ba2581.png]
» <mr.anderson> سال نو همه هم کافه ای های عزیز مبارک! سال خوب و خرمی داشته باشید!
» <rahgozar_bineshan> سالی پر از شادکامی و تن درستی و شادی را برای همه دوستان آرزومندم!
» <BATMAN> به نظرم شرورترین شخصیت انیمیشنی دیزنی اسکاره/ چه پوستر جذابی! https://s8.uupload.ir/files/scar_vrvb.jpg
» <جیمز باند> من هم از طرف خودم و سایر همکاران در MI6 نوروز و سال نو را به همه دوستان خوش ذوق کافه شاد باش میگم.
» <ریچارد> سلا دوستان.گوینده بازیگراورسولاکوربیرودرسریال سرقت پول کیست
» <ترنچ موزر> درود بر دوستان گرامی کافه کلاسیک ، فرا رسیدن بهار و سال جدید را به همه شما سروران شادباش میگم و آرزوی موفقیت را در کار و زندگی برایتان دارم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> در سال گذشته بنده کم‌کار بودم در کافه، ولی از پُست‌های دوستان خصوصاً جناب رابرت و کوئیک و "Dude" بسیار بهره بردم. تشکر و بیش باد!
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 3 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
نقد آثار برتر بالیوود
نویسنده پیام
خانم لمپرت آفلاین
مدیر بازنشسته
*****

ارسال ها: 394
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۵/۳
اعتبار: 61


تشکرها : 7981
( 8500 تشکر در 282 ارسال )
شماره ارسال: #1
نقد آثار برتر بالیوود

وقتی صحبت فیلم هندی می شود بلافاصله رقص وآواز  فولکلوریک و سوز و گداز عاشقانه با یک پایان احساسی خوش ، درنظرمان می آید. کما اینکه این مسئله به یک ضرب المثل کنایه آمیز تبدیل شده و گاه حتی داستان یا پایان یک فیلم اروپایی آمریکایی والبته ایرانی را به اصطلاح به "فیلم هندی" تشبیه می کنیم. اما بالیوود در پرونده قطور هنریش برگهایی زرین نیز دارد.

 سینمایی نویسان هند طیف زمانی دهه چهل تا اواخر دهه شصت را سالهای طلایی سینمای هندوستان به شمار می آورند. فیلمهایی باارزش در این فاصله تولید شده اند ، برخی با سوژه اجتماعی مثل "آواره" راج کاپور و بعضی با موضوعات حماسی نظیر " مادر هند" محبوب خان. اما کم پیش آمده که یک فیلم هندی دست مایه الهام فیلمسازهای مطرح غیر هندی بویژه هالیوودی شود! ... سوژه فیلم هالیوودی پرآوازه ، پرستاره وپرفروش رابرت آلدریچ ، "دوازده مرد خبیث Dirty dozen" 1967  در واقع از یک شاهکار بی ادعای سینمایی هند برگرفته شده است ! و آن فیلم" دو چشم و دوازده دست"  Do Aankhen Baarah Haath  میباشد که از جمله آثار کلاسیک،مشهور و محبوب سینمای هند است. به همین منظور اولین پست این تاپیک را با این فیلم زیبا و آموزنده محصول سال 1957 و با کارگردانی و.شانتارام، آغاز می کنم . گفتنی است از روی این فیلم بارها در سینمای آسیانیز بازسازی شده است .

"دو چشم و دوازده دست"

تهیه کننده و کارگردان : و.شانتارام

داستان و فیلمنامه : مادگلکار

ژآنر : درام

بازیگران: شنتارام – سندیا

موسیقی : وسانت دسائی – بهارات ویاس

مدت : 143 دقیقه

سال تولید: 1957

محصول : سینمای هند

زبان فیلم : هندی

شانتارام کارگردان شهیر هندی در "دو چشم و دوازده دست" نه فقط استادانه جریان فیلم را هدایت نموده بلکه با درخشش خود بعنوان هنرپیشه نقش اول جایگاه هنریش را تثبیت نموده است . این فیلم جزو بیست وپنج فیلم برتر تاریخ بالیوود بوده و تنها فیلمی ازسینمای هند که برنده گلدن گلوب (دربخش ساموئل گلدوین) شده و شانتارام جایزه خرس نقره ای جشنواره برلین را نیز برای این فیلم دریافت کرده است. فیلم در زمان عرضه سینماییش با برخورد نسبتا سرد تماشاچیان که عادت به ظواهر جذاب فیلمهای هندی داشتند، مواجه شد ، چون در قالب سیاه و سفید خود بسیار ساده می نمود ،چنانچه بعدها دخترخوانده شانتارام در مصاحبه با تایمز ایندیا گفت : "مردم باید بیشتر به پیام فیلم توجه کنند که سرشار از احساس عشق و برادری است ...".  بهرحال با وجود ظاهر ساده  بازخورد نمایش آن در جشنواره های معتبر نظیر برلین و سانفرانسیسکو عالی و درخشان بود و اینک پس  از گذشت حدود شصت سال فیلم در رده سینمای کلاسیک هند جای گرفته و مایه مباهات هندیان است.

از نقاط قوت دیگر فیلم همکاری دو موسیقیدان و ترانه سرای شناخته شده این صنعت یعنی دسایی و ویاس در خلق آهنگهای زیبای آن است چیزی که در شناسنامه یک فیلم هندی از ارکان اصلی محسوب میشود. ترانه بسیار مشهور ومحبوب Aye Maalik Tere Bande Hum   با ترجمه اوه سرورم ما درخدمت توییم، که بلبل هندی لاتا مانجشکار آنرا خوانده و چامپا در فیلم آنرا بهمراهی شش مرد برسرجنازه آدینات اجرا میکند به زیبایی حاکی از عشق و ارادت او و مردان به آدینات بوده و تاثیرگذاری صحنه را دو چندان کرده است.

داستان فیلم سرگذشت یک زندان بان آرمانگرا به نام آدینات (شانتارام )است که بی باکانه و مصمم مسئولیت سرپرستی شش تبهکارجانی را در مزرعه ای عمومی می پذیرد تا همپای آنان با ساده زیستی و کار سخت زمین خشک را آباد کنند. ضمنا در همین حین آدینات با برخورد صحیح و اخلاقی خود مجرمان را ارشاد کرده و بتدریج متحول میکند.این مجرمان ژولیده و خشن که شباهت به کاراکترهای فیلمهای ترسناک قرون وسطایی دارند درمواردی ناقص العقل نیز بنظر می رسند، حتی یکبار دست به فرار می زنند ولی حس تعلق خاطری که به آدینات دروجودشان نشات گرفته آنان را درمیانه راه بازمی گرداند.

حضور گاه و بیگاه دختری فروشنده و خواننده دوره گرد، چامپا (سندیا – همسر شانتارام ) که به آدینات علاقه مند است فضای مردانه فیلم را تلطیف نموده است. زندانیان که ابتدا با دیدی لذت جویانه زن زیبا را مدنظر می گیرند بتدریج برای او نیز مانند زندانبانشان ارزش و احترام قائل می شوند.

آدینات ثمره تلاش خالصانه خود را در دگرگونی مثبت و خیره کننده قاتلان محکوم و آبادانی و درآمدزایی مزرعه شاهد است اما در سکانس تراژیک پایانی فیلم ملّاکان ناحیه که بازار خود را درمعرض تهدید می بینند ، در توطئه ای او را به قتل می رسانند و آدینات میان دیدگان اندوهناک و مخلص مردانش جان می سپارد.  صحنه نهایی فیلم که چشمان آدینات شهید از آسمان به مردان اصلاح شده اش می نگرد و اشکهایی که بصورت باران تطهیر بر آنان فرو می ریزد گرچه از لحاظ تکنولوژی سینمایی ساده و سطحی است اما از لحاظ احساسی یک نوبل سینمایی ماندگار محسوب می شود.

  فیلم دو چشم و دوازده دست ـ دارای ارزش های بسیاری است؛ مثلا شانتارام در لابلای پیام مهم اخلاقی فیلم دیدی منتقدانه به نظام کاپیتالیسم نیز دارد. اقدام او در فروش محصولات مزرعه عمومی در نرخی پایین وحداقل مقرون به صرفه که منجر به درآمدزایی عالی شده و خشم و انتقام سرمایه داران محلی را به دنبال دارد- یکی از اینهاست. حضور تنهایک زن آن هم زیبا و خواننده و رقاصه در این فیلم بسیار جالب توجه است. مجرمان ابتدا به دیده جنسی به چامپا نظر دارند. پس از فروش اولین محصولشان در دهکده پس از اینکه مست بازمی گردند حتی قصد دست درازی به او نیز می کنند که بلافاصله شرمسار از نیت خود فردای آن روز از او طلب بخشش می نمایند.  حرمتی که برای چشمان کریشنای مقدس و آدینات پرهیبت محبوبشان دروجودشان است و تعالیم و طرز برخورد خود آدینات با چامپا ، مانع شهوترانی شان می شود. بعلاوه رفتار معقول و قاطع چامپا تحت طنازیهای زنانه اش نیز رفته رفته به آنان درس می دهد که زن را به دیده دیگری بنگرند. اینجاست که در می یابیم برای حفظ ارزشهای زنان جامعه نباید زن را محدود و محصور و مجبور نمود بلکه باید دید افراد جامعه را اعم از مرد و زن باز و متعالی نمود ...

اما آنچه بیش از هرچیزاین فیلم را در رده فیلمهای آموزشی وتربیتی شاخص کرده درسهایی در زمینه مدیریت و نحوه پذیرش مسئولیت سرپرستی و قیمومیت یک جمع ، خاصه جوامعی با معضلات اخلاقی در سایه پیروی از فلسفه و منش گاندی می باشد. تمامی عوامل مثبت ومنفی احساسی یک داستان اعم از خشونت ملاطفت، اندوه شادی ،عشق نفرت و... در خدمت پیام مهم اخلاقی فیلم قرار می گیرند و آن ، اثبات لازمه برخورد منطقی و غیرتهاجمی در اصلاح نابهنجاریهای اجتماعی است. درحقیقت باید توجه مدیران و مسئولان از کوچکترین نوع جامعه یعنی خانواده تا گستره ای در سطح جهانی را به پنج نکته طلایی برگرفته از پیام فیلم جلب کرد:

1-      شما برای انجام کارهای خارق العاده به افراد خارق العاده نیاز ندارید تنها نیازمند افراد ساعی و باهمت هستید. در زندگی حقیقی میتوان به  شین وارن بازیکن سابق استرالیایی و مدیر ورزشی  بازی کریکت اشاره نمود که چند جوان گمنام آماتور ولی راغب را تبدیل که قهرمان و برنده کاپ معتبر IPLنمود . استعداد در همه افراد وجود دارد تنها باید از حالت بالقوه بصورت بالفعل درآید.

2-      هرآنچه که بین یک مدیر و زیردستانش جاری است باید برپایه صداقت و اطمینان و وفاداری باشد. درفیلم دیدیم نگهبان به شش متهم جانی اعتماد کرد آنان راباورداشت و همتا و همپای آنان گذران زندگی نمود. این کنش مساوات گرایانه باعث بازخورد مثبت خلافکاران شد آنان درسهای سرپرستشان را نه فقط در شعار بلکه در زندگی او به عینه دیدند آموختند و بدان عمل نمودند.

3-      فیلم یک مثال عالی برای اثبات "اثر پیگمالیون" است ( پیگمالیون یک پدیده روانشناسی است که نحوه انتقال آشکار انتظارات ذهنی یک فرد را درباره چگونگی رفتار با دیگران، به شیوه های گوناگون، به آنان نشان می دهدو بر اساس آن افراد نسبت به سطح انتظارات مخاطب واکنش‌های مستقیم نشان می‌دهند) . اعتقاد آدینات به اصلاح جانیان تبهکار در فضایی غیر محصور (زندانِ باز) تحت یک عزم و اراده استوار و دانایی بر نحوه مدیریت وبرخورد صحیح  که در ابتدا حتی برای خود زندانیان نیز مضحک و عجیب و غیرقابل باور بود سبب شد آنان حتی بیش از انتظار او متحول شوند و به اصطلاح ،کاری کارستان انجام دهند. همه مدیران اگر قابلیتهای کاری کارکنانشان را باور داشته باشند و به آن حقیقتا بها بدهند شاهد آن خواهند بود که زیردستانشان بسیار بیش از توقع آنان به پیشرفت کاری دست می یابند.

4-      برای انجام رساندن یک ایده هرچند دشوار تمرکز روی هدف شرط لازم است ولی کافی نیست. باید جوانب را اندیشید راههای فرعی رادرکنار روند اصلی مد نظر داشت و گامها را در چندین راه تقسیم نمود و بعلاوه به بیراهه نرفت تا به نحو احسن به مقصد رسید.  بعبارتی بین رهبر تیم و اعضایش باید تمامی اهداف و آرمانها یکسان و مشترک باشد تا تیم عملکرد بهینه را ارائه دهد. آدینات بزودی متوجه شد که برای اصلاح مجرمان باید خود را نیز اصلاح و اصول تربیتی و راه زندگیش را با آنان مشترک نماید.

5-      و نکته آخر اینکه ، اگر به درستی هدفتان اعتقاد دارید به گفته اطرافیان توجه نکنید. مصمم و با همت در راه تحقق رویاهایتان پیش بروید. شما با موفقیت پیوند خواهید خورد تنها کافیست به باورتان ایمان داشته باشید.

======================================================

* دوستان عزیزی که از عوامل دوبلاژ فیلم اطلاع دارند لطفا در همین جستار ما را مستفیض بفرمایند. باسپاس*

منابع:

مجله هنری ایران فیلم - برگی زرین از سینمای هند (از خانم لمپرت)

http://www.cinemaye-azad.com/others/others78.html

http://argetslam.b l o g s p o t . c o m/

http://www.imdb.com/title/tt0310254/

http://www.nytimes.com/movies/movie/1498...http://www.nytimes.com/movies/movie/149829/Two-Eyes-Twelve-Hand


در مسلخ عشق جز نکو را نکشند ... روبه صفتان زشت خو را نکشند
۱۳۹۳/۵/۱ عصر ۰۵:۵۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : زاپاتا, کنتس پابرهنه, سناتور, پرشیا, برو بیکر, مگی گربه, BATMAN, منصور, Classic, حمید هامون, بانو, سرهنگ آلن فاکنر, سروان رنو, پیر چنگی, پیرمرد, Memento, لو هارپر, زبل خان, واتسون, Princess Anne, بانو الیزا, هایدی, باربوسا
خانم لمپرت آفلاین
مدیر بازنشسته
*****

ارسال ها: 394
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۵/۳
اعتبار: 61


تشکرها : 7981
( 8500 تشکر در 282 ارسال )
شماره ارسال: #2
RE: نقد آثار برتر بالیوود

سنگام

Sangam


سنگام  'संगम' در اصل به معنای ملاقات یکدیگر است. ایندر راج آناند فیلمنامه ای عاشقانه به این نام می نویسد و راج کاپور آن را درفیلمی به بازی و کارگردانی خودش در سال 1964 بر پرده سینما به نمایش در می آورد. شهرت این فیلم بزودی از مرزهای هندوستان فراتر رفته و جهانی می گردد. والدین من و شما هم این فیلم را در زمان نمایشش در سینماهای ایران دیده اند و با آن بسیار خاطره دارند...از ترانه دوست دوست نارها که سوندر(راج کاپور) با پیانو آن را در محفلی می نوازد و می خواند بگیرید تا صحنه های ماه عسل در کوهستان باشکوه برفی سوییس و ترانه چند زبانه دوستت دارم Ich Liebe Dich با اجرای ویوین لوبو و یا رقص و نغمه خوانی خانم رادا( ویجینتی مالا )در هتل پاریسی.

سنگام شاید بهترین اثر راج کاپور نباشد اما یکی از مشهورترین فیلمهای اوست جای تعجب دارد که منتقدان در سایتهای مشهور اشاره چندانی به فیلم نداشته اند درحالیکه در زمان اکران حداقل از بسیاری جهات اعم از هزینه، درآمد هنگفت و فرهنگ سازی بسیار موفق عمل نمود. سنگام کلکسیونی از غولهای  عوامل سینمای هند بود چه بازیگران چه سایر دست اندرکاران.

در زمان تولید فیلم راج کاپور که  در شرف جدایی از نرجس بود و بشدت متمایل به ویجینتی مالا شده بود، او و دوست بسیار صمیمیش راجندرا کمار را برای نقش آفرینی در سنگام به بازی گرفت. این اولین فیلم رنگی با کارگردانی راج کاپور بود چون کاپور همه جوره می خواست سنگ تمام بگذارد.

داستان فیلم: سه دوست دیرین کودکی، گوپال و رادا که از خانواده هایی متمول و سرشناسند و  سوندر که در کلاس خانوادگی پایین تری قرار دارد باهم بزرگ می شوند و یک مثلث عشقی بین آنها شکل می گیرد. شاید بطور فانتزی بتوانیم تجسم کنیم این یک مثلث متساوی الساقین است دو ساق مساوی آن  گوپال و سوندر مانند دوبرادر همدیگر را دوست دارند ونسبت به هم تعصب دارند. این  رادا قاعده مثلث است که بین آندو قرار می گیرد هم عامل ارتباط آندو است هم باعث انفصال آنها از یکدیگر...در مهمانی فارغ التحصیلی بازگشت گوپال از انگلستان این سه را می بینیم . گوپال یک قاضی جذاب و موفق از آب در آمده اما سوندر یک نوازنده و خلبان آماتور سربهواست. طبیعی است که رادا باید عاشق گوپال شود. راج کاپور در فیلم ابتدا از سوندر یک شخص قوی و جنتلمن مثل گوپال نمی سازد او مخصوصا قصد دارد پس از اینکه رادا سوندر را از خود می راند، ثابت کند با تلاش می توانی به هرچه می خواهی برسی. البته در این روند کمرویی و حجب و حیای گوپال در عدم ابراز عشقش به رادا و عدم اعتراف این احساس به سوندر بسیار تاثیرگذار است. سوندر عشقش را به رادا نزد دوست و برادرش گوپال اعتراف می کند درحالیکه گوپال لب فرو بسته و عشقش را فدای دوستی می نماید. سوندر باید کاره ای شود تا لایق وصال محبوبه اش باشد پس خلبان ارتش می شود، به ماموریتی جنگی می رود ولی از گوپال قول می گیرد تا بازگشتش مراقب رادا باشد. او حجت را تمام می کند...

اما نکته زیرپوستی، احساس خود رادا در این دوراهی عاشقانه است. در اینترنت اکثرا جمله مشابهی درباره این فیلم می خوانیم که گرچه تم ظاهری فیلم عشق است اما در حقیقت پیام فیلم  این است که یک زن باعث قطع پیمان اخوت دو مرد، دو دوست و دو برادر می شود. این نگاهی سرزنش بار به وجود و حضور و نقش زنان است به اعتقاد من در این فیلم رادا قربانی اصلی است او انتخاب نکرد، انتخاب شد (حتی شاید از یکی عملا به دیگری تعارف شد!) بی آنکه خودش واقعا نقشی در این بین داشته باشد.

با خبر سقوط هواپیمای سوندر، رابطه گوپال و رادا کم کم قویتر می شود و گوپال نامه های عاشقانه بی نشان نوشته و به رادا هدیه می کند همین نامه هاست که بعدا با بازگشت غیرمنتظره سوندر"قهرمان جنگی" ، کنار کشیدن گوپال، ازدواج تحمیلی رادا با سوندر دردسر ساز می شود. اما رادا پس از ازدواج تحمیلی متحول می شود که با درنظر گرفتن این که در آیین هندو مرد پس از ازدواج برای زن حکم یک خدا را پیدا می کند چرخش احساسی سریع رادا و تمایل به عشق ورزی به همسرش سوندر ، وفاداری به تعهدش و فراموش کردن عشق دیرینه اش گوپال زیاد تو ذوق نمی زند.

سکانس طولانی زیبا شاعرانه و رویایی ماه عسل آنان در اروپا هم برای ما لذت بخش است هم سبب نزدیکی بیشتر زن به شوهرش می شود. چنانچه رادا از گوپال می خواهد برای جلوگیری از تنش همیشه خودش را از زندگی آنان دور نگهدارد. این فیلم جزو اولین فیلمهای هندی است که لوکیشن فیلمبرداری اینچنین گسترده ای در اروپا در کشورهای ایتالیا، فرانسه و بالاخص سوییس دارد.

معضل این است که سوندر هرگز بویی از کوچکترین احساس، تمایل، کشش و عشق دوستش گوپال به رادا نبرده است. او از همه جا بی خبر همراه همسرش از سفر عسلی باز می گردند. نامه ها کشف می شوند. سوندر به رادای بیچاره شک می کند . گوپال مجبور به اعتراف شده در حالیکه زندگی مشترک  رادا و سوندر را نجات می دهد در آخرین اقدام ایثارگرانه! خودکشی می کند.

جایی این اقدام گوپال را از دید یک روانشناس می خواندم که به نکته عجیبی اشاره کرده بود؛ "ما با عشق و دوستی مواجه ایم دو مقوله مهم و مرتبط به هم در سنگام. اما این دوستی بسیار قوی است. احساس وفاداری گوپال به سوندر در عالم واقعی جدای فیلم و سینما خیلی محال است! جایی که دو برادر سر عشق یک زن می توانند دشمن خونی شوند گذشت گوپال از رادا که عاشق اوست تا همین حد عجیب است ولی چرا خودکشی؟! آیا گوپال می تواند در ناخودآگاهش یک تمایل هم جنس گرایانه هم به سوندر داشته باشد و این دو حس نامتجانس باهم به وی فشار آورده و او را وادار به خودکشی کرده اند؟! "

اما به اعتقاد من این درست نیست. با اینکه تمام بار محتوایی فیلم روی گوپال است. او از عشقش بی هیچ مقاومتی می گذرد چون دوستی و تعهدش برایش مهمتر است او بصورتی فانتزی خود را آیینه سوندر می کند. از دیدن اینکه دوستش با عشقش خوشبختند خوشنود و راضی است. گویی سوندر برای او در این رابطه عاشقانه حکم یک واسط(مدیاتور) را دارد. او لذتش را در بخشیدن عشقش به دیگری و کامروایی او می یابد. حتی گاه با لبخند معنی داری این را به بیننده نشان می دهد که از ظرافتهای کارگردانی راج کاپور است.در دیالوگی بسیار قوی و جالب این مسئله از جانب گوپال به سوندر و بیننده فهمانده می شود وقتی پای پیوند دو رود و خشکاندن رود سوم برای جاری شدن اصولی  رودهای الحاقی و گمراه نشدن آن است رود سوم گوپال است که نماد هوش و بخشش ودانایی است. این یک رابطه مدرن است که البته سرانجام شوم ولی عبرت آموز دارد .گوپال باید خودکشی کند تا سوندر تصویر واقعی خودش را در آیینه ببیند تا راه مشترکش را به درستی با همسرش ادامه دهد تا زندگی جریان داشته باشد... شما چه فکری می کنید؟...

حیف است مطلب را بدون اشاره به دو صحنه موزیکال غمگین و شاد فیلم تمام کنم.

در یک مهمانی کوچک سه نفره پس از بازگشت زوج عاشق از ماه عسل سوندر پای پیانو می نشیند و ترانه ای می خواند از زبان خلبان عاشقی که به ماموریت مرگباری اعزام شده البته او از همه جا بی خبر است و شاکر است که گوپال بوده تا از دختر محبوبش امانتداری کند. اما سوندر ضمن اجرای این ترانه به گریه می افتد! انگار در ناخودآگاهش همه چیز را می داند! شنیدن این ترانه برای رادا و گوپال به مراتب دردناکتر است.

ترانه دوست دوست نارها شاهکاری از جی کیشان با صدای موکش:

دوستم دوست من نبود... عشق من حقیقی نبود....من دیگر به زندگی دلبسته نیستم...آنکه عشقم را از من گرفت...تو نبودی دوست من؟! ...تو همان کس نبودی؟...رازی باقی نمانده است... من دیگر به زندگی دلبسته نیستم...

صحنه رقص و آواز رادا در اتاق هتل پاریسی برای جلوگیری از رفتن تکی شوهرش به کاباره با عوض کردن چندین لباس و ژستهای گوناگون و هنرمندانه خانم ویچینتی مالا. ترانه Main Ka Karun با صدای زیبای لاتا منگشکار. این صحنه در واقع جهش زنان هند از سنتی بودن به مدرنیته را نشان می دهد. اما هرچه باشد صحنه و آوازی بسیار شیرین و نوستالژیک برای مادران و مادربزرگهای عزیز ماست.:lovve:

دلم در اختیار خودم نیست... اینچنین اتفاقی قبلا نیفتاده بود... به من بگو تکلیف من با این دلم چیست؟!... بی خیاله هرچیه که می گم... حتی گاهی اصلا گوش نمیده به من...به من بگو با این دل... اوف اوف اوف چه باید بکنم؟!...

=======================

خانم لمپرت - کافه کلاسیک


در مسلخ عشق جز نکو را نکشند ... روبه صفتان زشت خو را نکشند
۱۳۹۴/۱۰/۸ عصر ۰۴:۴۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سروان رنو, Memento, کنتس پابرهنه, آلبرت کمپیون, Classic, آقاحسینی, جروشا, لو هارپر, زبل خان, اسکورپان شیردل, واتسون, دزیره, Princess Anne, حمید هامون, BATMAN, هایدی, مراد بیگ, باربوسا
خانم لمپرت آفلاین
مدیر بازنشسته
*****

ارسال ها: 394
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۵/۳
اعتبار: 61


تشکرها : 7981
( 8500 تشکر در 282 ارسال )
شماره ارسال: #3
RE: نقد آثار برتر بالیوود

باغبان

راوی چوپرا تهیه کننده و کارگردان هندی که پیش از این در ساخت سریالهای تلوزیونی هندی بسیار موفق عمل کرده بود، هرگز فکر نمی کرد فیلمی بسازد که تبدیل به یک سمبل باشکوه، یک نماد ماندگار و یک موفقیت عظیم نه تنها در سینمای بالیوود شود، بلکه آوازه و محبوبیت آن فراتر از مرزهای پهناور هند را درنوردد و شهرتی جهانی دست و پا کند. فیلمی درام با مضمونی خانوادگی با مجموعه ای از بازیگران قدر به نام؛ باغبان बाग़बान 


آمیتا باچان، هما مالینی و سلمان خان این بار در قالب یک خانواده، چنان زیبا هنر آفرینی کردند که در کمتر سکانسی از فیلم می شد از فرط تاثر جلوی جاری شدن اشک را گرفت. فیلم بیان یک حقیقت است حقیقتی که متاسفانه گریبانگیر تمامی شهرنشینان باصطلاح متمدن در تمامی کشورهای مدعی تمدن می باشد: بحران کهن سالی و مشکلاتی که پدر و مادری پیر با آن مواجه می شوند و انتظاراتی که از فرزندانشان دارند... باغبان می خواهد مضمون احترام به والدین و لزوم حمایت از آنان را در این برهه سرد زمانی با اخلاقی ترین شکل ممکن به نمایش گذارد و به اعتقاد بنده در این راه بسیار موفق عمل نموده است.

به عنوان پیش مقدمه بد نیست سوالاتی را که در ذهنم دارم، مطرح نمایم و چون فیلم هندی است بنده هم شعری آهنگین بخوانم :blush::

به عقیده شما والدین ما چقدر به فرزندان خود نیازمندند؟ چگونه و تا کی؟ فرزندان ما چقدر به والدین خود نیازمندند؟ چگونه و تا کی؟

وقتی دخترم پیش دبستانی بود سرودی زیبا را همراه برادر کوچکترش در هرمناسبتی از عید نوروز و فطر و قربان گرفته تا تولد های خانوادگی با هم همخوانی می کردند:

بابای خوب و نازم                من با تو سر فرازم

تو نعمت خدایی                  دائم به فکر مایی

خدا تو را نگهدار                  که می روی سر کار

مادر نازنینم                       رنج تو را نبینم

خورشید خانه ای تو             خوب و یگانه ای تو

قرآن پاک و روشن                گفته است از تو با من

بگشا به رویم آغوش            حرفت را می دهم گوش

ما هم حتما وقتی خردسال بودیم از این قبیل اشعار برای پدر مادرهامان می خواندیم، از ته دل با صداقتی کودکانه و بی آلایش. هنوز هم کودک درونمان این اشعار را با خودش در ذهن های مالامال از استرس مان زمزمه می کند. اما افسوس که برخی از ما گوش به این ترانه خوش زندگی بسته ایم . چه ساده فراموش کرده ایم نهالهایی سست بودیم که اگر تکیه بر دستان توانمند والدین نداده بودیم با یک تندباد درهم می شکستیم. باغبان حکایت گل هایی است که چون شکوفا شدند مغرور و پر افاده باغبان پیر خود را از یاد بردند... اما هر گلی هم که باشی عاقبت روزی پژمرده خواهی شد آنگاه یا در سطل زباله له می شوی یا در خاک سرد باغچه پودر، و یا در لای کتاب شعری عاشقانه با شمیمی ملایم یادآور روزگاران باطراوت و خوش، جاودانه خواهی ماند. کدام بهتر است؟ کدام را ترجیح می دهی؟!...هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی...

فیلم داستان زوج راج مالهوترا (آمیتا باچان) و همسرش پوجا (هما مالینی) است. آنها در کمال عشق و مرافقت چهار پسر خود را بزرگ کردند و تمامی حاجات آنان را برآورده نمودند و حتی گاهی ناچار از خواسته خودشان گذشتند تا فرزندانشان کم و کسری نداشته باشند. در این میان یک پسر یتیم هم به فرزند خواندگی پذیرفتند و تمام خرج تحصیل در خارج و هزینه زندگیش را پرداختند آلوک (سلمان خان).

راج شغل خوب و پر درآمدی داشت اما برای پرداخت بدهی پسر بزرگتر ناچار شد خود را بازخرید کند تا با بول بازنشستگی اش گره کار فرزند دلبندش را باز نماید. اما متاسفانه دیگر استطاعت ماندن در خانه خود را نداشت و با همه عشقی که او و همسرش به یکدیگر و خانه شان داشتند تصمیم به ترک خانه و اقامت نزد فرزندان عیالوارشان گرفتند. عشق این زوج زبانزد همگان بود و همه می دانستند راج و پوجا بدون هم قادر به زندگی نیستند...آنها هریک برای دیگری الهه بودند، عابد و معبود ... عاشق و معشوق...

از طرفی فرزندان که تحمل حضور پدر مادر پیرشان را در خانه های خودشان نداشتند با هربهانه تصمیم گرفتند جداگانه و نوبتی آنها را نگهداری کنند تا بلکه پدر مادر پیر ناراضی شده و از اقامت پیش آنها صرف نظر نمایند. اما تنگدستی راج او را وادار به پذیرش جدایی از همسرش پوجا که چون الهه می پرستیدش، نمود. این سکانس جدایی راج و پوجا بسیار تاثر برانگیز است مانند آتشی که دل بیننده را گداخت اما بر یخ وجود فرزندان آنها بی تاثیر بود.

اما فرزندان نادان و همسران ابله آنها از همان روز اول پذیرش پدر و مادر پیرشان - کلافه شدند و سر ناسازگاری گذاشتند. با اینکه نوه ها عاشق پدربزرگ و مادر بزرگ بودند اما زورشان به والدین ستمگر نمی چربید... و ما در نهایت اندوه شاهدیم چه تحقیرها، طعنه ها و خفتهایی که این پیرزن و پیرمرد بی گناه در خانه جگرگوشه هاشان نکشیدند و ناچار لب فرو بستند و هربار با تماس تلفنی برای نیازردن یکدیگر تظاهر به خوشی می کردند.

بهر تقدیر راج تصمیم گرفت این قصه و حدیث بی وفایی فرزندان را در قالب داستانی بنویسد و از قضای روزگار صاحب رستورانی نزدیک خانه ی پسرش بنام همانت پاتل (پرش راوال)و همسرش شانتی زوجی دوست داشتنی که شیفته او و بزرگواری او بودند نه فقط برای وی محیطی آرام برای تایپ داستانش فراهم آوردند بلکه برای حساب رسی رستوران مبلغی هم به عنوان حقوق برایش در نظر گرفتند تا احساس سربار بودن یا ترحم نکند.

کمی بعد ضمن تعویض قطار برای جابجایی والدین و رفتن تک به تک و ناگزیرشان به خانه های دیگر فرزندان، زن و شوهر عاشق بطور اتفاقی دیداری تازه کرده و لختی بعد با پسرخوانده از فرنگ برگشته شان آلوک و همسر جوانش روبرو و سورپرایز شدند. او که با بازگشت به هندوستان زمین و زمان را برای یافتن پدر و مادر خوانده اش گشته بود...

آلوک به پای آنان می افتد ، دستانشان را می بوسد و تمنا می کند در خانه او که همه هستی و مال و منالش را ناشی از دعای خیر پدر و مادر می داند اقامت کنند... همزمان کتاب راج "باغبان" چاپ می شود و به موفقیت و فروشی بی نظیر می رسد. راج پولدار و مشهور شده است و سربزنگاه پسران او مانند مگسان گرد شیرینی دور او جمع می شوند. اما راج در سخنرانی بزرگداشت کتاب باغبان پس از تحسین و تمجید از همسر مهربانش پوجا، وقتی از فرزند عزیزش و زحمات او قدردانی می کند تنها یک نام بر لبانش جاری است: پسرخوانده اش آلوک مالهوترا... پسران تنی جز شرمندگی چه واکنشی می توانند داشته باشند؟ جایی که زمستان می رود و روسیاهی به زغال می ماند...

باغبان در فستیوال بین المللی فیلم لیدز 2004 در انگلستان به نمایش درآمد و تحسین تماشاچیان و منتقدان را به همراه داشت. سناریوی باغبان گرچه اوریجینال نبود و ملغمه ای از چندین فیلم قدیمی هندی بالاخص دارای سوژه و صحنه هایی شبیه فیلم آوتار 1983 بود، اما در اصل اقتباسی غیر رسمی از فیلم هالیوودی Make Way for Tomorrow 1937 است که البته از جمله موارد سینمایی است که کپی موفق تر از اصل از آب در آمده است!

باغبان نیز مانند اکثر قریب به اتفاق فیلمهایی بالیوودی صحنه های نغمه خوانی و رقص کم نداشت اما سوژه فیلم آنقدر گیرا و جذاب است که حتی اگر با ساز و آواز بزک نمی شد بکر بودن آن شاید جذابیت، زیبایی و تاثیرگذاری آن را دو چندان می نمود. در این بین بهترین به اعتقاد من، سکانس موزیکال بسیار جذاب مربوط به دیدار راج و پوجا در جریان معاوضه والدین! و تصمیم آنها برای گذران یک روز به یاد ماندنی در کنار هم است. به هتلی که ماه عسلشان را گذرانده سری می زنند و برحسب اتفاق چون همانروز سالگرد تاسیس هتل است مهمان افتخاری جشن هتل می شوند و حسن ختام مطلب من بریده هایی باشکوه از این جشن و رقص شیرین آنها است تا این درام در کام شما عزیزان نیز شیرین شود.


در مسلخ عشق جز نکو را نکشند ... روبه صفتان زشت خو را نکشند
۱۳۹۴/۱۱/۸ صبح ۱۲:۰۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : BATMAN, سروان رنو, کنتس پابرهنه, جروشا, اسکورپان شیردل, آلبرت کمپیون, بانو الیزا, Classic, دزیره, حمید هامون, کاپیتان اسکای, آقاحسینی, Princess Anne, Memento, هایدی, مراد بیگ, باربوسا
ارسال پاسخ