[-]
جعبه پيام
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/XI0kt
» <BATMANhttps://www.doostihaa.com/post/tag/%D8%A...kanon-2021
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/pFib3
» <BATMAN> با تشکر از مارک واتنی عزیز/ نسخه های سینمایی بامزی هم منتشر شدن/ بامزی تو سوئد خیلی محبوبه، از گذشته تا به امروز ازین شخصیت انیمیشن تولید میشه
» <مارک واتنی> ارادت شارینگهام عزیز
» <شارینگهام> درود بر همه ی دوستان ، سپاس از مارک واتنی عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 2 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دستنوشته ها و دلخوری ها
نویسنده پیام
آلبرت کمپیون آفلاین
کارآگاه کافه
***

ارسال ها: 266
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۴/۶/۴
اعتبار: 35


تشکرها : 2928
( 3304 تشکر در 231 ارسال )
شماره ارسال: #55
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها

توی پست قبلی راجع به خاله و عمو صحبت کردم و گفتم که بعد از 18 سال زندگی مشترک بچه دار نشده بودن. اونها مدتی مستاجر ما بودن و بعد خونه خریدن و از خونه ما رفتن. چند سال بعد از رفتنشون خبردار شدیم که بچه دار شدن. یادمه عید بود و ما دسته جمعی به دیدارشون رفته بودیم. هم برای تبریک عید و هم برای قدم نورسیده. عمو و خاله خیلی خوشحال بودن که بعد از حدود 20 سال بالاخره صاحب فرزند شدن. اما خاله می گفت: خوابنما شدم ! خواب دیدم فاطمه زهرا اومد و به من یک سیب داد و گفت بزودی بچه دار میشی. فردای اون روز فهمیدم که باردارم. چون من این بچه رو از حضرت فاطمه گرفتم اسمش رو فاطمه گذاشتم. این هم یکی دیگه از اون داستانهای محیرالعقول خاله بود.

مدتی بعد خاله دوباره باردار شد و یک دختر دیگه به دنیا آورد. اسم این یکی رو گذاشت فائزه. چند سال قبل، اما شب عید خبر بدی به ما رسید. باور کردنی نبود. درست شب سال تحویل یعنی 29 اسفند، خاله فوت کرد. ظاهراً مدتی بود که مبتلا به سرطان شده بود و در بیمارستان با مرگ دست و پنجه نرم می کرد. روانش شاد. حالا عمو مونده بود با دوتا دخترش: فاطمه و فائزه. فاطمه چند وقت پیش ازدواج کرد و رفت. فائزه اما هنوز ازدواج نکرده و با پدرش زندگی میکنه.


دستهایی که کمک می کنند مقدس تر از دهانهایی هستند که دعا می کنند
۱۳۹۹/۱۲/۲۷ صبح ۱۱:۳۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : پروفسور, مارک واتنی, پهلوان جواد, EDWIN, ماهی گیر, باربوسا, نورما دزموند
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - نسیم بیگ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۳, عصر ۰۵:۱۳
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - زبل خان - ۱۳۹۳/۵/۱۱, صبح ۱۱:۲۸
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - پیرمرد - ۱۳۹۳/۷/۱۳, عصر ۱۰:۵۳
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - Keyser - ۱۳۹۳/۱۰/۶, عصر ۱۰:۲۳
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - نسیم بیگ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۴, صبح ۱۲:۰۹
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - نسیم بیگ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۴, صبح ۰۷:۰۳
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - برو بیکر - ۱۳۹۳/۱۰/۲۵, عصر ۰۴:۲۳
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - سروان رنو - ۱۳۹۳/۱۰/۲۶, عصر ۰۲:۰۹
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - نسیم بیگ - ۱۳۹۳/۱۱/۱۲, عصر ۱۰:۵۳
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - منصور - ۱۳۹۴/۱/۱۴, عصر ۱۰:۳۷
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - جروشا - ۱۳۹۴/۳/۷, عصر ۰۸:۳۵
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - Keyser - ۱۳۹۴/۳/۸, صبح ۰۸:۱۷
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - نسیم بیگ - ۱۳۹۵/۱۰/۲۳, عصر ۰۷:۵۷
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - منصور - ۱۳۹۶/۱/۳۱, صبح ۰۷:۳۳
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - Jack Robinson - ۱۳۹۶/۲/۲۷, عصر ۰۵:۰۷
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - آلبرت کمپیون - ۱۳۹۹/۱۲/۲۷ صبح ۱۱:۳۵
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - سروان رنو - ۱۴۰۱/۱۰/۱۰, عصر ۰۷:۳۰
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - Emiliano - ۱۴۰۱/۱۰/۱۰, عصر ۱۰:۵۷