[-]
جعبه پيام
» <مارک واتنی> آدمیرال گرامی سپاس
» <آدمیرال گلوبال> ممنون از مارک واتنی بابت کارتون های اخیر...
» <مارک واتنی> رابرت عزیز ارادتمندم
» <رابرت> تشکر از اظهار محبت شارینگهام عزیز و سپاس از مارک واتنی به خاطر مجموعه "پروفسور بالتازار"
» <رابرت> آلبرت کمپیون عزیز، متأسفانه مشکل عدم رعایت پاکیزگی و حقوق شهروندی در مناطق شمالی کشور به خاطر حضور بعضی گردشگران بی‌فرهنگ، مضاعف می‌شود!
» <شارینگهام> برگی زرین در کارنامه ی رابرت عزیز
» <مارک واتنی> کارتون به یاد ماندنی "پروفسور بالتازار" دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...8#pid45508
» <آلبرت کمپیون> جناب رابرت، مطلب "نوروز خود را چگونه گذراندم؟" خیلی حق بود. شما تنها نیستید برادر، ما هم تقریباً همین مشکلات رو داریم.
» <رابرت> به یاد مرحوم قاسم افشار در "خاطرات سودا زده من" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...4#pid45504
» <شارینگهام> مستند «سرانجام رعفت» هم اکنون از شبکه ی مستند
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 1 رای - 3 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
راجر ایبرت منتقد محبوب سینمای کلاسیک
نویسنده پیام
Savezva آفلاین
جک لمون
***

ارسال ها: 212
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۵/۱۰
اعتبار: 38


تشکرها : 989
( 2183 تشکر در 179 ارسال )
شماره ارسال: #5
RE: راجر ایبرت منتقد محبوب سینمای کلاسیک

چرا فیلمهای سیاه و سفید را دوست دارم

(نقدی از راجر ایبرت)

به نظر می رسد برخی افراد فکر می کنند فیلم های رنگی به نوعی برتر و پیشرفته تر از فیلم های سیاه و سفید هستند. اما این تصور خنده دار است، مخصوصا وقتی که شما متوجه می شوید که اکثر فیلمهایی که در لیست بهترین آثار تاریخ سینما جای گرفته اند به طریقه سیاه و سفید ساخته شده اند.

همشهری کین، گاو خشمگین، هشت و نیم، هفت سامورایی، فهرست شیندلر و .... اگر این فیلمها رنگی بودند آیا ممکن بود آثار موفق تر و با ارزش تری باشند؟

البته که نه، ساختار سیاه و سفید این فیلمها، عنصری جدانشدنی از موفقیت آنهاست. تصور هریک از این فیلمها به صورت رنگی خیلی سخت است، چرا که آنها برای سیاه و سفید دیده شدن ساخته شده اند.

تصوراتی نظیر اینکه فیلمسازها صرفا به فیلمهای سیاه و سفید دسترسی داشته اند و یا اینکه بودجه کافی برای فیلمبرداری رنگی نداشته اند، نیز درست نیست. یک فیلمساز ممکن است فیلمبرداری سیاه و سفید را به خاطر این برگزیند که می تواند فضای بهتر و مناسبتری را برای فیلمی که قصد ساختنش را دارد، بوجود آورد.

استیون اسپیلبرگ فیلمبرداری سیاه و سفید را برای فهرست شیندلر انتخاب می کند به خاطر اینکه احساس می کند راه موثرتری برای به تصویر کشیدن ترس و خشونت حاکم بر آشوویتز است. در فیلم منهتن ساخته وودی آلن،  گوردون ویلیس فیلمبردار، شهر نیویورک را به صورتی وجد آور در پوششی خاکستری رنگ به تصویر می کشد به گونه ای که هرگز به این اندازه زیبا و دلربا نبوده است.

زمانی که تیم برتون تصمیم خود مبنی بر ساختن فیلم ادوود را به صورت سیاه و سفید اعلام کرد استودیو سعی کرد تا او را از تصمیمش منصرف کند، ولی او برای ساختن فیلمش به جای دیگری رفت به خاطر اینکه او به این طریق هم به عاملی بنیادی درباره فیلمهای ترسناک بلا لاگوسی که وود شیفته آن بود دست پیدا می کرد و هم مکان زندگی وود جایی در حاشیه های تاریک هالیوود را به تصویر می کشید.

فیلم نوآر سبکی جسورانه و هراس انگیز از فیلم سازی است که بدون ساختار سیاه و سفید غیر قابل تصور است. تماشای فیلم های نوآری چون خواب بزرگ، شاهین مالت یا غرامت مضاعف، شما را وارد دنیایی از سایه های تهدید آمیز و هراسناک می کند. سایه های سیاهی که اسرار تاریکی را بلعیده اند و یا سایه های راه راهی که معمولا بر اثر عبور نور از پرده کرکره به وجود می آیند که بر تنگناها و مخمصه های مرگبار که شخصیت ها در آنها به دام افتاده اند، تاکید می کنند.

نگاهی به صحنه گفت و گوی استانویک و مک مورای در فیلم کلاسیک نوآر غرامت مضاعف ساخته بیلی وایلدر بیندازید. فیلمبرداری رنگی هرگز نمی توانست بهتر از این تصویرگر تنش و گرمی احساسات موجود در یک غروب در کالیفرنیای جنوبی باشد. توجه کنید که چطور عبور نور از پرده کرکره روی پنجره، حالت نورپردازی کاملی را برای این صحنه فریبنده شوم پدید آورده است. گویی سایه های راه راه روی دیوار تار عنکبوتی ساخته اند که باربارا استانویک به وسیله آن قصد به دام انداختن فرد مک مورای را دارد.

آیا ممکن است دنیای کمدی، سوررئالی و مضحک برادران مارکس، در قالب تصاویر رنگی نیز به همان اندازه کارآیی داشته باشد؟ احتمالا نه، چرا که فکر کنم دنیای رنگی آنها را خیلی خسته کننده نشان می دهد، گویی به وسیله قواعد دنیای واقعی محدود شده اند.

در عوض در دنیای رنگی آنها گروهی دلقک بی نظم و آشفته بودند که در استودیوهای ضد صدا و مجلل پارامونت و متروگلدن مایر رها شده اند. کلاه گیس هارپو و سبیل آرایش شده، سیاه و بزرگ گروچو ممکن بود در یک فیلم رنگی مایه حواس پرتی باشد.

چارلی چاپلین و باستر کیتون چطور؟ درست است که آنها اغلب فیلمهایشان را قبل از رایج شدن فیلمهای رنگی ساخته اند، اما اگر شما دلقک بازی های ولگرد کوچک، یا نمایش های جذاب و حیرت انگیز صورت سنگی بزرگ را به صورت رنگی می دیدید، آیا آنها را باور می کردید؟ من اینطور فکر نمی کنم.

ژاک تونر در فیلمهایی مانند مردم گربه صفت و من با یک زامبی قدم زدم نشان داد که گاهی یک سایه می تواند وحشتناک تر از یک هیولای انسان نما که درست در مقابل شما ایستاده، باشد. شاید هم هیولای مرداب سیاه واقعا ترسناک تر بود اگر هیولای مرداب سبز مایل به قهوه ای بود.

به موضوع سحر و جادوی فیلمهای سیاه و سفید رسیدیم. مارلین دیتریش، گرتا گاربو، جوآن کرافورد، ریتا هیورث و تمامی ملکه های زیبای بزرگ هالیوود، در قلمروی سیال فیلم های سیاه و سفید زندگی کرده و نفس کشیده اند.

فیلمبردارهای بزرگ دهه20، 30 و 40 قادر بودند تا این زنان زیبا را در رویاهای زودگذر پرده نقره ای به کلی دگرگون سازند.

مردان هم در دنیایی که فقط برای جنتلمن های لباس رسمی ساخته شده است، به حد کمال اعلا رسیده اند، همانند فرد آستر با لباس هایی از قبیل کلاه های سیاه، کرواتها و کت های فراگ سفد.

گری کوپر، کری گرانت، کلارک گیبل، هربرت مارشال و...به قدری با ظرافت، زیبایی و مهارت در قالب شخصیت جدید فرو می رفتند که تنها می توان آن را در پوششی سیاه و سفید تجسم کرد.

فیلم کازابلانکا را به خاطر دارید؟

چه طور می توان به نگاه اینگرید برگمن که هر لحظه پر احساس تر و زیباتر است و یا همفری بوگارت با آن کت سفید رنگ که خوش تیپ تر و عاشقانه تر از هر وقت دیگر به نظر می رسد، صدمه ای وارد کرد؟

در سال 1966 هسکل وکسلر جایزه اسکار بهترین فیلمبرداری سیاه و سفید را به خاطر فیلمبرداری خیره کننده و فوق العاده چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد دریافت کرد. در سال 1967 آکادمی اسکار جوایز بهترین فیلمبرداری سیاه و سفید و رنگی را یکی کرد که در آن سال تنها یک فیلم سیاه وسفید نامزد دریافت این جایزه شد که آن فیلم خشونت مطلق اثر استادانه و درخشان کنراد هال بود.

بیش از یک ربع قرن بعد از آن در سال 1992، فیلم سیاه و سفید دیگر با نام فهرست شیندلر برنده جایزه بهترین فیلمبرداری شد و یانوش کامینسکی به خاطر آن مورد قدردانی قرار گرفت.

بازسازی فیلمهای سیاه و سفید به صورت رنگی حالتی کسل کننده، معمولی و ساختگی برای آنها به وجود می آورد و هیچ چیز بیشتر از اقدامی در جهت سرقت قدرت جادویی فیلم های سیاه و سفید بزرگ ما نیست. این کار همانند خط خطی کرده آثار هنری است.

خوشبختانه، به نظر می رسد که رواج فیلمهای بازسازی شده تنها متعلق به دهه 80 بوده است، چرا که مخاطبان آنها را رد کرده اند.

امروز، تنها تد ترنر خالق این روش در حال انتشار این گونه فیلمها در سینماها و ویدیوهای خانگی است. نسخه ترمیم شده بعضی از فیلمهای بزرگ که حالا او صاحب آنهاست، از همشهری کین گرفته تا کازابلانکا،  تنها به صورت سیاه و سفید با شکوه و عالی هستند. جای تعجبی نیست که اورسون ولز قبل از مرگ گفت: ترنر و قلم نقاشی لعنتی اش را از فیلم های من دور کنید!!

راجر ایبرت

ترجمه : رضا حسینی (مجله فیلم و سینما-دی ماه 1382)     


سفید پوشیده بودم با موی سیاه/ اکنون سیاه جامه ام با موی سفید
۱۳۹۴/۶/۲۳ عصر ۰۹:۲۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : کنتس پابرهنه, اسکورپان شیردل, Princess Anne, حمید هامون, سروان رنو, Memento, مگی گربه, واتسون, ریچارد, Classic, مراد بیگ
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
RE: راجر ایبرت منتقد محبوب سینمای کلاسیک - Savezva - ۱۳۹۴/۶/۲۳ عصر ۰۹:۲۶