[-]
جعبه پيام
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/XI0kt
» <BATMANhttps://www.doostihaa.com/post/tag/%D8%A...kanon-2021
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/pFib3
» <BATMAN> با تشکر از مارک واتنی عزیز/ نسخه های سینمایی بامزی هم منتشر شدن/ بامزی تو سوئد خیلی محبوبه، از گذشته تا به امروز ازین شخصیت انیمیشن تولید میشه
» <مارک واتنی> ارادت شارینگهام عزیز
» <شارینگهام> درود بر همه ی دوستان ، سپاس از مارک واتنی عزیز
» <مارک واتنی> دانلود کارتون قدیمی و نوستالژیک "بامزی" بصورت کامل و دوبله فارسی : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45427
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 7 رای - 4.29 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
برنامه های دهه 70
نویسنده پیام
مموله آفلاین
رفیق فابریک
*

ارسال ها: 130
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۵/۱۰/۲
اعتبار: 31


تشکرها : 2042
( 1108 تشکر در 125 ارسال )
شماره ارسال: #61
بانوی خوش حافظه

باسلام خدمت بانو رزای عزیز

سالهاست مطالب مفید کافه رامطالعه می کنم .همیشه فکر می کردم که تنها خودم هستم که همیشه دررویا سیر می کنم اکثراوقات به گذشته وبرنامه های تلویزیون فکر می کنم بادیدن مطالبی که دوستان وبخصوص شما وجناب سروان رنو ارسال می کنید واقعا شگفت زده می شوم .

یک سری کارتون وفیلم هستند که بدجور ی درذهن ام حک شده اند لطفادر صورت امکان  دررابطه با این اسامی اطلاعات بیشتری  بدهید .

1- پاییزصحرا

2-سیب زمینی پشندی

3-دکترکوچولو عروسکی

4-میشکا موشکا

5-جامدادی توشیا (پلاستو)

6-نمایش آهای پدراآهای مادرا(شرین نجفی هم بود)

7-رولی(دختریتیم مجاری)

8-داوطلب مرگ

9-مرغابی فلزی

10-گاهای شب بو (ماکسیمیلیانویا یه همچین چیزی )

11-یه سریال با بازیگرهای کودک قصه های جزیره (شاید درحستجوی سرنوشت)

12-چشم چشم دوابرو(برنامه ترکیبی )

13-خانه پوشالی (نسخه بریتانیایی 0 فرانسیس ارکات /متی استورین /سارا/مجلس عوام

14-کارتون میکروبی

15-ببخشید خیلی زیاد شد ولی اینها بخش خیلی کمی ازبنامه های گمشده من اند

باورکنید کل صداوسیما ی آن زمان راهم داشته باشم باز احساس می کنم چیزی از قلم افتاده

بادرود فراوان وتقدیم احترام به بانو رزا وجناب سروان رنوی هوشیار وبجه های دهه 60

۱۳۹۵/۱۰/۸ عصر ۱۰:۱۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : زرد ابری, بیلی لو, سروان رنو, شارینگهام, مارادونا, باربوسا, مکس دی وینتر
مموله آفلاین
رفیق فابریک
*

ارسال ها: 130
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۵/۱۰/۲
اعتبار: 31


تشکرها : 2042
( 1108 تشکر در 125 ارسال )
شماره ارسال: #62
شینگن

شینگن

   

جناب سروان رنو 

شینگن رو خوب اومدی واااو چه سریالی بود بعدتر ازاوشین فکر کنم سه شنبه شبها ازشبکه یک پخش می شد سریال با جنگلهای مه گرفته سرسبز با اون آهنگ زیباش شروع می شد.

راوی سریال خانم زاله علو عزیز بودند همچنین گوینده مادر شینگن: راستی سال 1394شبکه نمایش آنونس هایی بامضمون پخش مجدد شینگن نشان می داد ولی به علت بی نظمی شبکه قضیه لوس شد احتمالا آنونس ها رادرآرشیودارم به محض یافتن برایتان به اشتراک می گذارم .باتشکر

۱۳۹۵/۱۰/۸ عصر ۱۰:۴۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : زرد ابری, سروان رنو, بیلی لو, شارینگهام, مارادونا, باربوسا, مکس دی وینتر
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11446
( 18974 تشکر در 1591 ارسال )
شماره ارسال: #63
RE: شینگن

(۱۳۹۵/۱۰/۸ عصر ۱۰:۴۳)مموله نوشته شده:  

راوی سریال خانم زاله علو عزیز بودند همچنین گوینده مادر شینگن: راستی سال 1394شبکه نمایش آنونس هایی بامضمون پخش مجدد شینگن نشان می داد ولی به علت بی نظمی شبکه قضیه لوس شد احتمالا آنونس ها رادرآرشیودارم به محض یافتن برایتان به اشتراک می گذارم .باتشکر

پخش سریال شینگن از این هفته , شب ها از شبکه نمایش آغاز شده. در سایت شبکه می توانید ساعت دقیق پخش و بازپخش  آن را پیدا کنید.


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۹۵/۱۰/۱۳ عصر ۰۶:۴۲
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : بیلی لو, مموله, شارینگهام, باربوسا, مکس دی وینتر
مموله آفلاین
رفیق فابریک
*

ارسال ها: 130
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۵/۱۰/۲
اعتبار: 31


تشکرها : 2042
( 1108 تشکر در 125 ارسال )
شماره ارسال: #64
RE: شینگن

با سلام خدمت پلیس انجمن جناب سروان رنو

درسته. انگار شبکه نمایش منتظر گلایه ما در رابطه با سریال مهجور شینگن بود تا پخش مجدد آن را آغاز کند. شینگن هرشب راس ساعت 20 از شبکه نمایش پخش می شه .

(ویرایش متن کاربر توسط مدیر)

۱۳۹۵/۱۰/۱۳ عصر ۰۷:۳۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : باربوسا
مموله آفلاین
رفیق فابریک
*

ارسال ها: 130
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۵/۱۰/۲
اعتبار: 31


تشکرها : 2042
( 1108 تشکر در 125 ارسال )
شماره ارسال: #65
RE: فوتبالیستها

(۱۳۹۴/۱۱/۲ صبح ۰۳:۵۰)BATMAN نوشته شده:  がんばれ!キッカーズ

<< فوتبالیستها >>

علاقمندان این مجموعه خاطرشون باشه اواسط دهه 70 تلویزیون ویژه برنامه ای رو به مناسبت روز جهانی کودک پخش کرد

درست زمانی که مجموعه کارتونی فوتبالستها به اوج محبوبیت خودش رسیده بود و کلی طرفدار رو مینشوند پای تلویزیون 

یادم هست جمعه اون روز فوتبالیستها در دو نوبت بعد از ظهر و عصر پخش شد و کلی کیف کردیم

اما قبل از پخش نوبت عصر مصاحبه ای اختصاصی با گویندگان صورت گرفت که واقعا تماشایی و به یادماندنی بود

یعنی از اون روز تا الان هر وقت اسم فوتبالیستها به گوشم میخوره محال ممکنه یاد اون روز نباشم

خیلی مشتاق بودم یکبار دیگه اون مصاحبه رو ببینم که خوشبختانه امشب و به طور اتفاقی باهاش مواجه شدم

جالب که لینک ویدئو قبلا توسط کاربر خوب و علاقمند به دوبله جناب گالوم (مدتهاست غایبه) در این تالار قرار گرفته بود

کاراکتر محبوب من همونطور که هامون عزیز اینجا بهش اشاره کرد واکاشی مازو بود با دوبله ماندگار آقای زند بود

بدون اغراق گویندگی امیر هوشنگ زند نقش مهم و تاثیرگذاری داشت در محبوبیت هر چه بیشتر این شخصیت 

صدای آقای زند رو واقعا دوست دارم، قبل از مجموعه فوتبالیستها در بسیاری از فیلمهای ایرانی هم شنیده بودم

خیلی کنجکاو بودم با چهره ایشون آشنا شم که خوشبختانه با پخش این مصاحبه تلویزیونی در اون دهه به خواستم رسیدم

صدای ایشون به قدری جوان و با انرژی بود که اون وقتا فکر میکردم چهرش جوانتر از اینها باشه

اما، دیشب که عکسهای جدید ایشون رو دیدم، با خودم گفتم چقدر تو این عکس جوان بوده !

من امیر هوشنگ زند هستم، در سریال فوتبالستها جای واکاشی زوما دربازه بان تیم میوا صحبت میکنم 

پشت صحنه فوتبالیستها با حضور هنرمندان عرصه دوبله

به نقل از ویکی/ آقای زند در کارتون پسر دریا اولین انیمیشن دوبله شده در ایران نیز حضور داشتند

گویا اولین کارتون عروسکی دوبله شده در ایران هم Tander bird نام داشته با گویندگی امیر هوشنگ قطعه ای

گفتگو با امیر هوشنگ زند

若島津 健

<<WAKASHIMAZU>>

واکاشی مازو از همون دوران کودکی، قبل از اینکه پا به عرصه فوتبال بزاره و دروازه بان باشه یه کاراته باز حرفه ای با کمربند سیاه بوده

 

برای همینم یه دروازه بان بی رقیبه که همیشه شاهد حرکات و ضربات زیبا و تکنیک خاص و دیدنیش بودیم

بهترین و به یادماندنی ترین بازی واکاشی (تیم میوا) مقابل تیم شاهین (سوباسا) بود که با تمام وجودش از دروازه تیمش دفاع کرد

بی درنگ و در یک لحظه دو بار مانع ورود گل به دروازه شد، یکبار مقابل حمله تارو بار دوم هم با تمام توان مقابل سوباسا ایستاد !

به روایت تصویر

///
若島津 健
ویادی هم بکنیم از بانو نرگس فولاد وند که   سوباسا اوزارا را برایمان جاودانه کرد هرچند قبل از آن هم در کارتون های  (داستانهای دانی) و(باخا نمان  - پرین )با صدایش آشنا بودیم . مصاحبه خانم نرگس فولاد وند در برنامه هنر دوبله تقدیم شما
                                                            http://www.namasha.com/v/jOFzNe5e 

 
///
///
۱۳۹۶/۷/۳ عصر ۱۰:۳۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : زرد ابری, پرنسس آنا, ال سید, rahgozar_bineshan, لوک مک گرگور, آدری لاووا, BATMAN, دون دیه‌گو دلاوگا, Jack Robinson, سروان رنو, شارینگهام, Classic, پهلوان جواد, مارادونا, باربوسا, پیرمرد, مکس دی وینتر
لوک مک گرگور آفلاین
جوینده َطلا
***

ارسال ها: 210
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۶/۶/۳۱
اعتبار: 24


تشکرها : 1000
( 1623 تشکر در 207 ارسال )
شماره ارسال: #66
RE: برنامه های دهه 70

حیف است که چنین تاپیکی وجود داشته باشد، اما در آن درباره یکی از جذاب ترین سریالهای پخش شده در دهه هفتاد صحبت نشود. سال ۱۳۷۵ زمانی که تقریبا کودکی را تمام کرده بودم و داشتم وارد دوران نوجوانی می شدم یک مینی سریال آلمانی از تلویزیون پخش شد. اثری که به یکی از محبوب ترین سریال های عمرم بدل گشت.سریالی که ساختارش آنقدر به من چسبید که پس از آن کمتر فیلم یا سریالی توانست آن حال و هوا را در من زنده کند!

این سریال آلمانی محصول ۱۹۸۹ که زیبایی موسیقی تیتراژش دست کمی از خود آن سریال جذاب نداشت, با کلی سانسور و تغییر نام به اسم برنامه ای برای جنایت پخش شد. داستان یک متخصص کامپیوتر جوان به نام پل دیوید (پیتر ستمن) که پس از تماس تلفنی مشکوک دوستش فیلیکس که او را به فرار ترغیب می کند، از همه جا بی خبر به کشورش آلمان بر می گردد بدون آنکه بداند عده ای قصد کشتنش را دارند، پلیس او را متهم به قتل کرده است و زنی زیبا و مرموز به نام لیزا (با بازیگری گودرون لند گریبه بازیگر مشهور آلمانی آن دوران)که به وی کمک می رساند اما با اینحال مشخص نیست که دقیقا به کدام جبهه وابسته است! قضیه زمانی پیچیده تر می شود که فیلیکس (کریستین برکل) دوست قدیمی پل ظاهرا در انفجار جان خود را از دست می دهد اما ...

من هیچگاه طرفدار فیلمهای گانگستری نبودم و جالب اینکه این سریال با وجود اینکه مافیا نقش مهمی در داستان دارد اما سریال مافیایی محسوب نمی شود! در واقع معیارهایی که برای شکل گیری یک آثر گانگستری الزامی هستند اینجا به چشم نمی خورند.

نام اصلی سریال حرام زاده است که در واقع کلمه عبور شبکه کامپیوتری گانگسترها می باشد.

عکسی از رئیس خونسرد و نابکار گانگسترها

یکی از نکات قابل توجه سریال فرستادن پیغام از طریق کامپیوتر به کامپیوتر دیگر بدون استفاده از اینترنت بود و این برای بیشتر مردم که در آنزمان زیاد با کامپیوتر آشنایی نداشتند اتفاقی عجیب و جالب به حساب می آمد.

پل دیوید کاراکتر اصلی فیلم یک انسان کاملا عادی اما با دانش کامپیوتری فوق العاده بود. مردی که زیر دستان اعضای مافیا کتک جانانه می خورد بدون آن که بتواند کوچکترین حرکت دفاعی از خود نشان دهد، اما کلک های کامپیوتری را به خوبی می شناخت و از آنها در راه اهداف خویش استفاده می کرد.

تیتراژ نسخه اصلی سریال همراه با موسیقی جذاب و خاطره انگیزش و البته تصاویری از آن

https://m.y o u t u b e . c o m/watch?feature=youtu.be&v=eWVc4teYXOo

اینکه چه کسی مدیر دوبلاژ سریال بوده است را نمی دانم. اما امیر هوشنگ زند کاراکتر پل دیوید را دوبله می کرد. عباس نباتی فیلیکس را، زهره شکوفنده لیزا و ایرج رضایی، تورج مهرزادیان و زهرا آقا رضا نیز در دوبله این آثر شرکت داشتند.

صدای منحصر به فرد بهمن هاشمی (دوبلوری که می توانست جزو بهترین ها باشد) نیز به جای نقش کوتاهی در سریال شنیده می شود.


من به شانس اعتقاد ندارم. به خودم اعتقاد دارم!
۱۳۹۶/۱۰/۲۹ صبح ۱۰:۰۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : شارینگهام, Classic, پرنسس آنا, BATMAN, مراد بیگ, ال سید, سروان رنو, زرد ابری, پیرمرد, پروفسور, مارادونا, آرلینگتون, باربوسا, مکس دی وینتر, کنتس پابرهنه
مراد بیگ آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 388
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۵/۱/۱۰
اعتبار: 36


تشکرها : 2693
( 2391 تشکر در 283 ارسال )
شماره ارسال: #67
Video همه چیز در پایان است

برخی آثار تلوزیونی خوش ساخت را که از نمایشنامه ای قوی با کارگردانی حرفه ای  سود میبرند میتوان هم تراز آثار کلاسیک معرفی نمود بخصوص وقتی پای خاطرات نوستالژیک مشترک در میان باشد و عدم دسترسی مجدد به آن غم و حسرتی دوچندان را در روح و روان آدمی ایجاد کند.

Tout est dans la fin* - 1987

http://www.imdb.com/title/tt0302063/

فیلم تلوزیونی همه چیز در پایان است فیلمی دوقسمتی در ژانر معمایی،جنایی و درام به کارگردانی ژان دولانوا محصول سال 1987 فرانسه است.
نمایشنامه ی فیلم نوشته ی ژان دولانوا و روژه بوسینو سناریویی اقتباسی است از رمان مشهوری با همین عنوان اثر گیلبرت پروتِئو نوشته شده به سال 1971 میلادیست که با جمله ای از کمیسر جوان داستان آغاز میگردد:خدایا آیا این کار پایان نخواهد گرفت؟

وجه تسمیه رمان برگرفته از همین دیالوگ می باشد.

کمیسر لوئیس گابوریت با بازی میشل دشوسوآ  ،مأمور رسیگی پرونده ی  بازرس پلیسی است که به شکل مرموزی بقتل رسیده است،در جریان تحقیقات به نوار صوتی ضبط شده ای دست پیدا میکند که حاوی پیامی است پر رمز و راز و تأمل انگیز ،صاحب صدا روان پریشی است با نام سیمون ایندرا با بازی روژه دوما که خود را نقاش و موسیقی دان نابغه ای معرفی نموده از کمیسر دعوت میکند تا به آدرس هنری مارتین پلاک 98 برای تحسین یک نقاشی برود.
کمیسر با اتفاق مردانش به هنگام تحقیق و تفحص از محل مربوطه که ساختمانی است قدیمی با معماری عجیب ،در زیر زمین تاریک بنا به درب بزرگ و فولادی برخورد میکند که در واقع سنگ قبری است عمودی بر دفینه ای دهشتناک...

میشل دوشوسوآ در نقش کمیسر گابوریت

کمیسر به همراه سه تن از افرادش در تلاش دوم اینبار با تجهیزات پزشکی چون ماسک و غیره  موفق به ورود به اتاق حاوی گاز سمی شده با صحنه ای دلهره آور از جنایت و قتل روبرو میشود
،اجساد متعفن ده زن و مرد بر سر میزی که دعوت به مهمانی مرگ و اسیر انتقامی  زجرآور گشته بودند.

اما نقطه ی بارز مشهود در محل جنایت طرح زیبای نگاشته شده بر روی یکی از دیوارها به سبک  شام آخر اثر بی بدیل لئوناردو داوینچی است که بیانگر حالات میزبان و میهمانان قبل جنایت بزرگ بوده پر از رمز و راز و البته سرنخ هایی عامدانه  ، چونانکه کمیسر را آگاه بدین امر نمود که بازرس مقتول بواقع یکی از دوازده قربانی حاضر در تصویر و غایب در محل بوده است!

سیمون ایندرا با بازی روژه دوما - لوسینه با بازی فیونا گلن

این فیلم نخستین بار با عنوان شام آخر درنوروز یکی از سالهای اوایل دهه ی هفتاد  از شبکه ی یک پخش گردید که به دلیل اقبال عمومی مردم مسئولان وقت تلوزیون را مجبور به باز پخش مجدد آن به فاصله ی چند روز نمود.

کمیسر ریتا کیکرمن با بازی تانیا لوپرت

سکانس پایانی در محل اجرای ارکستر سمفونیک،تکمیل اثر هنری از سوی قاتل هنرمند با شکار قربانی آخر توسط اسنایپر که با حضور و دخالت کمیسر جوان به خودکشی نابغه ی سادیسمی داستان می انجامد.

موسیقی فیلم اثر ژاک لوسیه آهنگساز و نوازنده ی فرانسوی پیانوی جاز میباشد.

برای دیدن تصاویر در اندازه ی واقعی بر روی هرکدام کلیک نمایید.

        

*(انتقام ایندرا)Indras Rache - (آقایSاسرارآمیز)The Enigmatic Mister S


مراد بیگ : من ادعائی ندارم ، خاله لیلا : ادعائی ندارم خودش کم ادعائی نیست .
۱۳۹۶/۱۲/۲۹ صبح ۱۲:۵۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : لوک مک گرگور, شارینگهام, سروان رنو, پرنسس آنا, دون دیه‌گو دلاوگا, Classic, زرد ابری, سناتور, مموله, کاپیتان اسکای, rahgozar_bineshan, پیرمرد, پروفسور, آدمیرال گلوبال, کلانتر چانس, آرلینگتون, Dude, باربوسا, مکس دی وینتر, کنتس پابرهنه
لوک مک گرگور آفلاین
جوینده َطلا
***

ارسال ها: 210
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۶/۶/۳۱
اعتبار: 24


تشکرها : 1000
( 1623 تشکر در 207 ارسال )
شماره ارسال: #68
RE: برنامه های دهه 70

در اواخر دهه هفتاد بینندگان تلویزیون ایران در بعد از ظهر روز جمعه شاهد فیلمی بودند که به نوعی برای خیلی ها تازگی داشت. چرا که مشابه ان فیلم به ندرت از تلویزیون نمایش داده می شد.

این فیلم استرالیایی که کودا نام داشت، برای بیننده ای که به اینگونه فیلمها عادت نداشت، تجربه ای بسیار ترسناک و سرشار از استرس محسوب می شد.

فضای داستان بیشتر در یک دانشگاه می گذشت که در ان دختران دانشجوی رشته موسیقی به قتل می رسیدند. شخصی که ماسک وحشتناکی بر چهره می زند مسبب قتل ها است. اما او چه کسی است؟ در هنگام قتل یکی از دخترها‌، مردی آن اطراف دیده می شود. از آنجایی که او متهم اصلی است از انجا می گریزد. از قضا او همسر سابق زن نقش اصلی داستان است. وی به قصد درخواست کمک به منزل همسر سابقش می رود. زن با وجود شک و تردید او را به منزلش راه می دهد. اما آیا تصمیم وی عاقلانه است؟

کرگ لهیف کارگردان استرالیایی فیلم که در سال ۲۰۱۴ از دنیا رفت و در کارنامه اش فیلمهای ترسناک دیگری نیز به چشم می خورند اظهار کرده بود که برای ساخت این فیلم از کارهای آلفرد هیچکاک و برایان دی پالما الهام گرفته است.

از انجایی که فیلم در دانشکده رشته موسیقی می گذرد، موسیقی کل فیلم را در برگرفته است. موسیقی که فیلم را احاطه کرده است فضای فیلم را به شدت دلهره اور و محیطش را بسیار ناامن جلوه داده است.

اینگونه فیلمها معمولا دارای صحنه های برهنگی بسیارند و در نتیجه از تلویزیون ملی ایران نشان داده نمی شوند. اما از انجایی که این فیلم تقریبا فاقد اینگونه صحنه ها بود در سال ۱۳۷۶ و یا ۱۳۷۷ میهمان خانواده ها شد.

برای کسانی که این فیلم بسیار کمیاب را به خاطر می آورند و با آن خاطره دارند، تماشای دوباره اش خالی از لطف نیست. می توانید از لینک زیر به تماشای آن بنشینید و یاد گذشته ها را زنده کنید.

https://m.y o u t u b e . c o m/watch?v=FNJmhJY9u5M


من به شانس اعتقاد ندارم. به خودم اعتقاد دارم!
۱۳۹۷/۱/۱۵ صبح ۰۱:۴۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : مراد بیگ, سروان رنو, زرد ابری, مموله, پیرمرد, پروفسور, مارادونا, آرلینگتون, باربوسا, مکس دی وینتر
دون دیه‌گو دلاوگا آفلاین
مسافر سبزـپوش کافه
***

ارسال ها: 260
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۵/۱۲/۶
اعتبار: 31


تشکرها : 1227
( 2927 تشکر در 246 ارسال )
شماره ارسال: #69
RE: برنامه های دهه 70

با پوزش، مطلبی که نوشته بودم را به محل مناسبتری در اینجا منتقل کردم.shrmmm!


اگر قرار باشد سر یک سامورایی به ناگاه قطع شود، او باید بتواند یک کار دیگر را هم به انجام برساند با موفقیّت.
۱۳۹۷/۱۰/۱۷ صبح ۰۴:۰۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : مراد بیگ, سروان رنو, زرد ابری, باربوسا
زرد ابری آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 923
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۱/۲/۳۰
اعتبار: 68


تشکرها : 10271
( 8710 تشکر در 516 ارسال )
شماره ارسال: #70
RE: برنامه های دهه 70

(۱۳۹۶/۱۰/۲۹ صبح ۱۰:۰۸)لوک مک گرگور نوشته شده:  

حیف است که چنین تایپیکی وجود داشته باشد اما در آن درباره یکی از جذاب ترین سریالهای پخش شده در دهه هفتاد صحبت نشود. سال 1375 زمانی که تقریبا کودکی را تمام کرده بودم و داشتم وارد دوران نوجوانی می شدم یک مینی سریال آلمانی از تلویزیون پخش شد. اثری که به یکی از محبوب ترین سریال های عمرم بدل گشت.سریالی که ساختارش آنقدر به من چسبید که پس از آن کمتر فیلم یا سریالی توانست آن حال و هوا را در من زنده کند.

این سریال آلمانی محصول 1989 که زیبایی موسیقی تیتراژش دست کمی از خود آن سریال جذاب نداشت با کلی سانسور و تغییر نام به اسم برنامه ای برای جنایت پخش شد. داستان یک متخصص کامپیوتر جوان به نام پل دیوید (پیتر ستمن )که پس از تماس تلفنی مشکوک دوستش فیلیکس که او را به فرار ترغیب می کند، از همه جا بی خبر به کشورش آلمان بر می گردد بدون آنکه بداند عده ای قصد کشتنش را دارند، پلیس او را متهم به قتل کرده است و زنی زیبا و مرموز به نام لیزا (با بازیگری گودرون لند گریبه بازیگر مشهور آلمانی آن دوران )که به وی کمک می رساند اما با اینحال مشخص نیست که دقیقا به کدام جبهه وابسته است! قضیه زمانی پیچیده تر می شود که فیلیکس (کریستین برکل ) دوست قدیمی پل ظاهرا در انفجار جان خود را از دست می دهد اما ...

من هیچگاه طرفدار فیلمهای گانگستری نبودم و جالب اینکه این سریال با وجود اینکه مافیا نقش مهمی در داستان دارد اما سریال مافیایی محسوب نمی شود! در واقع معیارهایی که برای شکل گیری یک آثر گانگستری الزامی هستند اینجا به چشم نمی خورند.

نام اصلی سریال حرام زاده است که در واقع کلمه عبور شبکه کامپیوتری گانگسترها می باشد.

عکسی از رئیس خونسرد و نابکار گانگسترها

یکی از نکات قابل توجه سریال فرستادن پیغام از طریق کامپیوتر به کامپیوتر دیگر بدون استفاده از اینترنت بود و این برای بیشتر مردم که در آنزمان زیاد با کامپیوتر آشنایی نداشتند اتفاقی عجیب و جالب به حساب می آمد.

پل دیوید کاراکتر اصلی فیلم یک انسان کاملا عادی اما با دانش کامپیوتری فوق العاده بود. مردی که زیر دستان اعضای مافیا کتک جانانه می خورد بدون آن که بتواند کوچکترین حرکت دفاعی از خود نشان دهد، أما کلک های کامپیوتری را به خوبی می شناخت و از آنها در راه اهداف خویش استفاده می کرد.

تیتراژ نسخه اصلی سریال همراه با موسیقی جذاب و خاطره انگیزش و البته تصاویری از  آن

https://m.y o u t u b e . c o m/watch?feature=youtu.be&v=eWVc4teYXOo

اینکه چه کسی مدیر دوبلاژ سریال بوده است را نمی دانم. اما امیر هوشنگ زند کاراکتر پل دیوید را دوبله می کرد. عباس نباتی فیلیکس را، زهره شکوفنده لیزا و ایرج رضایی، تورج مهرزادیان و زهرا آقا رضا نیز در دوبله این آثر شرکت داشتند.

صدای منحصر به فرد بهمن هاشمی ( دوبلوری که می توانست جزو بهترین ها باشد ) نیز به جای نقش کوتاهی در سریال شنیده می شود.

از لینک زیر دانلود نمایید

http://s8.picofile.com/file/8348587518/bastard.mp4.html


چرا خدایی را نپرستم که مرا آفریده است و بازگشت همه به سوی اوست؟ (آیه 22 ، سوره یس)
۱۳۹۷/۱۰/۲۱ عصر ۰۶:۴۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سروان رنو, مموله, rahgozar_bineshan, پیرمرد, شارینگهام, مارادونا, باربوسا, مکس دی وینتر
سناتور آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 647
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۲/۴
اعتبار: 36


تشکرها : 3690
( 4535 تشکر در 390 ارسال )
شماره ارسال: #71
RE: همه چیز در پایان است

(۱۳۹۶/۱۲/۲۹ صبح ۱۲:۵۳)مراد بیگ نوشته شده:  

برخی آثار تلوزیونی خوش ساخت را که از نمایشنامه ای قوی با کارگردانی حرفه ای  سود میبرند میتوان هم تراز آثار کلاسیک معرفی نمود بخصوص وقتی پای خاطرات نوستالژیک مشترک در میان باشد و عدم دسترسی مجدد به آن غم و حسرتی دوچندان را در روح و روان آدمی ایجاد کند.

Tout est dans la fin* - 1987

http://www.imdb.com/title/tt0302063/

فیلم تلوزیونی همه چیز در پایان است فیلمی دوقسمتی در ژانر معمایی،جنایی و درام به کارگردانی ژان دولانوا محصول سال 1987 فرانسه است.
نمایشنامه ی فیلم نوشته ی ژان دولانوا و روژه بوسینو سناریویی اقتباسی است از رمان مشهوری با همین عنوان اثر گیلبرت پروتِئو نوشته شده به سال 1971 میلادیست که با جمله ای از کمیسر جوان داستان آغاز میگردد:خدایا آیا این کار پایان نخواهد گرفت؟

وجه تسمیه رمان برگرفته از همین دیالوگ می باشد.

کمیسر لوئیس گابوریت با بازی میشل دشوسوآ  ،مأمور رسیگی پرونده ی  بازرس پلیسی است که به شکل مرموزی بقتل رسیده است،در جریان تحقیقات به نوار صوتی ضبط شده ای دست پیدا میکند که حاوی پیامی است پر رمز و راز و تأمل انگیز ،صاحب صدا روان پریشی است با نام سیمون ایندرا با بازی روژه دوما که خود را نقاش و موسیقی دان نابغه ای معرفی نموده از کمیسر دعوت میکند تا به آدرس هنری مارتین پلاک 98 برای تحسین یک نقاشی برود.
کمیسر با اتفاق مردانش به هنگام تحقیق و تفحص از محل مربوطه که ساختمانی است قدیمی با معماری عجیب ،در زیر زمین تاریک بنا به درب بزرگ و فولادی برخورد میکند که در واقع سنگ قبری است عمودی بر دفینه ای دهشتناک...

میشل دوشوسوآ در نقش کمیسر گابوریت

کمیسر به همراه سه تن از افرادش در تلاش دوم اینبار با تجهیزات پزشکی چون ماسک و غیره  موفق به ورود به اتاق حاوی گاز سمی شده با صحنه ای دلهره آور از جنایت و قتل روبرو میشود
،اجساد متعفن ده زن و مرد بر سر میزی که دعوت به مهمانی مرگ و اسیر انتقامی  زجرآور گشته بودند.

اما نقطه ی بارز مشهود در محل جنایت طرح زیبای نگاشته شده بر روی یکی از دیوارها به سبک  شام آخر اثر بی بدیل لئوناردو داوینچی است که بیانگر حالات میزبان و میهمانان قبل جنایت بزرگ بوده پر از رمز و راز و البته سرنخ هایی عامدانه  ، چونانکه کمیسر را آگاه بدین امر نمود که بازرس مقتول بواقع یکی از دوازده قربانی حاضر در تصویر و غایب در محل بوده است!

سیمون ایندرا با بازی روژه دوما - لوسینه با بازی فیونا گلن

این فیلم نخستین بار با عنوان شام آخر درنوروز یکی از سالهای اوایل دهه ی هفتاد  از شبکه ی یک پخش گردید که به دلیل اقبال عمومی مردم مسئولان وقت تلوزیون را مجبور به باز پخش مجدد آن به فاصله ی چند روز نمود.

کمیسر ریتا کیکرمن با بازی تانیا لوپرت

سکانس پایانی در محل اجرای ارکستر سمفونیک،تکمیل اثر هنری از سوی قاتل هنرمند با شکار قربانی آخر توسط اسنایپر که با حضور و دخالت کمیسر جوان به خودکشی نابغه ی سادیسمی داستان می انجامد.

موسیقی فیلم اثر ژاک لوسیه آهنگساز و نوازنده ی فرانسوی پیانوی جاز میباشد.

برای دیدن تصاویر در اندازه ی واقعی بر روی هرکدام کلیک نمایید.

        

*(انتقام ایندرا)Indras Rache - (آقایSاسرارآمیز)The Enigmatic Mister S

یادش بخیر.

خیلی دوست داشتم این فیلم رو یک بار دیگه دوبله ببینم با صدای به یادماندنی و اغلب منفی زنده یاد خسرو شایگان

۱۳۹۷/۱۰/۲۱ عصر ۱۰:۱۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : ماهی گیر, مموله, زرد ابری, ژنرال, rahgozar_bineshan, مراد بیگ, شارینگهام, باربوسا
مراد بیگ آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 388
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۵/۱/۱۰
اعتبار: 36


تشکرها : 2693
( 2391 تشکر در 283 ارسال )
شماره ارسال: #72
Video سریال معلم جزیره - (Twenty Four Eyes - 1979)


رمان بیست و چهار چشم اثر ساکائه تِسوبویی رمان نویس و شاعر ژاپنی به سال 1952 میلادی هفت سال بعد از تسلیم ژاپن  در جنگ جهانی دوم مقابل متّفقین به رشته ی تحریر درآمد.


رمان بیست و چهار چشم - ساکائه تِسوبویی


بیست و چهار چشم داستان سرگذشت معلم دلسوز و سخت کوشی است که با سخاوت و صبر و مهربانی به جنگ محرومیت تاخته ، فاصله ی مکنت و فقر را با دوچرخه ای از میان برداشته ، از غریبه ای بی ادعا در ابتدا ، به قهرمانی بزرگ در قلب کوچک کودکان خُرد مبدل میشود ، اما در آغازی که فاصله اش با پایان بیش از سه بهار طول نمیکشد دست تقدیر سرنوشت تلخ جدایی را رقم میزند ، عیان تر از آنکه در درد و شادی سَبُک  جشنی گم شود ... گران تر از آنکه شور میهن پرستی و ادب حضور در مقام آموزگار ، ازسنگینی یک هجران ابدی ، کمر از او خم نکند...


 

فیلم سینمایی بیست و چهار چشم - 1954


از این اثر حماسی اما کارهای بسیاری در رسانه ی تبلیغاتی  سینما و تلوزیون  ژاپن به ثبت رسیده است:


عنوان

سال تولید

کانال تلویزیونی

کارگردان

فیلمنامه نویس

بازیگر نقش هیساکو اوییشی

فیلم سینمایی بیست و چهار چشم

1954

-

کیسوکه کینوشیتا

کیسوکه کینوشیتا

هیدوکه تاکامینه

7

مینی سریال  بیست و چهار چشم

1964

TV Tokyo

کیسوکه کینوشیتا

یوکه تایی

کاگاوا کیوکو

2

سریال تلویزیونی بیست و چهار چشم

1967

TV Asahi

سیجی هیساواتسو

یوکو نیشیزاوا

میتسویو کامه ای

1

سریال بیست و چهار چشم

بخش اول : پسران

بخش دوم : پسران گاوچران*1

1974

1976

NHK

کازویا ساتو

یوشیکا اوگیوارا

کیکو سوگیتا

8

مینی سریال بیست و چهار چشم

معلم جزیره

1979

TBS

؟

توشیرو آشیزاوا

کائوری شیما

3

انیمیشن بیست و چهار چشم

1980

Fuji TV

آکیو جیسوجی

ساکائه تسو بویی

چیکو بایشو (صدا)

فیلم سینمایی بیست و چهار چشم -   نسخه ی باز سازی شده

1987

-

شیزو یاماگوچی


شینجی ناکاگاوا


کویچی هاتوری


یوزو ایزوزاکی

کیسوکه کینوشیتا

یوکو تاناکا

4

فیلم تلویزیونی بیست و چهار چشم

2005

NTV

؟

توشیرو تراوا

هیتومی کروکی

5

فیلم تلویزیونی بیست و چهار چشم

2013

TV Asahi

نائومی تامورا

یوریکو یوکاری

نائو ماتسوشیتا

6


بازیگران زن نقش خانوم هیساکو اوییشی در یک قاب



اما بگمانم نکته ای که جالب توجه دوستان نوستالژیک بازمان قرار خواهد گرفت حضور یوکو تاناکا بازیگر نقش دوران جوانی اوشین، در نقش هیساکو اوییشی در نسخه ی بازسازی شده ی فیلم سینمایی بیست و چهار چشم به سال 1987 خواهد بود ، درست چهار سال پس از اتمام کار سریال سالهای دور از خانه.


 مینی سریال معلم جزیره  توسط شبکه ی تلوزیونی  TBS به سال 1979 ساخته و بلافاصله از 31 مارچ 1979 تا تاریخ نهم جولای همان سال به صورت روزانه در برنامه ای با عنوان تئاتر عشق *2 به پخش عموم رسید ؛ فیلمنامه ی مجموعه کاری است از توشیرو آشیزاوا ،   اما از کارگردان تلویزیونی اثر خبری در دسترس نیست.


https://www.imdb.com/title/tt2961732/?re...lmg_act_29


کائوری شیما بازیگر نقش هیساکو اوییشی در سریال معلم جزیزه


*1 نکته ی جالب توجه اینکه از نسخه ی سال 1974 این اثر بدلیل استفاده ی مجدد از نوار ارجینال و مادر مجموعه برای مجموعه ی دیگر هیچ اثر و سرنخی بر جای نمانده است ، هرچند که به نظر میرسد همین اتفاق برای سریال نوستالژیک خودمان هم اتفاق افتاده باشد که به موازات عدم پخش مجدد این اثر از تلویزیون ملی خودمان ، اینچنین در یافتن پاره عکسی از آن نیز محروم بمانیم.


*2 تئاتر عشق برنامه ای بود برای معرفی و پخش سریالهای تلوزیونی روزانه(در مجموع 216 اثر) ، توسط ایستگاههای وابسته به کانال تلوزیونی TBS  ، در فاصله ی بین سالهای 1969 –2009 ( برنامه ای تخصصی مثال برنامه هنر هفتم خودمان).


مراد بیگ : من ادعائی ندارم ، خاله لیلا : ادعائی ندارم خودش کم ادعائی نیست .
۱۳۹۷/۱۱/۲۵ عصر ۰۸:۵۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : دون دیه‌گو دلاوگا, سروان رنو, مموله, جناب سرگرد, کاپیتان اسکای, لو هارپر, لوک مک گرگور, Classic, tom sawyer, شارینگهام, زرد ابری, پیرمرد, مارک واتنی, پروفسور, پرنسس آنا, Kathy Day, مورفیوس, پهلوان جواد, آرلینگتون, Dude, باربوسا, مکس دی وینتر
پیرمرد آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 253
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۶/۶
اعتبار: 55


تشکرها : 6321
( 4663 تشکر در 174 ارسال )
شماره ارسال: #73
مینی سریال قلب

قلب 

 محصول 1984 ایتالیا، فرانسه سوئیس


این مینی سریال که در واقع همان داستان آشنای بچه های مدرسه والت است در اواسط دهۀ هفتاد از شبکۀ دو پخش شد. آغاز داستان از مواجهۀ انریکو با گالونی(در سریال Garrone گَرُّنِ، شاید در زمان ترجمۀ دیالوگ بچه های مدرسۀ والت تشخیص داده شده بوده که با توجه به جثۀ بزرگ این پرسوناژ، نام گالونی مناسب تر است، شاید هم گوش ما ر را لام می شنید!) در هنگام سوار شدن به قطاری است که گالونی لوکوموتیوران آن است. گالونی همچون ایام کودکی در حال گاز زدن به قطعه نانی است. خاطرات کودکی انریکو که به عنوان افسر به جبهه های جنگ جهانی اول اعزام می شود، شروع به مرور از ذهنش می کند.

در لابلای مرور خاطرات، وقایعی در زمان حال در میدان جنگ، در شهر تورین، و در خانۀ پدری انریکو نیز رخ می دهد که به نظرم به جذابیت مرور خاطرات مدرسۀ والت نیست. این سریال در ذکر خاطرات انریکو به نظر وفادارتر به متن اصلی داستان قلب نوشتۀ ادموندو دِ آمیچیس Edmondo De Amicis است.

چند صحنه از این سریال برایم جالب بود که که ویدئوی برخی از آن ها را توانستم پیدا کنم و قرار می دهم. صحنۀ اول جاییست که پدر یا پدربزرگ یکی از بچه ها که سربازی بازنشسته است و سالها با داستان گویی از حضورش در جبهه همراه ژنرال امبرتو و اینکه چگونه در میدان با تشکیل چهارضلعی دفاعی، نتیجۀ نبرد تغییر کرده است، اطرافیانش را سرگرم و البته گاهی به ستوه آورده است، در هنگام عبور ژنرال از شهر تورین و در بین استقبال از وی ناگهان فریاد می زند" زنده باد چهارضلعی دفاعی هنگ چهل و هفتم" و خود را به ژنرال می رساند و ژنرال با او دست می دهد. پیرمرد لحظه ای مبهوت به دست خودش که از دست ژنرال خارج شده است نگاه می کند و با افتخار دستش را به طرف مردم بالا می گیرد و به همه نشان می دهد.

 صحنۀ دیگر جاییست که استاردی همکلاس کوشا امّا کم هوش انریکو در نوبت حضور در امتحان شفاهی نشسته است و مشغول مطالعه است. بچه ها متوجه می شوند استاردی تمام کتاب را واو به واو حفظ است اما مشکلی که دارد اینست که نمی تواند سؤال را با متن تطابق دهد ولی در صورت دانستن شماره صفحۀ کتاب، تمام متن آن صفحه را به سرعت می گوید. بچه ها تصمیم می گیرند از پشت سر سؤال کننده ها شماره صفحه را با انگشتان دست به استاردی نشان دهند. در حین اینکار آقای پربونی متوجه کار بچه ها می شود امّا ممانعت نمی کند.

در هنگام اهدای جوایز دیراسی که همیشه نفر اول بوده است قبل از اعلام نام نفر از جا برمیخیزد که به طرف محل اهدای جوایز ولی با شنیدن نام استاردی به عنوان نفر اول و نام خودش به عنوان نفر دوم با قهر سالن را ترک می کند.

۱۳۹۹/۳/۲ صبح ۰۷:۰۷
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : مراد بیگ, لوک مک گرگور, مارک واتنی, دون دیه‌گو دلاوگا, کاپیتان اسکای, کنتس پابرهنه, پروفسور, پرنسس آنا, Savezva, Kathy Day, سروان رنو, Classic, Kurt Steiner, هستی گرا, آدمیرال گلوبال, مورفیوس, زرد ابری, پهلوان جواد, آلبرت کمپیون, شارینگهام, Dude, مکس دی وینتر
پیرمرد آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 253
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۶/۶
اعتبار: 55


تشکرها : 6321
( 4663 تشکر در 174 ارسال )
شماره ارسال: #74
[split] قهوه خانه ی کافه کلاسیک

جای این پست در تاپیک برنامه های دهه هفتاد است ولی برای پیشگیری از وقفه در بین پستهای ارزندۀ دوست عزیز و گرانقدر کورت اشتاینر، مطلب را در اینجا به امانت می گذارم تا در سر فرصت توسط مدیریت محترم کافه به تاپیک مربوط به آن، منتقل شود. 

چند شب قبل، دوست بزرگوار و پدرخواندۀ بازنشستۀکافه، دون ویتو کورلئونه، یادی از نویسندۀ شهیر امریکایی، جک لندن کردند که موجب تداعی دو سریال پخش شده در دهۀ هفتاد در ذهنم شد.

سریال اول که بر مبنای رمان "آوای وحش" ساخته شده، محصول مشترک یوگسلاوی سابق وایتالیا در سال 1973 است و اوایل دهۀ هفتاد از شبکۀ دو پخش می شد، که رمز پیدا کردن  آن، نام بازیگر نقش مکمل مرد، "حسین چوکیس" با اصالت بوسنیایی بود. شنیدن این اسم در تیتراژ سریالی که بیشتر اسامی در تیتراژ آن ایتالیایی بودند و در مجموع ایتالیایی به نظر می آمد، خیلی عجیب بود.

سریال دیگر محصول مشترک آلمان، روسیه و لهستان در سال 1993 با بازیگران عموماً امریکایی برای نقشهای اصلی است که نام فارسی آن را فراموش کرده ام و از شبکۀ سه احتمالاً تابستان 74 یا 75 پخش می شد.  رمز یافتن آن نام بازیگر نقش اول مارک پیلو و البته مهمتر از آن نام پرسوناژ آن در سریال یعنی آلاسکا کید است.

 این مجموعه چندان به داستانهای جک لندن وفادار نیست ولی شمایی کلی از ماجراهای آن دوران و جویندگان طلا در آلاسکا ارائه می دهد. آلاسکا و دوستش شُرتی، در جستجوی طلا به شمال می روند، در بین راه با خانواده ای آلمانی آشنا می شوند که هر از گاهی در مراحل متفاوت سریال برخوردها و تعاملاتی بین کید و شرتی و اعضای این خانواده بویژه دختر جوان آنها شکل می گیرد. از قسمتهای به یاد ماندنی این سریال، زمانی است که کید و دوستش تمام سرمایۀ خود را صرف خرید چندهزار عدد تخم مرغ می کنند با این امید که آنها با سود بالایی در آلاسکا به جویندگان طلا بفروشند امّا تمامی تخم مرغها فاسد و گندیده است. قسمت دیگر آشنایی کید با دختر رئیس قبیله ای سرخپوست با نام لابیسکوئی که نهایتاً ناکام می ماند و دختر از دنیا می رود.

احتمالاً مدیر دوبلاژ این سریال آقای جلال مقامی بودند و به جای آلاسکا کید هم خودشان صحبت می کردند. دوبلور شُرتی آقای ایرج رضایی و دوبلور شریک دیگر کید که در نسخۀ فارسی عموی کید نامیده می شود، مرحوم ایرج دوستدار بود و به جای دختر آلمانی، جوی، خانم زهره شکوفنده صحبت میکردند. دوبلور لابیسکوئی اگر اشتباه نکنم خانم فریبا رمضانپور بودند. صدای مرحوم حسین عرفانی در بعضی قسمتها شنیده می شد.

۱۳۹۹/۳/۱۴ عصر ۰۳:۱۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : پرنسس آنا, Kurt Steiner, مارک واتنی, کنتس پابرهنه, پروفسور, Kathy Day, سگارو, مراد بیگ, دون دیه‌گو دلاوگا, زرد ابری, rahgozar_bineshan, سروان رنو, Classic, Savezva, شارینگهام, هستی گرا, بانو الیزا, باربوسا, مکس دی وینتر, لوک مک گرگور
لوک مک گرگور آفلاین
جوینده َطلا
***

ارسال ها: 210
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۶/۶/۳۱
اعتبار: 24


تشکرها : 1000
( 1623 تشکر در 207 ارسال )
شماره ارسال: #75
RE: برنامه های دهه 70

از سریال های پخش شده از تلویزیون ملی در آن سال‌ها، سریال کودکانه مک گی و من بود که جنبه آموزشی داشت. داستان این سریال آمریکایی به یک خانواده می پرداخت و قرار بود که در آن مسائل اخلاقی را در بچه ها تقویت کند. البته سریال فضای عرفانی به خود نگرفته بود و تنها سعی می کرد مسائلی چون صداقت، ایمان و غیره را به بچه ها آموزش دهد و آنها را با عواقب کارهای نادرست آشنا کند. نقش اصلی سریال پسربچه ای به نام نیکلاس مارتین بود که به همراه خانواده اش در منزل مادربزرگش زندگی می کردند. پسرک یک دوست خیالی کارتونی به نام مک گی هم داشت. به همین دلیل این سریال مرا یاد سریال آلمانی وروجک و آقای نجار می انداخت. چرا که در آن سریال نیز همه بازیگر بودند و یک شخصیت کارتونی همراهی شان می کرد. با این تفاوت که در سریال وروجک و آقای نجار بازیگر پیرمرد و شخصیت کارتونی کم سن و سال بود. اما در این سریال بازیگر نوجوان و شخصیت کارتونی یک پیرمرد بود.

خود من هیچکدام از این دو سریال را دوست نداشتم اما هر دو مخصوصا برای بیننده کم سن و سال قابل تماشا بودند.

معمولا در سریال های خارجی که برای بچه ها ساخته می شوند از لوکیشن های زیبایی چون جنگل، دریا، کوهستان، دشت و کلا مناطق دیدنی استفاده می شود و اگر قرار باشد بیننده پیامی انسان دوستانه از سریال بگیرد آنرا از لابه لای حوادث و عملکرد شخصیت های محبوبش به دست می آورد. اما عموم سریال هایی که در ایران برای بچه ها ساخته می شدند، اوج خلاقیتشان این بود که نشان دهند چند تا بچه توی کوچه و محله شان بازی می کنند و در پس آن هم به شکلی مستقیم پیام‌های اخلاقی ریز و درشتی را تقدیم بیننده می کردند که در نهایت هم نمی فهمیدیم ارتباط شان با کل سریال چه بود! سریال مک گی و من نیز تقریبا چنین حالتی داشت. در واقع داستان پردازی اش فدای پیامهای اخلاقی آن شده بود. مثلا در یکی از قسمتها نیکلاس مخفیانه برای تماشای یک فیلم ترسناک به سینما رفته بود و با یک روایت بسیار ساده در نهایت به این نتیجه رسید که این فیلم‌ها برای هم سن و سالانش مناسب نیستند!

ندیدم کسی در کافه یادی از این سریال کرده باشد. منم گفتم یک پست را به آن اختصاص دهم.


من به شانس اعتقاد ندارم. به خودم اعتقاد دارم!
۱۳۹۹/۵/۲۹ صبح ۰۷:۰۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : کنتس پابرهنه, Classic, مارک واتنی, پهلوان جواد, دون دیه‌گو دلاوگا, Kathy Day, سروان رنو, Emiliano, پروفسور, پرنسس آنا, مورفیوس, زرد ابری, Savezva, آلبرت کمپیون, کاپیتان باگواش, کلانتر چانس, آرلینگتون, باربوسا, پیرمرد, مکس دی وینتر
لوک مک گرگور آفلاین
جوینده َطلا
***

ارسال ها: 210
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۶/۶/۳۱
اعتبار: 24


تشکرها : 1000
( 1623 تشکر در 207 ارسال )
شماره ارسال: #76
RE: برنامه های دهه 70

نوروز سال ۱۳۸۰ بود که گروه کودک و نوجوان شبکه یک دست به پخش سریالی لهستانی زد. اعتقاد خیلی ها بر این است که لهستان در صنعت سینما و تلویزیون موفقیت بسیاری از کشورهای غربی را ندارد. خوب شاید این دیدگاه اشتباهی نباشد, اما ایندفعه فرق می کرد. این سریال که ماشین سحرآمیز نام داشت از بسیاری از سریال های کودکانه کشورهای دیگر زیباتر بود و خلاقیت بیشتری داشت. به طوری که منی که دیگر کودک نبودم نیز از تماشایش لذت بردم. این سریال که در دو فصل ساخته شده بود با کلی سانسور به عنوان یک فصل از تلویزیون ایران پخش شد. البته به نظر می رسد نام اصلی سریال ماشین تغییر است.

داستان سریال درباره شش کودک و نوجوان دختر و پسر بود که قرار بود به همراه دو مربی که یک مرد و زن جوان بودند(زن و شوهر در نسخه ایرانی) در یک عمارت بزرگ زندگی کنند. مرد جوان که من آن زمان فکر می کردم بسیار خوش تیپ است! فیلیپ نام داشت و خانم جوان همراهش نیز آنا بود. نکته جالب توجه اینکه کارهای اداری و سایر مسائل مربوط به بزرگسالان بر عهده آنا بود و ما فیلیپ را تنها در حال بازی با بچه ها می دیدیم! داستان از زمانی جالب می شد که بچه ها در زیرزمین منزل با یک ماشین سحرآمیز روبه‌رو شدند و هر کس و یا هر شئ داخل آن می شد تغییر می کرد و البته ساعت نه شب به حالت طبیعی خود باز می گشت. فیلیپ که گویا مانند بچه ها علافه مند به ماجراجویی بود دلش می خواست به همراه آن بچه ها عملکرد دستگاه را ببیند. به خاطر همین بچه ها او را بسیار دوست داشتند. اما آنا که علاقه ای به تغییر نداشت, سعی می کرد مانع آنها شود. اگر چه فیلیپ و بچه ها همیشه قادر بودند که دل او را به دست آورده و کاری که دوست دارند انجام دهند!

در یکی از قسمت ها پیرزنی داخل ماشین سحرآمیز می شود و کودکی های آن خانم از ماشین بیرون می آید. فیلیپ، آنا و بچه ها برای اینکه آن دختر بچه وحشت زده نشود تظاهر می کنند که سال ۱۹۳۴ است و مادرش به دنبالش خواهد آمد. از آنجایی که در زمان کودکی آن پیرزن مردم سنتی تر بودند و پسر بچه ها و دختر بچه ها هم گروه و یا هم بازی نمی‌شدند، پسر های گروه مجبور شدند لباس دخترانه به تن نمایند و تظاهر به دختر بودن بکنند! آنها مجبورند نقش بازی کنند تا ساعت نه شب شود و همه چیز به روال عادی برگردد. اما همه چیز هم به سادگی پیش نمی رود.

فصل اول این سریال عجیب و بامزه در سال ۱۹۹۵ در هفت قسمت عرضه شد و سال پس از آن نیز لهستان سری دوم آن را در پنج قسمت پخش کرد. البته در فصل اول ماشین سحرآمیز در دریاچه سقوط می کند و قدرت جادویی خود را از دست می دهد. در فصل دوم این آب چاه است که انسانها را به شکلی جادویی تغییر می دهد. قسمتی در فصل دوم که به مراسم عروسی فیلیپ و آنا می پردازد در ایران حذف شده بود. در این قسمت به واسطه جادوی آب, پنج دختر با لباس عروسی سر می رسند و ادعا می کنند که فیلیپ نامزد آنهاست! آنا که شوکه شده از کلیسا می گریزد.

جانیوری بروناف که آن زمان جوانی سی و چند ساله بود در نقش فیلیپ بازی می کرد و دوبلور وی نیز کیکاووس یاکیده بود. اوا گاوریلوک هم بازیگر نقش آنا بود. عجیب اینکه هر چه سریال جلوتر رفت نقش های فیلیپ و آنا کمرنگ و کمرنگ تر شدند و در قسمت های پایانی پخش شده در تلویزیون ایران، بیننده فقط بچه ها را می دید که در حال ماجراجویی بودند, بدون آنکه مربی بالای سرشان باشد. به نظر می رسد که سانسور در این قضیه بی تاثیر نبوده است. اما هر چه که بود عید نوروز آن سال به لطف پخش این سریال مفرح شده بود. بعد از پخش چند سریال نچسب در آن سالها، ماشین سحرآمیز شادی، خنده، آرامش و دنیایی پر از خلاقیت را برای کودکان و نوجوانان آن سالها به ارمغان آورده بود.


من به شانس اعتقاد ندارم. به خودم اعتقاد دارم!
۱۳۹۹/۱۱/۱۰ صبح ۰۷:۵۷
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سروان رنو, مراد بیگ, مارک واتنی, پروفسور, ماهی گیر, آلبرت کمپیون, کنتس پابرهنه, بانو الیزا, Kathy Day, شارینگهام, مورفیوس, باربوسا, پیرمرد, مکس دی وینتر
ماهی گیر آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 273
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۶/۱۲
اعتبار: 23


تشکرها : 3019
( 1153 تشکر در 188 ارسال )
شماره ارسال: #77
RE: برنامه های دهه 70

سلام

ممنون لوک عزیز برای یادآوری این سریال زیبا

این سریال جزو درخواست های من هم بود که در تاپیک درخواست نام فیلم مطرح کرده بودم

به اشتباه مرادبیگ نوشته بودم البته ایشون هم کمکهای ارزشمند زیادی داشته اند:!z564b


دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی ..... زنهار بد مکن که نکردست عاقلی
۱۳۹۹/۱۱/۱۰ صبح ۱۱:۵۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : پهلوان جواد, مراد بیگ, آلبرت کمپیون, مارک واتنی, لوک مک گرگور, بانو الیزا, Kathy Day, آرلینگتون, باربوسا
لوک مک گرگور آفلاین
جوینده َطلا
***

ارسال ها: 210
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۶/۶/۳۱
اعتبار: 24


تشکرها : 1000
( 1623 تشکر در 207 ارسال )
شماره ارسال: #78
RE: برنامه های دهه 70

در نیمه دوم دهه هفتاد، در سال هفتاد و شش و یا هفتاد و هفت، سریالی سه قسمتی پخش شد که تهدید پنهانی نام داشت. این سریال بریتانیایی که شروعی نفس گیر داشت در ژانرهای معمایی، سیاسی و دلهره آور قرار می گرفت. در ابتدا سریال ما شاهد مردی هستیم که شب هنگام به سمت خانه اش رانندگی می کند. قبل از ورود به منزلش متوجه نوری می شود که برای یک لحظه در اتاقش روشن می گردد. او به این مسئله بی توجهی می کند. پس از ورود به منزل کمی با همسرش صحبت کرده و سپس وارد اتاقش می گردد و سر کامپیوتر می نشیند. آنگاه اتفاقی می افتد که نباید بیفتد. او کلید کیبوردش را فشار می دهد و این باعث می شود که کامپیوتر روی سرش منفجر شود! مرد به سرعت جان خود را از دست می دهد. کم کم متوجه می شویم که او یک شرکت کامپیوتری دارد. شریک وی دانکن فری سر می رسد  و مرگ دوستش را مشکوک قلمداد می کند. به قول خودش که می گوید من ده سال است با کامپیوتر سروکار دارم اما تا به حال ندیده ام که کامپیوتری بی دلیل منفجر شود. این حادثه دانکن فری(با بازی یان اوگلیوی) را مجاب می کند که درباره مرگ دوستش به کندوکاو بپردازد و به این ترتیب او وارد مسیری می شود که دروغ، حقیقت، آدم های مشکوک، ترس، ظلمت و تاریکی و حتی مرگ آنرا احاطه کرده است!

در بعضی از سایت های انگلیسی زبان این سریال با یک سریال بسیار مشهورتر آن دوران که همان لبه تاریکی است، مقایسه شده است. چرا که در هر دو سریال مرگ یک انسان باعث می شود که کاراکتر اصلی پرده از رازهای کثیف سیاست بردارد. راستش من خودم هیچ وقت سریال لبه تاریکی را دوست نداشتم. چرا که بی نهایت تلخ و واقع گرایانه ساخته شده بود که همان تماشای یکباره اش هم آزاردهنده به نظر می رسید. خود من سریال تهدید پنهانی را بیشتر می پسندم و ساختارش نیز به سریال آلمانی برنامه ای برای جنایت (که چند سال پیش در همین تاپیک درباره آن صحبت کرده بودم) بیشتر شباهت دارد. فضا سازی سریال و همچنین تکنولوژی هایی چون کامپیوتر ناخودآگاه انسان را به یاد آن سریال آلمانی می اندازد.

یان اوگلیوی بازیگر نقش اصلی این سریال یکی از کاندیداهای نقش جیمز باند بود اما او هیچگاه موفق نشد این نقش را به نام خود کند. او همچنین در اواخر دهه هفتاد میلادی بازیگر نقش اصلی سریال سینت شد. همان نقشی که در دهه شصت راجر مور آن را بازی کرده بود و به واسطه آن به شهرت قابل توجهی رسیده بود. شهرتی که این بازیگر را به نقش جیمز باند رساند!

جودی بوکر بازیگر نقش اصلی سریال سیاه قشنگ در این مینی سریال حضور دارد. او در سریال تهدید پنهانی همسر آن مردی را باری می کند که در ابتدا توسط انفجار کامپیوتر کشته می شود. سیاه قشنگ هم نام سریالی بود که اوایل دهه هفتاد میلادی ساخته شد و به شهرت زیادی دست یافت. این سریال پس از سالها از تلویزیون ملی ایران هم پخش شد و آن قدر طولانی و خسته کننده بود که آرزو داشتم هر چه زودتر تمام شود!

اگر اشتباه نکنم مینی سریال تهدید پنهانی همان سالها دو بار پخش شد اما دیگر بازپخش نداشت. در سالهای بعد خیلی دوست داشتم دوباره آنرا تماشا کنم اما نسخه ای از آن نداشتم. تا اینکه چندی پیش متوجه شدم که نسخه زبان اصلی آن در یوتیوب قرار گرفته است و من هم با اشتیاق به تماشای آن نشستم. با تماشای دوباره این سریال گذر زمان بدجور شکه ام کرد! این سریال که محصول سال ۱۹۸۸ است, بعد از گذشت حدود ده سال از تلویزیون ملی پخش شد و نسبتا جدید به نظر می رسید. اما امروزه همه چیزش قدیمی است. از کامپیوتر های قدیمی گرفته تا شیوه فیلمسازی و حتی ظاهر بازیگرها. دنیا زودتر از آن که فکرش را بکنیم تغییر می کند!


من به شانس اعتقاد ندارم. به خودم اعتقاد دارم!
۱۴۰۰/۲/۸ صبح ۰۳:۱۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سروان رنو, کنتس پابرهنه, مارک واتنی, Classic, مراد بیگ, واترلو, پروفسور, پطرکبیر, آلبرت کمپیون, شارینگهام, مورفیوس, مارادونا, Dude, باربوسا, پیرمرد, مکس دی وینتر
پهلوان جواد آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 688
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۵/۴/۳۱
اعتبار: 24


تشکرها : 970
( 4429 تشکر در 679 ارسال )
شماره ارسال: #79
RE: برنامه های دهه 70

با عرض سلام خدمت هم کافه ایهای عزیز توی وبگردیهایی که داشتم یه سریال استرالیایی دهه هفتادی رو به طور اتفاقی پیدا کردم که احتمالا از برنامه سیمای نوجوان پخش میشد. صدا وسیما این سریال رو به نام سکه های طلایی پخش کرد اما اسم واقعیش    GOLDEN PENNIES هست

ماجراش هم اگه اشتباه نکنم    اینجوری بود که خانواده گرینوود از انگلستان در جستجوی طلا راهی کشور استرالیا شده بودن و شخصیتی که اسمش اسحاق لاوجوی بود   (عکس آخر)نقش منفی سریال بود.

 این سریال توسط کمپانی Central Independant Television ساخته شده و کارگردانش اسکار وایتبرید هست

بازیگرهای نقش اصلی:

Carol Drinkwater

BryanMarshall

Michaela Abay


زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است
۱۴۰۰/۵/۱ عصر ۰۳:۰۰
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : کوئیک, مارک واتنی, آلبرت کمپیون, شارینگهام, مورفیوس, کلانتر چانس, آرلینگتون, باربوسا, پیرمرد, مکس دی وینتر
پهلوان جواد آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 688
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۵/۴/۳۱
اعتبار: 24


تشکرها : 970
( 4429 تشکر در 679 ارسال )
شماره ارسال: #80
RE: برنامه های دهه 70

کارتون داینا کوچولوها

نام  واقعی:

DIPLODOS

محصول : فرانسه و ژاپن و آمریکا

سال انتشار:1988

تعداد قسمتها: 24

نویسنده و کارگردان: برونو بیانچی

این کارتون در دهه 70 از شبکه دوم صدا و سیما پخش میشد. ماجراش هم از این قرار بود که موجوداتی فضایی از سیاره ای که خواهر خوانده کره زمین بود (DiplodoRIANREX) به زمین سفر میکردن و هر اتفاقی که توی کره زمین اتفاق میفتاد برعکسش برای همون سیاره اتفاق میفتاد.

این دایناها هم بر حسب رنگ و شکلشون اسمهای متفاوت داشتن:

داینا صورتی PAUNCHER            داینا منگنه: Bubbles          داینا گیره:StickUM

داینا چسب:Scissors       و.......... 

ودشمن همه دایناهاشخصی به نام سانتوز بود



زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است
۱۴۰۰/۷/۱ عصر ۰۱:۰۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : آلبرت کمپیون, شارینگهام, مارک واتنی, مراد بیگ, کنتس پابرهنه, مورفیوس, کلانتر چانس, باربوسا, پیرمرد, مکس دی وینتر
ارسال پاسخ