بیاد هنر مندی که در نوروز آمد و در نوروز رفت
بیاد او که با بازیهای دلنشینش شادی بخش روزهای دور پدرانمان بود
.... و بیاد هنرمندی که که یادآور تلخ و شیرین روزهای گذشته بود
نعمت الله گرجی
هفدهم فروردین ماه چهاردهمین سالگرد خاموشی هنرمندی است که در نهم فروردین ماه سال 1305 پای بر عرصه این دنیا گذاشت. نعمت الله گرجی هنرمندی بود که هیچگاه نقش اول هیچ فیلم سینمایی نبود اما حضورش در تلویزیون و سینما همیشه گرما بخش خانه های ما بود.
زندگی مرفه ای نداشت و همیشه در اغلب نقشهایش نیز به نوعی نقش واقعی خود را از لحاظ اقتصادی بازی میکرد. نقشهای مانند فراش و نوکر و باغبان و .......
در بیش از 100 اثر سینمایی بعنوان نقشهای مکمل بازی کرد اما از لحاظ اقتصادی هرگز به حق خود نرسید. سالها عیدانه سریالهای تلویریونی بود و صدا و سیما ساعتها برنامه های خود را با حضور او کامل میکرد اما امروز دریغ از یک یادآوری کوتاه از او و خاطره هایش.
نوروز سال گذشته در یک جنگ شادی حضور داشتم و هنرمندی به زیبایی تمام سیاه بازی کرد. در پایان برنامه هایش گفت جای دارد در اینجا از استاد خود یادی کنم که سیاه بازی و حاجی فیروز بودن را از او آموختم. در حالیکه منتظر شنیدم نامهای دیگری بودم او نام نعمت الله گرجی را به زبان آورد. و من نمی دانستم که نعمت الله گرجی روزگاری سیاه باز قهاری هم بوده است.
اولین حضورش در تلویزیون بر میگردد به سال 1346 در سریال سرکار استوار به کارگردانی پرویز صیاد در سالهای اولیه راه اندازی تلویزیون ملی ایران. سریالی که بدلیل گل کردن نقش سرکار استوار در این سریال پرویز صیاد از این کارکتر در فیلمهای صمد بهره برد.
والی بوشهر در دلیران تنگستان شد و با سریال تلخ و شیرین زبانزد و آشنای تمام خانواده ها گردید. و من در خیال کودکی خود فکر میکردم او واقعا شوهر نادره می باشد. زوجی که علیرغم تضاد ظاهری و هیکلی در قاب تلویزیون خیلی بهم می آمدند. او سپس در سریال مرد اول به کارگردانی پرویز کاردان در سال 1356حضور می یابد. اما همچنان مستاجر بود و ماجرای مستاجریش حتی به مجلس شورای ملی آنزمان هم کشید.
در حوزه وب وقتی خواستم از او بیشتر بدانم به مسئله جالبی برخوردم. ماجرا را عینا نقل میکنم:
در یکی از جلسات مجلس شورای ملی ، یکی از وکلا به هنگام بحث در باره قانون مالک و مستاجر به ماجرای نعمت الله گرجی اشاره کرد.
وی که در جلسه 2مرداد56 در صحن علنی مجلس سخن می گفت اظهار داشت:
در صفحه ۴ روزنامه مورخ سی ام تیر ماه ۲۵۳۶ اطلاعات نوشته شده بود همسر هنرپیشه سریال مرد اول میخواست خودش را آتش بزند و جریان از این قرار بوده است که از مدتها قبل نعمت الله گرجی با صاحب خانه خود بر سر تخلیه خانه اختلاف داشته است و از طرف دادگاه حکم جهت تخلیه خانه استیجاری صادر و مأمورین کلانتری ۹ به خانه گرجی میروند و میخواهند خانه را تخلیه نمایند.همسر گرجی وقتی که می بیند مأمورین قصد دارند اثاثیه خانه وی را به بیرون از خانه بریزند وارد آشپزخانه می شود وظرف نفت را به روی خود می ریزد و می خواهد که خود را آتش بزند. مأمورین مانع می شوند و اثاثیه منزل گرجی را به بیرون از خانه انتقال می دهند.
قبل از این واقعه من فکر می کردم هنرپیشه ای چون نعمت الله گرجی قطعاً دارای بهترین خانه شخصی بوده است و از یک زندگی کاملاً مرفه برخوردار است ولی بعد از خواندن این خبر فهمیدم که بعضی از هنرمندان هم با مشکلات زندگی دست به گریبانند.
نقشهای کوتاه او در سینما نیز به دل می نشست. حتی وقتی کیمیایی هم برای گوزنها به سراغ او رفت نقش فراش مدرسه دوران محصلی سید و قدرت را به او سپرد.
بازی او پس از انقلاب در سه گانه احمد نجیب زاده ناجی فرزندانش شد. بازی او در 3 سریال شاه دزد و اشک تمساح و طبل تو خالی باعث شد تا بازیش به دل بنیانگذار انقلاب بنشیند. ماجرا را عینا از سایت رجا نیوز نقل میکنم تا هیچگونه اما و اگر و تحریفی صورت نپذیرد:
مرحوم احمد قدیریان معاون دادستان انقلاب در دهه شصت، در گفتگو با رجانیوز با ذکر خاطره از چگونگی آزادی فرزندان نعمت الله گرجی هنرپیشه سینما با دستور امام خمینی یاد کرده است، متن این خاطره بدین شرح است:
گاهي اوقات امام دستور آزادي برخي از زندانيان را صادر ميكردند و سيد هم طبيعتاً سمعاً و طاعتاً ميپذيرفت. يادم هست در سالهاي اوليه بعد از انقلاب سريالي از تلويزيون پخش شد كه مرحوم نعمتالله گرجي در آن نقش جالبي را بازي ميكرد. ظاهراً حضرت امام سريال را ديده و به احمدآقا گفته بودند كه: «آقاي گرجي خيلي خوب نقشش را ايفا كرد. يك روز ايشان را بخواه كه اينجا بيايد تا از او تقدير كنيم.» مرحوم حاج احمدآقا زنگ زده و آقاي گرجي را دعوت كرده بود. او هم هاج و واج مانده بود كه با من چه كار دارند؟ ايشان به دفتر امام رفته و با حالتي ميان شوخي و جدي پرسيده بود: «ميخواهند اعدامم كنند؟» احمدآقا خنديده و گفته بود: «نه! آقا ميخواهند از شما تقدير كنند.»
آقاي گرجي نزد امام رفته و امام از او تفقد كرده بودند. آقاي گرجي هم بسيار تحت تأثير قرار گرفته و به امام عرض كرده بود: «آقا! من دو تا از فرزندانم به گروهكهائي وابستگي داشتند و الان در زندانند. اگر حضرتعالي ميخواهيد به بنده لطفي بكنيد، دستور بدهيد بچههاي مرا آزاد كنند. من تعهد ميكنم كه اينها ديگر وارد هيچ گروه و دستهاي نشوند و هيچ كار خلافي هم انجام ندهند.»
امام فوراً به حاج احمدآقا دستور دادند كه بگوئيد بچههاي ايشان را آزاد كنند. حاج احمدآقا به آقاي لاجوردي زنگ زد و ايشان هم روزي را تعيين كرد كه آقاي گرجي بيايد و بچههايش را تحويل بگيرد. من هيچ وقت آن صحنه يادم نميرود كه ايشان آمد و با هيجان و وجد عجيبي آنها را برد. بعد هم ظاهراً فرزندانش به خارج از كشور رفتند.
مطلب را وقتی خواندم خیلی دلم گرفت. مرحوم نعمت الله گرجی شاید خیلی خوش شانس بود که بازیش در این 3 سریال به چشم عالی ترین مقام مملکتی رسید. ایکاش صدای زنده یاد عزت الله مقبلی نیز مانند بازی نعمت الله گرجی آنطور که به دل ما نشست به دل دیگران می نشست تا مقبلی عزیز از اعدام عزیزانش دق مرگ نمی گردید و اینقدر زود جامعه دوبله ایران را عزادار نمی کرد.
مرحوم نعمت الله گرجی هیچگاه هیچ جایزه ای را از هیچ جشنواره ای دریافت نکرد. اما حضورش در بیش از 100 فیلم سینمایی و 50 سریال و اثر تلویزیونی خود جای تقدیر دارد. بازی و صدای گرمش در اغلب سریالهای تلویزیونی باعث شده بود مردم او را بعنوان عضوی از خانواده خود بپذیرند.
مطلب را مطابق معمول پستهای بالا با عکسی از مزار او به پایان میبرم و جمله ای که بر سنگ مزارش نقش بسته است:
او با لبخند همیشگی خود شراب زندگی را به مردم هدیه میداد .... شرابی که طعم آن شیرین و جاودانه است ......
یادش گرامی باد.
ضمنا مطلب زیر نیز در این کافه در خصوص این هنرمند فقید به نقل از ویکی پدیا نگارش شده است:
http://cafeclassic4.ir/thread-416-post-1...l#pid11785