[-]
جعبه پيام
» <سروان رنو> نگاهی به فیلم نشانی از شر ( اورسن ولز ) ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=46&pid=4539
» <رابرت> متأسفانه "علی‌اصغر رضایی‌نیک" صداپیشه مکمل‌گو بر اثر سکته قلبی درگذشت. نمونه مصاحبه و خاطراتش: https://www.aparat.com/v/tTSqn
» <سروان رنو> مانند بهار و نوروز , سالی نو را به امید بهتر شدن و شکوفا شدن آغاز می کنیم [تصویر: do.php?imgf=org-685bcf6ba2581.png]
» <mr.anderson> سال نو همه هم کافه ای های عزیز مبارک! سال خوب و خرمی داشته باشید!
» <rahgozar_bineshan> سالی پر از شادکامی و تن درستی و شادی را برای همه دوستان آرزومندم!
» <BATMAN> به نظرم شرورترین شخصیت انیمیشنی دیزنی اسکاره/ چه پوستر جذابی! https://s8.uupload.ir/files/scar_vrvb.jpg
» <جیمز باند> من هم از طرف خودم و سایر همکاران در MI6 نوروز و سال نو را به همه دوستان خوش ذوق کافه شاد باش میگم.
» <ریچارد> سلا دوستان.گوینده بازیگراورسولاکوربیرودرسریال سرقت پول کیست
» <ترنچ موزر> درود بر دوستان گرامی کافه کلاسیک ، فرا رسیدن بهار و سال جدید را به همه شما سروران شادباش میگم و آرزوی موفقیت را در کار و زندگی برایتان دارم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> در سال گذشته بنده کم‌کار بودم در کافه، ولی از پُست‌های دوستان خصوصاً جناب رابرت و کوئیک و "Dude" بسیار بهره بردم. تشکر و بیش باد!
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 3 رای - 3 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
فیلم های ارزشمند ایرانی
نویسنده پیام
آناکین اسکای واکر آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 146
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۵/۱۰/۴
اعتبار: 12


تشکرها : 184
( 979 تشکر در 146 ارسال )
شماره ارسال: #61
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی

" نور، صدا، دوربین و ... جنگ "

قسمت ششم و پایانی.

اینکه فیلمی در گیشه موفق عمل کند و استقبال خوبی از آن به عمل بیاید یک مطلب است، اما اینکه فیلمی به مدت 15 سال روی پرده سینماهای یک کشور اکران شود، داستانی دیگر است.

سال 1366، زنده یاد " سیف الله داد " فیلمی را می سازد که رکورد طول مدت اکران بر پرده را در ایران می شکند. " کانی مانگا " فیلمی که بر اساس داستانی به همین نام، نوشته " احمد رضا درویش " ساخته شد و در سال 1367 بر پرده نقره ای قرار گرفت.

تا قبل از 1367، فیلم هایی که در ژانر " دفاع مقدس " ساخته و اکران شده بودند یا به شدت از ضعف فیلمنامه و کارگردانی رنج میبردند و یا از کمبود امکانات لازم برای ساخت چنین فیلم هایی و یا از هر دو. ولی " سیف الله داد " با بهره گیری از همان امکانات و چه بسا کمتر از آن، ولی با داشتن یک فیلمنامه خوب، دکوپاژ مناسب، موسیقی متن خوب، ماکت سازی معقول و بازی قابل قبول هنر پیشه ها، به نوعی بهترین فیلم جنگی تا زمان خود را به تصویر می کشد.

" یک فروند هواپیمای شناسایی بمب افکن عراقی، پس از بمباران شهر مریوان، در حالی که سرگرم جمع آوری عکس و اطلاعات بوده، توسط پدافند خودی ساقط می شود و خلبان سالم با چتر نجات در ارتفاعات شرقی کانی مانگا فرود می آید. به نزدیک ترین یگان تکاوران " تیپ 23 نوهد " که توسط یک فروند هلی کوپتر بل 214 و یک فروند هلی کوپتر کبرا همراهی می شوند، ماموریت داده می شود خلبان را سالم به اسارت بگیرند.

تکاوران به فرماندهی سروان یاوری ( فرامرز قریبیان ) موفق به یافتن خلبان عراقی ( رضا رویگری ) می شوند ولی درست در لحظه ای که قصد دستگیری او را دارند با گروهی از شبه نظامیان تحت حمایت عراق که آنها نیز برای نجات خلبان عراقی گسیل شده اند، درگیر می شوند. هنگامیکه خلبان هلی کوپتر کبرا توسط تک تیرانداز هدف قرار می گیرد و مجبور به ترک صحنه می شود، تکاوران در تنگنا قرار می گیرند و قرار می شود 24 ساعت بعد در محل سقوط هواپیما، هلی کوپتر ها برای نجات آنها به منطقه باز گردند.

با هدف قرار گرفتن یکی دیگر از تکاوران توسط تک تیر انداز، سروان یاوری و همراهش ذبیح فراهانی ( عبدالرضا اکبری ) تصمیم به دور کردن خلبان از منطقه و پنهان شدن می گیرند ولی یک اتفاق داستان را پیچیده تر می کند.

سروان یاوری احساس می کند که سر دسته شبه نظامیان به نام کاک هوشنگ ( علی ثابت فر ) را قبلا دیده است و سرانجام پی می برد او همان کسی است که قبل از ناپدید شدن برادر بزرگترش سرگرد غلام حسین یاوری ( منصور والا مقام ) با او ارتباط داشته است، بنابر این تصمیم می گیرد هر طور شده او را نیز دستگیر کند تا بتواند سرنخی از برادرش بیابد.

پس از درگیری هایی پراکنده و اسارت کاک هوشنگ و کشته شدن پسرش تک تیراندازش اسد توسط سروان یاوری، او از در انکار درآمده و منکر آشنایی با سرگرد یاوری می شود. تکاوران روز بعد در حالیکه خلبان عراقی و کاک هوشنگ را همراه خود دارند و توسط باقی مانده شبه نظامیان تعقیب می شود به محل سقوط میگ عراقی باز می گردند و منتظر رسیدن هلی کوپتر های هوانیروز می مانند. با رسیدن نیروهای کمکی برای شبه نظامیان، حلقه محاصره تکاوران تنگ تر می شود ولی آنها همچنان امید دارند نیروهای خودی سر برسند. سرانجام هلی کوپترها از راه می رسند ولی آنهایی نیستند که تکاوران انتظارشان را می کشند، زیرا هلی کوپترها عراقی هستند و همه امید ها بر باد می رود.

در لحظاتی که دیگر امیدی برای سروان و همراهش باقی نمانده است، هلی کوپتر های هوانیروز و تعدادی از تکاوران ایرانی از راه می رسند. هلی کوپتر های عراقی یکی پس از دیگری با نیش شاه کبرا های هوانیروز از پا در آمده و شبه نظامیان نیز توسط تکاوران تارومار می شوند. "

مهمترین نقطه قوت " کانی مانگا " فیلمنامه جذاب آن است و تعلیق هایی که در آن وجود دارد بر جذابیت آن افزوده است. فیلمنامه خط روایی درستی دارد و آن را تا آخر حفظ می کند. شخصیت های اصلی به گونه ای مناسب تعریف می شوند و می توان گفت با در نظر گرفتن زمان و ژانر فیلم، شخصیت پردازی کارگردان به جا و کافیست. داستان موازی فیلم به اندازه ای کشش دارد که گاهی تماشاگر نگران فرجام آن می شود. درگیری های درونی سروان یاوری، خیره سری ها و عدم تمکین از دستورهای مافوق توسط فراهانی، شخصیت موذی خلبان عراقی و متلک پرانی های بین شبه نظامیان، همگی دست به دست هم می دهند تا " کانی مانگا " خسته کننده و شعار زده نباشد.

در بعد نظامی هیچ کدام از تیراندازی ها و درگیری ها بدون دلیل نیستند و مهمتر از همه اینکه تکاوران و نیروهای ایرانی نیز رویین تن نمایش داده نمی شوند و حتی خلبان هلی کوپتر کبرا نیز در امان نیست.  هیچ فیلمنامه ای بدون نقص نیست و " کانی مانگا " نیز از این مورد مستثنی نیست، ولی به راحتی می توان گفت یک سر و گردن نسبت به آثار ایرانی مشابه بالاتر می ایستد.

تماشاگر هنرنمایی تکاوران ایرانی را دوست دارد و فیلم در حدی که نیاز است آنرا به رخ تماشاگر می کشد، نه بیشتر و نه کمتر.

حضور هوانیروز نیز کاملا به اندازه است و هیچ هلی کوپتری بی دلیل در هوا چرخ نمی زند و شلیک نمی کند. هلی کوپترهای کبرا در این فیلم آنچنان تماشایی به نظر می رسند که ما را به یاد شعار کمپانی سازنده شان می اندازند : " آن را زیبا ساخته ایم، زیرا آخرین چیزی است که بعضی ها می بینند."

دکوپاژ های " سیف الله داد " در این فیلم واقعا درست و دیدنی هستند و تدوین خوب نیز ارزش افزوده ای برای این دکوپاژ ها خلق کرده اند.

" کانی مانگا " یکی از فیلم هایی است که برای ساخت آن از طراحی ماکت استفاده شد. کارگردان این مهم را بر عهده زنده یاد " ولی الله خاکدان " گذاشت و او نیز در حد استانداردهای سینمای ایران در این کار موفق بود. " ولی الله خاکدان " همان کسی است که مرحوم " علی حاتمی " ساخت دکورهای سریال " هزار دستان " را بر عهده او گذاشته بود و او نیز با کمک طراحان ایتالیایی دکوری ماندگار خلق کرد.

انتخاب درست دیگر کارگردان، " مجید انتظامی " در مقام آهنگساز فیلم بود. بسیاری از سازندگان فیلم های ژانر جنگی از موسیقی متن غافل می شوند ولی " کانی مانگا " در کنار همه نکات مثبتش، از موسیقی متن جذابی هم بهره می برد که لذت تماشای فیلم را دو چندان می کند.

بخش پایانی فیلم، یعنی صحنه رسیدن هلی کوپتر های عراقی و شوکی که فیلم به تماشاگر وارد می کند و سپس سر رسیدن هلی کوپتر های هوانیروز، هیجان انگیز ترین صحنه فیلم است و سالن سینما را غرق در سوت و کف می کند.

" کانی مانگا " را باید در استاندارد سینمای ایران دید و به خاطر خوش ساخت بودن، آن را تحسین کرد. فیلمی که 15 سال در سینماهای مختلف کشور در اکران های فرعی بر پرده درخشیده باشد حتما حرفی برای گفتن داشته است.

مرحوم " سیف الله داد " با " کانی مانگا " در ژانر دفاع مقدس در تاریخ سینمای ایران مانگار شد. برایش از خداوند طلب مغفرت دارم، روحش شاد.

پایان


نیرو همراهت باشه
۱۳۹۵/۱۲/۲۰ عصر ۰۷:۴۷
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : مراد بیگ, ال سید, اسکورپان شیردل, خانم لمپرت, دون دیه‌گو دلاوگا, Classic, سروان رنو, BATMAN, کاپیتان اسکای, ماهی گیر, زرد ابری, باربوسا, شارینگهام
آناکین اسکای واکر آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 146
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۵/۱۰/۴
اعتبار: 12


تشکرها : 184
( 979 تشکر در 146 ارسال )
شماره ارسال: #62
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی

نقدی بر 6 پست " نور، صدا، دوربین و ... جنگ "

" حالا دیگر توپ ها غرش نمی کنند، تراژدی عظیمی پایان یافته و پیروزی بزرگی حاصل شده است. من برای آن لبهای خاموشی صحبت می کنم که برای همیشه در جنگل ها و اعماق اقیانوس آرام خفته اند. آنها راه را برای ما هموار کردند ." ژنرال داگلاس مک آرتور.

ژانر " سینمای جنگ " کم و بیش در آرشیو سینمایی همه کشورهایی که جنگی در تاریخ خود داشته اند به چشم می خورد. هر جا که جنگی رخ داده فیلمی نیز درباره آن ساخته شده، حال این ساختن و پرداختن همزمان رخ داده و یا سالها پس از آن.

شاید وقتی " گریفیس "  فیلم " فراری " به انگلیسی " The Fugitive " را در سال 1910 به صورت صامت ساخت تصور نمی کرد پایه گذار ژانری در سینما باشد که بسیاری را به دنبال خود خواهد کشید. اما برای اینکه به اولین تجربه ثبت جنگ و حاشیه های آن توسط سینما برسیم، باید از آن تاریخ 12 سال به عقب برگردیم.

در سال 1898 صحنه هایی مستند از " جنگ های اسپانیا و آمریکا " توسط دوربین ثبت شد. هر چند که این صحنه ها شامل عملیات نظامی نمی شد و بیشتر به صورت فیلم هایی کوتاه از سربازان در حال شستن ظروف و یا سوزاندن پتو های آلوده و کهنه، بود.

آمریکا با جنگ های داخلی، اروپا با تجربه دو جنگ جهانی، شبه جزیره کره با جنگ کره، روسیه با حماسه مقاومت در برابر ارتش رایش، ژاپن، چین، و ... همه حرفایی مشترک را به زبان های گوناگون در سینمای ژانر جنگ روایت کرده اند.

در فرم روایت، سینمای جنگ گاه به یک عملیات و یا نبرد خاص نظامی پرداخته است مانند فیلم " پرل هاربر " به انگلیسی " Pearl Harbor " و یا " نبرد رودخانه نرتوا " به انگلیسی " Battle of Neretva " .

گاهی نیز فقط صحنه های نبردهای پراکنده و محلی را در غالب یک داستان به تصویر کشیده است، که می توان فیلم هایی مانند " قلعه عقابها " به انگیسی " Where Eagles Dare " را که برای آن مثال زد.

زندگی افراد نیز می تواند در قاب سینمای جنگ روایت شود که فیلم " سوفی شول ،  روزهای پایانی  " به انگلیسی " Sophie Schol , The Final Days " یکی از زیباترین نمونه های آن است .

کارگردانان زیادی نیز سعی داشتند تا جنگ را در آثارشان به سخره بگیرند و از این ژانر برای نمایش یک داستان کمدی بهره ببرند. چنین فیلم هایی همیشه در سینمای کشورهایی که درگیر جنگی بوده اند در غالب آثاری سطح پایین پیدا می شوند. فیلم هایی که در آنها از دشمنی که حالا مغلوب شده، تصویر یک مشت احمق نشان داده می شود مانند فیلم " La Grande Vadrouille " .

فیلم هایی نیز با روایت خاص خود مانند یک کمدی سیاه سعی در به چالش کشیدن جنگ کرده اند که می توان از فیلم " سرزمین هیچ کس " به انگلیسی "  No man's Land " نام برد.

ساخت و نمایش فیلم های ژانر جنگ می تواند اهداف والاتری داشته باشد. به تصویر کشیدن رنج و دردی که یک ملت متحمل شده است و بیان فداکاری های افرادی که کنج خلوت و عافیت را رها کردند و برای باورهایشان، حال به هر چیزی ، وارد میدان نبرد شدند. بعضی کشته شدند، بعضی برای همیشه مفقود شدند و بعضی نیز با شخصیت متفاوتی باز گشتند.

" کودکان ناکازاکی " و " رم شهر بی دفاع " نمونه های خوبی برای این موارد هستند.

اما در ایران سینمای جنگ که از آن با نام " سینمای دفاع مقدس " نیز یاد می شود سعی در به تصویر کشیدن گوشه های مختلف جنگ عراق علیه ایران را داشت . در سالهای اولیه و در طول جنگ همانطور که در 6 نوشتار عنوان شد، فیلم هایی ساخته شد و به نمایش درآمد. بعضی از دیگری موفق تر بودند و بعضی نسبت به دیگری تاثیر گذار تر.

6 نوشتار بالا تنها بهانه ای بود برای پاسداشت و یادآوری رشادت ها و از خودگذشتگی همه افرادی که در آن سال ها از آنها به نام " رزمندگان " یاد می شد. کسانی که وقتی ما کودک بودیم رفتند تا ما کودک بمانیم و کودکی کنیم. کسانی که بعضا خود در ظاهر نوجوان بودند ولی مردانگی را باز تعریف کردند. " حسین فهمیده " ، " بهنام محمدی " و هزاران " مردی " که صورتشان نشانی از مردانگی نداشت ولی رفتند تا ایران بماند.

این نوشتار را با جمله ای از ژنرال مک آرتور آغاز کردم ولی آن را با جمله از سرلشگر شهید " حسین خلعتبری " به پایان می برم :

" اگر ذره ای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خون خودم می شوویم ."


نیرو همراهت باشه
۱۳۹۵/۱۲/۲۷ عصر ۰۱:۳۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سروان رنو, ال سید, مراد بیگ, BATMAN, Classic, خانم لمپرت, پرنسس آنا, ماهی گیر, شارینگهام, زرد ابری, باربوسا
مراد بیگ آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 388
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۵/۱/۱۰
اعتبار: 36


تشکرها : 2683
( 2388 تشکر در 283 ارسال )
شماره ارسال: #63
Video خانه سیاه است - 1963

  دنیا زشتی کم ندارد ،زشتی های دنیا بیشتر بود اگر آدمی بر آن چشم بسته بود ،اما آدمی چاره ساز است ،بر این پرده اکنون نقشی از یک زشتی ،دیدی از یک درد خواهد آمد که دیده بر آن بستن دور است از مروت آدمی ،این زشتی را چاره ساختن ، به درمان این درد یاری گرفتن و به گرفتاران آن یاری دادن مایه ی ساخت این فیلم و امید سازندگان آن بوده است.

  این خانه سیاه است مستندی است با مضامین والای انسانی و اثری درخشان با موضوعی کاملا متفاوت که کمتر در نمایشنامه های فیلم بدان پرداخته میشود.

https://www.imdb.com/title/tt0336693/

  فروغ فرخزاد این مستند را به سفارش انجمن کمک به جذامیان و با همکاری و تهیه کنندگی استودیو فیلم گلستان و شخص ابراهیم گلستان در موردبیماری جذام و واقعیات دردناک زندگی بیماران جذامی و آرزوهای بر باد رفته ی آنهاساخته است که به قوّه ی تیزبینانه و شاعرانه ی فروغ، فیلم  از حالت یک گزارش مستند گونه خارج گردیده و بعدی فلسفی ،سیاسی و حتی عرفانی بخود گرفته است تا شدت اثر خویش را بروجدان مخاطبان  دوچندان نماید.

 در هاویه کیست که تورا حمد میگوید ای خداوند؟در هاویه کیست؟نام تورا ای متعال خواهم سرایید ،نام تورا با عود ده تار خواهم سرایید،زیرا که به شکلی مهیب و عجیب ساخته شده ام ،استخوانهایم از تو پنهان نبود وقتی که در نهان بوجود می آمدم و در اسفل زمین نقشبندی میگشتم،در دفتر تو همگی اعضای من نوشته شده ،و چشمان تو ای متعال جنین مرا دیده است،چشمان تو جنین مرا دیده است.

   با اینکه فیلم یک مستند هست ولی برخی سکانسها روشنگر این مطلبند که فیلم ازیک  نمایشنامه ای مشخص پیروی نموده و علیرغم این که هیچ بازیگر شاخصی ندارد اما ردیابی از  سکانسی که بطور خاص از یک کلاس درس گرفته شده است یک ویرایش منسجم از گفتگو بین دبیر و دانش آموزان را آشکار میسازد.

   این مستند علیرغم اینکه در دوره ی اکران خود و چه در دوران دوباره اکران خود از آسیب منتقدان وطنی و خارجی بدلیل نگاه غیر واقع بینانه اشان در امان نمانده است ولیکن موفقیتهایی همچون احراز بهترین فیلم مستند از فستیوال فیلمهای مستند ابرهاوزن را در کارنامه ی خویش مشاهده میکند،  امثال کریگ وارنر مستند سازفرانسوی را وادار به تحسین نموده چنانچه  آنرا شاهکاری در حد فیلم مستند سرزمین بدون نانِ  لوئیس بونوئل می داندویا منتقد سرسختی چون جاناتان روزنبام که در کتاب کیار رستمی خود از تآثیر این فیلم بر آثار عباس کیاررستمی همچون  مستند ای بی سی آفریقا که در مورد قربانیان یتیم اوگاندا ساخته شده است پرده برداشته و از میان نزدیک به هفتاد اثری که از سینمای ایران مشاهده کرده اثر فروغ را بهترین بر می شمرد.

لوکیشن فیلم : آسایشگاه بابا باغی (و در ادامه ی آن حقیقتی تلخ)

   به سال 1312 شهرداری وقت تبریز با خریداری و واگذاری آن به وزارت بهداشت و احداث چهل اتاق کاه گلی ؛ بیماران جذامی منطقه ی شمالغرب کشور را در آن سکنی داد که سالها بعد و با آغاز دهه ی چهل با فعالیتهای صورت گرفته ،این مرکز در کانون توجهات بین المللی از جمله سازمان بهداشت جهانی قرار گرفته با گسیل دارو و پزشک به مرکز فعالیت پیشگیری و درمان بیماری جذام مبدل شد در ادامه با تشویق و آموزش دکتر آلفونس داوید ،دکتر محمدحسین مبیّن مشتاق به فعالیت در این بخش شده در نهایت و پس از دریافت حکم ریاست این آسایشگاه موفق شد تا اوضاع درمانی ، معیشتی بیماران وخانوادهایشان را تا حدود زیادی بهبود بخشد اما با فوت ایشان در مهرماه سال 1394 اوضاع آسایشگاه دوباره به حالت بغرنج سابق درآمد،  دانشگاه علوم پزشکی که در خدمت رسانی به احوالات بیماران به وضوح کم کاری نموده است با ارائه ی مدرک و سند و قباله ی مالکیت از اهرم قدرت برای فشار به خانواده های بیماران و طرد آنها از کنار عزیزان بیمارشان استفاده نموده ، اوضاع را از آنی که هست برای این قشربواقع محروم ،سخت و غیر قابل تحمل تر نموده است.

   و براستی کجایند امثال شمیم بهار و راهروان کج اندیش او در داخل و منتقدان سطحی نگر و دین ستیز خارج کشور که تا لب بسخن از این مستند میگشایند از تحقیر و تحجر سخن بزبان میاورند، اما نه چشمی برای دیدن و نه گوشی برای شنیدنِ  ناله های کنونی  ایشان دارند که از یتیمی اشان در فراغ دکتر مبین ها بی تابند ، خدایت بیامرزد فروغ ولی این خانه همچنان سیاه است.

آه ای خداوند جان فاخته ی خود را به جانور وحشی نسپار


این مستند تلنگری است برای بیداری وجدانهای در خواب رفته


مراد بیگ : من ادعائی ندارم ، خاله لیلا : ادعائی ندارم خودش کم ادعائی نیست .
۱۳۹۷/۳/۲۴ صبح ۰۸:۱۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سروان رنو, Classic, دون دیه‌گو دلاوگا, آدری لاووا, رابین‌هود, بانو الیزا, rahgozar_bineshan, ماهی گیر, زرد ابری, باربوسا, BATMAN
Classic آفلاین
صاحب کافه
*********

ارسال ها: 799
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۷
اعتبار: 47


تشکرها : 6825
( 6072 تشکر در 445 ارسال )
شماره ارسال: #64
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی

جمعه این هفته 18 آبان , دو فیلم  اجاره نشین ها   داریوش مهرجویی و  ناخدا خورشید  ناصر تقوایی بر پرده بزرگ نقره ای سینما فردوس باغ موزه سینما (تهران - خ ولیعصر) اکران خواهد شد.

هارون یشایایی که تهیه کننده این دو فیلم ارزشمند بوده است در اکران حضور خواهد داشت و درباره چگونگی ساخت این دو فیلم در جمع سینمادوستان صحبت خواهد کرد.

این دو فیلم قرار است در سانس های ساعت 15 و 18 این سینما اکران شوند.


اینهمه کافه توی دنیا هست , اونوقت شما درست اومدین به کافه ی ما
۱۳۹۷/۸/۱۵ عصر ۰۱:۳۶
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : مراد بیگ, بانو الیزا, سروان رنو, دون دیه‌گو دلاوگا, سناتور, نیومن, rahgozar_bineshan, پرنسس آنا, ماهی گیر, شارینگهام, زرد ابری, مارک واتنی, باربوسا, کوئیک
مراد بیگ آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 388
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۵/۱/۱۰
اعتبار: 36


تشکرها : 2683
( 2388 تشکر در 283 ارسال )
شماره ارسال: #65
Video گزیده ای از تله تئاتر دو مرغابی در مه - 1365

و من نویسنده ای بزرگ خواهم شد و کتابی بزرگ خواهم نوشت .


تله تئاتر دو مرغابی در مه سرگذشت مردی است سرشار از افکاری مثبت که زائیده ی طبیعت ساده زیستی و شاعرانه ی روستایی  اوست ، صفتی متعالی که در اذهان منفی نگران شهری با واژه ی توهّم توصیف میگردد .

الیاس (با بازی حسین پناهی) نویسنده ی نوپاست که قرار است داستان زندگی خودش را بنویسد و اکرم (با بازی مینا هوشیدری) همسر ساده دلش که در فراق جانسوز دخترکشان ستاره درغم غریبی غربت با تعبیر سوزناک رویای پروازش در آسمانِ مه آلود ، سطر اول و آخر رمان او میشود.


گزیده ای از تله تئاتر دو مرغابی درمه


https://www.aparat.com/v/ca9d5


پی نوشت : سالهاست به دنبال یک سری تله تئاترهای پخش شده از سیمای ایران در دهه ی شصت هستم که دو مرغابی در مه و سیاهی لشگر جزو دست نیافتنی ترینهای آن میباشد . با پخش گروهی از این تله تئاترها در تابستان امسال از شبکه ی چهار امیدها دوباره زنده شد ولی انگار این دو آرزو از آن ناشدنی هایی است که قرار است تا ابد نشود. پس به این فکر افتادم با گردآوری نسخه های بریده شده و البته بی کیفیت موجود در دنیای مجازی که مزین به انواع و اقسام لوگوهای آزار دهنده بوده نیز ، با استفاده از نرم افزار نرو ویدئو و دیگر نرم افزارهای کاربردی ساده ، کلیپی 20 دقیقه ای و خالص از این تله تئاتر را فراهم نمایم امیدوارم مورد رضایت دوستان واقع بگردد و کم و کاست آنرا نیز عزیزان بر ایشان ببخشایند.


مراد بیگ : من ادعائی ندارم ، خاله لیلا : ادعائی ندارم خودش کم ادعائی نیست .
۱۳۹۷/۱۱/۲۲ صبح ۱۰:۲۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : ماهی گیر, سروان رنو, دون دیه‌گو دلاوگا, Savezva, شارینگهام, کاپیتان اسکای, لو هارپر, Classic, زرد ابری, rahgozar_bineshan, پرنسس آنا, مارک واتنی, باربوسا, کوئیک, ادگار فروسه
Savezva آفلاین
جک لمون
***

ارسال ها: 212
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۵/۱۰
اعتبار: 38


تشکرها : 989
( 2180 تشکر در 179 ارسال )
شماره ارسال: #66
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی

به یاد فیلم مادر...

 

بی شک فیلم مادر ساخته جاودانه و تحسین برانگیز زنده یاد علی حاتمی یکی از استثنایی ترین و ماندگارترین فیلم های تاریخ سینمای ایران است. فیلمی که با روایت شاعرانه و قلم زیبای علی حاتمی روایتگر زندگی فرزندانی است که در روزهای آخر زندگی مادرشان و به خواست او در خانه قدیمیشان گرد هم می آیند. داستان زیبا و البته پر از معنای این فیلم شاید روایتگر بسیاری از زندگی های امروز جامعه ایران است. همه فرزندان درگیر مشکلات و مسائل زندگی خودشان هستند و شاید سال هاست که خواهر و برادران خود را ندیده اند و یا حتی با هم قطع رابطه کرده اند. مطمئنا تنها جایی که می تواند به عنوان یک مکان ثابت پذیرای همه آنها در کنار هم باشد خانه مادری است. جایی که تمام حب و بغض ها شکسته شده و کینه و ها و دلخوری ها و ناراحتی ها از بین می رود و یادها و خاطرات گذشته زنده می شود. به مناسبت روز مادر بخش هایی از فیلمنامه فیلم مادر که از متن کتاب مجموعه آثار زنده یاد علی حاتمیانتخاب شده تقدیم حضور می گردد:

محمد ابراهیم: طلعتی، مادر که سر و مر و گنده اس! داش آبیته پیژامتم که تشریفات فرمودن. آبلیموی حال بر. مار از پونه بدش میاد...

ماه طلعت: سلطان مار هم وقتی از جلدش در میومد عاشق عطر پونه بود.

محمد ابراهیم: صد رحمت به پونه. زبون درازی آبجی کوچیکه دیگه از بو گند گلاب هم گنده تره.

ماه طلعت: غلط کرده آبجی کوچیکه که بخواد زبون درازی بکنه.

محمد ابراهیم: خوبه، خوبه، شیرین نشو. زولبیا. روت واشه. برو رد کارت.

ماه طلعت: چشم خان داداش...

.........

محمد ابراهیم: زولبیا تا من سرپام تو این خونه کسی دست تو جیبش نکنه، علی الخصوص آبلیموی دست افشار. کباب برگشم که گوشت شتره؟ ا...کوت کردم اسکناسو گذاشتم لب طاقچه. مشت مشت بردارین، بخرین و بپزین و بلمبونین، فقط حساب شیکم داداشیتونو داشته باشین که این سیرمونی نداره. ناغافل میزنه روده هاشو میترکونه!

........

جلال الدین: تلخی با قند شیرین نمیشه. شبو باید بی چراغ روشن کرد...

........

محمد ابراهیم: پرهیز مرهیزش میدین که چی. خورشید دم غروب، آفتاب صلات ظهر نمیشه. مهتابی اضطراریه، دو ساعته باطریش سست. بذارین حال کنه این دمای آخر، حال و وضع ترنجبین بانو عینهو وقت اضافی بازی فیناله! آجیل مشگل گشاشم پنالتیه. گیرم اینجور وجودا موتورشون رویزرویسه، تخته گازم نرفتن، سربالایی زندگی. دینامشون وصله به برق توکله، اینه که حکمتش پنالتیه، یک شوت سنگین، گله. گلشم تاج گله، قرمزته! آبی آبلیموجات.

.......

مادر: سر شام گریه نکنین، غذارو به مردم زهر نکنین. سماور بزرگ و استکان نعلبکی هم به قدر کفایت داریم، راه نیفتین دوره در و همسایه پی ظرف و ظروف. آبرو داری کنین بچه ها، نه با اسراف. سفره از صفای میزبان خرم میشه، نه از مرصع پلو. حرمت زنیت مادرتونو حفظ کنین. محمدابراهیم، خیلی ریز نکن مادر، اونوقت میگن خورشتشون فقط لپه داره و پیاز داغ.

 

غلامرضا: من آقامم، سلطانم. سلطان حسین قلی خان ناصری.حبسم کردم. زندانم. چقدر بگم نیاین ملاقات؟ نمیخوام چشم آژانا به تن و بدن بچه ها بیفته! خودم میام خونه. به بونه حموم. دارن میبرنم بندر عباس. اون ورا. اون دورا. تو دهن اژدها. اژدهای آتیشخوار.

ماه منیر: اگه بندر دریای آتیش باشه و کشتی به ساحل برف نشسته. پا به اسکله نمیذارم. آقاجون. دیگه ماه منیر دیوار جدایی بین شما و مادر نیست.

...

غلامرضا: نه دخترم. دخترکم. تو ماهی. منیری، طفلی، لطیفی. طفلک تلف میشی گوله برفی، آب میشی، میبرمت به اسکله.

........

مادر: یه بشقاب بکش بذار کنار، مادر! غلامرضا نصف شب گشنه ش میشه. تنگم آب کن واسه جلال الدین، برای محمد ابراهیم هم زیر سیگاری بذار. مراقب باش ماه منیر حکما قرصاشو بخوره. بیخوابی نزنه به سرش. ببین این داداشتون هم چی میخواد مهیا کنین. سر شب بخوابین بچه ها که بتونین  صبح زود پاشین. فردا خیلی کار دارین...

.......

مادر: موقع بدرقه س. البته مونده به اومدن قطار. میگه خوش آن کاروانی که شب راه طی کرد. اول صبح به منزل رسیده عالمی داره. حال نماز صبح، امید روز تازه، گفتم که من با قطار شب عازمم. صدای پای قطار میاد. بانگ جرس. آوای چاوشی. قافله پا به راه.

.......

غلامرضا: مادررررررررررررررر.......مادرررررررررررررررررررر. جان دارد.

مادر مرد!! از بسکه جان ندارد....

با آرزوی سلامتی و طول عمر برای همه مادرای دنیا...


سفید پوشیده بودم با موی سیاه/ اکنون سیاه جامه ام با موی سفید
۱۳۹۷/۱۲/۷ عصر ۰۷:۵۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : مراد بیگ, شارینگهام, سروان رنو, بوچ کسیدی, Classic, دون دیه‌گو دلاوگا, لو هارپر, rahgozar_bineshan, پرنسس آنا, کاپیتان اسکای, زرد ابری, مارک واتنی, باربوسا, آلبرت کمپیون, کوئیک
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11430
( 18963 تشکر در 1592 ارسال )
شماره ارسال: #67
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی

بعد از مدت ها یک فیلم ایرانی دیدم !

فیلم خواب سفید به کارگردانی و بازیگری حمید جبلی .

خوشمان آمد ! من را به یاد سبک بازی و فیلم های وودی آلنِ عزیز انداخت.

اینکه چطور می شود با یک داستان ساده , بدون هزینه و پیچیدگی , فیلمی جالب ساخت که بعد از سالها هنوز آدم لذت ببرد. افراد خوش ذوقی ممکن است فیلمی بسازند که در زمان خود دیده نشود اما زمان بهترین قاضی است و بعدها حتما این آثار دیده و تحسین خواهند شد.

نکته جالب فیلم بازیگر زن نقش معصومه ؛ یک نابازیگر افغان است . من از روی کنجکاوی در اینترنت جستجو کردم و دیدم نامش صحرا کریمی است , در ایران بزرگ شده و بعدها به صورت حرفه ای سینما خوانده و بعد از شکست طالبان به افغانستان برگشته و جنبش سینمای زنانه قوی ای را در آنجا آغاز کرده , حتی مدتی رئیس افغان فیلم بوده ولی همزمان با ورود دوباره طالبان به کابل توانسته در آخرین لحظات فرار کند و هم اکنون در خارج زندگی می کند.

لینک زیر کامل ترین نسخه فیلم و بدون سانسور است:


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۴۰۱/۱۰/۱۶ عصر ۱۰:۳۶
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : آرلینگتون, مارک واتنی, rahgozar_bineshan, مراد بیگ, پیرمرد, رابرت, باربوسا, مورچه سیاه, کوئیک, مموله, آدمیرال گلوبال, Classic, مورفیوس, لوک مک گرگور, زرد ابری, شارینگهام
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11430
( 18963 تشکر در 1592 ارسال )
شماره ارسال: #68
Heart به یاد داریوش مهرجویی عزیز

استاد داریوش مهرجویی یک کارگردانِ مولفِ واقعی بود.

مانند علی حاتمی و  ... امضای خاص اش در فیلم هایی که می خواست کاملا هویدا بود.

اولین فیلمی که از او یادم می آید در کودکی بود و اینقدر تاثیرگذار بود که همان موقع بر ذهن من حک شد و امروز بعد از 30 سال هنوز برایم خاطره شیرینی است.

سکانسی در فیلم اجاره نشین ها هست که اکبر عبدی برای اصلاح ریش به حمام می رود و همزمان با اصلاح صورت آواز می خواند. ناگهان از ارتعاش صدایش لوله های پوسیده آپارتمان می ترکد و آب همه جا را می گیرد !

ما در خانه عادت داشتیم که در حمام بعضی وقت ها بخوانیم و از صدای خود لذت ببریم . یادم هست بعد از دیدن این فیلم و این صحنه , دیگر کسی تا مدت ها جرات خواندن در حمام را نداشت !

.


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۴۰۲/۷/۲۶ عصر ۱۱:۰۱
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : مراد بیگ, کوئیک, BATMAN, لوک مک گرگور, Emiliano, Classic, مارک واتنی, مموله, دون دیه‌گو دلاوگا, زرد ابری, آدمیرال گلوبال, شارینگهام, پهلوان جواد, اسلون کلورا, ادگار فروسه
ارسال پاسخ