[-]
جعبه پيام
» <سروان رنو> نگاهی به فیلم نشانی از شر ( اورسن ولز ) ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=46&pid=4539
» <رابرت> متأسفانه "علی‌اصغر رضایی‌نیک" صداپیشه مکمل‌گو بر اثر سکته قلبی درگذشت. نمونه مصاحبه و خاطراتش: https://www.aparat.com/v/tTSqn
» <سروان رنو> مانند بهار و نوروز , سالی نو را به امید بهتر شدن و شکوفا شدن آغاز می کنیم [تصویر: do.php?imgf=org-685bcf6ba2581.png]
» <mr.anderson> سال نو همه هم کافه ای های عزیز مبارک! سال خوب و خرمی داشته باشید!
» <rahgozar_bineshan> سالی پر از شادکامی و تن درستی و شادی را برای همه دوستان آرزومندم!
» <BATMAN> به نظرم شرورترین شخصیت انیمیشنی دیزنی اسکاره/ چه پوستر جذابی! https://s8.uupload.ir/files/scar_vrvb.jpg
» <جیمز باند> من هم از طرف خودم و سایر همکاران در MI6 نوروز و سال نو را به همه دوستان خوش ذوق کافه شاد باش میگم.
» <ریچارد> سلا دوستان.گوینده بازیگراورسولاکوربیرودرسریال سرقت پول کیست
» <ترنچ موزر> درود بر دوستان گرامی کافه کلاسیک ، فرا رسیدن بهار و سال جدید را به همه شما سروران شادباش میگم و آرزوی موفقیت را در کار و زندگی برایتان دارم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> در سال گذشته بنده کم‌کار بودم در کافه، ولی از پُست‌های دوستان خصوصاً جناب رابرت و کوئیک و "Dude" بسیار بهره بردم. تشکر و بیش باد!
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 5 رای - 3.6 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
راهنمای دهه هفتاد
نویسنده پیام
راتسو ریــزو آفلاین
پیانیست کافـه
***

ارسال ها: 107
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۲۶
اعتبار: 26


تشکرها : 977
( 1565 تشکر در 39 ارسال )
شماره ارسال: #1
[split] توصیف آخرین فیلمی که دیدم ...

والدو پپر بزرگ        The Great Waldo Pepper

کارگردان: جرج روی هیل

فیلمنامه: ویلیام گلدمن بر مبنای داستانی نوشته جرج روی هیل

بازیگران: رابرت ردفورد . بو سونسن . سوزان ساراندون . جفری لوئیس . جین پیترز . مارگوت کیدر

موسیقی: هنری منسینی

فیلمبردار: رابرت سورتیس

1975 - رنگی - 108 دقیقه

 

سال 1926، والدو پپر ( ردفورد ) خلبان هواپیماهای تک نفره زمان جنگ جهانی اول مردم را سوار هواپیمای خود کرده و از این راه درآمدی دارد. همچنین برای مسافرانش داستانی را تعریف می کند که خودش در آن نقشی نداشته ، داستان از این قرار است که کسلر بهترین خلبان آلمان سه هواپیمای آمریکایی را سرنگون می کند و وقتی که مسلسل والدو گیر می کند به جای اینکه او را بزند چون والدو را می شناسد برای او سلام نظامی می فرستد!!! والدو با دوست خلبانش اکسل وارد سیرک هوایی می شوند تا بتوانند پول کافی را برای ساخت هواپیمایی که دوست دیگرش ازرا طراحی کرده بدست آورند. اما وقتی دوست اکسل، ( ساراندون ) در حین پرواز کشته می شود آن دو از پرواز منع می شوند. ازرا در تلاش برای شکست دادن کسلر سقوط می کند و والدو شاهد ماجراست . سپس والدو به عنوان بازیگر بدل به هالیوود می رود تا در فیلمی که بر اساس نبردهای افسانه ای کسلر با بازی خود او ساخته می شود به عنوان بدل رودر روی قهرمان محبوبش قرار گیرد . در حین فیلمبرداری دو خلبان از خود بیخود شده و به نبردی واقعی می پردازند و کارگردان هم از فرصت استفاده کرده و فیلمبرداری را ادامه می دهد. هر دو هواپیما به شدت آسیب می بینند و والدو ، کسلر را شکست می دهد. این بار والدو همان سلام نظامی معروف را برای کسلر می فرستد و هر دو هواپیمای آسیب دیده در میان ابرها ناپدید می شوند ...

 

به نظر بنده دهه 70 سرشار از فیلم های به شدت قوی و تاثیر گذار است. من خودم سینمای دهه 70 آمریکا و اروپا را به شدت دوست دارم و معتقدم در هر سال از این دهه طلایی آثاری ساخته شدند که تا سالها همچنان بی همتا خواهند مانند ، سینماگرانی چون اسکورسیزی، کاپولا، د پالما، برتولوچی، مایکل چیمینو، اسپیلبرگ و بسیاری دیگر فعالیت جدی خود را در همین سالها آغاز کرده و دیگرانی چون سیدنی پولاک، مارتین ریت، سیدنی لومت، آلن جی پاکولا و ... در این دهه بهترین های خود را جلوی دوربین بردند. البته همه اینها را خودتان بهتر از بنده می دانید ولی فقط به عنوان پایان این مقدمه ،نگاهی کوتاه به آثار مثلا سیدنی پولاک در دهه  70 ( جرمیا جانسن . آن طور که بودیم . یاکوزا . سه روز کندر . بابی دیر فیلد . سوارکار الکتریکی ) این سوال را به وجود می آورد که این همه فیلم خوب در 10 سال فقط توسط یک نفر ؟؟؟ در حالی که بقیه کارگردان هایی که اسم بردم و آنهایی را که نامشان نیست و شما بهتر از من می شناسید همین وضعیت را دارند. چند وقت پیش در یک زمان کوتاه فرصت این را داشتم که بسیاری از آثار دهه 70 را بازبینی کنم یا برای اولین بار ببینم، که در اینجا سعی می کنم در حد توانم شما را هم در این لذت شریک کنم، شاید که مقبول افتد.

جرج روی هیل هم یکی از همان هایی است که در آن زمان فعالیت پرباری داشت. معمولا هیل را با فیلم هایی سرزنده و شاد و شنگول می شناسیم که رگه هایی عمیق از نوستالژی در آنها دیده می شود. هیل هیچ کاری که نکرده باشد اگر فقط و فقط یکی از دو فیلم بوچ کسیدی و ساندنس کید یا نیش را ساخته بود من را ( شما رو نمی دونم) تا آخر عمر مدیون خود می کرد. اما هیل برعکس بقیه فیلم هایش در این فیلم احساساتش را کنترل کرده و برخلاف بقیه فیلم هایش به خصوص دو فیلم ذکر شده از قهرمان بازی و قهرمان پروری هیچ خبری نیست و شما هرگز با والدو یا دیگر شخصیت های فیلم همذات پنداری نکرده و دوست ندارید جای آنها باشید. البته اینها معایب فیلم نیست و فقط وجه تمایز این فیلم با دیگر آثار هیل رو نشان می دهد.فیلم داستان مردی است که برای خودش رویایی دارد، با این رویا زندگی می کند، و در آخر حتی به قیمت از دست دادن جانش هم که شده سعی می کند این رویا را عملی کرده و هرگز کوتاه نمی آید. دیدن رابرت ردفورد در نقش خلبانی با هواپیمایی که هیچ امکانات ایمنی ندارد یا ساراندون در یکی از اولین فیلم هایش در روی بال های هواپیما دیدنی است.



فایل های ضمیمه بند انگشتی
                   

تکرار می کرد: نمی شود کاری اش کرد... نمی شود کاری اش کرد...
خیلی خنده ام گرفت، انگار چیزی هست که بشود کاری اش کرد
. زندگی در پیش رو - رومن گاری
۱۳۹۰/۷/۱۷ عصر ۰۷:۳۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : گرتا, اسکورپان شیردل, دزیره, الیشا, حمید هامون, دن ویتو کورلئونه, الیور, میثم, ژان والژان, مگی گربه, dered
راتسو ریــزو آفلاین
پیانیست کافـه
***

ارسال ها: 107
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۲۶
اعتبار: 26


تشکرها : 977
( 1565 تشکر در 39 ارسال )
شماره ارسال: #2
RE: توصیف آخرین فیلمی که دیدم ...

یک جای امن        A Safe Place

کارگردان : هنری جاگلوم

 

بازیگران : اورسن ولز . تیوزدی ولد . جک نیکلسن

 

رنگی – 1971 – 94دقیقه

 

فیلم داستانی برای نوشتن یا تعریف کردن به صورت متعارف ندارد، داستان لحظه هایی از زندگی سوزان ( تیوزدی ولد ) و روابطش با دیگران با حضور شعبده بازی با بازی اورسن ولز. رویدادهایی در مرز واقعیت و خیال، اصلا" کل فیلم جایی است در مرز واقعیت و خیال، یک جای امن ...

 

یک فیلم جمع و جور که در مجموعه ای 7 فیلمی توسط شرکت کرایتریون تحت عنوان پیدا و پنهان آمریکا به همراه ضمایم بسیار دیدنی به بازار عرضه شده است ( بقیه فیلم های این مجموعه : سلطان ماروین گارنز "باب رافلسون" –  سر "باب رافلسون"  – پنج قطعه آسان "باب رافلسون" – بران، او گفت "جک نیکلسن" –  آخرین نمایش فیلم "پیتر باگدانوویچ" –  ایزی رایدر "دنیس هاپر" ) مجموعه ای از فیلم های نا متعارف سینمای امریکا در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 . یک جای امن نماینده سینمایی است که سعی کرد پس از فروپاشی نظام استودیویی راهی جدید را برای سینمایی نو پیش روی سینماگران و سینمادوستان باز کند. تدوین فیلم به خوبی در خدمت اهداف کارگردان است. اورسن ولز در نقش یک جادوگر به راستی جادو می کند، فیلم با تصویر و کلام او آغاز می شود که از رویا می گوید ، تیوزدی ولد در اوج شادابی همان کسی است که در واپسین شاهکار سرجیو لئونه بزرگ " روزی روزگاری در آمریکا " در نقش معشوقه جیمز وودز ظاهر می شود.



فایل های ضمیمه بند انگشتی
                   

تکرار می کرد: نمی شود کاری اش کرد... نمی شود کاری اش کرد...
خیلی خنده ام گرفت، انگار چیزی هست که بشود کاری اش کرد
. زندگی در پیش رو - رومن گاری
۱۳۹۰/۷/۲۰ عصر ۰۸:۵۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : حمید هامون, گرتا, هری لایم, اسکورپان شیردل, دزیره, دن ویتو کورلئونه, ژان والژان, الیور, الیشا, میثم, مگی گربه, dered, ال سید
راتسو ریــزو آفلاین
پیانیست کافـه
***

ارسال ها: 107
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۲۶
اعتبار: 26


تشکرها : 977
( 1565 تشکر در 39 ارسال )
شماره ارسال: #3
RE: توصیف آخرین فیلمی که دیدم ...

دسته ای که نمی توانست مستقیم شلیک کند

The Gang That Couldn't Shoot Straight



کارگردان: جیمز گلدستون

فیلمنامه: والدو سالت - بر اساس رمانی نوشته جیمی برسلین

موسیقی: دیو گروسین

بازیگران: رابرت دنیرو . لی تیلر یانگ . جو وان فلیت . جری اوربک


1971 - رنگی - 96 دقیقه


داستان فیلم ماجراهای دار و دسته ای از گنگسترهای خرده پا و دست و پاچلفتی مافیایی را بیان می کند که برای کشتن رییس گروه مقابل دردسرهای بسیاری را متحمل می شوند، ماریو ( رابرت دنیرو ) که از ایتالیا آمده فردی است که جنون دزدی دارد، او ابتدا به خاهر آنها ( تیلر یانگ ) دل می بندد و سپس با او رابطه برقرار می کند ولی آنقدر خرابکاری می کند که به ایتالیا برگردانده می شود.


فیلمی که قرار بود اثر خوبی از کار دربیاید، با کارگردانی معروف( کارگردان فیلمی مانند برنده شدن-Winning- با بازی پل نیومن ) و فیلمنامه نویس برنده اسکار با آثاری چون: کابوی نیمه شب، سرپیکو و بازگشت به خانه . اما فیلم شکست سختی خورد و دنیرو را که به خاطر این این فیلم بازی در پدرخوانده را ردکرده بود ناامید کرد. فیلم جز یک دنیروی سرحال و شاداب چیز دیگری ندارد، اصولا بازی های دنیرو تا قبل از پدرخوانده 2 به یکدیگر شباهت دارند. دنیرو در فیلم های جشن عروسی، مامان لعنتی، سلام مامان، آواز سام، طبل را آهسته بنواز، پایین شهر و ... فردی سرزنده و موذی است با نگاهی که شیطنت از سر و رویش می بارد .

دیدن این فیلم رو به همه کسانی که دوستدار دنیرو هستند پیشنهاد می کنم شاید دلخوری اونها هم مثل من به عنوان یک دنیرو باز به خاطر بازی های اخیرش در یک سری فیلم های به دردنخور کم شود.



فایل های ضمیمه بند انگشتی
           

تکرار می کرد: نمی شود کاری اش کرد... نمی شود کاری اش کرد...
خیلی خنده ام گرفت، انگار چیزی هست که بشود کاری اش کرد
. زندگی در پیش رو - رومن گاری
۱۳۹۰/۷/۲۲ عصر ۰۸:۳۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : دن ویتو کورلئونه, هری لایم, حمید هامون, اسکورپان شیردل, واترلو, گرتا, الیور, دزیره, الیشا, بانو, میثم, مگی گربه, dered
راتسو ریــزو آفلاین
پیانیست کافـه
***

ارسال ها: 107
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۲۶
اعتبار: 26


تشکرها : 977
( 1565 تشکر در 39 ارسال )
شماره ارسال: #4
RE: توصیف آخرین فیلمی که دیدم ...

به سوی جنوب      Goin' South


کارگردان : جک نیکلسن

فیلمنامه : جان هرمن شینر، آل رامروس، چارلز شایر و آلن مندل

فیلمبردار : نستور آلمندروس

موسیقی : پری پاتیکن جونیور ، وان دایک پارکس

بازیگران : جک نیکلسن . مری استین برگن . کریستوفر لوید . جان بلوشی . دنی دویتو . اد بگلی جونیور

پارامونت - 1978 - رنگی - 109 دقیقه


هنری مون (نیکلسن) راهزنی است که در حال فرار و عبور از مرز مکزیک دستگیر می شود و به زندان می رود تا حکم اعدام در موردش اجرا شود. اما به خاطر کشته های بسیار در جنگ های داخلی قانونی وضع شده که اگر زندانی با زنی از اهالی شهر ازدواج کند می تواند آزاد شود. هنری ابتدا به خاطر فرار از مرگ حاضر می شود با پیرزنی ازدواج کند که پیرزن پس از اینکه هنری دعوتش را قبول می کند گویی از خوشحالی سکته می کند و می میرد. هنری را دوباره آماده اعدام می کنند که این بار جولیا (استین برگن)، که دارایی فراوانی به ارث برده و معدن طلایی نیز دارد حاضر می شود با او ازدواج کند و هنری را برای دومین بار نجات می دهد. پس از ازدواج هنری در معدن طلا مشغول به کار می شود. جولیا ابتدا هنری را نمی پذیرد اما پس از مدتی به او روی خوش نشان می دهد. زمانی که طلاها استخراج می شوند دارو دسته قدیمی هنری به همراه محبوبه سابقش هرماین از راه میرسند. جولیا که فکر می کند دل هری هنوز پیش هرماین است از روی حسادت آنها را ترک می کند اما در آخرین لحظات هنری ، جولیا و طلاها را برمی گرداند.


پس از فیلم ترور به کارگردانی راجر کورمن که نیکلسن به عنوان دستیار کارگردان او را همراهی کرد و فیلم متفاوت بران، اوگفت ، به سوی جنوب دومین فیلم نیکلسن در مقام کارگردانی است، فیلمی باز هم متفاوت که نسبت فیلم قبلی پیشرفتی برای او محسوب می شود اما همچنان ضعفهایی دارد که هر بیننده ای آن را نمی پسندد. نیکلسن سعی کرده وسترنی متفاوت از بقیه وسترنهایی که تا آن زمان ساخته می شد عرضه کند در حالی رگه هایی از طنز نیز در آن جاری است. فیلمبرداری آلمندروس نابغه چون همیشه بر غنای فیلم می افزاید گرچه با شاهکار دیگرش در همین سال ، روزهای بهشتی اثر ترنس مالیک تفاوت هایی دارد اما باز نزدیک به همان حال و هواست. فیلم بعدی نیکلسن در سال 1990، دو جیک به مراتب فیلم بهتری است.



فایل های ضمیمه بند انگشتی
               

تکرار می کرد: نمی شود کاری اش کرد... نمی شود کاری اش کرد...
خیلی خنده ام گرفت، انگار چیزی هست که بشود کاری اش کرد
. زندگی در پیش رو - رومن گاری
۱۳۹۰/۷/۲۵ عصر ۰۸:۳۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : دن ویتو کورلئونه, اسکورپان شیردل, دزیره, گرتا, الیشا, بانو, میثم, ژان والژان, مگی گربه, dered
راتسو ریــزو آفلاین
پیانیست کافـه
***

ارسال ها: 107
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۲۶
اعتبار: 26


تشکرها : 977
( 1565 تشکر در 39 ارسال )
شماره ارسال: #5
RE: توصیف آخرین فیلمی که دیدم ...

ببر را نجات بده              Save the Tiger

کارگردان : جان جی. آویلدسن

فیلمنامه : استیو شیگن

فیلمبردار : جیم کراب

موسیقی : ماروین هملیش

بازیگران : جک لمون . جک گیلفورد . لاری هاینمن . پاتریشیا اسمیت

1973 - رنگی - 100 دقیقه

جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد برای جک لمون

کاندید اسکار برای نقش دوم مرد (گیلفورد) و فیلمنامه

هری استونز ( لمون ) که به همراه شریکش فیل ( گیلفورد ) یک شرکت پوشاک را اداره می کند در خانه بر اثر کابوسی از خواب می پرد. صورتش را اصلاح میکند، لباس می پوشد و از همسرش که به مسافرتی کوتاه می رود خداحافظی کرده و به سر کارش می رود . در راه یک دختر هیپی را سوار می کند که دختر به او پیشنهاد می دهد تا ساعتی را با هم باشند که هری نمی پذیرد . هری به شرکت می رود و به فیل می گوید چون کسری بودجه دارند باید یکی از انبارهای آنجا را خودشان آتش بزنند و پول آن را از بیمه بگیرند. هری برای این کار چارلی را که شخصی است که خبره این کار است را مد نظر دارد. بحث ادامه دارد که فرد یکی از خریداران مهم شرکت به آنجا می رود. هری به ناچار بحث در این مورد را به شب موکول می کند و برای نمایش مجموعه جدید لباس هایش به سالنی برای سخنرانی می رود. در آنجا به او خبر می دهند که فرد سکته قلبی کرده است، هری سریعا" خود را به فرد می رساند و می بیند که وضع فرد زیاد هم بد نیست. سخنرانی هری در سالن نمایش لباس به دلیل اینکه او دائم دوستانش را که در جنگ کشته شده اند را در میان افراد حاضر می بیند خراب می شود. هری به سراغ چارلی می رود و درمورد سوزاندن انبار توافق می کند. شب دوباره هری به همان دختر هیپی برخورد می کند و شب را با او در کنار ساحل سر می کند. صبح، هری که باز هم افسرده است بازی بچه ها را نظاره می کند.


یک روز از زندگی هری استونز ، شخصیتی افسرده با بازی بسیار خوب لمون که اسکاری را برایش به ارمغان می آورد. پارانویای دهه 70 آمریکا در رفتار هری کاملا مشهود است و این مشخصه اکثر فیلم های خوب این دهه است. شاید سیاست متفاوت امریکا در دهه بعد بود بسیاری از کارگردان های موفق دهه 70 دیگر نتوانستند موفق عمل کنند یا با شرایط آن دوران خود را سازگار سازند. فیلمنامه شیگن قوی و شخصیت ها به خصوص شخصیتی که جک لمون ایفاگر آن است به دقت نوشته و اجرا شده اند. صحنه ای که لمون و دختر هیپی با اسم موزیسین ها بازی من کنند در یادها می ماند.



فایل های ضمیمه بند انگشتی
                   

تکرار می کرد: نمی شود کاری اش کرد... نمی شود کاری اش کرد...
خیلی خنده ام گرفت، انگار چیزی هست که بشود کاری اش کرد
. زندگی در پیش رو - رومن گاری
۱۳۹۰/۷/۲۹ عصر ۰۲:۰۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : دن ویتو کورلئونه, ترومن بروینک, میثم, الیشا, اسکورپان شیردل, الیور, مگی گربه, dered
راتسو ریــزو آفلاین
پیانیست کافـه
***

ارسال ها: 107
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۲۶
اعتبار: 26


تشکرها : 977
( 1565 تشکر در 39 ارسال )
شماره ارسال: #6
Video راهنمای دهه هفتاد

سلام

مطالبی که در این بخش خواهد آمد ، مشخصات همان فیلم هایی است که پیش از این در قالب اطلاعات سایر فیلم ها ارائه می شد که طی آن سعی داشتم دوستان را با فیلم های مهجور و کمتر دیده شده دهه پربار و دوست داشتنی هفتاد آشنا کنم، گرچه همه دوستان از اساتید بنده هستند. حال بهتر دیدم در قالبی جدا به اینگونه آثار پرداخته شود تا در فرصتی به دهه افول سینما یعنی دهه هشتاد نیز سری بزنیم. در هر حال اگر مدیران ارجمند کافه صلاح دانستند این بخش می تواند به صورت مستقل فعال باشد. ضمنا" از دوست ارجمندم گرتا که در بازیابی مطالب پاک شده اطلاعات سایر فیلم ها به بنده کمک شایانی کردند تشکر می کنم.

با درود


تکرار می کرد: نمی شود کاری اش کرد... نمی شود کاری اش کرد...
خیلی خنده ام گرفت، انگار چیزی هست که بشود کاری اش کرد
. زندگی در پیش رو - رومن گاری
۱۳۹۱/۱/۴ عصر ۰۷:۳۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Papillon, اتان ادواردز, ژان والژان, گرتا, حمید هامون, california, دزیره, چارلز کین, مگی گربه, dered
راتسو ریــزو آفلاین
پیانیست کافـه
***

ارسال ها: 107
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۲۶
اعتبار: 26


تشکرها : 977
( 1565 تشکر در 39 ارسال )
شماره ارسال: #7
RE: راهنمای دهه هفتاد

 

بازپرسی درباره یک شهروند دور از سوءظن

INDAGINE SU UN CITTADINO AL DI SOPRA DI OGNO SOSPETTO

 

کارگردان: الیو پتری

فیلمنامه : اوگو پیرو . الیو پتری

فیلم بردار : لوییجی کوویلر

موسیقی متن: انیو موریکونه

بازیگران: جان ماریا ولونته ، فلوریندا بولکان . جانی سانتوچو . سالو راندونه

رنگی . محصول 1970 - ایتالیا - 112 دقیقه

جوایز: برنده اسکار بهترین فیلم خارجی در 1970 ، برنده جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره کن

 

 

 

مردی که بازرس پلیس رم است توانسته مانند نظام حاکم بر کشورش، در سازمانش هم با استفاده از جاسوسان و خبرچین ها نظامی فاشیستی بسازد. بعد از مدتی به ریاست اداره اطلاعات میرسد و می فهمد که قدرتش از قانون بالاتر است و می تواند هر کاری بکند. بازرس ( ولونته ) دوست دخترش را میکشد و به عمد در محل جنایت از خود ردپا باقی میگذارد تا نظامی را که خود ساخته امتحان کند. در بین ناخن های زن تاری از کراوات خود و در تمامی نقاط خانه اثر انگشت را میگذارد. با کفش خونی خود در خانه راه میرود، در خانه دوش میگرد و بالاخره از همان خانه به پلیس زنگ میزند و می گوید که در این خانه قتلی اتفاق افتاده. در موقع خروج خود را به یکی از همسایه نشان می دهد. وقتی شوهر سابق زن را دستگیر می کنند در اداره پلیس می گوید که شوهر زن بیگناه است و سپس باز هم به اداره تلفن کرده و شواهدی دال بر بیگناهی شوهر رو میکند و باعث آزادی اش میشود، مردی را در خیابان می بیند و خود را قاتل معرفی می کند و سپس او را وادار میکند که به اداره پلیس برود و مشخصات قاتل را به آنها بدهد و خودش هم به آنجا میرود اما با اینکه همه مدارک برعلیه اوست بازهم کسی به او شک نمی کند . حتی زمانی که خودش هم به قتل اعتراف می کند فایده ای ندارد و می گویند هیچ مدرکی که ثابت کند قاتل هستی دیده نمی شود.

 

 

شخصیت اصلی، فـردی بسیار مغرور و نفرت انگیز است که ولونته بسیار خوب از عهده ایفای آن برآمده است. شخصیتی که نماد و سمبل فاشیسم ایتالیای موسولینی است. کسی که خود را در هر زمینه ای دست نیافتنی میابد و سیستم امنیتی کشورش را به بازی و مسخره می گیرد تا برتری خود را آزمایش کند. فیلمی متفاوت به معنای واقعی کلمه از سینمای ایتالیای آن سال ها در اوج. فیلمی که مانند هیچ فیلم دیگری نیست و پیشنهاد می کنم حداقل یک بار آن را ببینید. موسیقی متن موریکونه مثل همیشه در یاد می ماند.



فایل های ضمیمه بند انگشتی
           

تکرار می کرد: نمی شود کاری اش کرد... نمی شود کاری اش کرد...
خیلی خنده ام گرفت، انگار چیزی هست که بشود کاری اش کرد
. زندگی در پیش رو - رومن گاری
۱۳۹۱/۱/۴ عصر ۰۸:۲۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اتان ادواردز, زاپاتا, مگی گربه, ژان والژان, دزیره, واترلو, گرتا, حمید هامون, Papillon, dered
راتسو ریــزو آفلاین
پیانیست کافـه
***

ارسال ها: 107
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۲۶
اعتبار: 26


تشکرها : 977
( 1565 تشکر در 39 ارسال )
شماره ارسال: #8
RE: راهنمای دهه هفتاد

 

بهترین قسمت

Prime Cut

 

کارگردان: مایکل ریچی

فیلمنامه: رابرت دیلن

فیلمبردار: جین پالیتو

موسیقی: لالو شیفرین

بازیگران: لی ماروین . جین هاکمن . سیسی اسپیسک . ویلیام موری

محصول 1972 - رنگی- 86 دقیقه

 

 

 

تشکیلاتی تبهکاری یکی از بهترین افرادش به نام نیک دولین ( ماروین ) را برای وصول بدهی یکی از شعبه ها به کانزاس می فرستد. نیک به همراه چهار نفر دیگر عازم ماموریت شده و به سراغ مری آن ( هاکمن ) رییس شعبه کانزاس می رود. مری آن که به نام یک شرکت گوشت کارهای خلاف خود را انجام می دهد در یک مهمانی برای گله داران ثروتمند ، دختران جوان برهنه را به نمایش گذاشته است. نیک وارد مهمانی شده و پس از صحبت با مری آن ، یکی از دخترها را به نام پاپی ( اسپیسک ) که از او طلب کمک میکند را از آنجا نجات داده و با خود می برد. نیک کم کم به پاپی دل می بندد و می فهمد که یتیم خانه ای وجود دارد که دختران مورد نیاز مری آن را تامین می کند. با کمک نیک خوهر پاپی ، وینی نیز که در چنگ مری آن است نجات پیدا می کند. اما در یک درگیری در یک جشن افراد مری آن دوباره وینی را گیر می اندازند و دسته جمعی به او هتک حرمت می کنند اما نیک و پاپی موفق به فرار می شوند. نیک و افرادش به کشتارگاه و چراگاه هایی که در اختیار مری آن است حمله می کنند، ابتدا افراد نیک کشته یا زخمی می شوند ولی نیک موفق می شود به تنهایی مری آن و افرادش را از پای دربیاورد. درپایان نیک و پاپی به یتیم خانه می روند و دختران آنجا را آزاد می کنند.

 

     

 

 

 

 

 

 

 

یکی از فیلم های بسیار خوب، متفاوت و خشن دهه هفتاد که موضوع جدیدتری را بیان می کند . داستان گروهی که تحت پوشش یک شرکت تهیه گوشت به فروش دختران و بهره برداری جنسی از آن ها می پردازد شاید برای آن زمان موضوع تازه تری باشد. لی ماروین ، گنگستر بسیار خشنی که عشق را تجربه می کند حاضر به کنار آمدن با این مناسبات نمی شود و علیه سیستم شورش می کند. پالیتو صحنه های بسیار زیبایی را به تصویر می کشد و کار مایکل ریچی تقریبا بی نقص جلوه می کند، او که با فیلم های بسیار خوبی چون اسکی باز سراشیبی، کاندیدا، لبخند، همین فیلم و چندین فیلم دیگر یکی از بهترین و پرکارترین کارگردان های دهه هفتاد بود، در سالهای بعد دیگر نتوانست آن موفقیت را تکرار کند. صحنه ای که سیسی اسپیسک و خواهرش؛ عریان روی یونجه ها، چون حیوانات به تماشا گذاشته شده اند پس از سالها هنوز تکان دهنده است.



فایل های ضمیمه بند انگشتی
       

تکرار می کرد: نمی شود کاری اش کرد... نمی شود کاری اش کرد...
خیلی خنده ام گرفت، انگار چیزی هست که بشود کاری اش کرد
. زندگی در پیش رو - رومن گاری
۱۳۹۱/۱/۵ عصر ۰۸:۱۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : ژان والژان, california, حمید هامون, سروان رنو, رابرت میچم, دزیره, Papillon, مگی گربه, زاپاتا, dered
راتسو ریــزو آفلاین
پیانیست کافـه
***

ارسال ها: 107
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۲۶
اعتبار: 26


تشکرها : 977
( 1565 تشکر در 39 ارسال )
شماره ارسال: #9
RE: راهنمای دهه هفتاد

 

حرکت های شبانه

Night Moves

کارگردان : آرتور پن

فیلمنامه : آلن شارپ

فیلمبردار : بروس سورتیس

موسیقی : مایکل اسمال

بازیگران : جین هاکمن . جنیفر وارن . ملانی گریفیث . جیمز وودز . ادوارد بینز . جان کرافورد . جانت وارد

1975 - رنگی - 99 دقیقه

 

 

 

هری مازبی ( هاکمن )، بازیکن سابق فوتبال آمریکایی که اینک کاراگاه خصوصی است از سوی آرلنه (وارد) ستاره سابق سینما مامور یافتن دختر نوجوانش ، دلی (گریفیث) می شود. هری ابتدا به سراغ دوست سابق دلی، کوئنتین (وودز) می رود و او می گوید که دلی با بدلکاری به نام المن رفته است. سپس هری با بدلکار دیگری به نام  جویی آشنا می شود که به  هری می گوید دلی ناپدری دارد که در فلوریدا زندگی می کند. هری سپس متوجه می شود که دلی به همراه ناپدری اش، تام و محبوبه اش پالا( وارن ) زندگی مشترکی را آغاز کرده اند. هری به نزد آنها می رود و پس از چند روزی که آنجا می ماند از دلی می خواهد که با او به نزد مادرش برگردد. دلی از رفتن امتناع می کند و با هری به قایق سواری می رود. در آب دلی به هواپیمایی غرق شده برمی خورد که خلبان آن در داخل هواپیما مرده است، دلی بسیار از این موضوع می ترسد و قبول میکند که با هری برگردد. چندی بعد از بازگشت دلی نزد مادرش، هری می شنود که او به همراه زیگلر که بدلکار دیگری است در یک صحنه فیلمبرداری تصادف کرده و مرده است. کوئنتین به هری می گوید که جسد داخل هواپیما جسد المن بوده است. هری به فلوریدا باز می گردد و می فهمد که مرگ المن به پلیس گزارش نشده است . کوئنتین به دست تام به قتل می رسد و هری پس از درگیری با تام به همراه پالا که حالا دیگر با او رابطه ای نیز برقرار کرده با قایق می گریزد. پالا به هری می گوید که تام، المن و کوئنتین در کار قاچاق عتیقه بوده اند . آنها برای یافتن مجسمه غرق شده به همراه هواپیما به محل سقوط آن می روند. پالا لباس غواصی می پوشد و به زیر آب می رود که هواپیمایی به آنها حمله می کند و پالا را می کشد و خودش نیز سقوط کرده و غرق می شود. هری زخمی درون قایق در آخرین لخظات سقوط هواپیما میبیند که خلبان هواپیما زیگلر است.

 

 

 

چند سال پیش از قول یکی از منتقدین خارجی که الان دقیقا" خاطرم نیست کی بود جایی خواندم ( احتمالا" دنیای تصویر ) که 5 بازیگر در تاریخ سینما وجود دارند که شاید فیلم های بدی بازی کرده باشند اما هرگز بازی بدی ارائه نداده اند. یکی از آنها جین هاکمن بود. هاکمن بدون شک یکی از بهترین و مطمئن ترین بازیگران دهه 70 به شمار می آید. کسی که کارنامه پربارش مملو از نقش های ریز و درشت و به دقت پرداخت شده است در این فیلم نیز چون دیگر آثارش می درخشد. حرکت های شبانه برخلاف بقیه فیلم های کاراگاهی که تاکنون دیده اید پیش می رود، قهرمان داستان در میان پیکره ای از دروغ و خیانت گیر کرده است به گونه ای که حتی در زندگی شخصی خودش نیز گرفتار دورویی است. جایی که همه به یکدیگر نارو می زنند و همه برای منافع خویش دیگری را نابود می کنند؛ هری نیز نمی تواند آن شخصیت اسطوره ای از کاراگاهانی باشد که روزگاری پیش از این کسانی چون همفری بوگارت نماینده آن بودند. قهرمان !!! داستان خود نیز انسانی عادی است و در بسیاری مواقع در دریافتن برخی سرنخ ها عاجز می ماند. فیلمی موفق از کارگردان موفق دهه 60 و 70 که این موفقیت را با جین هاکمن در دهه 80 با فیلم هدف تکرار می کند.



فایل های ضمیمه بند انگشتی
   

تکرار می کرد: نمی شود کاری اش کرد... نمی شود کاری اش کرد...
خیلی خنده ام گرفت، انگار چیزی هست که بشود کاری اش کرد
. زندگی در پیش رو - رومن گاری
۱۳۹۱/۱/۸ عصر ۰۶:۰۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Papillon, چارلز کین, اتان ادواردز, حمید هامون, ژان والژان, دزیره, اسکارلت اُهارا, مگی گربه, زاپاتا, dered
راتسو ریــزو آفلاین
پیانیست کافـه
***

ارسال ها: 107
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۲۶
اعتبار: 26


تشکرها : 977
( 1565 تشکر در 39 ارسال )
شماره ارسال: #10
RE: راهنمای دهه هفتاد

 

سوئیت کالیفرنیا

California Suite

 


کارگردان : هربرت راس

فیلمنامه : نیل سایمن

فیلمبردار : دیوید ام والش

موسیقی : کلود بولینگ

بازیگران : جین فاندا . مایکل کین . والتر ماتا . مگی اسمیت . آلن آلدا . الین می . بیل گاسبی . ریچارد پریور

 

1978 - رنگی - 103 دقیقه

 

 

 

 

خانواده های مختلفی وارد هتل بورلی هیلز می شوند، فیلم شرح ماجراهایی است که در زمانی کوتاه برای آنها اتفاق می افتد:

هانا ( جین فاندا ) زن مطلقه ای است که سرپرستی دخترش را بر عهده دارد. دخترش پس از چندی پیش پدرش،بیل ( آلن آلدا ) برگشته و هانا برای بازگرداندن او به اینجا آمده است. پس از کلی درگیری و بحث و جدل هانا می فهمد که اگر می خواهد دخترش او را دوست بدارد باید اجازه دهد که او مدتی را پیش پدرش بماند؛ پس قبول می کند تا بیل مدتی از دخترشان مراقبت کند.

ماروین ( والتر ماتا ) که برای مراسم مذهبی برادر زاده اش کمی زود تر از همسرش میلی ( الین می ) به آنجا رسیده در بدو ورود به هتل متوجه می شود که برادرش به عنوان هدیه زنی خیابانی را در اتاق او جای داده است. ماروین شب را با دختر به صبح می رساند و فردای آن روز وقتی سر و کله میلی پیدا می شود علی رغم سعی ماروین بالاخره میلی دختر را می بیند، اما در آخر ماروین را می بخشد.

دکتر گامپ ( پریور ) و دکتر پاناما ( گاسبی ) به همراه همسرانشان وارد هتل می شوند. آنها از ابتدا با یکدیگر مشکل دارند و به وضوح برای مسافرت با یکدیگر زوجی ناجور به نظر می رسند. در آخر با یک دعوای شدید در حالی که تماما" باندپیچی شده هستند آنجا را ترک می کنند.

دایانا ( مگی اسمیت ) بازیگر انگلیسی که نامزد اسکار شده به همراه شوهرش سیدنی ( مایکل کین ) برای شرکت در مراسم اسکار وارد هتل می شوند. دایانا به تمایلات همجنس گرایانه همسرش پی می برد، اما بعدا" او را می بخشد. اسکار به شخص دیگری می رسد و آنها خاک امریکا را ترک می کنند.

 

 

سوئیت کالیفرنیا شباهت های فراوانی با فیلم برنده اسکار گراند هتل و همچنین فیلم های پرستاره میزهای جداگانه و کشتی احمق ها دارد، با این تفاوت که ماجراها در اینجا حالت کمیک به خود گرفته است. فیلم بر خلاف آنچه در دقایق آغازین به نظر می رسد فیلم خوبی است ، مخصوصا" آنجا که ماجراهای دو دکتر سیاه پوست را روایت می کند نوعی کمدی بزن بکوب شکل می گیرد. بامزه ترین قسمت ماجرا جایی است که دختر خیابانی که در شب قبل استفاده زیادی از مشروبات الکلی داشته، صبح به رغم تلاش ماتا بیدار نمی شود و همسر ماتا هم همان لحظه سرمی رسد. ماتا تلاش بی ثمری در پنهان کردن دختر دارد، در جایی وقتی همسرش با بازی الین می بالاخره وارد اتاق خواب می شود، ماتا دختر بیهوش را زیر روتختی پنهان کرده است. میلی به شوخی می گوید : دختر آوردی؟ و ماروین جواب می دهد: آره، یه بلوند خوشگل روی تخته!!!

الین می در نقش همسر ماتا همان کارگردان فیلم های معروف برگی نوین ( والتر ماتا و الین می ) و ایشتار ( داستین هافمن ، وارن بیتی ، ایزابل آجانی ) است.



فایل های ضمیمه بند انگشتی
           

تکرار می کرد: نمی شود کاری اش کرد... نمی شود کاری اش کرد...
خیلی خنده ام گرفت، انگار چیزی هست که بشود کاری اش کرد
. زندگی در پیش رو - رومن گاری
۱۳۹۱/۱/۱۰ عصر ۰۸:۴۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اتان ادواردز, ژان والژان, حمید هامون, Papillon, اسکارلت اُهارا, مگی گربه, dered
ارسال پاسخ