[-]
جعبه پيام
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 4 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
ماندگارها
نویسنده پیام
پرشیا آفلاین
مترجم کافه
***

ارسال ها: 220
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۱/۹/۱۶
اعتبار: 24


تشکرها : 4498
( 2786 تشکر در 76 ارسال )
شماره ارسال: #14
RE: ماندگارها

سفرهای گالیور

شاید یکی از شیرین ترین خاطرات دوران کودکی من تماشای سریال کارتونی سفرهای گالیور بود که ذهن تشنه ی فانتزی مرا سیراب می کرد. به یاد دارم که بیش از همه شیفته شخصیت تلخ, بداخلاق و همیشه منفی باف گلام بودم و دیدن هر قسمت از این کارتون برایم دنیایی از ماجراجویی را بهمراه داشت.

اما این, تنها یک وجه ماجرای سفرهای گالیور است. شاید کمتر کسی از ما بداند که پشتوانه این انیمیشن جذاب, یک نوشته کاملا سیاسی و یک طنز تلخ اجتماعی است. نویسنده این اثر, یعنی جاناتان سویفت, یکی از چندین ستاره ی تابناکی محسوب می شود که آسمان دوبلین به دنیای ادبیات انگلیسی معرفی کرد. با این که سفرهای گالیور مملو از کنایه هایی به وضعیت آن زمان جامعه ایرلند است, اما هنوز هم دستمایه های این اثر یعنی کاستی های بشری و ساختار های بیمار اجتماعی, اقتصادی و سیاسی در زمان ما نیز همانند سال 1726 از اهمیت بسزایی برخوردار است.

 

Gulliver's Travels

 

 

سویفت بستری باستانی و طنزآلود را برای اثر خویش برگزید: یک سفر خیالی. گالیور, راوی داستان, یک پزشک همراه کشتی بود که نمونه کاملا موجهی از نوع بشر محسوب می شد: مردی تحصیل کرده, مهربان, میهن پرست, حقیقت دوست و کاملا واقع گرا که هیچ اعتقادی به خیالات و اوهام نداشت. در طول داستان, او به چهار سفر رفت که هر یک به شکل فاجعه باری به دیدار با یکی از ملل دور افتاده ی دنیا ختم شد.

در آغاز, کشتی در هم شکسته او به امپراتوری لی لی پوت رسید, جایی که گالیور به سان غولی در میان شهروندان کوتوله اش به نظر می آمد و در بدو امر شیفته آن شهر مینیاتوری و جذابیت های پر از ظرافت آن شد. اما در پایان دریافت که لی لی پوتی ها بر خلاف ظاهر کوچک شان, موجوداتی خیانت پیشه, بداندیش, جاه طلب, انتقام جو و سنگدل هستند. با ادامه داستان, ما به تدریج از ساکنین این قلمروی شگفت انگیز دلزده می شویم و اندک اندک شباهت خود را با آن ها در می یابیم؛ به ویژه تضاد طنزآلودی که بین طبیعت آسیب پذیر و کوچک نوع بشر و تمایلات بی انتها و ویرانگر او وجود دارد.

در سفر دوم, همراهان گالیور او را در سرزمینی جا می گذارند که قلمروی غول هاست؛ موجوداتی که ده برابر یک انسان عادی بودند و گالیور از خشونت احتمالی این غول ها وحشت داشت. اما در ادامه دریافت که موضوع, کاملا بر خلاف تصور اوست. این سرزمین به نوعی یک آرمان شهر محسوب می شد و شاهزاده ای نیکوسرشت و روشن فکر بر آن حکم می راند که تجسم یک زمامدار دانا, سیاستمدار و اخلاق گرا بود. در گفتگویی طولانی بین گالیور و شاهزاده, وقتی که گالیور با غرور تمام راجع به شکوه انگلستان و دستآوردهای سیاسی آن داد سخن می دهد, پرسش های شاهزاده او را به سکوتی ناخواسته و تلخ فرو می برد. شاهزاده با این پرسش ها, تفاوت آنچه که در میان انسان ها جاری است را با آنچه که باید باشد, آشکار می کند. در آن سرزمین است که گالیور, خود را به سان یک لی لی پوتی می بیند و غرور بشری او با درک اوضاع اسف بار و آسیب پذیرش به باد می رود.

 

 

Jonathan Swift

 

در سومین سفر, گالیور راهی لاپوتا می شود و در این بخش, سویفت به سختی به بنیان های عقلانیت افراطی چه در عرصه ی علم, چه سیاست و چه اقتصاد می تازد. بخش عمده ی این فصل, تمثیلی از زندگی سیاسی آن دوران محسوب می شود.

در چهارمین و آخرین سفر, گالیور به میان نژادی از اسب ها, هوینیم ها, می رود که زندگی ای کاملا مبتنی بر منطق دارند و مهرورزی اجتماعی را جز در روابطی کاملا کنترل شده و خاموش به نمایش نمی گذارند. جالب آن که برده های آن ها, یعنی "یاهو"ها, بدن هایی دارند که در واقع کاریکاتور وقیحی از کالبد بشری است, در آن ها حتی بارقه ای از منطق وجود ندارد و تمامی بودن آن ها در خور و خواب و خشم و شهوت خلاصه می شود.


در بخش آتی, به بازخوردهای انتشار اثر سویفت و آنچه که او در زیر پوسته این سفر پرماجرا عرضه کرد, می پردازیم.


با احترام فراوان


بزرگ ترین مصیبت برای یک انسان این است که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته باشد نه شعور لازم برای خاموش ماندن

ژان دو لا برویر, فیلسوف فرانسوی قرن 17
۱۳۹۱/۹/۲۷ صبح ۰۳:۰۰
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رزا, دن ویتو کورلئونه, بانو, حمید هامون, آماندا, زرد ابری, oceanic, مگی گربه, ژان والژان, اسپونز, dered, سروان رنو, BATMAN, خانم لمپرت
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
ماندگارها - بانو - ۱۳۸۹/۷/۱۶, عصر ۰۴:۱۳
RE: ماندگارها - حمید هامون - ۱۳۹۰/۱۱/۲۴, عصر ۰۸:۲۵
RE: ماندگارها - ژان والژان - ۱۳۹۱/۱/۵, عصر ۰۶:۳۳
RE: ماندگارها - دزیره - ۱۳۹۱/۱/۲۷, عصر ۰۲:۰۲
RE: ماندگارها - پرشیا - ۱۳۹۱/۹/۲۷ صبح ۰۳:۰۰
RE: ماندگارها - پرشیا - ۱۳۹۱/۱۰/۹, صبح ۰۱:۵۹
RE: ماندگارها - فورست - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵, عصر ۰۴:۱۱
RE: ماندگارها - ارباب دنیا - ۱۳۹۲/۳/۱۸, عصر ۰۲:۰۰
RE: ماندگارها - BATMAN - ۱۳۹۲/۵/۶, عصر ۱۲:۰۸
دربی اول - جو گیلیس - ۱۳۹۲/۱۰/۲۲, عصر ۱۱:۱۹
RE: ماندگارها - خانم لمپرت - ۱۳۹۳/۹/۲۹, عصر ۰۷:۱۲
RE: ماندگارها - خانم لمپرت - ۱۳۹۳/۱۰/۴, صبح ۰۱:۱۲
RE: ماندگارها - خانم لمپرت - ۱۳۹۳/۱۰/۱۲, صبح ۱۲:۴۱
RE: ماندگارها - خانم لمپرت - ۱۳۹۳/۱۰/۱۶, عصر ۰۱:۴۱
RE: ماندگارها - حمید هامون - ۱۳۹۴/۲/۶, عصر ۰۵:۳۵
RE: ماندگارها - پیر چنگی - ۱۳۹۴/۸/۲۹, صبح ۱۲:۰۳
RE: ماندگارها - جروشا - ۱۳۹۵/۲/۱۷, عصر ۱۱:۱۳
RE: ماندگارها - بانو الیزا - ۱۳۹۶/۸/۲۵, صبح ۱۰:۳۳
RE: ماندگارها - سروان رنو - ۱۳۹۶/۱۰/۲, عصر ۰۲:۱۰
RE: ماندگارها - جناب سرگرد - ۱۳۹۶/۱۲/۶, عصر ۰۸:۴۱
بانجو پترسون - پروفسور - ۱۳۹۹/۱۰/۲۱, عصر ۰۶:۴۱
RE: بانجو پترسون - بانو الیزا - ۱۳۹۹/۱۰/۲۲, عصر ۱۲:۳۲
RE: ماندگارها - اسکورپان شیردل - ۱۳۸۹/۹/۲, صبح ۱۰:۳۰
ماندگارها - بانو - ۱۳۸۹/۱۰/۳, عصر ۰۶:۴۰
RE: ماندگارها - دزیره - ۱۳۸۹/۱۰/۱۱, صبح ۰۸:۵۷
RE: ماندگارها - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۱۰/۱۲, صبح ۱۲:۳۲
RE: ماندگارها - Savezva - ۱۳۸۹/۱۰/۱۹, عصر ۰۴:۰۴
RE: ماندگارها - رزا - ۱۳۸۹/۱۱/۱۷, عصر ۰۵:۴۵
RE: ماندگارها - الیور - ۱۳۹۰/۱۰/۱۱, عصر ۰۷:۴۲
RE: ماندگارها - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۰/۱۰/۲۰, عصر ۰۵:۵۹
RE: ماندگارها - الیور - ۱۳۹۰/۱۰/۲۴, عصر ۱۱:۱۹