[-]
جعبه پيام
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 3 رای - 3 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
فیلم های ارزشمند ایرانی
نویسنده پیام
برو بیکر آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 355
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۸/۲۲
اعتبار: 37


تشکرها : 3248
( 6973 تشکر در 203 ارسال )
شماره ارسال: #46
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی

سال 1352 سالی که فصل جدیدی را در سینمای ایران رقم زد. سالی یک کارگردان سه فیلم را به سینمای ایران معرفی کرد که یکی از دیگری زیباتر و جذابتر و پر محتوا تر. امیر نادری کارگردان رویایی من بوده - هست و خواهد بود. در سال 1352 که همه جا صحبت از بیک ایمانوردی و فردین و قهرمان بازی هاشون میکردند امیر نادری از سعید راد و بهروز وثوقی تنگنا و تنگسیر را ساخت تا به مردم سینما زده بگوید قهرمانان شما بجز ممل آمریکایی و علی بی غم میتواند زارممد تنگسیری هم باشد.

اما فیلم انتخابی این تاپیک نه تنگاست و نه تنگسیر . امیر نادری در سال 52 فیلم دیگری هم ساخت:

بچه های بی آلایش بوشهری با رنگ سبز پوست خود در کنار دریای آبی جنوب در اطراف یکی از هم قطاران خود حلقه زدن و هرکدام میخواهند گوی سبقت را از دیگری بربایند و فریاد می زدند: عبدلو عبدلو بیا سوآر مو شو بیا سوآر مو شو و چشمها دوخته به دهان عبدلو : مو میخوام سوآر امیرو شم امیرو بیا جلو میخوام سوآر تو بشم

ساز دهنی

عوامل فیلم


  • کارگردان: امیر نادری
  • فیلمنامه: امیر نادری
  • مدیر فیلمبرداری: علیرضا زرین دست
  • تدوین: سهراب شهید ثالث
  • بازیگران: مسعود گودرزی، مهدی جوادی، شهلا درویشی، محمود وفابخش، اسحاق احمدزاده، عباس رئیسی، جمعه طنین، یعقوب مرادزاده، محمد مرادزاده، عباس پوراحدی، جمعه وفابخش

اوایل انقلاب بود که این فیلم از تلوزیون پخش شد بعد از آن بارها و بارها این فیلم را توسط آپاراتهای 16 میلیمتری که در آن زمان به مساجد و مدارس می آوردند (در کنار فیلمهایی مانند نبرد الجرایر و مدرسه ضد جاسوسی و محمد رسول الله) بارها و بارها این فیلم را دیدم و هربار از دیدن آن لذت می بردم و هر بار در هر سکانش یک چیز جدید کشف میکردم.

یادش بخیر قهرمان داستان تا آن حد به روی هم دوره ای های نسل من تاثیر گذار بود که در مدرسه به هرکسی که چاق بود میگفتیم امیرو و به هر بچه پولدار و لوس و ننر (بخوانید بچه ننه) می گفتیم عبدلو و عجبا که در هر محله و یا هر مدرسه ای هم امیرو داشتیم و هم عبدلو.

از دو هفته پیش که تصمیم به نوشتن در خصوص سازدهنی گرفتم ابتدا تحقیقاتم را در حوزه وب شروع کردم و با کمال تعجب متوجه اولین تناقض آنهم در یک سایتی که مدعی جمع آوری دایره المعارف فیلمهای ایرانی است شدم.

در سایت سوره در خصوص خلاصه داستان به متن زیر برخوردم:

   سازدهني( 1352)


خلاصه داستان :
اميرو پسركي است ساده و سرشار از حركت، كه در حوالي بوشهر زندگي مي كند. او آن قدر افسار گسيخته است كه هميشه يك پاي دعواي همسن و سال هاي خودش است. عبدالله نوجواني است كه پدرش، براي آنكه او را به ختنه كردن راضي كند، يك ساز دهني به او مي دهد. بچه هاي بندر به ساز عبدالله علاقه مند مي شوند، و عبدالله در ازاي كولي گرفتن از بچه ها سازش را در اختيار آنها مي گذارد. اميرو بيش از ديگران به ساز علاقه مند مي شود، و بيش از ديگران به عبدالله كولي مي دهد. مادرش (شهلا درويشي) او را سرزنش مي كند و يكي از بچه ها او را «خر عبدول كل عبدالله» مي خواند و باعث مي شود كه او به خود بيايد و در پناه كشتي به گل نشسته اي، در سكوت، اشك بريزد. او، پس از اين كه در آب دريا آب تني مي كند، ساز دهني را از دست عبدالله مي ربايد و پس از عبور از كوچه پس كوچه هاي شهر بندري ساز را در دريا مي اندازد تا خود را از زير بار ذلت خلاص كند.

در متن بالا آمده است که عبدالله نوجوانی است که پدرش برای آنکه او را به ختنه کردن راضی کند.....  حال آنکه تا جایی که حافظه بروبیکر یاری میکند عبدلو (نه عبدالله) به بیماری اسهال مبتلا شده بود و تحت هیچ شرایطی حاضر به خوردن داروی تلخ این بیماری نبود و در حالیکه همه اهالی جمع شده بودند و او را مسخره میکردند پدرش با در دست گرفتن یک سازدهنی که در زمان کار کردن روی کشتی از یک خارجی گرفته بود عبدلو را راضی به خوردن دارو به ازای ستاندن آن سازدهنی میکند.

اگر این سایت در خصوص سایر فیلمها هم اینچنین خلاصه نویسی کرده باشد که وا مصیبت.

اما در خصوص سازدهنی در این فیلم امیر نادری با زیرکی هرچه تمام توانست معضلات واقعی جامعه را در غالب یک فیلم زیبا و جذاب شبیه سازی کند. من سعی میکنم با آنچه که در حافظه ام مانده است به تک تک آنها اشاره کنم تا دوستانی که این فیلم را دیده اند متوجه این مسئله بشوند که امیر نادری چیزی فراتر از آنچه که در نگاه اول به چشم بیننده می آید برنامه ریزی کرده است. او حتی در خصوص نام افراد هم با حساب و کتاب عمل کرده بود. امیرو در فرهنگ ما بعنوان امیر و پادشاه و فرمانروا مفهوم میدهد و عبدلو بعنوان بنده و عبیر و در جاییکه امیر باید غالب باشد با طعنه به شرایط آن زمان امیر مانند الاغی است که برعکس بنده بر او مستولی است.

یادتان می آید عبدلو همیشه هرجا می نشست روی بشکه بود و امیرو و سایر بچه ها در اطراف او روی زمین. شک ندارم که منظور امیر نادری بشکه های نفتی بود که حاکمیت آنزمان روی آن نشسته بود بشکه نفت یعنی ثروت و ثروت یعنی قدرت.

امیرو نماینده جامعه آنزمان بود که با یک دست ساخته غربی خر میشود و عبدلو سوار بر این خر به مقاصد خود می رسد. نادری آنقدر زیبا روند استعمار امیرو را به تصویر میکشد که من خود را در بیانش قاصر میدانم. عبدلو ابتدا در ازای دریافت سکه و یا برشی از هندوانه ساز خود را به همبازیهایش میدهد تا بنوازند آنهم با شمارش سریع او اما آرام آرام در می یابد که این وسیله غربی کاربردهای دیگری هم دارد تا آنجا که امیرو را که تا قبل از این نیرومند ترین بچه بندر بود را خار و ذلیل میکند و به الاغ خود تبدیل میکند.

امیرو هر بار که به خانه می آمد الاغی در آنجا بسته شده بود. مطمئنا نادری با بستن این الاغ به افرادی که هنوز متوجه موضوع نشده اند دارد طعنه میزند.

امیرو که تا پیش از این بعنوان شاگرد سقا شرافتمندانه کار میکرد و پول درمی آورد کارش حتی به دزدی میکشد آنهم برای جلب رضایت عبدلو برای زدن ساز بیشتر.


مو ساز زدم ......  مو ساز زدم...... مو ساز زدم

چقدر این سکانس را دوست داشتم. امیرو  در بعد ازظهر یک روز گرم که همه در خوابند به درب منزل عبدلو میرود و عبدلو که در آن ساعت نمی توانست از خانه بیرون بیاید از لابلای پنجره پس از دریافت حق حساب خود ساز خود را رو لبان امیرو میگذارد و امیرو هم با آویزان شدن از پنجره شروع به ساز زدن میکند و عبدلو هم مشغول شمردن سریع. سکانسی که مسعود گودرزی (بازیگر نقش امیرو) میگفت آنقدر امیر نادری آنرا تکرار کرد که من سینه ام از بزخورد با دیوار زخم شد آن سکانس بیش از ده بار تکرار شد و هربار نادری به مشت به دیوار میکوبید و میگفت نشد مسعود گودرزی میگوید یکبار سنگها از زیر پایم در رفتند یکبار هم هر کار کردم دستم به پنجره نرسید و عجب که سکانسی که برای بروبیکر اینقدر زیبا در آمده است علیرقم تکرار چندین باره عاقبت مورد پسند نادری واقع نشد که نشد. امیرو سرمست از ساز زدن در کوچه ها میدوید و میگفت مو ساز زدم. (لطفا دال را با ضمه بخوانید)

مادر اولین راهنما و معلم بشریت وارد میشود. مادر امیرو با دیدن فرزند خود در بازار که عبدلو بر کولش سوار شده آنچنان برآشفته میشود که شروع میکند به تنبیه  و نصیحتهای مادرانه خود. اما بیفایده است امیرو آنچنان محو این ابزار غربی شده است که پا بروی تمام آرمانهای خود میگذارد و بعنوان خر عبدلو سکه مردم میشود تا جائیکه در صف نانوایی مورد تمسخر شاگرد نانوا قرار میگیرد.

تا آنکه مادر با بغض و گریه یک روز النگوهای خود را در می آورد و به امیرو میگوید برو بفروش و باهاش یه سازدهنی بخر تیر آخر مادر برای تحریک امیرو برای بیرون آمدن از آن خفت خود ساخته.

امیرو از خواب غفلت بیدار میشود. به دریا میزند و غسل تعمیم میکند تا خطاها و اشتباهات گذشته خود را بشوید صحنه ای که همان سال در تنگسیر هم اما اینبار برای بهروز وثوقی و زار ممدش تکرار میشود هردو با یک کارگردان. امیر نادری در آن سال تنگسیر را برای بیداری نسل جوان ساخت و ساز دهنی را برای بیداری نوجوانان.

و سرانجام امیرو ساز عبدلو را میگیرد و با عبور از دل مردمان آنرا به دریا می اندازد تا به همه بگوید فرهنگی که به ما تعلق ندارد را باید دور انداخت امیرو روبه دریاست و سرش را برمیگرداند و به ساحل نگاه میکند و تمام.

اما ساز دهنی هنوز تمام نشده است. این فیلم را هر وقت و در هرجا دیدم در همینجا به اتمام میرسد اما فیلم همچنان ادامه دارد. امیرو برمیگردد و  به سراغ عبدلو می رود. عبدلو دیگر قدرتی ندارد. تمام قدرت او در سازی بود که امیرو آنرا به دریا انداخته بود. عبدلو مورد ضرب و شتم امیرو و بقیه بچه ها قرار میگیرد و اینبار اوست که بر گرده های عبدلو سوار میشود و تلافی تمام روزهایی که به او سواری داده است را در می آورد و انتقام شیرینی را از او میگیرد. صدای ساز و دهل و یک عروسی محلی نیز بیانگر بازگشت جامعه به رسم و سنتهای خودش می باشد. هنوز نتوانستم دلیلی برای سانسور این صحنه پایانی  از صدا و سیما را کشف کنم.

باور اینکه 40 سال پیش امیر نادری توانسته با چنین زیبایی یک واقعیت و یک تضاد اجتماعی را اینچنین به صحنه بکشد واقعا سخت است و باید گفت او شاهکار کرده است. نادری برای لحظه به لحظه فیلم برنامه دارد و مانند طراح خط کش خود را روی صحنه گذاشته تا مبادا سانتیمتری از تفکراتش جابجا شود.

مسعود گودرزی (بازیگر نقش امیرو) در آنزمان 50 هزارتومان (که پول زیادی هم بود) دستمزد دریافت کرد. پولی که به ادعای خودش حتی ریالی بدستش نرسید و پدرش آنرا دریافت کرد. زیرا او زمانی که این فیلم را بازی میکرد کلاس پنجم ابتدایی بود.

یکسال بعد از نمایش این فیلم در تلوزیون خاطرم هست که در یکی از جنگهایی که در اعیاد برگزار میگردید مجری برنامه نوید مصاحبه با امیرو در طول برنامه را داد. بروبیکر که در آنزمان تقریبا همسن امیروی سازدهنی بود ( نه مسعود گودرزی) شاد و خندان مقابل تلوزیون نشسته بود تا امیروی تپل سبزه روی و قهرمان خود را ببیند که ناگهان با یک جوانک لاغر و سفیدروی روبرو شد و مجری عنوان کرد آقای مسعود گودرزی بازیگر نقش امیرو. تمام رویاها و ساخته و پرداخته ایم از امیرو بهم ریخت . داستانی که فکر میکردم واقعیت است در چند ثانیه برایم تبدیل به یک افسانه دروغین شد. امروز که با خودم فکر میکنم با خودم میگویم خوش بحال کودکان نسل امروز که ایرج طهماسب و حمید جبلی رو دارند. دو عزیز دوست داشتنی که هربار در ازای هر پیشنهادی هرگز حاضر نشدند از پشت صحنه کلاه قرمزی فیلم تهیه شود. وقتی دلیلش رو پرسیدند گفتند نمی خواهیم رویای بچه ها و تفکر آنها از کلاه قرمزی عوض بشه. اونها کلاه قرمزی رو بعنوان یک شخصیت واقعی پذیرفتند هرچند بنظر من حتی بزرگترها هم پذیرفتند چه برسد به بچه ها !!!!!!!!.

در همون برنامه بود که مجری وقتی از گودرزی سفید روی پرسید چطور در فیلم سبزه روی بودی گفت آقای نادری ساعتها من را در بشکه چای قرار دادند تا رنگ پوستم عوض شد.

اکبر عبدی در یکی از مصاحبه هایش گفته بود که یکی از آرزوهایش این بوده که او نقش امیرو را بازی میکرده او میگوید حتی با شیطنت در اوایل بازیگری خود به بعضیها گفته بود که من نقش امیرو را بازی کردم و الان بخاطر این موضوع عذاب وجدان دارم هرچند او می گوید بعدها که بالغ تر شدم متوجه شدم بازیگر نقش امیرو یک شاهکار بوده و اگر من آن نقش را بازی میکردم شاید اینقدر روی مخاطب تاثیر نمی گذاشت.

امیر نادری را باید برای ساخت چنین فیلمی ستود هرچند مانند بیضایی و کیارستمی چندین هزارکیلومتر دورتر از ما زندگی میکند. و باید از صمیم قلب (به سبک فوتبالیها مشروط به اینکه دوستان فکر نکنند پست فوتبالیه)  بگم : نادری متشکریم

سازدهنی را هم به گروه فیلمهای تکرار ناشدنی و صد البته ارزشمند ایرانی اضافه کنید بروبیکر شاید نتواند فرق سوپر مارکت را با یک فروم کلاسیک تشخیص دهد اما خواسته یا ناخواسته عاشق سازدهنی امیر نادریه و میتونه تشخیص بده که ساز دهنی دیگه تکرار نمیشه و متاسفانه این فیلم هم در کافه ای که نام کلاسیک را زینت خود نموده است  به اندازه سگ آقای پتیبل یا سباستین به حق خودش نرسیده.

۱۳۹۲/۱۰/۱۶ صبح ۱۲:۳۰
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : BATMAN, سروان رنو, اکتورز, rahgozar_bineshan, خانم لمپرت, بانو, اسپونز, زبل خان, سرهنگ آلن فاکنر, لوسیان, پرشیا, شیخ حسن جوری, ژان والژان, کارآگاه علوی, نایب تیمور خان, واتسون, کاپیتان اسکای, مراد بیگ, بیلی لو, باربوسا
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
فیلم های ارزشمند ایرانی - میثم - ۱۳۹۰/۴/۳, عصر ۰۳:۴۸
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - میثم - ۱۳۹۰/۴/۴, عصر ۰۲:۲۱
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - میثم - ۱۳۹۰/۴/۶, عصر ۰۴:۳۸
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - میثم - ۱۳۹۰/۴/۷, عصر ۰۵:۱۳
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - MunChy - ۱۳۹۰/۴/۷, عصر ۰۵:۳۱
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - میثم - ۱۳۹۰/۴/۱۰, عصر ۰۵:۴۱
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - دزیره - ۱۳۹۰/۴/۱۱, عصر ۰۲:۱۲
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - میثم - ۱۳۹۰/۴/۱۱, عصر ۰۶:۰۵
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - میثم - ۱۳۹۰/۴/۱۷, صبح ۱۱:۰۴
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - میثم - ۱۳۹۰/۴/۲۱, صبح ۱۱:۲۳
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - میثم - ۱۳۹۰/۵/۲۲, صبح ۱۱:۰۹
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - میثم - ۱۳۹۰/۷/۲۲, صبح ۱۰:۰۴
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - میثم - ۱۳۹۰/۷/۲۵, عصر ۰۶:۱۲
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - میثم - ۱۳۹۰/۷/۳۰, عصر ۰۴:۴۶
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - میثم - ۱۳۹۰/۹/۶, عصر ۰۵:۴۰
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - میثم - ۱۳۹۰/۹/۲۲, عصر ۰۶:۲۰
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - میثم - ۱۳۹۰/۱۰/۷, عصر ۱۲:۰۷
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - میثم - ۱۳۹۰/۱۱/۵, صبح ۱۱:۴۰
یه خُرده بی انصافیه - ممل آمریکایی - ۱۳۹۰/۱۱/۵, عصر ۰۹:۵۱
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - میثم - ۱۳۹۰/۱۱/۶, صبح ۱۰:۴۵
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - میثم - ۱۳۹۰/۱۱/۷, صبح ۱۱:۳۴
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - آوینا - ۱۳۹۰/۱۱/۱۲, عصر ۱۰:۴۲
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - نیومن - ۱۳۹۰/۱۱/۱۸, عصر ۰۴:۵۹
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - برو بیکر - ۱۳۹۲/۱۰/۱۶ صبح ۱۲:۳۰
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - برو بیکر - ۱۳۹۲/۱۰/۱۶, صبح ۰۲:۴۵
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - لوسیان - ۱۳۹۲/۱۰/۱۷, صبح ۰۹:۵۴
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - دکــس - ۱۳۹۴/۳/۲۷, صبح ۰۹:۱۱
خانه سیاه است - 1963 - مراد بیگ - ۱۳۹۷/۳/۲۴, صبح ۰۸:۱۳
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - Classic - ۱۳۹۷/۸/۱۵, عصر ۰۱:۳۶
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی - Savezva - ۱۳۹۷/۱۲/۷, عصر ۰۷:۵۹