(۱۳۸۹/۱۱/۲۱ عصر ۰۱:۴۲)منصور نوشته شده:
ما ملت پرحرفی هستیم خیلی پرحرف تر از فرانسویها... برای همین است که استادان بزرگ دوبله فیلم در جهان ایرانی هستند !
من هم کاملا با شما موافقم، اصولا ما مردمی هستیم که می خواهیم هرکاری را با حرف زدن پیش ببریم. شعار می دهیم، در مقابل هر بی احترامی محکوم می کنیم همه را حتی کشورهای دیگر را، غیبت می کنیم، چاخان می کنیم تا جایی کلی از وقتمان بابت همین تعارف های غیرواقعی از بین می رود، جوک می گوییم، اصلا برای هم جوک می می فرستیم. گمان نمی کنم در جای دیگری به اندازه ایران، مردم از اس ام اس برای جوک نوشتن و جوک خواندن استفاده کنند. بلــه ما اهل نوشتن و خواندن هستیم. بزرگترین کمدین های تاریخ سینما در دوران سینمای صامت به وجود آمدند، این یعنی شوخی تصویری ولی ما هنوز به دنبال برنامه های طنزی هستیم که عده ای بیایند و برای ما حرف های الکی بزنند و ما بخندیم. برسون می گوید: سینما یعنی تصویر، اگر می خواستم شخصیت های فیلم هایم زیاد حرف بزنند دیگر چه نیازی به فیلم ساختن بود، مقاله یا گزارش می نوشتم و منظورم را میرساندم. برای من کلام اساس فیلم به حساب نمی آید .
اما از بحث اصلی خیلی دور شدیم
صحبت در مورد کیمیایی بود
از قیصر زیاد گفته شد، مطلب جالبی درباره فیلم خاک وجود دارد که امیدوارم لذت ببرید.
مسعود کیمیایی در سال 52 برای ساخت ششمین فیلم خود داستانی از محمود دولت آبادی به نام آوسنه بابا سبحان را انتخاب می کند. فیلم ساخته شده و پس نمایش آن دو گروه به وجود می آیند. گروه اول دولت آبادی و هم فکرانش که به تغییراتی که در اقتباس از داستان به وجود آمده شدیدا معترضند و گروه دوم منتقدانی که فیلم را پسندیده اند و تغییر در هر اثر ادبی را لازمه ی مدیوم تصویر می دانند.
میهن بهرامی در فصلنامه فیلم، جهانبخش نورایی در فیلم و هنر و جمشید ارجمند در رودکی نقدهای مفصلی در دفاع از فیلم می نویسند ، دولت آبادی هم که همچنان معترض است جزوه ای به نام ضمیمه فیلم خاک منتشر می کند که در آن گر چه از فیلم تعریف می کند اما در مقاله بسیار طولانی ناراحتی اش از کیمیایی را بابت تغییر در داستانش ابراز میکند.
در شروع نوشته دولت آبادی مطلبی می آورد که فکر می کنم جالب باشد، دولت آبادی با اینکه از کیمیایی بسیار دلخور است اما فیلم را هم به کلی انکار نمی کند:
"" من در عمر خود سه بار مرگ برادر را حس کرده ام. یک بار آنگاه برادرم مرد و مادرم بر خاک او مویه کرد، یک بار هنگامیکه مرگ صالح را می نوشتم و مسیب از کنار او گذشت، به طویله رفت و کنار خرموشه ایستاد و یک بار هنگامیکه مرگ مسیب را دیدم و صالح از کنار او گذشت و کنار دیوار بر زمین نشست. نگاهش در این دم رنگ خاک یافته بود.
پیش از این باور نمی کردم که بتوان تصور داستان پردازی را اینچنین به شگفتی تصویر و بازسازی کرد و این بار دیدم. کیمیایی چنین کرده بود ، به همت خود و یاری بازیگرانش. شیون من را هم این افسون هنری برانگیخت... ""
و اما:
در آخرین شماره ماهنامه فیلم ویژه جشنواره فجر مجموعه مطالبی به مناسبت بزرگداشت کیمیایی به قلم پرویز دوایی، جمشید ارجمند، جهانبخش نورایی، حمید نعمت الله، کیومرث پوراحمد، پولاد کیمیایی و چندین نفر دیگر به چاپ رسیده، به هیچ وجه از دست ندهید.