[-]
جعبه پيام
» <سروان رنو> نگاهی به فیلم نشانی از شر ( اورسن ولز ) ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=46&pid=4539
» <رابرت> متأسفانه "علی‌اصغر رضایی‌نیک" صداپیشه مکمل‌گو بر اثر سکته قلبی درگذشت. نمونه مصاحبه و خاطراتش: https://www.aparat.com/v/tTSqn
» <سروان رنو> مانند بهار و نوروز , سالی نو را به امید بهتر شدن و شکوفا شدن آغاز می کنیم [تصویر: do.php?imgf=org-685bcf6ba2581.png]
» <mr.anderson> سال نو همه هم کافه ای های عزیز مبارک! سال خوب و خرمی داشته باشید!
» <rahgozar_bineshan> سالی پر از شادکامی و تن درستی و شادی را برای همه دوستان آرزومندم!
» <BATMAN> به نظرم شرورترین شخصیت انیمیشنی دیزنی اسکاره/ چه پوستر جذابی! https://s8.uupload.ir/files/scar_vrvb.jpg
» <جیمز باند> من هم از طرف خودم و سایر همکاران در MI6 نوروز و سال نو را به همه دوستان خوش ذوق کافه شاد باش میگم.
» <ریچارد> سلا دوستان.گوینده بازیگراورسولاکوربیرودرسریال سرقت پول کیست
» <ترنچ موزر> درود بر دوستان گرامی کافه کلاسیک ، فرا رسیدن بهار و سال جدید را به همه شما سروران شادباش میگم و آرزوی موفقیت را در کار و زندگی برایتان دارم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> در سال گذشته بنده کم‌کار بودم در کافه، ولی از پُست‌های دوستان خصوصاً جناب رابرت و کوئیک و "Dude" بسیار بهره بردم. تشکر و بیش باد!
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 4 رای - 3.75 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
اولین کامپیوتر ها ...
نویسنده پیام
لوئیس دگا آفلاین
جاعل اوراق قرضه ملی
***

ارسال ها: 14
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۴/۱۸
اعتبار: 9


تشکرها : 20
( 213 تشکر در 6 ارسال )
شماره ارسال: #61
RE: اولین کامپیوتر ها ...

(۱۳۹۴/۵/۷ صبح ۰۱:۵۵)BATMAN نوشته شده:  

...
بازی کمتر دیده شده بامزی محصول 1993 از کنسول دستی گیم بوی که البته تنها بازی موجود از این شخصیت دوست داشتنی است

...

BATMAN عزیز حسابی غم گذشته را گذاشتی روی دلم. nnnn:

من گاهی اوقات فکر می کنم نسل جدید چه طور بدون شناختن "قوی ترین خرس جهان" می تونن به حیات مادی و معنوی خودشون ادامه بدن.

تازه از "شلمان" بگذریم.


امضاء نزدیک بین
۱۳۹۴/۵/۷ عصر ۱۲:۵۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : ژان والژان, پیرمرد, حمید هامون, BATMAN, اسکورپان شیردل, Memento, زرد ابری, نکسوس, مگی گربه, سروان رنو, آلبرت کمپیون
Memento آفلاین
(2000)
***

ارسال ها: 216
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۷/۱۷
اعتبار: 46


تشکرها : 4500
( 3946 تشکر در 154 ارسال )
شماره ارسال: #62
RE: اولین کامپیوتر ها ...

دوران کودکی، پدر مخالف خرید میکرو و سگا بود. هر دفعه هم که می گفتم بخریم جوابش این بود که "می تونی با من بیای دانشگاه و با کامپیوترهای سایت بازی کنی."

و البته همیشه هم این اتفاق می افتاد. تقریبا هر روز بعد از مدرسه می رفتم دانشگاه(!) و بعضا توی سایت و بعضا توی اطاق پدر بازی می کردم.

پدر، مسئول آموزش دانشگاه بود و کامپیوتر اطاقش، اون کامپیوتری بود که دانشجوها می اومدند و نمره هاشون رو از توی اون می دیدن و کلا چیز حساسی بود. کیسش زیر مانیتور می خورد. دکمه ریسیتش نارنجی و کشیده بود و دو تا شکاف هم داشت که مال دیسکت آ و دیسکت بی بود. [اون زمان فقط یک دیسکت بی توی اون ساختمون وجود داشت که اون هم بکاپ نمرات روش بود و توی یک کشو قفل بود و من هیچ وقت نتونستم اون رو ببینم.]

روی مانیتورش هم یک فیلتر با دو تا بند مشکی آویزون بود که همیشه اولین کاری که قبل از نشستن پای کامپیوتر می کردم برداشتن اون بود که اتفاقا همواره هم از سوی پدر مواخذه میشدم جهت ضعیف شدن چشم ها. (متاسفانه عکس بهتر پیدا نکردم)

اوایل که سنم خیلی پایین بود، احتمالا قبل از مدرسه حتی، مسئول سایت کاری کرده بود که توی داس، من کلید 1 رو که می زدم فلان بازی می اومد، 2 بهمان بازی و غیره. هنوز هم نمی دونم چه جوری. چون قاعدتا باید مثلا 1 دات اگزه می زدم تا بیاد ولی اون جوری که یادمه حتی اینتر هم لازم نبود. به محض زدن کلید 1 بازی اجرا می شد و صد البته برای بستنش هم باید از ترکیب منقرض شده Ctrl+Q استفاده می کردم! [یادمه دوران بچگی از دکمه esc می ترسیدم. خیلی دکمه خشنی بود.]

بعدا که با سیستم عامل فوق العاده NC آشنا شدم، توانایی هام به مراتب زیاد تر شده بود. دیگه برای خودم فولدر داشتم و فایل جابجا می کردم. Rename  می کردم. Delete و انواع کارهای هیجان انگیز! خفن ترین کاری که با NC بلد بودم انجام بدم اسپیلیت/مرج بود. برای انتقال بازی های حجیم با دیسکت. [یادمه یه بازی مسئول سایت داشت که 10 تا دیسکت بود ولی اصلا یادم نیست چه بازی ای بود.]

چیزی که خوب یادمه، اینه که توی NC دو فایل MsDos و IOsys که جز فایل های اصلی کامپیوتر بود خیلی روی اعصابم بودن! فکر کنم دلیلش این بود که این فایل ها مخفی بودند و NC فایل های مخفی رو مثل تصویر بالا با یه سری نقطه نشون میداد و کاری که من زیاد با اون کامپیوتر حساس انجام دادم پاک کردن این دو تا فایل بود که منجر به خاموش شدن فوری کامپیوتر و روشن نشدنش میشد! و هر دفعه این مسئول سایت بدبخت با کلی مکافات این رو درستش می کرد و هی دوباره به من سفارش می کرد که کاری با این ها نداشته باشم و من هم هر دفعه قبول می کردم!!

بازی های مختلفی اون دوره بازی می کردم که چندتاییشون رو دوستان قبلا گفتن ولی من دوست دارم با دست خودم دوباره در مورد این خاطرات شیرینی که در اعماق ذهنم چسبیده بنویسم.

بازی ای که بیشتر از همه دوست داشتم این بود. اصلا یادم نیست اون زمان به چه اسمی اون رو صدا می زدم ولی خیلی دوستش داشتم. واقعا زیاد.

یک مرد با پیرهن سفید که باید یک دختری رو آزاد می کرد و یک ساعت شنی هم اول بازی نشون می داد که یعنی وقتت هم محدوده.

چیزهایی که از این بازی خیلی خوب به یادم مونده بود اینا بودن:

1) همین تیغ هایی که اگه می افتادی روشون (مثل عکس سمت راست) می مردی. ولی راحت می تونستی از توشون رد شی. فکر می کنم اگه میدودی توش هم می مردی، باید آروم رد می شدی. یه دونه اش که خیلی خوب یادم مونده، یک چاله ای بود با ارتفاع خیلی زیاد، یعنی وقتی می افتادی توی سه چهار بار از بالای مانیتور تا پایین می رفتی تا نهایتا توی این تیغ ها می افتادی.

2) اون شیشه هایی که باز و بسته می شد و اگه به موقع ازش رد نمی شدی نصف می شدی.

3) زمین هایی که سست بودن و فقط یه بار می شد از روش رد شد. بعد از رد شدن، زمین می افتاد پایین و چند تیکه میشد.

4) بطری هایی که می خوردی و اصولا جونت یکی اضافه می شد. بعضی از بطری ها بزرگ تر بود و جونت رو پر می کرد، یا اگه اشتباه نکنم یکی به تعداد کل جون های بالقوه ات اضافه می کرد. اول کار فقط سه تا جون داشتی و اگه بطری جون می خوردی همون سه تا می موند. با خوردن این بطری های بزرگ تعداد جون های ممکنت 4 تا میشد. البته بعضی بطری ها هم جونت رو کم می کردن و حتی اگه اشتباه نکنم یه قسمت بازی بود که چند تا بطری جلوت بود و یکی از اون ها فقط درست بود (فکر کنم دروازه ای چیزی رو باز می کرد استثنائا) و شانسی باید اون رو می خوردی.

5) قسمت های برجسته زمین که کلید دروازه های (شکل وسط) بود. اصولا این دروازه ها بعد از مدتی خودبخود، به آرومی بسته میشد. صدای بسته شدنش هم از توی کیس می اومد که هنوز تو گوشمه!

6) رمز های تقلبش که یکی از دانشجوها که پسر دوست پدرم که اهل مشهد هم بود یادم داده بود. رمزهای مختلفی مثل پر شدن جون، پر شدن وقت، رفتن به مرحله بعد و ...

خلاصه گذشت و گذشت تا خودمون دانشجو شدیم و یه روز تابستان هوس این بازی به سرم افتاد ولی هیچ نشونه ای ازش نداشتم بجز همین چیزهایی که یادم بود. با پیغام پسغام از مسئول سایت هم نتونستم  بفهمم که چی بود. ناچار دست به کار شدم و با دایال آپ خونه شروع کردم به سرچ کردن این بازی ولی چیزی پیدا نشد. نهایتا یک بار به یک سایتی خارجی رسیدم که بازی های قدیمی رو توش آپلود کرده بود. تعداد بازی ها حدودا 700 یا 800 تا بود و با اون شرایط اینترنت اصلا حوصله گشتن بیشتر رو نداشتم. به شکل کاملا اتفاقی (یا شاید هم به قول اینترستلار بخاطر قوه هدایتگری عشق)  یکی از این بازی ها رو دانلود کردم. شاید صرفا از اسمش خوشم اومد که Prince Of Persia 4D بود (چهار بعدی واقعا اصطلاح مضحکی به نظر می اومد) و در کمال کمال تعجب این بازی همونی بود که می خواستم! واقعا داشتم شاخ در می آوردم. منی که مدت ها دنبال این بازی بودم چقدر اتفاقی تونستم پیداش کنم.

نکته جالب توجه اینه که شاید به خاطر علاقه آتشینم به این بازی در دوران بچگی، مدت زیادی نتونستم در دوران دانشجویی با این بازی ارتباط برقرار کنم، در صورتی که بازی هایی که کمتر زمان بچگی بش علاقه داشتم رو الان خیلی بیشتر دوست دارم.

ورژن 2 این بازی هم چند سال بعدش اومد و فکر کنم همون دانشجوی مشهدی (به اسم رضا) بم داد ولی خیلی برام جذاب نبود.

پی نوشت: از معدود خاطراتی که از میکرو دارم، مربوط به برادرهای همین رضا بود که توی خونه میکرو داشتند و ما هربار که می رفتیم مشهد، دونفره بازی شورش در شهر رو بازی می کردیم و همیشه هم از این جهت که روی کامپیوتر این بازی رو ندارم ناراحت بودم...

۱۳۹۴/۵/۹ صبح ۱۲:۵۰
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : ویگو مورتنسن, زینال بندری, ژان والژان, پیرمرد, اشپیلمن, سروان رنو, ژیگا ورتوف, هانا اشمیت, لوئیس دگا, دکــس, برو بیکر, خانم لمپرت, سرهنگ آلن فاکنر, کارآگاه علوی, Classic, اسکورپان شیردل, حمید هامون, Kurt Steiner, زرد ابری, آدمیرال گلوبال, واتسون, هایدی, کنتس پابرهنه, نکسوس, مگی گربه, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, ایـده آلـیـسـت, ژنرال
Classic آفلاین
صاحب کافه
*********

ارسال ها: 799
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۷
اعتبار: 47


تشکرها : 6825
( 6072 تشکر در 445 ارسال )
شماره ارسال: #63
RE: اولین کامپیوتر ها ...

... هنوز هم نمی دونم چه جوری. چون قاعدتا باید مثلا 1 دات اگزه می زدم تا بیاد ولی اون جوری که یادمه حتی اینتر هم لازم نبود. به محض زدن کلید 1 بازی اجرا می شد ...

احتمالا مسئول مربوطه , یک فایل ِ BAT مخصوص شما ساخته بوده است.

این batch file  ها به صورتی هستند که می تواند بدون زدن پسوند هم اجرا شوند و در آن چندین دستور برای اجرا شدن به صورت پشت سر هم قرار داده می شود که احتمالا فایل  exe  مورد نظر شما را هم شامل می شده است . توضیحات بیشتر در لینک زیر:

http://zero-one.blogfa.com/post/19


اینهمه کافه توی دنیا هست , اونوقت شما درست اومدین به کافه ی ما
۱۳۹۴/۵/۱۰ صبح ۱۱:۳۴
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : پیرمرد, Memento, حمید هامون, Kurt Steiner, BATMAN, ژان والژان, سروان رنو, خانم لمپرت, rahgozar_bineshan, زرد ابری, واتسون, مگی گربه, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, جیمز باند, ایـده آلـیـسـت, اسکورپان شیردل
اشپیلمن آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 41
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۴/۲/۲۷
اعتبار: 14


تشکرها : 1467
( 340 تشکر در 22 ارسال )
شماره ارسال: #64
RE: اولین کامپیوتر ها ...

سلام.

سال های 74-75  یه بازی رانندگی در جاده تحت داس رو به یاد دارم. می تونستی از جاده خارج بشی، توی چمن زار یا ریل قطار بری و .... از دوستان کسی این بازی قدیمی رو بخاطر داره؟

۱۳۹۴/۵/۱۰ عصر ۰۴:۲۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Memento, پیرمرد, ژان والژان, BATMAN, زرد ابری, آلبرت کمپیون, اسکورپان شیردل
Memento آفلاین
(2000)
***

ارسال ها: 216
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۷/۱۷
اعتبار: 46


تشکرها : 4500
( 3946 تشکر در 154 ارسال )
شماره ارسال: #65
RE: اولین کامپیوتر ها ...

(۱۳۹۴/۵/۱۰ عصر ۰۴:۲۶)اشپیلمن نوشته شده:  

سلام.

سال های 74-75  یه بازی رانندگی در جاده تحت داس رو به یاد دارم. می تونستی از جاده خارج بشی، توی چمن زار یا ریل قطار بری و .... از دوستان کسی این بازی قدیمی رو بخاطر داره؟

منم یه همچین بازی ای یادمه. ولی چون یک باگ مسخره داشت اصلا دوستش نداشتم. اون باگ هم این بود که همون اول بازی می تونستی دنده عقب بگیری از خط پایان بری عقب تر بعد برگردی و از خط پایان رد بشی و بازی رو برنده بشی!

یه چیز دیگه هم که یادمه اینه که آخرش اسمی که میدادی تا توی رکورد ها ثبت یشه باید سه حرفی می بود و یک دوستی به نام علی داشتم که می تونست اسمش رو بنویسه ولی من نمی تونستم و از این جهت هم ناراحت بودم. taeed

فکر می کنم یکی از این دو بود:

Pole Position یا Hard Drivin

متاسفانه لب تاپ جدیدم بعضی بازی های قدیمی رو اجرا نمی کنه.

۱۳۹۴/۵/۱۰ عصر ۰۴:۳۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : پیرمرد, حمید هامون, برو بیکر, اشپیلمن, Kurt Steiner, BATMAN, زینال بندری, ژان والژان, سروان رنو, خانم لمپرت, زرد ابری, واتسون, هایدی, نکسوس, مگی گربه, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون
Memento آفلاین
(2000)
***

ارسال ها: 216
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۷/۱۷
اعتبار: 46


تشکرها : 4500
( 3946 تشکر در 154 ارسال )
شماره ارسال: #66
RE: اولین کامپیوتر ها ...

بازی المپیک زمستانی بود که خیلی بازی جذابی نبود و به هر حال زیاد بازی می کردم.

آیتم های مختلفی داشت. یکی از بهترین هاش همین سورتمه سواری تصویر پایین بود که اگه مواظب نبودی از کناره ها به بیرون پرت میشدی. بازی محصول سال 1991 از کمپانی Accolade است.

این کمپانی چند بازی ورزشی دیگر هم داشت که تک و توک چیزایی ازشون یادم میاد... من جمله یک بازی ماشین سواری با نام Test Drive که ممکن است همان بازی مورد نظر شما باشد.

۱۳۹۴/۵/۱۰ عصر ۰۴:۵۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : پیرمرد, حمید هامون, برو بیکر, اشپیلمن, Kurt Steiner, rahgozar_bineshan, زینال بندری, ژان والژان, سروان رنو, BATMAN, خانم لمپرت, زرد ابری, واتسون, هایدی, نکسوس, مگی گربه, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, ایـده آلـیـسـت
Memento آفلاین
(2000)
***

ارسال ها: 216
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۷/۱۷
اعتبار: 46


تشکرها : 4500
( 3946 تشکر در 154 ارسال )
شماره ارسال: #67
RE: اولین کامپیوتر ها ...

بازی زیبا و خاطره انگیز علاءالدین

این بازی محصول سال 1993 است و توسط شرکت نرم افزاری دیزنی و ویرجین گیمز برای سگا ارائه شده است. (البته من این رو با کامپیوتر بازی می کردم.)

این بازی از روی انیمیشن علاءالدین 1992 ساخته شده است و مرحله های مختلف این بازی فضاهای مختلف فیلم آن است. (که البته به نظر من دیدن فیلم بعد از انجام بازی آن بسیار لذت بخش تر از انجام بازی بعد از دیدن فیلم است.)

این بازی از نظر جزئیات و نحوه حرکت کاراکترها بسیار پیشرفت بزرگی در صنعت بازی سازی محسوب می شود.

تصویر سوم عکس بالا آیتم های مختلف بازی را توضیح داده است. قلب آبی رنگ جون علاءالدین رو زیاد می کرد، میزان دود چراغ جادو، میزان جون علاءالدین بود، خمره آبی بازی رو ذخیره می کرد، سیب هم که برای پرتاب کردن بود، یاقوت ها رو وقتی می کردی می تونستی باهاش معامله کنی، میمون مراحل Bonus بهتون می داد که توی اونا میمون نقش اول بود و تا قبل از اینکه بمیره می تونست کلی یاقوت و سیب جمع کنه، آخر هر مرحله هم یک صفحه مثل عکس آخر ظاهر می شد که تصویر داخل دهان جن به سرعت عوض می شد و شما وقتی یک کلیدی رو فشار میدادی بسته به شانست یک جایزه می گرفتی. تعداد دفعاتی که می تونستی امتحان کنی برابر بود با تعداد جن های آبی که در طول مرحله خورده بودی.

مرحله اول بازی در این محیط انجام میشد. شخصیت های منفی بازی دو نفر توی عکس سمت چپ بودند، فرد لاغر بسیار گاگول بود و فقط وایمیستاد و کتک می خورد. فرد چاق هم تا قبل از اینکه شما رو ببینه با سرعت بسیار زیادی مشغول خوردن بود و اصولا با اولین ضربه شلوارش پایین می اومد و با دومین ضربه به هلاکت می رسید!

یک فرد هیکلی هم بود که توی عکس های پایین تر هست و وقتی از روی آتیش ها رد میشد ادا اصول های بامزه ای در می آورد با اون هیبت!

سخت ترین نقش منفی یک فرد لاغری بود که مرتب چاقو پرت می کرد و معمولا سیب هایی که به سمتش پرت می کردی به این چاقوها می خورد و نصف میشد.

عکس سمت راست هم یک فرد کلاهبرداری بود که سر یاقوت های شما معامله می کرد و بعضی وقتا فقط یاقوت ها رو می گرفت و هیچی به شما نمیداد.

زن های بومی رو هم می تونید ببینید که از پنجره کوزه به پایین پرتاب می کردند که میشد دستشون رو قطع کرد و این کار یکی از علایق بنده در کودکی بود! :دی

مرحله دوم در صحرا رخ می داد. توی عکس اول (و عکس چهارم مرحله اول) می بینید که وقتی مدتی بازی نمی کردی علاءالدین شروع به شیرین کاری با سیب می کرد که این بسیار برای ما جذاب بود که اوووف چقدر بازی رو طبیعی ساختن!

از جمله چیزهای خاص این مرحله مار بود که کشتنش خیلی سخت بود. راهش این بود که بشینی و شمشیر رو بش فرو کنی! درخت هایی بود که چند ثانیه ای میشد روش وایساد ولی لیز می خوردی و اون پرنده قرمز رنگی که وقتی با شمشیر میزدیش پرهاش می ریخت و لخت به پایین می افتاد!

مرحله سوم دوباره به شهر (شهر خیالی عقربه) بر می گشتی. چیزی که این دفعه اضافه میشد طناب هایی بود که میشد باش پرواز کرد. دو تا غول هم برای اولین بار در بازی ظاهر می شدند. اولی که فرد کوتاهی بود که روی زمین می چرخید و چاقو پرتاب می کرد، دومی هم اون یارو که به صرف چاقو و شیرینی از شما پذیرایی می کرد.

مرحله چهارم و پنجم زیر زمین (تو فیلمش در واقع اونجاست که با جعفر، وزیر سلطان، رفتن برای جمع آوری طلا و جواهر) توی همچین محیطی رخ می داد. از نکات خاص مرحله 4، این گوی های آهنی بود که نباید بهشون می خوردی، پله هایی که به ترتیب محو می شدند و یک سری چیزهای تیزی که مرتب از دیوار بیرون می زد.

در مرحله پنجم هم این سکو ها بود که وقتی می رفتی روش با فشار آب به بالا می اومد. اون مجسمه ای که وقتی از کنارش رد میشدی بهت چیزی پرتاب می کرد و یک ماهی زرد رنگی که از آب بیرون می پرید و چیزی به شما پرتاب می کرد.

برای اولین بار در بازی توی این مرحله بود که ممکن بود درجا کشته بشی. تا قبل از این مرحله با هر بار ضربه خوردن کمی از جونت کم میشد ولی در مرحله پنجم ممکن بود با افتادن در آب درجا بمیری.

چیزی که توی این دو مرحله خیلی روی اعصاب بود خفاش های بنفش رنگی بودن که دیدنشون خیلی سخت بود و تعدادشون هم زیاد و هی ذره ذره جونت رو کم می کردند...

غول مرحله پنجم این میمون زرد رنگ چهار دستی بود که با هر بار ضربه زدن غیب میشد و روی سکوی زرد دیگه ظاهر میشد. بعد از کشتن این غول قالیچه پرنده می اومد و تو رو به سمت چراغ جادو می برد. که با گرفتنش به مرحله شش می رفتی. مرحله شش شاید سخت ترین مرحله بازی بود که در واقع صحنه ای بود که جعفر اون محوطه زیر زمین رو منفجر کرده بود و باید از دست این سنگ هایی که دنبالت می کردند و سرعتشون هم از تو زیاد تر بود. جلو راه هم مواد مذابی بود که ممکن بود توش بیفتی.

من توی کودکی که به اینجا نرسیده بودم اصلا ولی در دوران کارشناسی ارشد(!) توی خوابگاه یادمه با کلی بدبختی به اینجا رسیده بودم. بازی هم قابلیت ذخیره شدن نداشت و باید یک ضرب تا آخرش می رفتی. یک هم اطاقی کاشمری داشتم که معتاد به چایی بود. من آخرای این مرحله بودم که آقا هوس چایی کرد و اومد چایی ساز رو بزنه توی برق که لپ تاپ کشیده شد. لب تاپ هم که کلا باطری نگه نمی داشت خاموش شد و کل زحمات ما رو به باد فنا داد. یادمه که چقدر عصبانی شده بودم بخصوص بخاطر خنده های آقا... :D

که البته چند روز بعدش موفق شدم این رسالت رو به انجام برسونم!

از اون جایی که الان دوباره سر همون مرحله شش حذف شدم بقیه بازی رو حدودی میگم. مرحله هفتم فکر می کنم اون عکس سمت چپ بود که کلا روی قالیچه پرنده بودی و باید موانع جلو روت رو جاخالی میدادی. مرحله هشت هم که مرحله سختی بود درون چراغ جادو می گذشت و پر از فنر و این چیزایی بود که تو رو از این طرف به اون طرف پرتاب می کرد و سرعت عمل بالایی می خواست.

مرحله نهم هم داخل کاخ سلطان بود که طراحی صحنه جالبی داشت. اون فرد هیکلی که اول کار گفتم همین جناب عکس سوم هست. آخر سر هم که باید جعفر رو می کشتی که به شکل یک مار یا اژدها در می اومد و تنها غول بازی بود که کشتنش سخت بود.

نهایتا لحظه لذت بخش این بازی هم (مثل اکثر بازی های کودکی که البته بخاطر مسائل اخلاقی ما هیچ کدوم رو تموم نکرده بودیم!) این است:

پی نوشت: چقدر هم ما توی دوران ارشد درس خوندیم! یادمه یه بار توی سایت نشسته بودم و یکی از این گزارشگرهای 20:30 یا یه همچین چیزی اومد تو سایت با ما مصاحبه کنه.

پرسید : این سایت های مقالات رو بستند شما به مشکل نخوردید؟

گفتم : نه!

خوشحال شد و گفت: مگه شما کار علمی نمی کنید؟

گفتم: نه!

بنده خدا تو عمرش اینجوری ضایع نشده بود.

فکر کنم چند سال دیگه این تیکه رو توی سوتی های گزارش های مردمی بتونید ببینید!

۱۳۹۴/۵/۱۳ عصر ۰۲:۱۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : هایدی, پیرمرد, Kurt Steiner, زینال بندری, rahgozar_bineshan, برت گوردون, برو بیکر, ژان والژان, BATMAN, خانم لمپرت, سروان رنو, تایتوس پولو, واتسون, زرد ابری, کنتس پابرهنه, اشپیلمن, نکسوس, مگی گربه, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, ایـده آلـیـسـت, اسکورپان شیردل, کمودور ایران
Memento آفلاین
(2000)
***

ارسال ها: 216
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۷/۱۷
اعتبار: 46


تشکرها : 4500
( 3946 تشکر در 154 ارسال )
شماره ارسال: #68
RE: اولین کامپیوتر ها ...

دو بازی نسبتا جدیدتر...

بازی اول ClanBomber که شبیه بازی BomberMan هست.

موجوداتی که بمب هایی می گذاشتند که به شکل بعلاوه منفجر می شد. خانه های چوبی در اثر برخورد آتش بمب منفجر می شدند و بعضا آیتم های جایزه (افزایش سرعت، افزایش تعداد بمب، افزایش برد بمب و ...) و گاهی هم آیتم بد (تکرر بمب گذاری، برعکس شدن جهت های کنترل و ...) درون آن ها بود.

چاله هایی هم در بازی بود که اگر بمب داخل آن ها می افتاد به شکل تصادفی به یک جای دیگر پرتاب می شد. بعضی از خانه ها هم یخ زده بود که روی آن ها سر می خوردید...

یک صحنه مورد علاقه ام این بود که اگر کسی می مرد، جسدش توی بازی باقی می موند و با برخورد آتش بعدی جسد منفجر می شد...

اگر بازی طول می کشید یک موجودی (که با صدایی شبیه آیپوتبل می آمد) شروع به حذف تک تک خانه ها می کرد. یکی از لحظات هیجان انگیز بازی وقتی بود که روی خانه ها گیر می افتادی و دعا می کردی آیپوتبل زیر پایت رو خالی نکند.

قوانین بازی به همین سادگی بود و هدف کشتن دشمنان بود. بازی گروهی هم میشد و بعضا در دوران دانشجویی با وصل کردن دسته پلی استیشن 6 نفره هم بازی می کردیم...

یادم میاد وقتی پای این بازی بودی اصلا گذران زمان رو حس نمی کردیم. یک بار به خانه یکی از دوستان رفته بودم که به شکل مهمان در یک دانشگاه درس می خوند و فردای اون روز یک امتحان خیلی مهم هم داشت که آینده تحصیلی اش رو رقم می زد. امتحان داروشناسی بود و از این هایی که هزارتا اسم عجیب غریب باید حفظ می کرد.

این دوستمون با اصرار بنده حاضر شد نیم ساعتی کلن بمبر بازی کنیم و ما نشستیم به بازی و دقایقی بازی کردیم. وقتی تصمیم گرفتیم بازی رو قطع کنیم و نگاه به ساعت کردیم به هیچ عنوان، به هیچ عنوان باور نمی کردیم که ما هشت ساعت مشغول این بازی بودیم!! حداکثر حس می کردیم یک ساعت باید گذشته باشه. یادمه تا نیم ساعت هی با تعجب به هم نگاه می کردیم و می گفتیم یعنی هشت ساعته ما داریم این رو بازی می کنیم؟!

این شد که دوستم امتحانش رو خراب کرد و با انتقالی اش موافقت نشد و برگشت شیراز.

----------------------------------------

بازی بعدی یک بازی فوق العاده دوست داشتنی به نام Slime است. من تو کل زندگی ام هیچ بازی ای رو اندازه اسلایم بازی نکردم...

بخصوص اینکه در دوران خوابگاه یک دوست بسیار عزیزی داشتیم که هم اطاقی ما نبود ولی همیشه پیش ما بود و داشتیم این رو بازی می کردیم. از اون جایی که با هم کل کل هم داشتیم هیچ وقت از این بازی سیر نشدیم و هنوز هم هر چند ماهی یک بار که می بینمش حتما باید چند ساعتی رو صرف این بازی کنیم.

گرافیک بازی در حد Paint است. دو نیم دایره و یک توپ که ورزش های مختلفی با هم می کنند.

از همه جذاب تر بازی والیبال و الاستیک بود که بسیار هیجان انگیز بود.

با وجود سادگی بیش از حد بازی ما اکثر حرکت هایی که در والیبال داریم رو توی این بازی پیاده می کردیم. سرویس پرشی موجی، جاخالی انداختن، حرکت پایپ و حتی گل های دیواری رو هم از گل کوچیک قرض گرفته بودیم...

والیبال

بسکتبال

بازی جذاب Bin

================================================

پی نوشت: بنده به شخصه عقیده دارم گرافیک بازی باید ساده باشد و در عوض قوانین جذابی داشته باشد، چون اگه شما جذب ظاهر زیبای بازی بشوید خیلی زود دلتان را خواهد زد...

۱۳۹۴/۵/۱۹ عصر ۰۳:۳۷
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : پیرمرد, حمید هامون, برت گوردون, Kurt Steiner, واتسون, ژان والژان, BATMAN, خانم لمپرت, مگی گربه, زرد ابری, هایدی, کنتس پابرهنه, اشپیلمن, نکسوس, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, ایـده آلـیـسـت, اسکورپان شیردل
Memento آفلاین
(2000)
***

ارسال ها: 216
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۷/۱۷
اعتبار: 46


تشکرها : 4500
( 3946 تشکر در 154 ارسال )
شماره ارسال: #69
RE: اولین کامپیوتر ها ...

حدود دو سه سال پیش به شکل خیلی پیگیر دنبال بازی های کودکی ام می گشتم. بدون اینکه هیچ نشونه ای ازشون داشته باشم. بالاخره دل رو به دریا زدم و رفتم سراغ سایت

http://www.old-games.com

که چند هزار بازی قدیمی رو با یک اسکرین شات از هر بازی، لیست کرده بود و من شروع کردم به ترتیب حروف الفبا همه رو گشتن تا اینکه چندتا از بازی های مورد علاقه ام رو پیدا کردم.

نکته جالب توجه این جا بود که دو تا از بازی های خیلی جذاب کودکی ام رو یک نفر ساخته بود.

یک نفر به نام John Romero که اون زمانی که این بازی ها رو می نوشته حدود 23 یا 24 سالش بوده و انصافا بازی های خارق العاده ای هستند.

جهت طولانی نشدن پست فعلا یکی از اون ها رو معرفی می کنم.(البته در همین تاپیک Schindler قبلا به این بازی اشاره کرده بود...)

بازی جذاب Dangerous Dave

که خوشبختانه چون با حرف D شروع میشد زود پیدا شد.

بچگی ها به این بازی می گفتم بازی جام. چون روند بازی اینجوری بود که باید یک جام طلایی رو می خوردی تا در عبور بازی بشه و بتونی ازش رد بشی. وقتی رد می شدی یک تونل از سمت چپ به راست تصویر می رفت که اتوماتیک از اون رد می شدی و بالاش می نوشت که چند مرحله تا پایان بازی مونده. آخ که چقدر اون صدایی که از توی کیس درمی اومد جذاب بود... از دیگر حسن های این بازی این بود که کد تقلب نداشت و برای همین هیچ وقت بی مزه نمیشد. شاید عیبش هم اینکه قابلیت ذخیره شدن نداشت و هر دفعه باید از اول شروع می کردی...

این مرحله اول بازی بود که بیشتر جنبه آموزشی داشت و هیچ خطری آدم رو تهدید نمی کرد. الماس های آبی هر کدوم 100 امتیاز داشت، الماس قرمز که خیلی هم نایاب بود 150 امتیاز و اون دایره بنفش 50 امتیاز.

اول بازی 3 تا جون داشتی که هر وقت امتیازت به مضارب 20000 می رسید یک جون بهت اضافه میشد. البته چون اوایل بازی خیلی خطری آدم رو تهدید نمی کرد، اوایل بازی نباید زیاد امتیاز جمع می کردی چون وقتی جونت پر بود عملا اون جونی که قرار بود بهت اضافه بشه می سوخت.

مرحله دوم بازی که اولین تهدید ها توش ظاهر می شد (آب و آتیش که با چند تا حرکت ساده چقدر طبیعی به نظر می رسیدند).

البته این تم دوم بازی هست که اصلا قشنگی تم اول رو نداشت.

یادمه بچگی علاقه خاصی به خوردن این الماس های روی آب یا آتیش داشتم. اصولا یکی از جون هام رو می دادم که این ها رو بخورم!

توی مرحله 3 برای اولین بار تفنگ و جت پک ظاهر می شدند. من کلمه GUN رو از این بازی یاد گرفتم. توی این مرحله برای اولین بار موجودات زنده هم مشاهده می شدند. توی این مرحله دو تا عنکبوت بودند که هی می اومدند توی تصویر و یک تیر زرد رها می کردند و می رفتند و باید اون ها رو با تفنگ می کشتی. تفنگ با کلید Ctrl کار می کرد و جت پک با Alt!

از خوبی های این بازی این بود که وقتی می پریدی بالا، توی هوا می تونستی جهت حرکتت رو عوض کنی که با وجود اینکه خیلی طبیعی نبود ولی خیلی بازی رو ساده تر می کرد.

آخر مرحله 3 (همین عکس بالا) یک تونل بود که سرکاری بود. با وجود اینکه این همه آبنبات های سبز اون بالا بودند وقتی تا آخر تونل می رفتی می دیدی که راه ورودی نداره و اونجا بود که سوخت جت پک تموم می شد و می مردی. یکی دیگه از عیب های (حسن ها) بازی این بود که وقتی سوخت جت پک تموم میشد دیگه هیچ کاری نمی شد کرد که دوباره جت پک دار بشی و باید بازی رو از اول بازی می کردی. البته اصولا راه های سختی بود که بدون جت پک می شد بازی رو تموم کرد.

توی مرحله 4 موجود زنده داشتیم ولی تفنگ نداشتیم. روش کار من این بود که میرفتم خودم رو می زدم بهش و هر دوتا آتیش می گرفتیم. جون من یکی کم می شد ولی در عوض اون دیگه می مرد. البته میشد بدون این عملیات انتحاری هم این مرحله رو رد کرد...

مرحله 5 یه جورایی نقطه عطف بازیه. بگذریم از این حرکت آرتیستی که باید می رفتی تفنگ رو از کنار گوش این خورشید قرمز بر میداشتی و برمی گشتی می کشتیش، این مرحله اولین مرحله ای بود که توی فضای باز انجام میشد(!) و توش درخت داشت و می تونستی از درخت بالا بری. ستاره هایی که حرکتت رو کند می کردند و مهم تر از همه یک تونل مخفی درست بالای سرت سمت چپ بود که در واقع یک مرحله مخفی Bonus بود که توش امتیاز جمع می کردی البته خطر مرگ هم توش کم نبود.

مراحل 5، 8، 9و 10 این تونل های مخفی رو داشتند. یکی از این تونل ها برمیگشت به به همون مسیر سرکاری مرحله 2 خیلی حرکت بامزه ای بود. یه حرکت فانتزی دیگه این بود که تونل مرحله 10 هم درست در کنار محیط مرحله 1 بود. که اگه برگردید به مرحله یک این دیوار خاکی رنگ رو می تونید مشاهده کنید.

=============================================================

اما مرحله 6 که موجود زنده اش یک چیزی شبیه استخوان سبز رنگی بود که می چرخید و تیر می زد که البته چون فقط حرکتش افقی بود کشتنش زیاد سخت نبود.

توی این مرحله یک اتفاق بد دیگه ای که می افتاد این بود که بعضی از سکوهای بنفش رنگی که روش راه میرفتی در واقع تو خالی بودند و ازشون رد میشدی! بدتر اینکه اینها هیچ فرقی با بقیه سکوها نداشتند و با آزمون و خطاهایی که عموما منجر به از دست دادن جون میشد باید پیداشون می کردی.

بازی توی مرحله 7 دیگه واقعا سخت میشد و من توی کودکی تا اینجا بیشتر نرسیده بودم. بشقاب پرنده های سفید رنگی که حرکتشون خیلی نامنظم بود و برای همین کشتنشون خیلی سخت بود.

دوباره همون سکوهای بنفش خیلی اذیت می کردند توی این مرحله هم.

توی این مرحله رومرو یک حرکت جدید زده بود و اون هم اینکه یه جا توی بازی گیر می کردی و باید می فهمیدی که این پایین آتیشی وجود نداره و احتمالا یک تونل است به اون بالا...

البته اگه وقتی توی تونل بودی کلید سمت راست رو نگه می داشتی از روی سکوهای بالا حرکت می کردی و فقط پاهات پیدا بود که اینجوری می تونستی کلی از خطراتی که این پایین هست رو دودر کنی!

موجود زنده مرحله 8 هم یک چیزی شبیه ساندویچ همبرگر بود که چون یهو ظاهر میشد و درجا تیر هم میزد ، کشتنش واقعا سخت بود.

مرحله 9 و 10 رو خیلی خوب یادم نیست چون زیاد بازی نکردم. موجود زنده مرحله 9 توپ های سبز رنگی بودند. ولی بدترین قسمت مرحله 9 یک سکو بنفش خیلی طولانی بود که زیرش هم دریا بود و اصلا معلوم نبود کجاهاش خالیه...

مرحله 10 هم واقعا سخت و طولانی ای بود. موجود زنده اش این دیسک نقره ای رنگ بود که با سرعت خیلی زیادی حرکت می کرد و کشتنش به شکل عجیبی سخت بود. این قسمت سبز رنگ هم مثل درخت بود که می تونستی ازش بری بالا. که بعدش هم می رسیدی به در خروج آخر...

وقتی از در خروج آخر رد می شدی بازی تموم میشد و ازت می پرسید اون 4 تا مرحله مخفی رو پیدا کردی؟!!

خیلی حال کردم با این حرکت رومرو.

همین که آخرش شاهزاده آزاد نمی کردی خودش کلی حرف بود...

----------------------------

پی نوشت: امروز یک ویدئو تحقیرآمیز پیدا کردم که کل بازی رو توی 7 دقیقه تموم می کرد. بجز مرحله آخر یک دونه تیر خطا هم نداشت! به شکل عجیبی همه اون موجوداتی که حرکت نامنظم داشتن رو هم با یک تیر می کشت.

این ویدئو خارق العاده، خاطره انگیز و تحقیر آمیز رو می تونید از اینجا دانلود کنید.

http://www.y o u t u b e . c o m/watch?v=aTf_mD0YfqA

 

۱۳۹۴/۵/۲۳ عصر ۰۵:۲۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : پیرمرد, زینال بندری, ژان والژان, برت گوردون, Princess Anne, برو بیکر, حمید هامون, Kurt Steiner, BATMAN, اسکورپان شیردل, هایدی, هانا اشمیت, تایتوس پولو, جروشا, خانم لمپرت, سرهنگ آلن فاکنر, سروان رنو, واتسون, بولیت, rahgozar_bineshan, مگی گربه, گروهبان گارسیا, زرد ابری, کنتس پابرهنه, اشپیلمن, نکسوس, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, ایـده آلـیـسـت
Memento آفلاین
(2000)
***

ارسال ها: 216
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۷/۱۷
اعتبار: 46


تشکرها : 4500
( 3946 تشکر در 154 ارسال )
شماره ارسال: #70
RE: اولین کامپیوتر ها ...

و اما بازی دوم جناب رومرو

این بازی قبلا توی این تاپیک معرفی نشده بود. از چند تا از دوستان هم که پرسیدم یادشون نبود. ولی جز بازی های ثابت کودکی من بود. در واقع اگه سه تا بازی خوب داشتم یکی اش این بود، یکی اش همون بازی پست قبل و یکی هم Prince of Persia

Keen The Commander 4

که بنده این بازی رو هم در دوران دانشجویی تموم کردم و حتی بعد از اون Keen The Commander 5 و 6 رو هم که قبلا از وجودشون بی اطلاع بودم شروع و تمام کردم.

بازی محصول سال 1991 است. یعنی تنها یک سال پس از Dangerous Dave ولی از لحاظ گرافیکی، تعداد و تنوع مراحل، داستان بازی، منو و قابلیت ذخیره بازی و تعیین درجه سختی بازی بسیار پیشرفته تر از آن است.

تصویر سمت اول اولین چیزی است که از بازی می دیدیم. بعد از آن منو و نهایتا این نقشه بازی (تصویر سوم و چهارم)

اول کار توی اون خونه مرحله سوم بودی و دو تا انتخاب داشتی. یا مرحله توی اون پرچین رو بازی کنی یا بیای این شبه مرحله هواپیما رو بازی کنی.با رد کردن هر مرحله یک پرچم توی این بست طلایی کنار هر مرحله برافراشته می شد. از اون مرحله پرچین هم که رد میشدی می تونستی بیای مرحله کنار دریا ولی اوایل بازی چون لباس غواصی نداشتی اجازه وارد شدن به این مرحله رو نمی داد.

تصویر اول همان هواپیما است که هیچ اتفاقی خاصی در آن نمی افتاد. در تصویر دوم یک توپ قرمز رنگی وجود داشت که آزاری به آدم نمی رسوند بجز اینکه بعضی وقتا مزاحم آدم بود. حتی یادمه می تونستی روی اون وایسی و این طرف و اون طرف بری. قطرات آب وقتی به یک تعداد مشخصی می رسید یک جون به آدم اضافه می شد. بقیه چیزها مثل نوشابه و بیسکوئیت و بادکنک و ... امتیاز داشتند.

بازی پر بود از میله های صورتی رنگی که می شد از طریق اونا به زیر زمین رفت و یه جورایی میانبر زد. (مثل ماریو)

وقتی هم یک مدتی بازی نمی کردید کین رو به دوربین دست هاش رو می برد بالا و اگه باز هم بازی نمی کردید چهارزانو روی زمین می نشست و یک کتاب قرمز رنگی رو می خوند...

از دشمنانتون توی بازی اول از همه میشه به اون کرم کلفت زرد زنگ اشاره کرد که مدام راه می رفت و فضولات به جای می گذاشت که این فضولات بعد از حدود 10 ثانیه مضمحل می شدند. کشتن این کرم ها اصلا کار سختی نبود و اتفاقا بعد از مرگ خیلی خوشگل هم می شدند.

بعد از آن این توپ های آبی رنگ بودند که یک جورایی وحشی ترین دشمن شما بودند و با سرعت خیلی زیادی به سمت شما می آمدند.

و نهایتا نفرت انگیزترین دشمن هم اون قارچ آبی رنگی که با تیر نمی مرد و شما باید سر بزنگاه از زیر آن عبور می کردی...

در بعضی از مراحل هم این تفنگ های سبز رنگی(تصویر چهارم) بودند که در دیوار و سقف کار گذاشته شده بود و شما حتی اگه به خود تفنگ هم می خوردی می باختی.

یکی از به یاد ماندنی ترین اجزای بازی این آسانسور(!) هایی (تصویر سوم) بود که حرکات افقی و عمودی برای آدم مهیا می کرد. کلید روشن و خاموش آن هم در تصویر مشخص است. بعضی از آسانسورها کلید روشن و خاموش نداشتند و بعد از رفتن روی آنها باید فورا آن را ترک می کردید.

یکی از مهم ترین چیزهای بازی هم اون الماس هایی بودند که باید پیدا می کردید و در جا الماسی همرنگ خودش می گذاشتید تا یک دروازه فیروزه ای رنگ برای شما باز شود.

در اواسط بازی در یکی از مراحل معمولی، یک شاهزاده برنزه ای وسط هوا و زمین معلق بود که به محض برخورد باهاش آزاد میشد! درست یادم نیست ولی فکر نکنم نقش خاصی در ادامه بازی داشته باشد و به نظر میشد حتی او را آزاد نکرد!

از موجودات بامزه دیگر بازی هم این پنگوئن قرمز رنگ است که او هم کاری به شما نداشت و فقط ممکن بود جلو حرکات شما رو بگیرد. اتفاقا این پنگوئن هم به این دلیل که خیلی زیبا می مرد، همیشه در همون لحظه اول هدف تیر بنده قرار می گرفت.

و اما یکی از مراحل دوست داشتنی بازی مرحله ای بود که تمام دکور آن شیشه ای بود. فضای این مرحله خیلی آرام بود و تعداد دشمنان شما در آن کم بود.

منتهی سختی این مرحله پله هایی بود که مرتبا محو و ظاهرا می شدند و شما باید به سرعت از آنها بالا می رفتی.

در طول بازی تعداد سنگ کله قندی (تصویر دوم) در گوشه و کنار تصویر بود. بعضی از این سنگ ها یه دفعه چشم در می آوردند و به سمت شما پرتاب می شدند که شما باید به سرعت جاخالی می دادید.

تصویر سوم مرحله نهایی بازی است. جایی که شما در یکی از مراحل قبل لباس غواصی را پیدا کرده اید و به درون آب رفته اید و این جا یک ماهی خیلی بزرگ با سرعت زیاد به دنبال شما راه می افتد و شما باید به نجات پیرمرد بازی بروید...

البته طول بازی چندین بار این پیرمرد رو آزاد می کردید ولی دوباره گرفتار میشد. شاید هم تعداد زیادی پیرمرد یک شکل بودند!

خوشبختانه در این بازی هم هدف آزاد کردن شاهزاده نبود.

--------------------

اما از کل بازی که بگذریم یک بازی فرعی در پایین منو بود که این خود یک نوآوری بزرگ بود.

یک پینگ پونگ با خود کامپیوتر که اتفاقا خیلی هم قوی بود. تنها ضرباتی که شانس گل شدن داشتند ضرباتی بود که با منتهی الیه گوشه راکت به توپ می خورد و آن هم از هر 5 تا ضربه یکی اش به زور گل می شد. عیب کار این بود که اگه گل می خوردی توپ بعدی خیلی سریع در ادامه اون ولی با یک جهت نسبتا تصادفی ظاهر میشد...

--------------------

از نکات دوست داشتنی این بازی هم این بود که بعضا در اول یک مرحله چند مسیر مختلف برای ادامه بازی داشتید و اصولا یکی از این مسیرها خیلی زود به جواب می رسید ولی اصولا مسیری بود که آدم فکرش رو هم نمی کرد.

--------------------

این بود شرح مختصری از خاطراتی که جناب جان رومرو جان برای ما ساختند.

=======================================

باز هم مثل بازی قبل لینک یک ویدئوی خاطره انگیر و تحقیرآمیز رو میذارم که کل بازی رو در 10 دقیقه تموم می کنه! این بازی هم با اون صدایی که از توی کیس در می اومد بسیار بازی جذابی بود.

http://www.y o u t u b e . c o m/watch?v=4MYPCJ55JME
۱۳۹۴/۵/۲۵ صبح ۰۴:۱۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : BATMAN, پیرمرد, مگی گربه, واتسون, سروان رنو, زینال بندری, Kurt Steiner, شیخ حسن جوری, حمید هامون, برو بیکر, اسکورپان شیردل, کارآگاه علوی, گروهبان گارسیا, خانم لمپرت, Classic, زرد ابری, هایدی, کنتس پابرهنه, اشپیلمن, نکسوس, rahgozar_bineshan, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, ایـده آلـیـسـت
Memento آفلاین
(2000)
***

ارسال ها: 216
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۷/۱۷
اعتبار: 46


تشکرها : 4500
( 3946 تشکر در 154 ارسال )
شماره ارسال: #71
RE: اولین کامپیوتر ها ...

معرفی سه بازی قدیمی

بازی اول که کمی بازی بچه گانه ای بود Animaniacs نام داشت. محصول سال 1994 از کمپانی کونامی

مهم ترین مشخصه بازی این بود که شما سه کاراکتر را به شکل موازی در اختیار داشتید. بازی دیگری قبل از این بازی به یاد ندارم که این ویژگی را داشته باشد. البته شورش در شهر بود که در حالت دونفره، 2 پلیر موازی بازی می کردند اما در اینجا 3 شخصیت در اختیار شما بود که هر کدام توانایی های خاصی داشتند و شما بنا به موقعیت باید از شخصیت مناسب استفاده می کردید. از بازی های جدید که به این سبک هستند می توان از Shaun The Sheep و IceGirl & FireBoy نام برد.

این کاراکترها یاکو، واکو و دات نام دارند. یاکو پسری قد بلند بود که مشخصه آن زور زیادش بود. در طول بازی جعبه هایی بود که برای جابجایی آنها باید از او استفاده می کردید. واکو پسری پر از شیطنت بود که یک پتک خیلی بزرگ در جیبش داشت! از پتک برای روشن کردن فیتیله توپ استفاده می شد.

دات هم دختر بچه ای بود که ماچ می فرستاد! بوس های او برای مبهوت کردن انسان ها و رام کردن حیوان ها به کار می رفت!

این سه خرگوش در حال فرار از چنگ یک پلیس چاق بودند که اگر در بازی می باختید با این صحنه مواجه می شدید که پلیس شما را دستگیر کرده و به جایی که اول بازی از آن فرار کرده بودید برمی گرداند. انتخاب مراحل این بازی هم صحنه تعقیب و گریز پلیس و خرگوش ها در خیابان های شهر بود(عکس چهارم)

ضمن اینکه بعد از رد کردن هر مرحله یک پسورد تصویری به شما داده می شد که با استفاده از آن می توانستید به هر مرحله ای که رد کرده بودید دست پیدا کنید. البته این ایده را قبلا در بازی بامزی دیده بودیم که بعد از هر رد کردن هر مرحله یک کلمه به عنوان رمز دسترسی به آن لول به شما داده می شد.

================================

==============

=

بازی دوم که اصلا ظاهر قشنگی نداشت Aldo's Adventure نام داشت. جالب این جاست که با وجود اینکه اصلا از قیافه بازی خوشم نمی اومد ولی تنها بازی ای بود که اسمش به یادم مونده بود. اون هم به خاطر اینکه اول بازی بزرگ می نوشت Aldo

این بازی که محصول سال 1987 داستان یک آدم کریه المنظری است که در پی یافتن گنج است. در طول بازی یک سری وزنه مشکی رنگ از بالا به سمت پایین می آمد و شما باید جاخالی می دادید. این وزنه ها ممکن بود از نردبان هایی که از سطح طبقات پایین تر آمده اند، سقوط کنند.

یکی از صحنه های به یاد ماندنی بازی لحظه هایی بود که آلدو به پایین می افتاد و با دستان باز، با سرعت خیلی کمی به سمت زمین می آمد! (عکس سوم)

از دیگر عوامل تهدید کننده شما، آتش های قرمز رنگی بود که وقتی روی آنها می رفتید صورتی رنگ می شدند. از لحظه ای که روی آتش می رفتید چند ثانیه ای طول می کشید تا جان خود را از دست بدهید. به نظرم عدد بالای تصویر که در کنار تعداد جان های شما نوشته شده است، میزان باقی مانده جان فعلی شما بود.

==============================

===========

=

اما بازی آخر که خیلی بازی خوبی بود.

SkyRoads

محصول سال 1993 از کمپانی BlueMoon

واقعا بازی جذاب و دوست داشتنی ای بود. در این حد که قبل از گذاشتن این پست دوباره بازش کردم و دیگه نتونستم ببندمش! اتفاقا لشگر پسران خواهران هم این جا بودند و برای اینکه نوبتشون بشه از این بازی زیرخاکی لذت ببرند صف کشیده بودند!

ایده بازی ساده بود. یک سفینه که در فضا روی سطوح نسبتا مسطحی حرکت می کرد(!) و در اثر جاذبه(!) روی سطوح باقی می ماند!

البته گرافیک سه بعدی بازی به نسبت سال ساخت فوق العاده است.

دایره بزرگتر در جلو سفینه، نمایشگر سرعت شما بود. دایره کوچک تر از 2 نیم دایره تشکیل شده بود. نیم دایره  بالایی میزان اکسیژن داخل سفینه بود که در واقع زمان باقی مانده را نشان می داد و نیم دایره پایینی که میزان سوخت باقی مانده را نشان میداد.

نوار پیشرفت سمت چپ سفینه هم میزان پیشروی در مرحله را نشان می داد. عکس چهارم لیست انتخاب مراحل است. بعد از رد کردن هر مرحله یک دایره زرد رنگ جلو آن نشان داده می شد...

اتفاقاتی که شما را تهدید می کند، سقوط کردن(!) برخورد با موانع، تمام شدن سوخت یا تمام شدن اکسیژن بود.

نکته آخر اینکه در ابتدای بازی می توانستید کنترلر آن را تعیین کنید. کیبورد، ماوس یا جوی استیک!

=============

پی نوشت: به بازی کردن بچه های خواهران دقت کردم. عین کودکی های خودم در مواقع حساس زبونشون رو بیرون می آوردند! نمی دونم این ژن خانوادگیه یا همه بچه ها اینجوری اند...

۱۳۹۴/۶/۵ عصر ۰۶:۱۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : زینال بندری, خانم لمپرت, دکــس, پیرمرد, حمید هامون, Kurt Steiner, هانا اشمیت, برو بیکر, BATMAN, واتسون, rahgozar_bineshan, سی.سی. باکستر, آلبرت کمپیون, زرد ابری, هایدی, سروان رنو, کنتس پابرهنه, ترینیتی, اشپیلمن, نکسوس, مگی گربه, مکس دی وینتر, ایـده آلـیـسـت
Memento آفلاین
(2000)
***

ارسال ها: 216
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۷/۱۷
اعتبار: 46


تشکرها : 4500
( 3946 تشکر در 154 ارسال )
شماره ارسال: #72
RE: اولین کامپیوتر ها ...

نرم افزار مجذوب کننده TalkIt

.

.

نرم افزاری بود که متنی که توش می نوشتی رو برات می خوند. با لحن ها و سرعت های مختلف... من عاشق اون لحن Fly بودم. یک صدای خیلی ریز مگسی!

واقعا ساعت ها میشد با همین پنچره سرگرم بود... چقدر باورنکردنی بود که یه کامپیوتر می تونست این کار رو بکنه!!

هی متن های مختلف می نوشتیم و با لحن های مختلف پخش می کردیم و کیف می کردیم....

چقدر جذاب و خنده دار بود... بخصوص وقتی رگباری از فحش می نوشتی و اون بدبخت هم بدون هیچ احساس خاصی می خوند...

این نرم افزار خاطره انگیز محصول سال 1997 است...

لینک دانلودش رو میذارم ولی اگه این ویندوزهای جدید رو استعمال می کنید، نمی تونید بازش کنید. حداکثر Xp. البته ویندوز 98، ME و ... هم قابل قبول است.

.

talkit.software.informer.com

.


.

نرم افزار کار راه انداز HyperTerminal

.

.

زمان دایال آپ که وارد شدن به یاهو خودش کلی دردسر داشت، از این روش برای مکاتبه با دوستان استفاده می کردیم!

هایپر جز برنامه های خود ویندوز بود، در منوی Accessories

روش کاری هم این بود که به جای گرفتن شماره ای با اون به اینترنت وصل می شدی، شماره خونه دوستت رو می گرفتی!

بعد یک صفحه لخت مثل NotePad باز میشد که هر دو تا تون می تونستید توش بنویسید...

مشکلی که بود اینکه وسط حرفای هم که چیزی می نوشتید کلمات قاطی می شدند و دیگه نمیشد فهمید کی به کیه...

بعد از چند بار استفاده یاد گرفته بودیم که یکی مون Caps Lock رو روشن کنه و اون یکی خاموش که اگه حروف قاطی شد بازم بشه اون ها رو تشخیص داد...

در کنار چت کردن، فایل هم میشد فرستاد که خودش خیلی خوب بود... واقعا با اون سرعت اینترنت، ایمیل کردن فایل نشدنی بود!

.


.

رکوردر ویندوز 98

.

.

الان که بحث دایال آپ شد یادم اومد که اون زمان، دو تا خط تلفن داشتیم...

(که خودش خیلی بود برای اون زمان... یادش بخیر شماره های پنج رقمی)

با یکی اش که به مودم وصل بود زنگ می زدیم به اون یکی و مزاحم می شدیم... با این رکوردر هم ضبط می کردیم بعدش هم 100 بار گوش می کردیم و می خندیدیم...

وقتی هم کیفش تموم میشد، خود فرد سرکار رفته رو می آوردیم و براش می ذاشتیم و 100 بار دیگه هم از عکس العمل های اون می خندیدم!!khande

فکر کنم اگه توی CD های بکاپی که موقع خداحافظی از کامپیوتر قدیمی مون گرفتیم بگردم چندتا از این فایل های صوتی رو پیدا کنم...

:دی

۱۳۹۴/۷/۱۳ صبح ۰۲:۱۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : کنتس پابرهنه, نکسوس, زینال بندری, اسکورپان شیردل, پیرمرد, واتسون, rahgozar_bineshan, Classic, خانم لمپرت, Keyser, L.B.Jefferies, زرد ابری, حمید هامون, BATMAN, اسپونز, سروان رنو, مگی گربه, جروشا, اشپیلمن, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, ایـده آلـیـسـت, کمودور ایران
rahgozar_bineshan آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 260
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۷/۵
اعتبار: 34


تشکرها : 5295
( 1523 تشکر در 132 ارسال )
شماره ارسال: #73
RE: اولین کامپیوتر ها ...
...آگر یک عکس و شرح از NC و DN میذاشتی کلکسیونت تکمیل بود!
xing هم فکر کنم اولین پلیری باشه که ماها باش خاطره داریم...

سكوت سرشار از ناگفته هاست.......!
۱۳۹۴/۷/۱۳ عصر ۰۳:۰۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Memento, BATMAN, واتسون, آلبرت کمپیون
Memento آفلاین
(2000)
***

ارسال ها: 216
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۷/۱۷
اعتبار: 46


تشکرها : 4500
( 3946 تشکر در 154 ارسال )
شماره ارسال: #74
تقدیم به رهگذر عزیز

.

.

نرم افزارهای Xing و Winamp برای دیدن فیلم و گوش کردن آهنگ...

Xing که من رو فقط یاد گیر کردن CD های خش دار و هنگ کردن کامپیوتر می اندازه...

واقعا روی اعصاب بود... بخصوص که بعدش این صفحه ظاهر میشد و ما هیچ وقت نفهمیدیم این دکمه چیه! فقط کلیک می کردیم...

.

.

Winamp هم که عالی بود. چقدر اون گلچین 70 قمیشی رو باش گوش کردیم...

چقدر وقت صرف دیدن رقص نورهای این Winamp کردیم... واقعا لذت بخش بود.

Screen Saver های ویندوز رو که نگو... مخصوصا این لوله ها...

.

.

Turbo C هم بود که چقدر برامون ابهت داشت... بچه که بودیم می رفتیم توی سایت دانشگاه و دانشجوها رو می دیدیم که نشستن پای این صفحه آبی و خیلی جدی مشغول کارند!

چقدر دوست داشتم یاد بگیرم کار با این صفحه آبی رو.... خواهرم یک کتاب برنامه نویسی داشت و من برنامه های کوتاه کتاب رو پیدا می کردم و حروف رو دونه دونه تایپ می کردم و به خیال خودم برنامه کامپیوتری نوشتم!

.

.

این کتاب همچنان در کتابخونه منزل مشغول خاک خوردن است! سال چاپ 1373

شیطونه میگه کبریت رو بردارم برم راحتش کنم!taeed

.

.

و اما این پست رو با یک صحنه خیلی اعصاب خورد کن به پایان می رسونم... عجب کابوسی بود...

.

۱۳۹۴/۷/۱۳ عصر ۰۴:۰۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : پیرمرد, حمید هامون, اسکورپان شیردل, BATMAN, rahgozar_bineshan, لو هارپر, اسپونز, خانم لمپرت, سروان رنو, نکسوس, واتسون, مگی گربه, جروشا, فورست, اشپیلمن, ترینیتی, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, ایـده آلـیـسـت, کنتس پابرهنه
اسپونز آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 138
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۱/۳/۱
اعتبار: 21


تشکرها : 1525
( 1343 تشکر در 85 ارسال )
شماره ارسال: #75
RE: اولین کامپیوتر ها ...

ویندوز 3.1 هم در زمان خودش هیولایی بود!

مخصوصا اون بازی مین سوئیپر!


میگم، کجا داریم میریم؟
۱۳۹۴/۷/۱۳ عصر ۱۰:۴۷
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Memento, پیرمرد, زینال بندری, خانم لمپرت, سروان رنو, BATMAN, نکسوس, واتسون, rahgozar_bineshan, حمید هامون, مگی گربه, جروشا, فورست, اشپیلمن, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, جیمز باند, ایـده آلـیـسـت, کمودور ایران
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11430
( 18963 تشکر در 1592 ارسال )
شماره ارسال: #76
RE: اولین کامپیوتر ها ...

(۱۳۹۴/۷/۱۳ عصر ۰۴:۰۶)هانیبال نوشته شده:  

.

.

 برنامه پخش فیلم Xing یک تیکه فیلم برای تست قدرت گرافیکی داشت که همیشه موقع نصب  برنامه یا نصب کارت گرافیک کامپیوتر اونو باید می دیدیم. به نوعی آش کشک خاله بود. فکر نمی کنم هیچ فیلم تاریخ سینمایی رو به اندازه این فیلم 5 ثانیه ای دیده باشم  !!

(۱۳۹۴/۷/۱۳ عصر ۱۰:۴۷)اسپونز نوشته شده:  

ویندوز 3.1 هم در زمان خودش هیولایی بود!

مخصوصا اون بازی مین سوئیپر!

واقعا در آن دوران قحط الملعبه و قحط بازی  , این بازی مین روب گل کرده بود.

 رمانی که کامپیوترهای ادارات را به ویندوز 3.1 ارتقا دادند توی هر اتاق که می رفتی می دیدی که کارمندان در حال بازی مین روب یا ورق هستند !


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۹۴/۷/۱۴ صبح ۰۱:۰۴
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : BATMAN, Memento, خانم لمپرت, نکسوس, پیرمرد, واتسون, rahgozar_bineshan, حمید هامون, اسپونز, کنتس پابرهنه, L.B.Jefferies, مگی گربه, جروشا, اشپیلمن, Classic, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, ایـده آلـیـسـت
خانم لمپرت آفلاین
مدیر بازنشسته
*****

ارسال ها: 394
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۵/۳
اعتبار: 61


تشکرها : 7981
( 8500 تشکر در 282 ارسال )
شماره ارسال: #77
RE: اولین کامپیوتر ها ...

سندرم لوندر تاون!

Lavender Town Syndrome

اگر شما از طرفداران سری بازیهای ژاپنی مشهور پوکه موُن Pokemon باشید احتمالا اصطلاح سندرم لوندر تاون را شنیده اید. 

بازی ویدیویی پوکه مون اول بار در سال 1995 توسط ساتوشی هاجیری و توسط کمپانی نینتندو منتشر شد. محبوبیت این بازی بقدری اوج گرفت که نه تنها تاکنون بیش از دویست میلیون از این سری بازیها فروخته شده بلکه خیلی زود انیمیشن، فیلم،کمیک بوک و حتی تی شرت و اسباب بازی های آن نیز تحت لوای تجاری کمپانی با لوگویی ثبت شده به جهان ارائه گردید و مورد استقبال قرار گرفت. اینک بجرئت می توان گفت پوکه مون به یک پدیده فرهنگی فراجهانی تبدیل شده است.

نسخه های ابتدایی پوکه مون ویژه دستگاه نینتندوی Game Boy طراحی شده بودند. درسال 1996 دومین سری پوکه مون نسخه ژاپنی سبز/قرمز روانه بازار بازیهای ویدیویی ژاپن شد. Lavender Town (شهر اسطوخودوس) در نسخه های اول و دوم ، روستایی کوچک به مثابه گورستان پوکه مون ها بود که الزاما تمامی بازیکنان گذرشان به آنجا می افتاد و طبیعتا با انواع شبح و ارواح خبیثه مواجه می شدند. ورود به این فاز و لوندر تاون از جنبه های گوناگون هیجان انگیز و تنش زا بود . در نظر یک کودک یا بازیکن مبتدی؛ پوکه مونها موجودات کوچک و نازی هستند که حیف است بمیرند مگر به اجبار و در مبارزات که آنهم به مرگ طرف مقابل ختم نشده تنها غش می کند. اما این شهر مکان مرگ است...

بعلاوه وجود برج عجیب غریب و وهمناکی که توسط روح یک مارواک (نوعی پوکه مون شبیه تمساح) تسخیر شده که این مارواک بدبخت در دفاع از بچه اش در برابر تیم خبیث راکت که ربایندگان کودکان شهرند کشته شده است و در نهایت موسیقی تم خاص و غریب این شهر که کاملا بافضا و جو بازی هماهنگ و حتی شاید بر آن چیره شده است موسیقی شبیه تیک تاک متناوب و پیوسته ساعتی است که پایانی ناخوشایند وسیاهی نامتناهی را در ذهن تداعی می کند... و ماجرای سندرم لوندرتاون از همین آهنگ ساخته جناب جونیچی ماسودا شروع شد*...

 


 

به فاصله چند روز پس از عرضه بازی، بسرعت خبری در سراسر ژاپن منتشر شد که حدود 100 کودک و نوجوان ژاپنی بین 15-10 سال تحت تاثیرات منفی این موسیقی با پرش از بلندی یا حلق آویز کردن خودشان اقدام به خودکشی نموده اند و بیمارستانها هم مملو از کودکانی است که درحین انجام بازی پوکه مون دچار سردرد شدید و تهوع-استفراغ شده اند. کارشناسان هم اظهار کردند این عوارض ناشی از شنیدن اصوات با تون بسیار بالاست و از آنجا که گوش انسان با گذشت زمان تواناییش در شنیدن تون های بالا کم می شود این حساسیت در کودکان بیشتر نمود پیدا می کند. برخی روایات حاکی از این بود که ساتوشی کارگردان بازی به عمد این تم نفرینی را در نسخه قرمز قرار داده تا کودکان سریع به نسخه بعدی سبز روی آورند. همچنین شرکت نینتندو با تمام قوا سعی در پوشاندن و مخفی سازی این غائله خودکشی ها و بی گناه جلوه دادن بازی خود دارد تا به شهرت و محبوبیت جهانیش خدشه وارد نیاید.

اما اگر تمامی این اخبار را شایعه بدانیم چیزی که حقیقت محض است این است که نینتندو برای نسخه قرمز/آبی پوکه مون که به انگلیسی منتشر و روانه بازاراروپا و آمریکا نمود موزیک تم لوندرتاون را بسیار تعدیل کرد بطوریکه دیگر از اصوات با تون بالا و فرکانس آزاردهنده خبری نبود که البته این هم چیز غیرعادی نیست و بسیار پیش آمده نسخه های غیر بومی یک بازی آهنگی کاملا متفاوت و به فراخور فرهنگ ملل دیگر داشته باشند.


اما علیرغم همه شایعات راست و دروغ ، یک خبر حقیقی پرونده پوکه مون را تا ابد سیاه کرده است:

در انیمه سریالی که از ماجراهای پوکه مون در سال 1997 روانه ژاپن و بازار جهانی شد، در اپیزودی که Dennō   Senshi Porygon (پوریگون سرباز کامپیوتری) با فلش های شدید نوری آبی و قرمز  در آن حضور داشت طبق گزارشات بیش از 600 کودک ژاپنی را دچار حملات تشنج نمود و مشابه این گزارشات بعدها از بیمارستانهای کانادا و آمریکا نیز سبب برانگیختن موج اعتراضات وسیع خانواده ها و ممنوعیت پخش انیمه پوکه مون به مدت چندین ماه گردید.

File:Denno.ogg

منبع: http://ds.about.com/od/glossary/g/Lavend...http://ds.about.com/od/glossary/g/Lavender-Town-Syn

------------------------------------------------------------------------------- 

*من کلیپ موسیقی تم لوندر تاون رو با فرکانسهای اصلی سانسور نشده براتون آپلود کردم . خودم وقتی تا پایان شنیدمش دچار سردرد گذرای میگرنی شدم. البته سوژه این پست پیشنهاد دخترم بود. آهنگ رو اول دخترم و سپس پسرم شنیده بودند سپس مجوزش رو برای من صادر کردند! دخترم هم سردرد گرفت و پسرم که کوچکتره دچار کابوس شبانه شده بود!... دیگه خودتون می دونید... البته درنظر داشته باشید ما ملتی هستیم که توپ تانک مسلسل هم بهمون اثر نداره...

http://s6.picofile.com/file/8216329600/L...http://s6.picofile.com/file/8216329600/Lavender_Town_Song_With_Missing_Frequencie


در مسلخ عشق جز نکو را نکشند ... روبه صفتان زشت خو را نکشند
۱۳۹۴/۷/۱۷ عصر ۰۳:۴۷
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Memento, اسکورپان شیردل, زینال بندری, ژیگا ورتوف, Princess Anne, جروشا, BATMAN, حمید هامون, لو هارپر, پیرمرد, سروان رنو, مگی گربه, واتسون, rahgozar_bineshan, زرد ابری, کنتس پابرهنه, اشپیلمن, Classic, نکسوس, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, ایـده آلـیـسـت
ترینیتی آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 18
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۱۰/۹
اعتبار: 7


تشکرها : 29
( 219 تشکر در 14 ارسال )
شماره ارسال: #78
RE: اولین کامپیوتر ها ...

ما هرچی صبر کردیم برادر بازی خور و ایضا آدمخورمون:cheshmak: در ادامه ی پستای گیمی نوستالژیک اشاره ای به بازی  خاطره انگیز و استثنایی lost vikings بکنن، نکردن که نکردن و بنده رو با تمام شلی و بیحالی مجبور به ادای دینی (هرچند آبکی) به این بازی محبوب و قدیمی نمودند.

خداوکیلی این بازی یکی از خداترین و کاردرست ترین بازیای دوره ی مرحوم داس (ره) در سبک فکری بود.( تو پرانتز عرض کنم من همیشه اینجور بازیا رو به بازیهای شوتر و جنگی که همش باید سگدو میزدی و مثل خر آدم میکشتی، ترجیح میدادم)

قصه بازی هم از اونجا شروع میشد که یه شب سفینه ای میاد بالای سر یه دهکده ی وایکینگی و این سه تا بنده خدا از توی رختخواب میکشه بیرون و با خودش میبره و هدف بازی حول برگشت این حضرات به خونه و پیش اهل و عیال و دهکده مربوطه چرخ میزنه.

هرکدوم از این سه نفر یه سری خصوصیات داشتن که با کمک همدیگه میتونستن از مراحل رد بشن و اینطور نبود که وقتی یه نفر به آخر مرحله میرسید دو نفر دیگه بیخیال باشن و واسه خودشون توی محوطه چرخ بزنن و تخمه بشکنن. میفرماید : تعاونوا علی الفرار من السفینه الی المنزل (سوره البازی)

 اون وسطی اسمش اریک بود (البت ما اون زمون نمیدونستیم و بهش میگفتیم حسن فرفره!) این بابا پرش میکرد در حد تیم ملی ! از طرف دیگه میتونست با کله بزنه در و دیوار رو بیاره پایین.

اون سمت چپی که سبیل زرد داره اسمش یه چیزی تو مایه های بالوگ بود که ما به این میگفتیم اسمال خنجری! چون هم شمشیر میکشید و هم تیرکمون داشت و برای کشتن و لت و پار کردن دشمن استفاده میشد.

اون گامبوی سمت راست هم اولاف بود( ما بهش میگفتیم سپری) تیریپش هم این بود که با سپرش جلوی دشمن و گلوله و اینا رو میگرفت و از طرفی میتونست با بالا گرفتن سپر پروازکنه و نرم فرود بیاد.

 دشمنا هم تو هر مرحله بسته به محیط فرق میکرد. اینم بگه که لوکیشن بازی هم بعد از چند مرحله عوض میشد و از سفینه به جنگل و از اونجا به کارخونه و بعد اهرام مصر و یه جایی شبیه کیک و آخرش دوباره به سفینه میرسید.

ترکیب مهارتای این سه تا کاراکتر برای عبور از هر مرحله هنریه که به تدریج بهش میرسین. خلاصه ارزش یه بار بازی کردن رو حتما داره و مطمئنا خوشتون میاد.

چند روز پیش واسه پیدا کردنش سرچ میکردم که با خوشحال تمام دیدم نسخه تحت ویندوزش هم موجوده و نیازی به داس باکس و مونت و مخلفاتش نداره . جاتون خالی ما بعد از مدتها یه دل سیر بازی کردیم و کلی خاطره همراهش زنده .

لینک دانلودش رو هم میذارم محض یادگاری که اگه هوس کردین دم دستتون باشه:

 http://s3.picofile.com/file/8217081492/T...http://s3.picofile.com/file/8217081492/The_Lost_Viking

 حجم 2.38 مگ

 

 

بعدالتحریر : بازی توی ویندوز xp بی مشکل اجرا میشه. برای ویندوز سون کلیک راست کنین از طریق properties  برین به تب compatibility  و توی قسمت setting  دو تا آیتم اول رو تیک بزنین. ویندوز 8 رو نمیدونم کار میکنه یا نه (چون از اولش که اومد باهاش حال نکردم) . ویندوز 10 هم هیچ رقمه راه نداد.


خدا می‌بخشد ، من هرگز
۱۳۹۴/۷/۲۱ عصر ۱۰:۲۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : پیرمرد, Memento, زینال بندری, حمید هامون, خانم لمپرت, مگی گربه, سروان رنو, BATMAN, تارا, اسکورپان شیردل, rahgozar_bineshan, Princess Anne, ویگو مورتنسن, Classic, Keyser, اشپیلمن, کنتس پابرهنه, جروشا, نکسوس, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, ایـده آلـیـسـت
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11430
( 18963 تشکر در 1592 ارسال )
شماره ارسال: #79
RE: اولین کامپیوتر ها ...

لینچان یا شینوبی ؟!

همانطور که احتمالا نمی دانید , این روزها سریال جنگجویان کوهستان ( لینچان ) با کیفیت تصویری تازه , از شبکه نمایش در حال پخش است. کسانی که آن سالها عاشق اوسا نیانگ شده بودند هم اکنون می توانند او را دقیق تر و با کیفیت HD ببینند و یادی از عشق قدیم خود کنند !  اما همانقدر که کیفیت تصویر شفاف و زیباتر شده است , متاسفانه گروه صداگذاری این شبکه خوب عمل نکرده و در خیلی از سکانس ها می بینیم که صدای بازیگران با صدای دوبله , سینک یا لیپ سینک نیست یعنی هنگام لب زدن صدا با لب بازیگران همخوانی ندارد. این نشاندهنده عجله و عدم دقت تیم صداگذاری شبکه است که لازم است مسئولین رسیدگی کنند .

خب حالا اینها چه ربطی داشت به بازی های کامپیوتری ؟!

عجله نکنید . به عکس زیر دقت کنید.

 در اوایل ورود دستگاه بازی سگا Sega , بیشتر بازی ها با نام هایی که به مذاق ایرانی ها خوشتر بود نامگذاری می شد و مثلا ما که به کلوپ های بازی می رفتیم تا سالها بعد , اصلا از نام لاتین و اصلی بازی ها اطلاع نداشتیم. بازی ها را بیشتر به خاطر شباهت کاراکتر اصلی آن با یک شخصیت سینمایی یا معروف نامگذاری می کردند. مثلا dick tracy را کارآگاهی می نامیدند. یکی از بازیهای بسیار پرطرفدار سگا , بازی super Shinobi بود . به دلیل اینکه ورود این بازی  با پخش سریال بسیار محبوب و خیابان خلوت کن جنگجویان کوهستان همزمان شده بود , و همچنین شباهت ظاهر  کاراکتر اصلی بازی به لینچان , نام لینچانی را به خود گرفت و سال ها ما این بازی را فقط به این نام می شناختیم.

لینچانی یا همان شینوبی  پرچمدار نوعی تحول در بازی های سگا مگا درایو بود و هنوز به نظر من یکی از خلاقانه ترین بازیهای کامپیوتری است که ساخته شده است. قدرت های جادویی چهار گانه , مراحل زیبا , غول های زیبا در آخر هر مرحله ,  آذوقه و امتیازهای پنهانی , آهنگ و تصویر زیبا و ...  .  این بازی اینقدر موفق بود که نسخه 2 و 3 آن هم ساخته شد .  جالب اینکه چون نام لینچان را بر بازی گذاشته بودند همه سعی می کردند به مانند لینچانِ اصلی شمشیر بزنند و کمتر از قدرت های ماورایی موجود استفاده کنند چون به نوعی آن را نامردی می دانستند !


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۹۴/۷/۲۷ صبح ۱۲:۰۹
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : پیرمرد, BATMAN, Memento, Keyser, خانم لمپرت, اسکورپان شیردل, Princess Anne, Classic, کنتس پابرهنه, حمید هامون, مگی گربه, نکسوس, جروشا, ویگو مورتنسن, تارا, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, ایـده آلـیـسـت
Keyser آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 97
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۷/۹
اعتبار: 19


تشکرها : 308
( 774 تشکر در 56 ارسال )
شماره ارسال: #80
RE: اولین کامپیوتر ها ...

(۱۳۹۴/۷/۲۷ صبح ۱۲:۰۹)سروان رنو نوشته شده:  

لینچان یا شینوبی ؟!

عجب خاطره ای زنده کردی سروان عزیز

البته سمت ما به این بازی معمولا نینجا سگ (بین نینجا و سگ حرف ربطی نبود!) می گفتند ولی در عکسهای ارسالی شما خبری از اون سگ فداکار نبود.به نظر من بهترین یازیها مربوط به سگا بوده و هست.

پ.ن : یادمه که اون اوایل فقط وقتی توی ترمینال جنوب تهران میرفتم امکان بازی سگا اونم در اون دستگاهای پولی که هیچوقت نمیشد یک مرحله را رد کرد, داشتم.


@Pishgum_Archive
۱۳۹۴/۷/۲۷ صبح ۰۱:۲۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : خانم لمپرت, BATMAN, اسکورپان شیردل, پیرمرد, Memento, حمید هامون, تارا, آلبرت کمپیون
ارسال پاسخ