و اما توضیحی مختصر در مورد جایزه پولیتزر :
(( «جایزه پولیتزر، جایزهای در روزنامهنگاری، ادبیات و موسیقی است که بخشهای گوناگون دارد. این جایزه معتبرترین جایزه روزنامهنگاری در آمریکا است که هر ساله (از سال ۱۹۱۷) با نظارت دانشگاه کلمبیا به روزنامهنگاران (و نیز به نویسندگان و شاعران و موسیقیدانان) داده میشود. این جایزه بهنام بنیانگذار آن جوزف پولیتزر، روزنامهنگار و صاحب امتیاز چند روزنامه در سده نوزدهم نامگذاری شده است.»
نشان پولتزر: در یک سوی آن پرتره بنجامین فرانکلین و در سوی دیگر کارگری در حال کار با یک دستگاه چاپ دیده میشود:
جایزه پولتزر در ۱۳ قسمت روزنامهنگاری و ۷ قسمت هنری اعطا میشود.
همچنین هر ساله بنیاد پولیتزر جوایز نیم میلیون دلاری خود را به بهترین عکسهای خبری در زمینههای مختلف اهدا میکند که در میان تمام عکسهای خبری جهان به عنوان بهترین عکس خبری افشاگرانه و جسورانه معرفی میشوند.
ظاهرا تاکنون از ایران فقط آقای جهانگیر رزمی با یکی از عکس های خود موفق به کسب جایزه پولیتزر شده است .
..........................................................
تصویر بسیار مشهور شلیک رئیس پلیس سایگون ژنرال Nguyễn Ngọc Loan به سر ویت کنگی به نام Nguyễn Văn Lém در یکم فوریه سال 1968 ...
تصویری که ثبت و یخش آن در رسانه های جهان ، دیدگاه های مربوط به جنگ ویتنام را به شدت تحت تاثیر قرار داد و عکاسش یعنی جناب آقای ادی آدامز را برنده جایزه پولیتزر سال 1969 کرد .
جناب آقای Eddie Adams خبرنگار و عکاس آمریکایی سرشناس و برنده جایزه پولیتزر در سال1933 به دنیا آمد و در سال 2004 رخ در نقاب خاک کشید .
از او به عنوان عکاسی که زجر می کشید یاد میشود زیرا معتقد بوده :
«براى عکاس بودن ، عکس گرفتن کافى نيست. زجر آنهايى که مقابل دوربين هستند را هم بايد تجربه کرد.»
ادی با ورود به دبيرستان دوربينى خريد و به ازاى 20 دلار دريچه دوربينش را روى هر حادثه و اتفاقى گشود. چندى بعد به عنوان عکاس جنگى وارد نيروى دريايى شد و نخستين روزهاى کارى اش را در جنگ کره سپرى کرد.بعدتر در روزنامه شهرش و نيز بولتن عصر فيلادلفيا مشغول به کار شد. با آغاز سال 1962 تا دهه اى پس از آن با آسوشيتدپرس همکارى کرد و در خلال جنگ ويتنام بارها به آنجا سفر کرد و در خلال اين ماموريت ها حضور ترس و مرگ و ياس را چه سپيد، چه سياه به تصوير کشيد.همان روزها بود که 2 بار هليکوپترش با آتش خمپاره انداز 81 ميليمترى هدف قرار گرفت.
در اکتبر 1965 گزارشى از محاصره پايگاه نظامى پلى مى توسط نيروهاى ارتش امريکا و ويتنام جنوبى تهيه کرد. ادى آدامز که از زوال اخلاقيات و کين خواهى انسان عصر خويش به ستوه آمده بود، با ديدن اين صحنه چنين نوشت:«نگاه کن... گويى اينجا با زلزله اى نابود شده است.» نيمه دوم فوريه سال 1968، با عکسى که آدامز از اعدام اسير ويت کنگ مى گيرد، در کمتر از 24 ساعت افکار عمومى را به سوى فجايعى که به نام آزادى و آزادگى رخ مى دهد، جلب مى کند.
اگرچه بيشتر منتقدان و هنرشناسان ، اين عکس را ستودند و زبردستى عکاس را در انتخاب کادر، نور و اصل زيبايى شناختى تاييد کردند، با اين همه ادى آدامز تا سالها هرگز نسخه اى از اين تصوير تلخ را بر ديوار کارگاهش نياويخت و پيوسته سعى مى کرد از خاطره آن رهايى يابد.سالها بعد، ادى آدامز در پاسخ به خبرنگارى هلندى که پرسيده بود چرا ژنرال کوان را از شليک کردن باز نداشتيد، گفت:
«من پول گرفته بودم تا نشان بدهم يکى ، يکى ديگر را مى کشد. هر چند در واقع دو تا زندگى نابود شد؛ يکى زندگى اسيرويت کنگ و ديگرى زندگى ژنرال ويتنامى که پس از آن متلاطم شد.»
و در ادامه در حالى که به نقطه نامعلومى خيره شده بود، گفت : «نمى گويم کارى که او کرد درست بود، اما او در شرايط جنگى قرار داشت و مردى که اعدام شد، کمى پيشتر خانواده نزديکترين آجودان لوان را کشته بود... همه مى گويند عکس چيز خوبى است ، اما وقتى نمى توانى شرحى بر آن داشته باشى ، همه واقعيت نخواهد بود.»در کارنامه کارى آدامز، حضور در بيش از 13 جنگ از جنگ کره گرفته تا جنگ خليج فارس ديده مى شود. او از سال 1967 تا 1980 ميلادى همکارى اش را با آسوشيتدپرس از سرمى گيرد و با تايم لايف و مجله Rarade همکارى مى کند.ادى آدامز در کنار عکاسى جنگ موضوعى که حضور حادثه و ردپاى شوم يک واقعه را به تماشاگر نشان مى دهد سراغ شخصيت هاى بنام دنيا هم رفته است ؛ شخصيت هايى چون لويى آرمسترانگ که ترومپتش را نوازش مى کند، مادر ترزا که با انگشتانى استخوانى نوزادى معلول را در آغوش گرفته و مالکوم ايکس که چهره اى سرد و جدى دارد.شايد کمتر عکاسى است که در زمان زندگى ، اين چنين مورد توجه و تقدير، نه تنها از سوى مخاطبانش که از سوى بنيادهاى هنرى جهان قرار گرفته باشد.
آدامز بارها جوايزى چون روبرت کاپا، پوليتزر، يادبود جرج پولک و صدها مدال افتخار و لوح تقدير را از آن خود کرده است.ماه گذشته ادى آدامز، عکاسى که دريچه دوربينش را به روى دنياى خشن پيرامونش گشوده بود تا ديگران را از آنچه رخ مى دهد آگاه سازد، چشم از جهان فروبست.آنچه آدامز را در حرفه خود شاخص مى سازد، فقط کادربندى صحيح ، نورپردازى ، ديد هنرمندانه ، انتخاب موضوع و جسارت او نيست ، بلکه بيش از همه اينها حس همدردى و همذات پندارى با موضوع است که در مخاطب برمى انگيزد. او در اين باره مى گويد: «وقتى با موضوعى درگير مى شوم ، مثلا از کسى که زخمى شده يا آسيب ديده عکس مى گيرم ، مى فهمم که خودم هم تبديل به همان کسى شده ام که دارم عکسش را مى گيرم.فکر مى کنم شمار زيادى از عکاسان خوب واقعا عاشق موضوع هايشان مى شوند. نمى دانم اين حس چطور به وجود مى آيد؛ اما هميشه دلتان مى خواهد با آنها در تماس باشيد...».
مروری بر برخی دیگر از عکس های مشهور و مطرح به یادگار مانده از ادی آدامز :
یا حق ...