[-]
جعبه پيام
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/XI0kt
» <BATMANhttps://www.doostihaa.com/post/tag/%D8%A...kanon-2021
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/pFib3
» <BATMAN> با تشکر از مارک واتنی عزیز/ نسخه های سینمایی بامزی هم منتشر شدن/ بامزی تو سوئد خیلی محبوبه، از گذشته تا به امروز ازین شخصیت انیمیشن تولید میشه
» <مارک واتنی> ارادت شارینگهام عزیز
» <شارینگهام> درود بر همه ی دوستان ، سپاس از مارک واتنی عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 5 رای - 3.8 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سریال مختارنامه
نویسنده پیام
میثم آفلاین
مشتری سابق
*

ارسال ها: 294
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۸/۴


تشکرها : 2524
( 2644 تشکر در 179 ارسال )
شماره ارسال: #42
RE: سریال مختارنامه

با تشكر از تمام دوستان و به خصوص منصور گرامي كه اشاره به جايي به قلب روايات و شخصيت پردازي هاي اين سريال كردند.

مختار بنا به روايات روشن تاريخي شخصي به شدت تندرو بوده. جايي خواندم كه پس از انعقاد معاهده صلح بين امام حسن و معاويه ، مختار از شدت خشم بر ايشان خنجر زده است. به اين خاطر كه از نظر او امام شرافت مسلمانان را لكه دار كرده بوده!! يعني به اين فكر نكرده كه شايد ايشان هم براي آن صلح ناخوشآيند ، دلايلي داشته باشد. مختار هم مانند اغلب اعراب زودجوش و بي فكر و متعصب و بي رحم بوده. نوع مجازات هايي كه براي قربانيان خود تعيين كرده نمودي از بي رحمي و سبعيت است. (جوشاندن در ديگ روغن ، تكه تكه كردن و مثله كردن و .... كه رفتار امثال وحشي و هند را تداعي مي كند)

انگيزه اغلب جنگهاي عرب در آن زمان نژادپرستي و كينه هاي قبيله اي بوده با سرپوشي از ادعاهاي دين خواهي. با اينكه هنوز 50 سال از حج آخر پيامبر نگذشته بوده - در آن روز آن بزرگوار به صراحت گفتند كه "تمام خون ها و افتخارات عرب امروز زير پاي من است" (هيچ ارزشي ندارد) - دوباره آن ارزشها احيا مي شود. حتي فاجعه كربلا بر خلاف تصور عامه ما - كه فكر مي كنيم حاصل رويارويي دو برداشت متفاوت از اسلام است - بيشتر حاصل كينه هاي قبيله اي بوده.

دكتر سيد جعفر شهيدي روايت مي كند :

«چنانکه گفتم من نمی‏دانم شعرهائی را که به یزید نسبت داده‏اند از آن اوست یا نه ، اما این سه بیت را همان ابن ابی‏طاهر به نام او نوشته است. می‏گوید یزید با عصا به دندانهای حسین می‏زد و می‏گفت:
کاش بزرگان من که در بدر حاضر شدند و گزند تیرهای قبیله خزرج را دیدند امروز در چنین مجلس حاضر بودند و شادمانی می‏کردند و می‏گفتند یزید دستت شل مباد! بآل علی پاداش روز بدر را دادیم و کین خود را از آنان گرفتیم.
در این بیتها هیچ سخنی از پیغمبر و دین و قرآن در میان نیست . آنچه می‏بینیم تجدید خاطره‏ی خونهای جاهلی است. خون را بخون شستیم.
اگر مجلس به همین جا خاتمه می‏یافت یزید برنده بود. و یا آنچه به فرمان او انجام یافت چندان زشت نمی‏نمود. اما زینب نگذاشت کار به این صورت پایان بیابد. آنچه را یزید شادی می‏پنداشت در کام او تلخ تر از زهر كرد. ..... »
  (قيام امام حسين - صفحه 187)

چه خوب كه منصور بزرگوار اشاره به جايي به اين محقق آزاده كردند. خوب است از كتاب ارزشمند ايشان فصل مربوط به عاقبت جنايتكاران كربلا را مطالعه كنيم كه با قلم زيبايش چنين روايت كرده :

...........

« امروز وقتی ما داستان کشتار مختار پسر ابی‏عبیده‏ی ثقفی را می‏خوانیم اگر سری به کتابهای حقوقی کشیده باشیم، ممکن است چنان انتقام را تا حدی خشن بدانیم و بگوئیم چرا چنان کردند؟ یکی را چون گوسفند سر بریدند یکی را شکم پاره کردند . دیگری را که تیری به فرزندی از فرزندان حسین افکنده و آن جوان دست را سپر ساخته و تیر دست و پیشانی او را شکافته بود همان کیفر دادند . دیگری را در دیگ روغن جوشان افکندند . دست و پای آن یکی را بزمین دوختند و اسبان را از روی او گذراندند. چنانکه نوشته‏اند تنها در یک جا 248 تن را که در قتل حسین و یاران او شریک بودند طعمه این گونه کیفرها چشاندند.

ما این داستانها را می‏خوانیم و در آن نوعی قساوت می‏بینیم . اما باید دانست که قضاوت مردم سیزده قرن بعد درباره‏ی کردار پیشینیان درست نیست. دیگر آنکه چون خشم انقلاب زبانه زد معیارها دگرگون می‏شوند. انقلاب معمولا با خشم و قساوت همراه است، بلکه اگر خشم با انقلاب همراه نباشد، انقلاب نیست .

شمر ، عبیدالله زیاد ، عمر ابن سعد ، حفض پسر جوان او، خولی، سنان و دهها تن از سران لشکر کوفه چنین کیفرها دیدند. اما تاریخ به همین جا بسنده نکرد، این آخرین انقلاب و آخرین انتقام نبود، انقلابی از پس انقلاب دیگر پدید شد. مختار بدست مصعب ابن زبیر و مصعب به امر عبدالملک ابن مروان بقتل رسید و با هر یک از این فرماندهان گروهی و بلکه گروه‏هائی کشته گردیدند. سر حسین ابن علی (ع) را نزد عبیدالله آوردند، سر عبیدالله را نزد مختار، سر مختار را نزد مصعب و سر مصعب پیش روی عبدالمک نهاده شد، همه این حوادث در کمتر از ده سال رخ داد.

......

سرانجام آخرین وعده‏ی حسین عملی گردید وقت آن رسید که آخرین صحنه هم نمایش داده شود و آن در سال هفتاد و پنجم هجرت بود.

روزی که گروهی از بزرگان کوفه در مسجد نشسته بودند مردی سر و روی پوشیده داخل شد، شمشیری به کمر بسته کمانی بدوش افکنده بی‏اعتنا به مردم صفها را شکافت و خود را به منبر رساند. بر منبر بالا رفت و در پله‏ی فرازین نشست و خاموش ماند. سکوت، باز هم سکوت! نوشته‏اند یک ساعت سخنی بر لب نیاورد شاید مثل همیشه در زمان مبالغه کرده باشند. هر مقدار که بود سکوت او مردمان را به سخنهای در گوشی واداشت.

.........

وقتی سکوت همه جا را گرفت، وقتی همه‏ی نفسها در سینه‏ها بریده شد چهره‏ی خود را گشود و چنین گفت:

مرا همه خوب می‏شناسند من از هیچ دشواری نمی‏هراسم‏ چون وقت کار شد می‏دانید من که هستم

مردم کوفه! به خدا من می‏دانم چگونه با شری روبرو شوم و چگونه از پس آن برایم و چگونه آن را کیفر دهم. چشمهائی را دوخته و گردنهائی را کشیده می‏بینم. سرهائی را می‏بینم که چون میوه رسیده‏ی بر شاخه سنگینی می‏کند و باید فوری آن را چید. خونهائی را می‏بینم که از عمامه تا ریشها را رنگین کرده و سرخی آن در پرتو خورشید می‏درخشد! ای مردم عراق! ای کان تفرقه و نفاق! ای گروه فاسد اخلاق! من بیدی نیستم که از ین بادها بلرزم. من دستنبویی نیستم که مرا بازیچه کنید و میان انگشتان خود بفشارید ! من امتحان هوش و ذکاوت و زیرکی و درایت خود را داده‏ام. و تا نهایت بخوبی از عهده برآمده‏ام.

امیرالمؤمنین تیردان خود را پیش روی خود ریخت و یک یک آنها را زیر دندان آزمایش کرد. من از همه سخت‏تر و دیرشکن‏تر بودم! مرا برای شما برگزید زیرا سالیان درازی است شما با آشوب و فتنه هم‏آواز شده و گمراهی را پیشه ساخته و راه نافرمانی را پیش گرفته‏اید! به خدا چون شاخ درخت پوست از تنتان بیرون می‏کشم و چون سنگ آتش‏زنه بر سرتان می‏کوبم و چون خاربن تیغهای شما را می‏شکنم‏ و چون شتر غریبه که آن را از هر سو می‏رانند، می‏زنم. شما مانند مردم آن شهرید که با آرامش و اطمینان بسر می‏بردند، روزی آنها به فراخی می‏رسید ولی کفران ورزیدند و خدا لباس گرسنگی و ترس را بر تن آنان پوشانید .

.............

حجاج ابن یوسف حاکم کوفه شد. بار دیگر دستگاه تفتیش عقاید، جاسوسی ، اتهام، دستگیری، زندانی کردن، شکنجه و قتل و سرانجام حکومت اختناق براه افتاد.

آری این است سزای نامردمانی که به نعمت خدا کفران ورزند، مصلحت‏جویان و خیراندیشان خود را به دست خویش بکشند. از خدا رو برگردانند و شیطان را قبله‏ی خود سازند. » (همان ،صفحه 192-196)


سعادتمندانه ترین زندگی، زندگی بدون تفکر است. (سوفوکلس)
۱۳۹۰/۲/۳۱ عصر ۰۷:۴۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسکورپان شیردل, بانو, دن ویتو کورلئونه, زبل خان, ژان والژان, گرتا, ناخدا خورشيد, الیشا, پیرمرد
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
سریال مختارنامه - 1991 - ۱۳۸۹/۷/۹, عصر ۰۹:۰۶
RE: سریال مختارنامه - منصور - ۱۳۸۹/۱۰/۲۶, صبح ۰۷:۵۷
RE: سریال مختارنامه - jack regan - ۱۳۸۹/۱۰/۲۶, عصر ۰۱:۵۲
RE: سریال مختارنامه - دلشدگان - ۱۳۸۹/۱۰/۳۰, عصر ۱۲:۱۳
RE: سریال مختارنامه - Classic - ۱۳۸۹/۱۰/۲۷, صبح ۱۲:۰۹
RE: سریال مختارنامه - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۸۹/۱۰/۲۷, عصر ۰۲:۲۰
RE: سریال مختارنامه - سروان رنو - ۱۳۸۹/۱۰/۲۷, عصر ۱۱:۰۶
RE: سریال مختارنامه - Lino Ventura - ۱۳۸۹/۱۰/۲۸, عصر ۰۲:۳۶
RE: سریال مختارنامه - منصور - ۱۳۸۹/۱۱/۲, صبح ۱۱:۰۷
RE: سریال مختارنامه - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۱۱/۲, عصر ۰۳:۲۳
RE: سریال مختارنامه - سروان رنو - ۱۳۸۹/۱۱/۲, عصر ۱۱:۵۹
RE: سریال مختارنامه - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۱۱/۴, عصر ۱۰:۵۳
RE: سریال مختارنامه - Lino Ventura - ۱۳۸۹/۱۱/۶, عصر ۰۶:۴۸
RE: سریال مختارنامه - منصور - ۱۳۸۹/۱۱/۱۰, صبح ۰۹:۳۰
RE: سریال مختارنامه - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۱۱/۱۰, صبح ۰۹:۵۷
RE: سریال مختارنامه - منصور - ۱۳۸۹/۱۱/۲۵, صبح ۰۹:۴۵
RE: سریال مختارنامه - منصور - ۱۳۸۹/۱۲/۷, صبح ۰۷:۵۸
RE: سریال مختارنامه - Classic - ۱۳۸۹/۱۲/۸, عصر ۰۹:۰۲
RE: سریال مختارنامه - منصور - ۱۳۸۹/۱۲/۹, عصر ۱۲:۲۵
RE: سریال مختارنامه - Classic - ۱۳۸۹/۱۲/۱۴, صبح ۱۲:۴۴
RE: سریال مختارنامه - منصور - ۱۳۹۰/۳/۱, صبح ۱۰:۵۵
RE: سریال مختارنامه - و يجي - ۱۳۹۰/۳/۲, عصر ۰۷:۰۶
RE: سریال مختارنامه - منصور - ۱۳۹۰/۳/۳, صبح ۱۱:۳۱
RE: سریال مختارنامه - و يجي - ۱۳۹۰/۲/۲۴, عصر ۰۸:۱۷
RE: سریال مختارنامه - منصور - ۱۳۹۰/۲/۳۱, صبح ۰۹:۴۷
RE: سریال مختارنامه - بهزاد ستوده - ۱۳۹۰/۲/۳۱, عصر ۰۷:۲۳
RE: سریال مختارنامه - میثم - ۱۳۹۰/۲/۳۱ عصر ۰۷:۴۶
RE: سریال مختارنامه - سروان رنو - ۱۳۹۰/۳/۲, عصر ۰۹:۴۸
RE: سریال مختارنامه - jack regan - ۱۳۹۰/۳/۵, صبح ۰۹:۰۳
RE: سریال مختارنامه - منصور - ۱۳۹۰/۴/۸, صبح ۱۱:۵۲
RE: سریال مختارنامه - زبل خان - ۱۳۹۰/۴/۱۰, عصر ۱۰:۰۸
RE: سریال مختارنامه - منصور - ۱۳۹۰/۴/۲۵, صبح ۰۹:۰۷
RE: سریال مختارنامه - سروان رنو - ۱۳۹۰/۴/۲۶, عصر ۱۱:۴۰
RE: سریال مختارنامه - منصور - ۱۳۹۰/۵/۸, صبح ۰۹:۴۸
RE: سریال مختارنامه - jack regan - ۱۳۹۰/۵/۱۵, صبح ۰۸:۱۷
RE: سریال مختارنامه - بهزاد ستوده - ۱۳۹۰/۵/۱۶, عصر ۰۸:۳۷
RE: سریال مختارنامه - ناخدا خورشيد - ۱۳۹۰/۵/۱۷, صبح ۱۱:۵۳
RE: سریال مختارنامه - پیرمرد - ۱۳۹۳/۶/۲۷, عصر ۰۳:۱۱
RE: سریال مختارنامه - سروان رنو - ۱۳۹۳/۶/۳۰, عصر ۰۲:۵۲
RE: سریال مختارنامه - پیرمرد - ۱۳۹۳/۶/۳۰, عصر ۰۳:۰۷