نظر من درباره قسمت اول سریال مختارنامه :
تیتراژ : امام حسین (ع) را سوار بر اسب نشان می دهد در حالی که پیکر مبارک حضرت علی اصغر را در بغل دارند. در این هنگام امام خون گلوی حضرت علی اصغر را به آسمان می پاشد و خون تمامی آسمان را در بر می گیرد و آنگاه آسمان گریان می شود. یکی از بزرگترین قطره اشکهای آسمان پس از برخورد به زمین نام مختار را که حاله ای از آتش دارد را نمایان می سازد . نام بازیگر نقش مختار با خون نوشته می شود و این خون در بیش از نیمی از تیتراژ ادامه دارد که حاکی از قیام مختار برای خونخواهی امام حسین (ع) است.
از نکات دیگر تیتراژ حضور کاوه فتوحی در نقش عباس بن علی است. بعید به نظر می رسد که چهره حضرت ابوالفضل العباس نشان داده شود و یحتمل چهره ایشان نشان داده نمی شود . به هرحال باید منتظر ماند و دید.
در شروع قسمت اول سریال عبارت بحر فارسی در نقشه جلب توجه می کند . داستان از مدائن شروع می شود در سال 41 هجری قمری، حدود بیست سال قبل از شهادت امام حسین (ع).
مختار در حالی که به خوشه های زیبای مزرعه اشاره دارد، رو به ابوسلیم کرده و می گوید : ابو سلیم ببین چه می لولند و می رقصند و دلبری می کنند، دستت درست، الحق که با این دسترنج طلا را حقیر کرده ای .
سلیم می گوید : آب حلال، زمین حلال، دانه حلال، ارباب سخی، رعیت راضی، خداوند قاضی، باید هم طلا درو کنیم مختار! ..... دستت درست تکه کلامی است که فکر می کنم در گویش محاوره ای امروزی بوجود آمده باشد و بعید است در آن دوران استفاده شده باشد.
در ضمن گویا الحمدالله گفتن مختار به شکرانه خداوند، بعدا دوبله شده است چون نیمی از ذکر بر روی دهان بسته ادا می شود .
یک لانه پرنده با 5 تخم بسیار زیبا ، به نظر من اشاره داشت به پنج تن آل عبا .
نوشته منصور عزیز :
وقتی مختار گفت : " وقتی گفتم به جنگ نروید نه تو (کیان) گوش کردی و نه امامت" از نظر من یک توهین به امام حسن مجتبی است. این جمله یعنی آنچه مختار و در واقع نقش اول فیلم میگوید برهان قاطع است و آنچه دیگران میگویند یا میکنند خلاف واقع. اگرچه جملات اکبر زنجان پور ( عموی مختار) در نصیحت مختار نشان داد او راه را به اشتباه میرود اما آن توصیه و آن صحنه باید بر این جمله مقدم می بود.
حال آن سکانس (سکانس گفتگوی مختار با عمویش ( فرماندار مدائن) در حضور کیان):
عمو : پشت به پشت عمو بده تا به فضل خدا کید شیطان را در هم شکنیم .
مختار : در حال حاضر برای درهم کوفتن دشمن، شمشیری باید که بتواند جهالت را گردن بزند. من چنین شمشیری ندارم . زر در ترازو یعنی زور در بازو ، حضرت شیطان امروز طلا دارد عمو جان، طلا ..... دخول در چنین جنگی غلط بوده، ادامه اش غلط اندر غلط.
عمو : پناه بر خدا از شر وسوسه خناس، زبان شیطان در کامت می چرخد مختار، طوری حرف می زنی که انگار امام، عالم به قاعده و جنگ نبوده و دشمن را به قدر تو نمی شناخته. او از سر جبر تن به جنگ داد جان من، همانطور که علی در صفین جبرا جنگ برده را، وا نهاد . امام شکست وغربت و تنهایی را به جان خرید، تا این جماعت را به جهلشان عالم کند . به خدا قسم، برای انزوایت معیشت دنیا را بهانه می کردی گواراترم بود ، تا به علم و درایت امامت شک کنی .
هر چند این سکانس بسیار زیبا بود ولی من هم با نظر منصور عزیز موافقم . در ضمن عبارت حضرت شیطان هم جالب توجه است.
و اما جمله .... : " تو کجا و من کجا ! از یک ایرانی که عرب نژادش را حقیر می داند، توقع چه معجزه ای داشتی مختار؟!!!
با شنیدن این جمله قلبم به درد آمد و تا مدتی نفس کشیدن برایم سخت شد . از ماست که بر ماست. من این سریال را روز پنج شنبه ( یک روز قبل از پخش قسمت دوم ) دیدم. چند روز قبل نوشته منصور را خوانده بودم، تازه حال منصور عزیز و ایرانیهای اصیل واقعی را بعد از شنیدن این جمله فهمیدم .
ازمسئولینی که تاریخ و تمدن اصیل و کهن ایرانی را از کتابهای درسی فرزندان این خاک حذف می کنند ، بیش از این انتظاری نیست . با این وضعیت آرزوی ساخته شدن رشادتهای سردار بزرگ ایران زمین آریو برزن ، امپراطوری عظیم داریوش و کوروش کبیر، نبرد کوروش با نبونید پادشاه بابل و .... خیال و رویایی بیش نیست. یاد کاریکاتور بسیار تلخی افتادم که روزنامه همشهری درباره حذف تاریخ کهن ایرانی در صفحه اول چاپ کرده بود . معلمی که داشت تاریخ درس می داد و به بچه ها می گفت :" بچه ها به نظرم تا همین 30 سال پیش دایناسورها در ایران زندگی می کردند."
به هر حال با مقاله جامع منصور عزیز، چیز زیادی برای گفتن باقی نمانده ، و در پایان جمله ای از آناتول فرانس را تقدیم منصور عزیز می کنم :
" هرگز به کسی کتاب امانت ندهید، حتی به کسانیکه کاملا به آنها اعتماد و اطمینان دارید، زیرا در کتابخانه من کتابهایی وجود دارد که همه آنها را از دیگران به امانت گرفته ام ."