[-]
جعبه پيام
» <سروان رنو> تلگرام یا فروم ؟ مساله این است ! ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...4#pid45464
» <Dude> سلامت باشید. شده که ازعزیزانی با هم، کمی قدیمی تر از اینها را دیده بودیم، جز خودم همه دردیار باقی اند. خوشحالم هنوز هستند که از آن فیلمها خاطره دارند، با آرزوی سلامتی
» <دون دیه‌گو دلاوگا> سلام و سپاس فراوان "Dude" گرامی. آقا ممنون برای "Orions belte". با معرفی شما، خودم هم خاطره محوی از آن سراغ گرفتم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> پاینده باشید "رابرت" گرامی. سپاس از لطف و پُست‌های ارزشمندتان
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 9 رای - 4.22 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
و اما عشق... علی حاتمی
نویسنده پیام
بانو آفلاین
مدیر داخلی
*****

ارسال ها: 197
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۵/۳۱
اعتبار: 63


تشکرها : 7909
( 3540 تشکر در 125 ارسال )
شماره ارسال: #29
و اما عشق... علی حاتمی

گاهی اتفاقاتی رخ می دهند که کاملا از اراده ما خارجند... خوبی زندگی هم به همین است...غیر قابل پیش بینی... نزدیک 5 سال به دنبال آثار شادروان حاتمی می گشتم به جز یک قلم "خواستگار"، تقریبا مطمئن بودم اگر یافتن بقیه سخت باشد یافتن این یکی از همه سخت تر است... دنبال همین یکی که نبودم از همه ساده تر به دستم رسید... یکی از دوستان عزیزو گرانقدرم، در نهایت محبت مجموعه ای از فیلمهای مورد علاقه خودرا به من هدیه نمودند که خواستگار هم بینشان بود...

به یاد نکته ای از دوست گرامی بچه رزماری که فرموده بودند مهجورترین اثر علی حاتمی.... که خیلی هم به دلم نشست.

از حاتمی طنز دیده ایم، جملات قصاری که انسان را به خنده می اندازد در آثارش کم نیست... اما در این یکی بیش از بقیه به طنز پرداخته است... خلاصه ای از داستان را تقدیم دوستان می کنم...

خواستگار  1351 –  کارگردان و فیلمنامه نویس: علی حاتمی / فیلمبردار: علیرضا زرین دست / سرپرست گویندگان : منوچهراسماعیلی / موسیقی متن : اسفندیار منفردزاده / گریم : رضا هوشمند / تهیه کننده : پرویز صیاد / بازیگران : پرویز صیاد، زری خوشکام، نوذر آزادی، دیانا، رضا کرم رضایی، صادق بهرامی، جمشید لایق، عنایت الله بخشی، جهانگیر فروهر، مهری ودادیان، فرخ لقا هوشمند، محمود بهرامی، رضا هوشمند، باقر صحرا رودی 

در قالب ماجرایی مضحک، عاشق شدن یک معلم خط ساده و عینکی ، تنها و بی عرضه به نام خاوری (پرویز صیاد) را به دخترکی مدرسه ای شاهدیم، مرد از ساده دلی، دختر(زری خوشکام) را پاک و نجیب می پندارد، از یکی از جوانان سوسول یا همان دون ژوآن محله درمورد دختر می پرسد تا مطمئن شود این یکی را از دم تیغ گذرانده یا خیر؟ و وقتی مطمئن می شود که جوان این دختر را هنوز "کشف" نکرده! شادمان برای خواستگاری اقدام می کند، در همین فاصله جوانک سوسول و ملنگ(نوذر آزادی) روح دخترک را با چند شعر و جملات شیرین قاپ می زند و دخترک هم خام می شود و ...؛ در اولین جلسه خواستگاری آقای خاوری، خانواده بسیار سنتی و نادان دختر (فضای حاکم براین خانواده بسیار سطحی کم عمق و بری از فرهنگ و ادب به نمایش گذاشته شده است) شامل پدر وسواسی(وسواس الدوله: صادق بهرامی)، مادر بسیار عامی، مادربزرگ فضول متوجه می شوند که کار از کار گذشته و باید دخترشان را اجبارا ! به عقد همان جوان سوسول درآورند، خاوری شکست می خورد، دون ژوآن هم تو زرد از آب در آمده و طلاق اول دختر، خواستگاری دوم خاوری ، تا بیایند به آشنایی برسند دخترک شیفته اوستا بنایی(رضا کرم رضایی) می شود که برای مهیا کردن خانه برای زوج آینده آمده است؛ اغفال مجدد دختر، شکست دوم مرد، ازدواج دوم هم با سقوط مضحک بنا از داربستی که پایه اش همیشه به جای لوله ، شانه شاگرد بنا است، و مرگ شوهر تمام می شود. خواستگاری سوم خاوری از زری خانوم؛ طی یک بیرون رفتن و گردش در اطراف شهر، زری خانوم با راننده ماشینی(عنایت بخشی) که کرایه کرده اند نرد عشق می بازند، راننده که از طبقه لوطی مسلک و جاهل مآب است ضمن اظهار ندامت از عاشق شدنش بر زری ؛ او را اول به زور و بعد با رضایت ! وادار به ازدواج با خویش می کند، این همسر هم جرمی مرتکب شده و به زندان می افتد، زری برای گرفتن طلاق دست به دامان خاوری می شود، خاوری از یک طرف درگیر مدرسه، از طرف دیگر کارهای زندان و دادگاه، برای بهبود روحیه خانوم یک استاد مفنگی موسیقی(جهانگیر فروهر) را وارد منزل می کند تا مثلا زری از افسردگی دربیاید، این دو در قالب مشق  آواز به تصمیم خواننده شدن زری می رسند... خاوری از تصمیم مطلع شده و رگ غیرتش به جوش می آید.(در این قسمت فیلم، حاتمی با ظرافت اشاره می کند به اینکه معلم خط با وجود هنرمند بودن، خوش غیرت نیست، نمی خواهد صدای زنش هرجایی شنیده شود و می خواهد زری فقط مال خودش باشد ؛جمله ای که از حاتمی شنیده بودیم برای همسرش،" از این پس زری فقط در فیلمهای خودم بازی خواهد کرد...")، زری مقابل خاوری می ایستد و خوانندگی را انتخاب می کند، با استاد ازدواج کرده و می فهمد مردک آه ندارد که با ناله سودا کند! از این به ظاهر هنرمند هم جدا می شود! اینجا دیگر دختر روی بازگشت به منزل را ندارد، خاوری برایش خانه ای متعلق به یک مومن صوری و متاهل پیدا می کند؛ تا می آید دور کلاهش بگردد آقای زاهد زری را صیغه می کند، خاوری زرنگی به خرج داده و همسر مرد را به جانش می اندازد، باز هم زری خانوم طلاق می گیرد! و خاوری باز به خواستگاری معشوق می رود، اینبار دختر پا به سن گذاشته داستان، روحی و جسمی رنجور که سر از بیمارستان در آورده و انگار در حالت احتضار است که خاوری اینجا شهامت به خرج داده عاقد را به بیمارستان می آورد و همانجا با به دست کردن حلقه و نمایش دست رنجور و نیمه جان زری این زوج به هم می رسند و انگار پایان ماجرا با مرگ عروس شکل می گیرد.

-------------------------------------------------------------------

راهی که از حسن کچل آغاز می شود، با طوقی شکل سینمایی می پذیرد، با بابا شمل حالت سعی و خطا پیدا می کند و بسیار نقد می شنود، در خواستگار به یک نقطه عطف زیبا می رسد. حاتمی که به دنبال وارد ساختن فرهنگ مرم خودمان به سینما بود، در هر فیلمش تکه ای از این فرهنگ، آداب، اخلاق، علایق و عادات مردم را به شکلی زیبا با هنر سینما می آمیخت... و جالب اینکه نگاهش نگاهی واقع گرایانه است، نمایش می دهد به نقد و استهزاء نمی نشیند(فرهنگی را رد نکرده و یا بیش از حد نمی ستاید) زمانیکه می گوییم علی حاتمی شیفته موسیقی اصیل است، شوهری هنرمند نام! از وادی موسیقی را وارد زندگی زن می سازد که البته از دسته موزیسینهای پشت منقلیست، بحثی که سالها بین طبقه شبهه روشنفکر آن زمان برای منکوب کردن موسیقی ایرانی باب شده بود و به وادی افیون و دود پیوندش می زدند تا تحقیرش کنند... مذهب را ستایش می کند اما، شوهری از طبقه به ظاهر معتقد و به باطن نان به نرخ روز خور را نیز در میان همسران زن وارد می سازد... شیفتۀ مردانگی است، همسری داش مشتی و لوطی و عاشق پیشه به زن می بخشد که سر از زندان در می آورد و نقشی در خوشبختی زن ندارد... کار باعث سربلندی است، خوردن نان از عرق جبین افتخار است... زن فیلم شوهری می کند که عاشق عنوان معمار است به جای اوستای بنا، هنری به خرج نمی دهد، شاگردش کار می کند، و نالۀ مردم و آخ کمرم و خسته شدمش را او سرمی دهد! خلاصه که از هر طبقه ای نمادی ، مردی، همسری وارد زندگی زن می شوند... و در صحنه وصال نهایی پیر پسر (پیر عاشق) ماجرا در بیمارستان با محبوب، همه این همسران، همه این اراذل و اوباش به شکلی خیالی از میان دستهایی که مثلا برای ابراز عشق زن و مرد، عروس و داماد با دسته گل به سوی یکدیگر دراز شده اند، به داخل صحنه می پرند، و آن سیب معروف دلدادگی زن و مرد، سیب آدم و حوا (که از حسن کچل پا به دنیای سینمایی حاتمی نهاده بود) را از دست عروس و داماد قاپ می زنند؛ هرکدام به سیب گازی زده و آن را به سوی دیگری پرتاب می کنند، که در این میان چند بار این سیب به شکلی مضحک به سر مرد عاشق نیز برخورد می کند و تا به دست داماد برسد یک سیب گاز زده تکه تکه و له شده است...

شادروان حاتمی در مجموع اثری خوب، سهل الحصول  تر و قابل درک برای عموم را تقدیم به سینما کرد. خواستگار از آن دست فیلمهایی است که دلت می خواهد چندبار تماشایش کنی... یکبار خودت تنها برای لمس دنیای پشت فیلم، یکبار با دوستان برای خندیدن و فقط خندیدن به خاطر لحظات نابی که هنر حاتمی اند و بس... صحنه زرگری حرف زدن افراد خانواده وسواس الدوله را به خاطر بیاوریم، یک ابتکار کاملا ایرانی! لحظه ای که پدر دختر فراموش می کند که خاوری از اعضای خانواده نیست و همچنان به زرگری حرف زدن با وی ادامه می دهد و از او می خواهد در را برایش باز کند که بالطبع خاوری هم زبانش را نمی فهمد و خنگ بازی در می آورد، این صحنه واقعا در خنداندن مخاطب موفق است و خوشبختانه این فیلم از این لحاظ فقیر نیست. و یکبار دیگر دوست داری فیلم را ببینی برای تجدید خاطره... برای لذت از دنیای شادروان علی حاتمی... برای شنیدن دیالوگها...شنیدن شعرها، شنیدن موسیقی متن....

امیدوارم هرکدام از دوستان که این فیلم را ندیده اند به زودی موفق به پیدا کردنش شوند...

بامهر... بانو


مریم هروی
۱۳۸۹/۹/۱۱ عصر ۰۸:۵۰
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسکورپان شیردل, رزا, پایک بیشاپ, سروان رنو, سم اسپید, دلشدگان, ایرج, بهزاد ستوده, دشمن مردم, john doe, Classic, پدرام, Shahin_bavaria, ژان والژان, الیشا, میثم, حمید هامون, برو بیکر, مگی گربه
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
و اما عشق... علی حاتمی - بانو - ۱۳۸۹/۵/۲۳, عصر ۰۴:۰۰
RE: و اما عشق... علی حاتمی - سروان رنو - ۱۳۸۹/۵/۲۳, عصر ۱۰:۰۹
RE: و اما عشق... علی حاتمی - منصور - ۱۳۸۹/۵/۲۴, صبح ۱۲:۵۱
RE: و اما عشق... علی حاتمی - seyed - ۱۳۸۹/۵/۲۴, عصر ۱۲:۵۱
RE: و اما عشق... علی حاتمی - بچه رزماری - ۱۳۸۹/۵/۲۵, عصر ۱۰:۲۲
RE: و اما عشق... علی حاتمی - منصور - ۱۳۸۹/۵/۲۶, صبح ۰۱:۱۰
RE: و اما عشق... علی حاتمی - بانو - ۱۳۸۹/۷/۳۰, عصر ۰۲:۴۴
RE: و اما عشق... علی حاتمی - 1991 - ۱۳۸۹/۵/۲۷, عصر ۰۹:۴۵
RE: و اما عشق... علی حاتمی - رائول والش - ۱۳۸۹/۵/۳۰, عصر ۰۹:۲۲
RE: و اما عشق... علی حاتمی - jack regan - ۱۳۸۹/۸/۱, صبح ۰۷:۱۲
RE: و اما عشق... علی حاتمی - shahyar - ۱۳۸۹/۸/۱, صبح ۰۸:۳۵
RE: و اما عشق... علی حاتمی - jack regan - ۱۳۸۹/۸/۱, عصر ۰۲:۰۹
RE: و اما عشق... علی حاتمی - منصور - ۱۳۸۹/۸/۲, عصر ۰۱:۳۳
RE: و اما عشق... علی حاتمی - سم اسپید - ۱۳۸۹/۸/۴, عصر ۰۴:۵۳
RE: و اما عشق... علی حاتمی - پایک بیشاپ - ۱۳۸۹/۸/۱۷, صبح ۰۶:۵۵
RE: و اما عشق... علی حاتمی - Classic - ۱۳۸۹/۸/۲۱, صبح ۱۲:۱۸
RE: - سروان رنو - ۱۳۸۹/۸/۲۳, عصر ۱۱:۱۵
RE: و اما عشق... علی حاتمی - دلشدگان - ۱۳۸۹/۹/۱, صبح ۰۹:۴۹
و اما عشق... علی حاتمی - بانو - ۱۳۸۹/۹/۱۱ عصر ۰۸:۵۰
RE: و اما عشق... علی حاتمی - سم اسپید - ۱۳۸۹/۹/۱۴, عصر ۱۱:۵۷
RE: و اما عشق... علی حاتمی - رائول والش - ۱۳۸۹/۹/۱۶, عصر ۰۱:۱۸
RE: و اما عشق... علی حاتمی - MunChy - ۱۳۹۰/۴/۹, عصر ۱۱:۳۲
RE: و اما عشق... علی حاتمی - حمید هامون - ۱۳۹۰/۵/۲۴, عصر ۰۹:۰۱
RE: و اما عشق... علی حاتمی - ایرج - ۱۳۹۰/۷/۴, عصر ۰۴:۲۸
RE: و اما عشق... علی حاتمی - منصور - ۱۳۹۰/۷/۱۰, عصر ۱۰:۳۳
و اما عشق... علی حاتمی - بانو - ۱۳۹۰/۱۰/۹, صبح ۱۰:۳۴
و اما عشق... علی حاتمی - بانو - ۱۳۹۱/۵/۲۳, عصر ۰۳:۳۳
RE: و اما عشق... علی حاتمی - زاپاتا - ۱۳۹۱/۵/۲۴, عصر ۰۴:۴۳
و اما عشق... علی حاتمی - بانو - ۱۳۹۱/۵/۲۴, عصر ۰۷:۳۵
RE: و اما عشق... علی حاتمی - حمید هامون - ۱۳۹۱/۷/۲۹, عصر ۰۹:۳۸
RE: و اما عشق... علی حاتمی - واترلو - ۱۳۹۱/۸/۱۵, عصر ۰۴:۴۸
RE: و اما عشق... علی حاتمی - حمید هامون - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰, عصر ۰۶:۰۳
RE: و اما عشق... علی حاتمی - زبل خان - ۱۳۹۲/۹/۱۴, عصر ۱۱:۵۵
RE: و اما عشق... علی حاتمی - زبل خان - ۱۳۹۲/۹/۱۵, عصر ۰۶:۰۹
RE: و اما عشق... علی حاتمی - برو بیکر - ۱۳۹۳/۲/۲۴, عصر ۰۵:۳۶
RE: و اما عشق... علی حاتمی - منصور - ۱۳۹۳/۲/۲۵, صبح ۱۰:۱۸
RE: و اما عشق... علی حاتمی - زبل خان - ۱۳۹۳/۲/۲۶, صبح ۰۹:۲۳
RE: و اما عشق... علی حاتمی - منصور - ۱۳۹۳/۳/۱, صبح ۱۰:۵۱
و اما عشق... علی حاتمی - بانو - ۱۳۹۳/۳/۵, عصر ۰۷:۰۶
گلچهره مپرس! - کاپیتان اسکای - ۱۳۹۳/۴/۶, عصر ۰۵:۳۸
RE: و اما عشق... علی حاتمی - Classic - ۱۳۹۳/۵/۲۳, عصر ۰۵:۳۸
RE: و اما عشق... علی حاتمی - زاپاتا - ۱۳۹۳/۱۰/۲, عصر ۰۷:۰۱
RE: و اما عشق... علی حاتمی - rahgozar_bineshan - ۱۳۹۳/۱۰/۴, عصر ۰۶:۲۱
RE: و اما عشق... علی حاتمی - دکــس - ۱۳۹۴/۱/۹, صبح ۰۸:۳۰
RE: و اما عشق... علی حاتمی - مگی گربه - ۱۳۹۴/۴/۱۸, عصر ۰۸:۵۸
RE: و اما عشق... علی حاتمی - rahgozar_bineshan - ۱۳۹۴/۵/۲۳, صبح ۱۲:۳۳
RE: و اما عشق... علی حاتمی - دکــس - ۱۳۹۴/۵/۲۸, صبح ۰۹:۳۹
RE: و اما عشق... علی حاتمی - زبل خان - ۱۳۹۴/۶/۲۴, صبح ۰۵:۱۸
RE: و اما عشق... علی حاتمی - زبل خان - ۱۳۹۴/۹/۱۲, عصر ۰۶:۲۵
RE: و اما عشق... علی حاتمی - پیر چنگی - ۱۳۹۴/۹/۱۵, عصر ۰۶:۳۰
RE: و اما عشق... علی حاتمی - زبل خان - ۱۳۹۴/۹/۱۷, عصر ۰۷:۲۳
RE: و اما عشق... علی حاتمی - زبل خان - ۱۳۹۴/۹/۲۴, عصر ۱۲:۵۹
RE: و اما عشق... علی حاتمی - زبل خان - ۱۳۹۴/۱۰/۶, عصر ۰۸:۵۸
RE: و اما عشق... علی حاتمی - زبل خان - ۱۳۹۵/۲/۳۰, عصر ۰۱:۴۷
با حاتمی بیگانه ایم - کاپیتان اسکای - ۱۳۹۷/۴/۲۸, عصر ۰۵:۵۱
تشییع جنازه مرحوم علی حاتمی - رابرت - ۱۴۰۲/۹/۱۴, عصر ۰۴:۱۲