[-]
جعبه پيام
» <سروان رنو> نگاهی به فیلم نشانی از شر ( اورسن ولز ) ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=46&pid=4539
» <رابرت> متأسفانه "علی‌اصغر رضایی‌نیک" صداپیشه مکمل‌گو بر اثر سکته قلبی درگذشت. نمونه مصاحبه و خاطراتش: https://www.aparat.com/v/tTSqn
» <سروان رنو> مانند بهار و نوروز , سالی نو را به امید بهتر شدن و شکوفا شدن آغاز می کنیم [تصویر: do.php?imgf=org-685bcf6ba2581.png]
» <mr.anderson> سال نو همه هم کافه ای های عزیز مبارک! سال خوب و خرمی داشته باشید!
» <rahgozar_bineshan> سالی پر از شادکامی و تن درستی و شادی را برای همه دوستان آرزومندم!
» <BATMAN> به نظرم شرورترین شخصیت انیمیشنی دیزنی اسکاره/ چه پوستر جذابی! https://s8.uupload.ir/files/scar_vrvb.jpg
» <جیمز باند> من هم از طرف خودم و سایر همکاران در MI6 نوروز و سال نو را به همه دوستان خوش ذوق کافه شاد باش میگم.
» <ریچارد> سلا دوستان.گوینده بازیگراورسولاکوربیرودرسریال سرقت پول کیست
» <ترنچ موزر> درود بر دوستان گرامی کافه کلاسیک ، فرا رسیدن بهار و سال جدید را به همه شما سروران شادباش میگم و آرزوی موفقیت را در کار و زندگی برایتان دارم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> در سال گذشته بنده کم‌کار بودم در کافه، ولی از پُست‌های دوستان خصوصاً جناب رابرت و کوئیک و "Dude" بسیار بهره بردم. تشکر و بیش باد!
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 6 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
معرفی کتاب‌های قدیمی (کاغذی یا صوتی/نوار کاست)
نویسنده پیام
Papillon آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 141
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۳/۳۱
اعتبار: 27


تشکرها : 5667
( 1331 تشکر در 86 ارسال )
شماره ارسال: #17
RE: معرفی و نقد کتاب ( کلاسیک - مدرن )

چندی پیش در یکی از کتاب فروشی های شهرمان به یک کتاب بر خوردم که اسم کتاب و توضیحات فروشنده نظرم رو جلب کرد . این کتاب در سال 1977 در روسیه ( شوروی ، بنگاه نشریات پروگس ) به فارسی ترجمه و در سه جلد به چاپ رسیده است. (که متاسفانه فروشنده فقط جلد اولش رو داشت )

« پطر اول » نوشته " آلکسی تولستوی " ، ترجمه " محمد هرمزان "

این کتاب که در واقع رمان تاریخی از زندگی پطر اول یکی از معروفترین تزارهای روسیه می باشد که درباره افکار و اعمال وی و صحنه هایی از زندگی مردم روسیه در فاصله سده هفدهم و هجدهم و دگرگونی های بزرگی که تحت رهبری پطر به تحقق پیوست را با بیانی شیوا به داستان کشیده است.

در این کتاب پطر انسانی جدید و متفاوت با جامعه ، خانواده و اطرافیانش معرفی شده است . یکی از دلایل متجدد و غربگرا شدن او روابط  با آلمانیهای ساکن روسیه  است (که به خارجیان ساکن کوکوی خوانده می شوند) که پطر در دوران نوجوانی طی پرسه زنی بهمراه دوستانش با آنها آشنا می شود و اغلب برای وقت گذرانی به میکده ای که در آنجاست می رود . در آنجا پطر با دختر یکی از آنها به نام " آنشن " آشنا می شود و به او دل می بازد. اما دربار تزار دل خوشی از آلمانیها ندارند به خاطر اینکه آنها انسان هایی سخت کوش و دارای نبوغ اقتصادی هستند در حالی که خود ایشان به خاطر مرگ تزار آلکسیویچ ( پدر پطر ) اوضاع نابسامانی دارند و جانشینی برای او مشخص نشده و بین مادر پطر ( ناتالیا کریلونا) و خواهر ناتنی او " سوفیا " بر سر تاج و تخت کشمکش وجود دارد. از قسمت های جالب این کتاب به نظر من می توان به توطئه سوفیا برای از میان برداشتن پطر ، علاقه پطر به دریا نوردی و ساختن کشتی و سپاه جنگی ملقب به "پره اوبراژنسکویه" و جنگ آوری او در دوران کودکی ! و در ادامه زندگی و اولین جنگ وی با سپاه عثمانی ، سفر او به اروپا و بازگشت به روسیه و تحمیل عقاید خود به درباریان را نام برد.

« تصرف آزوف کاری بسیار ناسنجیده و خطرناک بود . روسها با این عمل سراسر امپراتوری عثمانی را به جنگی بزرگ علیه خویش بر میانگیختند و حال آنکه نیروی موجود بزحمت برای نگهداری همان یک قلعه کوچک کفاف می کرد و پطر و ژنرال هایش در نبرد های آزوف این مطلب را به خوبی دریافته بودند . از شوخی و شیطنت پیشین دوران جنگ بازی در کوژوخو اثری بر جای نمانده بود . حال دیگر حتی فکر تصرف و تسخیر هم بخاطر کسی خطور نمی کرد ، فقط در اندیشه آن بودند که اگر ترک ها بخواهند از دریا و زمین به روسیه هجوم برند ، بتوانند در آغاز کارزار در برابر آنان ایستادگی کنند . میبایست برای خود متحدینی جستجو کرد ، وضع نیروی دریایی را با شتاب تمام بهبود بخشید و آنها را مسلح ساخت ، ماشین دولتی سراپا زنگ زده را به شیوه نوین اروپایی تجدید سازمان داد و پول ، پول ، پول فراهم آورد ...

این همه را فقط از اروپا می شد به دست آورد . برای این کار می بایست کسانی را بدانجا فرستاد و آنهم به ترتیبی فرستاد که آنجا سر کیسه را باز کنند و پول بپردازند . این کار دشوار ، عاجل و تاخیر ناپذیر بود . پطر (باتفاق ویژگانش ) برای حل این معضل ، حیله آسانی به کار برد : تصمیم گرفت هیئت بزرگی به نام " سفرای کبار " با جلال و جبروت تمام بدانجا اعزام دارد و خود نیز در لباس مبدل ، شبیه لباس هایی که در بالماسکه می پوشند ، با نام مستعار "پطر میخایلف" ، صاحب منصب فوج " پره اوبراژنسکی " ، همراه آنها برود . با این عمل در واقع می خواست بگوید : " شما ما را بربرانی متحجر و اصلاح ناپذیر می شمارید ، ولی ما با آنکه تزار و شهریار و فلان و فلان و فاتح جنگ با ترکان عثمانی در پای آزوف هستیم ، فخر نمی فروشیم ، مردمانی ساده هستیم و زندگی را آسان می گیریم ، تحجرمان هم شاید از شما کمتر باشد ، می توانیم روی زمین بخوابیم ، با موژیک جماعت از یک کاسه غذا می خوریم و فقط در دغدغه یک اندیشه هستیم و آن اینکه هر چه زودتر به نادانی و حماقت خود پایان دهیم و از شما ، ولینعمتان خود ، چیز یاد بگیریم...»

حساب مسلما درست بود : حتی اگر یک پری آبی با دم ماهی به اروپا می بردند ، در آنجا چنین ابراز شگفتی نمی کردند. بیاد داشتند که حتی برای تزار پیشین متوفی _ برادر پطر _ تقریبا مقام خدایی قائل بودند. ولی این جوانک دیلاغ نیکو جمال که رعشه ، چهره اش را مسخ کرده ، از فرط شیفتگی به علوم و علاقه به امر تجارت ، جلال و جبروت تزاری را به هیچ می انگارد و بر آن تفو می کند... بس عجیب و تصور ناپذیر می نمود.

سفر به سبب یک پیشامد ناگهانی و نامطلوب به تاخیر افتاد . در میان قزاقان دن توطئه ای کشف شد . سرهنگ " تسیکلر " یعنی همان کسی که به دوران اقامت پطر در« تروئیتسا » پیش از همه ، فوج کماندار را بدانجا برده و به پطر پیوسته بود ، در راس توطئه قرار داشت. پطر هیچگاه نمی توانست فراموش کند که تسیکلر یکی از وفادار ترین نوکران " سوفیا " بود و به همین جهت با وجود چاپلوسی هایش بهیچ وجه به او اعتماد نمی کرد . پس از تصرف آزوف ، تسیکلر را برای ساختن دژ به «تاگانروگ» فرستاد و این ماموریت برای آن مرد جاه طلب در حکم تبعید بود . در تاگانروگ او دید که قزاق ها از کارهای اجباری برآشفته اند ، زندگی آزادی را که در استپ بدان خو گرفته بودند ، در اثر سخت گیریهای تزار تباه می شد . تسیکلر بلافاصله به توطئه پرداخت و خطاب به قزاقان چنین گفت : " اکنون وضع مملکت سخت نابسامان است ، زیرا تزار قصد عزیمت به ماوراء بحار دارد و لفورت اجنبی ملعون و دشمن ما را در مقام سفیر کبیر بدانجا می فرستد و برای مخارج این سفر پول هنگفتی از خزانه بر می دارد . تزار مردی عنود و خود رای است ، نمی خواهد از هیچ کس حرف بشنود ، اوقات خود را به فسق و فجور می گذراند ، برای خلایق فلاکت و ادبار ببار می آورد و با سبکسری های خود خزانه را به هدر می دهد . چون شب ها تنها به خانه دختر آلمانی می رود ، به آسانی می توان به کمین نشست و با کارد او را از پا درآورد . اگر او را بکشید ، دیگر هیچ کس مزاحم شما قزاق ها نخواهد شد . باید از "استنکا رازین" سر مشق بگیرید . بعد از آنکه این کار را به سر انجام رساندید ، می توانید یک تزار و اگر خواسته باشید من را انتخاب کنید. من پشتیبان آیین قدیم و دوستدار مردمان ساده از تبار پایینم . "

قزاقان در پاسخ دعوت او بانگ برکشیدند : " همینقدر فرصت بده تا تزار از مملکت خارج شود و نزد آلمانیها برود ، آن وقت ما بکردار استنکا رازین رفتار خواهیم کرد . " کمی بعد ، « یلیزاریف » امیر نیم صده کمانداران بر اسب نشست و بدون ترحم بر اسبان خود یکراست بسوی مسکو شتافت و خبر این توطئه را بدانجا رساند. در جریان تفتیش و استنطاق معلوم شد که " سوکوفنین" و "پوشکین " دو تن از اعیام مسکو با تسیکلر در ارتباط بوده و با دیر " نوودویچی " تماس داشته اند. پطر شخصا تسیکلر را شکنجه داد و تسیکلر از شدت درد و دهشت مرگ ، مطالب تازه بسیاری درباره توطئه های پیشینی که سوفیا و " ایوان میلوسلاوسکی (که سه سال پیش مرده بود)" برای قتل پطر چیده بودند ، بیان داشت.

بار دیگر شبح میلوسلاوسکی که پطر را از همان سالهای کودکی بوحشت می انداخت در برابر او قد علم می کرد. و گذشته منفوری که بکلی از بین نرفته بود ، زنده می شد. در دیر " دونسکوی " مقبره خانوادگی میلوسلاوسکی ها را نبش کردند و تابوتی را که جسد ایوان میلوسلاوسکی در آن جای داشت بیرون کشیدند و آن را بر سورتمه رعیتی حقیری نهادند و دوازده خوک گوژپشت پوزه دراز که در زیر ضربات تازیانه زوزه می کشیدند ، تابوت را میان گودال های پر از آب گل آلود و پهن از سراسر مسکو گذراندند و به سوی پره اوبراژنسکویه بردند. جماعتی انبوه از پی تابوت روان بودند و نمی دانستند که از مشاهده این منظره باید بخندند یا زاری کنند.

در پره اوبراژنسکویه ، در میدان جلوی کوی سربازان ، گروهی از سپاهیان شمخال به دست ، چهار گوش به صف ایستاده بودند و طبالان بر طبل ها می کوبیدند . وسط چهار گوش سکوی چوبینی برپا بود و یک کنده مخصوص زیر تبر بر آن قرار داشت . ژنرال ها و پطر کنار سکو ایستاده بودند . پطر سوار اسب ، کلاه سه گوش بر سر و ردای سیاه در بر داشت. لگام اسب را با دست می کشید و اسب خو گرفته ، آرام بر جای ایستاده بود. پای پطر به حالت رعشه دم بدم از حلقه رکاب بیرون می جهید ، صورت سفیدش از یک سو به هم پیچیده بود و سر را چنانکه گویی خنده می زند پی در پی به عقب می انداخت. ولی نمی خندید . تابوت را گشودند . جمجمه و پنجه های فروپاشیده دست های جسد در پارچه زربفت نیمه پوسیده درون تابوت کبودی می زد . پطر اسب به سوی تابوت راند و بر جسد ایوان میلوسلاوسکی تف انداخت. تابوت را به زیر سکوی چوبی کشیدند و سپس تسیکلر ، سوکوفنین ، پوشکین و سه صاحب منصب کماندار را با پیکر های مسخ شده از شکنجه ، پای سکو آوردند . کنیاز _ پاپ مست لا یعقل حکم اعدام آنها را قرائت کرد ... پیش از همه به سراغ تسیکلر رفتند و مو هایش را به چنگ گرفتند و کشان کشان از پله های عمودی سکو بالا بردند . آنجا جامه از تنش بدر کردند و برهنه بر کنده افکندند . جلاد تبر را تابی دادد  و هین : آنرا فرود آورد . با یک ضربت ، دست راست و با ضربتی دیگر دست چپ تسیکلر از پیکر جدا شد . صدای افتادن دست ها بر کف سکو بگوش رسید . تسیکلر با تشنجی سخت پا می کوبید . پاهایش را گرفتند و راست نگه داشتند و هر دو پا را از بالای ران قطع کردند . فریادش به آسمان رفت . جلادان پیکر بی دست و پای او را که ریشی ژولیده چهره اش را می پوشاند ، روی سکو بلند کردند و بر کنده افکندند و سر از تنش جدا کردند . خون از درز تخته های کف سکو شرشر بر تابوت ایوان میلوسلاوسکی فرو می ریخت ».

آلکسی تولستوی (1883-1945) از بنیادگذاران ادبیات روسیه و یکی از برجسته ترین بیانگران آنست . شاهکار های اندیشه این نویسنده بزرگ به بیش از 40 زبان ترجمه شده است و از رمان های دیگر او می توان به " سیر در وادی رنج ها " ، " آئلیتا " ، " هذلولی مهندس گارین " نام برد. وی نزدیک به بیست سال از عمر خود را که گاه پیوسته و گاه گسسته و با فواصل طولانی به نگارش این کتاب اختصاص داد .

این کتاب با تصاویری از تابلو های کار نقاشان و صورتگران قرن هجدهم آرایش شده است که تابلو های مربوطه همگی در موزه دولتی هنر های زیبا به نام موزه " پوشکین " در مسکو نگهداری می شود.

کشتی پطر اول

چشم انداز مسکو در دوران پطر اول ، از فراز پل سنگی ( کامنی موست ) . گوشه ای از تابلوی ساخت سالهای 1707 - 1708

آشنا ساختن بویار ها با مد جدید . بریدن دامن قباها _ تابلو کار نقاش هلندی در نیمه قرن هجدهم

بنیادگذاری شهر  پطربورگ (سن پترزبورگ). تابلو کار نقاش ایتالیایی در نیمه قرن هجدهم

کنیاز آلکساندر دانیلوویچ منشیکف ، دوست و همرزم پطر اول در بسیاری از جنگ ها و اقدامات او.


بنگر ز صبا دامن گل چاک شده / بلبل ز جمال گل طربناک شده / در سایه گل نشین که بسیار این گل / در خاک فرو ریزد و ما خاک شده
۱۳۹۱/۱/۸ عصر ۰۹:۴۷
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اتان ادواردز, حمید هامون, ژان والژان, نیومن, ناخدا خورشيد, Classic, بانو, زرد ابری, رزا, dered, مگی گربه, BATMAN, کنتس پابرهنه, مکس دی وینتر
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
RE: معرفی و نقد کتاب ( کلاسیک - مدرن ) - Papillon - ۱۳۹۱/۱/۸ عصر ۰۹:۴۷
عقاب - جروشا - ۱۳۹۴/۱۰/۱۰, عصر ۰۶:۰۹