[-]
جعبه پيام
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/XI0kt
» <BATMANhttps://www.doostihaa.com/post/tag/%D8%A...kanon-2021
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/pFib3
» <BATMAN> با تشکر از مارک واتنی عزیز/ نسخه های سینمایی بامزی هم منتشر شدن/ بامزی تو سوئد خیلی محبوبه، از گذشته تا به امروز ازین شخصیت انیمیشن تولید میشه
» <مارک واتنی> ارادت شارینگهام عزیز
» <شارینگهام> درود بر همه ی دوستان ، سپاس از مارک واتنی عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 13 رای - 4.08 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )
نویسنده پیام
رزا آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 227
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۵/۲۹
اعتبار: 52


تشکرها : 5834
( 3533 تشکر در 141 ارسال )
شماره ارسال: #58
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )

جبهه

بیست و چهار سپتامبر ۱۹۱۴در جریان جنگ جهانی اول در یک طرف ارتش آلمان و در طرف دیگر ارتش بریتانیا و فرانسه در منطقه ای در بلژیک با هم می جنگیدند. آنها شب کریسمس جنگ را تعطیل می کنند تا دست کم برای چند ساعت هم که شده کریسمس را جشن بگیرند. در ارتش آلمان یکی از سربازان که سابقه خواندن در اپرا را دارد شروع به خواندن ترانه کریسمس مبارک می کند. صدای خواننده آلمانی را سربازهای جبهه های دیگر نیز می شنوند و با پرچمهای سفید به نشانه صلح از خاکریز بالا می آیند و به سوی ارتش آلمان می روند. آن شب سربازان هر سه ارتش در کنار هم شام می خورند و کریسمس را جشن می گیرند. آن شب و در میان آن جشن مشترک کریسمس، هر سه فرمانده ارتشها توافق می کنند که از صبح روز بعد صلح شکسته شود و جنگ دوباره از نو آغاز شود.
شب تمام می شود و صبح فرا می رسد. طبق قرار مشترک جنگ باید از نو آغاز شود. اما دست و دل هیچ یک از سربازان به جنگ نمی رود. آنها شب قبل آنقدر با دشمن خود رفیق شده اند که بی خیال جنگ می شوند و از پشت خاکریز برای هم دست تکان می دهند. چند ساعت که می گذرد باز هم پرچمهای سفید بالا می رود و پس از گفتگوی سه فرمانده ارتشها، تصمیم بر آن گرفته می شود که برای سرگرم شدن با هم فوتبال بازی کنند. آنها آنقدر با هم رفیق می شوند که با هم عکس می گیرند و حتی آدرس خانه های خود را به یکدیگر می دهند تا بعد از جنگ به کشور های هم سفر کنند. کار به جایی می رسد که در تمام مدت روزهای باقیمانده از جنگ، این سه ارتش تا می توانند به هم پناه می دهند.
تنها چیزی که بعدها باعث می شود که این قضیه لو برود متن نامه هایی است که سربازان برای خانواده های خودشان فرستاده بودند و به آنها اطمینان داده بودند که در اینجا از جنگ خبری نیست.
سالها بعد کریس دی برگ متن یکی از نامه های این سربازان را در یک حراجی به قیمت ۱۵هزار یورو می خرد. پل مک کارتنی هم در ویدئوی یکی از کارهایش به این اتفاق ادای احترام کرده و در سال ۲۰۰۵ هم کریستین کاریون با استناد به مدارک این اتفاق فیلمی بنام کریسمس مبارک می سازد که اسکار بهترین فیلم خارجی را هم می گیرد.

ارتباط بین انسانها و دوستی و دشمنی همیشه یکی از مهمترین مسائل زندگی اجتماعیه..وقتی بزرگان تصمیم گیرنده، فتوای دشمنی بین گروههای بشری رو اعلام میکنند؛ عده ای کورکورانه هر چه خشم درونی دارند در میدانهای جنگ تخلیه میکنند؛ عده ای دیگر همیشه از خود میپرسند چرا؟؟ و عده ای دیگر از هرچه اسمش به جنگ ختم میشه متنفرند و از اون فاصله میگیرند و عده ای دیگه .......

در هر صورت موقعیت انسانها در خلال جنگ نسبت به هم، دستمایه خیلی از فیلمها و سریالها قرار گرفته...در مورد جنگ جهانی دوم فیلمهائی مثل فهرست شیندلر،پیانیست، پسری با پیژامه راه راه و .... بیشتر جنبه انسانی ارتباطات رو در جریان جنگ جهانی مدنظر قرار داده اند..در سریال ارتش سری هم این روابط و دوستی و دشمنی بسته به تفکر هر شخصیتی و ملیت و اعتقاداتش در هر قسمتی پررنگ دیده شده است.

روابط بین ژان پل و ناپدری آلمانی، اعتقادات پل ورکر از اعضای گروه مقاومت، دوستی سرگرد براند با یه پیرزن انگلیسی ساکن بلژیک، سو تفاهم بعد از جنگ و شناخته شدن کافه کاندید بعنوان مرکز جاسوسی برای آلمانیها،  از همه مهمتر کسلر و زن بلژیکیش و .... نشانی از روابطی خارج از چارچوب تعیین شده توسط سران کشورها و جابجائی بین دوست و دشمن بود.

ژلن پل

آلبر و فراری

..

مونیک و تراشیدن سر

زن انگلیسی

۱۳۸۹/۱۱/۱۷ عصر ۰۶:۳۳
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سم اسپید, اسکورپان شیردل, دزیره, Peter Pan, سروان رنو, الیور, بانو, دن ویتو کورلئونه, KESSLER, ژان والژان, زرد ابری, dered, مگی گربه, دکــس, واتسون, LAUREL
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش ) - رزا - ۱۳۸۹/۱۱/۱۷ عصر ۰۶:۳۳
پیانوی مکس - برت گوردون - ۱۳۹۳/۱۰/۳۰, عصر ۰۱:۲۷