[-]
جعبه پيام
» <سروان رنو> نگاهی به فیلم نشانی از شر ( اورسن ولز ) ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=46&pid=4539
» <رابرت> متأسفانه "علی‌اصغر رضایی‌نیک" صداپیشه مکمل‌گو بر اثر سکته قلبی درگذشت. نمونه مصاحبه و خاطراتش: https://www.aparat.com/v/tTSqn
» <سروان رنو> مانند بهار و نوروز , سالی نو را به امید بهتر شدن و شکوفا شدن آغاز می کنیم [تصویر: do.php?imgf=org-685bcf6ba2581.png]
» <mr.anderson> سال نو همه هم کافه ای های عزیز مبارک! سال خوب و خرمی داشته باشید!
» <rahgozar_bineshan> سالی پر از شادکامی و تن درستی و شادی را برای همه دوستان آرزومندم!
» <BATMAN> به نظرم شرورترین شخصیت انیمیشنی دیزنی اسکاره/ چه پوستر جذابی! https://s8.uupload.ir/files/scar_vrvb.jpg
» <جیمز باند> من هم از طرف خودم و سایر همکاران در MI6 نوروز و سال نو را به همه دوستان خوش ذوق کافه شاد باش میگم.
» <ریچارد> سلا دوستان.گوینده بازیگراورسولاکوربیرودرسریال سرقت پول کیست
» <ترنچ موزر> درود بر دوستان گرامی کافه کلاسیک ، فرا رسیدن بهار و سال جدید را به همه شما سروران شادباش میگم و آرزوی موفقیت را در کار و زندگی برایتان دارم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> در سال گذشته بنده کم‌کار بودم در کافه، ولی از پُست‌های دوستان خصوصاً جناب رابرت و کوئیک و "Dude" بسیار بهره بردم. تشکر و بیش باد!
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 13 رای - 4.08 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )
نویسنده پیام
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11430
( 18964 تشکر در 1592 ارسال )
شماره ارسال: #21
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )

اینم برای رامین گل گلاب  البته با اجازه مونچی عزیز که بنیان گذار صنعت اسکن مجلات سینمایی در اینترنت هست.  این مجله 24 چون کاغذش گلاسه هست حسابی توی نور اذیت می کنه. خلاصه پدر ما در اومد از بس زاویه دوربین و نور و اینا رو عوض کردیم تا عکس خوانا در بیاد. اگر هنری نشده به بزرگی خودتون ببخشید :blush: دو تا عکس اولی مربوط به مصاحبه با آقای رضایی هست و اون سومی مصاحبه با آقای طهماسب.



فایل های ضمیمه بند انگشتی
           

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۸۹/۳/۱۲ عصر ۱۰:۲۱
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : بهزاد ستوده, رامین_جلیلوند, Classic, دلشدگان, jack regan, مریم, آنجلا, موسيو وردو, رزا, Kassandra, ژان والژان, زرد ابری, screte_army, مگی گربه, آلبر فواره, واتسون, کاپیتان اسکای, LAUREL
رامین_جلیلوند آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 468
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۸/۳۰
اعتبار: 27


تشکرها : 1178
( 2597 تشکر در 321 ارسال )
شماره ارسال: #22
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )

جناب سروان نازنين هزاران سپاس از زحمت های شما. ممنون.

۱۳۸۹/۳/۱۲ عصر ۱۱:۵۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سروان رنو, رزا, ژان والژان
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11430
( 18964 تشکر در 1592 ارسال )
شماره ارسال: #23
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )

همونطور که یکی از دوستان کافه جایی گفته بودن شبکه PDF که معمولا به موسیقی و فیلم های کلاسیک علاقه خاصی داره اقدام به پخش سریال ارتش سری کرده . من یکی دو قسمتش رو دیدم. کیفیت تصویری خوبی داره و شبیه به نسخه ای هست که به تازگی در ایران صداگذاری شده و در بازار موجود هست اما نمیشه مطمئن بود که آیا از همین نسخه استفاده کردن یا خودشون صداگذاری کرده اند idont ولی چیزی که مشخص بود این بود که صدای دوبله سریالی که از PDF پخش میشه نسبت به نسخه موجود در بازار خیلی بم تر و خفته تر هست . در کل به دلیل اینکه ساعات پخش از این شبکه طوریه  که ممکنه خیلی از قسمت ها رو از دست بدید من پیشنهاد می کنم که همون نسخه های DVD موجود در بازار رو تهیه کنید . اینطوری می تونید سر فرصت هر روز ظهر یا شب یک یا قسمت رو ببینید و لذت ببرید. هم لذت تصویری و هم لذت شنیداری .


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۸۹/۴/۲۲ صبح ۱۲:۵۳
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : دلشدگان, بهزاد ستوده, موسيو وردو, رزا, Kassandra, زرد ابری, مگی گربه, آلبر فواره
سم اسپید آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 485
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۱/۸
اعتبار: 52


تشکرها : 2700
( 5519 تشکر در 315 ارسال )
شماره ارسال: #24
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )

با تشکر از سروان عزیز، مجله 24 در شماره 46 خود پرونده‌ای را به "سریال ارتش سری" اختصاص داده و در آن به بررسی شخصیت های این سریال و دلیل ماندگاری آن در یادها می‌پردازد که با فرمت PDF تقدیم دوستان می گردد:

لینک دانلود: http://www.4shared.com/document/Km3Fu_9V...http://www.4shared.com/document/Km3Fu_9V/Secret


مشکل من با دنیا این است که او همیشه یک گیلاس از من عقب تر است (هامفری بوگارت)
۱۳۸۹/۵/۲۶ عصر ۱۲:۳۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سروان رنو, بچه رزماری, بانو, دلشدگان, اسکورپان شیردل, رامین_جلیلوند, بهزاد ستوده, موسيو وردو, رزا, Kassandra, بهروز, مگی گربه, آلبر فواره
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11430
( 18964 تشکر در 1592 ارسال )
شماره ارسال: #25
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )

با تشکر از  سم اسپید  عزیز که این تاپیک رو بالا آوردن و باعث شدن یادمون بیاد که معرفی شخصیت های سریال ناقص مونده بود .  بهتره این کار رو به سرانجام برسونیم . آخه می گن که کار کرد ؟ ... آنکه تمام کرد ! بعد از معرفی شش شخصیت اول ، به بقیه نقش های می پردازیم. دوستان هم نظر شخصیشون رو نسبت به این شخصیت ها و خود سریال از ما دریغ نکنن. خوشبختانه دی وی دی این سریال زیبا با صداگذاری جدید دوبله هم  به بازار اومده که می تونید تهیه کنید و  لحظات خوبی رو با تماشای اون داشته باشید.

آشنایی با شخصیت های سریال ارتش سری

بخش سوم

 جان کرتیس ( کریستوفر نیم )

 مرد رویایی , قد بلند و خوش تیپ داستان ، علاقمند به لیزا ، و لیزا هم علاقمند به او ایضا" ! . قبلا در انگلیس مربی خلبان ها بود و به آنها روش های فرار از دست آلمان ها را آموزش می داد تا در صورت سقوط در اروپا بتونن به انگلیس برگردن اما ناگهان شتر در خونه خودش خوابید و او  را به یک ماموریت فرستادن بروکسل تو دلِ آلمانی ها تا در فراری دادن خلبانان  متفقین به خط نجات کمک کنه. آلبر اولش می خواست او را بکشد چون بهش مشکوک بود اما کیف پر پول اش دل آلبر را نرم کرد ! جان کرتیس گرچه دلش پیش لیزا ( ایوت ) است اما کار مانع میشه که این دو کبوتر عاشق به هم بپیوندن. چندین بار هم گشتاپو نزدیک بود  به هویت اصلی اش پی ببره و حتی یکبار هم دستگیر شد اما انگار همیشه مهره مار داشت و خوش شانس بود ... برعکس نامزد بیچاره اش ... لیزا  narahat

سرگرد هانس دیتریش راینهارت ( ترنس هردیمن )

 شخصیت محبوب قلبها ! :heart:جانشین سرگرد برانت مرحوم ، . صاحب کت چرمی ، افسر خسته و باتجربه نیروی هوایی که نشان صلیب شوالیه را همواره برگردن دارد و همین به او قدرت مخالفت با فرمانده کسلر را می دهد چون پیشوا شخصا این صلیب آهنی را به دلیل ماموریت هایش در جبهه شرق ( روسیه ) به او داده است. او هم مانند برانتِ مرحوم  آبش با فرمانده کسلر در یک جوب نمی رود و تنها شخصی است که کسلر جلو اش کم می آورد . از متلک پرانی علیه نازی ها و اس اس باکی ندارد و سرانجام همین بی پروایی است که کار دستش می دهد. از معده درد رنج می برد و اعتقادی به پیروزی آلمان ندارد اما در کارش دقیق و جدی است . او با مطالعه پرونده های سرگرد برانت و پیگیری آنها سر از راز کافه کاندید در می آورد و بسیاری از افراد خط نجات را از بین می برد و حتی به خود کافه کاندید هم نفوذ می کند. او نمونه یک سرباز وظیفه شناس و در عین حال خسته از جنگ رایش سوم است. پایان تراژیک او قلب هر بیننده ای را به درد آورد.

 

مادلین داکلاس ( هازل مک بری )

 زنِ مرموز همراه کسلر . در نسخه ایرانی ظاهرا همسر سرهنگ کسلر است  اما مانند اکثر موارد اینچنینی دوست دختر  نامزد اوست ! معلوم نیست از کجا آمده اما با دیدن او به سلیقه کسلر آفرین می گویید ! زنی زیبا ، کم حرف و مبادی آداب که با خلق و خوی  فرمانده کسلر می سوزد و می سازد و طعنه ها و خطرات زنِ رئیس گشتاپو بودن را تحمل می کند . بیشترین دلخوشی او اینست که همراه کسلر شب ها به یک جای باصفا مثل کافه کاندید برود . عجیب اینکه کسلر سنگدل هم دلباخته ی اوست و حتی سوابق یهودی بودنش را می سوزاند . تنها دوست مادلین در بروکسل  مونیک  است !  روز آخر او تنها همدم و ملازم کسلر است و البته رسم وفا را هم به جای می آورد و فداکارانه برای نجات همسرِ در بندش که در آستانه  اعدام قرار دارد گردنبند الماس ش را فدا می کند . سکانس پایانِ بازِ سریال  را او و کسلر رقم می زنند . ( نسخه پخش شده از صدا و سیما )


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۸۹/۵/۲۷ صبح ۱۲:۱۹
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : دلشدگان, اسکورپان شیردل, بانو, رامین_جلیلوند, بهزاد ستوده, دشمن مردم, Classic, موسيو وردو, رزا, KESSLER, ژان والژان, زرد ابری, BATMAN, مگی گربه, آلبر فواره, واتسون, جیمز باند, کاپیتان اسکای
رزا آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 227
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۵/۲۹
اعتبار: 52


تشکرها : 5834
( 3533 تشکر در 141 ارسال )
شماره ارسال: #26
Shocked RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )

سلام خدمت تمام مشتریان کافه کاندید{#smilies.rolleyes}

من تازه واردم و واقعا از اینکه تونستم اینجا عضو بشم خیلی خوشحالم و این افتخار منه که بتونم در کنار دوستان از گپ و گفت در مورد سریالها و فیلمهای مورد علاقه مون  لذت ببرم

واقعا از ادمین و جناب سروان رنو و همه دوستان ممنونم و بهتون تبریک میگم به خاطر ایجاد محیطی راحت و دنج و دلپذیر

حیف که تمام مطالب رو دوستان گفته اند و واقعا افسوس که وقتی این موضوع نوشته میشد من اینجا حضور نداشتم{#smilies.sad} ولی خیلی دوست دارم که بازم در مورد این سریال صحبت کنم..چون این سریال تاریخ مصرف نداره و ارزشش بعد دیدن چندین باره بیشتر به چشم میاد

شاید خیلی از مطالبی که اینجا مینویسم تکراری باشه ایشالله به بزرگی خودتون میبخشین و تحمل میکنین

من دی وی دیهای اصلی سریال رو دارم که قفل شرکت بی بی سی روش خورده و نمیدونم دوستان کدوم نسخه سریال رو دیدند. دی وی دی آخر شامل تمام مصاحبه ها و پشت صحنه ارتش سری میشه و صحبت یکی از کارگردانان در مورد سریالسازی و بعد عکسهای سرصحنه که البته اگه حوصله اتون سر نره و منو بیرون نکنین بتدریج اینجا آپلود میکنم

من از کسائی بودم که با اینکه خیلی بچه بودم زمان پخش اول بار این سریال (سال 69-70) رو مو به مو به خاطر دارم..متاسفانه در اون زمان دستگاهی برای ضیط این سریال نداشتم و همه تو ذهنم مونده بود ولی پخش دوباره اون (سال 74-75) رو رو وی اچ اس ضبط کرده ام و مرتب به س.ا.ن.س.و.ر.چ.ی ها لعنت فرستادم که برای چی دوباره و دوباره  سریال بیچاره رو قطعه قطعه کرده اند.

همونطور که شما هم اشاره کرده این و مقاله بیست و چهار اون زمان تعداد هنرپیشه های زیبائی که سفیدپوست و چشم آبی باشن و دماغ کوچیک و سربالائی داشته باشن تو تلویزیون ایران خیلی کم بود و دیدن هنرپیشه ها با ساخت خوب سریال و قصه مناسب و بجا و تعلیق به اندازه سریال همه رو هر هفته چهارشنبه شبها جلوی تلویزیون میخکوب میکرد.خانومهای سریال سیگار میکشن..تو کافه م.ش.ر.و.ب سرو میشه با برندهای شناخته شده..گاهی وقتا خانوم و آقای سریال با هم دست میدن و این برای اون زمان یه ساختارشکنی اساسیه.ساعت مشخصی برای پخش وجود نداشت و من یادمه با اینکه بچه بودم با هزار دوز و کلک این سریال رو کنار پدر و مادر تماشا میکردم..حتی گاهی خودمو به خواب میزدم تا دعوام نکنن و بتونم زیر چشمی خط نجات رو تماشا کنم

یادش بخیر{#smilies.rolleyes}

البته اون موقع بیشتر توجه من به خط نجات بود و از کسلر و بقیه صحنه های مربوط به خلبانان و هوانوردان اصلا سر در نمیاوردم و حوصله امو سر میبرد..و این نشون میده که تایمینگ این سریال کاملا مناسب بوده..هر صحنه به اندازه زمان داشت تا همه منتظر برخورد خط نجات با واقعه ایجاد شده بمونن

اگه بخوام مفصل بگم  باید از صبح تا شب حرف بزنم و فکر نکنم کسی این مطالب رو با حوصله بخونه

قرار بود من خیلی کم اینجا باشم ولی بنظر میرسه حسابی معتاد شده ام و باید دنبال یه راهی باشین تا منو بیرون کنین

 در کل این سریال چهل و دو قسمت بوده که دو قسمت آخردر ایران در هم ادغام شده بوده

و صحنه های عالی سریال از دست رفته بود..البته منتقدهای خارجی هم با وقایع قسمت آخر زیاد موافق نبودن و ایراد میگرفتن که چرا مونیک خیلی زود عاشق اون افسری میشه که نجاتش داده و خواستگاری و ازدواج کلیسائی  و این حرفا خیلی زود بین این دو اتفاق می افته

مو تراشی

افسر انگلیسی

عشق آنی

ازدواج

روابط مثلثی

ناقوسهای پایان جنگ و آزادی بلژیک همزمان با عروسی مونیک و افسر انگلیسی اتفاق می افته و در اونطرف راینهارد داره اعدام میشه.البته به کسلر و راینهارد هم بعدا میرسیم.

باید بگم که اتفاقا اگه کسی به شخصیت پردازی مونیک دقت کرده باشه به این نتیجه میرسه که باید و باید به فکر یه جانشین برای آلبر میبود..تو تمام قسمتهای ارتش سری حتی از سری اول همیشه با زوم مناسب به چهره مونیک این موضوع القا میشد..مونیک تمام مسائل مربوط به داشتن همسر آلبر رو تحمل کرده بوده و همیشه فکر میکرد که آلبر حق داره که بهش کم توجهی کنه..چون همسر داشته..همسری که خودش باعث تصادف و فلج شدنش شده بوده و بی توجهی به مونیک کاملا طبیعی بوده..تو خیلی از صحنه ها آلبردر طبقه بالا داره به همسرش آندری توضیحات میده و سعی میکنه بهش بفهمونه که دوستش داره و لبخندهای زورکی برنارد هپتن اینجا خیلی کارسازه  و مونیک از این موضوع خیلی ناراحته ولی اینو میدونه که آلبر وقتی تو رستورانه بهترین همسر دنیاست.

این جابجائی دو طبقه خیلی جالبه و اینکه قسمتی که آندری میمیره (بیشتر به خاطر اینکه فکر میکنه تمام توهمات این مدت در مورد مونیک حقیقت داره) از طبقه بالا به طبقه پائین می افته و همش آلبر رو صدا میکنه..بعد این مونیک مرتب تو تمام حوادث تمام حواسش به آلبره.

آندری و آلبر

نا امیدی

مرگ آندری

آلبر بیشتر به پول اهمیت میده و یا شایدم ادعا میکنه که بهترین راه برای بقا بعد جنگ وجود رستورانه نه افتخارات این چند سال و مونیک اینو کم کم متوجه میشه که در واقع وجود آندری باعث شده بود آلبر رو اونطور که باید نشناسه و فقط عاشقش بوده..خب مسلمه که وقتی موهاشو میتراشن و کسی هست که به خود مونیک بعنوان یک زن اهمیت میده چرا نباید قبول کنه...خب میخواسته سر و سامون بگیره خب.

پولدوستی


صحنه خداحافظی مونیک و آلبر هم قشنگه

آلبر پولدوست دست مونیک رو میبوسه و سهمشو حتی بیشتر بهش میده.ازش میخواد یکی از بهترین آوازها رو برای آخرین بار بخونه .نمیدونم اگه ایران با تمهیداتی این صحنه رو نشون میداد چقدر قشنگ و رومانتیک آخر سریال بیاد موندنی میشد..بازم میخوام یه چی به این س.ا.ن.س.و.ر.چ.ی بگما{#smilies.angry}

پول را به مونیک میدهد

نوشدارو

حالا دیگه خیلی رمانتیک شدم ..بد نیست به صحنه خداحافظی ایوت و کرتیس هم اشاره کنم ..نه بهتره بریم سراغ قسمتهای پخش نشده تا بعدا اونم توضیح بدم..چون روابط لیزا و کرتیس واقعا جالب بوده و حیفه همینطوری سرسری بهش اشاره بشه{#smilies.heart}

آخرین بوسه

...در سری دوم پخش حدود سال 74-75 یه قسمت سریال هم به کلی پخش نشد تا مردم متوجه روابط مونیک و آلبر نشن..این قسمت A Question of Loyalty بوده که مونیک عاشق یه هوانورد میشه غافل از اینکه اون هوانورد آلمانی بوده و جاسوس براند..براند اینکار رو انجام داده بوده  تا به کسلر نشون بده اینم خیلی کارا بلده..بعله{#smilies.tongue}

مونیک میکشد

و بالاخره مونیک خودش مجبور میشه این جاسوس رو بکشه{#smilies.dodgy}

البته این قصه دوباره تکرار میشه تو قسمت بعدی به اسم Hymn to Freedom که اینبار یه جاسوس شبیه هوانورد به خط نجات راه پیدا میکنه..همون قسمتی که خط نجات میخواست یکی از بالامقامان بلژیک رو فراری بده و متاسفانه موفق نشد...و ایندفعه ایوت این جاسوس رو میکشه

ایوت میکشد

هیجان سریال اینقدر زیاد بود که با اینکه قهرمانهای سریال رو دوست داشتیم ولی بنظر میرسید که این وقایع جنگ جهانی دوم بود که نقش اول سریال رو بازی میکرد نه شخصیتها..چون ممکن بود تو قسمت بعدی یکی از شخصیتها از سریال خارج میشد..کرتیس..ایوت...برادلی..فرانسواز..براند

و امان از این کسلر که همیشه زنده و جاوید ماند

البته بعد این سریال یه مینی سریال به اسم کسلر ساخته شده که اول قرار بوده پسر راینهارد برای انتقام از کسلر بیاد و خدمتش برسه ولی بعد تصمیمها عوض شده و داماد کسلر کم کم به هویت عوض شده کسلر شک کنه و ادامه ماجرا

در مورد الو الو هم که دوستان کامل همه چی رو گفته اند و منم این لینک رو که مصاحبه جان فرانسیس در مورد الو الو ئه اینجا میذارم.

بخاطر قیلثرینگ برای دیدن لینک، نقطه بین "یو" و "توب" رو بردارین.

 y o u t u b e . c o m/watch?v=oQ8xCjROtZE

سریال الو الو تو سایت ی.و.ت.ی.و.ب هست..میتونین ببینین..واقعا عالیه

تو این مصاحبه جان میگه که افتخار بزرگی بوده که جای یه شخصیت واقعی بازی کرده ولی وقتی شنیده از سریال ارتش سری یه کمدی درست شده زیاد خوشش نیومده تا اینکه یه قسمت از این کمدی رو دیده و از خنده منفجر شده..البته اینو هم بگم به خاطر مرض اینجانب اونموقع کتاب ارتش سری رو خریده و خوانده ام.البته کافه ای در کار نبود و زندگی واقعی آندره دژون با اسم رمز دده یا طوفان کوچک رو نقل میکرد که البته آخرش هم زندانی آلمانها میشد ولی با پایان یافتن جنگ به یک قهرمان ملی تبدیل میشد.حتی از ملکه انگلیس نشان لیاقت گرفته..زیاد شبیه سریال نبود ولی با خوندن تک تک فصلهاش تو ذهنم آدمای سریال رژه میرفتن و سعی میکردم مشابه براشون پیدا کنم..یادتون میاد اون زمانها از لغت مشابه زیاد استفاده میشد..دوای مشابه یه طنز تلخ بود....هان...بعله...بگذریم....پس بین تمام شخصیتها فقط شخصیت ایوت واقعی بوده که خدا بگم این نویسنده ها رو چیکار کنه که باعث شدن آخر سری اول این سریال بنده به مدت یه سال عزادار بمونم...{#smilies.sad}{#smilies.sad}

حالا به اینم میرسیم که این نویسنده ها چه توطئه ای کردن تا ایوت و کرتیس رو از سریال بندازن بیرون{#smilies.cool}

جالبش اینجاست که جان فرانسیس هیچوقت از این حرکت ناراحت نشده ولی بنده بشدت اعتراض دارم و حتما به سازمان حمایت از حقوق بچه هایی که سریال بزرگترها رو تماشا میکنن شکایت خواهم کرد.

 {#smilies.angry}

۱۳۸۹/۷/۱۲ صبح ۱۲:۰۲
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : بانو, Classic, سم اسپید, 1991, اسکورپان شیردل, واترلو, دشمن مردم, بهزاد ستوده, پدرام, موسيو وردو, سروان رنو, Peter Pan, الیور, ترومن بروینک, زرد ابری, screte_army, نیکول, BATMAN, مگی گربه, آلبر فواره, واتسون, جیمز باند, کاپیتان اسکای, کمیسر مولدوان
seyed آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 133
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۲/۸
اعتبار: 14


تشکرها : 241
( 919 تشکر در 86 ارسال )
شماره ارسال: #27
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )

واوووووو....

رزا جان، يه پست زدي... اما پست زدي هااااا

حالا حالاها اينجا كار داري، اينجوري بتازي نفس كم مياري هااااا....

با اين اينترنت گازوئيلي نيم ساعت پشت پستت نشستيم تا ببينيم چه خبره{#smilies.biggrin}


http://www.dvddoub.persianblog.ir
۱۳۸۹/۷/۱۲ صبح ۰۹:۳۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : بهزاد ستوده, اسکورپان شیردل, رزا, ژان والژان, screte_army, کاپیتان اسکای
رزا آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 227
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۵/۲۹
اعتبار: 52


تشکرها : 5834
( 3533 تشکر در 141 ارسال )
شماره ارسال: #28
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )

mmmm:

شرمنده ام..دیشب خیلی جوگیر شده بودمashk

عکس کم آوردم وگرنه حالا حالاها میخواستم بنویسم{#smilies.blush} دو تا پست هم چون با فاصله کمی نوشته شده بودند به هم متصل شده اند{#smilies.confused}

کمی تازه کارم و با مسائل نا آشنا

انشالله بهتر و مفیدتر مینویسم

از لطف شما ممنونم

خدا به هممون اینترنت پرسرعت عطا کند تا استفاده کنیم و شکرگزار باشیم:ttt1

انشالله بازم برمیگردم

کاش میشد همه دوباره این سریال رو ببینیم و راجع به تک تک قسمتها بحث کنیم.چون واقعا هر قسمتی جای تحلیل و بررسی داره{#smilies.smile}

۱۳۸۹/۷/۱۲ عصر ۰۵:۵۳
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سروان رنو, ژان والژان, کاپیتان اسکای
رزا آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 227
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۵/۲۹
اعتبار: 52


تشکرها : 5834
( 3533 تشکر در 141 ارسال )
شماره ارسال: #29
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )

این سریال محصول شبکه بی بی سی در سه سری ساخته شده

سری اول رهبر خط نجات یه دختره که نامزد و پدر و مادرشو تو جنگ از دست داده..از آلمانیها متنفره و میخواد مبارزه کنه.عمه اش میگه برخلاف دخترهای دیگه یه بار هم برای از دست دادن خانواده اش گریه نکرده و بعد کارهای احمقانه زیاد انجام داده.دیگه معلم نیست و یه پرستار نیمه وقته و باید شبها بیرون از خونه باشه.

ایوت و امضا

نقدهای زیادی وجود دارد در مورد آرمانگرائی افراطی ایوت و پس زدن بیننده ها در مقایسه با سایر شخصیتها که همین تک بعدی بودن این کاراکتر به ضرر سری اول تمام شده بود ولی من در مورد ارتش سری که خطاهای کمتری رو داشت اینو باید بگم که حوادث طوری کنار هم تنیده شده بود که جائی برای شناخت ایوت وجود نداشت..شناخت ایوت فقط از طریق گفته ها منتقل میشد نه در عمل.در عمل همیشه سعی میکرد سنگ تمام بگذاره ولی گاهی همین سنگ تمام ها به ضرر خودش تموم میشد.اتفاقا ایوت خیلی شکننده تر از شخصیتهای دیگه بود ولی هدفی که برای خودش انتخاب کرده بود بزرگتر از این بود که بشه با این هدف طاقت آورد و زنده موند..چرا آلبر رو دوست داریم.چون قبلا اشتباهات اون رو دیدیم..انسانه و جایز الخطا ولی ایوت بظاهر میخواد درست و بی نقص باشه ولی گاهی وقتا احساسات دیگران حوادث رو به پیش میبره نه منطق گرائی صرف.

مثلا قسمت سوم radishes with butter جائیکه این شخصیت بیشتر خودشو معرفی میکنه.کرتیس و لیزا به اصرار کرتیس و سفارش عموی لیزا به دیدن یه خانواده یهودی میرند..اونها فقیرند و چیزی برای تعارف ندارند ولی رسم مهمان نوازی رو بجا میارن.به لیزا و کرتیس تربچه تعارف میکنن..لیزا رد میکنه ولی کرتیس با کمال اشتیاق میخوره.در آخر موقع دست دادن کرتیس پولی رو به دست یهودی انتقال میده.تا اینجا مسلمه که کاراکتر بد از نظر ما لیزاست ولی برمیگردن به کافه و کرتیس شروع میکنه به حرف زدن که یهودیها میخواستن بهترین چیزی که داشتن به ما تقدیم کنن ولی لیزا در جواب میگه تنها دار و ندارشون همون بود و نمیتونستم قبول کنم و ....نمیخوام وارد اخلاقیات بشم و برای عکس آواتارم:heart: پارتی بازی کنم ولی تصمیمهای منطقی شاید به مذاق بیننده خوش نیاد و اگه هر کدوم از ما تحت اون شرایط قرار میگرفتیم حتما از اون تربچه ها میخوردیم برای شادی لحظه ای یه خانواده یهودی که بیشتر از یه قسمت زنده نبودن ولی بقای خط نجات تا پایان جنگ شاید اهمیت بیشتری داشته باشه همونطور که زمان جنگ اکثرا بیگناهان کشته میشن

شاید کسائی که درک کردن که وقتی موج جنگ میاد میشه جای همه تصمیم گرفت و بقیه رو فدای آرمانهای بزرگتر کرد محبوب نباشن.:llerr

تربچه با کره

همونطور که در قسمت growing up  ژان پل کوچولو میگه هر وقت بزرگ شدم میخوام رئیس خط نجات بشم و به همه دستور بدم.برای همینه که وقتی جنگ تموم شده اصرار کسلر برای مجازات راینهارد از اون جلاد بزرگتری میسازه.بیشتر شخصیتهای این سریال که انسانگونه هستن میخوان بگن که میشه در خلال جنگ عاشق شد.مهربون بود..شادی لحظه ای داشت و زیر سایه جنگ زنده بود و زندگی کرد ولی شخصیتهایی که جنگ رو زیاد جدی گرفتن به هر دلیلی پس زده میشن و البته این کاراکترها باید وجود داشته باشن تا قدر کاراکترهای انسانی بیشتر نمود پیدا کنن.من عاشق سری اول بودم و این رو نباید نادیده گرفت که شروع یک سریال طولانی اهمیت فراوانی داره تا حوصله بیننده سر نره و بتونه تا آخر وقایع رو دنبال کنه.

بگذریم:cheshmak:

در مورد لیزا با اسم رمز ایوت میگفتم

خودش پرستاره بعنوان شغل پوششی..بعنوان منشی نیمه وقت و فیزیوتراپیست پیش دکتر کلدرمن کار میکنه..دکتر کلدرمن وجودش حیاتیه..چون هم دکتره و تو خیلی صحنه ها هوانوردهای مصدوم رو معالجه میکنه هم اینکه خیلی وقتا مریضهاش افسرهای آلمانین و از این طریق خیلی وقتا میتونه خبرهای مربوط رو به خط نجات برسونه..بخصوص اینکه قسمت اول خبر ورود کسلر موذی و بیرحم از همین راه به گوش خط نجات میرسه

روز...داخلی...مطب دکتر کلدرمن...تلفن زنگ میخورد...یک افسر آلمانی در اتاق انتظار نشسته و چون کسی نیست خودش تلفن رو جواب میده که ایوت وارد میشه و تلفن رو ازش میگیره.

از دست این آلمانی شونه دار

پشت تلفن آلنه و داره میگه که دستگیری چند تا هوانورد رو تو خیابون دیده..ایوت به راحتی جواب میده و تلفن رو قطع میکنه..افسر سمج آلمانی همونجا کنار ایوته...از زیبائیش تعریف میکنه و ازش میخواد با هم ملاقات کنن.

تلفن

 ایوت هم با لبخند جواب میده که دکتر وارد میشه و افسر رو به داخل مطب راهنمائی میکنه..ایوت هم ماجرا رو برای دکتر تعریف میکنه.دکتر بلند میگه که دارم میام ببینم این افسر آلمانی ما چه بلائی سر شونه اش آورده....افسر آلمانی که دستپاچه شده کیفش رو تو اتاق جا گذاشته.

توضیح

ایوت با احتیاط به کیف نزدیک میشه و کیف رو باز میکنه و حکم کسلر رو میبینه..و با تعجب میگه :کسلر!!!!!!بعد این همه معرفی کسلر وارد میشود

با کمی دقت در تک تک صحنه ها واقعا معلوم میشه این سریال چقدر حرفه ای ساخته شده..چقدر سر هر صحنه فکر شده.جذابیتهای بصری و مفاهیم عمیق نهفته در هر کدوم از صحنه ها بعد گذشت این همه سال و بعد دیدن چندین باره هر قسمت بیشتر خودنمائی میکنه.برای هر قسمت میشه به اندازه یه فیلم تحلیل و نقد نوشت.

 

۱۳۸۹/۷/۱۲ عصر ۰۷:۴۲
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : بانو, اسکورپان شیردل, موسيو وردو, سروان رنو, Peter Pan, الیور, ژان والژان, زرد ابری, مگی گربه, نیکول, واتسون, کاپیتان اسکای, کمیسر مولدوان
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11430
( 18964 تشکر در 1592 ارسال )
شماره ارسال: #30
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )

چیکار کردی رزا :heart: . خوشحالم که یک عشق  واقعی ارتش سری به کافه وارد شده. :heart: . واقعا میشه در مورد هر قسمت این سریال به اندازه یه فیلم مطلب نوشت. من هم سه نسخه از سریال رو دارم. نسخه کپچری - نسخه زبان اصلی - نسخه جدید دوبله دو زبانه. اما هر نسخه جدیدتری از سریال به بازار بیاد در خریدش شک نمی کنم.  همونطور که گفتی شخصیت های سریال با ما زندگی کردن و جزو خاطرات زندگی ما شدن. در زمانی که تلویزیون فقط دو شبکه داشت ، چون اکثر مردم بیننده برنامه های یکسانی بودند ،  تجربه و خاطرات مشترکی داشتند. شاید به همین دلیل باشه که دهه 60 ها و اوایل 70 ها همگی دارای سلایق شبیه به هم هستند. مثل امروز نبود که صدها شبکه در دسترس باشه و هیچکس هم نگاه نکنه. راستی کدوم شخصیت های سریال رو بیشتر دوست داری رزا ؟ و دلیل اش ؟


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۸۹/۷/۱۲ عصر ۱۰:۰۲
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رزا, ژان والژان, زرد ابری, مگی گربه, واتسون, کاپیتان اسکای, مموله
seyed آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 133
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۲/۸
اعتبار: 14


تشکرها : 241
( 919 تشکر در 86 ارسال )
شماره ارسال: #31
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )

سروان جان، عزيز دل برادر، بد نيست يادي هم كنيم از بزرگ صداگذاران كافه{#smilies.biggrin} كه زحمت كشيدند و اين اثر را 2 صدا كار كردند.

واقعا دستشون درد نكنه، خدايي كاري كردند بس سترگ...{#smilies.tongue}


http://www.dvddoub.persianblog.ir
۱۳۸۹/۷/۱۲ عصر ۱۰:۱۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رامین_جلیلوند, رزا, موسيو وردو, ژان والژان
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11430
( 18964 تشکر در 1592 ارسال )
شماره ارسال: #32
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )

(۱۳۸۹/۷/۱۲ عصر ۱۰:۱۸)سيد نوشته شده:  

سروان جان، عزيز دل برادر، بد نيست يادي هم كنيم از بزرگ صداگذاران كافه{#smilies.biggrin} كه زحمت كشيدند و اين اثر را 2 صدا كار كردند.واقعا دستشون درد نكنه، خدايي كاري كردند بس سترگ...{#smilies.tongue}

به نظر من که باید لقب هنرمندان گمنام رو به این عزیزان داد :cheshmak:.   زحمتی که دوستان صداگذار در پشت صحنه می کشند که علاقمندان بتونن فیلم ها و سریال های مورد علاقه شون رو با کیفیت خوب و با قیمت مناسب بدست بیارن با معیارهای مادی قابل سنجش نیست. اصلا کسی که این کارها رو می کنه دنبال پول نیست. غیر از عشق و علاقه چیز دیگه ای نمی تونه آدم رو ساعت ها پشت کامپیوتر بنشونه و زحمت سینک صدا و تصویر سریال های تیکه پاره شده ای مثل ارتش سری رو قابل تحمل کنه. اجرکم عند الله .


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۸۹/۷/۱۲ عصر ۱۰:۵۱
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رامین_جلیلوند, رزا, موسيو وردو, seyed, ژان والژان, زرد ابری, screte_army, کاپیتان اسکای, مموله
رامین_جلیلوند آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 468
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۸/۳۰
اعتبار: 27


تشکرها : 1178
( 2597 تشکر در 321 ارسال )
شماره ارسال: #33
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )

درود های فراوان بر صداگذاران.

۱۳۸۹/۷/۱۲ عصر ۱۱:۲۰
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رزا, موسيو وردو
رزا آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 227
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۵/۲۹
اعتبار: 52


تشکرها : 5834
( 3533 تشکر در 141 ارسال )
شماره ارسال: #34
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )

با کسب اجازه از خدمت جناب سروان رنو:ttt1

در مورد دوبله من شنیده ام که در اون زمان یکی از والامقامان تصمیم به از بین بردن بخش دوبله کرده بودند و مراتب اداری اش در حال انجام بوده :!z564b که مسئول خرید برنامه های خارجی در مقام اعتراض تعداد زیادی از آثار ماندگار رو تهیه کرده و به دست دوبلورهای مجرب میسپرند و آنها هم تمام تلاش خودشان را بنحو احسنت انجام میدهند.(البته این را از منبع مورد اطمینانم شنیده ام ولی در درست و غلط بودنش دفاعی ندارم).آثار به یاد ماندنی شامل همین سریال و شرلوک هلمز و پوآرو و خانه پوشالی و لبه تاریکی و ... بوده که دوبلورهای بزرگی به حمایت از این حرکت برخواستند..حتی اگر در خاطر داشته باشید سیروس ابراهیم زاده بجای خیلی از هوانوردها در این سریال ایفای نقش کرده بود.

و ایرج رضائی عزیز که همیشه از بهترینهاست.{#smilies.heart}


با عرض ادب خدمت جناب سروان رنو

از نظر من تمام شخصیتهای سریال قابل لمس بودند و دوست داشتنی حتی منفورترینشان.

میشود ساعتها در مورد بازی خوب و دلایل رفتاری و روانی هر شخصیتی صحبت کرد و از هر کدام در محکمه منتقدان دفاع نمود.معمولا شخصیتهای قوی و حساب شده و باورپذیر نمره بیشتری میارند.چه منفی چه مثبت.

ولی اگر نوستالژی کودکیم را بیان کنم سری اول ایوت قهرمان رویاهای من بود البته به دلایلی مبهم.سری دوم عزادار بودم و سری سوم با ورود راینهارد از سردر گمی بیرون آمدم(البته اگر به مرده پرستی متهم نشم:D)

خدائیش کی باورش میشه پیرمرد به این مهربونی کسلر به این بیرحمی رو اینقدر باورپذیر بازی کرده باشه

کسلر

میشه سوال کنم نسخه دی وی دی سریالی که دوستان دارند چه قابلیتهایی داره؟

آیا مصاحبه ها و صحبت نویسنده سریال رو در اختیار دارید؟

یکی از دوستان استرالیایی من فیلمنامه مکتوب رو هم همراه دی وی دی ها دریافت کرده

متاسفانه من فقط نسخه انگلیسی رو دارم که دی وی دی آخرش چند مورد اضافی داره ولی سابتایتل ندارهcryyy!

۱۳۸۹/۷/۱۳ صبح ۱۲:۲۹
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : موسيو وردو, دشمن مردم, سروان رنو, زرد ابری, مگی گربه, واتسون, کاپیتان اسکای
سم اسپید آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 485
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۱/۸
اعتبار: 52


تشکرها : 2700
( 5519 تشکر در 315 ارسال )
شماره ارسال: #35
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )

به نظر من اصلی ترین دلیل موفقیت این سریال دوبله استثنایی و بی نظیر اون و انتخاب صداهای عالی توسط ایرج رضایی از نوابغ دوبله ایران هست و به جرات می توانم بگویم نسخه اصلی را پشت سر می گذارد و متاسفانه یا خوشبختانه بسیاری از نقاط ضعف این سریال را می پوشاند.

بی شک ایرج رضایی از بی ادعاترین و دوست داشتنی ترین دوبلورهای ایران هست که هم در نقشهای جدی و هم در نقشهای کمدی همیشه در اوج بوده است.


مشکل من با دنیا این است که او همیشه یک گیلاس از من عقب تر است (هامفری بوگارت)
۱۳۸۹/۷/۱۳ صبح ۰۲:۰۷
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : موسيو وردو, رامین_جلیلوند, دشمن مردم, Savezva, بهروز, ژان والژان, زرد ابری, مگی گربه, واتسون, کاپیتان اسکای
رزا آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 227
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۵/۲۹
اعتبار: 52


تشکرها : 5834
( 3533 تشکر در 141 ارسال )
شماره ارسال: #36
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )

لوکیشین واقعی کافه کاندید

کاندید

کافه ای که مکان پذیرائی از افسران نازی و آلمانیها بود و پشت صحنه نقشه هایی برای کمک به دشمن نازیها طرح و اجرا میشد.چه کسی میدانست که کافه چی و گارسونها و دختر میز کناری دشمن آنهاست.

سری اول کافه کاندید وجود خارجی نداشت.چون لوکیشینهای بیرونی و داخلی در استودیوی بی بی سی فیلمبرداری شده بود.ولی با شروع سری دوم و تاسیس رستوران کاندید لوکیشینهای بیرونی هم واقعی شد

این آدرس مکان واقعی و مکانهای فیلمبرداری رو بخوبی نشان میدهد

http://www.survivorstvseries.com/Candide.htm

صحنه های خارجی سری اول ارتش سری شامل صحنه های واقعی از خیابانها و مزرعه ها بود.صحنه های داخلی تماما استودیویی بود که شامل کافه کاندید و اتاق آندری و خانه کولبرت و دفتر کسلر و براند و بعضی مکانها برای قایم کردن هوانوردها میشد.در قسمت second chance صحنه های مربوط به داخل قایق خاله و شوهر خاله ناتالی و too near home  زندان و lost sheep و guilt  خانه نویسنده انگلیسی و good Friday  کلیسا همه ساختگی بودند.از سری دوم به بعد اکثر صحنه ها به سمت فضای خارجی سوق داده شده بود.

روابط خانواده کولبرت هم جالب توجه بود.:heart:

روایط خانواده کولبرت

عمو گاستن(جیمز بری)

عمو

 مردی خانواده دوست و سربزیر و راز دار.:eee43معاون بانک.شغل عمو گاستن برای خط نجات حیاتی بود.امور مالی و جابجائی ارزاق و کوپنها وجعل اسناد به نفع خط نجات... از وظایف خطیر عمو گاستن بود.همیشه به زنش اطمینان میداد که کار خطرناک انجام نمیدهد ولی کو گوش شنوا.مرتب تحت تعقیب بود و بالاخره بدلیل بیتوجهی در انداختن کیف به رودخانه توسط کسلر و رفقاش دستگیر میشود.بعد بازجوئیهای مکرر کسلر در حالی که مرتب تقاضا داشت به همسرش خبر دهد دست به فرار ناموفق زده و کشته میشود.

عمه لوئیز(ماریا چالز)

عمه

انتخاب بازیگر ازلحاظ چهره بیست:haha::

زن خانه دار و تا حدودی غرغرو و همیشه نگران.nnnn:فرزندی نداشته و حالا دوست داره لیزا نقش فرزند رو براشون بازی کند.قسمتهای اول طوری شخصیت پردازی شده بود که انگار وجود جنگ رو احساس نکرده و مرتب به شوهرش غر میزد که چرا وقتی تلفن رو ورمیدارم کسی جواب نمیده و مراقب خودت باش و چرا به تعطیلات نمیریم ولی در عین حال نگران ارتباط لیزا و گاستون با خط نجاته.بعد مرگ عمو گاستن شاید متحول میشود.نجات چند تا از هوانوردها رو باید به حساب عمه لوئیز نوشت که با رشادت هر چه تمامتر و نترسی و بیباکی تونست مستقلا جان هوانوردها رو نجات بده.:ttt1

این قرینه سازی یادتون میاد؟؟؟

قرینه سازی 1

قرینه سازی 2

و اسم این قسمت که too near home بود.در این قسمت لیزا هم دستگیر میشه ولی بعنوان شخصی مشکوک در گاراژ یک تروریست.در زندان بهش گفته میشه که قراره نقش گروگانها رو داشته باشند و هدف فقط دستگیری بوده ولی وقتی کسلر در مورد لیزا از عمو گاستن سوال میکند و اون هم در وضعیت پریشانی در مورد اون جواب میدهد موضوع فرق میکند.آخر این قسمت معلوم میشه منظور از نزدیک به خانه چی بوده.

لیزا از زندان فرار میکنه و خیالش راحته که مدارکش سوزانده شده ولی عمو گاستن در حالی که بهش مشکوک بودند کشته شده است.

در ضمن این قسمت بالاترین حجم س.ا.ن.س.و.ر رو داشته به خاطر پوشش نامناسب خانومها در زندان.

راستی سرنوشت عمه لوئیز معلوم نشدا.idontاگر کسی خبردار شد به ما اطلاع بدهد و خانواده ای را از نگرانی خارج گرداند.:huh:چون وقتی لیزا مرده بود دکتر کلدرمن گفت که ترتیبی میدم جسد رو بفرستن منزل من و مراسم تدفین رو هم خودم انجام میدم.پس قبل از مرگ ایوت عمه نیست و نابود شده بود ولی متاسفانه گفته نشد.asabi

۱۳۸۹/۷/۱۳ عصر ۰۷:۳۷
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسکورپان شیردل, موسيو وردو, سم اسپید, دشمن مردم, سروان رنو, Peter Pan, الیور, KESSLER, mystabriz, ژان والژان, زرد ابری, مگی گربه, نیکول, واتسون, کاپیتان اسکای, مموله, Classic
رامین_جلیلوند آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 468
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۸/۳۰
اعتبار: 27


تشکرها : 1178
( 2597 تشکر در 321 ارسال )
شماره ارسال: #37
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )

تکرار مکررات می شود ولی دوست دارم بنويسم.
 سپاس از خالقان و گردانندگان کافه که اجازه استفاده از این محیط مجازی را می دهند.

جنگ جهانی دوم  با تمام زشتی هایی که داشته است به علت مکتوب شدنش در عصر  حاضر گیرایی هایی خاصی داشته است.
فداکاری هایی و از جان گذشتگی های مردمان ملت های مختلف بخصوص در زمینه ستون پنجم محیر العقول می باشد.
می توان گفت زمانی که اینترنت و ایمیل و موبایل وجود نداشته است ستون پنجمی ها واقعا از تمامی هوش ابتکار حضور ذهن و شجاعتی مافوق تصور بر ضد ماشین جنگی بی رحم و قوی نازی ها استفاده می کرده اند.

این سریال گوشه کوچکی از این عملیات های خارق العاده را به تصویر می کشد با بعدی از جنبه های انسانی با ضعف ها هوس ها قوت دل های آدم های معمولی که در شرایطی نامعمولی به انسان های بزرگ تبدیل می شوند عده ای هیولا می شوند و عده ای فرشته ای نجات.

توسط نازنین یار صداگذار این سریال به دو زبان در شب عید به دستم رسید و شب های عید من و پدر نازنینم را پر کرد.

دوبله اش عالی است و دست اندارکاران دوبله تمام تلاش خود را برای رساندن مفهوم با تمام سانسورها کرده اند که خود نشان دهنده هنرمند بودن و دلسوز بودن این اساتید می باشد.

نکات ظریفی در دوبله این سریال می باشد از جمله شباهت های قیافه های نقش های مانند آلبر و سرگرد برانت با خود ایرج رضایی و جلال مقامی و یا شباهت ایوت به اسکارلت اوهارای ویویان لی و صدا پیشگی ملکه دوبله ایران رفعت هاشم پور.
یکی از قسمت های این سریال را که من بسیار دوست دارم به نام سوفی (؟) می باشد که جوان بلژیکی لالی را به شکنجه می کشانند ولی فقط در حین مرگ نام سوفی را به زبان می آورد.

۱۳۸۹/۷/۱۳ عصر ۱۱:۳۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : دشمن مردم, سم اسپید, سروان رنو, seyed, اسکورپان شیردل, john doe, موسيو وردو, رزا, مگی گربه, واتسون, کاپیتان اسکای
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11430
( 18964 تشکر در 1592 ارسال )
شماره ارسال: #38
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )

(۱۳۸۹/۷/۱۳ عصر ۰۷:۳۷)رزا نوشته شده:  

...راستی سرنوشت عمه لوئیز معلوم نشد...

این عمه لوئیز ، جزو شخصیت های منفور من بود ! مخصوصا اونجایی که باعث شد 2 تا افسر شجاع نیروی هوایی آلمان  که خودشون رو به جای هوانوردهای انگلیسی جا زده بودن و  در شبکه خط نجات نفوذ کرده بودن لو برن و کشته بشن. rrrr:( تیکه کاغذی که اون دو تا افسر از پنجره اتاق بیرون انداختن رو دید و عینهو تازی زود رفت و به ایوت و آلبر خبر داد و بعدش ...cryyy!)

(۱۳۸۹/۷/۱۳ عصر ۱۱:۳۵)رامین_جلیلوند نوشته شده:  

جنگ جهانی دوم  با تمام زشتی هایی که داشته است به علت مکتوب شدنش در عصر  حاضر گیرایی هایی خاصی داشته است..... نکات ظریفی در دوبله این سریال می باشد از جمله شباهت های قیافه های نقش های مانند آلبر و سرگرد برانت با خود ایرج رضایی و جلال مقامی و یا شباهت ایوت به اسکارلت اوهارای ویویان لی ...

 خدمت هایی که این جنگ به هنر سینما کرده ناگفتنیه. نیمی از فیلم های کلاسیک و شاهکارهای تاریخ سینما به طور مستقیم یا غیر مستقیم یه ربطی به جنگ جهانی دوم داره. خدا پدر هیتلر رو بیامرزه [تصویر: hitler.gif]

در مورد انتخاب دوبلورها ، اصلا خود مدیر دوبلاژ سریال در مصاحبه اش با مجله 24 عنوان کرده بود که ملاک انتخاب دوبلور هر شخصیت ، اول تطابق شخصیت سریال با شخصیت واقعی خود دوبلور بوده و بعد شباهت صدا . شاید برای همین اینقدر صداها به دل میشینه. انگار خود شخصیت ها فارسی حرف می زنن . اَدا نیست . دوبله هم نیست . چیزی فراتر از دوبله است. کلمه دوبله برای اینکار سبک است.


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۸۹/۷/۱۴ صبح ۱۲:۳۷
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسکورپان شیردل, دشمن مردم, john doe, رزا, رامین_جلیلوند, موسيو وردو, سم اسپید, ژان والژان, زرد ابری, مگی گربه, واتسون, کاپیتان اسکای, مموله
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11430
( 18964 تشکر در 1592 ارسال )
شماره ارسال: #39
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )

امروز ظهر دلم تنگ شده بود دست کردم از کمد ، حلقه های دی وی دی  ارتش سری رو بیرون آوردم و اتفاقی یکی رو گذاشتم روی دستگاه. فکر کنم حلقه چهاردهم بود و از نسخه دو زبانه.

همون قسمتی بود که آلمانی ها در حال عقب نشینی از بروکسل هستن و همه شهر منتظر ورود متفقین هستن. از اینکه کسلر اینقدر سعی می کرد که اوضاع رو کنترل کنه اما به علت کمبود نیرو نمی تونست ، حسابی دمق شدم . مخصوصا که مرکز پرتاب موشک V-2 آلمان رو افراد برادلی منفجر کردن و حسابی حالم گرفته شد. اما کمی بعد که  برادلی ، در خیابان به طرز احمقانه ای کشته شد کمی حالم بهتر شد ! مردک خیلی ادعاش می شد. در این قسمت آلبر در زندان بود و مونیک و ناتالی (س)  در حال اداره کافه کاندید بودن . البته در کنار همه اینها سرگرد راینهارت ( محبوب قلب ها ) در حال تکمیل پازل های اطلاعاتی اش در مورد مرکز خط نجات بلژیک بود و حسابی به کافه کاندید مشکوک شده بود. چقدر خوش لباس هستن این آلمانی ها و ایضا ملت بلژیک .


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۸۹/۷/۱۸ عصر ۱۱:۵۷
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : بهزاد ستوده, دشمن مردم, رزا, سم اسپید, Classic, Kassandra, KESSLER, ژان والژان, زرد ابری, ولگرد کوچک, dered, مگی گربه, واتسون, کاپیتان اسکای
رزا آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 227
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۵/۲۹
اعتبار: 52


تشکرها : 5834
( 3533 تشکر در 141 ارسال )
شماره ارسال: #40
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )

:lovve:

جناب سروان رنو عزیز نتونستم فقط با کلیک تشکر از این نوشته تون قدردانی کنم.

mmmm:

البته من به شجاعت و جسارتتون در انتخاب تصادفی قسمتی از ارتش سری آفرین میگم. چون ممکنه قسمتی باشه که حال رو به احسن الحال نرسونهnarahat

بخاطر همین مرگهای مسخره و اتفاقی از این سریال خیلی خوشم می اومد. درسته بدجوری میخکوب کننده بود ولی نشاندهنده این بود که مرگ همین دوروبراست.حتی اگه از بمباران و زلزله و سیل و سقوط گلدون بر سر و البته حضور کسلر صرفنظر کنیمidont خیلی راحت میشه غزل خداحافظی رو خوند. در سری دوم کسلر پسر خلف هیتلر همچنان وظیفه شناس و محکم در حال از بین بردن ما متفقین بود.حضور زنی در کنار کسلر به شخصیت تک بعدی اون رنگ و لعاب تازه ای داده بود. وجدان کسلر همیشه راحت بود که با هوش و زکاوت و قساوت قلب در هیچ صحنه ای کم نیاورده است. تنها در قسمت یکی مونده به آخر به خاطر نجات مادلین دروغ میگوید. میشد پیش بینی کرد که کسلر هم مثل ژاور سریال بینوایان بعد این تمرد از وظیفه الهی و اثرات زندان تبدیل به شخصیت انسانی شده و دست از سر محبوب قلبها بردارد ولی نخیر. کسلر همان است. این شخصیت باید حضور داشته باشد تا بازخورد سرمایه سریال شش قسمتی کسلر تامین گردد.:eee2

در مورد سری دوم اطلاعات چندانی در دسترس نیست ولی این نکات را باید به عرض برسانم:

1- آیا میدانستید که گریمور سری اول همسر کریستوفر نیم در آن زمان بوده است؟؟ (شاید برای همین بوده که در سری اول گریم خانومهای سریال زیاد نبودهtaeed)

2- آیا میدانستید که سری دوم به دلیل اینکه جرارد گلیستر میخواسته جان فرانسیس :heart:رو از سریال حذف کنه به نویسندگان دستور داده بوده فیلمنامه را طوری بنویسند که این نقش از سریال کمرنگ شده و به تدریج حذف شود. نویسنده ها قرار بوده ایوت رو از لحاظ عصبی مشکلدار نشان دهند که در اثر از هم گسیختگی روانی نمیتواند تصمیمات درست و منطقی بگیرد و بتدریج مونیک و آلبر عذرشو بخوان و این خبر به گوش جان فرانسیس رسیده و بدلیل اینکه این روند به شهرت شخصیت واقعی بنام دده (آندره دژون) صدمه میزده از نویسندگان خواهش میکنه که مرگ توسط بمباران را برایش ترتیب دهند. بقول دکتر کلدرمن مسخره است نه؟مرگ توسط کسانی که جانت را برایشان به خطر بیندازی :cccoاین مسئله هیچوقت بازگو نشده حتی توسط جان فرانسیس. در مصاحبه ای که به مناسبت تقدیر از الو الو انجام شده تنها اعتراض جان اینه که چرا نمیتونست مثل شخصیت کمیک سریال الو الو زیاد دستور بدهد و مرتب بگوید دقیقا به من گوش بدین:D

3- آیا میدانستید که مشاور بازیگری برنارد هپتن با آنجلا ریچاردز یکی بوده و در ملاقاتی که مشاور با برنارد هپتن و جرارد گلیستر با هم داشتند سه تائی تصمیم به انتخاب آنجلا ریچاردز بعنوان مونیک کافه کاندید گرفته اند؟

4- آیا میدانستید که زمانی که براند از سریال خارج شده کسی بعنوان شخصیت راینهارد (محبوب قلبها) تعریف نشده بوده و خود کلیفورد رز که آن زمان با ترنس هاردیمن در تئاتر همبازی بودند پیشنهاد ورود افسری با این مشخصات و البته با نقش آفرینی ترنس هاردیمن پیشنهاد داده بوده است؟ (عجب دوره زمونه ای شده خودش میگه بیا بعدشم واسش پاپوش درست میکنه تا اعدامش کننshakkk!)

5- آیا میدانستید که هنوزم آنجلا ریچاردز و جان فرانسیس با هم تلفنی در ارتباطند و دوستی خودشونو حفظ کرده اند؟:heart:

6- آیا میدانستید که جولیت هاموند هیلد بعد چند کار نچندان شاخص بدلیل ایفای نقش مادری از بازیگری خداحافظی کرده است؟ و البته ران پمبر هم بدلیل اعتصاب از بازیگری کناره گیری کرده است.

7- و آیا میدانستید که در سری دوم به این علت آلبر به زندان افتاد و خط نجات را مونیک اداره میکرد که برنارد هپتن به سریال  I, Claudius پیوسته بود و کمتر وقت داشت تا در این سریال نقش آفرینی کند؟ همین بلا بخاطر قرارداد نصفه نیمه کریستوفر نیم با این سریال سر کرتیس هم اومد و ایشان به نقش آفرینی در سریال کلدیتز پرداخته بودند و از ارتش سری به بیرون پرتاب شدند.

8- این رو هم خودم اضافه میکنم که از این جمله یکی از کارگردانان سریال خیلی خوشم اومده. در مورد روابط خانومها در سریال با هم اشاره کرده و از نویسنده ها تقدیر کرده که خوشبختانه این روابط بر خلاف فیلمهای نسل جدید به روابط ه.م.ج.ن.س.گ.ر.ا.ی.ا.ن.ه تبدیل نشده و همچنان در زیبائی و سادگی و وفاداری و متانت ملکه شده. اشکهای ناتالی هم در عروسی مونیک هم در هنگام تراشیدن موهایش قابل ستودنی است.:ttt1

البته میدونم که همه اینا رو خودتون میدونستین. من فقط خواستم نشون بدم که بدون عکس هم یاد گرفتم بنویسم.shrmmm!:blush:

۱۳۸۹/۷/۱۹ عصر ۰۷:۲۰
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : بهزاد ستوده, اسکورپان شیردل, دشمن مردم, سم اسپید, سروان رنو, Classic, رامین_جلیلوند, Kassandra, KESSLER, ژان والژان, ولگرد کوچک, dered, مگی گربه, نیکول, زاپاتا, واتسون, کاپیتان اسکای, پیرمرد
ارسال پاسخ