[-]
جعبه پيام
» <BATMAN> سریال Slasher فصل اولو دیدم و خوشم اومد ، خونریزی الکی نداره ، ببشتر جنایی و معماییه https://s8.uupload.ir/files/slasher_d89c.jpg
» <BATMANhttps://rooziato.com/1402490975/10-best-...-tv-shows/
» <BATMAN> سلام شارینگهام عزیز، با اجازه شما بله!
» <شارینگهام> سلام بتمن جان، گشت شبانه ات آغاز شده؟
» <BATMAN> شب بخیر https://s8.uupload.ir/files/the_batman_hpv2.jpg
» <اکتورز> مجیدی ، کیا رستمی ، پوراحمد و ... نقش بچەها در فیلمهایشان بسیار پررنگ بودە و این بیشتر بە دلیل دور زدن سانسور بودە
» <اکتورز> همەی وجودم درد گرفت
» <اکتورز> ویدیوای از صحبتهای جیم جارموش در مورد کیارستمی دیدم و نظر ایشان این بود کە کیارستمی برای دور زدن سانسور از کودکان در فیلمهایش بهرە میگرفتە
» <سروان رنو> تلگرام یا فروم ؟ مساله این است ! ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...4#pid45464
» <Dude> سلامت باشید. شده که ازعزیزانی با هم، کمی قدیمی تر از اینها را دیده بودیم، جز خودم همه دردیار باقی اند. خوشحالم هنوز هستند که از آن فیلمها خاطره دارند، با آرزوی سلامتی
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 4 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
بیلی وایلدر
نویسنده پیام
سم اسپید آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 485
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۱/۸
اعتبار: 52


تشکرها : 2700
( 5520 تشکر در 315 ارسال )
شماره ارسال: #36
RE: بیلی وایلدر

بزرگ و کوچک، ساخته بیلی وایلدر، 1942

دومین فیلم بیلی وایلدر در مقام کارگردان که در آمریکا ساخته شد.

اکنون وایلدر دیگر نه آن کارگردان بی تجربه فیلم نسل بد بود و نه از امکانات جانبی بی بهره بود. جمعی از بزرگان هالیوود در کنارش بودند تا سرآغازی بر کارنامه هنری پربار او در هالیوود باشند.

ادیت هد بزرگترین طراح صحنه و لباس در تاریخ سینما:

کافیست به چهره هیچکاک بنگرید تا پی به ابهت او ببرید:

چارلز براکت یکی از بزرگترین فیلمنامه نویسان هالیوود:

از راست به چپ: داون هریسون (تدوینگر)، بیلی وایلدر (کارگردان، فیلمنامه نویس و تهیه کننده)، چارلز براکت (فیلمنامه نویس، تهیه کننده و نویسنده)

وایلدر و براکت پیش از این فیلم 8 بار بطور مشترک در فیلم هایی از کارگردانان دیگر هالیوود با یکدیگر همکاری داشتند:

هشتمین زن ریش آبی (ارنست لوبیچآن سن خاص (ادوارد لودویگنیمه شب (میچل لایسننینوچکا (ارنست لوبیچچه زندگی (تئودور رید و جی تئودور ریدبرخیز عشق من (میچل لایسنگوله آتش (هوارد هاکسنگذار صبح شود (میچل لایسن).

وایلدر می گوید: فیلم بانمکی بود. روسای پارامونت پیش خودشان فکر کردند، ((این وایلدر نویسنده خوبی است. دلمان می خواهد به عنوان نویسنده حفظش کنیم.)) من هم شروع کرده بودم به گله و شکایت از میچل لایسن که فیلمنامه را دستکاری می کرد، خودم که قادر نبودم فیلمبرداری را تماشا کنم، چون مشغول نوشتن فیلمنامه بعدی با براکت بودم. می دانی، اشتباه نکردم. می دانم که به خودشان گفتند: ((بگذار وایلدر هم یک فیلم کوچولو بسازد، وقتی با مغز زمین خورد، آن وقت بر می گردد به طبقه چهارم، و دوباره می نویسد.)) من این را می دانستم، این بود که یک فیلم تجارتی ساختم، تجارتی ترین فیلمی که تاکنون ساخته ام. فقط یک دختر بیست و شش ساله که تظاهر می کند 12 سال دارد. یک لولیتای زود هنگام بود.

باز هم استفاده هوشمندانه از تیتراژ:

که حساسیت وایلدر را از همان نخستین لحظات فیلم بیش از پیش نمایان می سازد.

فیلم با یک نمای معرف و دیزالو به شخصیت اصلی فیلم آغاز می شود:

در اینجا نمای سوم بدون نمای اول و دوم کاملا بی معنی هست، چون از موقعیت شخص بی اطلاع خواهید بود.

نمای معرف : نمای افتتاحیه سکانس که معرف مکان و در عین حال، نماینده حال و هوای صحنه است. به بیان دیگر، یک نمای عمومی که معمولا در شروع سکانس می‌آید و اطلاعات کلی در مورد زمان و وضعیت عمومی صحنه به بیننده می‌دهد.

استاد بار دیگر بدون هیچ برداشت اضافی در نمایی بسیار حساب شده، دختر بچه ای را به همراه مادرش در حالیکه بادکنکی بدست دارد پشت سر شخصیت اصلی داستان قرار می دهد:

و در واقع با این تکنیک داستان را از پیش روایت می کند. چنانکه در لحظات بعد خواهید دید هر کدام از این موارد کارکرد خودشان را نشان می دهند. پس از آنکه سوزان اپلگیت (جینجر راجرز) به دلیل افزایش قیمت بلیط از خرید آن ناامید می شود با دیدن دختر بچه و مادرش تغییر قیافه می دهد:

سپس بادکنک دختر بچه را می دزدد:

و با پیشنهاد پول به یک غریبه از او تقاضا می کند تا برایش بلیط نیمه بها بخرد:

حتی در لحظه ای که شخصیت اصلی داستان پیش از تغییر قیافه با متصدی فروش بلیط و مادر دختر بچه جر و بحث می کند وایلدر با بردن دوربین به زاویه مخالف و از سمت متصدی فروش بلیط با نشان دادن شخصیت اصلی داستان از پشت میله های اتاق فشار و استرس او را به بهترین شکل به بیننده انتقال می دهد:

در نمایی دیگر هنگامی که سوزان اپلگیت وارد کابین سرگرد کربی می شود کت او در کنار در ورودی آویزان است، به عبارت دیگر هر چیزی که در فیلم می بینید خصوصا اشیا در نمای دیگری از فیلم کارکرد خودش را نشان می دهد و اهمیت طراحی صحنه در سینما بخوبی نمایان می شود و تصور نکنید هیچ جزئی از صحنه تصادفی چیده شده است:

در ادامه هنگامی که نامزد سرگرد کربی به کابین او می آید با سوزان اپلگیت مواجه می شود و به تصور اینکه کابین را اشتباهی گرفته است به سمت در خروجی بر می گردد و با دیدن کت سرگرد کربی حقیقت ماجرا برای او روشن می شود:

در یکی دیگر از صحنه های فیلم هنگامی که سوزان پس از مهمانی رقص وارد خانه می شود و قصد دارد حقیقت ماجرا را به سرگرد کربی بگوید شخصی از اتاق بالا و از لای در به او نگاه می کند که اصطلاحا به این تکنیک در فیلمبرداری نمای سرپایین می گویند:

نمای سرپایین: نمایی که از بالای سر سوژه و رو به پایین فیلم برداری می شود. در این حالت دوربین رو به پایین به سوژه نگاه می کند. این نما، ارتفاع و ظاهر شخصیت ها را تغییر می دهد و حرکت آنها را کند جلوه می دهد، به این دلیل چنین نمایی می تواند، شخصیت مورد نظر را آسیب پذیر نشان دهد.

این نما، خطوط شکسته و سایه ها و محصور شدن سفیدی قاب وسط در سیاهی قاب سیاه بیرونی بخوبی حس تهدید را به بیننده منتقل می کند. در ادامه فیلم هنگامی که سوزان اپلگیت به جای ملاقات با سرگرد کربی با نامزد او مواجه می شود تاثیر این نما مشخص می گردد.

در سکانس ملاقات سوزان با نامزد سرگرد کربی کارگردان برای نشان دادن حالت چهره و حس موجود در چهره بازیگر، از نور بالا استفاده می کند:

نور بالا: نوری که از جلو و از بالا به سوژه می تابد. این نور اگر بر چهره بازیگر بتابد استخوان بندی صورت او را به خوبی نشان می دهد.

در ادامه به چند مورد از صحنه های طنز فیلم اشاره می کنم.

صحنه لگد زدن سوزان به مرد غریبه در هنگام خداحافظی، به دلیل آنکه قسمت عمده ای از باقیمانده پولش را بالا کشید:

صحنه قورت دادن سیگار:

صحنه شکاندن تخم مرغ بر سر متصدی آسانسور:

فیلم به گذر از دوران بلوغ اشاره دارد و شاید بتوان نام آن را بالغ و نابالغ نامید. وایلدر از طریق شخصیت اصلی داستان با خلق لحظات کمیک علاوه بر کنایات بسیار نسبت به رویای آمریکایی که همیشه از دغدغه های او بوده و طنز تلخ او همیشه آن را مورد هدف قرار داده است ما را به سفری عاشقانه می برد که سرانجام آن برخلاف بسیاری از آثارش بسیار شیرین و دلچسب است. اگرچه باز هم این فیلم جزء شاهکارهای استاد محسوب نمی شود ولی قطعا با کارگردانی یکدست و بازی بی نظیر و خارق العاده جینجر راجرز که به نوعی در سه نقش ظاهر می شود (سوزان اپلگیت، سو سو و مادر سوزان) جزء بهترین های فیلم های استاد است. تم تغییر قیافه به عنوان یک محرک دراماتیک که وایلدر اولین بار در این فیلم بکار گرفت، بعدها در بعضی ها داغش را دوست دارند به شکل بسیار تکامل یافته تر بکار گرفته شد.

در پایان به یکی از کنایات استاد اشاره می کنم: پس از آنکه سرگرد کربی مجسمه ژنرال والاس را به سوزان نشان می دهد به او می گوید که دانشجویان دانشکده افسری پیش از امتحان برای موفقیت در آن سکه ای به داخل کلاه او می اندازند. سوزان پیش از ملاقات با سرگرد کربی برای موفقیت خودش همین کار را انجام می دهد ولی با نامزد او مواجه می شود و سرخورده از این اتفاق با نگاهی به مجسمه او، به خواهر نامزد سرگرد کربی می گوید ژنرال والاس 51 سنت به من بدهکار است!


مشکل من با دنیا این است که او همیشه یک گیلاس از من عقب تر است (هامفری بوگارت)
۱۳۸۹/۸/۲۳ عصر ۰۷:۴۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رزا, john doe, هری لایم, بانو, MunChy, سروان رنو, رائول والش, Classic, اسکورپان شیردل, ژان والژان, الیور, بهروز, ترومن بروینک, کاپیتان اسکای, الیشا, میثم, چارلز کین, جو گیلیس, خانم لمپرت
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
بیلی وایلدر - سروان رنو - ۱۳۸۸/۱۱/۶, عصر ۱۰:۴۸
بیلی وایلدر - بانو - ۱۳۸۹/۴/۱۱, عصر ۱۱:۰۶
RE: بیلی وایلدر - Classic - ۱۳۸۹/۴/۱۱, عصر ۱۱:۵۵
RE: بیلی وایلدر - سم اسپید - ۱۳۸۹/۶/۱۷, عصر ۰۳:۱۴
RE: بیلی وایلدر - دشمن مردم - ۱۳۸۹/۴/۱۲, صبح ۰۲:۰۳
RE: بیلی وایلدر - 1991 - ۱۳۸۹/۵/۲۹, عصر ۱۰:۳۱
RE: بیلی وایلدر - سم اسپید - ۱۳۸۹/۵/۳۰, صبح ۰۱:۰۳
RE: بیلی وایلدر - موسيو وردو - ۱۳۸۹/۷/۲, عصر ۱۱:۳۴
RE: بیلی وایلدر - MunChy - ۱۳۸۹/۷/۴, عصر ۰۹:۳۴
RE: بیلی وایلدر - سروان رنو - ۱۳۸۹/۷/۳, عصر ۱۱:۰۰
RE: بیلی وایلدر - موسيو وردو - ۱۳۸۹/۷/۴, عصر ۰۱:۳۴
RE: بیلی وایلدر - هری لایم - ۱۳۸۹/۷/۴, عصر ۰۸:۰۵
RE: بیلی وایلدر - هری لایم - ۱۳۸۹/۷/۴, عصر ۰۹:۵۶
RE: بیلی وایلدر - Classic - ۱۳۸۹/۷/۴, عصر ۱۱:۲۵
RE: بیلی وایلدر - سم اسپید - ۱۳۸۹/۷/۶, عصر ۱۰:۵۰
RE: بیلی وایلدر - موسيو وردو - ۱۳۸۹/۷/۸, عصر ۰۹:۱۱
RE: بیلی وایلدر - موسيو وردو - ۱۳۸۹/۷/۸, عصر ۱۰:۲۰
RE: بیلی وایلدر - رائول والش - ۱۳۸۹/۷/۹, صبح ۰۲:۳۹
RE: بیلی وایلدر - هری لایم - ۱۳۸۹/۷/۹, عصر ۱۲:۰۴
RE: بیلی وایلدر - رائول والش - ۱۳۸۹/۷/۱۰, عصر ۰۵:۱۲
RE: بیلی وایلدر - موسيو وردو - ۱۳۸۹/۷/۱۰, عصر ۰۷:۵۹
RE: بیلی وایلدر - Classic - ۱۳۸۹/۷/۱۱, عصر ۱۱:۱۱
RE: بیلی وایلدر - john doe - ۱۳۸۹/۷/۱۰, عصر ۰۸:۱۶
RE: بیلی وایلدر - سروان رنو - ۱۳۸۹/۷/۱۰, عصر ۱۰:۵۷
RE: بیلی وایلدر - سم اسپید - ۱۳۸۹/۷/۱۱, صبح ۱۲:۲۷
RE: بیلی وایلدر - رائول والش - ۱۳۸۹/۷/۱۱, عصر ۰۱:۴۴
RE: بیلی وایلدر - هری لایم - ۱۳۸۹/۷/۱۱, عصر ۰۵:۱۶
RE: بیلی وایلدر - موسيو وردو - ۱۳۸۹/۷/۱۲, صبح ۱۱:۱۵
RE: بیلی وایلدر - رائول والش - ۱۳۸۹/۷/۱۲, عصر ۰۵:۲۲
RE: بیلی وایلدر - سروان رنو - ۱۳۸۹/۷/۱۲, عصر ۱۰:۳۶
RE: بیلی وایلدر - Classic - ۱۳۸۹/۷/۲۰, عصر ۱۱:۴۷
RE: بیلی وایلدر - رائول والش - ۱۳۸۹/۸/۱۶, عصر ۰۴:۳۸
RE: بیلی وایلدر - سروان رنو - ۱۳۸۹/۸/۱۶, عصر ۱۰:۴۲
RE: بیلی وایلدر - john doe - ۱۳۸۹/۸/۱۶, عصر ۱۱:۰۲
RE: بیلی وایلدر - سم اسپید - ۱۳۸۹/۸/۱۸, صبح ۰۳:۱۰
RE: بیلی وایلدر - سم اسپید - ۱۳۸۹/۸/۲۳ عصر ۰۷:۴۶
RE: بیلی وایلدر - چارلز کین - ۱۳۹۰/۶/۳۰, عصر ۰۵:۴۸
RE: بیلی وایلدر - چارلز کین - ۱۳۹۰/۷/۱, عصر ۰۱:۱۶