[-]
جعبه پيام
» <سروان رنو> نگاهی به فیلم نشانی از شر ( اورسن ولز ) ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=46&pid=4539
» <رابرت> متأسفانه "علی‌اصغر رضایی‌نیک" صداپیشه مکمل‌گو بر اثر سکته قلبی درگذشت. نمونه مصاحبه و خاطراتش: https://www.aparat.com/v/tTSqn
» <سروان رنو> مانند بهار و نوروز , سالی نو را به امید بهتر شدن و شکوفا شدن آغاز می کنیم [تصویر: do.php?imgf=org-685bcf6ba2581.png]
» <mr.anderson> سال نو همه هم کافه ای های عزیز مبارک! سال خوب و خرمی داشته باشید!
» <rahgozar_bineshan> سالی پر از شادکامی و تن درستی و شادی را برای همه دوستان آرزومندم!
» <BATMAN> به نظرم شرورترین شخصیت انیمیشنی دیزنی اسکاره/ چه پوستر جذابی! https://s8.uupload.ir/files/scar_vrvb.jpg
» <جیمز باند> من هم از طرف خودم و سایر همکاران در MI6 نوروز و سال نو را به همه دوستان خوش ذوق کافه شاد باش میگم.
» <ریچارد> سلا دوستان.گوینده بازیگراورسولاکوربیرودرسریال سرقت پول کیست
» <ترنچ موزر> درود بر دوستان گرامی کافه کلاسیک ، فرا رسیدن بهار و سال جدید را به همه شما سروران شادباش میگم و آرزوی موفقیت را در کار و زندگی برایتان دارم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> در سال گذشته بنده کم‌کار بودم در کافه، ولی از پُست‌های دوستان خصوصاً جناب رابرت و کوئیک و "Dude" بسیار بهره بردم. تشکر و بیش باد!
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 4 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
بیلی وایلدر
نویسنده پیام
موسيو وردو آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 70
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۱/۲۲
اعتبار: 7


تشکرها : 1102
( 336 تشکر در 31 ارسال )
شماره ارسال: #21
RE: بیلی وایلدر

(۱۳۸۹/۷/۱۰ عصر ۰۵:۱۲)رائول والش نوشته شده:  

نسخه اي از خارش هفت ساله رو كه من دارم، وضع دوبله ش خيلي خرابه، البته بيشتر از لحاظ كميت و نه كيفيت!!

يعني جاهايي از فيلم كه دوبله هست صداگذاري و كيفيت صدا خيلي خوبه اما متاسفانه خيلي از قسمتهاش اصلا دوبله نيست و آدم بدجوري سركار مي مونه.cccc:

حالا نمي دانم كه آيا دوبله كاملتري هم از اين فيلم در دسترس هست يا نه؟ يا فيلم به مميزي خورده بوده و ناقص دوبله شده است.

سلام

رائول جان اوني كه منم دارم همينطوره. همش هم تو قسمت هاي احساسي كه حساسم هست ميزنه كانال 2. مجبور شدم با سوات نصفه نيمه خودم بفهمم.idont

از كسي كه بنده تهيه كردم كارهاي ديگه خيلي خوب بوده ولي اين فيلم خيلي زدگي داشت.

اگه كاملش گير بياد حرف نداره. دوستان دستم به كيف سي دي تون ما را ياري كنيدcryyy!.


غيبت صغري
۱۳۸۹/۷/۱۰ عصر ۰۷:۵۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رائول والش, رزا, الیشا, جو گیلیس
john doe آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 279
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱۱/۲
اعتبار: 31


تشکرها : 1526
( 2169 تشکر در 189 ارسال )
شماره ارسال: #22
RE: بیلی وایلدر

دوستان تنها نسخه موجود همینه.

که حتی صدای حدود 20 دقیقه از فیلم متاسفانه پاک شده.

۱۳۸۹/۷/۱۰ عصر ۰۸:۱۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : موسيو وردو, پدرام, سم اسپید, رائول والش, سروان رنو, بانو, رزا
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11430
( 18963 تشکر در 1592 ارسال )
شماره ارسال: #23
RE: بیلی وایلدر

دقیقا همونجایی که دخترک ( مونرو ) میاد توی فکرش ، صدای دوبله قطع میشه و حدود 20 دقیقه اینطوریه. من همیشه اینجا که میرسه زود میزنم جلو . چون وقتی قسمتی از یه فیلم دوبله  رو با زبان اصلی نگاه می کنی به نظرت خیلی کشدار به نظر میاد و از ریتم می افته  اونم یه همچین فیلمی که شوخی های کلامی توش فراوونه. به نظر من هم ،این  بازیگر نقش اول مرد با توجه به شخصیتی که توی فیلم داره ، مناسب تر از جک لمون و والتر ماتئو از کار در اومده و همون بهتر که این 2 تا در دسترس وایلدر نبودن. taeed  پس قرار شد که از فردا شب به مدت چند روز بحث این فیلم رو داشته باشیم. :lovve:


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۸۹/۷/۱۰ عصر ۱۰:۵۷
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : موسيو وردو, رائول والش, john doe, رزا, الیشا
سم اسپید آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 485
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۱/۸
اعتبار: 52


تشکرها : 2700
( 5519 تشکر در 315 ارسال )
شماره ارسال: #24
RE: بیلی وایلدر

خارش هفت ساله یک نمایشنامه بود. آن موقع عصبانی بودم، مرا به کمپانی فاکس قرض داده بودند. عصبانی بودم چون قرار بود بروم نیویورک و کسی را تست کنم که قرار بود خوب باشد. مریلین مونرو رو دیده بودم، ولی نتوانسته بودم از او تست بگیرم. این بود که بازیگری را با خودم بردم که می دانست این نقش را اجرا نخواهد کرد، فقط برای کمک به ما آمده بود، جینا رولندز. به هر حال، آدمی را که باید تست می کردم فوق العاده بود، هرگز کسی را مثل او ندیده ام. خیلی به هیجان آمده بودم، وقتی برگشتم و آنها گفتند: بگذار محکم کاری بکنیم، بگذار همان طور که نمایش می گوید پیش برویم، بگذار بازیگر خود نمایش را بیاوریم، تام ایوئل. و آن کسی را که تست کردم آقای والتر ماتائو بود. و می توانست در فیلم خیلی خوب جا بیفتد، کاملا جدید بود و تا به حال روی پرده ظاهر نشده بود. ولی آقای چارلز فلدمن مرا منصرف کرد. که تهیه کننده بود و در این چیز سهیم بود، هم چنین آقای داریل زانوک. تام ایوئل آدم درست این نقش نبود. هنرپیشه بدی نبود. (به سادگی) تام ایوئل بود دیگر. ولی انتخاب بازیگر غلط، بازیگر عوضی... به علاوه صحنه ای را که می خواستم جور نشد. تنها چیزی که می خواستم یک سنجاق سر بود... پرده دوم یا سوم... به علاوه، مستخدمه سنجاق را در رختخواب تام ایول پیدا می کند. و تماشاگر همه چیز را می فهمد.

ولی به نظر من، فیلم اگر چیز دیگری نداشت، برای کشف آن دخترک خوب بود، دختری که همیشه گرمازده است، می دانی. تهویه ندارد. ولی می گوید: ((بگذار بروم لباسم را عوض کنم. باید بدوم بروم سر یخچالم.)) مرد می پرسد: ((باید چیکار بکنی؟)) - ((آره، من لباس زیرهایم را در یخچال می گذارم، چرا که نه؟)) بیننده را شگفت زده بر جا می گذارد، خدای من. بعد می روند سینما، و پیاده به خانه بر می گردند، و در راه بازگشت، دخترک روی شبکه آهنی کف پیاده رو می ایستد، که باد خنک از آن می وزد، و دامنش باد می کند و می رود بالا. (معترضه) نمی دانی کارگرها چه دعوایی داشتند، سر این که چه کسی برود آن پایین و آن بادبزن را از زیر به کار بیندازد.

پس شما از پیش می دانستید که قرار است این صحنه معروفی بشود.

آره، می دانستم، و خیلی هم خوب از آب درآمد. ولی در عوض، چقدر احمق بودم، چون دنبال تصویری برای آگهی فیلم می گشتیم، و هرگز به عقلم نرسید این صحنه، آنجا که سعی می کند دامن را پایین نگاه دارد، خود جنس است. همه از آن تقلید کردند. از آن عروسک های کوچولو درست کردند و فروختند. آگهی ما چیز بی مزه ای بود. برای آگهی فیلم به هزار چیز فکر کردیم الا این صحنه. (مکث می کند) می دانی، یک نمایشنامه بود. مالی نبود، ولی تصور نمی کنم شکست خورد. به مردم خوش گذشت، فیلم موفقی بود.

نماهای خارجی مریلین مونرو همیشه انبوه زیادی از طرفدارانش را جلب می کرد. شبی که آن صحنه معروف ایستادن روی شبکه قطار زیرزمینی را در خارش هفت ساله برداشتید، چه تعداد جمعیت جمع شده بود.

هزاران نفر. هزار نفر بودند، و موقعیت بسیار حساسی پیش آمده بود، چون در میان جمعیت جو دی ماجیو، شوهر مریلین و والتر وینچل هم ایستاده بودند. می دانی من در چهره دی ماجیو می دیدم که وضعیت ازدواج آن دو بحرانی است. می دانستم این زناشویی عاقبتی ندارد، از همان ابتدا آشکار بود. ولی به خصوص در هنگام آن برداشت و بیرون آن سینما خیلی محسوس بود. هر بار که لباس او بالا می رفت، دی ماجیو سرش را بر می گرداند. سرانجام من آن نما را در استودیو برداشتم، با نمای نزدیک بسیار درشتی از او به تنهایی و کمی دیالوگ. نمی توانستیم آن را در خیابان لکزینگتون بگیریم. بیش از حد پر سر و صدا بود.

آیا هیچ وقت با دی ماجیو درباره این صحنه صحبت کردید؟

نه، ما درباره این چیزها حرف نمی زدیم. درباره بیسبال صحبت می کردیم.

دی ماجیو، مخالفتش را درباره آن صحنه علنا ابراز کرده، خود مریلین چطور؟

مریلین ذوق زده بود. واقعا قند در دلش آب می کردند. سکانس صامت بود، درست است؟ تا آنجا که یادم می آید آنها از سینما می آیند بیرون و بعد هم آن اتفاق می افتد، هوای خنک از زیرزمین. ولی این کاملا قلابی بود. هوایی که از این شبکه های زیرزمینی بیرون می زند در واقع داغ است. خیلی از هوای بیرون داغ تر است. دروغ محض بود، ولی مردم باور کردند. هیچ کس اهمیتی نداد. ولی بعد به چیز بزرگتری تبدیل شد، همه چیز شد... عامل فروش فیلم شد.

منبع: گفت و گو با بیلی وایلدر


مشکل من با دنیا این است که او همیشه یک گیلاس از من عقب تر است (هامفری بوگارت)
۱۳۸۹/۷/۱۱ صبح ۱۲:۲۷
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسکورپان شیردل, موسيو وردو, رائول والش, john doe, Classic, بانو, سروان رنو, Kassandra, رزا, بهروز, ترومن بروینک, الیشا, بانو الیزا
رائول والش آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 68
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱۰/۲۱
اعتبار: 13


تشکرها : 270
( 509 تشکر در 33 ارسال )
شماره ارسال: #25
RE: بیلی وایلدر

همين نسخه ناقص هم براي خودش غنيمتي است. در همان سكانس اوليه فيلم كه ريچارد در حال راهي كردن زن و بچه خود به ييلاق است. پسر كوچك ريچارد مي گويد كه بيشتر نگران هفتگي خودش است و براي پدرش دلتنگي نمي كند!! بار طنز اين ديالوگ ها به كنار، همين انتخاب كلمه هفتگي را سالهاست كه ديگر در ترجمه ها و دوبله هاي جديد نمي شنويم. كلمه اصلي Allowance بوده كه معاني مختلف آن طبق ديكشنري اينهاست:

فارسي:

اعطاء،پاداش ،تخفيف ،مزايا،سهميه ،ميزان مجاز،جيره حق معاش ،کمک هزينه ،مقررى ،فوق العاده و هزينه ء سفر،مدد معاش ،جيره دادن ،فوق العاده دادن

انگليسي:
stipend; grant; pocket money; discount, deduction; acknowledgment

همانطور كه مي بينيد هيچكدام از معاني فارسي حق مطلب را در اين كاربرد ادا نمي كند و پول تو جيبي هم در واقع سه كلمه و طولاني تر از كلمه اصلي است در اينصورت مي توان نتيجه گرفت كه هفتگي بهترين معادلي است كه مي تواند انتخاب شود.

شايد تمركز روي اين كلمه زياده روي به نظر بيايد اما همين جزئيات است كه دوبله هاي خوب آن دوره را تشكيل داده اند. اين طور نيست؟:cheshmak:

۱۳۸۹/۷/۱۱ عصر ۰۱:۴۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : john doe, اسکورپان شیردل, سم اسپید, موسيو وردو, Classic, بانو, سروان رنو, Kassandra, رزا, الیشا
هری لایم آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 473
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۵/۱۸
اعتبار: 35


تشکرها : 278
( 4292 تشکر در 113 ارسال )
شماره ارسال: #26
RE: بیلی وایلدر

خارش سال هفتم - 1955



فایل های ضمیمه بند انگشتی
                   
۱۳۸۹/۷/۱۱ عصر ۰۵:۱۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : john doe, اسکورپان شیردل, موسيو وردو, 1991, بانو, رائول والش, Kassandra, رزا, ترومن بروینک, الیشا
Classic آفلاین
صاحب کافه
*********

ارسال ها: 799
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۷
اعتبار: 47


تشکرها : 6825
( 6072 تشکر در 445 ارسال )
شماره ارسال: #27
RE: بیلی وایلدر

(۱۳۸۹/۷/۱۰ عصر ۰۷:۵۹)موسيو وردو نوشته شده:  

... همش هم تو قسمت هاي احساسي كه حساسم هست ميزنه كانال 2....

خارش هفت ساله ( خارش سال هفتم ) که قسمت های احساسی واقعی ندارد.  قسمت های رومانتیک به نوعی شوخی محسوب می شود. اوج قوت فیلم در قسمت های کمیک و شوخی های کمدی کلامی و موقعیت است. اتفاقا نقاط احساسی ( که فاقد دوبله است ) اهمیت چندانی در کل فیلم ندارند.


اینهمه کافه توی دنیا هست , اونوقت شما درست اومدین به کافه ی ما
۱۳۸۹/۷/۱۱ عصر ۱۱:۱۱
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : موسيو وردو, رائول والش, سروان رنو, Kassandra, رزا, الیشا, جو گیلیس, کاپیتان اسکای
موسيو وردو آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 70
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۱/۲۲
اعتبار: 7


تشکرها : 1102
( 336 تشکر در 31 ارسال )
شماره ارسال: #28
RE: بیلی وایلدر

سلام

اي برادر تو همه انديشه اي                                           مابقي خود استخوان و ريشه اي

خارش هفت ساله (خارش سال هفتم) محصول 1955 به كارگرداني بيلي وايلدر و با بازي تام ايول و مريلين مونرو.

دوبله و رنگي

اين چند تا فيلمي كه از بيلي وايلدر ديدم همه آغازشون با صحبت كردن يه نفر شروع ميشد كه مارو ميخواد وارد ماجرا كنه. اين سبك رو خيلي دوست دارم.

خوب وارد بحث همين فيلم ميشم.

آغاز فيلم بسيار زيبا و خلاقانه بود. و با چند تا مربع مستطيل ساده كه كنار هم جور ميشن از كمدي بودن فيلم به مخاطب خبر ميده.

ابتداي فيلم اشاره اي به قبايل سرخپوستي در منهتن ميشه كه در تابستون خانواده هاشون رو به مسافرت به جاي سردتري ميفرستادند و خودشون مثل مرد گرما رو تحمل ميكردند و سراسر تابستون رو دام ميگذاشتند و ماهيگيري ميكردند و شكار ، اونم چه شكاريtaeed

بعد از اطلاع به بي ارتباطي داستان به سرخپوست ها ، فيلم مارو ميبره به 500 سال بعد. و باز هم مردهاي منهتن در تابستان خانواده ها رو راهي سفر ميكنند و به رسم گذشته دسته جمعي به دام گذاشتن ، ماهيگيري و شكار مشغول ميشوند:haha::.

داستان درباره مرديه كه تو دنياي تفكراتش غرقه. با خودش در مورد يه موضوع فكر ميكنه و خودش رو در نقش متهم ، دادستان و قاضي جا ميده. آدم هاي اطرافش هم هميشه جزو متهمان رديف اول هستند كه آقاي قاضي با توجه به تحليل هاي هچل هفتي كه داره هميشه ديگران رو به خيانت متهم ميكنه و در مورد اون ها راي صادر ميكنه. نكته جالب عينيت دادن به اين تفكراتش در دنياي بيرونيه. شكي كه به مونرو ميكنه در مورد لو دادنش پيش همسايه ها و در تلويزيون راي صادرش بود ، ولي تماسي كه با همسرش ميگيره براي اين قضيه عينيت دادن بهش بود كه پس از اون شاد و شنگول ميشه و برميگرده خونه تا اينبار ديگه دست از پا خطا نكنه.

يا مشتي كه به فكّ اون مرد خوش تيپ در انتهاي فيلم ميزنه نيز به نوعي اجراي حكم دادگاه درونش درباره خيانت همسرش بود.

صحنه اي كه خيلي دوستش دارم اونجاييه كه منتظر مونرو هست و توي خيالش مونرو با دكولته قرمز پايين مياد و كنارش روي صندلي پيانو مينشينه. توجه داريد در چند صحنه قبل شرمان به خانم موريس درباره عكس پوستر با حركت خودكار پيشنهاد داد كه كلّ عكس هارو به دكولته تغيير بده.

اين صحنه وقتي يه بار ديگه و اينبار واقعي تكرار ميشه نتيجه عكس در مياد و روياها به حقيقت نميپيوندند. اين رو خيلي خيلي دوست دارم. اين دقيقا فاصله بين خيال و واقعيته. فاصله بين اونچه كه ما ميخوايم باشيم و اون چيزي كه هستيم.

يه صحنه جالب ديگه در دفتر اتفاق ميفته. شرمان از اتاقش بيرون مياد و يه سيگار از منشي ميگيره. ساعت روي ديوار 9:30 رو نشون ميده بر ميگرده و شروع به خوندن كتاي بروبيكر ميكنه. در نماي بعد دكتر بروبيكر وارد دفتر ميشه و اينبار ساعت 5:15 دقيقه است. دكتر وارد اتاق شرمان ميشه و شرمان همچنان مشغول خوندن همون كتابه.وايلدر به چه زيبايي گذشت زمان رو القا كرد.

چند سئوال::huh:

1) وقتي شرمان تو خيالش داره با همسرش بحث ميكنه درباره اين كه خانم موريس ميخواسته باهاش عشق بازي كنه و همين مسئله باعث پاره شدن پيراهنش از پشت شده ، من به ياد قضيه داستان يوسف و زليخا افتادم و اينكه كودك در گهواره به سخن مياد و ميگه اگه لباس يوسف از پشت پاره شده نشونه پاك بودن يوسف و گناهكار بودن زليخا است.

آيا اين پارگي لباس از پشت نميخواسته به نوعي حكم به بي گناهي شرمان و پاك بودن او بدهد؟

2) سيگار: چيزي كه تو اين فيلم زياد ديده شد ولي نكته جالب اين بود كه هم شرمان و هم مونرو ، دود رو به داخل دهان ميكشيدند ولي پايين نميدادند و باز از دهان بيرون ميدادند(گفتن اصطلاح اين عمل خارج از فضاي كافه است)

چه دليلي داشته اين كار؟

1) مونرو و ايول سيگاري نبودند و با توجه به داستان فيلم مجبور بودند ادا در بياورند.

2) اين كار هوشمندانه توسط وايلدر صورت گرفته چون وقتي دود رو پايين ندهند ، دود خروجي غليظ تر ميباشد و با اينكار ميخواسته فضاي فيلم رو يه جورايي پر دود كنه.

3) چيز ديگه اي به ذهنم نمياد ، اگه چيز ديگه اي هم هست منتظر شنيدنم.

3) صحنه بوسيده شدن توسط دوست همسرش در ساحل: من رو به ياد عكس بوسه معروف سيناترا با اشتباه نكنم دبورا كر ميندازه. ربطي هست يا خير؟

تحليل كلّي:

ايول نقشش رو خوب بازي كرد ولي بعضي جاها يه كم زيادي ورجه وورجه ميكرد.

درباره مونرو هم من زياد راضي نبودم. نقشش ميتونست يه نقش كاملا زير پوستي باشه. به ياد بياريد در فيلم شاهين مالت كه در صحنه آخر فيلم ، بوگارت ميخواد تصميم نهاييش رو بگيره درباره اين كه دختر رو لو بده يا نه. بوگارت رو كاناپه نشسته و دوربين تقريبا نمايي بسته ازش ميگيره. اين درگيري اي كه با خودش پيدا ميكنه و بازي با صورتش فوق العاده است. به نظرم اگر مونرو نصف قدرت بازيگري بوگارت رو داشت در اون صحنه اي كه داره با ايول در مورد اين كه زنا از چه مردهايي خوششون مياد و از كيا بدشون مياد ، وايلدر يه نماي بسته ازش ميگرفت ولي همونطور كه ديديد نماي بازي گرفت كه در يك سمت ايول و در طرف ديگر مونرو بود ، مونرو هم جملات رو فقط بيان كرد . شايد اگر يه بازيگر با قدرت بازي بالاتري بود ، اين صحنه يه شاهكار در مي اومد ولي متاسفانه مونرو از ايفاي نقش يه دختر ساده ، پاش رو فراتر نگذاشت.

دكتر بروبيكر در حضوري كوتاه بسيار پر رنگ و دوست داشتني بازي كرد.

فيلم بسيار زيبا و راضي كننده بود.

با تشكر



فایل های ضمیمه بند انگشتی
       

غيبت صغري
۱۳۸۹/۷/۱۲ صبح ۱۱:۱۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رائول والش, john doe, سروان رنو, دشمن مردم, Kassandra, رزا, کاپیتان اسکای, الیشا
رائول والش آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 68
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱۰/۲۱
اعتبار: 13


تشکرها : 270
( 509 تشکر در 33 ارسال )
شماره ارسال: #29
RE: بیلی وایلدر

(۱۳۸۹/۷/۱۲ صبح ۱۱:۱۵)موسيو وردو نوشته شده:  

آغاز فيلم بسيار زيبا و خلاقانه بود. و با چند تا مربع مستطيل ساده كه كنار هم جور ميشن از كمدي بودن فيلم به مخاطب خبر ميده.

عنوانبندی این فیلم کار بهترین سازنده تیتراژ در تاریخ سینما یعنی سال باس فقید است که همه کارهای معروفش را در سرگیجه و شمال از شمال غربی دیدیم.

(۱۳۸۹/۷/۱۲ صبح ۱۱:۱۵)موسيو وردو نوشته شده:  

3) صحنه بوسيده شدن توسط دوست همسرش در ساحل: من رو به ياد عكس بوسه معروف سيناترا با اشتباه نكنم دبورا كر ميندازه. ربطي هست يا خير؟

حدس شما درسته : دیالوگی هم که اونجا بیان می شه اینه:
Richard, your animal attraction will bother me from here to eternity

که نام فیلم از اینجا تا ابدیت رو می بره و یک شوخی با اون فیلم می کنه. برت لنکستر خوش تیپ کجا و تام ایول شل و ول کجا! بعدها بسیاری از کارگردانها این جور شوخی ها و ادای دین ها رو به نام پست مدرنیسم زیاد انجام دادند.

درباره بازی مونرو هم شاید بحث سلیقه مطرح باشد اما جنس بازی مونرو همین است و اون رو به بهترین وجه ارائه می کنه.  مونرو یک بازیگر غریزی بوده . اصلا تحصیلات بازیگری خاصی نداشته و تازه بعد از ستاره شدن می ره تو کالج آکتورز استودیو و یک دوره کوتاه بازیگری آموزش می بینه و بعدش فیلم ایستگاه اتوبوس رو بازی می کنه که شخصیت جدیدی تو کارنامه اش هست. او در عین اینکه نمی تونسته تو جلد نقش های متفاوت و عجیب و غریب بره نقش هایی هم که بازی کرده به شخصیت خودش چندان نزدیک نیست و خودش عمیق تر از اون کاراکترهایی بوده که نقششو بازی می کرده.

۱۳۸۹/۷/۱۲ عصر ۰۵:۲۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : موسيو وردو, 1991, سروان رنو, دشمن مردم, Kassandra, رزا, ترومن بروینک, الیشا
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11430
( 18963 تشکر در 1592 ارسال )
شماره ارسال: #30
RE: بیلی وایلدر

( خارش هفت ساله یا خارش سال هفتم  )

اين چند تا فيلمي كه از بيلي وايلدر ديدم همه آغازشون با صحبت كردن يه نفر شروع ميشد كه مارو ميخواد وارد ماجرا كنه. اين سبك رو خيلي دوست دارم.

من فکر می کنم این سبک شروع داستان باعث میشه که تماشاگر کمی احساس صمیمیت بیشتری با فیلم بکنه و همراهی و طاقت بیشتری برای تعقیب داستان داشته باشه. مخصوصا برای فیلم های شاد .

ابتداي فيلم اشاره اي به قبايل سرخپوستي در منهتن ميشه كه در تابستون خانواده هاشون رو به مسافرت به جاي سردتري ميفرستادند ..

 خیلی شروع فیلم رو دوست دارم. یکبار که فیلم رو در جمع برخی از اقوام تماشا می کردیم ، به اینجا که رسید قهقهه حضار بلند شد ! فیلم ، خیلی جالب این دو عصر رو به هم پیوند میده و بار کمدی هوشمندانه ای در همین آغاز فیلم به نمایش می ذاره.

... ولي تماسي كه با همسرش ميگيره براي اين قضيه عينيت دادن بهش بود كه پس از اون شاد و شنگول ميشه و برميگرده خونه تا اينبار ديگه دست از پا خطا نكنه.

این سکانس عالیه. اونجایی که شرمن بعد از تماس با دوست همسرش و اطمینان از اینکه اوضاع مرتبه ، شاد و شنگول میشه و با اون وضع خنده دار شلوارش رو در میاره و میره حموم :haha:: اما توی وان حموم کم کم تخیلات به سراغش می آد که نکنه فلان .. نکنه بهمان...  و در عرض 2 دقیقه از این رو به اون رو میشه و در آخر فریاد می زنه :  دیگه نجابت تمام شد :haha::

يا مشتي كه به فكّ اون مرد خوش تيپ در انتهاي فيلم ميزنه نيز به نوعي اجراي حكم دادگاه درونش درباره خيانت همسرش بود.

قبلش بهش میگه :  چی فکر کردی  با اون پیرهن راه راهت . فکر کردی خیلی جذابی ؟ حالا دیگه همراه زن من سوار گاری بدون گاریچی میشن ؟  روی چشم اسب ها چشم بند می زنین ؟ ..... آخرش هم میگه  من طلاقش نمی دم  ... بهترین وکیل ها رو می گیرم ، به همه قاضی ها رشوه می دم ... !! :haha::

 مونرو هم جملات رو فقط بيان كرد . شايد اگر يه بازيگر با قدرت بازي بالاتري بود ، اين صحنه يه شاهكار در مي اومد ولي متاسفانه مونرو از ايفاي نقش يه دختر ساده ، پاش رو فراتر نگذاشت.

خب سبک بازی مرلین مونرو دقیقا همین است. چهره عروسکی مونرو کشش بازی های آنچنانی زیر پوستی را ندارد. علاوه بر این ، شخصیت بیرونی خود مونرو هم طوری نیست که بتواند نقش های پیچیده و عمیق به آن صورت را ایفا کند. با این وجود نقشی که در این فیلم وایلدر برای او در نظر گرفته بود مناسب او بود. یک دختر کودک سرشت زیبا و مَرد از راه به در کن !


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۸۹/۷/۱۲ عصر ۱۰:۳۶
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : 1991, دشمن مردم, رائول والش, موسيو وردو, Kassandra, رزا, ترومن بروینک, الیشا
Classic آفلاین
صاحب کافه
*********

ارسال ها: 799
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۷
اعتبار: 47


تشکرها : 6825
( 6072 تشکر در 445 ارسال )
شماره ارسال: #31
RE: بیلی وایلدر

یکی از نکات  جالب فیلم خارش هفت ساله ، وجود کولر گازی در خانه آقای شرمن است. سال 1955 یعنی حدود 60 سال پیش . در آن زمان در ایران خبری از تلویزیون ، یخچال و اصلا برق ( به صورت فراگیر ) نبود ! کولر گازی آقای شرمن از نوع پنجره ای بود و خودش هم می دانست که برق زیادی مصرف می کند اما به مونرو گفت که:  به نظر من پولش اصلا مهم نیست. زندگی در تابستانِ منهتن نیویورک ، بدون کولر ، غیر ممکن است .


اینهمه کافه توی دنیا هست , اونوقت شما درست اومدین به کافه ی ما
۱۳۸۹/۷/۲۰ عصر ۱۱:۴۷
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : دشمن مردم, رزا
رائول والش آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 68
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱۰/۲۱
اعتبار: 13


تشکرها : 270
( 509 تشکر در 33 ارسال )
شماره ارسال: #32
RE: بیلی وایلدر

يكي ديگه از دلايل توقف طرح! اين بود كه هر كي بايد تو خونه خودش بنشيند و  فيلم رو ببيند. به نظر من اين جوري هم هوا شدن خيلي سخته. اگر در حالت آرماني! سينمايي براي اين برنامه ها وجود داشت خيلي بهتر بود. (هر چند اون وقت هم مشكل جغرافيايي مطرح مي شد.tajob2) يك زماني فيلمخانه ملي بود  كه علاقه مندا از نسلهاي مختلف جمع مي شدند و فيلمها رو مي ديدند. الان متاسفانه ديگر دوره هاي فيلمخانه تعطيل شده است.

به هر حال پيشنهاد من غرامت مضاعف است كه اگر تازگي ها ديده ايد درباره اش بنويسيد و يا اينكه سعي كنيم مرورش كنيم و تا آخر هفته نكاتش رو در بياريم. فقط اين فيلم دوبله نيست!asabi

۱۳۸۹/۸/۱۶ عصر ۰۴:۳۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : هری لایم, رزا
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11430
( 18963 تشکر در 1592 ارسال )
شماره ارسال: #33
RE: بیلی وایلدر

(۱۳۸۹/۸/۱۶ عصر ۰۴:۳۸)رائول والش نوشته شده:  

 اگر در حالت آرماني! سينمايي براي اين برنامه ها وجود داشت خيلي بهتر بود. (هر چند اون وقت هم مشكل جغرافيايي مطرح مي شد.tajob2) يك زماني فيلمخانه ملي بود

باور کنید من حاضرم اگر مثلا 20 تا از بچه های کلاسیک دوست قرار باشه در یکجا جمع بشن و فیلمی مهم رو ببینن ، مرخصی بگیرم و بیام تهران و بعد برگردم. [تصویر: hiker.gif]

 کسی خبر داره چرا فیلمخانه تعطیل شده ؟  مثلا میشه سالن های کوچک و ارزان رو اجاره کرد ؟


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۸۹/۸/۱۶ عصر ۱۰:۴۲
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رزا, ژان والژان, الیشا, اسکارلت اُهارا
john doe آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 279
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱۱/۲
اعتبار: 31


تشکرها : 1526
( 2169 تشکر در 189 ارسال )
شماره ارسال: #34
RE: بیلی وایلدر

(۱۳۸۹/۸/۱۶ عصر ۱۰:۴۲)سروان رنو نوشته شده:  

 کسی خبر داره چرا فیلمخانه تعطیل شده ؟  مثلا میشه سالن های کوچک و ارزان رو اجاره کرد ؟

سروان رنو جان فیلمخانه ملی تعطیل نشده . نمایش های هفتگیش فعلا" تعطیل شده.

مژده که به احتمال زیاد نمایش های هفتگی دوباره برگزار می شه. و این بار فیلم های ارزشمند زیادی رو نمایش می دهند.

دوستانی که قبلا" این نمایش ها رو می اومدند فیلم های ارزشمند زیادی رو تونستند ببینند. که بهترین ها نمایش فیلم های 70 میلی متری مثل : جنگ ستارگان/ بن هور / بر بادرفته/و.... بود که در بعد از انقلاب حرکت استثنایی بود که دیگر قابل تکرار نیست.

۱۳۸۹/۸/۱۶ عصر ۱۱:۰۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سم اسپید, رائول والش, Kassandra, Classic, رزا, الیشا, جو گیلیس
سم اسپید آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 485
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۱/۸
اعتبار: 52


تشکرها : 2700
( 5519 تشکر در 315 ارسال )
شماره ارسال: #35
RE: بیلی وایلدر

نسل بد، ساخته بیلی وایلدر و الکساندر اسوی، 1934

اولین فیلم بیلی وایلدر در مقام کارگردان که در فرانسه ساخته شد.

بیلی وایلدر در مورد این فیلم می گوید: این فیلم را در پاریس ساختم، سرمایه فیلم صد هزار دلار بود، پر از تعقیب و گریز اتومبیل هاست، چون درباره دزدان اتومبیل در پاریس بود. مجبور شدم تمام تعقیب ها را از داخل یک کامیون بگیرم، آن موقع بک پروجکشن وجود نداشت، که کشنده بود. چون برای فیلمبرداری از صحنه های تعقیب، اتومبیل باید چیزی در حدود 130 مایل (210 کیلومتر) در ساعت براند، و من مجبور بودم از داخل کامیون بگیرم و دور پاریس برانم. اصلا پول نبود. آن فیلم را در استودیو نگرفتم، بلکه تمامش در یک گاراژ فیلمبرداری شد.

بک پروجکشن: فن استفاده از صحنه های از پیش فیلمبرداری شده به عنوان پس زمینه آکسیون. برای آماده سازی فیلم هایی که باید روی پرده بک پروجکشن به نمایش در آید ممکن است به کمک تدوینگر نیز نیاز باشد. چاپ این فیلم ها باید روی فیلم خامی با سوراخ های مضاعف انجام گیرد تا ثبات تصویر کاملا تضمین شود. در شیوه الکترونیکی، پرده آبی یا ((کروماکی)) برای دستیابی به کنترل مشابه بر رابطه بین اجزا پس زمینه و پیش زمینه تصویر به کار می رود. امروزه با ابزارهای پیشرفته پساتولید، می توان به ترکیب بسیار پیچیده ای از آکسیون و پس زمینه دست یافت. در صورت استفاده از این فن، دیگر نیازی نیست بازیگران از استودیو بیرون بروند. اگر در فیلمنامه نوشته شده است که ماجرا در دریای کارائیب می گذرد، فیلمبردار می تواند به تنهایی به آنجا سفر کند و تصاویر لازم را بگیرد.

متاسفانه امروزه کارگردان ها یکی از مهمترین عناصر فیلم یعنی تیتراژ را نادیده می گیرند، اما وایلدر از همان نخستین فیلمش بهترین استفاده را از تیتراژ می کند و از طریق آن ماهیت فیلم و داستان را بازگو می کند:

همانطور که از عکس پیداست واضح است که با فیلمی پر از تعقیب و گریز و تعداد بسیار زیادی اتومبیل مواجه هستیم، که در نتیجه داستان فیلم به ساده ترین زبان ممکن به بیننده القاء می شود.

در ادامه هر یک از بازیگران اصلی به شیوه مرسوم آن زمان با تصویر و شخصیتی که در فیلم بازی می کنند به بیننده شناسانده می شوند:

وایلدر در ادامه از انواع و اقسام تکنیک های فیلمبرداری و تدوین به خوبی استفاده می کند.

سوپر ایمپوز (برهم نمایی):

سوپر ایمپوز عبارت است از تداخل یا در هم رفتن دو تصویر بدون آنکه هیچ یک از آن دو در حال محو یا ظاهر شدن باشد. از سوپر ایمپوز برای به یاد آوردن خاطرات گذشته، ماجراهایی که هم زمان در چند نقطه در حال وقوع است نمایش گذر زمان، رخدادهای ماورای طبیعی چون حضور ارواح و ایجاد شباهت یا تضاد بین دو تصویر، استفاده می شود:

دیزالو (هم گذاری):

روشی در انتقال از صحنه ای به صحنه دیگر، که در آن صحنه اول به تدریج محو می شود و صحنه دیگر جای آن را می گیرد. از این روش علاوه بر انتقال صحنه، برای نشان دادن گذشت زمان، تغییر چهره، فلاش بک و فلاش فوروارد نیز استفاده می شود. برای نشان دادن گذشت زمان. دیزالو سریع بین دو صحنه، تضادی دراماتیک خلق می کند و برای نمایش گذشت زمان مناسب است. دیزالو کندتر، تضادی ظریف تر ایجاد می کند و گذشت زمان را تدریجی تر نشان می دهد. امروزه به نسبت دهه های پیشین کمتر از دیزالو استفاده می شود و فیلم سازان از روش های ظریف تری برای تغییر و انتقال صحنه استفاده می کنند:

وایپ (روبش):

انتقال از صحنه ای به صحنه دیگر، به این ترتیب که، صحنه جدید به تدریج ظاهر می شود و با فشار یا روبش، صحنه قبلی را بیرون می راند و چنین به نظر می رسد که خطی حد فاصل دو صحنه، صحنه قدیمی را می روبد. این خط می تواند از حالت کانونی خارج باشد یعنی محو باشد یا کاملا روشن و شفاف باشد. همچنین روبش می توان افقی (از چپ به راست یا از راست به چپ)، عمودی (از بالا به پایین یا از پایین به بالا) قطری، مارپیچی و انواع مختلف دیگر باشد. روبش در دهه های 1930 و 1940 محبوبیت زیادی داشت، اما امروزه کمتر مورد استفاده قرار می گیرد، مگر آنکه فیلم ساز بخواهد حال و هوای آن دوران را زنده کند. از وایپ برای نشان داده گذشت زمان و همچنین ارتباط دو صحنه از فیلم استفاده می شود. گاهی وایپ به طور کامل انجام نمی شود و در اواسط حرکتش توقف نموده و ثابت می شود ، به طوری که ما دارای دو تصویر مختلف در کنار هم هستیم ، به این حالت وایپ ثابت گفته می شود و موارد استفاده آن، تصویرهای دوگانه برای مثال نشان دادن هم زمان دو طرف یک مکالمه تلفنی است:

استفاده از آینه به منظور جلوگیری از برداشت های اضافی و برش های غیر ضروری:

وایلدر در یکی از صحنه های منحصر بفرد فیلم به وسیله یکی از ساده ترین روش های تدوین استادی خود را در حفظ تعلیق سکانس به خوبی نشان می دهد:

لحظه های طنز بسیاری در فیلم وجود دارد که به ریتم فیلم کمک بسیاری کرده است، در یکی از این صحنه ها که در اواخر فیلم می باشد یکی از سارقین یک اتوبوس را سرقت می کند و از همه جا بی خبر وارد گاراژ می شود، و یکی از سارقین که در حال گفتگو با مامورین پلیس می باشد سعی می کند با حرکات لب و دهان به او بفهماند که اینها پلیس هستند:

در مجموع با اینکه نمی توان این فیلم را جزء شاهکارهای استاد دانست ولی برای تجربه اول یک کارگردان بسیار موفقیت آمیز بود. تعقیب و گریزهای فیلم، ارتباط های عاشقانه و کلیت این فیلم می تواند بازتابی از زندگی خود بیلی وایلدر در آن زمان باشد.


مشکل من با دنیا این است که او همیشه یک گیلاس از من عقب تر است (هامفری بوگارت)
۱۳۸۹/۸/۱۸ صبح ۰۳:۱۰
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Kassandra, اسکورپان شیردل, دشمن مردم, MunChy, john doe, هری لایم, رائول والش, Classic, Savezva, بانو, رزا, پایک بیشاپ, الیور, بهروز, کاپیتان اسکای, الیشا, ترومن بروینک, چارلز کین, خانم لمپرت
سم اسپید آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 485
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۱/۸
اعتبار: 52


تشکرها : 2700
( 5519 تشکر در 315 ارسال )
شماره ارسال: #36
RE: بیلی وایلدر

بزرگ و کوچک، ساخته بیلی وایلدر، 1942

دومین فیلم بیلی وایلدر در مقام کارگردان که در آمریکا ساخته شد.

اکنون وایلدر دیگر نه آن کارگردان بی تجربه فیلم نسل بد بود و نه از امکانات جانبی بی بهره بود. جمعی از بزرگان هالیوود در کنارش بودند تا سرآغازی بر کارنامه هنری پربار او در هالیوود باشند.

ادیت هد بزرگترین طراح صحنه و لباس در تاریخ سینما:

کافیست به چهره هیچکاک بنگرید تا پی به ابهت او ببرید:

چارلز براکت یکی از بزرگترین فیلمنامه نویسان هالیوود:

از راست به چپ: داون هریسون (تدوینگر)، بیلی وایلدر (کارگردان، فیلمنامه نویس و تهیه کننده)، چارلز براکت (فیلمنامه نویس، تهیه کننده و نویسنده)

وایلدر و براکت پیش از این فیلم 8 بار بطور مشترک در فیلم هایی از کارگردانان دیگر هالیوود با یکدیگر همکاری داشتند:

هشتمین زن ریش آبی (ارنست لوبیچآن سن خاص (ادوارد لودویگنیمه شب (میچل لایسننینوچکا (ارنست لوبیچچه زندگی (تئودور رید و جی تئودور ریدبرخیز عشق من (میچل لایسنگوله آتش (هوارد هاکسنگذار صبح شود (میچل لایسن).

وایلدر می گوید: فیلم بانمکی بود. روسای پارامونت پیش خودشان فکر کردند، ((این وایلدر نویسنده خوبی است. دلمان می خواهد به عنوان نویسنده حفظش کنیم.)) من هم شروع کرده بودم به گله و شکایت از میچل لایسن که فیلمنامه را دستکاری می کرد، خودم که قادر نبودم فیلمبرداری را تماشا کنم، چون مشغول نوشتن فیلمنامه بعدی با براکت بودم. می دانی، اشتباه نکردم. می دانم که به خودشان گفتند: ((بگذار وایلدر هم یک فیلم کوچولو بسازد، وقتی با مغز زمین خورد، آن وقت بر می گردد به طبقه چهارم، و دوباره می نویسد.)) من این را می دانستم، این بود که یک فیلم تجارتی ساختم، تجارتی ترین فیلمی که تاکنون ساخته ام. فقط یک دختر بیست و شش ساله که تظاهر می کند 12 سال دارد. یک لولیتای زود هنگام بود.

باز هم استفاده هوشمندانه از تیتراژ:

که حساسیت وایلدر را از همان نخستین لحظات فیلم بیش از پیش نمایان می سازد.

فیلم با یک نمای معرف و دیزالو به شخصیت اصلی فیلم آغاز می شود:

در اینجا نمای سوم بدون نمای اول و دوم کاملا بی معنی هست، چون از موقعیت شخص بی اطلاع خواهید بود.

نمای معرف : نمای افتتاحیه سکانس که معرف مکان و در عین حال، نماینده حال و هوای صحنه است. به بیان دیگر، یک نمای عمومی که معمولا در شروع سکانس می‌آید و اطلاعات کلی در مورد زمان و وضعیت عمومی صحنه به بیننده می‌دهد.

استاد بار دیگر بدون هیچ برداشت اضافی در نمایی بسیار حساب شده، دختر بچه ای را به همراه مادرش در حالیکه بادکنکی بدست دارد پشت سر شخصیت اصلی داستان قرار می دهد:

و در واقع با این تکنیک داستان را از پیش روایت می کند. چنانکه در لحظات بعد خواهید دید هر کدام از این موارد کارکرد خودشان را نشان می دهند. پس از آنکه سوزان اپلگیت (جینجر راجرز) به دلیل افزایش قیمت بلیط از خرید آن ناامید می شود با دیدن دختر بچه و مادرش تغییر قیافه می دهد:

سپس بادکنک دختر بچه را می دزدد:

و با پیشنهاد پول به یک غریبه از او تقاضا می کند تا برایش بلیط نیمه بها بخرد:

حتی در لحظه ای که شخصیت اصلی داستان پیش از تغییر قیافه با متصدی فروش بلیط و مادر دختر بچه جر و بحث می کند وایلدر با بردن دوربین به زاویه مخالف و از سمت متصدی فروش بلیط با نشان دادن شخصیت اصلی داستان از پشت میله های اتاق فشار و استرس او را به بهترین شکل به بیننده انتقال می دهد:

در نمایی دیگر هنگامی که سوزان اپلگیت وارد کابین سرگرد کربی می شود کت او در کنار در ورودی آویزان است، به عبارت دیگر هر چیزی که در فیلم می بینید خصوصا اشیا در نمای دیگری از فیلم کارکرد خودش را نشان می دهد و اهمیت طراحی صحنه در سینما بخوبی نمایان می شود و تصور نکنید هیچ جزئی از صحنه تصادفی چیده شده است:

در ادامه هنگامی که نامزد سرگرد کربی به کابین او می آید با سوزان اپلگیت مواجه می شود و به تصور اینکه کابین را اشتباهی گرفته است به سمت در خروجی بر می گردد و با دیدن کت سرگرد کربی حقیقت ماجرا برای او روشن می شود:

در یکی دیگر از صحنه های فیلم هنگامی که سوزان پس از مهمانی رقص وارد خانه می شود و قصد دارد حقیقت ماجرا را به سرگرد کربی بگوید شخصی از اتاق بالا و از لای در به او نگاه می کند که اصطلاحا به این تکنیک در فیلمبرداری نمای سرپایین می گویند:

نمای سرپایین: نمایی که از بالای سر سوژه و رو به پایین فیلم برداری می شود. در این حالت دوربین رو به پایین به سوژه نگاه می کند. این نما، ارتفاع و ظاهر شخصیت ها را تغییر می دهد و حرکت آنها را کند جلوه می دهد، به این دلیل چنین نمایی می تواند، شخصیت مورد نظر را آسیب پذیر نشان دهد.

این نما، خطوط شکسته و سایه ها و محصور شدن سفیدی قاب وسط در سیاهی قاب سیاه بیرونی بخوبی حس تهدید را به بیننده منتقل می کند. در ادامه فیلم هنگامی که سوزان اپلگیت به جای ملاقات با سرگرد کربی با نامزد او مواجه می شود تاثیر این نما مشخص می گردد.

در سکانس ملاقات سوزان با نامزد سرگرد کربی کارگردان برای نشان دادن حالت چهره و حس موجود در چهره بازیگر، از نور بالا استفاده می کند:

نور بالا: نوری که از جلو و از بالا به سوژه می تابد. این نور اگر بر چهره بازیگر بتابد استخوان بندی صورت او را به خوبی نشان می دهد.

در ادامه به چند مورد از صحنه های طنز فیلم اشاره می کنم.

صحنه لگد زدن سوزان به مرد غریبه در هنگام خداحافظی، به دلیل آنکه قسمت عمده ای از باقیمانده پولش را بالا کشید:

صحنه قورت دادن سیگار:

صحنه شکاندن تخم مرغ بر سر متصدی آسانسور:

فیلم به گذر از دوران بلوغ اشاره دارد و شاید بتوان نام آن را بالغ و نابالغ نامید. وایلدر از طریق شخصیت اصلی داستان با خلق لحظات کمیک علاوه بر کنایات بسیار نسبت به رویای آمریکایی که همیشه از دغدغه های او بوده و طنز تلخ او همیشه آن را مورد هدف قرار داده است ما را به سفری عاشقانه می برد که سرانجام آن برخلاف بسیاری از آثارش بسیار شیرین و دلچسب است. اگرچه باز هم این فیلم جزء شاهکارهای استاد محسوب نمی شود ولی قطعا با کارگردانی یکدست و بازی بی نظیر و خارق العاده جینجر راجرز که به نوعی در سه نقش ظاهر می شود (سوزان اپلگیت، سو سو و مادر سوزان) جزء بهترین های فیلم های استاد است. تم تغییر قیافه به عنوان یک محرک دراماتیک که وایلدر اولین بار در این فیلم بکار گرفت، بعدها در بعضی ها داغش را دوست دارند به شکل بسیار تکامل یافته تر بکار گرفته شد.

در پایان به یکی از کنایات استاد اشاره می کنم: پس از آنکه سرگرد کربی مجسمه ژنرال والاس را به سوزان نشان می دهد به او می گوید که دانشجویان دانشکده افسری پیش از امتحان برای موفقیت در آن سکه ای به داخل کلاه او می اندازند. سوزان پیش از ملاقات با سرگرد کربی برای موفقیت خودش همین کار را انجام می دهد ولی با نامزد او مواجه می شود و سرخورده از این اتفاق با نگاهی به مجسمه او، به خواهر نامزد سرگرد کربی می گوید ژنرال والاس 51 سنت به من بدهکار است!


مشکل من با دنیا این است که او همیشه یک گیلاس از من عقب تر است (هامفری بوگارت)
۱۳۸۹/۸/۲۳ عصر ۰۷:۴۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رزا, john doe, هری لایم, بانو, MunChy, سروان رنو, رائول والش, Classic, اسکورپان شیردل, ژان والژان, الیور, بهروز, ترومن بروینک, کاپیتان اسکای, الیشا, میثم, چارلز کین, جو گیلیس, خانم لمپرت
چارلز کین آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 19
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۰/۶/۲۶
اعتبار: 4


تشکرها : 416
( 242 تشکر در 7 ارسال )
شماره ارسال: #37
RE: بیلی وایلدر

دورود بر همگی.

وقتی این موضوع رو دیدم موجی از شادی و شعف منو فرا گرفت چرا؟! چون صحبت از کارگردان مورد علاقمه این شد که میخوام اطلاعاتی هر چند ناچیز در مورد این کارگردان بزرگ به شما بزرگواران عرضه کنم.

((آدم ها کپی برداری میکنند.آدم ها اثر دیگران را میدزدند.این روزها اکثر فیلم ها پر است از جلوه های ویژه اما این کار از من برنمیاید.من فقط به خاطر این سیگار را کنار گذاشتم که نمیتوانستم فندک زیپویم را پر کنم...)) بیلی وایلدر.

سامویل وایلدر در سال 1906در نقطه ی دورافتاده ای در امپراطوری اتریش به دنیا آمد مادرش تحت تاثیر نمایشنامه ای وسترن او را ((بیلی)) صدا میزد و در سال 2002 در بورلی هیلز کالیفرنیا از دنیا رفت.

بیلی وایلدر در طی 96سال عمر خود در جایگاه های:فیلمنامه نویس،کارگردان،تهیه کننده،اثار جاودانه ای را تقدیم سینمای هالیوود کرد.وی دامنه ی کاری وسیعی داشت از فیلم های نوار نظیر:غرامت مضاعف،سانست بلوار گرفته تا کمدی ، بعضی ها داغشو دوست دارند.او در این سال ها با باریگران بزرگی مانند:مرلین مونرو،گلوریا سوانسون،جیمز کاگنی،جیمز استوارت،مارلنه دیتریش،باربارا استنویک،جک لمون ، همفری بوگارت،ادری هپبرن...همکاری کرد وسینمای هالیوود را برای همیشه مدیون خود ساخت.

بیلی وایلدر دوران سختی را گذراند تا به هالیوود رسید.وی نقل میکند،در حالی که11دلار در جیب داشت از آلمان به هالیوود گریخت.حتی اولین روزهایش در هالیوود چندان مساعد نبود در مقام  فیلمنامه نویس اولین فیلمنامه اش رد شد  و بیکار شد و بدتر آنکه اعتبار ویزای توریستیش به پایان رسید و مجبور شد برای تمدید ان آمریکا را ترک کند و مدتی را به اجبار در مکزیک گذراند.بعد از خلق فیلمنامه ی نگذار صبح شود با همکاری چارلز براکت شانس به بیلی رو کرد و پارامونت بیلی وایلدر،چارلز براکت را همکار قرار داد و در ادامه این همکاری  فیلمنامه موفق نینوچکا(ارنست لوبیچ)خلق شد.بعضی ها معتقند نگاه تلخ،سیاه وایلدر به دنیا که از فیلم های نواره معروفش اشکار است حاصل سختی هایی است که در راه رسیدن به موفقیت کشیده است و نباید گول طنز و شوخی های او را خورد همانطور که  خودش میگوید:طنز و کمدی((پوشش رنگی،شیرین))برای میسر کردن فرو بردن قرص های تلخ ولی شفابخش،هشیارکننده است. 

 نینوچکا زمینه ی فراهم اورد تا وایلدر و لوبیچ،کارگردان بزرگ باهم آشنا شوند.به زودی لوبیچ تبدیل به معلم وایلدر شد.در این موقعیت وایلدر تصمیم خود را گرفته بود میخواست کارگردان شود بخشی از این تصمیم برای ان بود که وی از دست بعضی کارگردانانی که ((از فرط بی استعدادی))فیلمنامه های خودش و براکت را خراب میکردند خسته شده بود.یک بار از وایلدر پرسیدند:ایا یک کارگردان باید به فن نویسندگی هم آشنا باشد؟او جواب داد:خیر،اما به انها خواندن یاد میدهد!!!

وایلدر با فبلم نسل بد قدم در عرضه کارگردانی گذاشت و بعد از ان24 فیلم دیگر ساخت.

منبع:سینمای جهان  شماره 524

۱۳۹۰/۶/۳۰ عصر ۰۵:۴۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : کاپیتان اسکای, اسکورپان شیردل, الیشا, Classic, میثم, سروان رنو
چارلز کین آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 19
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۰/۶/۲۶
اعتبار: 4


تشکرها : 416
( 242 تشکر در 7 ارسال )
شماره ارسال: #38
RE: بیلی وایلدر

((بیلی وایلدر به روایت جک لمون))

((مهمانی های شبی که وایلدر میگرفت فوق العاده بودند.این مهمانی ها معمولا پر بود از افراد جالب توجه،نویسندگان،کارگردانان مهم و تاجرین اثار هنری.بعضی اوقات بازیگران زن،مرد هم بودند.فضای منزل او پر از هنر بود.گاهی تابلو های نقاشی روی دیوار چنان نظرت را جلب میکرد که دیگر افراد حاضر در مجلس را نمیدیدی،تابلوهایی از پیکاسو،ماتیس...خیلی جذاب بود.اودری(همسر بیلی وایلدر)یک کدبانوی تمام عیار و میزبانی عالی بود.در هر شرایطی که فکرش را بکنید حتی یک دقیقه ملال اور و ازار دهنده در کنار بیلی نداشتم چه در پلاتو و چه در جاهای دیگر بیلی فوق العاده بود.درست مثل یک باتری همیشه سرشار از انرژی بود و این انرژی را به اطرافیانش نیز منتقل میکرد.هرگز نمی نشست!اگر بتوانید عکسی از او در حالت نشسته پیدا کنید به نظر من باید ان را در موزه بگذارید...من هیچوقت ندیده بودم بنشیند.همیشه این امکان را به بازیگرانش میداد که تجربه های جدید را بیازمایند:فقط میگفت:((برام توضیح نده،بهم نشون بده تا مطمین بشم منظورتو فهمیدم!))بیلی به خوبی میدانست چطور به بازیگرش اطمینان کند.چون مؤلف بزرگی بود. دقیقا میدانست چه میخواهد دچار سو تفاهم نمیشد، درست به همین منظور گارکردان شده بود.))

((وقتی روی((بعضی ها داغشو دوست دارند))کار میکردیم،بیلی به من گفت:((بین هر دیالوگ برقص،خودت را بجنبان و عضلاتت را تکان بده سر و صدا کن چون  تو  سرمست هستی)).گفتم:((باشه))حتی اگر خودم در مورد شیوه بازی در ان صحنه ایده ی خاصی داشتم،اما وقتی تکرار میکردم  به این نتیجه میرسیدم که چقدر نگاه درستی داشته،چون بدین ترتیب به مخاطب فرصت میداد بخندد و در عین حال دیالوگ تونی را هم از دست ندهد.در غیر این صورت مخاطب هیچ چیز نمیشنید.خیلی جالب است در سینما نمیتوان طول مدت خنده ی مخاطب را محاسبه کرد،کاری که در تیاتر میسر است.یا در اپارتمان و قضیه ی جعبه ی پودر شرلی مک لین (فرن)  ، بیلی ده صفحه دیالوگ صرفه جویی میکند،بیلی فوق العاده بود،فوق العاده.

۱۳۹۰/۷/۱ عصر ۰۱:۱۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : میثم, الیشا, راتسو ریــزو, سروان رنو, کاپیتان اسکای
ارسال پاسخ