[-]
جعبه پيام
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/XI0kt
» <BATMANhttps://www.doostihaa.com/post/tag/%D8%A...kanon-2021
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/pFib3
» <BATMAN> با تشکر از مارک واتنی عزیز/ نسخه های سینمایی بامزی هم منتشر شدن/ بامزی تو سوئد خیلی محبوبه، از گذشته تا به امروز ازین شخصیت انیمیشن تولید میشه
» <مارک واتنی> ارادت شارینگهام عزیز
» <شارینگهام> درود بر همه ی دوستان ، سپاس از مارک واتنی عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 11 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سکانسهای به یاد ماندنی
نویسنده پیام
دن ویتو کورلئونه آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 1,074
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۱۰
اعتبار: 53


تشکرها : 1834
( 10943 تشکر در 271 ارسال )
شماره ارسال: #96
RE: سکانسهای به یاد ماندنی

بر دوستان و همراهان کافه درود ...

سینما مقوله عجیبیست ... تعبیر برخی اندیشمندان به جادویی بودنش دلنشین است ... و البته جامع است و دیگر هنرها را با خود همراه می کند اغلب ...

برای من وجه اصلی هنر بودن سینما تنه به تنه زندگی زدن آن است و بالشخصه مثل بسیاری از دوستان با آن زندگی می کنم که وجه بارزی از این زندگی کردن با سینما آموختن (( زندگی )) از سینماست ...

سعی می کنم هر سال برخی از فیلم ها را حتی اگر شده یکبار به تماشای دوباره بنشینم و با تماشای آنها برخی دیدگاه ها و نظراتم را که به کل زندگی عمومیت می یابند دوباره موکد کنم با خود ...

با تماشای حدیث عزت نفس (( ریک )) در کازابلانکا و رنگ نگاهش از پی هواپیمایی که آسمان کازابلانکا را ترک می کند در گوشم می پیچد فرموده آن اندیشمند بزرگ که (( خدایا به هر که دوست داری بیاموز که عشق از هر چیز بالاتر و به هر که بیشتر دوستترش میداری بچشان که دوستی از عشق والاتر است ... ))

و چه غم انگیز خودش را دوست دارد (( ریک ))  ...

فیلمهای دیگر نیز با خود تاثیرهایی اینچنینی دارند ... به تماشای فیلم (( پدرخوانده )) مینشینی و هر بار با این دیالوگ استفهامی دون ویتو کورلئونه درگیر میشوی که با لحنی منظور دار که گویی بیشتر طرف خطابش پسرش سام است از جانی فانتین می پرسد :

((وقت صرف خانوادت میکنی؟ )) و با شنیدن جواب او ادامه می دهد : (( خوبه ... چون مردی که وقت کافی صرف زن و بچه و خانوادش نکنه یه مرد واقعی نیست ...))

در پایان فیلم جاده با دیدن گریه زامپانوی به آگاهی رسیده بر کنار ساحل تمام وجودمان برانگیخته میشود که (( بیا تا قدر یکدیگر بدانیم ... ))

خوشبختانه فیلم های ارزشمند اینچنینی بسیارند ( هر چند این حقیر برای فیلمهای فرم گرا و تجربی نگر هم احترام و ارزش بسیار قائل است که با بودنشان نوید می دهند به شاهد بودن پیشرفت این مدیوم و ادامه جریان هنر هفتم و حیات آن ...) البته باید قبول کرد که تعداد ساخته های اینچنینی هر چه جلوتر می رویم کم تعداد تر به نظر می رسد ...

..................................................................................................

اگر گرفتاری ها مجالی بدهند یکی از فیلم هایی که سعی می کنم هر از چندگاهی یکبار ببینمش عبارت است از : فیلم زیبای (( ال سید )) ساخته ارزشمند جناب آقای (( آنتونی مان )) ...

فیلم ارزشمندیست این فیلم ... من بالشخصه مثل خیلی از دیگر عزیزان از طرفداران فیلم های حماسی و تاریخی نیز هستم ... خیلی از فیلم های این ژانر با وجود اهمیتشون متاسفانه در حد فیلمی اکشن میتونن طبقه بندی بشن اما من بر این باورم که (( ال سید )) از این دسته نیست و ورای این مقوله قرار می گیره ... به نظرم این فیلم حتی میتونه از عاشقانه ترین فیلم ها شمرده بشه و نیز حتی در زمره فیلم های مذهبی هم قرار بگیره البته با زاویه ای خاص ... نگاه (( رودریگو دیاز )) ملقب به (( ال سید )) در این فیلم نسبت به موارد فوق خیلی تامل انگیز و زیباست ...

مروری بر فصل اولیه فیلم و چگونگی (( بزرگ و سید )) خوانده شدن رودریگو توسط مسلمانانی که دشمن محسوب میشن و بعد متهم به خیانت شدن (( ال سید )) از سوی عوامل حکومتی به جرم نافرمانی در اعدام آن مسلمانان در دل دیالوگ عاشقانه و زیبای (( شیمن )) و (( ال سید )) مشخصه که  شیمن از رودریگو در رابطه با اتهام خیانتش به پادشاه و آزاد کردن دشمنان می پرسد و (( ال سید )) می گوبد آنچنان عاشقانه و سرمست عازم به سوی محبوبش بوده که با وجود درگیر شدن در جنگ با دشمنان نتوانسته با این حس سرشار از عشق به یارش و نیز زیبایی هایی که می تواند در زندگی بیشتر شود راضی به کشتار بیشتر و دریغ کردن زندگیی به این زیبایی حتی از دشمنانش شود و عشق به او الهامبخش بخشش بوده تا شاید این خود معجزه یی کند و به بار آورد نتیجه ای را که سالیان سال کشت و کشتار دوطرف نتوانسته ... رودریگو در اینجا به زیبایی می گوید که وقتی به راستی عاشق باشی این عشق همه جانبه  تطهیرت می کند و دلت را آنچنان جلا می بخشد که در پرتو انوار آن نمی توانی به دریغ کردن نعمت بهره مندی از آن انوار هستی بخش حتی به دشمنانت رضایت بدهی ...

در فصلی که (( ال سید )) با پدر همسر آینده خود که قهرمان امپراتوریست (( برای بر لب آوردن فقط یک کلمه )) و اعاده حیثیت از پدر رودریگو که از سوی او دروغگو مورد خطاب قرار گرفته بود برای نبردی تا حد مرگ رودر رو میشود چه زیباست که در دل جدالی مرگبار پدر (( شیمن )) شهادت می دهد که با وجود شمشیر کشیدن بر روی هم در انتخاب رودریگو برای همسری آینده دخترش اشتباه نکرده بوده و خوشحال بوده از اینکه میدیده شرافت هنوز از بین نرفته ...

در سکانسی که قرار است (( ال سید )) به نیابت از قلمرو فردیناند در نبرد بر سر شهر (( کالاهارا)) با دون مارتینی نبرد کند که قبل از آن بر بیش از 35 قهرمان پیروز شده بوده و هرگز شکست نداشته ، پیچیدگی روانشناسانه زیبایی حکمفرماست ...

خانواده سلطنتی که در غم از دست دادن پهلوان امپراتوریشان داغدارند و  در عین حال کاملا درک می کنند که چرا درست در همین زمان که آنها جانشینی مطمئن برای او ندارند دشمن پیشنهاد دوئل برای مشخص کردن سرنوشت حاکمیت یک شهر را مطرح کرده

مرددند که آیا ((رودریگو)) که داوطلب این پیکار شده از پس حریفی چنان قدر برخواهد آمد یانه و این پسر بزرگ پادشاهست که با گفتن جمله ای بر شایسته بودن رودریگو تاکید می کند : (( برای این جنگ به او اجازه بدید ... شرافتش به این نبرد بستگی داره ...))

و توجیه می کند که رودریگو  در نبرد با پهلوان خودشون هم پیروز شده بوده و در جواب  نظر یکی از اطرافیان که معتقده شاید ((ال سید))  در تاریکی و از شب به حریفش حمله کرده بوده فقط یک جمله کوتاه کفایت می کنه : (( رودریگو ناجوانمرد نیست ....))

سکانس نبرد (( ال سید )) و (( دون مارتین )) بسیار زیباست و قابل بحث ...

من بر این باورم که طبق شواهد دلیلی برای پیروزی نهایی (( ال سید )) جوان و کم تجربه با حریفی در اوج تجربه و پختگی وجود نداره اما (( ال سید )) در نهایت پیروز میشه ...

به نظر من اگر رودریگو در این نبرد پیروز میشه مدیون کمک کسی نیست به جز محبوبش (( شیمن )) که به ظاهر به خاطر وصیت پدرش و خونخواهی اون مرگ قاتل پدرش یعنی (( ال سید )) رو آرزو میکنه ...

ال سید با بازی زیبا و به یاد ماندنی (( چارلتون هستن)) آماده نبرد و به استقبال مرگ رفتنه ولی در همین دم شیمن با فراخوندن حریف او که شاید تا دقایقی دیگه قاتل محبوب سابقش به شمار بیاد از او خواهش میکنه که به نیابت از او برای گرفتن انتقام خون پدر او تمام سعیش رو برای کشتن (( ال سید )) داشته باشه و با پیچیدن دستمال سیاهش بر سر نیزه (( دون مارتین )) آرزو میکنه که در پایان نبرد اون پارچه سیاه که نشون ((شیمن )) بوده با آغشته شدن به خون ((ال سید )) به رنگ سرخ دربیاد ...

حال (( رودریگو )) با شنیدن این عبارات و مشاهده این کار از سوی دلدار تامل کردنیه ! وبه نظرم اگر میتونه در این نبرد طاقتفرسا پیروز بشه به نیروی مضاعفی بر می گرده که این درد عاشقانه در وجودش به گردش درمیاره ...

فصل پایان نبرد و سپرده شدن سرپرستی ((شیمن )) به خواهش رودریگو از پادشاه و درخواست ازدواج با او و مشاهده حسادت دختر پادشاه که آرزوی عشقی اینچنینی رو از سوی رودریگو به خودش محال می بینه دیدنیه ...

در شب ازدواج ((ال سید )) و (( شیمن )) که آن دو در دو سوی میز عمیقا به هم خیره شدن و حاضرین در کنارشون سعی دارن با پر حرفی فضای اونجا رو کمی به حالت عادی برگردونن هم از یاد رفتنی نیست و حال (( ال سید )) که شیمن رو ترک میکنه  با وجود عشق زیادش وقتیکه از او میشنوه اگر برای ازدواج با قاتل پدرش رضایت داده به خاطر انتقام خون او بوده با هرگز بهره نبردن (( ال سید )) از عشق و قلب شیمن ولو با درکنار داشتن جسم و تن اون ...

به راستی فصلی که اینبار شیمن با بازی فوق العاده به جای خانم (( سوفیا لورن)) با عشق کامل و بخشش از پی (( ال سید )) تبعید شده و بی یاور و تنها می گرده و از پی چه صحنه زیبایی این دو با هم دیدار می کنن : سکانسی که رودریگو به مردی جذامی آب میده و مرد جذامی با تشکر او رو که در کسوتی ناشناس سفر می کنه (( ال سید )) خطاب می کنه و معتقده که هیچکس دیگه به جز (( سید )) در اون سرزمین حاضر نمیشه به یک جذامی آب بده ... و شیمن از دور این صحنه رو نظاره گره ...

دیدار شیمن و رودریگو از پس این صحنه به راستی زیباست و خیال انگیز ... این صحنه به عقب بردن شالی که موهای شیمن رو پوشونده توسط انگشتان مشتاق رودریگو و نگاه عمیقش به چشمای شیمن و بوسه پس از اون بیش از چند ثانیه به درازا نمیکشه اما به نظر من از زیباترین و عاشقانه ترین فصل هاییه که در تاریخ سینما به هم پیوستن دو عاشق رو نمایش میده ... و راستش هنوز توضیح دقیقی براش ندارم که چرا اینقدر این سکانس به نظرم باشکوه و رویاییه ...

باور می کنیم بزرگواری (( ال سید )) رو آنگاه که همه در پیشگاه شاه جدید به حاک افتادن ، برای اثبات وفاداریش زانو نمیزنه تا زمانیکه شاه جدید  رو وادار کنه در برابر همه سوگند یادکنه که در قتل برادرش دست نداشته ...

باور می کنیم تسخیر قلب همه  توسط (( ال سید )) رو که وقتی از محاصره شهری در جریان جنگ دست برمیداره و عازم میشه برای آزاد کردن همسر و دخترانش که به زندان افکنده شدن  تا او رو از اون طریق وادار به اطاعت کنند ...

ال سید در این فصل از شیمن در مورد نحوه آزاد شدن و فرارش از زندان میپرسه که چگون زندانبان راضی به فراری دادن خانواده رودریگو شده و پاسخ شیمن از یاد رفتنی نیست : (( فقط با گفتن دو کلمه : بخاطر  سید ...))

پایان فیلم که پیکر بدون جان (( ال سید )) بر پشت اسبش به سوی دشمنان می تازد و  سربازان که از پی او که هم هست و هم دیگر نیست با شور و هیجانی زیاد به دشمنان یورش می برند از سکانس های ماندگار عالم سینماست ... و نگاه های وحشتزده دشمنان و گریز پیروان ((بن یوسف)) که با مشاهده (( ال سید )) بر پشت اسب در حالیکه قبلا از مرگش خبر شنیده بودند ...

فرمان شروع حمله از سوی الفونسو فرمانروای کاستیل که حالا دیگه ال سید رو همه جانبه ستایش می کنه به یاد ماندنیه : (( به نام خدا ، ال سید و اسپانیا !))

برای زود به زود دیدن این فیلم دلم تنگ میشه ... فیلم زیباییه ...

راستی از دوستان کسی به آلبوم موسیقی متن این فیلم  ساخته آقای میکلوش روژای مرحوم دسترسی داره ؟ البته من خودم چند ترک از این البوم رو دارم ... اما اگر به کل آلبوم دسترسی داشتین لطف بفرمایین و در بخش موسیقی های فیلم پیانوی سام ما رو هم بهره مند بفرمایین در لذت شنیدنش ...

ممنونم ...

شاد باشین و سلامت در پناه حق ...


من با این حرفی که می زنید کاملا مخالفم . ولی حاضرم جانم را بدهم تا شما حق داشته باشید این حرف را بزنید ... ولتر
۱۳۸۹/۱۱/۱۴ صبح ۰۱:۴۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : هری لایم, بانو, سروان رنو, اسکورپان شیردل, اهو, الیشا, رزا, بهمن مفید, جو گیلیس, سوفیا, باربوسا
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
سکانسهای به یاد ماندنی - بانو - ۱۳۸۸/۸/۲, عصر ۰۷:۳۲
سکانسهای به یاد ماندنی - بانو - ۱۳۸۸/۸/۳, عصر ۰۷:۵۹
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Classic - ۱۳۸۸/۸/۴, صبح ۱۲:۳۸
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - واترلو - ۱۳۸۸/۸/۴, صبح ۰۶:۱۸
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Classic - ۱۳۸۸/۸/۱۰, عصر ۰۱:۱۴
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - بانو - ۱۳۸۸/۸/۱۰, عصر ۰۹:۵۱
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Classic - ۱۳۸۸/۸/۱۰, عصر ۱۱:۱۰
سکانسهای به یاد ماندنی - بانو - ۱۳۸۸/۸/۱۴, عصر ۰۸:۵۲
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Classic - ۱۳۸۸/۸/۱۴, عصر ۱۱:۴۴
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Classic - ۱۳۸۸/۹/۳, عصر ۰۱:۳۶
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Classic - ۱۳۸۸/۹/۱۴, عصر ۱۱:۰۷
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - MunChy - ۱۳۸۸/۹/۱۷, عصر ۰۱:۱۳
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - MunChy - ۱۳۸۸/۹/۱۸, صبح ۱۲:۱۵
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Classic - ۱۳۸۸/۹/۱۸, صبح ۱۲:۴۱
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Classic - ۱۳۸۸/۹/۱۹, عصر ۱۱:۵۹
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - seyed - ۱۳۸۸/۹/۲۰, صبح ۱۲:۴۴
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - MunChy - ۱۳۸۸/۹/۲۳, صبح ۰۸:۱۴
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - MunChy - ۱۳۸۸/۹/۲۶, عصر ۰۳:۰۸
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Classic - ۱۳۸۸/۹/۲۸, عصر ۱۱:۰۱
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - seyed - ۱۳۸۸/۹/۲۹, صبح ۱۲:۲۳
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - MunChy - ۱۳۸۸/۱۰/۲, صبح ۰۸:۱۶
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Classic - ۱۳۸۸/۱۰/۴, صبح ۱۲:۴۱
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - MunChy - ۱۳۸۸/۱۰/۱۱, صبح ۰۶:۲۴
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Savezva - ۱۳۸۸/۱۰/۱۱, عصر ۱۰:۴۱
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - MunChy - ۱۳۸۸/۱۰/۱۴, عصر ۰۲:۴۶
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Classic - ۱۳۸۸/۱۱/۳, عصر ۱۱:۲۶
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - MunChy - ۱۳۸۸/۱۲/۵, صبح ۰۹:۱۸
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - jack regan - ۱۳۸۹/۲/۶, صبح ۰۷:۱۹
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - jack regan - ۱۳۸۹/۲/۱۳, صبح ۰۶:۴۸
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - jack regan - ۱۳۸۹/۲/۱۸, صبح ۰۷:۴۱
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Rick - ۱۳۸۹/۳/۲۲, عصر ۰۶:۱۱
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Rick - ۱۳۸۹/۳/۳۰, صبح ۰۵:۴۱
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - MunChy - ۱۳۸۹/۳/۲۷, عصر ۰۲:۵۴
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Scarlett - ۱۳۸۹/۴/۸, صبح ۱۱:۰۸
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Classic - ۱۳۸۹/۴/۱۲, صبح ۱۲:۱۸
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - jack regan - ۱۳۸۹/۴/۱۲, عصر ۱۲:۵۵
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - jack regan - ۱۳۸۹/۴/۱۳, صبح ۰۶:۱۴
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - jack regan - ۱۳۸۹/۴/۱۴, عصر ۱۲:۳۸
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - jack regan - ۱۳۸۹/۴/۱۶, صبح ۰۶:۲۹
Roman Holiday - Peter Pan - ۱۳۸۹/۵/۱۳, عصر ۰۹:۴۵
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - norman.bates - ۱۳۸۹/۵/۱۴, صبح ۰۲:۰۲
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - MunChy - ۱۳۸۹/۷/۴, عصر ۱۰:۴۲
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Green - ۱۳۸۹/۷/۵, عصر ۱۰:۵۷
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - زبل خان - ۱۳۸۹/۹/۱۱, صبح ۱۱:۴۲
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - FONDA - ۱۳۸۹/۹/۱۲, صبح ۰۱:۴۲
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - سناتور - ۱۳۸۹/۱۰/۵, عصر ۱۰:۰۳
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Classic - ۱۳۸۹/۱۰/۷, صبح ۱۲:۲۳
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Mallory - ۱۳۸۹/۱۰/۶, عصر ۱۱:۳۴
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - سناتور - ۱۳۸۹/۱۰/۷, عصر ۰۷:۳۲
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - دزیره - ۱۳۸۹/۱۰/۸, صبح ۰۸:۲۰
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - جورج بیلی - ۱۳۸۹/۱۰/۱۴, صبح ۰۱:۱۷
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - jack regan - ۱۳۸۹/۱۰/۱۴, صبح ۰۸:۰۸
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - هری لایم - ۱۳۸۹/۱۱/۷, عصر ۰۴:۰۳
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - بانو - ۱۳۸۹/۱۱/۸, عصر ۰۴:۱۶
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Classic - ۱۳۸۹/۱۱/۱۰, صبح ۱۲:۰۱
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۸۹/۱۱/۱۴ صبح ۰۱:۴۴
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - هری لایم - ۱۳۸۹/۱۱/۱۴, صبح ۰۲:۴۵
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - هری لایم - ۱۳۸۹/۱۲/۳, عصر ۰۴:۵۶
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - دزیره - ۱۳۹۰/۲/۱۹, صبح ۰۷:۳۹
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - california - ۱۳۹۰/۲/۲۰, صبح ۰۲:۰۰
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - زبل خان - ۱۳۹۰/۲/۲۰, عصر ۱۲:۴۱
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - ماری - ۱۳۹۰/۴/۱۵, عصر ۱۲:۱۰
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - jack regan - ۱۳۹۰/۵/۱۸, صبح ۰۸:۲۱
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - منصور - ۱۳۹۰/۸/۳۰, صبح ۰۸:۴۵
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - چاپلین - ۱۳۹۰/۹/۱۴, صبح ۱۲:۴۷
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - چاپلین - ۱۳۹۰/۹/۲۲, صبح ۰۱:۲۶
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - سناتور - ۱۳۹۰/۱۲/۱۳, عصر ۰۹:۱۲
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - بتی - ۱۳۹۰/۱۲/۱۵, عصر ۰۴:۵۰
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - dered - ۱۳۹۱/۴/۲۰, عصر ۱۱:۲۱
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - آماندا - ۱۳۹۱/۶/۱۴, عصر ۰۸:۱۴
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - شرلوك - ۱۳۹۱/۶/۲۰, عصر ۰۵:۱۴
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - آماندا - ۱۳۹۱/۶/۲۰, عصر ۰۷:۲۴
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - آماندا - ۱۳۹۱/۶/۲۰, صبح ۱۱:۱۹
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - رزا - ۱۳۹۱/۹/۲۴, صبح ۱۲:۵۲
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - آماندا - ۱۳۹۲/۲/۵, صبح ۱۲:۱۰
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - BATMAN - ۱۳۹۲/۳/۴, عصر ۰۴:۴۳
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - BATMAN - ۱۳۹۲/۴/۸, صبح ۰۹:۴۹
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Schindler - ۱۳۹۲/۴/۱۱, صبح ۰۳:۰۱
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Schindler - ۱۳۹۲/۴/۱۱, صبح ۰۳:۳۱
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Schindler - ۱۳۹۲/۴/۱۱, صبح ۰۴:۵۴
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - BATMAN - ۱۳۹۲/۴/۱۲, عصر ۰۱:۱۳
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Schindler - ۱۳۹۲/۴/۲۵, صبح ۰۳:۲۹
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Schindler - ۱۳۹۲/۵/۶, صبح ۰۶:۰۵
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - BATMAN - ۱۳۹۲/۵/۲۹, عصر ۰۶:۰۰
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - BATMAN - ۱۳۹۲/۷/۹, صبح ۰۲:۱۳
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - اکتورز - ۱۳۹۲/۷/۱۰, صبح ۰۲:۰۷
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - BATMAN - ۱۳۹۲/۸/۱۰, عصر ۱۰:۵۲
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - BATMAN - ۱۳۹۲/۸/۲۴, عصر ۰۸:۰۳
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - برو بیکر - ۱۳۹۲/۸/۲۷, عصر ۰۹:۳۴
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - برو بیکر - ۱۳۹۲/۸/۲۸, عصر ۰۴:۵۵
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - BATMAN - ۱۳۹۲/۱۰/۹, صبح ۰۴:۱۸
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - BATMAN - ۱۳۹۲/۱۰/۲۷, صبح ۰۱:۲۵
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - BATMAN - ۱۳۹۲/۱۱/۱۴, عصر ۰۶:۵۶
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - برو بیکر - ۱۳۹۳/۱/۱۶, عصر ۱۱:۴۰
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - BATMAN - ۱۳۹۳/۱/۲۰, صبح ۰۲:۳۹
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - BATMAN - ۱۳۹۳/۱/۳۱, صبح ۰۱:۴۸
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - BATMAN - ۱۳۹۳/۲/۳, عصر ۰۸:۳۵
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - BATMAN - ۱۳۹۳/۲/۱۸, صبح ۰۳:۲۲
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - برو بیکر - ۱۳۹۳/۵/۳۰, عصر ۱۲:۱۵
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - زرد ابری - ۱۳۹۳/۱۱/۷, صبح ۰۷:۲۶
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - زرد ابری - ۱۳۹۴/۱/۲۸, عصر ۰۹:۳۹
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Kurt Steiner - ۱۳۹۴/۲/۲۵, صبح ۰۱:۳۸
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - Kurt Steiner - ۱۳۹۴/۴/۱۰, عصر ۰۵:۳۶
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - سارا - ۱۳۹۴/۵/۲۴, عصر ۰۱:۴۱
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - لو هارپر - ۱۳۹۴/۸/۱۳, صبح ۰۲:۱۸
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - لو هارپر - ۱۳۹۴/۸/۱۴, صبح ۰۳:۳۴
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - زبل خان - ۱۳۹۴/۱۰/۶, عصر ۰۲:۳۲
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - هستی گرا - ۱۳۹۴/۱۰/۱۱, صبح ۱۰:۱۸
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - هستی گرا - ۱۳۹۴/۱۰/۱۱, عصر ۱۲:۰۴
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - پروفسور - ۱۳۹۹/۳/۳۱, صبح ۱۱:۲۵
RE: سکانسهای به یاد ماندنی - فارست - ۱۴۰۱/۶/۱۹, عصر ۱۰:۱۳
[split] اینترنت گردی ... - FONDA - ۱۳۸۹/۱۰/۴, عصر ۰۸:۱۰
RE: [split] اینترنت گردی ... - سروان رنو - ۱۳۸۹/۱۰/۵, صبح ۱۲:۴۰
RE: [split] اینترنت گردی ... - Classic - ۱۳۸۹/۱۰/۱۳, عصر ۱۱:۴۳