[-]
جعبه پيام
» <Dude> سلامت باشید. شده که ازعزیزانی با هم، کمی قدیمی تر از اینها را دیده بودیم، جز خودم همه دردیار باقی اند. خوشحالم هنوز هستند که از آن فیلمها خاطره دارند، با آرزوی سلامتی
» <دون دیه‌گو دلاوگا> سلام و سپاس فراوان "Dude" گرامی. آقا ممنون برای "Orions belte". با معرفی شما، خودم هم خاطره محوی از آن سراغ گرفتم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> پاینده باشید "رابرت" گرامی. سپاس از لطف و پُست‌های ارزشمندتان
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 3 رای - 3.67 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خاطرات غربت
نویسنده پیام
بـاب آفلاین
گمشده در ترجمه
*

ارسال ها: 22
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۹/۳/۳
اعتبار: 8


تشکرها : 0
( 235 تشکر در 21 ارسال )
شماره ارسال: #15
خاطرات مشترک

درسته که خیلی از موضوعاتی که دوستان اینجا راجع بهش بحث می کنند فی ذاته کسل کننده است. ولی بعضی از مباحث به دلیل دیگه ای دور از ذهن هست. اون هم حجم زیاد خاطرات مشترکی هست که این ها با هم دارند و از صحبت کردن راجع بهش لذت زیادی می برند. در صورتی که اگه اون فرهنگ و پیش زمینه پشت این صحبت ها رو ندونی چیزی ازش سر در نمیاری و در نتیجه ارتباطی هم باهاش برقرار نمی کنی.

فکر می کنم زدن چند تا مثال به بهترین شکل منظورم رو برسونه. چند تا سناریوی مختلف میگم از جمع های خودمونی و صحبت هایی که فرهنگ ایرانی پیش نیازش هست. برای درک این پیش نیاز یک آدمی از یک کشور کاملا بیگانه رو توی این جمع ها تصور کنید و ببینید آیا چیزی از بحث سر در میاره یا نه. آیا بحث براش جذابه یا احمقانه به نظر میرسه.

1) نشستیم توی جمعی یکی شروع می کنه راجع به این که اگه خونه شنگول و منگول آیفون تصویری داشت خیال پردازی می کنه و بقیه هم ادامه خیال پردازی اش رو می گیرند و داستان رو به شکل های خنده داری جلو می برند. هر کسی سعی می کنه به جنبه های جدیدی از داستان بپردازه و تصورات قبلی رو به هم بریزه. برای یک خارجی که حتی نمی فهمه شنگول و منگول اسم های خنده داری هستند و براش با شهرام و منصور فرق خاصی نداره چه حسی بهش دست میده؟ وقتی هیچی از داستان ندونی این که آیفون تصویری به ماجرا اضافه بشه چه اهمیتی داره؟

2) نشستیم توی جمعی. این دفعه یک ایرانی با گویش دیگه ای هم توی جمع هست و داریم به تفاوت های ریز زبانی بین گویش رایج و اون گویش خاص صحبت می کنیم. این که مثلا توی گویش معیار وقتی یک جایی هیچ خبری نباشه میگیم «قو پر نمیزنه» ولی توی اون گویش خاص میگن «غاز پر نمیزنه» یا مثلا در فلان قسمت از کشور به «گوجه» میگن «بادمجان». یا فلان جای کشور به جای کلمه «سر درد» از کلمه «کله درد» استفاده می کنند! این ها چیزهایی هست که چون سال ها بهش عادت کردیم با شنیدن اون تفاوت های جزیی ممکنه حسابی به خنده بیفتیم. ولی تصور کنید چه اتفاقی می افته وقتی این ها رو ترجمه کنیم برای کسی که هیچ خاطره مشترکی با این ها نداره. مثلا باید بعد از این که خنده مون بند اومد برای اون دوست خارجی مون ترجمه کنیم که ما توی فارسی برای کلمه «Head» دو تا معادل داریم که Sar و Kalle هست و برای همین کلمه «Headache» رو به دو شکل میشه گفت. و خب برای اون هیچ جذابیت خاصی نداره چون که کجاش عجیب یا خنده داره؟؟

3) توی جمع هستیم و این دفعه دوستی شمالی هم هست و علاقمند به آشپزی. شروع می کنه از تفاوت های «قورمه سبزی» در شمال با مرکز کشور صحبت کردن. که مثلا توی شمال قبل از اینکه سبزی خورشتی رو به غذا اضافه کنند «شنبلیله» رو تفت میدن و مثلا با فلان چیز قاطی می کنند و این طعم غذا رو خیلی بهتر می کنه. و توی همون جمع چند نفری شروع می کنند به مخالفت که با این کار طعم قورمه سبزی بیشتر شبیه به یک غذای دیگه ای میشه. وقتی دوست خارجی مون نه قورمه سبزی می دونه چیه و نه حتی توی سبزی های محلی شون شنبلیله داشتن (اگر هم داشته باشند احتمالا کسی اسمش رو نمی دونه) چه لذتی می تونه ببره از این صحبت؟

4) دوستان دور هم نشستند و از خاطرات مشترک دهه 60 صحبت می کنند. از کارتون هایی که همه دیدیم و اینکه چقدر از فلان شخصیت در فلان کارتون بدمون می اومد تا قند و شکر کوپنی و چراغ علاالدین و این حرف ها. چیزهایی که میشه تا صبح راجع بهش صحبت کرد و لذت برد. شاید حتی بچه های دهه 80 - 90 هم علاقه ای به این حرف ها نداشته باشند با این که فاصله زیادی باهاش ندارند. حالا تصور کنید کسی که هیچ اشتراکی با این فضا نداره چه حسی داره به این بحث

5) این مورد آخر مورد جالبی هست. فرض کنید یک گروه از دوستان قدیمی (مثلا دوستان دبیرستان) دور هم جمع شدند و شما و اون دوست خارجی تون مهمون این جمع هستید. این گروه شروع می کنه به یادآوری خاطرات گذشته که فلان معلم چه جوری بود و چقدر اذیتش کردیم. مدیر مدرسه فلان تیک عصبی رو داشت. شاید هم یکی ادای معلم ها رو دربیاره بقیه بخندند. شاید هم از شوخی های اون دوران استفاده کنه که اگه ماجراش رو ندونی نفهمی. درسته که نه خودتون و نه دوست خارجی تون چیز زیادی سر در نمیارید از بحث ولی یک تفاوت بزرگی اینجا هست. این که شما با این که خاطرات مشترک ندارید ولی خاطرات مشابه زیادی دارید. اگه اونا راجع به خلاقیت شون توی تقلب سر امتحان صحبت می کنند شما هم می تونید از خلاقیت های خودتون بگید. اگه راجع به اینکه با التماس و خواهش الکی تونستند معلم رو راضی کنند که به جای 7 بهشون 10 بده شما هم می تونید راجع به اینکه فلان معلم برگه ها رو به روش پله ای تصحیح می کرد صحبت کنید. ولی اون دوست خارجی مون که نه می فهمه روش پله ای چی هست نه به نظرش تقلب کار جالبی هست نه می دونه سیستم نمره دهی ایران از 20 نمره هست چه چیز جالبی توی این صحبت پیدا می کنه بجز این که حسی منفی نسبت به جامعه پیدا می کنه؟

این خاطرات مشابه چیزی هست که باعث میشه آدم های کشورهای غربی با هم دیگه راحت تر ارتباط برقرار کنند. چون ممکنه مال دو کشور مختلف باشند ولی احتمالا هر دو تا خاطره رفتن به لاس وگاس و شام خوردن توی یک رستوران معروف اونجا رو داشته باشند. یا تجربه رفتن به یک جزیره برای موج سواری. یا اسکی روی یخ توی زمستون وقتی کانال های شهر یخ میزنند. نزدیک ترین تجربه ما به این چیزها شاید رفتن به فرحزاد و خوردن کباب توی رستوران آبشار باشه! معادلا وقتی آدم هایی از کشورهای مختلف خاورمیانه دور هم جمع بشن خاطرات مشابه زیادی دارند. ما می تونیم از اختلاس بگیم و اونا از فسادهای کشور خودشون. ما از خطرات جاده ها و تصادفات مرگبار بگیم اونا از شلیک مستقیم نیروهای نظامی به ماشین ها. ما از افزایش نرخ دلار بگیم اونا از وضعیت اسف بار مردم بعد از آخرین جنگ داخلی. نزدیک ترین تجربه یک غربی به این همچین چیزهایی چیه؟ گرون شدن یک درصدی بعضی خدمات بعد از کرونا؟؟

۱۳۹۹/۴/۲۸ عصر ۱۱:۳۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : rahgozar_bineshan, سروان رنو, پروفسور, پرنسس آنا, زرد ابری, مارک واتنی, آلبرت کمپیون, EDWIN
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
خاطرات غربت - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۴, صبح ۱۱:۳۵
کسل کنندگی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۵, عصر ۰۱:۰۶
سرد و اجتماعی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۶, صبح ۱۰:۳۷
بازی همیشگی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۷, عصر ۰۱:۲۴
احتیاط - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۸, عصر ۰۳:۳۵
کار تیمی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۹, صبح ۱۰:۱۱
ما خیلی باحالیم! - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۱۱, عصر ۱۲:۲۱
شست و شوی مغزی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۱۲, عصر ۰۹:۱۲
جیمزباند - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۱۴, صبح ۱۲:۲۶
ارزش ها - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۲۶, صبح ۰۲:۱۵
نژادپرستی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۲۷, صبح ۰۲:۲۲
بی فرهنگی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۳۰, صبح ۰۲:۰۵
نگاه کلان - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۳۱, عصر ۰۵:۰۱
فرار از خود - بـاب - ۱۳۹۹/۴/۷, عصر ۰۷:۰۵
خاطرات مشترک - بـاب - ۱۳۹۹/۴/۲۸ عصر ۱۱:۳۵
پرواکتیو - بـاب - ۱۳۹۹/۱۰/۱۷, صبح ۰۳:۴۶