[-]
جعبه پيام
» <Dude> سلامت باشید. شده که ازعزیزانی با هم، کمی قدیمی تر از اینها را دیده بودیم، جز خودم همه دردیار باقی اند. خوشحالم هنوز هستند که از آن فیلمها خاطره دارند، با آرزوی سلامتی
» <دون دیه‌گو دلاوگا> سلام و سپاس فراوان "Dude" گرامی. آقا ممنون برای "Orions belte". با معرفی شما، خودم هم خاطره محوی از آن سراغ گرفتم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> پاینده باشید "رابرت" گرامی. سپاس از لطف و پُست‌های ارزشمندتان
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 3 رای - 3.67 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خاطرات غربت
نویسنده پیام
بـاب آفلاین
گمشده در ترجمه
*

ارسال ها: 22
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۹/۳/۳
اعتبار: 8


تشکرها : 0
( 235 تشکر در 21 ارسال )
شماره ارسال: #14
فرار از خود

قبل از نوشتن راجع به «فرار از خود» باید راجع به طیف فرهنگی صحبت کنم.

متاسفانه به دلیل بسته بودن فضای کشور و ندیدن فرهنگ های مختلف درک عمق این نکته برام میسر نبود تا قبل از مهاجرت. این نکته که چقدر فرهنگ (و حتی دین، هنر، معماری و ...) تحت تاثیر جغرافیا و همسایگان هست. کافیه که سفری از شرق به غرب داشته باشید با ایستگاه های زیادی برای توقف... مثلا از چین تا فرانسه همراه با صد توقف در بین راه. چیزی که می بینید تغییر نرمی هست از افکار، عقاید، سبک زندگی و حتی ظواهر

نمونه بارزش شاید دین باشه که از بودایی شروع میشه و میرسه به هندو که شباهت های خوبی دارند به هم. مثلا در زمینه اهمیت سکوت، ریاضت کشیدن و...

خود هند که دین زیاد داره و من هم نمی شناسم ولی کمی جلوتر بیایید میرسید به سیک ها در پنجاب. از نگاه یک سیک، هندوییسم چیزی بین سیکیسم و بوداییسم هست. کمی جلوتر میرسید به شیعه. از نگاه من شیعه، سیک اشتراکات بسیار زیادی با شیعه داره و همچنین خیلی هم به هندوییسم نزدیک هست. به شخصه بعد فرهنگی شیعه (شامل هیات، عزاداری،روزه خوانی،زیارت، و البته حتی عمامه!) به سیک نزدیک می بینم تا به اهل سنت. کمی جلوتر دوباره میشه تسنن. دوباره از نگاه اونا شیعه چیزی بین "اسلام واقعی" و هندوییسم/سیکیسم هست. این دفعه کمی به سمت شمال برید به مسیحیان ارتدکس میرسید که باز هم به اسلام و کشورهای اسلامی شباهت های زیادی داره و بعد هم به کاتولیک ها و پروتستان ها میرسید که اون سمت طیف محسوب میشن.

این گذار نرم رو توی معماری معابد هم می تونید مشاهده کنید. کلیساهای ارتدکس گنبد دارند ولی کاتولیک ندارند. به سمت شرق تر که بیایید گنبد رو توی معماری اهل تسنن نمود بیشتری پیدا می کنه. بعد کم کم طلاکاری بهش اضافه میشه توی شیعه. ضریح اضافه میشه و نذر کردن و غیره. بعد میرسید به معبد طلای سیک ها و اوج زرق و برق و...

این هم یک سفر مجازی از شرق به غرب:

خیلی مقدمه طولانی ای شد! ولی دلیل آوردنش نمود بیرونی اش بود. ولی همین تاثیرپذیری و تغییرات طیفی برای مقوله فرهنگ هم صادق هست. اون سوی طیف رو اگه بگیرید چین و فرهنگ مدیتیشن و غور در خود و کشف حقیقت هستی و غیره، این طرف طیف دقیقا نقطه مقابلش هست.

برای همین اسم این فصل رو گذاشتم فرار از خود! انگار آدم های اینجا از خودشون فراری اند. از تنها بودن گریزان هستند. و از قسمت های منفی شخصیت خودشون هم به همچنین. برای همین باید دورشون تا میشه شلوغ باشه تا به چیز دیگه ای فکر نکنند... اینجا هر کاری رو باید دسته جمعی انجام داد وگرنه خیلی براشون غم انگیزه. اگه هم اطاقی ات توی شرکت نیومده باشه بقیه خودشون رو موظف می دونند که یکی رو بفرستند کنارت کار کنه که تنها نباشی! تفریحات همیشه گروهی هست. و البته داشتن پارتنر در هر سنی یک وظیفه اجتماعی محسوب میشه! حتی همین خوردن الکل به عنوان بخشی از زندگی روزمره هم بعد دیگری از این فرار و از خود بیخود شدن رو به نمایش میذاره. از نمونه های خوب دیگه برای فرار از خود موضوعات مورد علاقه شون برای بحث هست. این موضوعات انقدر مصنوعی به نظر میرسند که اولین چیزی که به ذهن آدم میاد یک جور شک هست. شک به اینکه دارن از حرف زدن راجع به موضوع اصلی فرار می کنند. خیلی شبیه اون دوستت که یک اتفاقی براش افتاده و ازش می پرسی چه خبر و شروع می کنه همه چیز رو گفتن به جز اونی که باید! مشخصه یک جای کار می لنگه! چیزی که می لنگه اینه که دارن سعی می کنند انقدر وقت رو با چیزای دیگه پر کنند که وقتی برای تعمق نمونه.

در صورتی که فرهنگ شرق خیلی درونگراتر هست. آدم ها انقدر دنبال بهونه برای با هم بودن نمی گردند و خیلی وقت ها از تنهایی شون لذت می برند. اصولا هم اینجا شرقی ها خیلی آدم های ساکتی محسوب میشن و حتی خجالتی. البته باز هم ایرانی ها وضعیت بهتری دارن به دلیل نزدیک تر بودن به غرب. درصد زیادی از چینی های اینجا حتی سلام رو هم با کله جواب میدن (که توی ایران هم چیزی قابل قبول هست) در صورتی که آدم های اینجا در جواب سلام حتما باید بگن «سلام. چه روز خوبی... آفتاب داره می درخشه... آماده ایم برای یک روز سوپرآآآسام! راستی آخر هفته رو چه کردی؟»

نمی دونم کدومش بهتره. از نظر پیشرفت اجتماعی و روابط سیاسی نگاه کنی قاعدتا مدل اون ها خیلی از ما بهتر جواب داده. بعلاوه نمی دونم واقعا چیزی از این استغراق در بحر خویشتن عاید ما میشه یا نه... ولی حداقل سودی که داشت این بود که گذراندن دوران کرونا رو برای ما خیلی راحت تر از غربی ها کرد!

۱۳۹۹/۴/۷ عصر ۰۷:۰۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : ماهی گیر, اسکارلت اُهارا, مارک واتنی, واترلو, سروان رنو, شارینگهام, دون دیه‌گو دلاوگا, پروفسور, rahgozar_bineshan, زرد ابری, پرنسس آنا, آلبرت کمپیون, EDWIN, پطرکبیر
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
خاطرات غربت - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۴, صبح ۱۱:۳۵
کسل کنندگی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۵, عصر ۰۱:۰۶
سرد و اجتماعی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۶, صبح ۱۰:۳۷
بازی همیشگی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۷, عصر ۰۱:۲۴
احتیاط - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۸, عصر ۰۳:۳۵
کار تیمی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۹, صبح ۱۰:۱۱
ما خیلی باحالیم! - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۱۱, عصر ۱۲:۲۱
شست و شوی مغزی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۱۲, عصر ۰۹:۱۲
جیمزباند - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۱۴, صبح ۱۲:۲۶
ارزش ها - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۲۶, صبح ۰۲:۱۵
نژادپرستی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۲۷, صبح ۰۲:۲۲
بی فرهنگی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۳۰, صبح ۰۲:۰۵
نگاه کلان - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۳۱, عصر ۰۵:۰۱
فرار از خود - بـاب - ۱۳۹۹/۴/۷ عصر ۰۷:۰۵
خاطرات مشترک - بـاب - ۱۳۹۹/۴/۲۸, عصر ۱۱:۳۵
پرواکتیو - بـاب - ۱۳۹۹/۱۰/۱۷, صبح ۰۳:۴۶