[-]
جعبه پيام
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 8 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره )
نویسنده پیام
لوئیس دگا آفلاین
جاعل اوراق قرضه ملی
***

ارسال ها: 14
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۴/۱۸
اعتبار: 9


تشکرها : 20
( 213 تشکر در 6 ارسال )
شماره ارسال: #67
RE: خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره )

هانیبال عزیز

برایت خبری دارم که الحاق صفت بد یا خوبش با توست. من فقط به عجیب بودنش رضایت می دهم.
همان زمانی که "پرونده های راکد" را از تلویزیون می دیدی، کمی دور از تو، یک نفر دیگر هم به خانم تماس بر روی صفحه جعبه جادو خیره شده بود.
"یک نفر" قصه ما البته مثل تو شوالیه خستگی ناپذیر راه های دشوار نبود. اما به قدر وسعش زره ای تن کرد و به دنبال پری درون جعبه راهی شوره زار دنیای نت شد. توان بردباری اش در برابر ناملایمات و مصائب کمتر از تو بود. شاید چون کمی سن اش بیشتر بود، قوه عقل نیروی باورش به جهان جادو را ضعیف کرده بود. شاید هم فقط جنگجویی ناکارآزموده تر و سپر اندازی ماهرتر بود.

جنگجوی قصه ما، مثل تو، راه اش را گرفت و رفت رفت. از این دره به آن تپه. از آن کوه به آن دریا. تا خود شهر "imdb" هم رسید. فکرش را بکن. شاید تو و جنگجوی قصه ما در یک آن به این شهر رسیده باشید. شاید در یک آن به تصویر پری جعبه جادو خیره شده باشید. شاید در یک آن، یک آن کوچک کوچک، تو تصمیم گرفتی به مبارزه ات ادامه دهی و جنگجوی ما تصمیم گرفت باز گردد.

جنگ را باخته بود. نه توان رفتن بود و نه دل برگشتن. اما زندگی ادامه دارد. پیروز ها در یادها می ماندد و مغلوب ها به خانه باز می گردند.
باز گشت به دخمه تنهایی اش. با نگاه مغموم و دل شکسته. تصویر پری را اما نگاه داشت. در پستوی ذهنش. جایی که کسی آن را نبیند. این را فقط من می دانم و تو.


راستی اگر با خانم تماس حرف زدی. بگو داستان جنگجوی ما را. شاید پری خاطرات، لبخندی گوشه لب اش بنشیند.

کات/.


امضاء نزدیک بین
۱۳۹۴/۵/۵ عصر ۱۱:۲۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Memento, BATMAN, پیرمرد, سروان رنو, خانم لمپرت, هانا اشمیت, حمید هامون, Classic, ژان والژان, rahgozar_bineshan, Papillon, اکتورز, زبل خان, مکس دی وینتر, نکسوس, پیر چنگی, آلبرت کمپیون, jen yu, ایـده آلـیـسـت, کاپیتان اسکای, L.B.Jefferies, ریچارد, کلانتر چانس, باربوسا, کنتس پابرهنه
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
RE: خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره ) - لوئیس دگا - ۱۳۹۴/۵/۵ عصر ۱۱:۲۸