[-]
جعبه پيام
» <سروان رنو> نگاهی به فیلم نشانی از شر ( اورسن ولز ) ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=46&pid=4539
» <رابرت> متأسفانه "علی‌اصغر رضایی‌نیک" صداپیشه مکمل‌گو بر اثر سکته قلبی درگذشت. نمونه مصاحبه و خاطراتش: https://www.aparat.com/v/tTSqn
» <سروان رنو> مانند بهار و نوروز , سالی نو را به امید بهتر شدن و شکوفا شدن آغاز می کنیم [تصویر: do.php?imgf=org-685bcf6ba2581.png]
» <mr.anderson> سال نو همه هم کافه ای های عزیز مبارک! سال خوب و خرمی داشته باشید!
» <rahgozar_bineshan> سالی پر از شادکامی و تن درستی و شادی را برای همه دوستان آرزومندم!
» <BATMAN> به نظرم شرورترین شخصیت انیمیشنی دیزنی اسکاره/ چه پوستر جذابی! https://s8.uupload.ir/files/scar_vrvb.jpg
» <جیمز باند> من هم از طرف خودم و سایر همکاران در MI6 نوروز و سال نو را به همه دوستان خوش ذوق کافه شاد باش میگم.
» <ریچارد> سلا دوستان.گوینده بازیگراورسولاکوربیرودرسریال سرقت پول کیست
» <ترنچ موزر> درود بر دوستان گرامی کافه کلاسیک ، فرا رسیدن بهار و سال جدید را به همه شما سروران شادباش میگم و آرزوی موفقیت را در کار و زندگی برایتان دارم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> در سال گذشته بنده کم‌کار بودم در کافه، ولی از پُست‌های دوستان خصوصاً جناب رابرت و کوئیک و "Dude" بسیار بهره بردم. تشکر و بیش باد!
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 8 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره )
نویسنده پیام
حمید هامون آفلاین
مرد آرام!
***

ارسال ها: 122
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۰/۴/۳
اعتبار: 51


تشکرها : 9428
( 2163 تشکر در 56 ارسال )
شماره ارسال: #53
RE: خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره )

برای پدر...

تفاوت اخلاقی من و پدرم ، تفاوت از زمین تا آسمانهاست!.هر قدر او از جوانی پر از شر و شور و هیجان و شیطنت و انرژی بوده، من بر عکس آرام و گوشه گیر و خجالتی بودم (که این صفات یادگار مادرم هستند!).اما با تمام این اوصاف، پدر هنر عشق ورزیدن را خوب به من آموخت و مرا (ما را :خواهرانم) در لذتهای خود سهیم کرد : عشق به مطالعه و موسیقی و سینما و ورزش، که حقیر با اینکه در هیچکدام از موارد مطروحه، به طور حرفه ای وارد  نشدم، اما همه شان را با عشق و علاقه دنبال کرده و می کنم: سینما رفتنهایی که به لطف پدر از 3-4 سالگی تا چند سال پیش به طور مستمر انجام می شد، موزیکهایی که از بدو تولد مرتب در گوشم بود و بحث های ورزشی ای که از زمان جام جهانی 78 آرژانتین (که من 3 سالم بود)  تا به امروز ادامه یافته است. همچنین کتابهایی که از فرط کنجکاویͺ به محض با سواد شدن به سراغشان رفتم و با اینکه زیاد از مطالبشان سر در نمی آوردم، باز عطش فراوانی جهت خواندنشان داشتم...

از علاقه ی پدر به سینما می گفتم.می توانم به جرات بگویم که ایشان از اولین اشخاصی بود که در کرمان ویدیوی نوارکوچک (بتا ماکس) را با مبلغی گزاف خریداری کرد و با فیلمهای قدیمی حال می کرد.از خاطرات جوانی شان هم می گفتند که بی شباهت به فیلم دیدن های نسل استاد دوایی نبود.سوای ویدیو، برنامه ی سینما رفتن های خانوادگی را از زمان فیلم اعدامی (سال 59 با بازی زنده یاد فنی زاده) به خاطرم مانده تا آخرین تجربه ی دسته جمعی (که مربوط به چند سال قبل و زمان مجردی ما بود) : اعتراض کیمیایی. دو فیلم خارجی هم دیدیم که فکر کنم خیلی از دوستان دلشان می خواهد که آنها را روی پرده ببینند: به خاطر یک مشت دلار و شیر فروش نورمن ویزدم!.

طی این مدت، خاطرات فراوانی از سینما رفتن ها به ذهنم می رسد : اینکه برای اولین بار جهت تهیه بلیت فیلم خواستگاریͺ حدود یک ساعت در صف سینما ایستادیم و برای اولین بار بعد از انقلاب، صدای سوت و دست و ضرب گرفتن با موسیقی فیلم را تجربه کردیم. وقتی هم که برای بار دوم به تماشای فیلم رفتیمͺ بلیت گیرمان نیامد و برای رفع تکلیف به سینمای مجاور رفتیم که هامون را نشان می داد و باید اعتراف کنم که دیدن بار اول، آن تاثیر جادویی وحشتناک را بر ما نگذاشت و دیدارهای سالهای بعد بود که ما را واله و شیدای این فیلم کرد.یکی از بزرگترین اشتباه های سینمایی ام هم این بود که یک بازی فوتبال (که خاطرم نیست) را به دیدن دلشدگان با خانواده ترجیح دادم که بعد از س.ان.سور فیلم بعد از اکران خانگی اش متوجه شدم که چه کلاه گشادی سرم رفته و بعید می دانم که نسخه ی بدون س.ان.سور را حالا حالاها بشود دید.

در این مدت، ما که کمی سنمان بالا رفته بودͺ چند باری سینما رفتن های مجردی (با دوستان و یا خواهران) را هم تجربه کردیم : عروس، سارا، تجارت، ضیافت (سال چهارم دبیرستان بعد از آخرین امتحان به همراه دوستان بدون اطلاع از داستان فیلم.تصادف را می بینید!) ͺ سلطان و لیلا و طعم گیلاس و گاو را هم از ترس غر زدن های دوستان و خانواده، تنهایی دیدم! و چند فیلم دیگر...

اما تجربه ی بزرگترین عیش سینمایی ام :خواهران و مادرم به مسافرت رفته بودند و من و پدر (به قول آقا مجید ظروفچی سوته دلان)، ((خونه پا)) شده بودیم.بعضی روزها پدر آشپزی می کرد (چون بنده مشغول انجام خدمت مقدس بودم!) و گاهی اوقات هم سراغ اغذیه فروشی های مشهور شهر می رفتیم. عصرها هم تنها بودیم و خیلی وقتها دلمان می گرفت. دو بعد از ظهر به پیشنهاد من دو فیلم را دو نفره تجربه کردیم : شوکران و آب و آتش.چه طوری سینما رفتیم؟ : با روش سنتی که پدر در ایام جوانی می رفت : با دوچرخه : من راننده بودم و بابا همراهم بود. از زمان سوار شدن دوچرخه در مورد فیلم صحبت می کردیم تا زمان ورود به سینما (که تنقلات لازمه را هم فراهم کرده بودیم!) و بعد از تماشا هم مرتب در مورد فیلمها حرف می زدیم. مثل دو رفیق، دو برادر،پدر و پسر نبودیم. عشق می کردم از اینکه بابا شوکران را دوست داشت (مثل خودم) و از آب و آتش هم بدش نیامده بود. این صحبتها تا منزل تمام نشده بود و بخشی از آن به خانه کشیده می شد و باز هم پدر از سینما رفتن های گذشته اش برایم می گفت و می گفت...

آن سینما رفتن های خانوادگی و پدرو پسری ، مدتهاست که به خاطر بیماری حاد پدر متوقف شده. پدر دیگر حوصله و حتی هوش و حواس دیدن فیلم در خانه را هم ندارد چه برسد به سینما...

آرزوی تکرار آن روزهای شیرین را دارم و سلامتی هر چه زودتر بزرگم، عزیزم و رفیقم : پدرم...

عید فطر بر همه ی عزیزان هم کافه ای تهنیت باد...

با احترام : حمید هامون

یا حق


من غرقِ غرق زاده شدم
دریا به قدر خاطره هایم عمیق بود
۱۳۹۲/۵/۱۸ عصر ۰۳:۵۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : جیسون بورن, مگی گربه, بانو, سم اسپید, BATMAN, زبل خان, اسکورپان شیردل, سارا, سروان رنو, پرشیا, زاپاتا, سی.سی. باکستر, Achilles, oceanic, Classic, دزیره, اکتورز, خانم لمپرت, آقای همساده, ژان والژان, terme, برو بیکر, سرگرد راینهارت, مکس دی وینتر, Kurt Steiner, rahgozar_bineshan, هایدی, Memento, واتسون, ساسان, ریچارد, کنتس پابرهنه
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
RE: خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره ) - حمید هامون - ۱۳۹۲/۵/۱۸ عصر ۰۳:۵۳