[-]
جعبه پيام
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/XI0kt
» <BATMANhttps://www.doostihaa.com/post/tag/%D8%A...kanon-2021
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/pFib3
» <BATMAN> با تشکر از مارک واتنی عزیز/ نسخه های سینمایی بامزی هم منتشر شدن/ بامزی تو سوئد خیلی محبوبه، از گذشته تا به امروز ازین شخصیت انیمیشن تولید میشه
» <مارک واتنی> ارادت شارینگهام عزیز
» <شارینگهام> درود بر همه ی دوستان ، سپاس از مارک واتنی عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 8 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره )
نویسنده پیام
اکتورز آفلاین
مشتری همیشگی
***

ارسال ها: 381
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۱/۴/۲۱
اعتبار: 38


تشکرها : 2357
( 3930 تشکر در 189 ارسال )
شماره ارسال: #41
RE: خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره )

(۱۳۸۸/۷/۲۶ عصر ۱۱:۴۹)سروان رنو نوشته شده:  

..................چند ماهی گذشت تا اینکه یه روز دیدیم یه ماشین غریبه در زد و بابا در رو باز کرد و ماشین مستقیم اومد تو حیاط ! یه آقایی از توش بیرون اومد و یه چیزی هم توی پتو پیچیده بود و هی بالای دیوار و  همسایه ها رو می پایید و اومد توی سالن. تحت شدیدترین تدابیر پلیسی و امنیتی ، دستگاهی به نام ویدیو ، همراه با 3 حلقه فیلم وارد خانه ما شد. پدر و مادر به ما  اکیدا توصیه می کردن که نکنه توی مدرسه چیزی در این باره به دوستانتون بگین که هممون رو اعدام می کنن ! خلاصه تا سالها مهمترین راز خانه ما همین بود. وای به روزی که یه مهمون سر می رسید ، عملیات کماندویی پنهان کردن دستگاه ویدیو ،  در 1 دقیقه اجرا می شد و برخی مواقع هم اقوام فضول زیر زبان من و خواهر و برادرها می رفتند تا چیزی بفهمند اما ما شجاعانه مقاومت می کردیم !

................................

یکی از متهورانه ترین کارها در آن زمان دریافت فیلم از واسطه ها بود . اگر فیلم می خواستی  باید طی عملیاتی انتحاری - استشهادی  می رفتی و از واسطه تحویل می گرفتی. کار خطرناکی بود .  رفتن ات با خودت بود و برگشتن ات با خدا  !!

از همونجاها و از همون کاراگاه بازی ها و موقعیت های ایجاد شده تاثیر گرفتی و اخر سر شدی پلیس کافه:dodgy:.

**************************************************************

من قدیمی ترین خاطراتم برمیگرده به تلویزیون دو کاناله ( شبکه میگفتیم ) و پیداشدن سرو کلهء ویدیو و دیدن فیلم های ( شعله / قدرت و ایمان / درهء اژدها / سنگام / و کارتونهای گالیور و گربه های اشرافی و .......) که هریک خود خاطراتی دارد. ضمن اینکه بیشتر فیلم ها رو خونهء خاله ام میدیدم و وقتی برمیگشتم خونه خودمون تو یه اتاق خلوت همهء داستان فیلم رو از اول تا اخر دوباره اجرا میکردم و نقش قهرمان فیلم رو ( که خودم بودم ) حتی گاهی وقت ها پر رنگ تر هم میکردم. ( فیلم دل که هندی بود و صحنهء عاشقانه زیاد داشت من تو خلوتم صحنه هاش رو دوبرابر میکردم:D ).

اما موردی که میخوام تعریف کنم یه خاطره است که الانم خیلی وقت ها مثل یک جوک خیلی جاها تعریفش میکنم.

بعداز اینکه فیلم ( اگه میتونی منوبگیر / اسپیلبرگ ) توسینماهای جهان اکران شد، بلافاصله نسخهء پرده ایش هم اومد ایران و من ( روی سی دی ) گرفتم و شب بردم خونه که ببینم. جالب بود که اون شب خیلی منتظر موندم تا پدرم بره اون یکی اتاق ( که بیشتر شبها میرفت اونجا توخلوتش قران میخوند ) و منم به همراه دوتا از برادر بزرگ هام بشینیم و فیلمی رو که خیلی براشون از جذابیت هاش گفته بودم ( خودم هنوز ندیده بودم فقط از نشریات چیزهایی در موردش خونده بودم ) رو ببینیم اما دست برقضا پدرم اون شب نشست و به داداشم گفت برو سرکوچه تخمه بخر( تخمهء بوکان از بهترین های ایرانه و معروفه ) .

داداشم که برگشت با دوسه کیلو تخمه  و خونواده شروع کردیم به تخمه شکستن و چایی خوردن و اون یکی داداشم چشمک زد:cheshmak: که فیلم رو بزار ببینیم .

سی دی ها رو نگاه کردم طبق شماره ( 1 و 2 ) روشون " ها " کردم و پاکشون کردم و سی دی یک رو گذاشتم.

بدون تیتراژ شروع شد ،

داداشم : این دیگه چیه:huh: ؟     من : خو فیلم پرده ایه کیفیتش پایینه تیتراژ نداره که.

از همون سکانس اول با یه تصویر از رابطهء ( ؟zzzz: )  ( صحنه داشت خیلی شدید ) شروع شد که دیکاپریو با یه دختره تو یه اتاق داشتن.....

رنگم که هیچی گچ ، دستام میلرزید مثل چی ، قلبم :heart:یه تالاپ دو تولوپ سه نزده بود که همه خونواده با هم : این چیه دیگه :ccco؟    خجالت نمیکشیasabi ؟   بی شعور ....  بی تربیت ..... tajob2ضربهء چهارم رو قلبم نزده بود که از این ور اتاق پریدم اون ور و فقط تونستم دستگاه رو خاموش کنم.

ده پونزده دقیقه سکوت ( من حتی دستم نمیرفت تخمه بردارم ) تا اینکه پدرم گفت : اشهد ان لا... تخمه هایی که تو دستش بود رو ریخت کف اتاق ( روی چادر مادرم که پهن کرده بودیم واسه ریختن پوست تخمه ها ) و بعد بلند شد رفت تو اتاقش و من مونده بودم با نگاه های :dodgy:شاکی برادر هام ( انگار نه انگار که یه ماهی بخاطر فیلم ها و شو هایی که داداشام میذاشتن برا دیدن ، دستگاه سی دی پخش تو تحریم بود و آخرسر با نفوذی که مادرم داشت مجوز پخش مجدد گرفته بودیم ) الان داشتن منو با حرف های زیر لبشون و ابروهای درهم شکسته میکشتن. 

خلاصه هر جور بود ماجرا رو خاتمه دادم و آخرشب خودم تنها دوباره نشستم که فیلم رو ببینم . بیست دقیقه ای از فیلم که گذشت (سی دی 1 ) هنوز هیچی از داستان فیلم نفهمیده بودمidont ( اصلآ شبیه داستانی نبود که تو مجلات خونده بودم ) یه مقدارش رو رد کردم تا اینکه آخر سی دی 1 فیلم تموم شد و تیتراژ پایانی فیلم اومد ، فیلم رو عوض کردم ، سی دی 2 رو که گذاشتم تازه دیدم که فیلم تیتراژ شروع داره و فقط  شماره هارو اشتباهی زده بودنkhande.

خلاصه دیگه اون شب منم حوصلم سر رفت و فیلم رو نگاه نکردم و به این فکر میکردم که اگه این اتفاق نمی افتاد پدرم خودش بعداز یه ربع از فیلم خسته میشد و ما تا آخر فیلم رو می دیدیم و منم ضایع نمیشدم:eee2. ( دوهفته دیگه فیلم دیدن تو خونه ما تعطیل شد cccc:).

                        پایان


در این درگە کە گە گە کــُــە کــَــە و کــَــە کــُــە شود ناگە / ز امروزت مشو غرە کە از فردا نەای آگە
۱۳۹۲/۱/۲۹ صبح ۰۲:۰۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : فورست, کاپیتان اسکای, ناخدا خورشيد, کنتس پابرهنه, سی.سی. باکستر, BATMAN, Achilles, ژان والژان, Jacques Clouseau, Classic, سارا, زبل خان, آقای همساده, سرگرد راینهارت, مکس دی وینتر, سروان رنو, برو بیکر, هانا اشمیت, Memento, آلبرت کمپیون, ریچارد
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
RE: خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره ) - اکتورز - ۱۳۹۲/۱/۲۹ صبح ۰۲:۰۶