[-]
جعبه پيام
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/XI0kt
» <BATMANhttps://www.doostihaa.com/post/tag/%D8%A...kanon-2021
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/pFib3
» <BATMAN> با تشکر از مارک واتنی عزیز/ نسخه های سینمایی بامزی هم منتشر شدن/ بامزی تو سوئد خیلی محبوبه، از گذشته تا به امروز ازین شخصیت انیمیشن تولید میشه
» <مارک واتنی> ارادت شارینگهام عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 8 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره )
نویسنده پیام
ادی فلسون آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 12
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۰/۶/۹
اعتبار: 2


تشکرها : 83
( 188 تشکر در 6 ارسال )
شماره ارسال: #40
Photo RE: خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره )

من یک عدد عمو دارم که چهار سالی از خودم بزرگتر است و تقریبا میتوانم بگویم که کل دوران کودکی و نوجواتی ام در جوار این موجود جالب سپری شد !!

در سالهای آغازین دهه 60 خانواده ما و پدر بزرگم بهمراه سایر وابستگان آواره جنگ بودیم که به اصطلاح آن روزگار و مردم سایر شهرها جنگزده لقب گرفته و به همین مناسبت به شهر گل و بلبل شیراز کوچ کرده بودیم.

عمو جان آنزمان عشق فیلم بود و چون بچه زبر و زرنگی هم بود با کارگری و دستفروشی و شاگردی و هر شغل شرافتمندانه دیگر ، بالاخره توانست برای خودش یک پروژکتور سوپر 8 دست دوم بخرد ، تازه به قول آنزمان ها پروژکتور بی ناطق ! یعنی از هد صدا و بلند گو خبری نبود و باید به سبک دوران لومیر ها فیلم ها را صامت تماشا میکردیم !!!

در طبقه پایین یکی از پاساژهای چهار راه مشیر شیراز یک مغازه فروش . اجاره حلقه های فیلم 8 میلی متری بود که عموی 15 ساله و برادرزاده بزرگوار 11 ساله اش !! اغلب بعد از ظهر ها مثل زامبی های مسخ شده جلوی آن مغازه می ایستادندو پوستر های سینمایی رنگارنگ داخل ویترین را سیاحت می کردند ! پوستر هایی از فیلمهای آمریکایی قبل از انقلاب که زیر اغلب آنها جملات منسوخ شده زیر به چشم می خورد : ناطق ، پرده عریض سینما اسکوپ ، رنگی/ تکنی کالر ، رنگی/ ایستمن کالر و ..غیره.... آن زمان از های دیفنشن و 1080 پی و آی و دالیی پرولوجیک و این داستانها خبری نیود.

گاهی با پول تو جیبی من و عرق جبین عمو و البته شناسنامه اش میرفتیم داخل مغازه و چند حلقه ای فیلم اجاره میکردیم . معمولا یک فیلم سینمایی کامل از چهار حلقه 20 دقیقه ای تشکیل می شد که تقریبا تمامی آنها فیلمهای خارجی دوبله شده به فارسی بودند و البته تعدادی هم فیلم های ایرانی قدیمی.

از اولین فیلمهایی که آن دوران بر پرده سینمای خانگی عموتماشا کردیم یکی دزد دریایی سرخ پوش ( 1952/ رابرت سیودماک ) و با هنر نمایی برت لنکستر و دیگری فیلم علمی خیالی محبوب مان فرار لوگان ( 1976/ مایکل اندرسون) با بازی مایکل یورک بود.( یادم هست وقتی یک بار مایکل یورک را جایی دیگر در نقش ژان والژان دیدیم چقدر ذوق کردیم !!)

چند فیلم دیگر هم بود مثل جنگ های ستاره ای بخش اول ُ اینها فیلمهایی بودند که همراه با طالع نحس و رئیس بزرگ با شرکت بروس لی و جیسون و آرگونات ها و جک غول کش و چند عنوان دیگر جزیی از آرشیو فقیرانه عمو جان بودند.

البته مدتی بعد عمو آپدیت شد و یک پروژکتور صدا دار و ناطق خرید ُ تعدادی فیلم وسترن و کاراته ای و بن هور و باراباس و غیره هم همان زمان با دوبله فارسی و روی ملحفه سفید چروکیده ای که از دور از چشم مادر بزرگ به دیوار خانه میخ میکردیم رویت شدند.

گاهی وسط تماشای یک فیلم نوار سلولوئید فرسوده پاره یا ذوب میشد و مجبور میشدیم چراغ های سیتمای خانگی را روشن کرده و در میان سوت بلبلی و اعتراض تماشاچی ها فیلم را چسب کاری کنیم !!! البته عمو پارادیزوی من مدتی بعد و در راستای مدرنیزه شدن یک دستگاه مخصوص چسب کاری فیلم سوپر۸ خرید و کارمان راحت تر شد.

اولین دیدارم با پدرخوانده در همان ایام و در اتاق پذیرایی خانه پدر بزرگ در یک غروب تابستان رقم خورد ُ یادم هست فیلم ۵ حلقه بود و کلی پول بابت اجاره یک روزه اش پرداخت کرده بودیم ُ البته نکته کمیک ماجرا این بود که بعلت شماره گذاری اشتباه روی فیلم ها ُ ما حلقه ها را جابجا تماشا کردیم و تا مدت ها بعد از آن هم هنوز متوجه این قضیه نشده بودیم!!!

در واقع ما ناخواسته از اولین پیشگامان مونتاژ پست مدرنی شدیم که تارانتینو و ایناریتو و خیلی های دیگر سالها بعد از ظهور من و عمو جانم ُ به عنوان روایت غیر خطی و یا هر چیز دیگری به نام خودشان ثبت کردند !!!... تازه ما همان زمان هم در عدم رعایت توالی زمانی سکانس ها یک گام جلوتر بودیم ! چون یادم هست علاوه بر جابجایی حلقه ها یکی از آنها اصلا پدر خوانده هم نبود ! یعنی جلقه شماره سه یا چهار فیلمی از مرحوم بیک ایمان وردی بود که حالا اسمش خاطرم نیست !!! حساب کنید در مجموع ما آن شب چه دیدیم !!!

از آن دوران طلایی خاطرات خوش زیادی دارم ُ یکی دوسال بعد و با ظهور دستگاههای ویدیوی بتامکس پتو پیچ !! تمام آن فیلم ها را به تدریج و دوباره و چند باره دیدم ُ و تازه متوجه ناقص بودن اکثر آن نسخه های سوپر هشت محبوب ام شدم.

الان چیزی حدود ۳۰ سال از آن زمان می گذرد و تقریبا تمام آن فیلم ها را در آرشیو شخصی ام دارم و هر از گاهی که به مناسبتی تصاویر شفاف و زنده آنها را روی صفحه تلویزیون تماشا میکنم بی اختیار به یاد آن نورهای رنگی و صدای دوست داشتنی آپارات کوچک مان می افتم ُ اما راستش را بخواهید آن پرده محقر اما جادویی و تصاویر نیمه تاریک و خش دار و صدای بم و تو دماغی پروزکتور عمو چیز دیگری بود.

بدرود

پی نوشت : من این مطلب رو قبلا در ویلاگ خودم  نوشته بودم و چون تعریف دوباره اون خاطرات احتمالا و بدون اینکه خودم هم بخوام چیزی شبیه به همین متن میشد ، پس اینجا هم از همون نوشته توی وبلاگ استفاده کردم ، امیدوارم این کار منافاتی با قوانین سایت نداشته باشه ، در غیر اینصورت میتونید این پست رو حذف کنید.


مردم را می توان با سحر و جادو برانگیخت و نه با منطق "" ژان رنوار 1894 -1979""

۱۳۹۲/۱/۲۱ عصر ۱۲:۴۵
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : فورست, پرشیا, پایک بیشاپ, ژان والژان, سی.سی. باکستر, اسپونز, Classic, بانو, ناخدا خورشيد, Papillon, آماندا, حمید هامون, رزا, دزیره, کنتس پابرهنه, Achilles, مکس دی وینتر, برو بیکر, Memento, آلبرت کمپیون, هایدی, ریچارد
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
RE: خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره ) - ادی فلسون - ۱۳۹۲/۱/۲۱ عصر ۱۲:۴۵