فورست
سرباز کافه
ارسال ها: 119
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
اعتبار: 21
تشکرها : 1637
( 1251 تشکر در 56 ارسال )
|
RE: خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره )
من خاطرات زياد قديمي ندارم ، اما خيلي خوب يادم مياد كه اون دوران كه نوارهاي vhs قاچاق بودن ، خيلي مسائل با الان تفاوت داشت .
پانزده سال قبل وقتي توي يك سكانس زن و مرد با هم تنها مي شدن ، پدرم كنترل رو دست مي گرفت و هرآن امكان داشت كه ويدئو رو خاموش كنه . اما الان خيلي راحت خانواده ها سريالهاي Gem و Pmc رو دور هم مي بينن !
پانزده سال قبل فيلم ديدن حرمت داشت ، همه دور هم مي نشستيم فيلم مي ديديم ؛ بعضي وقتها حتي با مهمونامون فيلم نگاه مي كرديم . البته اون وقتا فيلمها بيشتر با اخلاقيات و عرف جامعه سازگاري داشتن ، پوششها مناسبتر بود و خشونتها تحمل پذيرتر بودند … يادمه كه فيلماي كلاسيك ايراني وقتي به قسمت كاباره و رقصش مي رسيد ، ردش مي كردن ؛ آخه رقاص پاهاش معلوم بود !!!
•
نميدونم كه چقدر موافق هستين ، اما مرور زمان باعث شده كه خيلي ضد ارزشــها ، ارزش بشن ! و به نظرم اين موضوع خودش رو توي سينما هم نشون بده . (كافي ست كه فيلمهاي كلاسيك رو با جديد مقايسه كنيد و كمترين نشانه آن برهنگي است كه اكنون بسيار راحتتر نشان داده مي شود و تفاوت فاحشي با گذشته دارد )
بگذريم •••••
چند تا خاطره كه تا عمر دارم فراموش نمي كنم :
كلاس دوم ابتدايي بودم كه يه كامپيوتر پنتيوم دو داشتيم ( گرافيكش ١٦ بود و هاردش ٢٠گيگ ) . داداشم يه فيلم آورده بود كه نيگا كنيم . كلبه وحشت ( ! ) فيلم مزخرفي بود ، اما باعث شد كه من تا ٤ سال نتونم شبها به زير زمين و حياط برم … تا حالا هيچ فيلمي من رو به اندازه اون نترسونده !
يه فيلم ديگه كه خاطره جالبي دارم ، تايتانيك بود ! خيلي خوب اون شب رو يادمه ، مشكل از همون جا كه جك مي خواد نقاشي رز رو بكشه شروع شد . توي صحنه اي كه رز لباسش رو درآورد ، پدرم اون دكمه هست كه يه مربع مشكي روشه رو زد ، صفحه آبي شد ! بيچاره بابام هول كرده بود ؛ با مهارت كامل روي همون صفحه آبي ردش كرد . همين كه تصوير اومد يه چيزايي رو ديديم كه تا اون موقع برامون تعريف نشده بودن ! دقيقا اونجايي كه دوربين داره به جاي چشماي جك ، روي بدن رز حركت مي كنه ! بابام تلويزيون رو خاموش كرد !!!! تصميم گرفت كه نبايد ما فيلم رو ببينيم . واسه من و خواهر برادرم عقده شد هي از ما اصرار و پدر انكار . چند روز گذشت كه معجزه رخ داد . دايي اومد خونه ما و بابام رو راضي كرد كه اون ميدونه كجاهاش مبتذله و قبلش رد ميكنه ، و اينطوري جريان خاتمه پيدا خواهد كرد !
خلاصه نشستيم و از اول ديديم ، دايي طبق گفته ش عمل كرد و سانسور خيلي خوبي رو در صحنه مذكور انجام داد ! دردسر اونجا بود كه رز و جك توي ماشين داخل كشتي ___ بودن ؛ چشمتون روز بد نبينه ، دايي هواسش نبود ، و دير عمل كرد . ما چيزاي بدي ديديم ! اون شب بابام و داييم باهم جرّو بحث زيادي كردن ، پدرم مي گفت كه داييم باعث انحراف بچه هاش شده . نوار رو از تو ويديو در آورد و همونجا جلوي چشم همه ، شكوندش . از همون شب ، فيلمهايي كه قرار بود ببينيم گلچين مي شدن ، اونا از سيستم مميزي پدر عبور كرده و بعد از اينكه خودش تنها فيلم رو ديد ومورد تاييدش واقع شد ، پروانه اكران صادر مي كرد …
پ.ن : در آپلود كردنش دچار مشكل زيادي شدم كه اشكالاتي رو بوجود اورد !
Life Is Beautiful
| |
۱۳۹۱/۱۲/۲ صبح ۰۳:۵۴ | |
تشکر شده توسط : |
BATMAN, دزیره, پدرام, Classic, راتسو ریــزو, سی.سی. باکستر, پرشیا, دلشدگان, Achilles, ادی فلسون, ژان والژان, نوستالژیکا, کنتس پابرهنه, آماندا, oceanic, مکس دی وینتر, برو بیکر, Memento, واتسون, هایدی, خانم لمپرت, ریچارد, ال سید |