[-]
جعبه پيام
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/XI0kt
» <BATMANhttps://www.doostihaa.com/post/tag/%D8%A...kanon-2021
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/pFib3
» <BATMAN> با تشکر از مارک واتنی عزیز/ نسخه های سینمایی بامزی هم منتشر شدن/ بامزی تو سوئد خیلی محبوبه، از گذشته تا به امروز ازین شخصیت انیمیشن تولید میشه
» <مارک واتنی> ارادت شارینگهام عزیز
» <شارینگهام> درود بر همه ی دوستان ، سپاس از مارک واتنی عزیز
» <مارک واتنی> دانلود کارتون قدیمی و نوستالژیک "بامزی" بصورت کامل و دوبله فارسی : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45427
» <کنتس پابرهنه> توی یک دنیای موازی، امروز 45 ساله شده... https://imgurl.ir/uploads/c93116_HL.jpg
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 7 رای - 3.57 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
کلاسیک ها در تلویزیون
نویسنده پیام
رزا آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 227
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۵/۲۹
اعتبار: 52


تشکرها : 5834
( 3533 تشکر در 141 ارسال )
شماره ارسال: #281
RE: کلاسیک ها در تلویزیون

شبکه ج.م.ت.ی.و.ی یا G.E.M-T.V  فردا شب، سه شنبه، 5 اردیبهشت، برنامه ای بنام چهره های پنهان پخش خواهد کرد در مورد صداها و دوبلورها و فیلمهای ماندگار. امیدوارم جالب باشه. یاد برنامه صداهای ماندگار بخیر.


گاهی ارزش واقعی یک لحظه را، تا زمانی که به یک خـاطره تبدیل شود، نمی‌فهمیم . .
۱۳۹۱/۲/۴ عصر ۰۵:۴۹
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Classic, رابرت میچم, مگی گربه, Blanche, rahgozar_bineshan, بانو, Papillon
rahgozar_bineshan آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 260
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۷/۵
اعتبار: 34


تشکرها : 5299
( 1523 تشکر در 132 ارسال )
شماره ارسال: #282
RE: کلاسیک ها در تلویزیون

 با تشكر از اطلاع رسانيتان

ساعت چند؟

۱۳۹۱/۲/۵ عصر ۰۲:۴۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رزا
رزا آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 227
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۵/۲۹
اعتبار: 52


تشکرها : 5834
( 3533 تشکر در 141 ارسال )
شماره ارسال: #283
RE: کلاسیک ها در تلویزیون

ببخشین فراموش کردم. ساعت 8 امشب پخش میشه.shrmmm!


گاهی ارزش واقعی یک لحظه را، تا زمانی که به یک خـاطره تبدیل شود، نمی‌فهمیم . .
۱۳۹۱/۲/۵ عصر ۰۴:۱۱
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Papillon
بهزاد ستوده آفلاین
متولد اصفهان
***

ارسال ها: 901
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۶/۶
اعتبار: 39


تشکرها : 2215
( 5890 تشکر در 536 ارسال )
شماره ارسال: #284
RE: کلاسیک ها در تلویزیون

(۱۳۹۰/۹/۲۵ عصر ۰۸:۲۸)ناخدا خورشيد نوشته شده:  

بازرس دوبله ي خوبي داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟دوبله ي اين سريال پيشا انجمن گويندگان جوانه اونم زماني كه با كار به ياد ماندني آقاي مناني مقايسه مي شه

بجای هرکول پوارو پرویز فیروزکار گوینده قدیمی و پیشکسوت حرف زده و ناصر خاوری و زانیار کمانگر و تعدادی از بچه های دوبله  من و تو


هر جا سخن از دوبله است نام "بهزاد ستوده "میدرخشد
۱۳۹۱/۲/۵ عصر ۰۴:۱۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سناتور, مگی گربه, Papillon, زاپاتا
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11446
( 18974 تشکر در 1591 ارسال )
شماره ارسال: #285
RE: کلاسیک ها در تلویزیون

(۱۳۹۱/۲/۵ عصر ۰۴:۱۱)رزا نوشته شده:  

ببخشین فراموش کردم. ساعت 8 امشب پخش میشه.shrmmm!

برنامه کوتاه چهره های پنهان جم کلاسیک رو دیدم. البته چیز جدید و خاصی نداشت.  فکر می کنم بیشتر گفتگوها رو از برنامه صداهای ماندگار گذاشته بودن. shakkk!


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۹۱/۲/۵ عصر ۱۱:۴۵
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Papillon, رزا, رابرت میچم, سناتور
منصور آفلاین
آخرین تلالو شفق
*

ارسال ها: 501
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۸/۱۷
اعتبار: 77


تشکرها : 395
( 8061 تشکر در 307 ارسال )
شماره ارسال: #286
RE: کلاسیک ها در تلویزیون

اونروزا شبهای عید چیز دیگه ای بود برای ما. عید که میشد یکی دو شب قبلتر،مجری همه یشه حی  و حاضر تلویزیون که انگار بودش واجب بود و نبودش حرام در یک ويژه برنامه به معرفی فیلمهای سینمائی همت میکرد که مثلا قراره فلان فیلم فلان روز پخش بشه و فلان نمایش فلان شب. یکی دو شب مونده به لحظه سال تحویل یکی دوتا فیلم هم پخش میکردند که جو عوض بشه و همه بدونند که دیگه عید نزدیکه. لحظه سال تحویل که میشد صدای سرنای کلهر یا علی اکبر مهدی پور دهکردی فضای خونه رو زیر رو رو میکرد و وقتی تموم میشد تازه بابا یادش می افتاد که بخونه : یا مقلب القلوب و الابصار ... اسم مهدی پور رو کسی نمیدونست درست مثل بقیه اونائی که می شنویم و نمیدونیم کی اند. وقتی مرد ، وقتی ازین سرا پرکشید اسمش اومد عین اونی که میخوند دایه دایه وقت جنگه ... که اونهمه جنگیدیم و نفهیمیدم این کی بود که صداش از اون ور ایران تا وسط خاک عراق میرفت و اصلا برای من و ما مهم نبود که رضا سقائی بوده که وقتی مرد حتی سقائی هم نبود که یه لیوان آب دستش بده... بگذریم.

شجریان رو سال 72 با دبدبه و کبکه آوردن کانال اول تلویزیون. از سال 1355 تلویزیون نیومده بود و الانشم بعد از 19 سال هنوز که هنوزه مرده اش رو ممکنه نشون داده باشن اما پخش زنده ای که بیاد و یه کم بخاطر اضطراب بلرزه و طرف بگه یالا بخون و اینم بگه نمیخونم تا حالتون جا بیاد، نداشتیم... اون موقع ها مهمون اگه می آوردن تلویزیون برای لحظه سال تحویل آدم درست و حسابی بود. شخصیتی بود واسه خودش.مردم با دیدنش تا مدتها تو کف بودند... وقتی پشت صحنه برنامه ای میرفت رو آنتن ذوقدانمون می ترکید و از شادی، نمیدونستیم اشک شادی رو چطوری پاک کنیم... وقتی دیدیم فرهنگ مهرپرور (شاگرد) و عبدی (آ میرزا) در صبح جمعه با شما کنار هم نشسته اند و بجای اینکه مثل برنامشون با هم گلاویز بشن با میکروفنهای خودشون کشتی میگیرن از خود بیخود میشیدیم... ای اینه؟ اسمش چی بود؟ آها منوچهر آذری. همونی که آنونس فیلم میگفت اسم فیلم رو هم گذاشته بود گوشتهای صدوبیست تومانی و سوت بلبلی میزد و میزد و میزد تا یادمون نمونه که همون گوشت (ببخشید همون نه، بی مزه ترش) قراره یه روز بشه 22 هزار تومن (18000 درصد رشد )... بگذریم

اونروزها با یه رابین هود و چند تا فیلم درپیتی از خود بیخود میشیدیم. بابا من نمیام خونه عمو ، مامان من نمیام خونه خاله آخه الان قراره کارتون الیور توئیست رو نشون بدن. قراره جزیره اسرار آمیز، قراره سفر به مرکز زمین، قراره سارا کورو ، قراره زورو ، قراره سندباد رو نشون بدن. دیده بودیم. قبلش همه رو دیده بودیم اما عید که میشد تکرار همینا انگار تکرار شادیهای ما بود. دیو سند باد وقتی غرش میکرد انگار دل ما رو می برد و دوستان یوگی و بیگلی بیگلی وقتی پیروز میشدند قند بود که تو دلمون آب میشد حتی اگه کاپتان لیچ گاهی دخل گالیور رو میاورد و وسط دردسر رهاش میکرد... بگذریم

اونروزا تلویزیون ما یک تلویزیون لامپی بود. یک ناسیونال که ازینور صفحه تا اون ورش کلا میشد 40 سانت. پشتشو اونقدر باز و بسته کرده بودم که دیگه به تعمیرکار میگفت زکی. لامپهائی داشت به بزرگی یه وجب. وقتی برق میرفت تو لامپها شهر فرنگی بود واسه خودش اون پشت. خدا پدر اونی که ترانزیستور و دیود رو ساخت تا همه رو از شر این لامپها خلاص کنه بیامرزه که پشت تلویزیونهایی که ضخامتش از صفحه خودش هم بیشتر بود رو الانه بکنن اندازه یک کاغذ.... لامپها داغ میشدند و وقتی به پشت تلویزیون دست میزدی گاهی اونقدر گرم بود که اونم به بخاریهای نفتی اون موقع که تو کلاسها میذاشتن میگفت : زکی... وقتی نور خورشید به صفحه ش می تابید دیگه چیزی معلوم نبود و باید دنبال چادر سیاهه ی مامان می گشتم و یه سرشو مینداختم رو تلویزیون یه سرشم رو سر خودم تا تاریک بشه و از فاصله یک متری ببینم تو تلویزیون چه خبراس... وقتی برق ضعیف میشد یه خط عین اجل معلق از بالا به پائین و گاهی از پائین به بالا رژه می رفت. انکار کادرهای یک فیلم رو دارن تک تک نشون میدن . اونوقت بود که باید دست می بردی پشت تلویزیون رو یه پیچ رو میچرخوندی تا خط رو از حرکت نگهداری. گاهی صفحه ای که روشن بود با ضعیف شدن برق جمع میشد وسط صفحه اصلی و یک مستطیل کوچیک رو میساخت... و وقتی تلویزیون رو خاموش میکردی ، کل صفحه بشکل یک نقطه روشن جمع میشد وسط صفحه و تا چندین دقیقه ردش رو میشد دید... بگذریم.

از همه اینها و گذشته ها بگذریم...

الان چه خبره؟ ... تلویزیون اومده تلویزیون نگو هلو بگو. درازیش یک و نیم متر عرضش 85 سانت. ضخامت اندازه ضخامت یک راکت پینگ پونگ. صفحه کاملا تیره که جلو تابش مستیقم آفتاب هم کار خودشو میکنه. عینک میزنی فیلم یا بازی رو برجسته می بینی. سینمای خانگی وصل میکنی صدای بال زدن پشه تا بیاد ازیه جا رد بشه و برسه جای دیگه ، ازون گوشه خونه تا این گوشه بترتیب داخل بلندگوهای مختلف می پیچه و حس میکنی از بیخ گوشت رد شد ، صدای گلوله رو که دیگه نگو ساختمون میاد پائین وقتی فلان بن بهمان دستش بره رو ماشه و و و ...  ترانسفورمز 3 رو مامان گذاشته بود (اونم فیلمهائی که بهش میگن بلو ری) همسایه اومد در خونه. آقا از شما بعیده! ... بخدا حواسمون نبود ... اما خبر نداره که با انتقام از گذشته در برابر حال ، میشه حال کرد. آقا به شما چه مربوط اصلا میخوام صدای شلیک توپخونه ی مگاترون سقف رو بیاره پائین، اونوقت که من چادر مینداختم رو سرم کجا بودی تو! (اما ... یکی نیست بگه بجای چادرسیاه روی سر ، عینک سیاه زدی روی چشمت بینوا. فقط چادرت کوچیک شده و عقلت، نه هوشت و معرفتت)... بگذریم؟ میگذریم

پس آفتابه لگن هفت دست. حالا بدک نیست یه سری به ناهار و شام بزنیم. عیدا که میشه 16 تا شبکه در لحظه سال تحویل هر کدوم 250 تا مهمون دعوت کردن. از قندعلی بقال بگیر تا حسنعلی چقال. جالب اینکه از 24 ساعت قبل در هر شبکه (ببخشید که بجای کانال میگم شبکه.آخه عادتمون دادن... ازون طرفم حیفه برای این تلویزیونها بگی کانال! کانال اون موقع ها رو میخواستی عوض کنی باید یک پیچ گنده رو عین هندل میچرخوندی تا تالاق تالاق برو رو کانالهای دیگه ... کنترل و ریموت که دیگه فبها)... این مهمون میره اون یکی میاد. صغری میره ، صفیه میاد. یوسف میره یونس میاد... خب اصغر آقا میگفتی: از کی خوانندگی رو شروع کردی؟ - خیلی وقته آقا. فکر میکنم دو سالی هست... یادت بخیر شجر.36 ساله که فقط یه بار اومدی تلویزیون (ببخشید به سیما). این آقا تو این دوسال فقط 20 بار  تو عیدها (در شبکه های مختلف) دیده شده. این میره اون میاد. پشت سر هم. لحظه سال تحویل الا دیگه شده مهمون داری سازمان سیما. چندر غاز میندازن جلو همین صغری و صفیه و حسن و حسین که نیم ساعتی سر فلان ساعت بیان اونجا چرت و پرت بگن و برن . خوبه والا. دستمزد همشون رو جمع بزنی اندازه ساخت یک فیلم سینمائی نمیشه. به قول مادر ورشکست نشه تلویزیون ما از اینهمه هزینه یه موقع خدای نکرده. نه برنامه شادی ، نه طنزی نه نمایشی نه سنت ایران نه همون ساز و سرنای سنتیی ... فقط و فقط یک مجری و هزار مهمان. همه شبکه ها. صدای سال تحویل هم که میاد ، یالا بدون ساز بخونید: یا مقلب القلوب ... فقط قلوب، بخدا، ابصار که دیگه مالیده با این برنامه ها. بعدشم که دیگه نگو... حضرت میره نایب میاد ، نایب میره  نواب میاد... یکی میگفت ببخشید اگه یک سخنران یا مهمان 5 دقیقه حرف بزنه خوبه؟ گفتم خوبه. گفت اگه 10 دقیقه بشه چی؟ گفتم خوب نیست. گفت اگه بشه یه ربع چی؟ گفتم اون دیگه زر زیادیه (با عرض معذرت از اون سخنران و شنوندگانش و سایر خوانندگان)... حقمونه بخدا. میدونید چرا؟ ... نمیگم چرا دلتون بسوزه.

۱۳۹۱/۲/۹ عصر ۰۱:۰۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : rahgozar_bineshan, بانو, ژان والژان, Classic, سروان رنو, نیومن, رزا, seyed, اسکارلت اُهارا, Papillon, مگی گربه, ریچارد, جو گیلیس, خانم لمپرت, هایدی
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11446
( 18974 تشکر در 1591 ارسال )
شماره ارسال: #287
RE: کلاسیک ها در تلویزیون

(۱۳۹۱/۲/۹ عصر ۰۱:۰۴)منصور نوشته شده:  

...

اونروزها با یه رابین هود و چند تا فیلم درپیتی از خود بیخود میشیدیم. بابا من نمیام خونه عمو ، مامان من نمیام خونه خاله آخه الان قراره کارتون الیور توئیست رو نشون بدن. قراره جزیره اسرار آمیز، قراره سفر به مرکز زمین، قراره سارا کورو ، قراره زورو ، قراره سندباد رو نشون بدن. دیده بودیم. قبلش همه رو دیده بودیم اما عید که میشد تکرار همینا انگار تکرار شادیهای ما بود. دیو سند باد وقتی غرش میکرد انگار دل ما رو می برد و دوستان یوگی و بیگلی بیگلی وقتی پیروز میشدند قند بود که تو دلمون آب میشد حتی اگه کاپتان لیچ گاهی دخل گالیور رو میاورد و وسط دردسر رهاش میکرد... بگذریم

...

ashk

یادش بخیر . اون موقع نمی دونستیم که همه این برنامه ها یه روزی کلاسیک می شن . :lovve: عیدها با برنامه هایی مثل سینمای کمدی با مجری گری جمشید گرگین حال و هوای عید رو می آورد. دو تا شبکه بیشتر نبود اما هر چی بود برای بچه ها سنگ تموم می ذاشتن. عید ما عید بود ...nnnn:

یادمه تلویزیون هایی همون موقع با بازار اومده بود که علاوه بر دکمه تعویض کانال , دکمه دومی هم داشت ( تصویر زیر ) که معلوم نبود برای چی هست. :huh: کنارش نوشته بود UHF  idont و فروشنده ها می گفتن که این برای کانال های ماهواره ای هست zzzz: ما هم که شنیده بودیم قراره دول استکباری یک ماهواره ای بفرستن روی سر ایران که بدون کمک هیچ آنتنی بشه 1000 تا کانال رو گرفت کلی ذوق می کردیم و هر هفته , هی این دکمه رو می چرخوندیم تا ببینیم که آیا ماهواره فعال شده یانه !  همچین ماهواره ای تا امروز هم که هستیم ساخته نشد که نشد . rrrr:


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۹۱/۲/۱۵ عصر ۰۳:۱۴
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسکارلت اُهارا, پرواز, ممل آمریکایی, ژان والژان, پایک بیشاپ, Classic, Papillon, دزیره, کاپیتان اسکای, رزا, ریچارد
vic_metall آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 105
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۵/۲۱
اعتبار: 6


تشکرها : 89
( 302 تشکر در 64 ارسال )
شماره ارسال: #288
RE: کلاسیک ها در تلویزیون

کافه سینما- این شب‌ها برنامه سینمای اندیشه از شبکه دوم سیما پس از سال‌ها پخش مجدد می‌شود. سال‌‌ها پیش علی معلم در این برنامه به عنوان کارشناس و مجری، همراه با منتقدان و سینماگران سرشناس به نقد و بررسی آثار مهم سینمای جهان می‌نشست. دیدن این فیلم‌ها همراه با شنیدن نظرات کارشناسانی از آن سال‌ها بسیار مغتنم است. در شب‌های گذشته فیلم‌های چون قلب ساخته لوئیجی کومنچینی با حضور داریوش مودبیان و داستان توکیو اثر یاسوجیرو اوزو با حضور کامبیز کاهه به عنوان منتقد مهمان پخش شده است. ساعت پخش این برنامه، حدود یک و سی دقیقه بامداد است.

//////////////////////////////

این برنامه فیلمهایی مثل هانوسن و سرهنگ ردل و کائوس برادران تاویانی و........................... با دوبله درستو درمون پخش کرده

۱۳۹۱/۳/۲ صبح ۱۱:۵۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Papillon, ممل آمریکایی, دزیره
dered آفلاین
من قانونم
*

ارسال ها: 49
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۱/۳/۱۲
اعتبار: 6


تشکرها : 2683
( 303 تشکر در 24 ارسال )
شماره ارسال: #289
RE: کلاسیک ها در تلویزیون

با سلام

امروز برای اولین بار برنامه استودیو هشت شبکه نمایش رادیو را شنیدم یک مسابقه مطرح کرد و آن اینکه:

اولین سریال پخش شده از تلویزیون ایران چه نام داشت و البته پاسخ امیر ارسلان نامدار بود البته همه همه اساتید می دانند فقط جهت یاد آوری بود


جهت اطلاع:چون بخشی با موضوع رادیو ندیدم در اینجا زمان پخش را قرار می دهم
زمان پخش استودیو هشت همه روزه به جز جمعه ها ساعت 16تا17:30

با آرزوی موفقیت روز افزون برای شما
۱۳۹۱/۳/۱۵ عصر ۰۹:۰۰
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : rahgozar_bineshan
منصور آفلاین
آخرین تلالو شفق
*

ارسال ها: 501
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۸/۱۷
اعتبار: 77


تشکرها : 395
( 8061 تشکر در 307 ارسال )
شماره ارسال: #290
RE: کلاسیک ها در تلویزیون

سریال جدید امراله احمدجو سریال فوق العاده ایست. این سریال که پخش آن از اواسط بهار شروع شد در نزدیک به 40 قسمت در حال پخش از شبکه 3 است و من به همه دوستان توصیه میکنم آنرا حتما ببینند... ابتدای پخش و حتی تا قسمتهای بیستم علاقه ای به سریال نداشتم. خاطره سریال روزی روزگاری این کارگردان انتظارها را ازاو افزایش داد چنانکه تفنگ سرپر (سریالی بعدی وی) را کسی جدی نگرفت (هرچند آنهم حرفهائی برای گفتن داشت) و انتظار من بیننده از این کارگردان سریالی در حد روزی روزگاری بوده و هست... پیش ازین از قسمتها را 4 در میان و بعضا دقایقی از بخشهائی که پخش میشد را می دیدم (اما یقین بدانید بعد از اتمام سریال آنرا خواهم خرید تا قسمتهای ندیده را حتما ببینم)

آنچه باعث آزار من میشد همین املای "پشت کوهای بلند" بود. کوها (کو+ها) یعنی کوچه ها و نه کوه ها. اگر منظور کوه است باید بشکل کوه ها یا کوهها نوشت و نه کوها، که اتفاقا منظور همان کوه است چون کوی ها و کوچه های بلند بی معنی است و برای شخص من جالب است که در این مدت طولانی پخش، حتی یک نفر هم به فکر اصلاح چنین املای غلطی(چه در عنوان بندی سریال و چه زیر نویس سیما) نیفتاده است! بخاطر همین اشتباه، ابتدای امر قید سریال را زدم و با خود گفتم سریالی که حتی نامش غلط است قطعا خود نیز پر از مغلطه کاری است.

اما روزها گذشت و پشت همین کوهها آفتاب سریالی برآمد که مرا روز به روز بیشتر شیفته خود میکند... اگر داستان سریال روزی روزگاری یک داستان خطی بود و صرفا به یک داستان می پرداخت ، سریال پشت کوهها مملو از داستان است. هر چند قسمت، داستانی جداست هرچند کلیت داستان حکایت پادشاهی است که قصرش، تفرجگاه نخچیر و سقفش آسمان و چادر است. اینکه چرا این آدم در قصر سنگ و گل زندگی نمیکند به روایت خود احمدجو شنیدنی است: این همان حسام بیگ است که حال به سامشا یا عموزاده پادشاه تبدیل شده است. دوستانش همه رفته اند... از صفرعلی بگیرید تا نسیم. بسیم کم عقل (که نامش را تلخک گذارده اند ) مانده است که از صد عاقل ، عاقلتر است و خود سامشا... اما اطرافیان جدید هریک عالمی دارند. هریک تکیه کلام خاصی دارند هریک علائقی دارند و دیدن این همه تنوع (از موجودی بنام انسان) خود حکایت دیگری است. نکته جالب اینکه اینهمه تنوع خلق و خو،اینهمه رنگارنگی ، اینهمه سلیقه های مختلف در یک جا و در کنار هم زندگی میکنند (چیزی که در روزی روزگاری هم بود و یکی از هوشمندیهای احمدجو در خلق انواع شخصیتها و مهمتر از آن شخصیت پردازی تک تک آنهاست). از نظر من اینگونه زیستن جذابست (همدلی و همزیستی در عین عدم همفکری). سریالهای امروزی که جوانان ما شب روز خود را پای ماهواره بپای آنها تلف کرده و انواع سریالهای ترکی و کلمبیائی و کره ای را بلغور میکنند که بعضا هرکدام تا 300 قسمت هم به درازا میکشد همه و همه یک پیام را القا میکنند : همزیستی. اما واقعا چه نوع همزیستی؟ همزیستیی که در آنگونه سریالها تبلیغ میشود کاملا در تضاد با همزیسیتی است که در سریالی چون روزی روزگاری و پشت کوههای بلند ارائه میشود. آنجا همه ظاهرا همرنگند، اما دلها هریک ساز خود را میزند. اینجا کسی با هم همرنگ نیست اما دلها همه با همند. اینجا وقتی کسی با دیگری عهد بست به او خیانت نمیکند (اگرهم کرد او چهره ای منفور خواهید دید) ، آنجا خیانت نقل و نبات محفل است و خائن، قهرمان اصلی داستان و محبوب دلهای تماشاگران .اینجا زرق و برق نمی بینید. زرقی که بیرون آدمها را احاطه کرده باشد. اینجا خبری از چشمهای آبی و سبز نیست. اینجا لباسها حتی برای یکبار هم اتو نخورده اند اما .. این دلها هستند که همگی اتوخورده و صافند و زرق و برق واقعی در درون آدمهاست... جوان امروزی خودرا هلاک میکند تا سریال عشق ممنوعه ترک را از دست ندهد همین جوان مدتی بعد استفراغ میکند اگر چند دقیقه از سریال پشت کوههای بلند را ببیند... یقین بدانید اگر جنگی کشور را امروزه دربرگیرد همین جوان سوراخ موش را به قیمت ناموس خواهرش خواهد خرید تا آسیبی به خود او نرسد و ...این آموزه ی نهائی چنان سریالهائی است.

اما چرا به این سریال علاقمند شدم. یک مثال کافی است... یک مرد روستائی از روستا به نخچیر پادشاه می آید(عمو لهراسب). او ظاهرا از بستگان همسر سامشای پادشاه است. همسر شاه او را آنچنان بزرگ میکند که رفته رفته همه امور به دست او می افتد. حکم حکم لهراسب است... همه را در پستهائی که دارند جابجا میکند و تنها بهانه (و در واقع تکیه کلامش) اینست که :" ا ای چیا زیاده"(ازین چیزا زیاده)... حتی شاه هم نمیتواند کاری از پیش ببرد و در نهایت با زرنگی حتی جای پادشاه نشسته تاج بر سر میگذارد. او حتی یکبار بخاطر آنکه دستورش را اجرا نکرده اند قهر میکند و میرود اما شاه و ملکه و خدم و حشم بدنبالش رفته و با تمنا او را باز میگردانند. او حتی دزدهای سرگردنه و مال مردم خور را که در حبسند آزاد میکند ... چنین شخصیتهائی مصداق عده ای خاص در جامعه ما هستند که خود بهتر میدانید... و همینهاست که یک طنز فوق العاده قدرتمند را در عرصه سیمائی به نمایش میگذارد که حتی خود طرف هم نمیداند منظور سریال شخص وی است... سریال انباشته از چنین طنزهای بی نظیر و البته گزنده ایست.

تکیه کلامها از تکیه کلامهای سریال روزی روزگاری بیشتر است. اگر آنجا حسام بیگ دائم میگفت : ... التماس نکن ... گوشت میبرم میذارم کف دستت خین بیاد ... اینجا با ویترینی از تکیه کلام مواجهید. تلخک دائم و برای بی اهمیت جلوه دادن چیزی میگوید: فلان چیز چی نی اما ... (مثلا جائی که در حضور شاه مشغول تیله بازی است میگوید : بیکاری چی نی. اما ا من و تو بیکارتر تو ای دنیا هه؟ (از من و تو بیکارتر تو این دنیا کسی هست؟)... یا مثلا کدخدای کولی باد (کولی آباد) وقتی کلمات را با ترکیبات خاص خودش بلغور میکند ... ای چه صحبت از فرمایش ... من خود خویشتن ... یا مثلا صفرعلی طبیب در پایان داستان هر شخصیتی به او نزدیک شده و میگوید : اون دنیا نزدیکه و قیامت نزدیکتر ... یا مثلا شخصیت قشون سالار که کلمات را با جابجائی حروف ادا میکند یا حتی خود سامشا (پادشاه) که به وقت تعجب از سخن کسی میگوید : ای دروغو که میگی راسته؟ و یا حاکم که وقتی عصبی میشود : حقتس حقتس حقتس هی ....و الی ماشا الله ... وجود دو زبان شیرازی و اصفهانی سریال بشکلی عجیب به جذابیت گفتگوها افزوده است. خود احمد جو از اهالی میمه (شهری کویری بین شیراز و اصفهان) است و احیای زبانهای مادری که به نوعی لهجه های زیبای ایرانی است از نظر هر میهن پرستی یک افتخار است...

سریال حتی در پرداخت صحنه ها هم موفق است اما نیاز به دیدگانی بازتر دارد. بخشهائی را بیاد بیاوریم که شاعری برای مدح شاه عازم تفرجگاه شاه میشود. شاه به اطرافیان می سپارد که شاعر را تا آنجا که امکان دارد آزار دهند تا ببیند در نهایت او زبان به مدح شاه خواهد گشود؟... انواع تحقیرها (از زندانی شدن و گرسنگی و تهمت و آزار) در حقش بجا آورده میشود و در نهایت وقتی در حضور شاه است با گیوه هائی که بهم چسبیده اند ابتدا در مذمت شاه میگوید اما وقتی می بیند چنین سخنانی عایدی ندارد مجددا زبان به تسبیح شاه می گشاید و وقتی انعام میگیرد هرگز سکه ای  به صفرعلی که از نزدیکی مرگ به او خبر میدهد و سکه ای برای فقرا ازاو میخواهد نمیدهد... لحظه ای نمیگذرد که پیرمرد که فکر میکرد این هزار سکه خرج سالیان عمر خواهد شد روی استر جان میدهد... حالا ببینیم چنین صحنه ای چگونه ساخته و پرداخته شده اند. همه جا سرسبز است. کلا سریال در تابستان و بهار فیلمبرداری شده است... اما صحنه های نهائی عمر پیرمرد که در مناظری از پائیز با برگ زرد درختان که هر لحظه به زمین می ریزند فیلمبرداری میشود (یا اقلا با جلوه های ویژه فصل را پائیز کرده اند)... شماری پرنده بهنگام مرگ پیرمرد در آسمان به پرواز درمیایند و نگاه خیره پیرمرد در لحظه احتضار یادآور صحنه مرگ قلی خان در روزی روزگاری (با آرزوی ناتمام رساندن سالم یک کاروان به منزل) است و حکایت ازین واقعیت که همه ما وقتی میرویم هرگز کارهای خود را بشکلی کامل به سرمنزل مقصود نرسانده ایم.

۱۳۹۱/۴/۳ صبح ۰۸:۵۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : دزیره, ژان والژان, بانو, Classic, اسکارلت اُهارا, سروان رنو, Papillon, ناخدا خورشيد, رزا, دلشدگان, مگی گربه, خانم لمپرت, هایدی
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11446
( 18974 تشکر در 1591 ارسال )
شماره ارسال: #291
RE: کلاسیک ها در تلویزیون

" ای دروغو که میگی راسته ؟ "

منصور عزیز خیلی زیبا و شیوا حق مطلب رو در مورد این سریال که اتفاق این روزهای صدا و سیماست بیان کردند. حقیقتا همین حسی که منصور عزیز نوشته اند من هم دارم. یعنی نوعی سرخوردگی در اوایل پخش سریال به خاطر اینکه دیدم سبک آن با روزی روزگاری متفاوت است اما چندی که گذشت دیدم که پشت کوه های بلند را باید با خودش مقایسه کرد نه با چیز دیگر. این سریال خودش یک سبک ویژه و تازه ای دارد که در نوع خودش زیباست. هر چه بیشتر می گذرد دلنشین تر می شود و تماشای آن جذاب تر.  اتفاقا اینکه هر قسمت داستانی مستقل از خود دارد بسیار مناسب سریالهایی است که هر شب پخش می شوند ( بر خلاف روزی روزگاری که هفته ای یکبار پخش می شد ) . در این روش احتمال زیاد هست که بیننده یک یا چند شب به دلیل مشغله نتواند برخی از قسمت ها را ببنید اما به دلیل مستقل بودن داستان های هر قسمت , برقراری ارتباط دوباره با سریال آسان است و انگار که ادامه داستان را از دست نداده است.

تکیه کلام های جالبی را به مانند روزی روزگاری در پشت کوه های بلند شاهد هستیم و هر قسمت هم خود به مانند یک حکایت پند آموز است. خود من در اوایل کار آن را از لحاظ ظاهر شبیه به قوه تلخ می پنداشتم اما کمی که گذشت دیدم که شاید در ظاهر کمی به آن شبیه باشد اما در باطن همان مایه های روزی روزگاری را در خود دارد . شخصیت سامشاه و ملکه بانو اینقدر خودمانی و راحت ( به نظر ما جنوبی ها ) هستند که انگار بازی نمی کنند. دکورها و صحنه پردازی ها هم در عین سادگی زیباست. خود امرجو می گوید که بودجه سریالش رده بی بوده اما هر که آن را دیده فکر کرده که من با بودجه رده آ این سریال را ساخته ام. این هم یک هنر است که بر خلاف خیلی از کارگردان ها که پول مفت را بر سر سریال های بی معنی هدر می دهند , این بار یک کارگردان خوش ذوق مانند امرجو با حداقل بودجه بهترین کار در رده خود را ارائه داده است. اندک آبروی صدا و سیما به همین اشخاص و هنر آنهاست. باشد که مسئولان قدر اینگونه هنرمندان را بهتر بدانند و بیشتر حمایتشان کنند.


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۹۱/۴/۳ عصر ۱۱:۴۸
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Papillon, شرلوك, ژان والژان, BATMAN, منصور, دزیره, اسپونز, بانو, رزا, Classic, دلشدگان, مگی گربه, جو گیلیس
dered آفلاین
من قانونم
*

ارسال ها: 49
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۱/۳/۱۲
اعتبار: 6


تشکرها : 2683
( 303 تشکر در 24 ارسال )
شماره ارسال: #292
RE: کلاسیک ها در تلویزیون

با سلام

به تازگی در شبکه تهران سریالی را پخش می کرد به نام تولدی دیگر و من توانستم چند قسمت آخرش را ببینم با مضمونی خانوادگی در بعضی سکانس ها طنز هم چاشنی می شد

با حضور بازیگرانی چون:عبدالرضا اکبری لعیا زنگنه فریبا متخصص و زنده یاد جمیله شیخی

که اولین و آخرین باری که پخش شد سال 1377 بود

یادش بخیر

آدم با بعضی فیلم ها و سریال ها خاطره دارد که ممکن است تا چند روز فکرت را مشغول کند

عمر چقدر زود می گذرد وقتی فکر می کنم در گذشته ما سریال هایی می ساختیم که به لحاظ بازی داستان و اجرا بسیار عالی تر از سریال های امروزی بود و به نظر من قابل مقایسه نبود ولی متاسفانه این روند متوقف شد و حالا ...

من که سال هاست کمتر از انگشتان یک دست سریال ایرانی دیده ام و همان تبلیغاتش کافیست

اگر ما همان داستان و اجرا و... را حفظ می کردیم شاید الان حرفی برای گفتن داشتیم

البته این نظر من است و ممکن است با بقیه متفاوت باشد و صد البته به نظر دیگران احترام می گذارم

عکس ها از سایت شبکه تهران است

متشکرم


با آرزوی موفقیت روز افزون برای شما
۱۳۹۱/۴/۲۰ عصر ۱۱:۳۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : ژان والژان, دزیره, آماندا
رزا آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 227
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۵/۲۹
اعتبار: 52


تشکرها : 5834
( 3533 تشکر در 141 ارسال )
شماره ارسال: #293
RE: کلاسیک ها در تلویزیون

پوآرو بهمراه هستینگز، خانوم لمون و سربازرس جپ

شبکه م ن و ت و (حفظ الله جمیع علمکم) از جمعه شب این هفته، سریال پوآرو رو پخش میکنه. ظاهرا همین قسمتها توسط تلویزیون ایران هم خریداری شده و در آینده نزدیک پخش خواهد شد. حالا باید انتخاب کرد که وقایع درست رو بدون سان.سور دید (م.ن.و.ت.و) یا اینکه از دوبله عالی این سریال لذت برد.(با دوبله زیبای آقای منانی)

از ویژگیهای خوب پوآروی شبکه م.ن.و.ت.و استفاده دوبلور دیوید ساچت از کلمات فرانسویه مثل انسپکتور و مونامی و مادام و ....

قبلا هم بعضی قسمتهای این سریال از م.ن.و.ت.و پخش شده بود ولی بدون وجود هستینگز و خانوم لمون و سربازرس جپ، پوآرو گمشده های زیادی داشت که در این سری این شخصیتها هم در کنار پوآرو خواهند بود.

قسمتهایی که قراره نمایش داده بشه شامل مرگ لرد جور-  قتل در بین النهرین -  قتل راجر آکرویدتراژدی در سه پرده میشه.


گاهی ارزش واقعی یک لحظه را، تا زمانی که به یک خـاطره تبدیل شود، نمی‌فهمیم . .
۱۳۹۱/۴/۳۰ صبح ۱۰:۲۷
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : جو گیلیس, اسکارلت اُهارا, ژان والژان, دزیره, اسپونز, Classic, دلشدگان, ناخدا خورشيد, سروان رنو, مگی گربه, بانو, هایدی
بهزاد ستوده آفلاین
متولد اصفهان
***

ارسال ها: 901
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۶/۶
اعتبار: 39


تشکرها : 2215
( 5890 تشکر در 536 ارسال )
شماره ارسال: #294
RE: کلاسیک ها در تلویزیون

خدمت منور  بانو رزا عرض کنم  که "پرویز فیروز کار"  دوبلور کاراگاه پوارو

فریدون دائمی  هستنگز   و خانم فهیمه واحدی دوبلور  خانم لمون هستند  دوبلور بازرس جب  را نمی شناسم

تلوزیون ایران بیشتر 30 قسمت پواروی ذوبله نشده داره و از این نظر به هرکول پوارو بدهکار هستش


هر جا سخن از دوبله است نام "بهزاد ستوده "میدرخشد
۱۳۹۱/۵/۱۲ عصر ۰۶:۰۰
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسپونز, Papillon, بانو, رزا, ژان والژان
اسپونز آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 138
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۱/۳/۱
اعتبار: 21


تشکرها : 1525
( 1343 تشکر در 85 ارسال )
شماره ارسال: #295
RE: کلاسیک ها در تلویزیون

قبل از اينكه سريال پوارو پخش بشه 3 قسمت از اين سريال به عنوان فيلم سينمايي از تلويزيون پخش شد كه گوينده نقش پوارو در آن ها ايرج رضايي بود و الحق بسيار زيبا اين نقش را اجرا كرده بود. (نام يكي از اين سه قسمت جنايت اي بي سي بود ولي نام دوتاي ديگر يادم نيست) آيا كسي از دوستان اين قسمت ها رو داره؟ يا لااقل قسمتي از اجراي ايرج رضايي؟


میگم، کجا داریم میریم؟
۱۳۹۱/۵/۱۲ عصر ۰۷:۰۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : بانو, رزا
دزیره آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 196
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۴
اعتبار: 33


تشکرها : 3112
( 2462 تشکر در 98 ارسال )
شماره ارسال: #296
RE: کلاسیک ها در تلویزیون

به مناسبت 12 شهریور،روز بزرگداشت مرد شجاع تنگستان،رئیسعلی دلواری،مستند کوتاهی از شبکه یک پخش شد به نام "خیری".

خیری نام همسر رئیسعلی است.دراین مستند که در سال 1352 ساخته شده با این بانوی سالخورده (90 ساله) مصاحبه ای انجام شده و وی با علاقه تمام از رئیسعلی و رشادتهایش سخن گفته همراه با پخش قسمتهای کوتاهی از سریال دلیران تنگستان.

  دو صدای خاطره انگیز هم به عنوان راوی در این مستند شنیده میشودکه یکی از انها راوی کارتون قدیمی باغ گلها ست.

کسانی که به بوشهر زیبا سفر میکنند، به دلوار هم سری میزنند و از خانه ی رئیسعلی که به موزه ای زیبا تبدیل شده است دیدن میکنند. دلوار امروز جای کوچک و ساده ای است و حتما در ان سالهای دور کوچکتر و ساده تر و شاید همین ،،کار رئیس علی را بزرگتر و بزرگتر میکند.

  مجموعه انیمیشن دلاوران نخلستان به کارگردانی عبدالرضا سعید نیا در صدا وسیمای بوشهر در حال تولید است که به روایت زندگی رئیس علی از نوجوانی تا شهادت می پردازد.


] استعداد بزرگ بدون اراده بزرگ وجود ندارد . بالزاک
۱۳۹۱/۶/۱۶ صبح ۰۸:۱۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Classic, ناخدا خورشيد, شرلوك, Papillon, بانو, سروان رنو, ژان والژان, مگی گربه, dered, دلشدگان, رزا, خانم لمپرت, هایدی
سناتور آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 647
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۲/۴
اعتبار: 36


تشکرها : 3690
( 4535 تشکر در 390 ارسال )
شماره ارسال: #297
RE: کلاسیک ها در تلویزیون

(۱۳۹۱/۵/۱۲ عصر ۰۷:۰۳)اسپونز نوشته شده:  

قبل از اينكه سريال پوارو پخش بشه 3 قسمت از اين سريال به عنوان فيلم سينمايي از تلويزيون پخش شد كه گوينده نقش پوارو در آن ها ايرج رضايي بود و الحق بسيار زيبا اين نقش را اجرا كرده بود. (نام يكي از اين سه قسمت جنايت اي بي سي بود ولي نام دوتاي ديگر يادم نيست) آيا كسي از دوستان اين قسمت ها رو داره؟ يا لااقل قسمتي از اجراي ايرج رضايي؟

یکی از قسمتهاش هم به نام یک دو سه سگک کفشت رو ببند بود.

۱۳۹۱/۶/۱۶ عصر ۰۶:۳۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
dered آفلاین
من قانونم
*

ارسال ها: 49
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۱/۳/۱۲
اعتبار: 6


تشکرها : 2683
( 303 تشکر در 24 ارسال )
شماره ارسال: #298
RE: کلاسیک ها در تلویزیون

(۱۳۹۱/۶/۱۶ صبح ۰۸:۱۹)دزیره نوشته شده:  

به مناسبت 12 شهریور،روز بزرگداشت مرد شجاع تنگستان،رئیسعلی دلواری،مستند کوتاهی از شبکه یک پخش شد به نام "خیری".

خیری نام همسر رئیسعلی است...

با سلام

من هم این مستند را دیدم بسیار جالب بود ولی متاسفانه گاهی اوقات چیزی در وجود مردم هر کشوری باعث می شود به گذشته مان نیز (بنا به هر دلیلی) پشت کنیم.

در یک برنامه تاریخی دیگر که درباره رئیسعلی صحبت می شد عنوان شد یکی از جاده های مهم توسط او و افرادش چنان بسته شده بود که نیروهای انگلیسی هیچگونه امکان تردد در آن را نداشتند و به نظر جاده مهمی نیز بوده و مثل همیشه و مانند بسیاری از کشورها این قهرمان نیز با خیانت خودی ها شکست خورد و...

در آخر اگر اشتباه نکنم چند سال بعد از پخش سریال دلیران تنگستان بازیگر نقش رئیسعلی در یک تصادف درگذشت.

از اینکه یادی از این مستند نمودید،متشکرم.

با تشکر


با آرزوی موفقیت روز افزون برای شما
۱۳۹۱/۶/۲۷ عصر ۱۰:۵۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سروان رنو, دزیره
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,255
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11446
( 18974 تشکر در 1591 ارسال )
شماره ارسال: #299
RE: کلاسیک ها در تلویزیون

کانال یک داره فیلم  پرندگان هیچکاک رو پخش می کنه.

نمی دونم چه حکمتی هست که صدا و سیما اینقدر این یکی فیلم هیچکاک رو پخش می کنه.shakkk!

شاید به خاطر گرون شدن قیمت مرغ خواستن به ملت یه حالی بدن :haha::


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۹۱/۶/۲۷ عصر ۱۱:۳۶
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : شرلوك, ژان والژان, نیومن, پایک بیشاپ, رزا
منصور آفلاین
آخرین تلالو شفق
*

ارسال ها: 501
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۸/۱۷
اعتبار: 77


تشکرها : 395
( 8061 تشکر در 307 ارسال )
شماره ارسال: #300
RE: کلاسیک ها در تلویزیون

(۱۳۹۱/۶/۱۶ صبح ۰۸:۱۹)دزیره نوشته شده:  دو صدای خاطره انگیز هم به عنوان راوی در این مستند شنیده میشودکه یکی از انها راوی کارتون قدیمی باغ گلها ست. 

آن صدا ، صدای استاد هوشنگ لطیف پور بود (که راوی و مدیر دوبلاژ خود سریال هم بودند. دوبله سریال بخاطر اصرارهای قطبی ریاست آنزمان تلویزیون برای تعجیل در پخش و آماده نبودن استودیو دوبله با تعجیل انجام شد و بعضا بخاطر برخی کاستیها راوی که خود لطیف پور بود بدان اضافه شد. دوبله های حیرت انگیز سریال بخصوص بکارگیری لهجه های غلیظ فارسی-انگلیسی که عمدتا آنزمان توسط فریدون ابوضیا انجام میشد بی نظیر است که بعدها از طرف دیگران تقلید شد. ابوضیا که با آن چشمان رنگی ظاهری غربی هم داشت و گوینده و بازیگر هم بود و حتی در یک فیلم تلویزیونی بنام دسیسه بازی هم کرد  آنطور که گفته میشود پس از انقلاب به جرم جاسوسی برای آمریکا اعدام شد! ظاهرا در ماجرای اختلاس بانک صادرات در اواسط دهه 1370 دستگیر شده بود. وی پس از انقلاب در 9 فیلم سینمائی بازی کرد که مشهورترینشان کشتی آنجلیکا و پرنده کوچک خوشبختی است)

در مورد عکسی که در آن مستند از مرحوم خیری (همسر مرحوم رئیس علی دلواری) دوستان ما در این تاپیک گذاشته اند این نکته را عرض میکنم که خیری که موقع پخش سریال 96 سال سن داشت و در قید حیات هم بود همسر دوم رئیس علی بود

(۱۳۹۱/۶/۲۷ عصر ۱۰:۵۹)dered نوشته شده:  اگر اشتباه نکنم چند سال بعد از پخش سریال دلیران تنگستان بازیگر نقش رئیسعلی در یک تصادف درگذشت.

هرگاه یادی از سریال دلیران تنگستان میشود من بیاد مرحوم محمود جوهری (بازیگر نقش رئیس علی) می افتم. محمود جوهری که بازیگر آماتوری بود در این سریال در نقش رئیس علی فوق العاده ظاهر شد. این بازیگر نجیب و کم رو که در آنزمان تازه هم ازدواج کرده بود از طرف همایون شهنواز (کارگردان) 40 هزار تومان پاداش گرفت و با آن یک پیکان جوانان قرمزرنگ خرید. چون رانندگی را بتازگی آموخته بود با همان پیکان تصادف کرد و مدتی پس از تولید سریال (که حتی خود سریال را هم ندید) خود و همسرش کشته شدند . بدون شک با آن حضور خارق العاده در سریال ، اگر این بازیگر زنده می ماند امروز یکی از غولهای بازیگری سینمای ایران بود اما اجل امانش نداد. او مردی نماز خوان ، خجالتی ، بسیار مودب و انسانی رئوف بود . فرزند آنها در آن سانحه زنده ماند و امروز در قید حیاتست و احتمالا در کرج زندگی میکند.

۱۳۹۱/۶/۲۸ صبح ۰۸:۰۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Classic, شرلوك, dered, جیسون بورن, پدرام, دزیره, بانو, ژان والژان, ناخدا خورشيد, نوستالژیکا, سناتور, سروان رنو, حمید هامون, مگی گربه, دلشدگان, رزا, خانم لمپرت, زبل خان, هایدی
ارسال پاسخ