[-]
جعبه پيام
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/XI0kt
» <BATMANhttps://www.doostihaa.com/post/tag/%D8%A...kanon-2021
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/pFib3
» <BATMAN> با تشکر از مارک واتنی عزیز/ نسخه های سینمایی بامزی هم منتشر شدن/ بامزی تو سوئد خیلی محبوبه، از گذشته تا به امروز ازین شخصیت انیمیشن تولید میشه
» <مارک واتنی> ارادت شارینگهام عزیز
» <شارینگهام> درود بر همه ی دوستان ، سپاس از مارک واتنی عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
داستان عامه پسند - داستان در پیتی - Pulp fiction
نویسنده پیام
Memento آفلاین
(2000)
***

ارسال ها: 216
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۷/۱۷
اعتبار: 46


تشکرها : 4500
( 3946 تشکر در 154 ارسال )
شماره ارسال: #12
RE: داستان عامه پسند - داستان در پیتی - Pulp fiction

غافلگیری!

.

.

برای من، کلمه غافلگیری، یادآور یک سکانس معروف از فیلم حرفه ایه. جایی که دو تا پلیس با کلافگی منتظرند تا بلموندو مذاکراتش تموم بشه و از اطاق بیاد بیرون تا تحت الحفظ ببرنش.

ولی حرفه ای یک دفعه در رو باز می کنه و با لگد میزنه تو شکم اون بنده خدایی که داشت با خیال راحت سیگارش رو روشن می کرد! و با خیال راحت فرار می کنه...

.

غافلگیری یک ابزار قدرتمند است برای یک فیلمساز... یک ابزار برای به رخ کشیدن تسلطش بر روی مخاطب...

برای اینکه نگذارد مخاطب دست او را بخواند و از بالا به او نگاه کند...

مثل اتفاقی که در فیلم ها و سریال های ایرانی می افتد و از همان اول معلوم است که فلانی با فلانی ازدواج خواهد کرد و بهمانی هم به سزای اعمالش خواهد رسید!!

یکی از مهم ترین فاکتورهای این فیلم (و سایر فیلم های تارانتینو) همین اتفاقاتی است که به هیچ عنوان توقع آن ها را ندارید.

.

.

تارانتینو ابایی ندارد از اینکه خودش در 5 دقیقه اول فیلمش بمیرد... از اینکه خفن ترین شخصیت فیلمش را به ساده ترین و معمولی ترین شکل ممکن بکشد... از اینکه شرط بندی بر سر قطع کردن انگشت را در همان ثانیه اول به پایان برساند... از اینکه در یک تصادف پای یک نفر از جا کنده شود و به وسط خیابان بیفتد یا حتی از اینکه تاریخ را تحریف کند و هیتلر را در سینما بسوزاند!

پالپ فیکشن نیز سرشار از این اتفاقات غیرمنتظره است. از همان شروع فیلم گرفته تا بلایی که در آن زیر زمین بر سر مارسلوس والاس بزرگ می آورد!

از بین همه غافلگیری های این فیلم شخصا صحنه «معجزه» رو بیشتر از همه دوست دارم. جایی که به شکل خارق العاده ای هیچ کدام از گلوله ها به وینسنت و جولس برخورد نمی کند. اما مسلما به یاد ماندنی ترین صحنه همان سکانس دست انداز و شلیک شدن گلوله است!

.

.

چیزی که باعث شد این پست رو بنویسم، مشاهده یک سکانس مشابه در سینمای خودمان است!

هرچند که بوضوح تقلیدی از همان سکانس دست انداز بود ولی واقعا غافلگیر کننده و دلچسب بود. در این حد که علیرغم اینکه فیلم کمدی نبود ولی به محض شلیک گلوله سالن سینما از خنده تماشاچیان به هوا رفت!

از اونجایی که کل مزه این سکانس به غافلگیرکننده بودنشه، اسم فیلم رو نمی تونم بگم!!

البته فکر کنم حالا که اینجوری گفتم، شما وسط هر فیلمی که برید توی سینما ببینید منتظر دیدن این سکانس خواهید بود!! :دی

.

شما رو دعوت می کنم به دیدن یکی از همین صحنه ها...

.

.

این سکانس مربوط به فیلم «بعد از خواندن بسوزان» است اثر برادران کوئن. اینکه این سکانس رو آوردم دلیلش اینه که کل فیلم خیلی ارزش دیدن نداره، وگرنه توصیه می کردم کل فیلم رو ببینید.

این سکانس از این جهت غافلگیر کننده است که کسی انتظار نداره در نیمه ابتدایی فیلم همچین بلایی سر برد پیت بیاد! اینجا برادران کوئن از معروفیت بازیگر حسن استفاده رو برده اند...

اتفاقا دقیقا برعکس همین نکته رو هم توی فیلم های ایرانی دیده ام. مثلا جایی که قراره از بین 5-6 داوطلب، یک نفر برای یک کار انتخاب بشه... این سکانس مثلا باید تعلیق داشته باشه ولی یکی از اون 5-6 نفر یک بازیگر معروفه! و اصلا هم معلوم نیست که آخر سر کدومشون قراره انتخاب بشن!! :دی






.

.

چندی پیش کانال تلگرام «عاشقان سینما» چند مطلب جالب راجع به این فیلم نوشته بود که نقل می کنم.

.

telegram.me/cinemovie

.

1) بعد از صحنه ي رقص معروف بين وينسنت (تراولتا) و ميا(اما تورمن), ميبينيم که اونا با کاپ قهرماني به سمت در خونه ي ميا ميرن; شما مسلما فکر کرديد که اونا مسابقه ي رقص رو بردند ولي کمي بعد- وقتي بوچ (بروس ويلس) در حال برگشتن به خونشه- ميتونيد به سختي صداي تلويزيون رو از خونه ي کناري بشنويد که به اين اشاره ميکنه که جام قهرماني مسابقات رقص در رستوران دزديده شده; پس در واقع اونا مسابقه رو ميبازند و جام رو ميدزدن!

2) اين نکته هميشه مورد توجه ما بوده که چرا در صحنه اي که بوچ به خونش برمیگرده و داره براي خودش توي آشپزخونه چيزي براي خوردن درست ميکنه, با وجود سرو صداهاي ايجاد شده وینسنت مشکوک نميشه و از دستشويي بيرون نمياد...ولي قضيه از اين قراره: بعد از اينکه بوچ, وینسنت رو ميکشه و از خونه بيرون ميره توي خيابون مارسلوس والاس رو ميبينه, مارسلوس داره با دو لیوان قهوه به خونه برمیگرده , پس دليل اينکه تراولتا به سرو صداهاي توي آشپزخونه مشکوک نميشه اينه که اون فکر کرده مارسلوس با قهوه ها برگشته. و در واقع اون تفنگ مارسلوس والاس بوده که روي کابينت جا مونده!

3) در ابتداي فيلم, وقتي يولاندا و رينگو در حال صحبت کردن درباره ي دزدي از رستوران هستند, ميتونيم وينست رو ببينيم که از پشت به سمت دستشويي ميره و اگر با دقت گوش کنيم ميتونيم ديالوگ هاي انتهاي فيلم بين وينسنت و جولس(ساموئل ال جکسون) رو بشنويم.

4) تارانتينو نقش جولس رو اختصاصا براي ساموئل ال جکسون نوشته بوده.

5) در طول فيلم 265 بار از کلمه ي ***F استفاده شده که PULP FICTION از اين لحاظ رتبه ي سوم رو داره! فيلم های The Wolf Of Wallstreet و Casino اول و دوم هستند

6) توي صحنه اي که وينسنت سرنگ رو توي سينه ي ميا فرو ميکنه در واقع سرنگ رو بيرون ميکشه و بعد فيلم رو برميگردونند!

7) در طول فيلم هربار وينسنت ميرفت دستشويي يه اتفاق بد مي افتاد!!

8) پشت صحنه سکانس رقص وینسنت و میا با کارگردانی تارانتینو!!

.

http://s7.picofile.com/file/8244711626/P...e.mp4.html

.

۱۳۹۵/۱/۸ عصر ۰۷:۴۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : oceanic, جروشا, حمید هامون, Schindler, خانم لمپرت, ایـده آلـیـسـت, سروان رنو, ویگو مورتنسن, دزیره, BATMAN, اسکورپان شیردل, rahgozar_bineshan, آمادئوس, زرد ابری, جیم استارک, پیر چنگی, پروفسور, کنتس پابرهنه
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع