[-]
جعبه پيام
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سینمای امروز "مدرن و پست مدرن"
نویسنده پیام
لوک مک گرگور آفلاین
جوینده َطلا
***

ارسال ها: 211
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۶/۶/۳۱
اعتبار: 24


تشکرها : 1005
( 1634 تشکر در 208 ارسال )
شماره ارسال: #12
RE: سینمای امروز "مدرن و پست مدرن"

خانواده برای من واژه ارزشمندی است. اعضای یک خانواده ممکن است جملات سوزناک به هم نگویند! خیلی از آنها ممکن است به یکدیگر بی احترامی کنند و حتی جواب سلام یکدیگر را ندهند اما چیزی در قلبشان آنها را به هم پیوند می دهد، حتی اگر غرورشان به آنها اجازه اعتراف کردن به آن را ندهد! برخلاف فیلمهای هندی که قانون را بر خانواده مقدم می دانند (مانند مادری که در فیلم هندی دیوار اجازه قتل فرزند ناخلفش را داد و یا پدری که در فیلم قانون فرزندش را با دستان خودش کشت. بیچاره آمیتاب باچان!) همه انسانها می دانند, کمتر کسی است که خانواده اش را فدای قانون کند. حتی خود هندی ها!

اگرچه داشتن خانواده برای بسیاری از انسانها لذت بخش است،  اما من فکر می کنم این لذت برای بچه ها طعم دیگری دارد. اینکه بچه ها احساس کنند که بزرگترها در هر شرایطی حامی آنها هستند بسیار لذت بخش است. من در فیلمها، هنگامی که می بینم خانواده های از هم پاشیده، چگونه برای بقا تلاش می کنند لذت می برم. گویا آنها ارزش خانواده را به خوبی درک می کنند و فیلم پدری محصول ۱۹۹۳ یکی از آن فیلمهاست. فیلمی که با هنرمندی پاتریک اسویزی ستاره آن سالهای هالیوود عرضه شد و بازیگران نوظهوری چون سابرینا لوید و برایان بونسال در کنار وی خودنمایی کردند. هالی بری که در آنزمان هنوز به جمع ستارگان هالیوود نپیوسته بود نیز حضور نه چندان بلند، اما نسبتأ موثری در فیلم دارد.

وقتی مادر کلی دختر نوجوان و برادر کوچکترش ادی بر اثر سرطان از دنیا می رود آنها به یک یتیم خانه انتقال داده می شوند. در این یتیم خانه به جای اینکه از بچه ها مراقبت کنند، آنها را مورد آزار قرار می دهند. کلی که نمی تواند این وضعیت را تحمل کند از آنجا می گریزد تا پدرش را یافته و از او درخواست کمک کند. جک چارلز، پدر بچه ها که یک خلافکار خرده پا و قمارباز است، هیچگاه فرزندانش را نخواسته و آنها و مادرشان را ترک کرده است. اما کلی ناامید نمی شود و با تمام وجود سعی می کند خانواده از هم پاشیده اش را دور هم بازگرداند.

کلی با اصرار بسیار پدرش را متقاعد می کند که بیاید و برادرش را از آنجا خارج کند. اما رفتار مضحک چارلز در دادگاه باعث می شود که فرزندانش به او تعلق نگیرند. هنگامی که او می بیند که بچه های یتیم خانه با دستهای که به دستبند بسته شده اند سوار اتوبوس می شوند، به اتوبوس حمله کرده و پسرش را نجات می دهد و اینجاست که او و فرزندانش مجبور می شوند از دست پلیس و به عبارتی دیگر قانون بگریزند.

فیلم در جنبه های ماجراجویانه و عاطفی موفق ظاهر می شود، اما در جنبه های کمدی یک مقدار بی تجربه عمل می کند. پدری شما را از یک ماجرا وارد ماجرایی دیگر می کند. این فیلم مانند بسیاری از فیلمها تنها ادعای ماجرایی بودن را ندارد. شما به ندرت می توانید در فیلم لحظه آرامی را بیابید. شما با یک فیلم جاده ای که در آن چند مسافر با یکدیگر از تجربیات زندگی شان صحبت می کنند مواجه نیستید. فیلم شامل یک عالمه صحنه های تعقیب و گریز در طبیعت زیبای شهرهای مختلف آمریکا است که به زیبایی کارگردانی شده اند.

فیلم در صحنه های عاطفی اما بی نظیر ظاهر می شود. پدری پا را از درام فراتر نهاده و به مرز ملودرام نزدیک می گردد. به شکلی که اگر شما انسانی احساساتی باشید، خودتان را در حالی خواهید یافت که اشک هایتان صورتتان را پر کرده است. البته احساسات اغراق شده یک مقدار فیلم را خوش‌بینانه جلوه داده است. به طور مثال، اینکه کلی که اینقدر از دست پدرش ناراضی بود به همین سادگی او را در سکانس دادگاه ببخشد چندان معقول به نظر نمی رسد. اما فیلم قرار است هم جدی و هم سرگرم کننده باشد. پس می توان گفت که فیلم پدری به شکلی مثبت با احساسات شما بازی خواهد کرد. مخصوصا سکانس دادگاه که می تواند یک انسان را به سادگی منقلب کند.

با این وجود این فیلم در جنبه های کمدی چندان راضی کننده نیست. ایده ای که بر مبانی آن فیلمی از هر دو جنبه درام و کمدی استفاده کند بسیار ارزنده است چرا که دنیای واقعی نیز مخلوطی از غم و شادی است. اما این تنها وقتی جواب می دهد که صحنه های جدی و کمدی از کیفیت برابری برخوردار باشند. به طور مثال وقتی جک، بینی مدیر یتیم خانه را در اتوبوس می گیرد و یا به پلیسی که ماشینش واژگون شده است می خندد، هیچ چیز جالبی برای بیننده بزرگسال ندارند. مخصوصا وقتی که بیننده می داند که با یک فیلم احمقانه و بی معنی مواجه نیست. بنابراین بهتر بود که طنز فیلم پرمعنا و با ریزه کاری بیشتر نوشته می شد.

چیزی که در فیلمها برای من بسیار آزاردهنده است تاکید بسیار آنها بر روی نقطه اوج (climax) آنهاست. به طوری که احساس خواهید کرد که انتهای فیلم تفاوتی فاحش با ابتدا و یا حتی میانه آن دارد. به طور مثال اگر فیلم، یک فیلم اکشن باشد حدود چهل دقیقه پایانی تنها به نبرد خواهد گذشت تا داستان به سرانجام برسد و اگر آن فیلم مثلا یک درام حقوقی باشد باز هم چهل دقیقه پایانی صرف دادگاه می گردد و در طی این مدت، فیلم صرف دیالوگ هایی می شود که قرار است داستان را به نقطه پایان برسانند. اما فیلم پدری هیچگاه بیش از اندازه، زمان صرف سکانس های مختلف نمی کند. ریتم در طول فیلم یکپارچه است. صحنه ها تاثیر خود را می گذارند و سپس به موقع شما را ترک خواهند کرد!

تنها ضعف در ارائه طنزهای زیرپوستی کمی آزاردهنده است. با این وجود این موضوع چیزی از ارزش فیلم کم نمی کند. همین که فیلم تلاش یک خانواده از هم پاشیده را برای شکل گیری مجدد نشان می دهد برای من ستودنی است. خانواده ای که شاید آنطور که باید با احترام با یکدیگر برخورد نکنند اما انگار که روح و روان شان به هم پیوند خورده است. آنها در مقابل هر چیزی که مانع پیوند مجددشان شود می ایستند تا موجودیت خود را حفظ کنند و همین کافیست که به ارزش خانواده بیشتر پی ببریم.

اگر در تماشای فیلم دقت به خرج دهید می توانید چهره جاشوا لوکاس جوان را در نقشی بسیار کوچک تشخیص دهید!


من به شانس اعتقاد ندارم. به خودم اعتقاد دارم!
۱۳۹۹/۴/۲۶ عصر ۱۱:۴۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : پروفسور, Classic, مارک واتنی, کنتس پابرهنه, سروان رنو, بانو الیزا, زرد ابری, باربوسا, شارینگهام, اکتورز, پیرمرد
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
فیلم oppenheimer اوپنهایمر - سروان رنو - ۱۴۰۲/۵/۱۸, صبح ۱۱:۰۱
RE: سینمای امروز "مدرن و پست مدرن" - Dude - ۱۴۰۲/۱۰/۱۵, صبح ۰۲:۲۲