[-]
جعبه پيام
» <سروان رنو> یادی از زری خوشکام و هزاردستان .... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45527
» <مموله> هاچ زنور عسل https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...5#pid45525
» <مارک واتنی> آدمیرال گرامی سپاس
» <آدمیرال گلوبال> ممنون از مارک واتنی بابت کارتون های اخیر...
» <مارک واتنی> رابرت عزیز ارادتمندم
» <رابرت> تشکر از اظهار محبت شارینگهام عزیز و سپاس از مارک واتنی به خاطر مجموعه "پروفسور بالتازار"
» <رابرت> آلبرت کمپیون عزیز، متأسفانه مشکل عدم رعایت پاکیزگی و حقوق شهروندی در مناطق شمالی کشور به خاطر حضور بعضی گردشگران بی‌فرهنگ، مضاعف می‌شود!
» <شارینگهام> برگی زرین در کارنامه ی رابرت عزیز
» <مارک واتنی> کارتون به یاد ماندنی "پروفسور بالتازار" دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...8#pid45508
» <آلبرت کمپیون> جناب رابرت، مطلب "نوروز خود را چگونه گذراندم؟" خیلی حق بود. شما تنها نیستید برادر، ما هم تقریباً همین مشکلات رو داریم.
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
معجزه گر
نویسنده پیام
برو بیکر آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 355
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۸/۲۲
اعتبار: 37


تشکرها : 3248
( 6973 تشکر در 203 ارسال )
شماره ارسال: #3
RE: معجزه گر

بازنگری یکی از ماندگارترین  و نفسگیر ترین سکانسهای سینمای کلاسیک

جای دارد قبل از شروع این پست تشکر ویژه ای از نکته بینی و لطف غمارباز کافه جناب برت گوردون محترم داشته باشم)

هلن عادت بدی داشت. در سر میز غذا آزادانه میچرخید و از بشقاب هرکس لقمه ای غذا بر می داشت و با دست میخورد. اما او وقتی به خانم سالیوان می رسد با عکس العمل جدیدی روبرو می شود ، خانم سالیوان اجازه نمی دهد هلن از بشقاب غذای او چیزی بر دارد. جنگ جدیدی شروع می شود.  کاپیتان  که با روش خانمسالیوان مخالف است از او می خواهد هلن را رها کندو خانم سالیوان حین درگیری با هلن با عصبانیت به کاپیتان می گوید :  شما به هلن ترحم می کنید یعنی بعقیده شما  ترحم کردن به هلن مهمتر  از آنست که اون چیزی یاد بگیرد و کاپیتان می گوید:  من که ندیدم  هنوز چیزی بهش یاد داده باشید و خانم سالیوان در حالیکه همچنان با هلن درگیر است فریاد میزند : اگر از اتاق برید بیرون همین حالا شروع میکنم همه اتاق را ترک می کنند تا طوفانی بر پرده سینما نقش ببندد. جدالی نفسگیر بین خانم سالیوان با هلن که حاضر نیست مانند سایرین روی صندلی بنشیند و با قاشق غذا بخورد آغاز می گردد:

   

هلن مطابق معمول جهت ابراز ناخشنودی خود روی زمین دراز می کشد و به نشانه اعتراض پاهایش را مرتب بر زمین می کوبد و خانم سالیوان هم بی اعتنا به او مشغول میل کردن غذایش می شود ریتم کوبیدن صدای پای هلن بر کف اتاق کند و کندتر می شود هلن با زیرکی تمام خود را به پایه صندلی خانم سالیوان می رساند و دو بار صندلی را از زیر خانم سالیوان می کشد خانم سالیوان هیچ عکس العملی نشان نمی دهد و همچنان به خوردن غذای خود ادامه میدهد تا اینکه هلن وشگون مهلکی را از ران پای او میگیرد

   

بلافاصله هلن بلند می شود و با لمس صورت و دهان خانم سالیوان متوجه میشود که او در حال خوردن غذا می باشد هلن بشدت گرسنه می باشد لقمه ای غذا از ظرف خانم سالیوان بر می دارد اما سالیوان مانع می شود که او غذا را بخورد و او را به سمت صندلی هل میدهد تا روی صندلی بنشیند هلن مجددا بلند می شود و به نزد خانم سالیوان می آید و اینبار بازوی  دست او او وشگون میگیرد

   

خانم سالیوان برای تنبیه هلن محکم دست هلن را کتک می زند و هلن ناگهان با زدن یک سیلی به صورت معلم خود همه را غافلگیر می کند. خانم سالیوان سیلی هلن را با یک سیلی محکمتر پاسخ می دهد اما هلن مجددا سیلی دیگری را نثار خانم سالیوان می کند ، خانم سالیوان مجددا چنان سیلی جانانه دیگری بر صورت هلن می زند که دل هر بیننده ای برای هلن کباب می شود.

   

یک جنگ تمام عیار آغاز شده بود جنگ میان جهل و دانایی ، هلن مجددا دست خود را بلند می کند و در حالیکه همه منتظر بودند  مجددا سیلی دیگری بزند اما ناگهان تاملی می کند ، دست خانم سالیوان نیز بالا رفته و آماده است تا درصورت دریافت سیلی آنرا پاسخ دهد اما هلن دستانش را بدور بدنش جمع می کند و وانمود می کند در حال رقصیدن است او می دانست بازنده این جدال می باشد هلن سپس نا امیدانه به سمت در می رود و بر در می کوبد او مادرش را طلب می کند اما خانم سالیوان به سمتش می رود و او را به زور برمی گرداند و روی صندلی می نشاند

   

هلن از روی صندلی بلند می شود و دوباره به سمت در می گریزد اما حانم سالیوان دوباره او را روی صندلی می نشاند. هلن چند بار سعی می کند از روی صندلی بلند شود اما خانم سالیوان دوباره او را میگیرد. دکوپاژ دوربین در این صحنه از یک سوژه ثابت بی نظیر است دوربین درست مانند پاندول یک ساعت با هر فرار هلن از روی صندلی به سمت چپ و راست حرکت می کند و هیجان بیننده را مضاعف می نماید. هلن چندین بار تلاش می کند که از روی صندلی بلند شود اما هر بار خانم سالیوان او را میگیرد و مجددا روی صندلی می نشاند

   

هلن تمام راههای فرار را امتحان می کند از روی میز یا از زیر میز اما هربار خانم سالیوان او را میگیرد و روی صندلی می نشاند ، در مجموع خانم سالیوان 13 بار هلن را روی صندلی می گذارد اما هلن هر بار امتناع می کند و با روش جدیدی می گریزد تا در نهایت در یک جدال نفسگیر وقتی هلن را برای بار چهاردهم روی صندلی می گذارد دستان خود را درست مانند یک بازیکن بسکتبال باز می کند و در مقابل هلن می گیرد تا او راهی برای فرار نداشته باشد. هلن از فرط خستگی نفس زنان روی صندلی آرام می گیرد و تسلیم می شود.

   

سالیوان به اولین موفقیت خود دست می یابد حالا او شروع میکند با قاشق غذا میخورد تا به هلن یاد دهد که اگر او هم میخواهد غذا بخورد باید از قاشق استفاده کند اما هلن باز مخالفت می کند سالیوان برای اینکه او را تحریک کند مقدار کمی غذا در بشقاب هلن می ریزد و آنرا زیر بینی هلن میگیرد تا بوی غذا او را تحریک کند هلن بسرعت آنرا میخورد و از فرط گرسنگی با زبانش تمام بشقاب را لیس می زند و با تمام شدن آن با دستان خود به روی بشقاب می کوبد و تقاضای غذای بیشتری می کند

   

خانم سالیوان بلافاصله بشقاب هلن را اینبار مملو از غذا می کند و روی میزی می گذارد که هلن بیصبرانه با کوبیدن دستانش به روی آن مطالبه غذا می کند. بشقاب غذا آماده است اما سالیوان قاشقی را در دست هلن می گذارد و با گرفتن دستان هلن غذا را بوسیله قاشق به نزدیک دهان هلن می رساند اما هلن با لجبازی و هوشمندی فراوان با دستش غذا را از داخل قاشق بر می دارد و در دهانش می گذارد  اما سالیوان مانع می شود تا هلن غذا را قورت دهد تلاشهای مجدد سالیوان برای غذا خوردن بوسیله قاشق بی نتیجه می ماند و در نتیجه هلن  قاشق را به گوشه ای از اتاق پرت می کند. سالیوان هلن را وادار می کند از روی صندلی بلند شود و به زور او را بطرف قاشق می برد تا قاشق را از روی زمین بردارد

   

به هرترتیبی هست سالیوان مجددا هلن را به پای میز می کشاند و از او می خواهد غذایش را با قاشق بخورد اما هلن مجددا قاشق را به گوشه اتاق پرت می کند و دوباره از روی صندلی بلند می شود و پس از یکدور چرخیدن بدور میز چون می داند دوباره مغلوب می شود قبل از آنکه دست سالیوان به او برسد خودش روی صندلی می نشیند. او اینبار فکری به سرش می زند. دستان خود را محکم به صندلی میگیرد و با تمام قوا خودش را به صندلی می چسباند. اما سالیوان تسلیم نمی شود او برای اینکه هلن را مجبور کند تا قاشقش را بیاورد با تمام قوا هلن را با صندلی از روی زمین بلند میکند و او را وادار می کند قاشقش را بردارد و دوباره او را پشت میز غذا قرار میدهد.

   

اما باز هم بیفایده است و اینبار نیز هلن با خشم فراوان قاشق را به گوشه اتاق پرتاب می کند و مجددا با کوبیدن دستانش به روی میز تقاضای غذا می کند. سالیوان اینبار یکدسته قاشق بر می دارد و بشقاب غذا را مقابل هلن قرار میدهد. او قاشقها را یکی یکی در دستان هلن می گذارد و هلن نیز هر بار آنها را به گوشه ای پرتاب می کند سالیوان درجه خشونتش را کمی بیشتر می کند او اینبار قاشقی از غذا را پر می کند و به زور دهان هلن را باز می کند و آنرا در دهانش می ریزد. اما هلن از او سرسخت تر است او کمی غذا را مزه مزه می کند و ناگهان تمام غذا را از دهان خود بر صورت سالیوان می پاشد. هلن خسته به روی صندلی می نشیند و خانم سالیوان برای تنبیه او سطل آبی را به روی صورت هلن می پاشد و جدال نفسگیر مجددا با کردن قاشق پر از غذا در دهان هلن آغاز میگردد و هلن باز امتناع می کند و غذا را به بیرون میریزد.

   

اما در بیرون اتاق همه در حیاط منتظر هستند تا ببینند سرانجام این جنگ به کجا می رسد. لحظه ای بعد هلن و خانم سالیوان از اتاق بیرون می آید و هلن سریعا به آغوش مادرش پناه می برد ، خانم سالیوان با چهره ای خسته به مادر هلن می گوید: غذاشو تو بشقاب خودش خورد .... با قاشق هم خورد .... خودش تنها خورد .... دستمال سُفرشو  هم خودش تا کرد .... اتاق درهم ریخته ست اما دستمال سفره هلن تا شده ست. و بدینوسیله یک سکانس نفسگیر 8 دقیقه ای به پایان می رسد و طوفان به پا شده توسط پتی دوک 16 ساله و بنکرافت بر پرده سینما فروکش می کند

   

۱۳۹۳/۱۲/۶ عصر ۰۷:۳۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سناتور, سرهنگ آلن فاکنر, Princess Anne, زینال بندری, BATMAN, مگی گربه, Classic, شیخ حسن جوری, هانا اشمیت, جیسون بورن, سروان رنو, خانم لمپرت, اسکورپان شیردل, برت گوردون, زرد ابری, نایب تیمور خان, آنا کارنینا, پیرمرد, Kathy Day, ژان والژان, پرشیا, Kurt Steiner, ایـده آلـیـسـت, جو گیلیس, هایدی, کارآگاه علوی, گروهبان گارسیا, باربوسا
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
معجزه گر - برو بیکر - ۱۳۹۳/۱۲/۳, عصر ۰۹:۲۲
RE: معجزه گر - برت گوردون - ۱۳۹۳/۱۲/۴, عصر ۱۱:۵۸
RE: معجزه گر - شیخ حسن جوری - ۱۳۹۳/۱۲/۹, عصر ۱۲:۴۸