امروز سالروز تولد و مرگاینگرید برگمنIngrid Bergman بازیگر محبوب و زیباروی تاریخ سینماست. در این تاپیک به معرفی او و نوشتن هر چیز در مورد این بازیگر بی همتا خواهیم پرداخت.اما برای شروع به مناسبت این روز یک متن زیبا از سالنامه مجله فیلم سال 1383 انتخاب کردم. در آن ویژه نامه که به انتخاب 50 منتقد و کارشناس سینمای ایران می پرداخت و عنوانش بهترین بازیگران عمر مابود برگمن در میان بازیگران زن اول شد.
این مقاله به قلم نیما محسنی نسبدر مورد جادوی اینگرید برگمن در فیلم کازابلانکا ست :
25 دقیقه از فیلم گذشته و هنوز خبری از اینگرید برگمننیست. بوگارت افسانه ای را حسابی تماشا کرده ایم و در پس نگاه تلخ و حسرت بار و گیج اش ، دنبال گمشده ای عزیز می گردیم... شخصیت های فیلم یکی پس از دیگری می آیند و می روند .... اما هنوز خبری از برگمن نیست.... صدای پیانوی دالی ویلسون در کافه ریک طنین انداخته که در کافه باز می شود و برگمن در لباسی سرتاسر سفید و زیبا ،مردد و نگران، همراه مردی که خودش را ویکتور لازلو معرفی می کند وارد می شود و پشت میزی می نشیند. کافی است نگاه حیران و نگران ویلسن سیاه پوست را ببینیم تا بفهمیم دارد خبرهایی می شود . ایلسا (برگمن) از سام یکی از آهنگ های قدیمی را تقاضا می کند و سام که مشغول نواختن شد ، موقع پرسش اصلی رسیده: « ریک کجاست؟»
سام پیچ و تاب می خورد که ماجرا را پرت کند: « نمی دونم ، تمام شب ندیدمش...امشب دیگه نمی آید...یه دختری هست تو کافه طوطی آبی ،اغلب شب ها می ره سراغ اون ». برگمن رو برمی گرداند و لبخندی می زند که فقط باید ببینید: « قبلاها بهتر دروغ می گفتی سام!» . بعد ایلسا از سام خواهش می کند که آهنگ "همچنان که زمان می گذرد" را بنوازد اما سام می خواهد طفره برود : « بلد نیستم،یادم رفته خانم» و برگمن برای اینکه نغمه جاودانی را به یادش بیاورد در نمای
درشتی شروع می کند به زمزمه کردن آهنگ...لالالالالالا،لالالا الالا...سام مقاومتی نمی کند و آهنگ فضای کافه را پر می کند، اما هنوز مانده: « شعرش رو هم بخون سام ». این بار دیگر طفره رفتنی در کار نیست، رفیق سیاه پوست ما هم یاد روز های گذشته در سر دارد و می خواند. باشروع ترانه ، یک کلوزآپ دقیقا 25 ثانیه ی از صورت برگمن کافی ست تا آن 25 دقیقه نبودن اش را جبران کند و بگوید چرا ریک اینقدر حسرت به دل و حیران است... نمای درشت الزا قطع می شود به ریک که وارد کافه می شود،مستقیم و باشتاب می رود طرف پیانو و با تندخویی به سام اعتراض می کند:« مگه بهت نگفته بودم که دیگه هیچ وقت این آهنگ رو نخونی» سام فقط فرصت می کند با سر به میز کناری اش اشاره کند و با سرعت یک پسر بچه که در مخمصه افتاده آن جا را ترک می کند ، نگاه عاشق و معشوق قدیمی در هم قفل می شود. دو کلوزآپ کوتاه بوگارت و برگمن در این صحنه جزو دارایی های ارزشمند تاریخ سینماست و گمان کنم سیاهه احساساتی که این دو پلان کوتاه منتقل می کنند، تمام نشدنی باشد .....فقط باید دید ...البته اگر نم اشک چشم ها بگذارد چهره این دو نفر فوکوس بماند. مایکل کورتیز خیلی استاد بوده که فهمیده برای جاودانه شدن این فیلمش فقط کافی ست تمام نقاط اوج قصه را به کلوزآپ دودو زدن چشم های نم دار دو بازیگر نقش اولش واگذار کند و تردید و عشق توامان صورت برگمن کار ده ها صفحه فیلمنامه و دیالوگ را می کند همه لحظه های اوج فیلم و روبرو شدن های ریک و ایلسا با همین نماهای درشت پیش می رود و تاثیر می گذارد،....
پ.ن: خیلی سعی کردم و مواظب بودم که این پست تا قبل از ساعت 12 شب تموم بشه. چون دیگه فردا 29 آگوست نبود !