شخصیت های ماندگار
شخصيتهاي به يادماندني فيلمها، همچون انسانهاي واقعي، زندهاند و از آن بالاتر، ناميرا و ابدی. نقشهاي ماندگاري كه در شخصيترين تصميمگيريهاي مخاطبان نقش ايفا ميكنند و اين گونه به تجربيات زيستي انسان ميپيوندند.
«ماريا» در «زنگها براي كه به صدا درميآيند»*
«ماريا» فقط يك معشوق نيست. بلكه نماد عشق است. وجود او در محبت و عشق خلاصه شده چرا كه او اصلا عشق زاده است. اين را وقتي ميفهميم كه دارد گذشته اش را براي «روبرتو» بازگو ميكند و ميگويد چه طور پدر و مادرش را جلوي چشمش كشتهاند. پدر ماريا جمهوريخواه بوده و در راه عشق به مردم كشته شده و مادرش در راه عشق به اين پدر مردم دوست جانش را فدا كرده است. ماريا از كودكي با عشق بزرگ شده و تعجبي ندارد اگر اين همه عاشقپيشه و دلباخته و از خود گذشته است. در عين حال عشق او هرگز با هوس آلوده نبوده و نيست چنانچه «مال هيچكس نبودن» او، زبانزد همه است و روبرتوي تازه وارد هم در ابتداي ورودش به جمع غارنشينان، ماريا را پيش از هر چيز با همين ويژگي ميشناسد.
زن پاپلو، «پيلار» درباره گذشته ماريا به روبرتو ميگويد: «خيلي بلا سرش اومده. بدترين بلاهايي كه ميتونه سر يه زن بياد.» و اين بلاها شايد به ظاهر پرده عفت ماريا را دريده باشد، اما درواقع چنين نيست و باور قلبي به همين مهم، روبرتو را وا ميدارد مانع از حرف زدن ماريا درباره آن خاطرات تلخ بشود و وقتي هم كه ماريا به اصرار، ما وقع را براي او تعريف ميكند، روبرتو با يك جمله اعتماد به نفس ماريا را به او برگرداند: «ماريا: حالا ديگه منو دوست نداري ميدونم. فردا منو از خطوط دشمن ميگذروني و ديگه تو رو نميبينم. تو ديگه منو نميخواي / روبرتو: ماريا هيچكس به تو دست نزده ميفهمي؟ / ماريا: جدي ميگي؟ / روبرتو: هيچكس. ايمان داشته باش».
وقتي پيلار روي صخرهاي نشسته و دارد از زشتي خودش براي روبرتو درد دل ميكند، ماريا سرش را روي زانوي پيلار ميگذارد و به او ميگويد او نه فقط زشت نيست، بلكه زيباست. در اينجا پيلار خطاب به ماريا جملهاي ميگويد كه مويدي ديگر بر عشق سرشار شخصيت مارياست. پيلار ميگويد: «سعي كن مغزت رو به كار بندازي نه قلبت رو» يعني اينكه ماريا با قلبش فكر ميكند نه با مغزش. ماريا آنقدر اميدوار است كه در آن مهلكه جنگي در يك قدمي مرگ، دارد براي زندگي آيندهاش با روبرتو عاشقانه حرف ميزند. حتي شب حادثه، روياي زندگي در خانه روبرتو و بودن در كنار او را ميبيند و خواب بچه داشتن از روبرتو را و ما اگر مثل او با قلبمان فكر كنيم شايد بپذيريم كه حق با اوست چنانچه روبرتو پذيرفت و بر همين اساس در لحظه آخر اين ديالوگ به ياد ماندني را بر زبان آورد: «اگه تو بري منو هم با خودت بردي. حالا من و تو يكي هستيم... حالا من توام و تو هم مني... يادت باشه تو خود مني. فقط تويي كه از من باقي مي موني. وداعي در ميان نيست چون ما از هم جدا نيستيم».
*محصول 1943 آمريكا، كارگردان: سام وود، بازيگران: اينگريد برگمن، گري كوپر
نویسنده : آزاد جعفری
منبع : قاب کوچک روزنامه جام جم
(۱۳۸۹/۲/۳ عصر ۱۱:۳۲)IranClassic نوشته شده:
فیلم این مراسم در یوتیوب هست که باید با عنوان AFI salute to alfred hitchcock سرچ کنید. البته با توجه به قیلثر بودن یوتیوب ، من فایل ویدیویی این قسمت از مراسمی که بالا سروان عزیز توضیح داد ، در آدرس زیر آپلود کردم :
http://www.4shared.com/video/xi3FFN0Z/No...ock_B.html
فرمت فایل FLV هست که با برنامه های total player یا classic player یا kmPlayer قابل دیدن است.
خیلی خیلی ممنونم. بالاخره دانلود شد!
به نظر میرسه سایت 4shared خیلی سرعتش پایین اومده. چون سرعت اینترنت الان بد نیست اما دانلود از اون سایت از سرعت 5 کیلوبایت در ثانیه بیشتر نمی شد.
باز هم از لطف شما خیلی خیلی تشکر می کنم.