نیم نگاهی به
چگونگی شکلگیری
فیلمنامه ی سریال کیف انگلیسی
کیف انگلیسی سریال زیبا و ماندگاری است که اول بار در دی ماه سال 79 از شبکه یک سیما پخش آن آغاز گردید. این سریال در 13 قسمت به اکران در آمد و با حضور بازیگران قدر و با داشتن فیلمنامه ای قوی خیلی زود بر دل بینندگان نشست. البته موسیقی شاهکار فخرالدینی هم در جذبه این سریال دیدنی نقش بسزایی داشت.
کارگردان مولف فیلم ضیاء الدین دُرّی ، سوژه این مجموعه تلوزیونی را در واقع از خاطرات پدرش درباره یک شخصیت واقعی در دهه بیست شمسی الهام گرفت. پدر سیدضیاء فرزند را به تدیُن توام با حس وطن پرستی ترغیب کرده و با ذکر این جمله "حتی انگلیسی ها برای مرحوم آیت الله کاشانی و مرحوم دکتر محمد مصدق احترام قائل بودند، زیرا در عین دشمنی این دو شخصیت را مردان محترمی می دانستند." - ماجرای مردی را با خصوصیات "دکتر ادیبان" برایش شرح می دهد؛ جوانی شهرستانی تحصیلکرده فرنگ که دربازگشت به وطن با افتتاح یک روزنامه جنجالی به شهرت رسیده و به مجلس پانزدهم وارد می شود. در این مقطع حساس تاریخی که با پایان جنگ جهانی دوم و خلع رضاشاه و جانشینی پسرش درسلطنت و شکل گرفتن احزاب و تشکلهای ملی مذهبی مارکسیستی و آزادی نسبی مطبوعات همراه است، ارزش نفت در معاملات و معادلات سیاسی دوچندان شده بتدریج پای آمریکاییان را به ایران باز می کند.
در اواخر همین دوره مجلس ، دكتر مصدق و آیتالله كاشانی، موضوع مذاكرات محرمانه بین "گس"، نماینده شركت نفت انگلیس و "گلشائیان"، وزیر دارایی وقت ایران را افشا میکنند .گلشائیان با زیرکی توافقات خود با سفیر انگلیسی را به صورت لایحه به مجلس میبرد و از طرف دیگر واسطههای سفارت انگلستان همزمان به جهت تطمیع نمایندگان مجلس و همسو کردن آنان با شیوه های گوناگون از جمله با اهدای كیفهای پر از پوند انگلیسی به برخی از نمایندگان مجلس، درصدند مقدمات تصویب لایحه رادر مجلس فراهم آورند . ادیبان نیز که عاصیانه، ابتدا ساز مخالفت می زند، یكی از دریافت كنندگان این كیف فریبنده است و دریافت همانا و خموشانه ساز ناسازگاری بر زمین نهادن پس از آن...
سالها بعد با تکمیل سناریوی کیف انگلیسی، دُری اولین نسخه را به پدرش تقدیم می کند. پدرش با خواندن فیلمنامه باخنده خاصی می گوید:"این دختره مستانه، این چه صیغه ای است؟شما فیلمسازها باید حتما یک زن وارد داستان کنید؟ بهرحال برای من جذاب بود برو دنبال ساخت آن..."
و اینگونه اولین گامهای تکوین یکی از زیباترین سریال های دراماتیک تاریخی پس از انقلاب برداشته می شود.
دُری خود معترف است که دیده ها و شنوده های سریال الزاما حقیقت محض نیست. حدسیاتی بر پایه احتمالاتند و درخطاب به منتقدانی که معتقدند سریال به روشنفکران حمله کرده است می نویسد: "ادیبان یک روشنفکر نیست، یک فرد باسواد است و اساسا روشنفکران هر نسل به تعداد انگشتان یک دست هستند. روشنفکر کسی است که درباره جهان پیرامون خویش و روابط بین افراد جامعه صاحب نظریه باشد و من اگر دیدگاه های مارکس رامطالعه کنم و بیاموزم، فقط فردی باسواد محسوب می شوم..."
او کیف انگلیسی را نمایشی ازنقش استعمار در برهه ای حساس از تاریخ ایران می خواند و تم اصلی فیلمنامه اش را تحریک حس ملی و وطن دوستی توامان با ایجاد نفرت از بیگانگانی که مسبب شکست مبارزات مردم در دهه بیست شدند، قرار داده و تم فرعی پیام اضمحلال شخصیتی و "مرگ باوری" است. شخصیتهای سریال یک یک به سمت مرگ می تازند نه فقط مرگ جسمانی، مرگ آرمانی... هرچه که حتی بتوان آن را موفقیت ایده آل به حساب آورد همه گذرا و محکوم به فنا هستند...
_صحنه پایانی سریال یکی از درخشانترین سکانسهای کل فیلم می باشد که بخش عمده ای از بار درام عاطفی سنگین و اخلاقی مجموعه را یکجا به دوش می کشد. منصور ادیبان (علی مصفا) پس از امضا توافق نامه طلاق از همسرش به نزد مستانه (لیلا حاتمی)می شتابد تا شانس دوباره با او بودن را امتحان کند. مستانه در زمین تنیس است و جمعی آمریکایی دور او پراکنده و خواهان بازی با مستانه اند. مستانه بانگاهی سرد مردی را که زمانی عشق و قهرمان آرمانی اش می پنداشته می نگرد تندیس سرو گون ادیبان در نزد او دیگر فرو ریخته است . برای آخرین درس زندگی، مستانه درخواست ازدواج پرتمنای ادیبان را رد می کند از میان توری پاره وارد زمین تنیس می شود و خیره به دور دست در بهتی از درون ویرانگر فرو می رود. بخشی از آخرین دیالوگ سریال بین دو شخصیت اصلی ادیبان و مستانه در زمین تنیس خواندنی است:
ادیبان: سلام
مستانه: سلام بفرمایید.(سکوت سنگین) از آخرین ملاقاتمون خیلی می گذره
ادیبان: بله بعد از اون خیلی سعی کردم شما رو ببینم اما نشد.حقیقتش من خودم رو مقصر می دونم و از این بابت خیلی افسوس می خورم.
مستانه: تاسف شما چیزی رو تغییر نمی ده.
ادیبان: دلم براتون تنگ شده بود.
مستانه: فکر نمی کردم دلتون برای کسی تنگ بشه احتمالا بازم به اطلاعات نیاز دارین. ظاهرا تو مجلس شانزدهم خیلی ساکتن.
ادیبان: مجلس شانزدهم دست حامیان سلطنته. مصلحت نیست من صحبتی بکنم. من هرکار که می تونستم برای هدف مشترکمون انجام دادم.
مستانه: هدف مشترک!
ادیبان: جمهوری نشد، همه چیز نابود شد
مستانه: شاید فراموشی بهترین راه حل باشه آقای دکتر...
...
*******************************************************
اکنون هفت دهه از آن تاریخ ورق خورده و "ادیبان" حقیقی چنانچه در قید حیات باشد احتمالا نود و چند ساله است. کاش می شد حال که پس از سالها مبارزه، شکست، ناکامی و فراموشی، بالاخره شاهد سقوط سلطنت و به بار نشستن درخت جمهوریت در این مملکت بوده، بازتاب احساسش را بجای چاپ درجریده، در همین تاپیک مرقوم می نمود! ای کاش...
منبع مطالب وتصاویر در این ارسال، کتاب وزین "فیلمنامه کیف انگلیسی" به قلم سید ضیاء الدین دری می باشد.