[-]
جعبه پيام
» <مارک واتنی> آدمیرال گرامی سپاس
» <آدمیرال گلوبال> ممنون از مارک واتنی بابت کارتون های اخیر...
» <مارک واتنی> رابرت عزیز ارادتمندم
» <رابرت> تشکر از اظهار محبت شارینگهام عزیز و سپاس از مارک واتنی به خاطر مجموعه "پروفسور بالتازار"
» <رابرت> آلبرت کمپیون عزیز، متأسفانه مشکل عدم رعایت پاکیزگی و حقوق شهروندی در مناطق شمالی کشور به خاطر حضور بعضی گردشگران بی‌فرهنگ، مضاعف می‌شود!
» <شارینگهام> برگی زرین در کارنامه ی رابرت عزیز
» <مارک واتنی> کارتون به یاد ماندنی "پروفسور بالتازار" دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...8#pid45508
» <آلبرت کمپیون> جناب رابرت، مطلب "نوروز خود را چگونه گذراندم؟" خیلی حق بود. شما تنها نیستید برادر، ما هم تقریباً همین مشکلات رو داریم.
» <رابرت> به یاد مرحوم قاسم افشار در "خاطرات سودا زده من" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...4#pid45504
» <شارینگهام> مستند «سرانجام رعفت» هم اکنون از شبکه ی مستند
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 2 رای - 3 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
زوجهای ماندگار در سینمای کلاسیک
نویسنده پیام
Joe Bradley آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 174
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۴/۲۹
اعتبار: 15


تشکرها : 160
( 1616 تشکر در 95 ارسال )
شماره ارسال: #8
RE: زوجهای ماندگار در سینمای کلاسیک

سلام به همه

فیلم پابرهنه در پارک

امروز یاد یکی از فیلمهای جالب و قدیمی افتادم و زوج هنریی که به خوبی در این فیلم در کنار هم قرار گرفته اند و این دو نفر کسانی نیستند جز ، رابرت ردفورد و جین فوندا این دو نابغه سینما.

در مورد یکسری از فیلمها ما اطلاعات کمی داریم و این در مورد یکسری از بازیگران توانا شاید نقطه منفی به حساب بیاید زیرا بازیگرانی به این توانایی وجود دارند که فیلمشان کمتر دیده شده است. این دو زوج در این فیلم به واقع بازی روان و ساده ای دارند و در این اینکه شاهد یک زندگی متوسط هستیم از نوعی بازی و خلق شخصیتها در کنار بازی خوب بازیگران لذت می بریم.

کارگردان    جین ساکس

تهیه‌کننده    هال بی. والیس

نویسنده    نمایشنامه/فیلمنامه: پل سایمون

بازیگران    رابرت ردفورد
جین فوندا
میلدرد ناتویک
جیمز استون
تد هارتلی
شارل بوآیه
فریتس فلد


موسیقی    نیل هفتی

سال تولید : 1967

"پل" (رد فورد) و "کوری" (فاندا) زوج جوانی هستند که پس از گذراندن ماه عسل به آپارتمان کوچک، سرد و خالی‌شان در طبقه پنجم ساختمانی قدیمی می‌روند. ماجراجوئی و پرشروشور بودن "کوری"، مقابل آرامش و خونسردی "پل" (که وکیل دعاوی تازه کار است)، به همراه شرایط نامساعد خانه، همسایه‌های عجیب‌وغریب ـ و به‌خصوص به دعوائی سخت و رفتن شوهر از خانه منجر می‌شود...

در فیلم پابرهنه در پارک ، جین فاندا در نقش زن شاداب و شلوغی به نام کوری ( Corrie) براتر که با شوهرش پل (رابرت ردفورد) اختلاف نظرهای ساده ولی مهمی دارد ، معمولاً باید با حالتی خاص و با لحنی دوگانه بازی کند : از طرفی کوری همیشه سرِحال و سرزنده است و به قول مادرش (میلدرِد نَتویک) « به نظر می رسه که می تونه از همۀ لحظه های زندگیش لذت ببره ».

بنابراین فاندا باید لبخند و امید و شادمانی و شیطنت را در این وجه از شخصیت کوری جلوه گر سازد. از طرف دیگر، تقابل ها و جر و بحث های کوری با پل ، هرچند بر سر همین شلوغ کاری های کوری در برابر متانت و تشخص پلِ شیک پوش و وکالت خوانده شکل می گیرد ، کاملاً از آن سرحالی و شوخ طبعی فاصله دارد و بازی جدی و نشانگر عصبیت فاندا را می طلبد.

در نتیجه ، حرکت بر روی مرز باریک و ظریفی بین این لحن های متفاوت و بخصوص، داشتن آمادگی مداوم برای تغییر وضعیت ناگزیر کوری ، چالش اصلی نقش و بازی جین فاندا را تشکیل می دهد.

جایی از فیلم هست که از این جهت، مثال زدنی و درس گرفتنی است : کوری بعد از برگشت از رستوران آلبانیایی، از پل به خاطر جدیت و همراهی نکردن اش با بگو و بخند های مفصل جمع 4 نفره شان با مادر و همسایه عجیب و غریب شان آقای والاسکو ( شارل بوآیه) ، گله می کند و جواب های پل دربارۀ این که تحمل کارها و سر و صداهای کوری سخت تر است، دعوای جدی و سنگینی را بین زن و شوهر جوان در پی می آورد که با تأکید خنده آور کوری بر این که زندگی شان دچار بحران شده و باید به فکر جدایی باشند ، کم کم بالا می گیرد!

آخر این دعوا، فوندا باید در لحظه ای خاص و حساس، آن دو لحن متفاوت بازی اش را با هم تلفیق کند و یکجا در رفتار و میمیک و حرکات کوری، جاری شان کند : هم گریان و به بن بست رسیده باشد و هم یادمان بیندازد که کوری همان آدم شاد و شنگول است و اصلاً در اعتراض به سرحال نبودنِ پل، بحث را به اینجا کشانده!

بازی فاندا در این صحنه ، با آن دیالوگ کودکانه ولی در عین حال جدی و متأثرکننده اش که می گوید « من هروقت دلم بخواد، گریه می کنم؛ و حالا می خوام گریه ای بکنم که هیچ وقت توی عمرم نکردم» ، با ظرافت و دقت، آن ترکیب را در نوع بغض کوری منعکس می کند؛ بغضی که هم مثل لب ورچیدن یک بچۀ لوس کتک خورده، خنده دار است و هم مثل جلوه ای از غم های درونی یک زن جوان علاقه مند به حفظ زندگی اش ولی ناامید از ادامۀ آن، همدلی برانگیز به نظر می رسد.

این فیلم برمبنای نمایش‌نامه بامزه و دوست‌داشتنی سایمن، که قبلاً مایک نیکولز روی صحنه برده بود،میباشد. شاید تآتری بودن فیلم و تکیه بیش از حدش بر کلام، برای دوستداران "سینمای ناب" چندان خوشایند نباشد .


لعنت به چراغ سرخ ، لعنت به چراغ سبز
-----------------------------------------
دیگه دل با کسی نیست
دیگه فریاد رسی نیست
آسمون ابری شده
دیگه خار و خسی نیست
----------------------------
تا زمانی که شخص ضعیف و مظلومی وجود نداشته باشه ، اشخاص ظالم به وجود نمی آیند.
۱۳۹۳/۱۰/۱۷ عصر ۰۶:۲۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسکورپان شیردل, مگی گربه, BATMAN, اسپونز, خانم لمپرت, آلبر فواره, سروان رنو, سید رسول, brnudi, کارآگاه علوی, حمید هامون, سارا, گروهبان گارسیا, هایدی, مکس دی وینتر, باربوسا
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
RE: زوجهای ماندگار در سینمای کلاسیک - Joe Bradley - ۱۳۹۳/۱۰/۱۷ عصر ۰۶:۲۵