[-]
جعبه پيام
» <سروان رنو> تلگرام یا فروم ؟ مساله این است ! ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...4#pid45464
» <Dude> سلامت باشید. شده که ازعزیزانی با هم، کمی قدیمی تر از اینها را دیده بودیم، جز خودم همه دردیار باقی اند. خوشحالم هنوز هستند که از آن فیلمها خاطره دارند، با آرزوی سلامتی
» <دون دیه‌گو دلاوگا> سلام و سپاس فراوان "Dude" گرامی. آقا ممنون برای "Orions belte". با معرفی شما، خودم هم خاطره محوی از آن سراغ گرفتم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> پاینده باشید "رابرت" گرامی. سپاس از لطف و پُست‌های ارزشمندتان
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 2 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دنیای شگفت انگیز فراکتال ها
نویسنده پیام
Memento آفلاین
(2000)
***

ارسال ها: 216
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۷/۱۷
اعتبار: 46


تشکرها : 4500
( 3946 تشکر در 154 ارسال )
شماره ارسال: #9
تقدیم به خانم دزیره

یک پست فراکتالی

در ادامه جمله زیبای خانم دزیره چند خطی می نویسم...

البته پست یک کم طولانی و پیچیده است ولی متاسفانه راه بهتری برای رسوندن این مفهوم پیدا نکردم.

(۱۳۹۴/۹/۳ صبح ۰۹:۴۳)دزیره نوشته شده:  
پس شاید شناخت هم، یک فراکتال باشد! یک فراکتال زیبا.

A1



به نظر من:

مسلما شناخت و درک ما از مفاهیم لایه لایه است. مطمئنا درک یک کودک 7 ساله و یک فرد 40 ساله از یک مفهوم اجتماعی بسیار متفاوت است...

در دوران کودکی شنیده ایم: " لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست"

در همان دوران کودکی معنی این جمله را هم می فهمیم و اگر بچه خوبی باشیم سعی می کنیم آن را رعایت کنیم.

کمی که بزرگتر می شویم می بینیم که چه دلیلی دارد این کار را بکنیم؟ کسی که در حق شما ظلم کرده است لایق بخشش نیست.

اما بزرگتر که می شویم می بینیم که آن جمله را دقیقا برای آدمی با این روحیه گفته بوده اند... اتفاقا اینکه بخشش کار سخت تری باشد و تو بتوانی ببخشی ارزشمندتر است.

باز بزرگتر می شویم. عاشق می شویم... زیباترین لحظات را سپری می کنیم... ازدواج می کنیم ولی همسرمان به ما خیانت می کند.

اینجاست که دیگر نمی توانیم او را ببخشیم...

اینجاست که اگر پیرمردی به ما بگوید لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست، به او می خندیم... غافل از اینکه هنر این است که بتوانی در این شرایط کسی را ببخشی...

به نظر من درک ما از مفاهیم لایه لایه است... درست مثل یک فراکتال.

شاید مثل یک فراکتال... ابتدا یک شکل را می بینی و آن را می فهمی... کمی که در آن عمیق می شوی، دیگر آن را نمی بینی و چیزهای جدید جای آن را می گیرد ولی اگر دوباره در آن دقیق شوی به همان مفهوم اولیه می رسی...

اما این دفعه شاید ظاهرا به جای قبلی رسیده باشی ولی در حقیقت تو به یک درجه بالاتری از معرفت رسیده ای... و این سفر تو، مثل یک معراج بوده است!

البته هر کسی بسته به پیش زمینه ذهنی اش یک جور این نتیجه رو تصویر می کند... شاید یک مهندس مکانیک این ماجرا رو به جای یک فراکتال، به شکل یک فنر تجسم کند...

فنری که مثل یک جاده مارپیچ ازش بالا میروی... اگه به درک لایه لایه سه بعدی از این فنر نرسیده باشی، بعد از هرباری که دور می زنی به جای قبلی ات برمیگردی، ولی این چنین نیست و تو به یک لایه بالاتر رفته ای...


==========================

B1


به نظر من:

زیادی داری مساله رو پیچیده اش می کنی...

به نظرم یه دو-دو-تا چهار تای ساده است.

اگه یکی بهت ظلم کرده چرا تو باید ببخشی اش؟

اگه یکی حقت رو می خوره باید جلوش وایسی... مشت در برابر مشت.

به نظر من مساله اصلا پیچیده نیست.

اتفاقا خیلی ساده و شفافه. تعجب می کنم که چرا بعضی ها قبول ندارند.

ناراحت نشی یک وقت، ولی به نظرم کسی که این رو قبول نمی کنه یک احمقه...

یک کم بهش فکر کن... احمق که شاخ و دم نداره که...

احمق به این معنی که یک چیزی رو می دونند ولی قبول نمی کنند.

خیلی ساده و شفاف و روشن.


==========================

A2

اتفاقا اصلا ساده نیست.

به نظر من کسی که اینجوری میگه یک آدم فرصت طلبه.

بخور تا خورده نشی؟!

به نظرم این حرف فقط از زبون یک آدم جاه طلب برمیاد. آدمی که برای جامعه هم مضره...

بذار اینجوری بگم.

آدمی که زود تسلیم شده.

کسی که یک جا توی سربالایی مارپیچ اون فنر کم آورده و متوقف شده.

کسی که از یک جا به بعد دیگه نتونسته آدم خوبی باشه و بقیه رو به خاطر اشتباهاتشون ببخشه...



=========================

B2


ببخشیدا

آقای لایه لایه... به نظر میرسه که فکر می کنی یک لایه از من بالاتری! taeed

ولی اینجوری نیست. چون اصلا لایه ای درکار نیست.

شما فقط یک آدم لجباز هستی که برای اینکه به حماقتش ادامه بده داره فلسفه های عجیب غریب می بافه.

مساله خیلی ساده است... ولی تو داری پیچیده اش می کنی که کارت رو توجیه کنی.

با عرض پوزش:

برای همین به قول خودت، تو یک احمق از لایه دوم هستی!

==========================

A3

.

.

.

==========================================

==========================================

==========================================

AA1

این یک پست فراکتالی است.

نه این یک پست راجع به فراکتال ها باشد... بلکه سعی کردم که خود پست یک فراکتال باشد.

هدف این پست بررسی این جمله بود:

«شاید شناخت یک فراکتال باشد»

برای بسط این مبحث یک جمله ای رو در نظر گرفتم که لایه های معنایی اش رو نشون بدم. اون جمله این بود:

«شاید شناخت یک فراکتال باشد»

البته به ظاهر داشتیم راجع به جمله

«لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست» صحبت می کردیم.

ولی همه اش یک بهونه بود برای یک بررسی لایه لایه از خود جمله «شاید شناخت یک فراکتال باشد»

اول در قسمت A1 می بینید که راجع به لایه لایه بودن صحبت می شود.

و در قسمت B1 می گوید که حقیقت مسطح است.

و دوباره در قسمت A2 به یک لایه بالاتر از اون مفهوم می رسید و ...

البته درسته که در قسمت های B گفته می شود که حقیقت مسطح است ولی همین که چنین بحثی بین 2 نفر می تواند رخ دهد نشان می دهد که حقیقت لایه لایه است.

و اینگونه است که به یک لایه بالاتر از جمله «حقیقت لایه لایه است» می رسیم.

البته میشد فقط راجع به لایه لایه بودن همون جمله بخشش و انتقام صحبت کرد ولی در اون صورت حس لایه لایه بودن به خوبی منتقل نمیشد.

یک جورایی فراکتال ها وقتی پیش میان که خودارجاعی در کار باشه. یعنی یک بخشی از یک چیز، ارجاع داده بشه به خودش...

مثل همون گل کلم که یک قسمتش، یک کپی یا یک ارجاع هست به کل اش!

مثل تصاویر تو در توی، مانیتوری که وصل شده به دوربینی که داره از خود مانیتور فیلم می گیره!

هدف این پست هم اینه که شما رو از توی تصویری که توش هستید، یک لایه بیاره بالاتر.

الان به کل چیزایی که نوشته شده فکر کنید.

هیچ چیزخاصی گفته نشده، بجز اینکه «حقیقت یک فراکتاله» و شما دقیقا در جای قبلی هستید...

ولی در یک لایه بالاتر! در واقع در اون فنر مارپیچ، یک دور رفته اید بالا...

=====================

BB1

امان از دست تو...

ببین برای اینکه یک چیز اشتباه رو ثابت کنی دست به چه کارهایی می زنی.

الان کجای اون بحث ها لایه لایه بود...

2جور میشه به قضیه نگاه کرد.

یا مفاهیم رو لایه لایه تصور کنی و بری توی لایه ها گم بشی...

یا اینکه همه چیز رو مسطح درنظر بگیری.

از بین این 2 تا نظریه کدوم بهتره؟

مسلما دومی.

چون هم ساده تره، هم کاربردی تر.

توی نظریه اول، تو هیچ وقت نمی فهمی که تو از طرف مقابل بالاتری یا طرف مقابل از تو بالاتره...

پس هرکسی هرکاری میخواد می تونه بکنه با این استدلال که اون بیشتر می فهمه!

و این ضعف اون نظریه رو نشون میده.

اصلا بذار اینجوری بگم!

توی می تونی اینجوری بهش فکر کنی که من چند لایه از تو بالاترم و الان به این نتیجه رسیدم که اصلا لایه ای در کار نبوده و همه حاصل یک خطای دید بوده!

یعنی تو یک آدمی توی یک فضای مسطح که هی داره برای خودش یک چیزایی می بافه و میگه دیدی رفتم یک لایه بالاتر!! :دی

=====================

AA2

حالا که بحث رسید به اینجا باید بگم که:

الان شده حکایت فیلم زندگی پی.

2 تا نظریه وجود داره.

یکی میگه حقیقت لایه لایه است. یکی میگه مسطحه...

من اونی رو انتخاب می کنم که لایه لایه است.

چون بیشتر دوستش دارم.

======================

BB2

آفرین.

من نیم ساعته دارم همین رو میگم.

از بین 2 تا نظریه، تو داری بدتره رو انتخاب می کنی.

این نشون میده احمقی...

و اینکه «می دونی که دو تا نظریه وجود داره و تو داری بدتره رو انتخاب می کنی، چون بیشتر دوستش داری» نشون میده یک احمق از لایه های بالاتری!

یک چیزی میگم فقط بهش فکر کن...

حکایت تو، حکایت یک بچه لوس و لجبازه که سر یک مساله ای بیخود با خونواده اش قهر کرده و دوست داره به حماقتش ادامه بده در صورتیکه حق با اون نیست...

و این خیلی رقت انگیزه.

اینکه بدونی رقت انگیزی ولی نتونی به رقت انگیز بودنت ادامه ندی!!

عین همون بچه لوس و لجباز...

مگه از این بدتر هم میشه؟!؟!

=====================

AA3

.

.

.

==============================================

==============================================

==============================================

من می تونم این بحث رو ادامه بدم.

ولی بیشتر شدنش فقط مایه سردرد میشه!

خودارجاعی همینجوریه... شما رو میندازه توی یک لوپ.

و شما تا یک جایی بیشتر نمی تونید باهاش همراهی کنید.

عین اون داستان که میگفت:

یه پیرمرد یه گربه داشت... گربه که مرد، پیرمرد روی قبرش نوشت:

                                 یه پیرمرد یه گربه داشت... گربه که مرد، پیرمرد روی قبرش نوشت:

                                                      یه پیرمرد یه گربه داشت... گربه که مرد، پیرمرد روی قبرش نوشت:

....

و اینجاست که شما می تونید این بخش رو به شکل

AAA1

نگاه کنید و درجوابش یک

BBB1

بنویسید!

۱۳۹۴/۱۰/۱۸ عصر ۰۹:۳۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : BATMAN, اسکورپان شیردل, حمید هامون, کنتس پابرهنه, خانم لمپرت, لو هارپر, آلبرت کمپیون, rahgozar_bineshan, سروان رنو, واتسون, اشپیلمن, پیرمرد
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع