[-]
جعبه پيام
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/XI0kt
» <BATMANhttps://www.doostihaa.com/post/tag/%D8%A...kanon-2021
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/pFib3
» <BATMAN> با تشکر از مارک واتنی عزیز/ نسخه های سینمایی بامزی هم منتشر شدن/ بامزی تو سوئد خیلی محبوبه، از گذشته تا به امروز ازین شخصیت انیمیشن تولید میشه
» <مارک واتنی> ارادت شارینگهام عزیز
» <شارینگهام> درود بر همه ی دوستان ، سپاس از مارک واتنی عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 2 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دستنوشته ها و دلخوری ها
نویسنده پیام
آلبرت کمپیون آفلاین
کارآگاه کافه
***

ارسال ها: 266
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۴/۶/۴
اعتبار: 35


تشکرها : 2928
( 3304 تشکر در 231 ارسال )
شماره ارسال: #54
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها

سالها پیش یعنی اواخر دهه 60، یک زن و شوهری مستاجر ما بودن که ما بچه ها بهشون میگفتیم خاله و عمو. این زن و شوهر بعد از 18 سال زندگی مشترک هنوز بچه دار نشده بودن. عمو و خاله هردو معلم بودن. خاله معلم ادبیات فارسی بود و عمو معلم زیست. عمو خیلی دلش بچه میخواست. من یه داداش کوچیکتر دارم که اون موقع حدود 5 سال داشت. عمو عاشقش بود. همیشه برای داداشم با تخته هایی که تو حیاط بود شمشیر درست می کرد. یادش بخیر، عمو شوخ بود ولی خاله یه کمی جدی بود و همیشه هم در حال پند و نصیحت کردن. یه روز که عمو و خاله خونه نبودن، یه بابایی زنگ در خونمون رو زد. من رفتم درو باز کردم، اما از دیدن ظاهر وحشتناک کسی که پشت در بود جا خوردم. یه پیرمردی بود با ریش بلند و سر و وضع کثیف و لباس های پاره. اصلاً هم معلوم نبود چی میگه چون اینقدر بد و نامفهوم حرف میزد که هیچی متوجه نمی شدم. اون موقع ها گداها زیاد در خونه مردم رو میزدن. گفتم ببخشید و سریع در رو بستم. مدتی بعد خاله و عمو برگشتن. من تو حیاط داشتم بازی می کردم که خاله منو صدا زد گفت بیا. رفتم پیشش. گفت: یه نفر نیومد که با ما کار داشته باشه ؟ اول گفتم نه. بعد گفتم فقط یه گدا با لباسهای پاره و کثیف اومده بود که من خیلی از قیافش ترسیدم... تا اینو گفتم، خاله گفت خودش بود ! با ما کار داشت. اون یکی از آشناهای ماست. گفتم پس چرا اینطوری حرف میزد، من فکر کردم لاله ! خاله گفت: این حرف رو نزن. لال نیست فقط کمی لکنت داره. این آقا سیده و جدش هم خیلی سنگینه. خدا زبونش رو اینطوری کرده که نتونه کسی رو نفرین کنه چون اگه نفرین کنه حتما نفرینش می گیره !!!

من که تقریباً شاخ درآورده بودم روم نشد از خانم معلم بپرسم، ولی در عالم بچگی تو ذهنم این سوال مطرح شد که جد "سنگین" یعنی چه ؟؟ آیا کیلویی هست ؟ راستی اون سیدهایی که جدشون سبک هست به کی میرسه ؟؟

الان که حدود 30 سال از اون زمان میگذره هنوز گاهی به یاد این خاطره می افتم. خاله از این داستانهای حیرت انگیز زیاد برای ما تعریف میکرد که اون هم بحثش مفصله. اما با خودم فکر میکنم طفلک شاگردهای خانم معلم. ایشون از نظر من آدم خوبی بود اما با این حجم از خرافاتی که عمیقاً بهش ایمان داشت، - حالا با هر نیتی - چقدر مغز شاگردهای بیچاره خودش رو شستشو میداد.


دستهایی که کمک می کنند مقدس تر از دهانهایی هستند که دعا می کنند
۱۳۹۹/۱۱/۱۹ عصر ۱۰:۴۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : مارک واتنی, هیس هیس, لوک مک گرگور, کنتس پابرهنه, پروفسور, سروان رنو, پهلوان جواد, EDWIN, ماهی گیر, باربوسا, نورما دزموند
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - نسیم بیگ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۳, عصر ۰۵:۱۳
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - زبل خان - ۱۳۹۳/۵/۱۱, صبح ۱۱:۲۸
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - پیرمرد - ۱۳۹۳/۷/۱۳, عصر ۱۰:۵۳
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - Keyser - ۱۳۹۳/۱۰/۶, عصر ۱۰:۲۳
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - نسیم بیگ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۴, صبح ۱۲:۰۹
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - نسیم بیگ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۴, صبح ۰۷:۰۳
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - برو بیکر - ۱۳۹۳/۱۰/۲۵, عصر ۰۴:۲۳
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - سروان رنو - ۱۳۹۳/۱۰/۲۶, عصر ۰۲:۰۹
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - نسیم بیگ - ۱۳۹۳/۱۱/۱۲, عصر ۱۰:۵۳
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - منصور - ۱۳۹۴/۱/۱۴, عصر ۱۰:۳۷
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - جروشا - ۱۳۹۴/۳/۷, عصر ۰۸:۳۵
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - Keyser - ۱۳۹۴/۳/۸, صبح ۰۸:۱۷
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - نسیم بیگ - ۱۳۹۵/۱۰/۲۳, عصر ۰۷:۵۷
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - منصور - ۱۳۹۶/۱/۳۱, صبح ۰۷:۳۳
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - Jack Robinson - ۱۳۹۶/۲/۲۷, عصر ۰۵:۰۷
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - آلبرت کمپیون - ۱۳۹۹/۱۱/۱۹ عصر ۱۰:۴۳
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - سروان رنو - ۱۴۰۱/۱۰/۱۰, عصر ۰۷:۳۰
RE: دستنوشته ها و دلخوری ها - Emiliano - ۱۴۰۱/۱۰/۱۰, عصر ۱۰:۵۷