[-]
جعبه پيام
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/XI0kt
» <BATMANhttps://www.doostihaa.com/post/tag/%D8%A...kanon-2021
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/pFib3
» <BATMAN> با تشکر از مارک واتنی عزیز/ نسخه های سینمایی بامزی هم منتشر شدن/ بامزی تو سوئد خیلی محبوبه، از گذشته تا به امروز ازین شخصیت انیمیشن تولید میشه
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 4 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
ماندگارها
نویسنده پیام
بانو آفلاین
مدیر داخلی
*****

ارسال ها: 197
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۵/۳۱
اعتبار: 63


تشکرها : 7909
( 3540 تشکر در 125 ارسال )
شماره ارسال: #1
ماندگارها

با اجازه دوستان عنوان این تالار را می گذارم ماندگارها، چه همه انسان که در خاطره ها می مانند لزوما هم نباید دوست داشتنی باشند اما ماندگارند... من جنبه ماندگاری را با دوست داشتنی ترکیب می کنم تا دوستان افراد محبوب خود از ورزش، دانش، فرهنگ، هنر، تاریخ، فلسفه و .... را دوباره به یادمان بیاورند...فضا بسته نیست...به سینما هم می پردازیم!

------------------------------------------------

یک اتفاق، فقط یک اتفاق کافی بود تا امروز نگاهم به انبوه مجلات پدر و برادرم بیفتد... باقیمانده علایق اول پدر و بعد برادرم که همه جور مجله ای در آن است به جز "فیلم و هنر" و "ستاره سینما" که اینها را پدرم قبل از ازدواج و از غصه سربازی، به عنوان کاغذ باطله دور ریخته بودند و به قول خودشان هیچگاه فکر نمی کردند روزی صاحب فرزندانی فیلم دوست شوند...! خلاصه که ورق زدیم و زدیم تا در صفحه 52 یکی از مجله های "دنیای ورزش" فاقد جلد که نمی توانم دقیقا سال و شماره چاپش را بگویم (اما حدس می زنم مربوط به 1363 باشد)، چشمم دوباره به یاشین افتاد... خدای من مگر می شد این نام افسانه ای را از خاطر برد، خواندم و خواندم و هی افسوس و افسوس که چرا یک بازی از اورا هم هرگز کامل پخش نکرده اند تا بفهمیم عنکبوت سیاه که بود و چگونه بازی می کرد...

عین مقاله را با لذت و از روی نوشته برایتان می نویسم، چون شیرین است...

مجله دنیای ورزش:

لیو یاشین، شیر هیجده قدم یا عنکبوت دروازه ها

لئو یاشین نام دارد، اما هرکس به گونه ای اورا دیده و بنوعی صدایش کرده، شیر، شیطان، ببر و عنکبوت دروازه ها. با هم به گوشه هایی دیگر از زندگیش از زبان بزرگان فوتبال جهان نظری بیندازیم.

دروازه بانی کامل که دوست و دشمن اورا تحسین می کردند/ قهرمان دوبار می میرد، یاشین سه بار... / انسان یا شیطان؟!

من یکی از 120 هزار تماشاگری بودم که در فینال قهرمانی اروپا در سال 1964 بین شوروی و اسپانیا به استادیوم برنابوی مادرید رفتم. علیرغم ریزش باران، استادیوم پر شده بود. تیم اسپانیا بازی بسیار جالبی ارائه داد و باید اذعان کنم علت اینکه بازی تا دقیقۀ 84 نتیجه اش 1-1 بود بخاطر یاشین بود. دو صحنه از مسابقه را هنوز بوضوح بخاطر دارم. نخست موقعیکه ((سوارز)) پس از عبور از دفاع از فاصله 10 متری توپ را به گوشه فوقانی دروازه شوت کرد. بخاطر موفقیت اسپانیا ازجا پریدم و شروع به تشویق کردم اما این تشویق به حساب یاشین گذاشته شد که توپ را با شیرجه مهار کرده بود! 7 دقیقه بعد من را باز هم متعجبتر کرد. یکی از بکهای شوروی که به هنگام ضربه کرنر در کنار تیر جا گرفته بود، دچار اشتباه شد. وقتی توپ به او رسید همان کاری را کرد که ما از فورواردهای خودمان انتظار داشتیم. اما یاشین در این موقعیت هم خطر را احساس کرده بود و توپی را که میرفت در دروازه جای گیرد مهار کرد. باید اینرا اذعان کنم که هموطنان من در چنین مسابقاتی چندان راغب به تشویق تیم بیگانه نیستند ولی در این موقعیت استثنایی بمدت چند دقیقه به تشویق یاشین پرداختند!

دروازه بان کامل

هیچکس نمی تواند نمایشی را که او در جام جهانی 1966 عرضه کرد فراموش کند. یاشین در آنزمان 37 سال داشت ولی جسما و روحا در تمام مسابقاتی که ظاهر می شد بهتر از جوانان مبارزه کرد. آنچه را که دربرابر مجارستان دیدم با کلمات، قابل بیان نیست. تعداد 7 یا 8 شوت را که من فکر نمی کنم هرگز قادر به مهارش باشم خنثی نمود. و اما در مقابل آلمان غربی، صحنه ای را که در آغاز بازی رخ داد بخوبی بیاد دارم. امریخ، بغل چپ تیم آلمان غربی شوت سهمگینی را به گوشه دروازه فرستاد اما یاشین با پرشی غیر منتظره آنرا مهار کرد. آنگاه ده هزار تماشاگر آلمانی که فقط برای تشویق تیم خودی آمده بودند، به تشویق یاشین پرداختند. امریخ چنان قیافه ای گرفت که گویی این صحنه را باور ندارد.

در دقیقه 43 شوت وحشتناک زیلر را که فقط پنج متر با دروازه فاصله داشت بخوبی مهار کرد و در پایان مسابقه همۀ بازیکنان آلمان به یاشین تبریک گفتند. صحنه ای که فقط یکبار در طول حیات ورزشی ام دیدم. مهارت یاشین بارها غیرممکن ها را ممکن ساخته بود، چیزی که از معیارهای متداول فراتر است. یکی از خصوصیات حالت یاشین این بود که منافع تیمی را همیشه در درجه اول اهمیت قرارمیداد. بازی بخاطر خود نشان دادن برای او بیگانگی داشت. هیچگاه بدون علت شیرجه نمی رفت بلکه می کوشید به ساده ترین وجه، ولی مطمئن ترین وسیله، توپ را مهار کند. مشت نیرومند او توپ را به سرعت از منطقه خطر دور می کرد.

درخصوص اینکه یاشین گاهی دروازه را مثل یک "بک" ترک میکرد به کرات نوشته شده است. من معتقدم که مجموعۀ این خصوصیات است، که اورا بهترین دروازه بان تاریخ می کند. بخاطر دارم که ((پلانیچکا)) بخاطر شجاعتش و ((هیدن)) بخاطر پرتابهایش که تا 50 متر برد داشت شهرت داشتند، اما آنچه یاشین انجام میداد مجموعه یی بود از تمام خصوصیات دروازه بانان بزرگ قبل از یاشین. او هنر دروازه بانی را تکامل بخشید و به آن جنبۀ علمی داد. در مراسمی که بخاطر جام جهانی در لندن برگزار شده بود و در آن بازیکنان، مربیان، مقامات رسمی و مدعوین بسیاری شرکت داشتند یاشین یکبار دیگر بعنوان بهترین دروازه بان جهان انتخاب شد. ((گوردون بنکس)) و سایر دروازه بانان برایش کف زدند. این کف زدن نشانۀ این بود که یاشین بهترین است!

داستان دیگری را تعریف کنم. مربوط به یکی از دوستان خیلی صمیمی من که نامش را ذکر نمی کنم. ما دهها سال با یکدیگر دوست بوده ام وقتی برای اولین بار در 16 سالگی برای بازی در تیم دانشگاهمان انتخاب شدم با اصرار از من خواست که ساک من را برایم حمل کند. من با این کار او موافق نبودم ولی اصرار میکرد چون بعلت ناراحتی پایش نمیتواند فوتبال بازی کند لااقل به او اجازه دهم که از این طریق کمکی کرده باشد. بالاخره تسلیم شدم. سالها گذشت. دوست من حقوقدان موفقی شد ولی همچنان من را همه جا دنبال می کرد و ساک من را به دوش می کشید با هم به مونته ویدئو، لندن، پاریس، رم، فلورانس، آنتورپ و … رفتیم. در کار فوتبال واقعا خبره شده بود و همواره میگفت: ریکاردو، تو بهترین هستی. هیچ دروازه بانی نمیتواند باتو برابری کند. در سال 1963 برای بزرگداشت سدۀ فوتبال باتفاق به لندن رفتیم. فستیوال فوتبال در ویمبلی واقعا باشکوه بود. بعد از بازی وقتی بطرف هتل می رفتیم خیلی آرام و مضطرب به نظر می رسید. پرسیدم: مثل اینکه چندان حالت خوب نیست. گفت: حالم خوبست ولی یک مسئله را باید برایت اعتراف کنم که امیدوارم بهت برنخورد. گفتم: چرا بمن بربخورد؟ مگه چی شده؟ گفت: آن دروازه بان روسی، یاشین، از تو کمتر نیست! خندیدم و گفتم: ((اینکه باعث خوشحالی است که ببینم فوتبال امروز جهان چنین ستارگانی دارد)) بله یاشین واقعا دروازه بان بزرگی است. اتفاق اینکه بعضیها اورا "زامودای" امروزی خطاب می کنند. این مسئله را من بارها خوانده ام و باید اذعان دارم که برای من موجب بسی افتخار است که بهترین دروازه بان جهان را به اسم من خطاب کنند.

به تلخیص از نامه های هلینو هررا مربی مشهور ایتالیا:

فوتبال، صدمین سال تولدش را در 1963 جشن گرفت. همه میدانیم که فوتبال در انگلستان متولد شده است. به همین جهت در صدمین سال تولدش تصمیم گرفته شد که مسابقه یی بین تیم ملی انگلیس و تیم منتخب جهان ترتیب داده شود. خیلی قبل از انجام مسابقات از استانلی راس نامۀ محبت آمیزی دریافت کردم که درآن از من خواسته بود تا تیم ستارگان را نتخاب و هماهنگ سازم. باید اذعان دارم که خیلی خوشحال شدم و پذیرش آنرا فورا اطلاع دادم. خوشحالی من از این نظر که در انتخاب بازیکنان اختیار تام داشتم مضاعف بود. آرزوی من که گردهم آیی بهترینهای فوتبال بود، تحقق یافته بود. دوتا فوق ستاره وجود داشتند که میخواستم آنها را حتما در تیم داشته باشم: په له و یاشین، په له نتوانست بیاید ولی یاشین حاضر شد. قبل از ویمبلی اورا بارها از جمله در فینال جام ملتهای اروپا در 1960 دیده بودم. از آن تاریخ بود که بدون تردید میدانستم چه کسی باید دروازه بان تیم منتخب دنیا باشد. تاریخ مسابقه 23 اکتبر بود و یاشین جزو اولین کسانی بود که به لندن آمد. بلافاصله پرسید که چه موقع میتوانیم تمرینات رو شروع کنیم. گفتم باید صبر کنی تا بقیۀ بازیکنان برسند. گفت چطور میتواند خودش تمرین کند چون میخواست همان روز شروع کند. البته منظورش برآورده شد. با اینکه مدت کوتاهی ناظر تمریناتش بودم مهعذا خصوصیات جالبش جای هیچگونه تردیدی برایم باقی نگذاشت که در این انتخاب درست فکر کرده ام. یاشین با تمام وجودش دروازه بانی می کند اعم از اینکه در مسابقه و یا در تمرین باشد. تصور میکنم فوتبال تا آن اندازه در خون اوست که حتی اگر از او بخواهیم بازی را زیاد جدی نگیرد، نمی تواند.

قهرمان ویمبلدون

روز 23 اکتبر عاشقان فوتبال ناظر بودند که چگونه ستارگان جهان صحنه های زیبایی را از فوتبال به منصۀ نمایش گذاشته اند. البته با حضور ستارگانی چون بنکس، مور، گریوز، چارلتون، شنلینگر، کوپا، دی استفانو، اوزه بیو و ... بجز این هم انتظاری نمیرفت. اما در بین آنها یاشین شاخص تر از همه بود. اینرا نباید مخفی کنم که اکثر ستارگان سعی می کردند با حفظ خونسردی، تماشاگران را بیشتر تحت تاثیر ارزشهای فردی خود قرار دهند. اما یاشین همان بازی همیشگی خودرا با همان علاقه و فداکاری همیشگی اش انجام داد. تماشاگران نیز یاشین را فوق العاده مورد محبت قرار دادند. استانلی راس که به خونسردی و درعین حال بی تفاوتی اشتهار داشت در مراسم اختتام به من گفت: (( از بین تمام بازیکنانی که انتخاب کردی، یاشین بهترین است.)). یاشین چند شوت واقعا وحشتناک را بخوبی مهار کرده بود. تیم انگلیس علیرغم کوشش بی پایان نتوانست در نیمۀ اولی که یاشین درون دروازه بود گل بزند. وقتی در نیمۀ دوم سوسکیچ را بجای یاشین گذاشتم و دو گل خورد از من سوال شد چرا اورا بجای یاشین گذاشتم. پاسخ من اینست که در چنین مراسم بزرگداشتی نمی توانستم از دروازه بان برجسته یوگوسلاوی که اورا دعوت کرده بودم بی تفاوت بگذرم. اگر مسابقه، رسمی بود چنین کاری را نمی کردم. مطبوعات نوشتند که مسابقه بوسیلۀ 250 هزار نفر تماشا شد. تیتر خبر، اکثرا این بود که یاشین، قهرمان ویمبلدون است. شگفت نیست که در پایان نیمۀ اول صدهزار تماشاچی یکجا و یک صدا یاشین را تشویق کردند اما چه چیز باعث شد که انگلیسهای فوتبال شناس چنین مشتاق یاشین شوند؟

نخست بازی خارق العاده و قابل تحسین او. یک نکتۀ قابل توجه اینکه در نیمۀ نخست بازی او حتی یکبار با پا پاس نداد. با دست آنرا درست به نقطۀ مورد نظر می فرستاد. این مساله حتی برای انگلیسها تازگی داشت. او از همان لحظۀ شروع، به هدایت بکها می پرداخت. آنها را به ((داغترین)) نقطه هدایت می کرد و توپ را برایشان می فرستاد. دوم اینکه با اعتماد و اطمینان کامل حرکات فنی و بدنی فوق العاده یی را انجام میداد که به او برای مهر کردن توپها کمک میکرد. درواقع خونسرد ولی مطمئن بود. سوم، تماشاگران انگلیسی از احساس مسئولیتی که در او دیده می شد سپاسگزار بودند. درآن روز نه فقط خصوصیات ورزشی، بلکه خصوصیات انسانی اش را نیز نشان داد.

یاشین را چندیدن بار بعد از آن مسابقه دیدم. تعجب من بیشتر از این بود که نه تنها نزول نداشت، بلکه هربار بهتر از دفعات قبل ظاهر میشد. همواره رو به تکامل می رفت و نیرومندتر از پیش نشان میداد. باید این مساله را روشنتر بیان کنم. یاشین یک بازیکن خلاق است. خصوصیات یک دروازه بان ایده آل را دارد. به یارانش قوت قلب می بخشد. نه تنها در دفاع بلکه در حمله نیز نقش دارد. تکنیک او خارق العاده است و فکرش خوب کار می کند.

گفتگویی با بابی چارلتون، ستاره گلزن انگلیس:

بابی چارلتون سالها قبل، در سال 1958، گفت: بیست ساله بودم و برای سومین سال در تیم منچستر یونایتد بازی می کردم که برای جام جهانی سوئد کاندیدا شدم. در آن ماه مه خاطره انگیز برای یک بازی دوستانه به مسکو رفتیم، آنجا بود که برای نخستین بار ناظر بازی یاشین بودم. بخاطر دارم که چگونه مورد تحسین همگی ما قرار گرفت.

انسان نه، شیطان

بعد از جام جهانی درباره اش گفتیم: او یک انسان نیست بلکه شیطانی است که از دروازه محافظت می کند. نخستین بار در سال 1963 در ویمبلی هنگامی که با تیم منتخب جهان مسابقه داشتیم در برابر یاشین قرار گرفتم. او در آن بازی به ما چیزی باورنکردنی ارائه کرد. یاشین بارها تا حدود خط پنالتی جلو آمد. کار دو بازیکن مختلف را انجام میداد. قدرت تحرک مارا تاحدود زیادی گرفته بود. علیرغم اشتیاق زیاد ما به گل زدن یاشین مانع آن بود. لااقل ده بار اتفاق افتاد که حرکاتی مافوق قدرت انسان انجام داد. باور کنید این را برای جمله پردازی نمی گویم. عین واقعیت است.

بخاطر دارم که در دقیقه 42 در یک موقعیت استثنایی قرار گرفتم. در منطقۀ پنالتی از فاصلۀ 14 متری شوت محکمی به گوشۀ دروازه فرستادم. اگر فاصلۀ من با دروازه، سرعت توپ و فاصلۀ یاشین را با مسیر حرکت توپ درنظر بگیریم از نظر تئوری مهار چنین توپی محال می نمود. اما او با یک شیرجه و پشتک توانست آنرا مهار کند!

جیمی گریوز را خوب می شناسید. دشوار است حتی در حال حاضر فورواردی بهتر از او پیدا کنیم. کافی است بگویم که او متجاوز از پانصد گل زده است. چاربار بهترین گلزن فصل در انگلستان بوده است. گریوز در آن روز فوق العاده خوب بازی کرد. حتی ما که به بازیش آشنایی داشتیم، شجاعت، روحیه تهاجمی و تحرکش را تحسین کردیم. او بارها از خط دفاع گذشت و دربرابر یاشین قرار گرفت. فقط راجه به دوئل او با یاشین در آن بازی میتوان تفسیرها نوشت. وی حتی برای یکبار هم نتوانست بر یاشین پیروز شود و معهذا پیروز نبود. در نخستین حمله اش از دو دفاع عبور کرد و با شوت وحشتناکی توپ را درست به زیر دیرک افقی فرستاد. خود گریوز بمن گفت: (( تا آنروز میتوانستم سوگند بخورم که مهار چنین شوتی غیرممکن است. ولی آنروز یاشین آنرا مهارکرد!)) یاشین واقعا عکس العملهای انحصاری و پرشهای خاص خودش را در آنروز به ما نشان داد. اواسط نیمۀ اول جیمی گریوز با یاشین شاخ به شاخ شد. فاصله اش با یاشین کمتر از سه متر بود که بدون کاستن از سرعت خودش شوت کرد. هیچکس نمیتوانست چنین توپی را مهار کند حتی خود یاشین هم بنظر من شاید نتواند چنین صحنه یی را تکرار کند. مثل یک موشک پرنده بود. گریوز سرش را میان دو دست فشرد. دلیل هم داشت...

کاپیتان جهان

خیلی غم انگیز است وقتیکه بازیکنانی مثل یاشین فوتبال را وداع می گویند. در مسکو و در بازی خداحافظی بازوبند کاپیتانی تیم منتخب جهان را از او گرفتم. این افتخاری بود که چندسال قبل نصیب یاشین شده بود و هیچکس تا آنزمان که او بازی میکرد حتی تصور جانشینی اورا نداشت. فوروارد نامی ما استانلی ماتیوس به او گفت: ((وقتیکه خومیچ بازی میکرد، ما این دروازه بان روسی را ببر می نامیدیم. اما تو واقعا یک شیری و بی جهت نیست که برتو نام شیر نهاده اند.)) ("لو" در روسی بمعنی شیر است.) . و من با حرف ماتیوس کاملا موافقم. یاشین شیر بود. شیری که هرگز نمی میرد و در خاطره ها باقی خواهد ماند.

به نقل از نامۀ مروارید سیاه، په له:

باعث تاسف است که ما نمی توانیم شیرین ترین و بهترین لحظات زندگیمان را بموقع تشخیص دهیم. اکنون پس از سالیان دراز تشخیص می دهم که بهترین روزهای من زمان مسابقات 1958 سوئد بود. بعنوان یک بازیکن مبتدی آرزویم این بود که لااقل در یک بازی شرکت داده شوو و همواره با اشتیاق و با چشمان باز تمام بازیها را تماشا می کردم. آنجا بود که نخستین بار چشمم به یاشین افتاد. در خوابگاه اتاقمان کنار هم بود و به کرات همدیگر را می دیدیم. یک روز برا تماشای تمرین روسها رفتم. یاشین در دروازه بود. شیرجه میرفت، توپ را می قاپید، سپس آنرا پرتاب میکرد. هنوز یک توپ را مهار نکرده توپ دیگری شوت میشد، قیافه اش کودکانه بود ولی حرکاتش پخته می نمود. با دروازه بانهای کلاسیک تفاوتی کلی داشت. سنگین وزن به نظر میرسسید ولی چابکبال بود. حرکاتش جادویی می نمود.

((دی دی)) از دروازه بان ما ((گیلمار)) پرسید: راجع به اون روسه چی فکر می کنی؟ گیلمار گفت اگر توانستی از او توپ عبور دهی آدم خوش شانسی هستی. دی دی با تعجب گفت: ((شوخی می کنی؟)) ((نه خیلی جدی است)) ((پس بهش گل خواهم زد)) ((امیدوارم اینطور باشد، هم بخاطر تو و هم بخاطر تیم))

پس از دو دور بازی چون مربی ما تشخیص داد که دو تن از بازیکنان اصلی خسته هستند تصمیم گرفت گارینشا و من را در بازی برزیل-شوروی شرکت دهد. و به این ترتیب یاشین اولین دروازه بانی شد که در یک مسابقۀ رسمی در مقابل من قرارگرفت. حتما میتوانید تصور کنید که در اولین مسابقۀ بین المللی که شرکت داشتم چقدر راغب به گل زدن بودم. اما چنین نشد. در آن بازی بارها رو در روی یاشین قرار گرفتم ولی همواره مغلوب بودم.

درست بخاطر دارم که یکبار دوستم گارینشا، که او هم برای اولین بار در تیم ملی قرارگرفته بود، در اواسط نیمۀ دوم مرا در یک موقعیت عالی قرار داد. بدون تامل با سر توپ را درست به پایین میلۀ افقی دروازه فرستادم. قلبم برای گل طپید. ولی یاشین همچون شیری گرسنه آنرا قاپید. جمعیت برایش فریاد زد. این صحنه دو یا سه بار دیگر هم تکرار شد. این فقط مسالۀ خوب شیرجه رفتن نبود. وظایف تاکتیکی ما قبل از مسابقه به خوبی مشخص شده بود. قرار بر این بود که جتهای ما – گارینشا و زاگالو – دفاع را متوجه خود کرده و سپس بناگاه توپ را جلوی دروازه بفرستند. این تاکتیک در همان ابتدای بازی با موفقیت اجرا شد ولی برای بقیه بازی هرچه کوشیدیم نتوانستیم موفقیت چندانی کسب نماییم. اشکال در کجا بود؟ یاشین ! حرکاتش سحرانگیز و تعجب آور بود.

نقشه ها را نقش برآب می کرد. برای بقیه بازی واقعا رنج بردیم. به همین علت وقتی در دقیقۀ 75 گل دوم را زدیم بیش از گل اول ذوق کردیم. طبعا پس از بازی همۀ ما ذوق زده بودیم. فقط ((دی دی)) مضطرب بنظر می آمد. مربی پرسید: چی شده دی دی؟ دی دی گفت: شرط را به ((گیلمار)) باختم. مربی گفت: نباید افسرده باشی. گل زدن به یاشین آسان نیست. گیلمار این مساله را بهتر از هرکسی می فهمد.

در آن مسابقات یاشین مورد تحسین همۀ منتقدان فوتبال قرار گرفت. در مسابقات جام جهانی در شیلی قدری ضعیفتر بود. در هرحال هنرنمایی او فقط منحصر به چند مسابقۀ محدود نبوده است. منتقدان ما نوشتند: او از مراحل اوج خویش گذشته است. اما یاشین براین نظر خط بطلان کشید و ده سال دیگر هم به هنرنمایی خود ادامه داد. ده سال بعد بازهم یاشین شیر دروازه ها بود. او نمونۀ جالبی است از عشق به ورزش.

ریکاردو زامودا دروازه بان اسپانیا درمورد یاشین می گوید: پاسخ به این سوال برایم خیلی دشوار است. از من غالبا می پرسند که بهترین دروازه بان دنیا کیست؟ صادقانه بگویم، چون تعداد زیادی دروازه بان درجه اول وجود دارند. اگر با دید وسیعتری به سوال بنگرم، باید بگویم که یاشین از بسیاری جهات بهترین است. نقش او در تحول وظایف دروازه بانی، بسیار برجسته بوده است....

-------------------------------------------------

لئو ایوانوویچ یاشین، متولد 29 اکتبر 1929 در مسکو. علاقه اصلی اش شطرنج بود، در رشته های شمشیربازی، واترپولو،بسکتبال و تنیس فعالیت کرده بود و فوتبال خیر! دروازه بان تیم هاکی روی یخ بود. فوتبال را با پست مهاجم شروع کرد....

فیزیک بدنی:  قامتی معادل : 6′ 3″, 189 cm

عناوین و افتخارات:

1963: مرد سال فوتبال اروپا
1969: اخذ نشان لنین (به عنوان اولین و تنها فوتبالیست)
برترین دروازه‌بان قرن بیستم
انتخاب به عنوان ورزشکار قرن بیستم از سوی کمیته بین‌المللی المپیک
فیفا به احترام او از سال 1994 در هر جام جهانی به بهترین دروازه‌بان جام، نشان و جایزه لئو یاشین را اهدا می‌کند.


در پارک ورزشی لوشنیکی مسکو تندیسی به یادبود دروازه‌بان قرن ساخته شده است.

از دیگر افتخارات او می‌توان از نایب قهرمانی او در جهان به عنوان گلر تیم ملی هاکی روی یخ، و نایب رئیسی فدراسیون فوتبال شوروی نام برد. او همچنین در سال 1970 در چهارمین جام جهانی‌اش حاضر شد،‌ اما در هیچیک از بازی‌ها در دروازه قرار نگرفت. در 27 مه سال 1971، یاشین که به علت پیراهن سیاهش به پلنگ سیاه یا عنکبوت سیاه معروف بود، بازی خداحافظی‌اش را در مقابل دیدگان 104000 تماشاگر انجام داد. مهار بیش از 150 ضربه پنالتی را در کارنامه دارد. او به فوتبال وفادار ماند و در دینامو مسکو، رئیس هیئت مدیره و نیز در فدراسیون فوتبال شوروی، نایب رئیس شد.

یاشین، صاحب پیراهن سیاه دروازه بانی، گاهی با کلاه لبه دار آجری، آراسته، خوش استیل و نمونه کاملی از یک دروازه بان مدرن بود... اگر بگویم شخصیتهای کارتونی نظیر (یوسوجی) (واکاشی زوما) (ماسارو) (واکی) که همگی با کلاه لبه دار و حرکات آکروباتیک دردروازه نشان داده شده اند با نیم نگاهی به این دروازه بان بزرگ تصویر شده اند، اغراق نکرده ام... شرق آسیا همه اسطوره ها را از کشورهایشان می خرد (به عبارتی می دزدد)، بزک می کند و به خودشان می فروشد... حکایت جومونگ جدیدی که در حال پخش است  و جهانگیر فرزند رستم در شاهنامه....

یاشین به همراه شاگرد بنامش داسایف

"برای دروازه‌بان‌ها هیچ چیز تغییر نکرده است. آنها مثل همیشه، فقط نباید گل بخورند."

"فقط دو دروازه‌بان در سطح جهانی وجود دارد. یکی لئو یاشین و دیگری تراتمان، دروازه‌بان جوان آلمانی که در منچستر بازی می‌کند."

"شادی دیدن یوری گاگارین در حال پرواز در فضا،‌ فقط با شادی مهار یک ضربه پنالتی قابل مقایسه است."

لئو یاشین که حتی در دوران بازیگری‌اش بسیار سیگار می‌کشید، در سال 1990 درگذشت، در حالی که شش سال قبل از آن هردو پایش را با عمل جراحی قطع کرده بودند.

با مهر... بانو


مریم هروی
۱۳۸۹/۷/۱۶ عصر ۰۴:۱۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : 1991, بهزاد ستوده, سم اسپید, john doe, محمد, اسکورپان شیردل, بچه رزماری, واترلو, منصور, MunChy, سروان رنو, Surrealist, ایرج, دشمن مردم, دلشدگان, Classic, Kassandra, پدرام, رزا, دن ویتو کورلئونه, پایک بیشاپ, Savezva, roolplack, حمید هامون, میثم, چارلز کین, ترومن بروینک, بهمن مفید, الیشا, Papillon, زبل خان, مگی گربه, ژان والژان, سی.سی. باکستر, آماندا, زرد ابری, dered, ارباب دنیا, اکتورز, BATMAN, خانم لمپرت, پینک فلوید, کنتس پابرهنه, جو گیلیس, L.B.Jefferies, Memento, واتسون, آلبرت کمپیون, ریچارد, بوچ کسیدی
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
ماندگارها - بانو - ۱۳۸۹/۷/۱۶ عصر ۰۴:۱۳
RE: ماندگارها - حمید هامون - ۱۳۹۰/۱۱/۲۴, عصر ۰۸:۲۵
RE: ماندگارها - ژان والژان - ۱۳۹۱/۱/۵, عصر ۰۶:۳۳
RE: ماندگارها - دزیره - ۱۳۹۱/۱/۲۷, عصر ۰۲:۰۲
RE: ماندگارها - پرشیا - ۱۳۹۱/۹/۲۷, صبح ۰۳:۰۰
RE: ماندگارها - پرشیا - ۱۳۹۱/۱۰/۹, صبح ۰۱:۵۹
RE: ماندگارها - فورست - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵, عصر ۰۴:۱۱
RE: ماندگارها - ارباب دنیا - ۱۳۹۲/۳/۱۸, عصر ۰۲:۰۰
RE: ماندگارها - BATMAN - ۱۳۹۲/۵/۶, عصر ۱۲:۰۸
دربی اول - جو گیلیس - ۱۳۹۲/۱۰/۲۲, عصر ۱۱:۱۹
RE: ماندگارها - خانم لمپرت - ۱۳۹۳/۹/۲۹, عصر ۰۷:۱۲
RE: ماندگارها - خانم لمپرت - ۱۳۹۳/۱۰/۴, صبح ۰۱:۱۲
RE: ماندگارها - خانم لمپرت - ۱۳۹۳/۱۰/۱۲, صبح ۱۲:۴۱
RE: ماندگارها - خانم لمپرت - ۱۳۹۳/۱۰/۱۶, عصر ۰۱:۴۱
RE: ماندگارها - حمید هامون - ۱۳۹۴/۲/۶, عصر ۰۵:۳۵
RE: ماندگارها - پیر چنگی - ۱۳۹۴/۸/۲۹, صبح ۱۲:۰۳
RE: ماندگارها - جروشا - ۱۳۹۵/۲/۱۷, عصر ۱۱:۱۳
RE: ماندگارها - بانو الیزا - ۱۳۹۶/۸/۲۵, صبح ۱۰:۳۳
RE: ماندگارها - سروان رنو - ۱۳۹۶/۱۰/۲, عصر ۰۲:۱۰
RE: ماندگارها - جناب سرگرد - ۱۳۹۶/۱۲/۶, عصر ۰۸:۴۱
بانجو پترسون - پروفسور - ۱۳۹۹/۱۰/۲۱, عصر ۰۶:۴۱
RE: بانجو پترسون - بانو الیزا - ۱۳۹۹/۱۰/۲۲, عصر ۱۲:۳۲
RE: ماندگارها - اسکورپان شیردل - ۱۳۸۹/۹/۲, صبح ۱۰:۳۰
ماندگارها - بانو - ۱۳۸۹/۱۰/۳, عصر ۰۶:۴۰
RE: ماندگارها - دزیره - ۱۳۸۹/۱۰/۱۱, صبح ۰۸:۵۷
RE: ماندگارها - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۱۰/۱۲, صبح ۱۲:۳۲
RE: ماندگارها - Savezva - ۱۳۸۹/۱۰/۱۹, عصر ۰۴:۰۴
RE: ماندگارها - رزا - ۱۳۸۹/۱۱/۱۷, عصر ۰۵:۴۵
RE: ماندگارها - الیور - ۱۳۹۰/۱۰/۱۱, عصر ۰۷:۴۲
RE: ماندگارها - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۰/۱۰/۲۰, عصر ۰۵:۵۹
RE: ماندگارها - الیور - ۱۳۹۰/۱۰/۲۴, عصر ۱۱:۱۹